#امام_عسکری_ولادت
#دوبیتی
ما دیده به راه دلبری مه روئیم
با باده ناب دیده را می شوئیم
در این شب پر شکوه با هر صلوات
تبریک به صاحب الزمان میگوئیم
#قاسم_نعمتی
🌷🌺 #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#داغ_انگور
...................
خوش به حالت که #حرم داری و #گنبد آقا
که #حسن بی حرم است آه... شبیه #زهرا
آسمان هم به خدا پیش تو کم آورده
گنبدت عرش معلی ست، حریمت دریا
#کعبه می خواست به دیدار تو نائل بشود
#سامرا تنگ در آغوش گرفتت، که نیا
زائران، دور ضریحت لکَ لبیک شدند
#کعبه: #ششگوشه ی توست ای پسر خون خدا
معتمد، سنگ به آیینه ی آهت انداخت
سینه ات برکه ی خون بود و دلت #عاشورا
#داغ_انگور کم از #کوچه و #گودال نبود
باده از شیعه گرفته چقدَر ساقی را...!
#محمد_عابدی
قم المقدسه
*#لعنت _حق_به_دشمنت_یاحسنِ #عسکری*
سلام ِما بر تو که بر خلق جهان سَروری
حُسن خدای اَحدی عزیز پیغمبری
زادهء بضعة النبي نور دل حیدری
تو مهربان تر به همه از پدر و مادری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
من به تو دل دادم و با غیر ِتو بیگانه ام
تا به لبم هست نفَس عبدِ همین خانه ام
من به طواف گلِ روی تو چو پروانه ام
در کرَم و لطف ،حَسن هستی و نام آوری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
ای پسر فاطمه ای سیّد و مولای من
در دلِ من مهر تو و روح تبرّی به تن
از همه اعدای تو بیزار شدم یا حسن
غیر تو ای یار ندارم به خدا یاوری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
گنجِ برائت شده سرمایهء هر اهل دین
از این برائت شده آرام دل مؤمنین
بسوزد از شور تبرّی جگر فاسقین
در دل ما نیست تولای کس دیگری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
شُکر ِخداوند که در این سَحرِ بندگی
من به ولایتِ تو کردم همه دم زندگی
برائت از غیرِ تو شد اساس پایندگی
داده خداوند به این شیعه عجب گوهری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
در حرمت به سامرا لعن عمر میکنم
به سجده در حال دعا لعن عمر میکنم
به امرت ای نور خدا لعن عمر میکنم
لعنِ به اعدای تو دارد همه جا برتری
لعنت ِحق به دشمنت یاحسنِ عسکری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#خاکِ_پای_ابولؤلؤ : #روح_الله_ #فروتن
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها_مدح
از آن زمان که قم حرمِ اهلبیت شد
این شهر سفرهی کرمِ اهلبیت شد
آن را به "عُش آلمحمد" شناختند*
پس بین شهرها علمِ اهلبیت شد
دست کسی که طالب علم محمدیست
در نشر معرفت، قلمِ اهلبیت شد
شد خاکِ شورهزار، شفابخش اهلدل
وقتی تبرّکِ قدمِ اهلبیت شد
در جشن، رویِ شادی و در سوگ، روی حُزن
آیینهدار شوق و غمِ اهلبیت شد
اول برای حضرت معصومه شعر گفت؛
هر شاعری که محتشمِ اهلبیت شد
هرکس که زائر حرم این کریمه بود
از دوستانِ محترمِ اهلبیت شد
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_معصومه_شهادت
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سالها منتظر روی برادر بودم
بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
من اگر منتظر یار نباشم چه کنم؟
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است
یوسفم رفته واز آمدنش بی خبرم
سالها میشود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته وبا قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال وپرم سنگ نخورد
چادرم دور وبرم بود وبه پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود وبه جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه وبازار کجا؟
بنویسید که عشاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید..
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سالها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود،خدایا شکرت
هرچه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آنقدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
اوکجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
اوکجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا میکرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا میکرد
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_معصومه_شهادت
چه حیف شد، نشد آخر به دلبرش برسد
دوباره باز به وصل برادرش برسد
به سرنوشت نوشتند از ازل ،در قم....
شکوه تربت زهرا به دخترش برسد
علاقه ای که پیمبر به دختر خود داشت
نوشتهاند به موسیابنجعفرش برسد
کنار محملش آهستهتر قدم بزنید
مباد گرد و غباری به معجرش برسد
ندید دیده نامحرمی عبایش را
خدا کند که به گوش برادرش برسد
ز پا فتاد و نیفتاد یا رضا زلبش
امید داشت که ساعات آخرش برسد
تنش کفن شد و اما برادرش نرسید
برای دفن تنش کاش بر سرش برسد
شبیه عمه خود ماند بین نامحرم
رضا کجاست به فریاد خواهرش برسد
ز ره رسید برادر،نخواست دست کسی
پس از وفات به جسم مطهرش برسد
همیشه روضه معصومه ستمدیده
به عمهجان گرفتار و مضطرش برسد
.......
