#اربعین #جامانده
#جامانده_ها
باز هم جامانده ام از قافله، ای وایِ من
می کُشد من را غم این فاصله، ای وایِ من
زائرانت یک به یک راهی شدند و باز هم
از تو دورم کرده آقا مشغله، ای وایِ من
چندسالی می شود که از فراق کربلا
آه حسرت می کشم دارم گله، ای وای من
مثل آن طفل سه ساله که نیامد اربعین
چون رقیه خسته و بی حوصله، ای وای من
با سر بر روی نیزه گفت و گو ها می کند
از دویدن روی خار و آبله، ای وای من
گفت بابا جای من روی سر عباس بود
نه که در بین سنان و حرمله، ای وای من
من النگو از حجاز و از مدینه داشتم
دست من بسته شده با سلسله، ای وای من
بین بازار و میان مجلس خَمّار ها
دختر تو رفت بین هلهله، ای وای من
#علی_میرحیدری
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
یادم نرفته روز دهم قحط آب بود
باران تیر، العطشت را جواب بود
وقت غروب، در دل نیزارِ قتلگاه
رفتم به جستجوی گُل، اما گلاب بود
در سایهٔ سرت همه رفتیم ناگزیر
روزی که سایبانِ تنت آفتاب بود
هر سوره آیه آیه و هر آیه حرف حرف
بر نوک نیزه فاتحهٔ این کتاب بود
از دستِ آنکه با دم شمشیرت آب داد
منزل به منزل آب گرفتن، عذاب بود
خاکستری کنون به کفِ باد مانده است
«زآن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
چون خواستم پیاده شوم، آمدم به یاد
روزی مرا ز زانوی اکبر رکاب بود
آه از دمی که لعل تو میسُفت خیزران
وز چشم ما روانه عقیق مذاب بود
در بزم رجس، آیه تطهیر، وای من
این، یک ز صد مصیبت شام خراب بود
یک حرفِ نیمه گویم و نیمی نگفته بِه:
دیدم عیال قاتلت اندر حجاب بود...
بگذار باز یک سخنِ نیمه گویمت:
مامِ مرا ز دیدن کور اجتناب بود...
دست «رحیق» گیر برادر که از الست
او را مقام چاکریات انتخاب بود
#رحیق
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لالههای پرپر آوردم
ز جا برخیز ایصدپارهتر از گل تماشا کن
که از جسمشهیدانت دلی زخمیتر آوردم
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سهساله دختر آوردم
اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم
تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل
که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم
چهل منزل سفر کردم به شهر شام و بر گشتم
خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم
ز اشکچشم و سوز سینهٔمجروح و خون دل
همانا مرهمت بر زخمهایپیکر آوردم
قدخم، مویآشفته، تنخسته، رخنیلی
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم
ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را
به آهم شعله ها از سینهٔ «میثم» بر آوردم
#غلامرضا_سازگار
#اربعین #مشایه
همه ساکت ،همه مدهوش ،همه دلداده
همه عازم ،همه در راه ، همه آماده
جاده ای آمده ام خوب تر از سجاده!
عشق این است ،همین حال و هوای ساده
آن بهشتی که روایت شده دیدیم به عین
ثبت کن بیعت مارا، لک لبیک حسین
#سیدپوریا_هاشمی
#زیارت_نجف
#نجف #اربعین
ملجاء کُلّ اولیا نجف است
دومین خانه ی خدا نجف است
جز درِ خانه اش مرو جایی
باطن عرش کبریا نجف است
جان پیغمبر است در اینجا
مرقد ختم انبیا نجف است
خبری نیست جز در این ایوان
که خبرها از ابتدا نجف است
در نجف می شود خدا را دید
انتهای سلوک ما نجف است
اربعین روزیِ زیارت اوست
اوّلِ راه کربلا، نجف است
#عاصی_خراسانی
#اربعین
#فراق
میان خیل تو از یادها فراموشم
شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم
به چشمهای که به دریا نمیرسد رحمی
قسم به جان تو با دوریات نمیجوشم
فقط نه ماه محرم که هجر هم داغیست
من از فراق تو گاهی سیاه میپوشم
دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت
به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم
به روضه میروم و تازه میشود داغم
دلم نمیشود آرام، هر چه میکوشم
ببین شکستهدلانت چه عالمی دارند
در استکان ترکخورده چای مینوشم
به هر دری زدهام تا به کربلا برسم
فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم
#میلاد_حسنی
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بهانه کردهام دفن سرت را
که بوسم بار دیگر حنجرت را
مگر رنجیدی از طرز وداعم
نگفتی خیرمقدم، خواهرت را
نمیگویم که سر از خاک بردار
که اینک با خود آوردم سرت را
بمیرم من، نشد ممکن، نهادن
به سمت راست، جسم اطهرت را
به تشییع سرت رفتم چهل روز
چو بی تشییع دیدم پیکرت را
نخواهد برد هرگز هیچ داغی
ز یاد من، وداع آخرت را
#رحیق
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
گرچه غمدیده و بی تاب ولی برگشتم
من به خاک غمت امروز معطر گشتم
من چهل روز فقط همسفر شمر شدم
من چهل روز فقط همقدم سر گشتم
هر کجا صحبت آزار شد و کعب نی ای
سپر دخترکان تو برادر گشتم
چشم عباس به دور، آه نمی دیدی کاش
من چهل روز پی چادر و معجر گشتم
چشم واکن که ببینی قد زینب تا شد
خیز از جا و ببین هم قد مادر گشتم
نظر لطف خدا بود عزیز الزهرا
سایه ات بر سر ما بود عزیز الزهرا
هر کجا از نوک نیزه سر تو خورد زمین
پا به پای سر تو خواهر تو خورد زمین
دست بسته چقدَر سخت زمین می خوردیم
از روی ناقه اخا، دختر تو خورد زمین
نیزه ها در کف کفّار چه مستی می کرد
هی تکان خورد و سر اصغر تو خورد زمین
شام شد مثل مدینه، به غمم خندیدند
پیش زینب، سر آب آور تو خورد زمین
ما که از کوچه به جز غم نکشیدیم حسین
وسط کوچه، چه بد مادر تو خورد زمین
قصّه ی غربت مولا چقدَر غم دارد
روضه ی چادر زهرا چقَدَر غم دارد
یادمان هست همینجا کفنت را بردند
گرگ ها، یوسف من پیرهنت را بردند
یادمان هست همینجا به زمین افتادی
نیزه ها تا لب گودال تنت را بردند
سنگ هاشان به لب قاری قرآن می خورد
رمقِ مانده ی ناله زدنت را بردند
یادمان هست که گودال قیامت شده بود
با سرِ تیغ، عقیق یمنت را بردند
ناگهان بر نوک نیزه سر تو بالا رفت
ده نفر زیر سم اسب تنت را بردند
دختر فاطمه شد قافله سالار، حسین
رفتی و زینب تو رفت به بازار حسین
#وحید_محمدی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
#اربعین
وقتش شده در آورد از آستین عمود
تا کار را تمام کند با همین عمود
خم کرد قد چون الفش را ، به این دلیل
یک دال بیشتر ز عمو دارد این عمود
طفلان در انتظار عمو صف کشیده اند
بالا بمان و پشت سرت را ببین عمود
سقا بدون دست هم از پا نمی نشست
محکم فرود آمدی ای آهنین عمود
فرزند فاطمه کمرش عاقبت شکست
تا خورد بر سر یل ام البنین عمود
از اشتیاق بوسه به پیشانی قمر
سر را شکافت تا برسد بر جبین عمود
از شرم قامت خم عباس خم شدند
نخلی نماند بعد عمو بر زمین عمود
از چشم تو کشیده اگر تیر را ، چطور
از خیمه گاه تو بکشد شاه دین عمود
هر سال اربعین به تو اول سلام داد
هر زائری رسید دم آخرین عمود
#علی_مردی_پور
#امام_زمان_مناجات
#اربعین
این جُمعه هَم نَیامد و با گِریه سَر کنم
باید دَر این فِراق، شَبَم را سَحَر کنم
آخَر نِمی شود، که فقط کُنجِ خَلوتی
زانو بَغَل، زِ دوریِ او، دیده تَر کنم...
