eitaa logo
کربلایی محمود اسدی (شائق) ۱۳۵
415 دنبال‌کننده
3 عکس
26 ویدیو
3 فایل
اشعار و مداحی
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۶۲ از زهر کین بال و پرم ای جوادم سوخت از غصه قلب مادرم ای جوادم سوخت واویلا مانند زهرا مادرم بر زمین خوردم تا حجره را گه با سرم بر زمین خوردم واویلا عبای من خاکی شده بین کوچه ها دیگر رمق نمانده است بین دست و پا واویلا می‌سوزم از زهر و دگر گلعذارم نیست شکر خدا معصومه ام در کنارم نیست واویلا اگر که پاره جگرم ای جواد من ولی جدا نشد سرم ای جواد من واویلا گریم به پیکری که او بی کفن بوده جدم میان قتلگه پاره تن بوده واویلا **** @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۳ نفسهایم ز سوز زهر کینه گشته کم مادر به روی خاک این حجره ببین پرپر زدم مادر میا مادر که با پهلوی بشکسته کمی سخت است که من خود با سرشک دیده سویت آمدم مادر خدا را شکر معصومه نمی‌باشد کنار من نمی‌بیند دگر بر خاکها غلتیدنم مادر به روی خاک می‌غلتم از این پهلو به آن پهلو به یاد تنگی گودالم و آن قدّ خم مادر همان قدی که از داغ علمدار حرم تا شد خمیده شد گُلت-غم دید از بس روی غم مادر شنیدم پیکر پاکش میان دشت قسمت شد شنیدم که جسارت شد بر آن تن دم به دم مادر نبود حاجت به نعل تازه جسمی که لگد خورده برای آن بدن بس بود نعل کهنه هم مادر @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۴ کسی مانند من از غصه و غم‌ها لبالب نیست به درد دوری و هجران کسی چون من مؤذب نیست کجایی ای جواد من تویی تاب و تبم اما ندارم تاب در پیکر در این پیکر بجز تب نیست ز بس از سوزش زهر جفا_ آتش گرفتم که دگر در چشم من فرقی میان روز با شب نیست از این پهلو به آن پهلو میان حجره غلتیدم ولی جسم کبود من به زیر نعل مرکب نیست سرو کار تن من با سر نیزه نیفتاده تنم سالم، سرم سالم بوَد، چوبی روی لب نیست خدا را شکر معصومه ندیده حال زارم را که سهم دیدن این صحنه غیر از چشم زینب نیست فقط عمه تماشاکرد، برادر دست و پا میزد برادر کشتن آن هم اینچنین در هیچ مذهب نیست ز پای نیزه روی نی نظر بر حنجرش انداخت صدا زد آه مادر این رگ گردن مرتب نیست شنیدم عمه زینب را میان کوچه گرداندند میان کوچه ای که یک‌نفر حتی مؤدب نیست @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۵ از زهر کین می‌سوزد پیکرم جگرگوشه، شد پاره جگرم ای تمام حاصل من ای جوادم، ای امیدم حال زارم را نگه کن که در این حجره بریدم من غریبم **** از کوچه تا حجره _ ای پسرم یاد زمین خوردن مادرم مادرم در بین کوچه ضربه از یک بی حیا خورد آنزمان پایین سرش بود تا که سیلی بی هوا خورد من غریبم **** ایندم آخری بی قرارم ذکر واحسینا بر لب دارم جان دهم مانند جدم روی خاک و لعل تشنه جان دهم نه زیر گرما نه به زیر تیغ و دشنه من غریبم @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۶ چشم انتظار توام آه جوادم بیا من اشکبار توام آه جوادم بیا بیا جوادم که سوخت تمام پیکر من زهر جفا زد آتش ز پای تا سرمن جوادم از ره بیا درد مرا دوا کن بیاو روی مرا به سوی کربلا کن پاره جگر گشته ام ولی تنم پاره نیست گوشه‌ی حجره دگر پیرُهنم پاره نیست لحظه‌ی اخر دلم یاد غم کربلاست به یاد قتلگاه‌و یاد شه سر جداست پیکر جدم حسین کفن به صحرا نداشت روی تن زخمی‌اش چکمه اثر می‌گذاشت @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۷ رمقی نیست به چشمی که دمادم به در است گوشه‌ی حجره پدر، چشم به راه پسر است کاش از راه جوادم برسد تا بیند جگرم خون شده و چشم من از اشک تر است به زمین خوردم و گفتم که کجایی مادر مثل تو دست من از درد به روی کمر است گر چه از زهر ز پا تا به سرم سوخت ولی سوزش اصلی من از اثر میخ در است وسط حجره روی خاک بخود پیچیدم صحنه‌ی سختی گودال، مرا در نظر است پیرُهن بود سپر بر تن جدم کندند گوشت‌ها مانده بر آن پیرهنی که سپر است وای بر حال غریبی که ز نیزه می‌دید غارت روسری از زخم سنان سخت تر است @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۸ ای جوادم آمدی خوش آمدی ای پسرم ای جگر پاره، شده پاره تمام جگرم ای گلم بنگر که همچون لاله‌ی خشکیده ام از نفس افتادم از بس که به خود پیچیده ام سر به دامانت ولی باشد دلم در نینوا پسرم کن گریه بر حال غریب کربلا با سر زانو کنار بدن اکبر رسید ناله‌ی یاولدی از پرده‌ی دل می‌کشید ناله می‌زد پسرم جسم تو را پاشیده اند موقع جمع تنت جمعی به من خندیده اند @mahmud_asadi_shaegh135
