eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
رفتند سوی آسمان ، ما در زمینیم در حسرت مشّایه با غم هم‌نشینیم دلدار، ما را لایق وصلش ندانست امسال، از جامانده‌های اربعینیم
گریزی نیست دل‌ها را از این شور و حرارت، نه جهان را چاره‌ای دیگر نمانده غیر حیرت، نه به دریا می‌روند این رودهای جاری از هر سو به وحدت می‌رسد این سیل جمعیت، به کثرت نه قدم‌هامان تکان داده‌ست دنیای معاصر را که این رزمایش عشق ست، آری! پول و قدرت نه به جانم‌ می‌خرم دشواری این راه را هرسال توان زخم و تاول دارم اما تاب حسرت نه به غیر از نصرت و آمادگی در کوله‌بارم نیست به قصد جان‌فشانی می‌روم، تنها زیارت نه سراسر شور و شیدایی‌ست در سرتاسر جاده و زائر دم به دم تکریم می‌بیند حقارت نه یکی این سو، یکی آن سو به دعوت می‌برد ما را از این مردم محبت می‌رسد بر ما، جسارت نه یکی پیراهنم را می‌کشد با خواهش از دستم برای شستن اما می‌برد آن را، به غارت نه اگر امروز《هَل مِن ناصر》از این دشت برخیزد هزاران پاسخ آماده‌ست در میدان نصرت، نه؟ و من این روضه‌ها را می‌برم تا کربلا با خود مگر می‌افتد این دل یک دم از شور و حرارت؟...
ای قلم شعری به کام دل بگو چند بیتی از مقام دل بگو منزلش را محترم نامیده‌اند اهل دل، دل را حرم نامیده‌اند خانه‌ی دل جز برای دوست نیست جایگاه هرکه غیر از اوست نیست موج را بیهوده بر ساحل مبند از عدم بگذر، به دنیا دل نبند سینه‌ات را مخزن اسرار کن در دل خود با خدا دیدار کن باید از دل معبری را وا کنی کربلای خویش را پیدا کنی چاوشی پر سوز می‌خواند مرا کربلا هر روز می‌خواند مرا کربلا جغرافیای یارهاست معبد تاریخی فریادهاست آخرین سر منزل آمال ماست ما پی اوییم؛ او دنبال ماست کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست از یمن پیچیده بوی کربلا تا گرفت آیینه سوی کربلا صبح را تا مرز شب آورده‌ایم کربلا را تا حلب آورده‌ایم می‌کشاند تا فراتش نیل را غرق خواهد کرد اسرائیل را کربلا یعنی سرا پا سوختن دین به چندین کیسه زر نفروختن جز اطاعت از ولی الله نیست گندم ری را به آن‌جا راه نیست باید از عشقش دلی پُر داشتن از امان‌نامه تنفر داشتن کربلایی از خدا شرمنده نیست بطنش از مال حرام آکنده نیست قاتلی که در دل گودال بود پیش از این‌ها دزد بیت‌المال بود آخر غارت‌گران این می‌شود دزد بیت‌المال بی دین می‌شود زینب کبری سر بازارها شد اسیر مال مردم‌خوارها کربلا در خون خود غلتیدن است بی امان با مفسدان جنگیدن است جنگ حتماً موشک و خمپاره نیست خانه‌های مردم آواره نیست کار او تغییر باورهای ماست جنگ گاهی پشت سنگرهای ماست گاهی بین کیسه‌های گندم است جنگ گاهی بر معاش مردم است کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست بین دل‌ها سرزمینش را ببین ماجرای اربعینش را ببین اربعین آیینه‌ی بیداری است اربعین در روح مردم جاری است دور‌ی‌اش هرچند ما را داغ کرد آتشی در سینه‌ی عشاق کرد همچنان اما به یادش زنده‌ایم از هوای اربعین آکنده‌ایم کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست کربلا ما را مقاوم ساخته مکتب او حاج قاسم ساخته کربلا یعنی سر آغاز حسین حاج قاسم کیست سرباز حسین جبهه‌ی ما سایه‌ای از کربلاست هر شهیدش آیه‌ای از کربلاست این شهیدان عشق را سنگر شدند نوجوان‌هامان علی اکبر شدند دلبری محو رخ دلداده‌ای وه چه آقایی! چه آقازاده‌ای! حرف جانبازی شود، آماده اوست ای برادر! بنگر آقازاده اوست ارباً اربا در ره دین است این رسم آقازادگی این است این عده‌ای لفظ ز معنا خالی‌اند بس که آقازاده‌ی پوشالی‌اند ای دل امشب بیشتر بی تاب باش محو آقازاده‌ی ارباب باش کربلا شهری کنار رود نیست کربلا در مرزها محدود نیست