تا کِی برای غُربتِ تَنهایِ جَمکَران
ماتَم بِگیرم و، هَمه را خونجِگَر کنم؟
یک بار هم نَشُد، که دَمی رُخصَتَم دَهَد
تا از کنارِ خِیمه ی سَبزَش گُذَر کنم
یا که به صَحنِ مَسجِدِ سَهله بِبینَمَش
یک عُمر، روشَن این دِلَم، اَز یِک نَظَر کنم
دِل کَندَنَم، زِ غِیرِ تو، کارِ مُبارَکی ست
خوش آن دَمی که اَز هَمه جُز تو، حَذَر کنم
این اَربعین بیا، زِ نَجَف کَربَلا رَویم
تا جان، نِثارِ مَقدَمِ تو، هَمسَفَر کنم
#رضا_رسول_زاده
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
من زنده ام که زنده بماند صدای تو
برگشته ام که روضه بگیرم برای تو
این شانه ی شکسته و این قد سوخته
این مو سفید خواهر خسته فدای تو
ای تشنه ی کنار فرات ای شکسته دل
تازه شروع می شود اینجا عزای تو
ای پاره پاره پیکر رفته به نیزه ها
در من دوباره زنده شده ماجرای تو
اینجا هنوز بوی تو دارند سنگ ها
مانده به روی خیلی از اینها حنای تو
ای کاش که حسین چهل روز پیش از این
من تشنه ذبح می شدم اینجا به جای تو
اینجا عصای پیری ات از هم شکسته شد
اما نه قطعه قطعه شد اینجا عصای تو
بی دست تا که پیکر سقا به خاک ریخت
آورد نیزه ای تن او را برای تو
با محرمان رسیدم و نامحرمان مرا
بردند دست بسته از این کربلای تو
از کوفه تا به شام چهل بار لااقل
نیزه به نیزه شد سر از تن جدای تو
#حسن_کردی
#امام_حسین_اربعین
#اربعین #عامیانه
از الان بگم که چن تا دخترت
دیگه نیستن توی جمعمون داداش
دوتاشون تو بیابونا جون دادن
یکی تو خرابه با سر باباش
دیگه ماموریتم تموم شده
حالا بعد از این باید گریه کنم
یاد حرفایی که تو بزم شراب
به تو و بابام میزد گریه کنم
کی میدونه چی کشیدم این روزا
من عزیزه بودم و خوار شدم
قبل تو صدامم هیچ کس نشنید
بعد تو راهی بازار شدم
تازه داغت تو دلم تازه شده
بشینم باید برات گریه کنم
بعد تو یاد بلایی که اومد
به سر مخدرات گریه کنم
یه سری دردامونو که بدجوری
داغ اون به دل میشینه نمیگم
دیگه اون یهودی تو بزم شراب
چیا گفتش به سکینه نمیگم
سپر بلای بچه هات شدم
هیشکیو به قدر زینب نزدن
تو که از تنور خولی اومدی
دیگه بچه هات به نون لب نزدن
منی که تو کوچه های مدینه
میگرفتن دورمو برادرام
روزگار کشید منو تو ازدحام
توی کوچه های تنگ شهر شام
برا کندن یه قبر کوچولو
تو خرابه خیلی زحمت کشیدم
راستی تو خرابه هنده رم دیدم
خلاصه خیلی خجالت کشیدم
زخمایی که من دیدم روی تنت
به خدا هیچ جوره مرهم نمیشد
کل فرشای دهاتم میومد
تن تو روو همهشون جمع نمیشد
آخه نیزه ها چجوری در اومد
کجا جمع شد تن نامرتبت
دیگه دیدن جا روی تن تو نیست
دوسه تا به جاش زدن به زینبت
کاشکی نامحرمی اینجاها نبود
تا میگفتم کی واست شهید شده
روسریمو برمیداشتم ببینی
که چقد موی سرم سفید شده
علی اصغرت کجاست که مادرش
اومده از غم و غصه آب بشه
پاشو که جز تو کسی نمیتونه
حریف گریه های رباب بشه
بعد ما میخواد بمونه کربلا
روضه خون تو ربابه به خدا
میگه اینجا زیر آفتاب بسوزم
بهتر از بزم شرابه به خدا
همه رو آوردم از سفر داداش
حتی پس گرفتم آخر سرتو
ولی شرمنده ام از این که میگم
جا گذاشتم توی شام دخترتو
از خود کربلا تا کوفه وشام
این سه ساله نیمه جونو میزدن
نانجیبا دعواشون با هم میشد
ولی میرفتن واونو میزدن
بعد از این روزا برات زار میزنم
شبا هم براتو هق هق میکنم
من تو رو نبینم آروم ندارم
میدونم آخر سر دق میکنم
#وحید_عظیم_پور
