eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
938 دنبال‌کننده
32 عکس
7 ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به مادر مولایم ابالفضل العباس علیه السلام ز ادب تاج افسری دارد به زنان حق سروری دارد پایه های ارادتش چون کوه مهر و ایمان حیدری دارد پسرانش ستاره و ماهند چه شکوه منوری دارد آفتاب از خجالتش ذره خصلت ذره پروری دارد در شب چادر مصلایش لحظه ی عرش گستری دارد در دل آسمان اهل البیت حس و حال کبوتری دارد می وزد عطر یاس از سخنش وجنات سخنوری دارد گر چه معصوم نیست ام بنین عصمت از نوع دیگری دارد سطر سطر فضیلتش روشن نور علی نور، دفتری دارد و سرآمد ترین فضیلت اوست بر ابالفضل مادری دارد مثل عباس جان فدای حسین پسران دلاوری دارد چشم هایش همیشه بارانی روضه اش سوز محشری دارد
زهرا همانکه روشنی چشم مصطفی ست نامش گره گشای گره های انبیاست زهرا همانکه سایه ی پر مهر مادری ش در آفتاب محشر کبری مجال ماست او سیب دست چین خدای محمد و... خالصترین تجلی پاکیِ عشق هاست تنها کسی که از ازل العشق تا ابد هم شانه با شکوه کمالات مرتضی ست باید غبار چادر او را ستود که چادر نه خیمه گاه پرآوازه کساست ایثار او به پای علی بوده است که امروز اگر هنوز علی نامی آشناست زهرا سلوک زندگی اش مثل مرتضی تنها رضای خاطر رحمانی خداست او راز سر به مهر شبِ آفرینش است نور وجود فاطمه از دیگران جداست
تقدیم به مادر هستی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بی نیاز از تمام دنیاییم مستمند نگاه زهراییم عزت جاودانه می خواهیم رحمت مادرانه می خواهیم فاطمه ای یگانه خلقت سوره ی مهربانی و رحمت مثل باران نور می باری تاج لولاک روی سر داری نغمه ی آسمانی توحید مشرق نور یازده خورشید بر بلندای نور و ایمانی حجت الله بر امامانی آسمانها ز نور چشمانت ملک الموت هم به فرمانت پشت پرچین خانه ات جبریل آمده مستمند احسانت و پدر پشت بوسه ها می دید آسمان را میان دستانت نور شبهای چادرت بانو کرده محراب را غزل خوانت می شود دیدنی جمال علی وقت اعجاز صوت قرآنت برده هوش از سر تمامی شهر عطر خرمای سهم سلمانت بی تو خورشید سنگ تاریک است با تو تا عرش راه نزدیک است پاسخ رنج های دنیایت در قیامت "لَسوفَ یُعطیکَ" است در عبادت عظیم و نستوهی به تو زیبد "نَفَخْتُ مِن روحی" تو صراط کمال دنیایی زهره ی بی زوال دنیایی صفتی نیست قابلت باشد چه کلامی معادلت باشد؟ "یُطعِمونَ الطَعامِ" سوره ی دهر آیه ای از فضائلت باشد انسیه حوریه و یا انسان تا کجا حد فاصلت باشد قبل خلقت که امتحان دادی به خدا خویش را نشان دادی نور اگر پاک دامنی دارد از جمال تو روشنی دارد پدرت جمله ی "فِداها"یش یک جهان حرف گفتنی دارد بر پدر مایه ی مباهاتی نور یک اربعین مناجاتی کوری چشم ابتران حسود مادر نسل پاک ساداتی روز محشر در آن پریشانی صاحب برترین مقاماتی صورتت رو گرفت از دنیا بلکه از آن دو چشم نابینا آفتاب از حجابتان روشن واژه ها در مقابلت الکن با ولای تو زندگی کردیم در کلاس تو بندگی کردیم در پناه دعای روشن نور تبِ دنیا شد از جهانم دور بی پناهم پناه می خواهم خسته ام تکیه گاه می خواهم ای همه عرش و فرش پابستت ای فدای جریحه ی دستت قبر مخفی ت میزند فریاد تا ابد