وسط کشف کودکانه ی من موج زنجیرها تلاطم کرد خیمه آتش گرفت عصر دهم کفش من راه خانه را گم کرد پابرهنه به خانه برگشتم خواهرم پاک کرد اشکم را داد قولی که کفش نو بخریم خواهرم گفت: او کریم است و زیر دِین کسی نمانده کریم کربلا می روی به زودی ها شب میلاد، کربلا بودیم یک خیابان، ستاره باران بود خواهرم چون کبوتران حرم سرِ خوان کریم، مهمان بود کربلا را ندید خواهر من یک خیابان، مسیر خوشبختی بزم دیدار نوکر و ارباب یک خیابان، تلاقی دو حرم یک طرف، مهر، یک طرف، مهتاب هرطرف رو کنی خدا پیداست یک طرف مهر بود و قهر فرات یک طرف ماه بود با مشکش دست بر سینه، زائری آرام عکس سلفی گرفت با اشکش شب میلاد و گریه!؟ عاشق بود! به سپید و سیاه، خرده مگیر اهل اشک از قبیله ی ابرند خادمان تو هرچقدر صبور زائران، همچو رعد بی صبرند زائران، بی بهانه می گریند این عجب نیست زائران حسین با دل شاد گریه می کردند پدر و جدّ و مادرش چون ما شب میلاد گریه می کردند گریه دار است «نام» او حتی! چمدانم پر از شکایت بود گِله ها داشتم ولی حالا همه ی شعرهام یادم رفت! آه... ای یار خوش قد و بالا شاعرت را به قتلگاه بکش پیرمرد از عشایر کوفه دید در کنج میکده مستم «اِشربِ المای، ها هَلابیکُم» داد لیوان آب در دستم یاد طفل رباب افتادم بین دو رود، زندگی، جاریست در تلاقی ماه با خورشید نوعروسی عفیف، لب وا کرد «بله» تا گفت عطر سیب وزید کِل کشیدند ایل امّ وهب در دفاع از حرم، به میدان رفت گفت: امروز جای ماندن نیست عاقد، انگار روضه خوان شده بود رفت داماد و نوعروس گریست! باغ گل گشت خیمه قاسم... ارمنی بود و دومین سفرش گنبد ماه را نشان می داد دم باب الحسن هیاهو بود او که قنداقه را تکان می داد همسرش چند سال نازا بود عشق را با فُلوس می سنجد! عقل، سرگرم فقر و صرّافی ست جای سوغات، وقت برگشتن یک بغل از ضریح او کافی ست هرگز از کربلا کفن نخرید! این خیابان که قلب تاریخ است قبله ی آخرالزمانی هاست یکی از پشت سر، صدایم کرد لهجه اش مثل آسمانی هاست «حججی» بود با همان لبخند زُل زد و شربتی تعارف کرد در گلو ردّ بغض شیرینی ناگهان ساعت حرم می خواند غزلی با صدای «آوینی» «تو مپندار کربلا شهری ست...» بسکه مشتاق مَصرعت بودم مِصرعی هیئتی، به شعر وزید «همه جا کربلاست» تا محشر کوریِ چشم ابن سعد و یزید خبری از سنان و خولی نیست یک خیابان که خلق می بینند شهدا را کنار پیر خمین پرچم سرخ می زند فریاد رحمة الله واسعه ست حسین «کوثری» باز روضه می خوانَد کربلا خاک نیست ای مردم! بلکه جغرافیای تاریخ است گودیِ قتلگاه، در باطن روضه ی یثرب و در و میخ است فاطمه روی خاک افتاده... زائران تو بعد عصر دهم همه در قتلگاه افتادند نسل در نسل، سمت کرب و بلا پابرهنه به راه افتادند راستی! از رقیّه ات چه خبر!؟ چشم تا کار می کند اینجا روضه ی فاش، بر زمین مانده دلم از روضه بر نمی گردد همچو پایی که روی مین مانده باز شد راه کربلا با «خون»... یادم آمد که دور او پُر بود از هیاهوی قوم تکفیری! چقدَر روضه، غیر تکراری ست! باز هم یک گریز تصویری: ازدحام است دور شش گوشه... سینه اش پاره پاره، چون کندوست شوکران را عسل گرفته حسین گفتم اصغر کجاست؟ رندی گفت: کودکش را بغل گرفته حسین از سرِ اصغرش سوال مکن! شب میلاد، کربلا غوغاست هرکه در کربلاست خوشبخت است کودکان، پابرهنه، دور حرم می دوند و خیالشان تخت است که یکی هست خواهری بکند «کربلا» زینبیّه ی زهرا ست! چشم هایم به خیمه گاه افتاد رفت از کربلا به «کوفه» ، دلم کاروان، دست بسته، راه افتاد «دَخَلَتْ زَینَبٌ عَلَی ابْنِ زِیادْ» شب میلاد یا که عصر دهم، صبح صادق، غروب گودال است شعر من «تلّ زینبیّه» شده دل من بسکه رو به گودال است دست و پا می زنی هنوز، حسین! در قنوتش سکوت کرده اگر غزلی سر بریده می خوانَد جای اذن دخول، شاعر تو ایستاده، قصیده می خواند! شاعرت را ببخش... دیوانه ست!
هرکجا رفتم شنیدم صحبت جامانده هاست جای من هم در میان هیئت جامانده هاست دور هم جمعیم تا ابراز همدردی کنیم "از حرم جا مانده ای" هم صحبت جامانده هاست یک زیارتنامه خواندن ظهر روز اربعین گوشه ی صحن و سرایت؛ حسرت جامانده هاست کربلا روزی هر کس شد گوارای وجود آرزو ماندن به دل هم قسمت جامانده هاست در خیالم بارها شش گوشه را بوسیده ام عشق بازی با تو کار خلوت جامانده هاست شهر خالی میشد از عشاق تو یادش بخیر ازدحام شهرمان از کثرت جامانده هاست گریه شاید درد دوری از تو را تسکین دهد مثل شمعی سوختیم؛ این عادت جامانده هاست من یقین دارم به او اجر زیارت می دهند هرکسی روز جزا در کسوت جامانده هاست بعد زوار حریمت حالی از ماهم بپرس نوبتی هم باشد آقا! نوبت جامانده هاست دست مان از پنجره فولاد هم کوتاه شد این هم آقای غریب! از غربت جامانده هاست تکیه ها را شعبه ای از کربلا خواهیم کرد تکیه ها چشم انتظار همت جامانده هاست مادرت حتما به هر جامانده ای سر می زند این تمام دلخوشی و لذت جامانده هاست حال و روزم را رقیه خوب می فهمد حسین! حاجت طفل یتیمت حاجت جامانده هاست " صد پسر در خون بغلطد گم نگردد دختری " خواندن از طفل سه ساله سنت جامانده هاست طفل از روی شتر افتاده را سیلی زدند از حرم جامانده ای را بی هوا سیلی زدند
در شاهراه آسمان پا می‌گذارم این کفش‌ها دیگر نمی‌آید به کارم اینجا عمود یک، عمود بی‌قراری‌ست تا کربلا زخم تنت را می‌شمارم آورده‌ام آه دل جامانده‌ها را سنگین شده از بغض و حسرت کوله‌بارم خرما تعارف می‌کند لبخند شوقی از پینه‌های دست‌هایش شرمسارم آواره‌تر از رودها، صحرا به صحرا خود را به امواج خروشان می‌سپارم آری ثواب حج برای این قدم‌هاست در این صفا و مروه طی شد روزگارم در ازدحام شوق، در خلوتگه انس من هم دلم را با تو تنها می‌گذارم ذکر مصیبت می‌کند لب‌های خشکت با داغ آن لب‌ها همیشه سوگوارم در کربلایت طاقت ماندن نمانده از کربلایت پای برگشتن ندارم من آمدم، بی‌شک تو هم می‌آیی آخر ای مهربان! ای روشنی‌بخشِ مزارم! از راه برمی‌گردم اما از تو هرگز من خانه‌زاد اشکم، اهل این دیارم
هدایت شده از نغمات حسینی
