از نیمه مرداد😒 که کلاسهای آقای همسر شروع شد زندگی با سرعت زیادی میگذشت و ما هم بدو بدو دنبالش میرفتیم🏃🏃
از ۶صبح کلاس داشتن، تا اذان مغرب.
من و پسرهای سحرخیز 😣 هم از نماز صبح بیدار بودیم.
از لحظهای که چشم باز میکردن تا وقتی بیهوش بشن، مشغول بشور و بپز و بخور و بخورون و بازی و کتاب و مطالعه شخصی و دوره مجازی و ...
تا همسر بیاد خونه،
که اگر میتونستیم به خستگی غلبه کنیم به کارهایی که از اثاثکشی هنوز باقی مونده بود برسیم.
خلاصه اینکه زندگی رو دور تند بود ⏪و ما هم دنبالش🏃...
دوست داشتم مثل بچگی ها که وسط بازی کم میآوردم با خنده داد بزنم و بگم آقاااااا اِستُپپ😂😂
که ناگاه کرونا(بر او و بر سازندگانش لعنت بیشمار) آمد و دکمه ⏯رو فشرد.😁
آخیشش😊😊😊
همسرجان تا اطلاع ثانوی تعطیل شدن😁😆😘😍😄
از خونه هم نباید بریم بیرون😍
هوا بهاری شده و پسرها که به ندرت تو خونه میان، تو حیاط با حنایی و فلفلی و قلقلی و مرغ زرد کاکلی😍😅😂 بازی میکنند.
من هم سرخوش از فراغت ایجاد شده، لیست مفصلی از کارها مینویسم و بسم الله...
✅ نظافت ماشین،با محمد آقا مشغول میشیم.کار که تموم میشه،علی رو از تو باغچه برمیدارم و جفتشون رو میذارم تو لگن بزررگ حمام تا خوب خیس بخورن😅😂
✅ اتو!مدت کوتاهی بعد از تولد علی اتوکردن از برنامه کاری خونه رسماً حذف شد.😅 لباسها بعد از شستشو تو کمد آویزون میشدن به این امید که موقع استفاده اتو بشن،ولی هیچوقت این اتفاق نیفتاد!😅😆 تا اینکه چند روز پیش اتو جان هم به جمعمون اضافه شدن و علی برای اولین بار با این وسیله هیجان انگیز مواجه شد.😆😁
.
✅ بعد از مدتها که میز خیاطی فقط برای گردگیری لمس میشد، نخ و سوزن و قیچی آوردم، به همسر هم گفتم هرچی دوخت و دوز داری بیار که این اتفاق سالی یه بار میفته.😅😂😆
✅ بالاخره تونستم عقب ماندگی های دوره مطالعاتی رو جبران کنم و برسم به برنامه.😍
✅ با محمد کاردستی درست میکنیم،با آرد خمیر درست میکنم و محمد و علی رو تا مدتی سر کار میذارم😅. «نقاشی بازی» و «نقاشی قصه» هم تو برنامه هست.
آقای همسر نصف روز مطالعه و کلاس مجازی و ...
باقی روز کارهای عقب مونده خونه.😊😉
از شخم زدن باغچه و کاشت سبزی و نهال
تا ساخت پل معلق برا پسرا!!😅😂
تعمیر وسایل خراب و اصلاح اسباب بازی ها و...
خلاصه این ویروس منحوس! برای خانواده ما که دستاورد های زیادی داشت😅...
خدا انشاءالله رفتگان رو هم بیامرزه😔 و آرامش به قلب بازمانده ها هدیه بده.❤
امیدوارم برای کشورمون هم منشأ خیرات زیادی باشه.🙏
.
#پ_بهروزی
#ریاضی۹۱
#کرونا
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
#ط_اکبری
سرفه میکردم و مشکوک به #کرونا بودیم 😱
فکر #قرنطینه ۳ تا پسر بچه تو یه خونهی ۴۵ متری اذیتم میکرد...
خدایا خودت کمک کن!