بر سقیفه نفرین باد ای که سرچشمه ی بهاری تو به چه جرمی بنفشه زاری تو یاس هجده بهار دیده چرا ذکر عجل وفات داری تو نود و پنج روز بارانی لحظه ها را به انتظاری تو ای که بر ماه چهره ات مادر طاقت برگ گل نداری تو آه از دست شوم آن نامرد آه از خنده های آن ولگرد وسط کوچه اتفاق افتاد ناگهان ماه در محاق افتاد از خجالت زمین ترک برداشت صورتت داغی از فدک برداشت رد شوم از فضای آن کوچه از غم ماجرای آن کوچه بگذرد این جهان جهانی که... می رسد آن زمان زمانی که... ذولفقار از نیام می جوشد از زمین انتقام می جوشد وارث روزگار می آید یوسفت با بهار می آید
انالله و انا الیه راجعون شهادت تعداد زیادی از مردم مظلوم کشورمان را تسلیت عرض می کنم
زینت پنج تن آل ولایت زینب کربلا از قدمت یافت شرافت زینب با تو در کرببلا عشق به پایان نرسید ناجی مرحله ی سخت امامت زینب عصمت از بردن نام تو به عصمت برسد چیست عصمت به خدا خاک سرایت زینب امتحانی ز ازل بود که الله گرفت با شهادت ز حسین و به اسارت زینب ما کجا شرح یکی از همه اوصاف شما شرح اوصاف تو باشد به قیامت زینب سایه انداخته بر دین نخی از چادر تو مریم از درس تو آموخت نجابت زینب کوفه در عمر خودش مثل تو زن دید؟ ندید آفرین بر جگر کوه بلاغت زینب مثل چشمان پر از خون تو در عصر دهم که چنان رفته به دنبال زیارت، زینب؟ یافتی در دل آن دشت به خون آکنده آن پراکنده تن غرق جراحت زینب
چه خیال از شب طوفانیِ دنیا دارم من که آرامش آغوش غمت را دارم نزدم در همه عمرم بجز این در هرگز هر چه دارم همه از دولت مولا دارم سر تعظیم ندارم به کسی غیر حسین غیرت از دوستی حضرت سقا دارم خانه ی ساده ام از عرش خدا لبریز است بسکه بر فرش دلم روضه ی زهرا دارم خانه ی دوست که سرگشته ی آنند همه من در این خانه ز قبل از ازلم جا دارم برکت سفره ام از نام حسین است فقط با تو اندوخته ای وصل به دریا دارم من پریشان همانم که پریشان تو بود نه پریشانیِ چون مردم دنیا دارم نور باران شده شبهای من از ذکر حسین چه نیازی به چراغانی اینجا دارم مرغ آمین به دعای من اگر بال دهد از خدا عشق تو را باز تمنا دارم من که از داغ غمت سوخته ام بی پروا دلی از غصه ی ایام مبرّا دارم
به نسیم حرمت دست توسل دارم به غبار علمت دست توسل دارم به کرامت نشود هیچ کسی مانندت رد نخواهد شود از سمت خدا سوگندت ماه روشن ز تماشای شب گیسویت حظ یلداست بلندای شب گیسویت ابدیت شده پیوند به نامت عباس دست نایافتنی گشته مقامت عباس در نگاهت جبروتیست شبیه حیدر حرمت را ملکوتیست شبیه حیدر مثل آرامش یک کوه صبور و خاموش پشت دادی به حسین و به حسن دوشادوش بام کعبه به قدوم تو سرافراز شده به کلام تو دل تنگ حرم باز شده همه جا صحبت از احسان پر آوازه ی توست ذولفقار پدرت خوب در اندازه ی توست ماه رویان به شما ماه ترین می گفتند رحم الله یلِ ام بنین می گفتند هر چه مردانگی از سمت تو اثبات شده است عبد صالح شدنت فوق اشارات شده است کوه ایمان تو هر مرحله صد، رنگ نشد که حریف تو امان نامه ی نیرنگ نشد تیغ در پنجه ی تو رقص کنان می آید جبرئیل از ضرباتت هیجان می آید برق چشمان تو را صاعقه می فهمد چیست ضرب شصت علی و ضرب ابالفضل یکیست چشم صفین در آن معرکه دید اوصافت باید از مالک