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
آمدم پیش تو دوباره حسین
آمدم تا دوباره گریه کنم
آمدم مثل قبل تا پیشت
با دل پر شراره گریه کنم
این چهل روز حیدری کردم
مرد بودم میان نامردان
خم به ابروی خود نیاوردم
تا بریدم امان نامردان
تو خودت شاهدی که در کوفه
کوچه هارا گذر گذر رفتم
من نه اینکه بخواهم آقاجان
نه..به اجبار من سفر رفتم
قسمتم شد اسارت و دوری
رفتم و با عذاب هم رفتم
گله ای نیست از مصیبت ها
بی تو بزم شراب هم رفتم
اف به دنیا…چه کرد با زینب؟
که من از غصه ی تو لبریزم
کاش می مردم و نمی دیدم
روی قبر تو آب میریزم
خاطرم هست جنگ و دعوارا
خاطرم هست داغ گهواره
پیش چشم رباب غارت شد
ای بمیرم…رباب بیچاره
می نشست و به گوشه ای آرام
دست خود را فقط تکان میداد
روی نیزه کنار راس خودت
علی اش را به من نشان می داد
ظهر روز دهم به یادم هست
من بمیرم چه ها کشیدی تو
علی اکبر که رفت از خیمه
مثل مادر دگر خمیدی تو
خاطرم هست اربابا شد
بدنش مثل یک معما شد
خاطرم هست ماجرایش را
بدنش سخت در عبا جا شد
داد بی داد از غم عباس
آمد و بی وداع با ما رفت
خاطرم هست بچه ها خوشحال
عموعباس سمت دریا رفت
چند لحظه بعد رفتی و
آستین بر نگاه برگشتی
من پریشان و مضطرب بودم
تو ولی غرق آه برگشتی
قبر او میدهد گواهی که
بدنش شد قد علی اصغر
باید این حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
من رسیدم ولی برادرجان
پرم از اضطرار و بد حالم
گله ای نیست از مصیبت ها
دلخور از ماجرای گودالم
بی رمق روی خاک ها بودی
نوک سر نیزه بازی ات می داد
پیش تو آب بر زمین میریخت
گیسویت هم به چنگ شمر افتاد
#آرمان_صائمی
#امام_حسین_اربعین
#اربعین #جابر
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیبابنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_مناجات
#مشایه #اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_مناجات
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوق حرم داری بگو
بعد تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
#سعید_پاشازاده
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
پیچید نامت با نسیم صبح در گوشم
روشن شد از خورشیدِ رویت چشم خاموشم
وقتی شنیدم قصههایی از غمِ عشقت،
دیدم تمام غصههایم شد فراموشم
ای روضهات آغاز دلتنگی آدم، آه!
پایان ندارد غربتِ آهنگِ چاووشم
_ کی زائر زلف پریشان توام؟... گفتی:
آن دم که مثل باد باشی مست و مدهوشم
شبهای جمعه در جهان عطر بهشت توست
ای کاش میدیدم ضریحت را در آغوشم
_ پای پیاده، اربعینت... میرسم آیا؟!
سنگینیِ بار گناهان است بر دوشم...
::
با شورِ شیرینت، میان موکبی کوچک
دور از عراقت در فراقت چای مینوشم...
#سراج_الدین_سرایانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین
#غزل
از شوق قلبم میتپد هر دم برای تو
میبارد ابرِ چشمهایم در هوای تو
عطر غمِ شیرین تو در جان که میپیچد
گُل میکند بر سینهام شور عزای تو
از کودکی ای دوست خیلی دوستت دارم
ای کاش باشم تا همیشه مبتلای تو
خوشبخت آنکه پای عشق توست تا آخر
بدبخت آنکه دور شد از خیمههای تو
من رفتهام از دست، مولا! بارها...، اما
برگشتهام هر بار تنها با دعای تو
این اربعین باید به آغوش تو برگردم
من خستهام از غربتِ دنیا... فدای تو!
راه پس و پیشِ مرا بسته گناهانم
کو جادهای که میرود تا کربلای تو؟...