تو گرما، سرما، برف، آلودگی و... یه راهحلی واسه خروج ایمن از چارچوب در پیدا میکردم😁
(جهت تخلیه انرژی و تنوع سرگرمی بچهها😉)
بچههایی که هر روز دلشون پارک و مسجد میخواست،
خصوصا ته تغاریه که با پوشیدن لباس و تحصن مقابل درب خروجی، همیشه تسلیمم میکرد!😆
همهی اینا از فکرم رد میشد،
خدایا خودت کمکم کن...🙏🏻
خدا رو شکر که محمد انقدر سرگرم بود که اصلا سراغ لباساش و فکر تحصن نرفت! 🤗
با کتاب، کاغذ، مقوا، ابزار رنگ، شمع، آب، خاک، مواد بازیافتی، دو تا داداشاش و... خلاصه از هر چیزی تو خونه، یه بازی و سرگرمی کشیدم بیرون تا فنر پنهان در دست و پای بچهها در نره!🙄
و اما خودم...😔
همیشه خیلی ددری بودم😅
ضمن اینکه مدتها مریضی و مریض داری به اندازهی کافی رُسم رو کشیده بود🤕
حتی ملاقات پدرم که تازه عمل ریه انجام داده بود نباید میرفتم😞
و حالا با کلی دلتنگی باید مشغول کارهای خونه_که حالا قسمت بششششور بسسسابش سنگینتر هم شده بود🤪_ و مراقبت از همسر بیمار🤒 و تولید سرگرمی و تزریق نشاط به خانواده هم میبودم.
چیزی که بهم #قدرت و انگیزهی پذیرش این سختیها رو میداد، تداوم سلامتی روح و جسم خانوادهم😍 و رشد خودم بود💪🏻
از اونجا که معمولا #نسخهی_الکترونیکی_کتابها رو میخوندم و گوشیمم این مدته خراب شد!😱
سیر مطالعاتیم متوقف شد!😑
تو کتابخونه گشتم و کتابهایی که همیشه تو اولویت بعدی(!) بودن و هیچوقت زمان مطالعه شون نرسیده بود،😅 برداشتم،
و کتاب "نگاهی به رابطه عبد و مولا" حاج آقا پناهیان رو شروع کردم...
هرچی جلوتر رفتم میفهمیدم چقدر بهش نیاز داشتم و نمیدونستم!☺️
با خودم گفتم چقدر خوب شد که تو جبر قرار گرفتم😆
چقدر ذهنم #محدودیت لازم داشت تا کمی سامون بگیره؛
واقعا لازم بود چند روزی به دور از اغتشاشات فکری بیرون خونه🗣👀، رجوع کنم به درون خونه😍
#ط_اکبری
#روزنوشت_های_مادری
#کرونا
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از خیریه فردای سبز شریف
#سهمی_از_مهربانی
🌷 کمک جهت تامین #آذوقه_ماه_مبارک برای ۶۰۰ خانواده نیازمند در ایام سختیهای #کرونا:
💰 مبلغ مورد نیاز: ۲۰۰ میلیون تومان
📦 ۸۰۰۰ سهم
0️⃣0️⃣0️⃣5️⃣2️⃣ تومانی
تامین شده:
✅ ۳۴۰۱ سهم
باقی مانده:
📦 9⃣9⃣5⃣4⃣ سهم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
🌷 کارت فردای سبز شریف:
💳 ۵۰۴۱-۷۲۷۰-۱۰۰۶-۳۴۰۰
🌷 درگاه پرداخت بانکی:
🌐 FardayeSabz.Sharif.ir/Charity
🌷 کد دستوری همراه اول:
📲 *7*6*22#
🌷 هماهنگی جهت کمک ارزی از خارج کشور:
۰۹۱۲۵۳۵۶۰۰۷
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
✨ شرح نحوه مصارف و کمکرسانیها را در کانال فردای سبز دنبال فرمایید:
☘https://eitaa.com/joinchat/653197318C447b34396a
#پ_بهروزی
(مامان #محمد سه سال و هشت ماهه و #علی یک سال و هفت ماهه)
یادش بخیر...
سالهای پیش دهه اول محرم برای بچهها یه دهه خاطرهانگیز بود.
هر شب بساط ددر رفتن جور بود. تو هیئت هم کلی بچه میاومد و حسابی تو سر و کله هم میزدن. آخرشم محمد نذری رو قبل از رسیدن به خونه ميخورد و میخوابيد.