اشتر شنوید اوصافت ضرب شمشیر تو وقتی که چکاچک میکرد شام را مرتبه در مرتبه کوچک میکرد شرح طوفان بدهد چشم سیاهت عباس ردِّ شمس است به یک مدِّ نگاهت عباس با قدمهای تو در دشت تلاطم می شد ماه در روشنی خال لبت گم می شد غزل وصف تو را عصمت معصوم سرود به چه کس غیر تو ارباب "بنفسی" فرمود دل کجا شاعر آن شرح شقایق باشد شاعر فضل شما حضرت صادق باشد در شب کرببلا خال لبت مهتاب است نام تو قند مکرر به لب ارباب است ای که از نام تو امید ظفر می آید " از غلامان تو هم معجزه بر می آید" ارتفاع علمت سایه به عرش اندازد عشق زیبای تو فردای مرا می سازد آنچنان نفس به قربان حسینت کردی که خدا هم به مواسات شما می نازد هر که امروز خریدار نشد عشقت را صبح فردا نشده قافیه را می بازد
مستجاب است دعا در حرمت یا عباس چه غم از سختی دنیاست مرا با عباس مثل طوفان زده های شب دنیایم که می رسم با تو به آرامش دریا عباس آبرو یافته هر کس به شما رو زده است خاک پای علمت آبروی ما عباس هر کجا نام تو آنجاست غمی آنجا نیست می کند معجزه نامت همه جا یا عباس با تو حاجت نبرم پیش کریمان حتی به کسی نیست مرا حاجتم الا عباس نزنم دست به دامان کسی تا هستی دستگیر دل هر نوکر تنها عباس عشق هیأت شدم از عشق علم از وقتی که توانست بگوید لبم آقا عباس چه کسی مثل تو هر سال برآورده کند آرزوی دل ما، کرببلا را عباس مادرت ام بنین بود ولی بی تردید پسرش خوانده تو را حضرت زهرا عباس پرچمت مثل چراغی ست که بر هر خانه ست شود آن خانه حسینیه ی دلها عباس
رسیده ام که به این زخم خورده جان بدهی به روح خسته ی این ناتوان توان بدهی زبان اشک مگر شرح حال من گوید خدا کند که به درد دلم زبان بدهی دچار فتنه ی تردید ها نخواهم شد به گوش خسته ی جانم اگر اذان بدهی خراب راهم و گم کرده ای پریشانم نشسته ام که تو راه مرا نشان بدهی هزار پرده به یک سو زنم اگر ای عشق به چشم های زمین گیرم آسمان بدهی مرا که سوخته امید بی تو در این شهر دوباره می شکفم گر تو سایبان بدهی بیا بگو که پس از ابر آفتابی هست بیا که خانه ی خورشید را مکان بدهی ببار حضرت باران که خواب سنگینیم مگر به رایحه ات شهر را تکان بدهی
تقدیم به آقای مهربانم حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ای شور شوقِ عشقِ تو شیرین تر از همه ما درد محض و مهر تو تسکین تر از همه دنیا و آخرت ز همه سربلند تر هر کس که هست پیش تو مسکین تر از همه هر سال کعبه دور سرت در طواف بود ای خاک پات قله ی زرین تر از همه یوسف ترین ستاره ی زهرا که بوده است چشمان مهربان تو غمگین تر از همه "لا یومْ مثلَ یومِ حسین"از تو بوده لیک شد روضه های داغ تو سنگین تر از همه پیشانی بلند تو در ابتدای عمر از رنج کوچه ها شده پر چین تر از همه دشمن زیاد دیده، بنی فاطمه ولی شد دشمن حقیر تو بی دین تر از همه شد کوچه ها برای تو کابوس کودکی لعنت به آن مسبب ننگین تر از همه آه ای غریب فاطمه، تا قبل کوچه بود این گیسوی سفید تو مشکین تر از همه