اربعین ای قبله من من رو به قبله ام حسین جان هستم پریشان پریشان من آمدم از شام ویران یادم نمیره که پیکرت پیدا نمی شد گره ز کارت وا نمی شد شمر از رو سینت پا نمی شد یادم نمیره دیدم که تو کفن نداری دیدم که پیراهن نداری دیدم که اصلا تن نداری با سم مرکب حسینم و خراب کردند گل من و گلاب کردند حسین و آسیاب کردند یادم نمیره همه به قتلگاه رفتن همه به سوی ماه رفتن همه برویش راه رفتن یا ابوفاضل چشم تو روشن ای علمدار ای پسر حیدر کرار ناموست و بردن به بازار یا ابوفاضل روز من‌ و سیاه کردند زینب و غرق آه کردند همه به من نگاه کردند من و از اینجا با چشم پر از آب بردن با دست در طناب بردن تو مجلس شراب بردن یادم نمیره رقیه طاقت من و برد گرسنه بود و سیلی می‌خورد طوری زدن گفتم که او مرد حرمله اون و رو دامن رباب میزد تو مجلس شراب میزد رقیه رو تو خواب میزد 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 حاج سید محسن حسینی اربعین ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
187.4K
هدایت شده از نغمات حسینی
اربعین چهل روزه از تو بی خبرم خون شده جگرم ـــ خم شده کمرم کنار قبرت میمونم حسین من زیارت نامه میخونم حسین پاشو از جا ای یار و دلدار که من از همه دیدم آزار خبر داری ای یوسف من که زینب رو بردن ببازار حسین جان حسین جان حسین جان 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 عزیزت رو جا گذاشتم حسین تو خرابه تنها گذاشتم حسین گرسنه بود و همه زدنش من خودم دیدم که کبوده تنش دیدم به رقیه می‌خندن دو دستش رو دارن میبندن نمیتونس از جا بلند شه با موهاش بلندش میکردن حسین جان حسین جان حسین جان 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 پا شو از جا ماه ام بنین ماه ام بنین حال من رو ببین نمیدونی چی اومد به سرم ای امید سپاه ای امید حرم با چشم پر آب اومدم من ز شام خراب اومدم من دو چشم تو روشن ابالفضل ز بزم شراب اومدم من حسین جان حسین جان حسین جانجان 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 حاج سید محسن حسینی اربعین ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
236.2K
هدایت شده از نغمات حسینی
اربعین کجا هستی تو ای نازنین دلبرم کجا هستی تو ای یوسف مادرم کجا هستی تو ای امام بی سرم واویلا واویلا ـــ یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 کنار قبرت من نشستم حسین رفته از دست من همه هستم حسین پیراهنت بود روی دستم حسین واویلا واویلا ـــ یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ببین برگشته ام من به چشم پر آب ببین برگشته ام من ز شام خراب ببین برگشته ام من ز بزم شراب واویلا واویلا ـــ یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 یوسف فاطمه آمده اربعین دلبر نازنین حال من را ببین کنار قبرت میخورم من زمین واویلا واویلا ـــ یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 ای که برای من هستی ماه تمام زائرت هستم و میکنم من سلام زینب را برده اند سر بازار شام واویلا واویلا ـــ یا اباعبدالله 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 حاج سید محسن حسینی اربعین ۱۴۴۶ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
158.7K