وسط بازی گاهی مياومد و تو تاریکی منو پیدا میکرد. مينشست تو بغلم، با تعجب نگاهم ميکرد و با دستاش اشکامو پاک میکرد.
-مامان چرا گریه میکنی?😥😢
روزاي اولی که کرونا اومد هیچ کس فکر نميکرد آنقدر موندگار باشه.
کمکم زمزمههاشو شنیدیم که رفتنی نیست و باید باهاش بسازیم.😔
از همون موقع اولین اضطرابی که تو دلمون اومد این بود:
نکنه تا محرم باشه😳
نکنه اربعین رو بگیره ازمون😳😰
این روزها درحالی داریم به ماه محرم نزدیک میشیم که کرونا حسابی جا خوش کرده و انگار نميدونه ما کل سال با انرژی همون هیئت رفتنا و اشک ريختنا روزگار ميگذرونديم😐😥
این وسط ما مادرها شرایط متفاوتتری هم داریم، چون علاوه بر خودمون، حفظ سلامت بچه ها هم دغدغهمونه.
قبلا خیلی لازم نبود فکر کنيم. اما این کرونا باعث شده مجبور بشیم سلولهای خاکستری رو بیشتر به کار بگیریم و برای هر کاری چاره جدید بیاندیشیم.
بیاید زیر همین پست یه بارش فکری مادرانه راه بندازيم.
امسال محرم چیکار کنیم?
چه جوري حال و هوای بچهها رو امام حسینی کنیم?!
چجوری به بچهها نشون بدیم که ما تو هیچ قالبی نميگنجيم و هیئت باشه یا نباشه، بريم یا نريم، بازم وظیفهمونو پیدا میکنیم و انجام میدیم?
مامانهای خوش فکر رو هم صدا کنید تا بیان پیشنهاداشونو بگن بهمون.😉
چند روز بیشتر تا محرم نمونده ها😓
#روزنوشت_های_مادری
#محرم
#کرونا
#کودکان_حسینی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
.
#طهورا
(مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ماهه)
#قسمت_یازدهم
خلاصه!
دختر دومی، ناراضی و ناراحت بود.😢
بنابراین تصمیم گرفتم حضورم رو در محل کار کم کنم به ۱ روز در هفته.👌🏻
این تصمیم هم سخت بود، چون کار توی خونه با بچهها سختتره!
بلافاصله، در ۱ هفته تونستم دخترم رو از پوشک بگیرم.💪🏻
ناخن جویدنش خوب شد.🤩
اخلاقش خیلی بهتر شد و خدا رو شکر ثمرهی این تصمیم رو در کودکم دیدم.
به همین منوال ادامه دادم تا اسفند ۹۸ که #ویروس_منحوس_کرونا وارد کشور شد😯
دیگه خودم سعی کردم #استرس و نگرانی به خونه راه ندم😁
#دورکاریام شروع شد.
تو خونه باید آموزش #پیش_دبستانی دخترم رو هم میدادم.
از خونه بیرون نمیرفتیم، خصوصا چون #باردار هم بودم.
بچهها هم خیلی حوصلهشون سر میرفت.
اما تسلیم نشدیم!
حسابی با هم بازی کردیم و کارهای مختلف رو تجربه کردیم.😍
تو حیاط خلوت انواع بازی و بریز بپاش رو داشتیم!
به گلخونه میرسیدم.
آشپزی، ورزش، کاردستی، نمد و...
خدا رو شکر خوش گذشت تا اردیبهشت ۹۹ که دختر سومم به دنیا اومد.👼🏻
همچنان کارم رو به شکل دورکاری ادامه میدادم. طوری که یک هفته قبل و یک هفته بعد از تولد نوزاد داشتم کار میکردم و تقریبا توقفی نداشتم.
گاهی اطرافیان میگفتن مسائل و سختیها با تولد بعدی، با همون نسبت بیشتر میشه!
منم میترسیدم تو این شرایط، درمونده بشم!
ولی با تولد سومی دل همهمون باز شد!
خدا رو شکر الآن اصلا باهاشون موافق نیستم😁
دخترام خیلی شاد و سرگرم شدند.
