🔅#چراغ_راه ۵۸
🌺 مجتهد شهید آیتالله سعیدی:
#کلام_شهید|به خدا سوگند اگر مرا بُکشید و خونم را بر زمین بریزید ؛ در هر قطرهی خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۵۸) با کیفیت اصلی
__________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_سعیدی #امام_خمینی #ولایت_فقیه #شهدای_خراسانرضوی #شهدای_قم #مزار_وادیالسلام
#یک_خاطره
🔸فرماندهای که مخفیانه لباس نیرویش را میشُست...
#متن_خاطره|من بچهی شمالِشهرِ مشهد بودم و مادرم لباسهام رو میشُست. وقتی به جبهه اعزام شدم هنوز توی همون حال و هوای خونهی خودمون بودم... یه روز محمدرضا بهم گفت: لباسهات چه خوشبوئه... بهش گفتم: مادرم لباسهای منو با صابون لوکس میشوره...
گذشت و یه بار با هم رفتیم ارومیه. محمدرضا رو به من کرد و گفت: اسم صابونی که مادرت لباسهاتو باهاش میشُست چی بود؟ گفتم: صابون لوکس. بعد از این قضیه من که عادت نداشتم لباسهام رو بشویم، میدیدم همیشه لباسهایم تمییزه. به این فکر افتادم که کار چه کسی میتونه باشه، تا اینکه یاد سفرم به ارومیه همراه با محمدرضا افتادم. احتمال دادم که کار ایشونه... یه بار هم بهش گفتم: چه کسی لباسهای منو شسته؟ ایشونم گفت: حالا یه کسی پیدا شده و لباسهات رو شسته؛ شما چیکار داری؟ چون لو نداد؛ تصمیم گرفتم شبها کشیک بدم تا ببینم ماجرا از چه قراره... یه شب متوجه شدم که یه نفر داره آب گرم میکنه تا لباسهای کثیف رو بشوید. اما همون زمان خوابم برد؛ ولی بعدها فهمیدم که محمدرضا لباسهام رو میشوره...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید محمدرضا مهدیزاده طوسی
📚 منبع: نوید شاهد [بنیادشهید و امور ایثارگران]
▫️۲۲خرداد؛ سالروز شهادت محمدرضا مهدیزاده طوسی گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_مهدیزاده #اخلاص #تواضع #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
🔅#چراغ_راه ۶۰
🌺 شهید عبدالحسین برونسی:
#کلام_شهید|اگر میدانستم با مرگِ من یک دختر در دامانِ حجاب میرود؛ حاضر بودم هزاران بار بمیرم؛ تا هزاران دختر در دامانِ حجاب بروند...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۶۰) با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_برونسی #حجاب #عفاف #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
#وصیتنامه
✍ اگر دنیا میخواهید، جنگ ... اگر آخرت میخواهید، جنگ...
وصیتنامه شهید محمدصادق قدسی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_قدسی #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارنیشابور
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۴
🔸به احترامِ پدر؛ کُشتی رو باخت...
#متن_خاطره|بابام گاهی با دوستاش میرفت باشگاه و کشتی میگرفت؛ احمدرضامون همکه کشتیگیر بود. یهروز وقتی از مأموریت برگشت، شروع کرد با بابا کشتی گرفتن. اما با اینکه خوب کشتی میگرفت؛ اون روز از بابام شکست خورد... بعدها ازش پرسیدم: تو که کشتیگیر هستی؛ چرا از بابا شکست خوردی؟ ایشونم جواب داد: خدا توی قرآن سفارش زیادی کرده پیرامونِ احترام به والدین. من هم بخاطر اینکه غرور بابا نشکنه و احترامشون رو نگه داشته باشم؛ جوری کشتی گرفتم که شکست بخورم...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید احمدرضا قدبی بهابادی
📚منبع: فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ “ زندگينامه فرماندهان شهيداستان خراسان”
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_قدبی #شهدای_خراسانرضوی #احترام_به_والدین #پدر #ورزش #کشتی #ادب #مزار_گلزارگناباد
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۵
🔸شهدا اینگونه هوای همدیگه رو داشتند...
#متن_خاطره|آقا مهدی مسئولِ کارگاه ریختهگری بود. یکی از روزهای بسیار سرد دوستش اومد و گفت: شما کارگاه ریختهگری دارید و داخلش نفت هست؛ اگه میشه مقداری نفت به ما بدین. مهدی بهش گفت: کارگاه مالِ بیت الماله و نمیتونم نفتش رو بهت بدم... اما دوستش رو دستِ خالی رد نکرد. همون مقدارِ کمی نفتِ شخصی که توی خونهمون داشتیم رو داد به دوستش. بعد هم برگشت و به من گفت: خانوم! به خودت و بچه لباسِ گرم بپوشون تا سرما نخورید...