۹۶۹ ای جان ما فدای تو مولا بیا بیا ای درد هجر با تو مداوا بیا بیا شیعه قرار و صبر ندارد ز دوری ات بی تو دو دیده است چو دریا بیا بیا مولا بیا که کعبه بگردد به دور تو چشم انتظار توست نگارا، بیا بیا حیدر کنار چاه تو را می‌زند صدا دارد به سینه، غصه‌ی زهرا بیا بیا بی غسل و بی کفن تن جدت به روی خاک باشد هنوز در دل صحرا بیا بیا بنگر میان کوچه و بازار شامیان آشفته است زینب کبرا بیا بیا تا کِی سر بریده‌ی شش ماهه روی نی تا کِی کند رباب تماشا بیا بیا عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان ای دادخواه عترت طاها بیا بیا @mahmud_asadi_shaegh135
@mahmud_asadi_shaegh135
20.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(چشم خود بگشا آخرین یارم) شعر شماره ۷۷۶ نوحه خوانی مداح با صفای اهل بیت علیهم السلام حاج رضا بخشیان شعر از کربلایی @mahmud_asadi_shaegh135
19.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(ای علی اکبر لاله‌ی خوشبو) شعر ۸۱۱ نوحه خوانی مداح با صفای آل الله صلوات الله علیهم حاج رضا بخشیان @mahmud_asadi_shaegh135
20.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(ای شبه پیغمبرم وای علی اکبرم) شعر ۸۵۴ نوحه خوانی مداح با صفای آل الله صلوات الله علیهم حاج رضا بخشیان @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۰ اولین حامی فاطمه و حیدرم محسنم من شهید از ستم کافرم پشت در آمدند با لگد می زندند وامصیبت میخ در زد شرر بر همه اعضای من مادرم بر زمین فتاده،ای وای من خواهرم دیده تر پدرم خونجگر وامصیبت دومی ضربه زد به پهلوی مادرم استخوانم شکست و له شده پیکرم می زدم دست و پا آه و واویلتا وامصیبت @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۱ بین دیوار و در فاطمه از پا فتاد میخ در بوسه بر سینه ی صدیقه داد ازغم فاطمه می کنم زمزمه وامصیبت با لگد زد به در پهلوی مادر شکست گوئیا دست و پهلوی پیمبر شکست می رسد از سما ناله‌ی مصطفی وامصیبت آه از آن دم که مولا به دلی شعله ور محسنش دفن کرده بین دیوار و در بی خبر می زدند چل نفر می زدند وامصیبت @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۲ آتش کین شد از خانه ام شعله ور من به اشک بصر ناله کردم پدر آه و واویلتا آه و واویلتا بین دیوار و در استخوانم شکست زیر پا محسن و حیدر از پا نشست آه و واویلتا آه و واویلتا از فشار در و ضربه ی آن لعین در میان گذر خورده ام بر زمین آه و واویلتا آه و واویلتا کس نگفت ضربه بر زن تنها مزن بدتر از آن زنِ حامله را مزن آه و واویلتا آه و واویلتا @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۳ پشت در انبار هیزم گشتـه ناله ات در خنده ها گم گشتـه آه و واویلا از کینه دشمن آتش بر افروخت صورت زهرا پشت در می سوخت آه و واویلا از خمیدنت مادر خمیدم میخ در را از سینه کشیدم آه و واویلا فته از کف طاقت و توانم تو کتک خوردی پیش چشمانم آه و واویلا کس نمی داند که چها دیدم محسن را زیر دست و پا دیدم آه و واویلا @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۴ من دختر شاه مدینه ام ای دل همبازی اصغر سکینه ام ای دل صد کوه درد و غم به شانه ام بردم چون عمه ام زینب منم کتک خوردم وقتی که معجر کشیدن از سر شد چشمم از سیلی تار صورتمو با آستین پوشوندم ازچشم هیز انظار من پیکر بابا بدون سر دیدم از حنجر خشکش صدایی بشنیدم گوشواره از گوش رقیه غارت شد دیدم که بر عمه چطور جسارت شد دیدم تو بازار دور و بر ما حرامیا خندیدن مابی‌قرارو زنای شامی باخنده می‌رقصیدن @mahmud_asadi_shaegh135
۹۷۵ ای پسرم بیا بنشین کنار من ایندم آخری گویم به تو سخن دیدن یک زخم قدیمی سخت است جان رقیه که یتیمی سخت است ای مهدی غریب ای آشنای من لرزه فتاده است به دست و پای من گریه مکن اگر چه رفتم از حال بیا بگرییم از برای گودال دور و بر حسین یه عده صف زدند او دست و پا زد و یه عده کف زدند یکی تنش را با لگد برگرداند یکی به سینه نیزه را می چرخاند @mahmud_asadi_shaegh135