گاهی نینی رو سرگرم میکردند به کارا برسم و کمکحالم شدن.
(با اینکه زیر ۷ سال و یه جورایی تنبل در نظم هستن!)
زندگی شیرینتر و لذتبخشتر شد.😊
۱ ماهگی نوزادم، با بچهها به محل کارم برگشتم که
با رعایت پروتکلها باز شده بود.
دختر دومم دیگه مهد رو دوست داشت😊
دو تا رو میذاشتم مهد و با نوزادم تو اتاق کنارش کار میکردم.
همین روال ادامه داشت و من نگران بودم که اگر #کرونا موندنی باشه و مدارس باز نشه چه کنم؟!🤔
#قسمت_یازدهم
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
یکی از دوستام همون وقتی که ازدواج کرد، گفت: من میخوام بچه اولم رو ۱۴۰۰ بیارم و دومی رو ۱۴۰۴!
منم گفتم فک کردی بچه گلابیه🍐 ؟! که هر وقت هوس کردی بری تجریش بخری؟😅
اون موقع موانع مختلفی برای بچهدار شدن توی ذهنم بود، ولی خدایی فکر نمیکردم یه ویروس فسقلی بیاد و اینطور همه چی تحت تاثیر اون قرار بگیره!😕
چند وقت پیش که از اون دوستم پرسیدم "از قرار ۱۴۰۰ چه خبر؟"، گفت: فعلا به خاطر شرایط منصرف شدیم!
حالا ما با #کرو_نی_نی رفتیم سراغ دوستانی که باردار بودن و یهو کرونا اومد و حالا مدتی هست که فارغ شدن.
ببینید این دوستانمون چجوری این ایام رو گذروندن؟
برای چکاپ ماهانه چیکار میکردن؟
شرایط بیمارستان برای زایمان چطور بوده؟
درگیر کرونا شدن یا نه؟
و ...
نظراتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید.
اگه در این مورد، سوال داشتید میتونید با دوستان ما که تجربهشون رو منتشر کردیم مشورت کنید.
#مادران_شریف_ایران_زمین
#کرو_نی_نی
#بارداری_در_کرونا
#باردار
#کرونا
#بیمارستان
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام.
حتما شما هم تو این مدت که کرونا اومده، با آدمهای خیلییییی استرسی 😣 یا آدمهای خیلییییی بیخیال 😌 مواجه شدید!
در شرایط معمولی شاید خیلی به این فکر نکنیم که اضطراب چه عوارضی برامون داره.
اما یه خانوم، به محض باردار شدن، حفظ آرامش براش خیلی مهم میشه.
حالا چطوری میشه تو این روزگار کرونایی باردار بود و زایمان کرد و استرس نداشت؟!
امروز هم با #کرو_نی_نی رفتیم سراغ دو تا از دوستانمون که تو این روزهای کرونایی باردار بودن و زایمان کردن.
یه مامان اولی که تصمیم گرفته به نگرانیهاش غلبه کنه.
و یه مامان سومی که خانوادگی درگیر کرونا شدن!
نظرات و تحربیاتتون رو در این زمینه برامون ارسال کنید.
#مادران_شریف_ایران_زمین
#کرو_نی_نی
#بارداری_در_کرونا
#باردار
#کرونا
#نوزاد
#بیمارستان
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
🔰«پرچمدار کوچک من» | تجربههای خلاقانه مادران در تربیت حسینی کودکان
📌این اثر را میتوان جزو اولین کتابها در تجربهنگاری سبک زندگی ایرانی-اسلامی دانست که تلاشهایی #مادرانه را روایت میکند که در موقعیتهای متفاوت، به دنبال هدفی مشترک بودهاند؛ تعامل با کودک و پیوند دادن فرزندانشان به سیدالشهدا(ع). در این کتاب، ۶۶ خاطره از ابتکارات و #تجربیات_خلاقانه_مادران ایرانی و غیرایرانی در کنار تصویرسازیهای مرتبط در جهت تربیت حسینی کودکان آمده است
💡با توجه به اینکه در ایام #کرونا فرصت در خانه بودن بیشتر است باید از این فضا استفاده کرد تا #هر_خانه به #یک_هیئت تبدیل شود. بنابراین برای اینکه خواننده کتاب، در کنار مطالعه تجربهها و تأملات مرتبط با تربیت حسینی پیشنهاداتی هم برای راهاندازی هیئت کوچک خانوادگی بیان شده است.