غزل مرثیه اربعین مانده ام با غم بیرون ز حسابم چکنم مانده ام با دل ویران و خرابم چکنم اربعین من و تو هردو همین امروز است بسته شد بعد تو چشمان پرآبم چکنم یار برگشته من، من ز سفر برگشتم اشک طفلان تو شد عطر و گلابم چکنم قبر تو کعبه و من با سر زانو به طواف بهر اعمال نمانده تب و تابم چکنم از تو ای یوسف من پیرهنی دارم و بس برده پیراهنت آرامش و خوابم چکنم می دهد پیرهنت بوی سم اسب هنوز می دهد جای سم اسب عذابم چکنم غیرت اللَّه من از بزم شراب آمده ام وای برگشته من از بزم شرابم چکنم در تمام سفر هرجا که صدایت کردم شمر می داد بجای تو جوابم چکنم خولی و زجر گرفتند رکاب زینب می کند تا به ابد گریه رکابم چکنم با که گویم که رباب همسفر حرمله بود همه شب تا به سحر فکر ربابم چکنم به عزیزان تو دائم صدقه می دادند خارجی زاده همه کرده خطابم چکنم همه هستند ولی جای رقیه خالی است گر بپرسی تو ز من کو در نابم چکنم دخترت گوشه ویرانه نمی دید مرا مانده بودم به سوی او نشتابم چکنم سر بازار به زینب چقدر خندیدند بخدا خنده اشان کرده کبابم چکنم حاج سید محسن حسینی اربعین ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۲ ه. ش
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين تو ذکر خدا علی الدوامی زینب زهرا و علی ، نبی ؟ کدامی زینب گشتی سپر جان امام معصوم تو حافظ جان نه امامی زینب
. به شوق وصل شما راهی بیابانم چه می شود سفر اربعین نمی دانم!! تمام راه نجف تا به کربلا با خویش حدیث وصل تو را هر عمود می خوانم نسیم صبح مشایه لطافتی دارد دعای عهدِ دم صبح و چشم گریانم دلم گرفته بهانه کجاست خیمهٔ تو شود شبی که نمایی به خیمه مهمانم گرفته خواب ز چشمم خیال دیدن تو قسم به موی پریشان تو پریشانم دوباره سورهٔ یوسف دوباره آیهٔ وصل چه عاشقانه شده آیه های قرآنم قسم به زینب و پیراهن ِ در آغوشش گرفته داغ جدایی تو گریبانم زبان گرفته عقیله به گیسوان سپید دلم هوای تو را کرده ای حسین جانم تمام راه ، فقط روضه عطش خواندم بیاد تشنگی ات ای ذبیح عطشانم زچنگ گرگ لباس تو پس گرفتم من حسین غیرتی ام ای شهید عریانم کنار پیکر عریان خجالتم دادند نبود چادرم آنجا تورا بپوشانم به رغم اینهمه قرآن که روی نی خواندی چرا قبول نکردند من مسلمانم امانتی تو را جا گذاشتم در شام بیاد دفن رقیه هنوز حیرانم بدون غسل و کفن بین چادری خاکی تنش به خاک سپردم به دست لرزانم
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ۱۴۰۳
. تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سر سبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا
. من منتظر هستم که باشم‌بیشتر با تو من منتظر هستم عزیزم پس خبر با تو هرکس که دارد ادعای عشق میفهمد طعم محبت را نمیفهمد مگر با تو از هر نظر دنیای بی تو آتش است آتش اما بهشتی میشوم از هر نظر با تو با اینکه دورم از حرم اما خدارا شکر سر کرده ام در روضه شب را تا سحر با تو حرف دل جامانده ها از اشک ها پیداست اینجا تکلم میکند هر چشم تر با تو آری هزاران بار می ارزد به آسایش هرکس که شد یک لحظه حتی در به در با تو من طبق عادت کوله بار خویش را بستم از این به بعد ماجرای این سفر با تو
. زینـبت از کـوفه و شـام بـلا برگشـته است با قدی خم گشته ازجـور وجفـا برگشته است زین کبودی ها بود معلوم که زینب خواهرت از جدل با لشکری از لاتها برگشته است گر که برخیزی ببینی خواهرت از این سفر دلشکسته مو پریشان با عصا بر گشته است خواهرت شرم از گل روی تو دارد ای حسین گر به پرسی دختر کوچک ما ،برگشته است ؟ حال هرکس را بپرسی خواهرت دارد جواب لیکن او بی دخترت با غصه ها برگشته است آمده جانم به لب در این چهل روز ای حسین رفتی و رفته ز من ای جان من نور دوعین به قلم : .