زمزمه های عاشورایی برام سخته اینجور سرت رو ببینم رگای بهم ریخته ی حنجرت رو ببینم رد خیزرون رو چشای ترت رو ببینم بابا منو بغل کن و ببر دیگه خسته شدم من مثل سرت به نیزه ها به زمین بسته شدم من 2 کجا بودی توی شلوغی بازار توی خنده بازار یه عده مردم بی عار اونجایی که افتادش از نیزه سرِ علمدار چشمام هنوز زخمه مثه زخم چشای عمو جونم یه حرفایی هست که فقط میگم برای عمو جونم 3 عمو رفتی و پشت خیمه شکست نمی گم که کی دستای خواهرتونُ رو بست من اونجا برا اولین بار دیدم یک مرد مست چه جور با عمه حرف میزد عمو بمونه برا بعدن فقط ببین که خواهرت رو کیا به اسیری بردن برام سخته اینجور سرت رو ببینم گلوی بهم ریخته ی پر پرت رو ببینم سه شعبه تیرِ مونده توو حنجرت رو ببینم سرت به مویی بنده رو دستام بگو چه کار کنم من با این سه شعبه ای که مونده تو گلو چه کار کنم من 2 سر تو چی آورده تیر سه شعبه تموم گلوی تو رو برده تیر سه شعبه به حلق تو نه، قلب من خورده تیر سه شعبه فکر نمی کردم ببینم تو رو توو این دریای خون هر چی که رو زدم بازم به رحم نیومد دلاشون 3 با دست خودم توی قبرت می زارم الهی نبینم تو رو روی نیزه کنارم سر تو کجا و سرِ نیزه ها ای نگارم ای کاش نبینه مادرت به روی نیزه ها سر تو ای کاش نخنده حرمله به گریه های مادر تو حضرت علی اکبر علیه السلام برام سخته اینجور تنت رو ببینم هزاران رد نیزه رو پیرهنت رو ببینم برام سخته رقصیدن دشمنت رو ببینم نظم تنت ریخته بهم بابا فقط شرمنده میشه این نیزه های بی حیا مگه ز سینه ت کنده میشه 2 تو رو هر طرف می کشیدن سوارا چقد نیزه کاشتند توی پیکرت نیزه دارا چقدر پخش شده توی صحرا تنت ای نگارا از بس که صیحه ها زدم گفتن حسین جون میده اینجا باور نمی کنی ولی عمه ببین رسیده اینجا حضرت ابالفضل علیه السلام برام سخته چشم ترت رو ببینم شکاف عمیق رو فرق سرت رو ببینم هزار تا تیر مونده توو پیکرت رو ببینم اون قامت رشید تو چه جوری تا خورده ابالفضل تن بدون دست تو از همه پا خورده ابالفضل 2 برا چشم تو حرمله نقشه داشته دقیقاً تیرش رو به جایی که می خواسته کاشته یکی آخریشم برا سینه ی من گذاشته چهار هزار تا تیر همه نشونه رفت بر بدن تو وقتی که از اسب افتادی تیرا فرو رفت تو تن تو عاشورایی غروب شد نیومد خبری از احوال تو دویدم من از خیمه تا قتله گا رو به دنبال تو خمیده خمیده به دنبال پیکر پامال تو دیدم که شمر می چرخه با خنجر به دور پیکر تو آماده است با خنجر کندش برا ذبح سر تو 2 سنان با سنانش ز جونت چی می خواد چقدر سنگای بدتر از نیزه سمت تو میاد دیدم شمرِ خوشحال با چکمه ش رو سینه ت راه افتاد افتادی و افتادم و چادر خواهر تو پا خورد تا ذبح بشی دیدم حسین که چند دفعه سر تو پا خورد 3 سه شعبه به سینه ت نشست و تو رو کشت دیدم که تیر حرمله رو کشیدی تو از پشت چقدر توی گودال کتک خوردی با پا و از مشت مادرُ هی صدا زدی وقتی که دست و پا زدی جلوی من تو دست و پا به زیر نیزه ها زدی
مرثیه حضرت رضا علیه السلام کمک می گیرد از دیوار با قد کمانش هلاهل سخت برده از تنش تاب و توانش چنان نیلوفری بر خاک سرد حجره پیچد ز بس می سوزد از این زهر مغز استخوانش مسیر تا به حجره گر چه کوتاه است اما گمانم نیم روزی را گرفته از زمانش کشیده پنجه بر دیوار یاد یاس نیلی نمی افتاد یک دم آه مادر از زبانش عبا وقتی به سر افکند یاد آن عبا بود که حیدر پشت در انداخت بر روی جوانش تمام انتظارش را به در می دوخت تا که بیاد زودتر از راه عمرش، نو جوانش