قیمت روی جلد : ۲۴ هزار تومان
قیمت با ۲۰درصد تخفیف : ۱۹ هزار تومان
شماره موبایل برای سفارش:
ایتا، واتساپ، سروش و تلگرام
09338679572
یا از طریق پیج اینستاگرام:
https://instagram.com/ketaabyaar.ir?utm_medium=copy_link
🍀🍀🍀
*کانال مادران شریف ایران زمین*
@madaran_sharif
#ه_محمدی
(مامان #محمد ۳.۵ساله و #حسین ۸ماهه)
کمتر از دو ماه پیش بود که خانوادگی درگیر کرونا شدیم.
خیلی بدحال شده بودم و حتی حال و حوصلهی بچهها رم نداشتم.
اون مدت همسرم از بچهها نگهداری میکرد.
خدا لطف کرد که ایشون خفیف گرفتن و مثل من از پا نیفتادن...
خانوادهی همسرم تو اون روزا خیلی به دادمون رسیدن.
از غذا و دمنوش و آبمیوه آوردن و دارو گرفتن تا حتی نگهداری بچهها؛ چند روزی شد که بچهها رو میسپردیم دست عموشون و پیگیر درمان من میشدیم.
خانوادهی عموشون، قبل ما گرفته بودن و بهبودی نسبی پیدا کرده بودن.
از طرفی مادرشوهرم هم درگیر شده بودن و بیمارستان بستری بودن و خواهر و برادرهای همسرم، پیگیر درمان ایشون هم بودن...
روزهای سختی بود برامون.
به خاطر داروها، یه مدتی به حسین شیرخشک دادیم و بعد که میخواستم شیر خودمو بدم، خیلییی کم شده بود.😢
دیگه شیر خشکم نمیخورد. وقتی میدیدم هرچی میخوره، سیر نمیشه دلم میگرفت...
خدا رو به اسم یا رازق الطفل الصغیرش صدا میزدم و به یاد حضرت رباب میافتادم...
چه میکشیدی وقتی علی اصغرت گرسنه بود و شیری نداشتی...
یا رازق الطفل الصغیر
یا راحم الشیخ الکبیر...
خدایا مادرشوهرم رو خودت شفا بده...
یا جابر العظم الکسیر...
خدایا این همه مریض بدحال تو بیمارستانا هست... خودت مریضیهاشون رو درمان کن...
به لطف خدا اون روزها گذشت...
و همه سلامتیمون رو به دست آوردیم. درواقع خدا بهمون عمر دوباره داد، بلکه بهتر زندگی کنیم.
وقتی حالم بهتر شده بود و میتونستم سر و صدا و اذیت بچهها رو تحمل کنم، چقدر خدا رو شکر کردم.
تو ایام بیماری، از خدا خواسته بودم منو مادر بهتری برای این بچهها قرار بده.
کمکم کنه انسانهای خوبی تربیت کنم و تقدیم اسلام کنم...
از خدا میخواستم سلامتیمونو بده، تا دغدغهی جسم بیمار خودمون و خانوادهمون رو نداشته باشیم و بتونیم درد اسلام و انسانهای دیگه رو داشته باشیم.
مادرشوهرم که از بیمارستان مرخص شد، هنوز نیاز به دستگاه اکسیژن و مراقبت داشت.
هر روز و هرشب، یکی از بچههاش پیشش بودن تا مراقبش باشن...
زحمتی که پدر و مادر شوهرم تو جوانی کشیدن و ۷ تا فرزند بزرگ کردن، حالا تو این ایام سختی، هم به داد ما رسیده بود و هم به داد خودشون.
و من حس میکردم به خاطر این همدلی و همیاری، چقدر خداوند با نظر رحمتش به این خانواده نگاه کرد.
پ.ن: برای شفای همهی مریضا، مخصوصا کروناییها، صلواتی ختم کنیم.
#کرونا
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
*کانال مادران شریف ایران زمین*
@madaran_sharif