👤خاطرهای از زندگی سردار شهید مهدی هنرور باوجدان
📚منبع: فرهنگنامه جاودانه هاي تاريخ "زندگينامه فرماندهان شهيداستان خراسان"
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۲۷تیرماه؛ سالروز شهادت سردار شهید مهدی هنرور باوجدان گرامیباد
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_هنرور #شهدای_خراسانرضوی #ایثار #رفاقت #بیتفاوت_نبودن #بیت_المال #مزار_بهشترضا
💢#خاکریزخاطرات ۱۷۶
🔸فرزندتان را اینگونه تربیت کنید...
#متن_خاطره|زمستون بود و هوا به شدت سرد. برا همین همهی بچهها توی اون برف و بارون مجبور بودند لباسگرم بپوشند. اما برخلافِ بقیه، محمد فقط بایه پیراهن مییومد مدرسه. یه روز مدیر بهش گفت: لباسگرم بپوش... محمد هم چیزی نگفت و رد شد. دوباره سرِ یکی از کلاسها، مدیر محمد رو دید و بهش گفت: مگه به شما نگفتم لباس گرم بپوش؟ اینبار محمد از جاش بلند شد وگفت: آقا شما اگه پول دارید، برام لباسگرم بخریدتا بپوشم؛ منم خیلی دوست دارم لباس گرم بپوشم، اما پدرم در توانش نیست برام بخره؛ من باید به فکر برادر و خواهران کوچیکترم باشم ...
👤خاطرهای از زندگی شهید محمد نوریتیرتاشی
📚منبع: کنگره ملّی شهدای استان مازندران
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت قابنوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلی
➕ دریافت قابنوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی
▫️۳۱تیرماه؛ سالروز شهادت محمد نوریتیرتاشی گرامیباد
____________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_هنرور #شهدای_خراسانرضوی #ایثار #رفاقت #بیتفاوت_نبودن #بیت_المال #مزار_بهشترضا
#یک_خاطره
🎥 این خوابِ عجیبِ شهید عقیلی؛ تلنگری به تمام بچههای انقلابیست...
#متن_خاطره|شهید سیدمحمدعلی عقیلی میگفت: من قبل از اينكه #امام_خمینی به ايران بياد، هميشه با خودم فكر میكردم اگه ایشون بیایند، دائماً در خدمتشون خواهم بود، و حاضرم هر لحظه كه ايشون بخواهند، براشون جانفشانی كنم. تا اینکه يه شب خواب ديدم من و چند نفر ديگه، لباس سبز سپاهی بر تن داريم و بعنوان محافظ، جلوی امام ايستاديم. در همين حين، تعدادی منافق بهمون حمله كردند و به سمت امام شروع به تيراندازی كردند. ناگهان همهی ما به اين طرف و آن طرف متفرق شديم و دور امام رو خالی كرديم. یهو امام با صدای بلندی بهم گفت: كجا ميری؟ چرا فرار میكنی! مگه تو نبودی كه میگفتی حاضرم جونم رو فدا كنم؟ حالا داری فرار میكنی؟! ناگهان به خود اومدم و برگشتم مثلِ یه سپر جلوی امام ايستادم. دشمن هم داشت از چند نفر به سمتم شلیک می کرد؛ تا اینکه تیری بهم خورد و بیدار شدم...
👤خاطرهای از زندگی شهید سید محمد علی عقیلی
📚 منبع: خبرگزاری دفاعمقدس [بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس]
✍ #تلنگر:
به این خاطره دقت کنید! فاصلهی ادعا و عمل کاملا پیداست... یه عده مدعی توی خواب فرار کردند؛ اما شهید عقیلی با یه تلنگر برگشت، چون توی زندگیش با بندگی خدا مقاوم شده بود.اگر لایق دفاع نبود،لایق شهادت هم نمیشد... این #رویای_صادقه میخواد به همهی ما بگه یه بازنگری کنیم ببینیم چقدر توی ادعامون صادقیم؛ شاید امتحان نهایی الهی نزدیک باشه...
●واژهیاب:
#شهید_عقیلی #ولایت_فقیه #انقلابیگری #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا #جهاد #ولایت_مداری
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری
🎥 پیشگویی شهید عقیلی در عالمِ رؤیا ؛ پیرامون زن همسایه...
این فقط یکی از مصادیق زنده بودن شهداست
🎙به روایت #حجتالاسلام_موسویزاده
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_عقیلی #رویای_صادقه #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا #پیشگویی
🔅#چراغ_راه ۶۳
🌺 شهید حمیدرضا سلامت:
#کلام_شهید|اصولاً انسان در جهانبینیِ اسلامی، یعنی شخصِ مسئول؛ یعنی شخصی که به خودش تعلق ندارد.لذا ما آفریده نشدهایم تا راحت باشیم؛بلکه آفریده شدهایم تا در این دنیا آزمایش شویم؛ تا تفکر کنیم، خودمان و خدا را بشناسیم و تزکیه شویم...