#سراج_الدین_سرایانی
#زیارت_اربعین
دلداده و صاف و ساده آمد اینجا
افتاده شبیه جاده آمد اینجا
در محضر حق سواره محشور شود
هر کس دو قدم پیاده آمد اینجا
#علی_مقدم
#حضرت_زینب_س_اربعین
پیغامبران آشنا برگشتند
از کوفه و از شام بلا برگشتند
با پرچم پیروزی و آزادی و عشق
یکبار دگر به کربلا برگشتند
#سیدهاشم_وفایی
#زیارت_اربعین
#چارپاره
🔹امیری حسین🔹
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
چه سرمست و شورآفرین میرود
سپاهی به دیدار فرماندهش
هوایی شدم، مقصدم کربلاست
کجا از همین سرزمین بهتر است؟
برای رسیدن به آغوش تو
هوای خوش اربعین بهتر است
چه باکیست از پای تاول زده
به عشق تو طی میشود این مسیر
نماندهست چیزی به کربوبلا
امیری حسینٌ و نعم الامیر
غریبم به آغوش تو دلخوشم
اسیرم به عشقت شدم مبتلا
در این روزها آرزویم شده
فقط کربلا کربلا کربلا
مرا مادرم از همان کودکی
به شیرینی نام تو شیر داد
پدر با خودش برد هیأت مرا
به من مهر و سربند و زنجیر داد
دلم خوش به داروی دیدار توست
حبیبم حسین و طبیبم حسین
غریبانه در کربلا خفتهای
نگاهی به من کن، غریبم حسین
قدم میگذاری به صحن بهشت
به یاد شهیدان والامقام
بگو با دلی عاشق و بیقرار
به لبهای عطشان مولا سلام
#ناصر_حامدی
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صدای پای زائران🔹
این محبّت آسمانی است یا زمینی است؟
این کشش فقط خیالی است یا یقینی است؟
این که میکِشد مرا به سوی تو چه جذبهایست؟
حال و روز عاشقان همیشه اینچنینی است
تاول شکفته زیر پای زائر تو را
بوسه میزنم که موسم ستارهچینی است
کاش تاولی به پای زائر تو میشدم
تا نوازشم کنی که اوج نازنینی است
از نجف پیاده سوی کربلا روان شدن
مثل اشکهای الغدیری امینی است
کربلا چه قرنها بر او گذشته و هنوز
از معلمان مهربان درس دینی است
از کلاس عقل تا کلاس آخر جنون
سطری از کتاب «إن قَطعتُموا یمینی» است
عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق عشق
این صدای پای زائران اربعینی است
#مهدی_جهاندار
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹ابرهای روضهخوان🔹
ابرها زائر آن خاک معطر هستند
روضهخوانان بدنهای مطهر هستند
بادهایی که سراسیمه حرم میآیند
جزئی از لشکریان تنِ بیسر هستند
رودهایی که به عشق تو حرم میآیند
قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند
نخلها، زلف پریشان شده و آشفته
کوهها، از غم و اندوه تو مضطر هستند
محشری کرده به پا داغ غمت راهبهراه
فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند..
سفرهای پهن شده از نمک و نان شما
همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند
اربعین تو به صف کرده همه دلها را
عالمی راهی این خاک معطر هستند
#مریم_سقلاطونی
#زیارت_اربعین
#غزل
🔹صراط المستقیم🔹
ما به سوی چشمه از این خشکسالی میرویم
با گلوی تشنه و با مشک خالی میرویم
قطره قطره از میان روضهها جاری شدیم
بین گرد و خاک جاده با زلالی میرویم
نیمهشب از بین نخلستان کوفه رد شدیم
با صراط المستقیم از آن حوالی میرویم
راه را سلمان نشان دادهست، در نزد کریم
کولهباری نیست با ما، دست خالی میرویم
«سرزنشها میکند خار مغیلان در مسیر»
با تمام طعنههای احتمالی میرویم...
دسته دسته، تا حرم، پرچم به دوش، از شرق و غرب
با نسیم صبح و با باد شمالی میرویم
اربعینیها خبر دارند ما از این مسیر
«با چه حالی آمدیم و با چه حالی میرویم»
#رضا_خورشیدیفرد
دشت
گامهای جابر و عطیّه را
یکهزار و چارصد بهار
در بغل گرفته است
خاک، زیر پوستش
ردّ پای این دو را هنوز
مثلِ خون تازه حفظ کرده است
اوّلین مسافران اربعین هنوز هم
در کنارِ ما پیاده سیر میکنند
از عطیّه در خیال خود سؤال میکنم:
«جابرِ هزار و چارصد بهار پیش
مدفن غریب و بینشان دوست را
بی فروغ دیدهاش، چگونه یافت؟
با کدام سوی چشم
بیامان به سوی کربلا شتافت؟»
پاسخ عطیّه یک کلام بود:
«بوی تربت حسین»
#سیدمهدی_موسوی