. السلام علیک یا اباعبدالله ای نام تو در تمامی دل ها عشق این کرببلا چه بوده ؛ یک صحرا عشق تفسیر مسیر کربلا تا شام است : یک زینب و یک حسین و یک دنیا عشق
. دوریم ز راه یا اباعبدالله اینگونه مخواه یا اباعبدالله گفتند که آه در غمت تسبیح است از داغ تو آه یا اباعبدالله نفس المهموم لحزننا تسبیح
. زبان حال حضرت زینب(س)- اربعین چهل منزل سرت بر نیزه ها بود چهل منزل دلم غرق بلا بود چهل منزل تو را آزار دادند چهل منزل به جان ما فِتادند چهل منزل تو بودی قاری من چهل منزل به ما دشنام گفتن چهل منزل نگهبانم تو بودی چهل منزل شکستم از کبودی چهل منزل دو چشمت اشک بارید چهل منزل گل یاس تو خشکید چهل منزل عدو بر تو محک زد چهل منزل مرا دشمن کتک زد به کوفه بر تو سنگ از بام خورده زِ رأس خون تو قلبم فِشرده به شام از نی به تشت آمد سر تو به ویران مُرد زین غم دختر تو
. انتهای صفِ گذرنامه ایستاده به فکر این هستم کار و بارم اگر که جور شود زائرِ روز اربعين هستم گرچه خیلی شلوغ اما خُب این شلوغی به عشق می اَرزد در دلم شورشی شده بر پا پُشتَم از شوق وَصْل می لرزد من نه تنها، در اين مكان هستند كودک و نوجوان و پیر حتی.. هر کدام از عشیره ای هستند تُرک و کُرد و لُر و بلوچ اینجا می نِشینم که نوبتم بشود با خودم گویم اصلاً ای آقا گر گذرنامه هم نشد ممکن.. کارت ملی که هست، شُکر خدا باید امسال زائرت بشوم کرده مادر دعا میانِ نماز گفته میخواهد از رقيّه تو تا بیایم به کربلای تو باز مثل اینکه رسیده نوبت من می رَوَم تا به کارها بِرسم همه اینها بِخاطر حرم است نَکند من به کربلا نَرسم با اُميد آمدم در اين دفتر نا اُميدم نَكن مرا آقا وعده‌مان روز ٢٠ ماهِ صفر می‌رسم از نجف به کرببلا اللهم ارزقنا زیارت الحسین فی یوم الاربعین...