🔰دانلود کنید:
➕ دریافت چراغراه(۶۳) با کیفیت اصلی
➕دریافت پوستر طراحیشده توسط کنگرهشهدای خراسان
▫️۹مرداد؛ سالروز شهادت حمیدرضا سلامت گرامیباد
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_سلامت #خودسازی #تقوا #محاسبه_نفس #مراقبه #امتحان #آزمایش_الهی #خودشناسی #معرفت_نفس #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
#چند_خاطره
🔸 آقا غلامرضا ؛ عاشق گمنامی بود...
🌼 #گمنامی|عاشق گمنامی بود و کارهاش رو مخفیانه انجام میداد. توی جبهه هم با اینکه مسئول تدارکات لشکر پنج نصر بود؛ میگفت: دوست دارم به عنوان یک رزمنده انجام وظیفه کنم...
رفیقش میگه وقتی به عضویت سپاه در اومدم؛ غلامرضا بهم گفت: بسیجی بودنت رو که از دست ندادی؟ [ یعنی خاکی بودن و تواضع و پرکاری توی میدان و ... که یادت نرفته؟]
🌼 #اخلاص|اونقد اخلاص و گمنامی براش مهم بود که نیمههای شب؛ طوری که کسی متوجه نشه لباس رزمندهها رو میشست و روی طناب میانداخت تا خشک بشه. یه شب وقتی داشت اینکار رو میکرد، دیدمش... وقتی هم بهش گفتم در حال شستن لباس رزمندهها دیدمت؛ اشکش جاری شد و گفت: این تنها کاریه که برا رزمندگان میتوانستم انجام بدم. بعد هم ازم قول گرفت که این راز رو برا کسی بازگو نکنم...
🌼 #رویای_صادقه|غلامرضا خواب دیده بود آقایی با اسب سفید اومده و ایشون رو با خودش به حرم مطهر امام علی (ع) و امام حسین (ع) برده. مدتی بعد از همین رویای صادقه هم به شهادت رسید...
👤 خاطراتی از زندگی شهید غلامرضا جنگی
📚منبع: فرهنگنامه جاودانههای تاریخ (زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان) و نوید شاهد
▫️۱۲مرداد؛ سالروز شهادت فرماندهی گمنام غلامرضا جنگی گرامیباد
________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_جنگی #اخلاص #تواضع #بسیجی #شهدای_خراسانرضوی #مزار_بهشترضا
#چند_خاطره
🔸بُرشهایی از زندگی معلم شهید یوسف براهنیفر
🌼 #استقامت| فرح میخواست بیاد کاشمر. قرار بود همگی توی میدون شهر جلوی او و مردم رژه بریم. یوسف گفت: من نمیام... بهش گفتیم: برات دردسر میشه و ممکنه از آموزش و پرورش اخراج بشی. گفت: مهم نیست... آخر هم نیومد و فرداش بردنش ژاندارمری و چند روز بازداشت بود. حتی اذیتش کرده بودند، اما میگفت: من تا پای اعدام هم باشه، مقاومت میکنم...
🌼 #هدایتگری| یه عده جوون داشتند داد و بیداد میکردند. یوسف رفت و با محبت باهاشون حرف زد و پای دردُدلشون نشست. نه تنها داد و بیدادشون قطع شد، بلکه به کلی رفتارشون عوض شد؛ حتی بعضیاشون اهل رفتن به جبهه شدند...
🌼 #بیتالمال| موتور سپاه دستش بود و علاوه بر مراقبت زیاد از اون، پول تعمیراتش رو هم از جیب خودش میداد. حتی هزینه تعمیر موتور اقشار کم درآمد رو هم خودش میداد. یوسف معروف بود به حلّالِ مشکلاتِ مردم...
🌼 #درس_عملی| هر از گاهی دانشآموزاش رو میبرد سر مزار شهدا. یه بار گلزار بودم که با بچهها اومد. یهو یه قبر خالی دید و رفت توش خوابید. بچهها با تعجب گفتند: آقا چیکار میکنی؟ گفت: نترسين! دير يا زود همهمون میایم اینجا. اینجا قبره! جايی که فردای قيامت، بايد از درونش برخيزيم و جوابگوی اعمالمون باشيم... خلاصه اون روز از توی قبر حرفایی شنیدنی به بچهها زد...
📚 منبع: خبرگزاری دفاعمقدس " بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاعمقدس"
____________________
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم:
●واژهیاب:
#شهید_براهنیفر #شهدای_معلم #کمک_به_فقرا #شهدای_خراسانرضوی #مزار_گلزارکاشمر