. دل نوشته سلام علی ساکن کربلا سلام علی روح قالو بلی دلم تنگ کرببلاته حسین هواییه صحن وسراته حسین دل من به این اربعین ها خوشه منو دوری کربلات میکشه توی سینه ی من فقط حسرته میدونم که این دوری از غفلته چقد یادگاری چقد عکس دارم نیام کربلا ازهمین ترس دارم داره آتیشم میزنه این فراق توو این روزا بودم پراز اشتیاق نشد قسمتم باز کنارت باشم نشدکه مقیم دیارت باشم آقاجون غم هجرو دوری بسه صبوری صبوری صبوری بسه دلم لک زده واسه ی موکبات رفیقای ساده رفیقای لات دوباره بگم یاعلی و برم پیاده مسیر حرم تاحرم پاهامون میشد توی این قافله به یاد رقیه پراز آبله کنار رفیقام کنار فرات میخوردیم باگریه یه چای نبات همین جا به روی زمین مشک آب یه ساقی که شرمنده شد از رباب سکینه می گفت ای عمو العطش تووآغوش مادر پسر کرده غش ولی دست و مشک وعلم روزمین به ساقی زدن ازیسار و یمین صدا زد همین جا که ادرک اخا برادر برادر برادر بیا رفیقا بیاین ردشیم ازاین محل جلوتر جلوتر بریم روی تل رسیدیم به اونجا که یه خواهری باحال خراب و دل مضطری صدا زد کجا میری ای هم نفس بلندشو به فریادزینب برس نباشی میشه دورمن ازدحام منو میبرن کوفه بازار شام به زخم دل ما نمک میزنن اینا خواهرت رو کتک میزنن میدونی کجا قلب زینب شکست همون جاکه قاتل روسینه نشست یه دفعه دل آسمونا طپید گل زینب و ازقفا سر برید (بهار)
. السلام علیکِ یا شريكةَ الحسين ای زینب من دوام نهضت با توست ترسیم مسیر استقامت با توست دست تو ودایع امامت دادم یعنی که ادامه ی امامت با توست
. این راهِ دعا ، راهِ ظهور دین است این جاده ی اَمن و جاده ی آمین است پیداست که یک قدم فقط مانده به صبح معنای پیاده رفتن ما این است
. عج من عشق و صفا و شور را می طلبم با روی سیاه ، نور را می طلبم چون منتظر حجت ثانی عشرم در هر قدمم ظهور را می طلبم
. السلام علیکِ یا مولاتی یا زینب ای ذات عجین به نور و عقل و احساس ای درّ گرانبهاتر از هر الماس وصف تو نمی توان ، همین را گویم : زینب همه ی عشق حسین و عباس
. (ع) در عراقی، جهت قبله ی ایران منی از تولد سبب گریه ی چشمان منی من اگر اشک نریزم نفسم می گیرد تو بهشت وسط سینه ی سوزان منی آمدم خوب نگاهم کنی و جان بدهم ببری یا نبری اَم به حرم، جان منی خستگی، تاول پاها... همه اش می ارزد بهترین خاطره در سختی دوران منی روضه تعطیل نشد، خرج گدای تو رسید متوجه شده ام برکت دُکّان منی از همان قبل محرم که تو آواره شدی نگران سفر و حال پریشان منی پای من درد گرفت و نظرت راهم بُرد بسکه تو فکر من و بُردن عصیان منی لب تو خشک شد و خشک نشد آب فرات با همان تشنگی ات، چشمه ی جوشان منی درد خود را به اباالفضل نگفتم به کسی جز تو که معتقدم عشق نیاکان منی ای همه زندگی ام! قبر مرا روشن کن وقت تلقین سبب خنده ی پایان منی ای شه بی سر من، بی سر و سامان تواَم با همین بی سری اَت هم سر و سامان منی زنده زنده جلوی خیمه شهیدت کردند مقتل مستدل شاه خراسان منی روی نیزه بروی یا نروی بالایی ای که سی جزء شدی، مصحف قرآن منی موکبم را زده ام گوشه ی ویرانه حسین! باخبر از غم و آه دل ویران منی دخترت گفت حسین آب شدم، آب بخور تشت زر دور و برت نیست... تو مهمان منی ای که هم بازی اطفال شدی پای درخت خاک و خونی شدی اما روی دامان منی
۱۴۰۱ اربعین آمده اِی وای که تنها ماندم باز هم از سفر عشق ببین جا ماندم حسرت پای پیاده به سوی کرببلا دوری و غُصه ی جاماندنِ از قافله ها این همه حسرت و غم ، کرده مرا بیچاره گِرد هر هیئت و هر روضه شدم آواره گر نشد قسمت من پای پیاده حَرَمَت دل ناقابل من را بپذیر از کرمت از ره دور سلامی به تو دادم آقا با دلم زائرم و عازم راهم آقا اسم من را بنویس بینِ همه زائرها زائر مضطر و دل سوخته ی کرببلا اربعین است دلم را به حرم راه بده مثل جابر به لبم ناله ی جانکاه بده تا که من جار زنم آه کشم از غم تو تا بمیرم به کنار حرم از ماتم تو @mortaza110shahmandi. ایتا