به وقت ناقهسواری زشش برادر او
یکی نبود به فریاد خواهرش برسد
نه قاسمی نه علی اکبری نه عباسی
نه یک پسر که به یاری مادرش برسد
نگه به پیکر صدپاره حسینش کرد
سری نداشت که آن سایه سرش برسد
فتاد لرزه به پایش چو دید نزدیک است
که شمر داد زنان در برابرش برسد
نگاهی از روی حسرت به سمت علقمه کرد
امید داشت علمدار لشکرش برسد
صدا زد ای کس و کارم بلندشو عباس
گره فتاده به کارم بلندشو عباس
میان این همه دشمن غریب افتادم
کفیل زینب حورا برس به فریادم
#عبدالحسین
#حضرت_معصومه_مدح
#عاميانه
مريمِ قبيله ي خُـدا ، سلام
دختره تمام خوبيا ، سلام
به نيابت از امام رضا ميگيم :
اي حبيبه ي امام رضا ، سلام
الـسّـلام اي بركاتـت عـلوي
السّلام اي كرمت مُجتَـبوي
السّلام اي جَـلَواتِ فاطـمه
السّلام اي سَكناتت رضوي
اي كه داري به گدا لطف زياد
لقب كريمه خـيلي بِـت ميــاد
با بهشت معادله ، زيــارتت
اين حديثو فرموده امام جواد
تو حساب كتابِت از همه جُداست
شأن تو خدا ميدونه تا كُجاست ؟
ثواب زيارتـت تو شـهر قــم
ثواب زيارت امـام رضاست
دلمــون خوشه مُجاور توأيم
گـرد و خاك دورِ حائر توأيم
حرم تـو عُـشّ آل فاطـمه س
خوشبحال ما كه زائر توأيم
عرض حاجتاي مارو ميشنوي
صوت ربـّـنـاي مارو ميشنوي
اعتـقـادمونــه كه ، نگـفـته هـم
إشــفعي لَناي مارو ميشـنوي
باز داره شـباي بي ماه ميرسه
روزاي بي كـسيِ شاه ميرسه
روزيِ اشـــك مارو يادت نـره
فــاطمـيّه داره از راه ميـرسـه
بده چــشما واسه زهرا تر نَشَن
توي روضه ش دلا خونجگر نَشَن
قول ميديم آستين بگـيريم يه دهن
تا كه نامحـرما با خـبر نَشَـن
گــريه بر غُـربت مولا ميكنـيم
دستارو با صورت آشنا ميكنيم
جيگرامون به خدا تير ميكِشه
وقـتي يادِ غُـسل زهرا ميكنيم
#محمد_قاسمی
#حضرت_معصومه_شهادت
حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را
دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را
مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را
گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را
هرچه شد خرج حرم ارزش او بیشتر است
از طلا حرف نزن، نقره ی ایوان شده را
به درخانه ی تو بسته و وابسته شدیم
چه نیازی است به جنّت سگ دربان شده را
گر قرار است جبینش به قدومت نرسد
کافرش بیش نخوانیم مسلمان شده را
در محلّه خبر لطف تو بهتر پیچید
پخش کردند اگر قصه مهمان شده را
شدنی نیست کرم داشته باشی ، امّا
دستگیری نکنی دست به دامان شده را
پنجره ساخته ای دور ضریح کرمت
تا ببندند به آن زلف پریشان شده را
ما فقط ظاهری از اوج تو را می بینیم
گذری نیست به معراج ِ تو حیران شده را
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_معصومه_مدح
اى دختر عقل و خواهر دین!
وى گوهر درج عزّ و تمکین!
عصمت شده پاىبند مویت
اى علم و عمل مقیم کویت!
اى میوهی شاخسار توحید!
همشیرهی ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیّت!
فرخنده نگین خاتمیّت
شیطان به خطاب «قم» براندند
پس تخت تو را به قم نشاندند
کاین خانه بهشت و جاى حوّاست
ناموس خداى، جایش این جاست
اندر حرم تو عقل مات است
زین خاک که چشمهی حیات است
جسمى که در این زمین، نهان است
جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بُوَد از قم و خراسان
ایران شده نوربخش ارواح
مشکاة صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟
حق داند و وصف عرش و کرسى
هر کس به درت به یک امیدى است
محتاج تر از همه «وحیدى» است
#آیت_الله_وحید_خراسانی
#حضرت_معصومه_شهادت
معصومهای که تالی زهرای اطهر است
ناموس حقّ و دختر موسی بن جعفر است
همچون رضا برادر والاتبار خویش
باشد غریب و دور ز بابا و مادر است
اوّل به گریه پاک شو و بعد سر گذار
بر آستانهاش که به کعبه برابر است
نومید کس نرفته و هرگز نمیرود
تا حشر هر که چشم امیدش بر این در است
جبریل گرد این حرم آهسته میپرد
خواهر دلش شکستهی هجر برادر است
گویی که یاد روی رضا میکند هنوز
بهر برادر اشک فشان چشم خواهر است
با پهلویی شکسته به قم آید از بقیع
زهرا دلش گرفتهی غمهای دختر است
چشم و چراغ فاطمه است و به ماتمش
هر دیده را که بنگری از خون دل، تر است
معصومه خود به عمّهی خود گریه میکند
زینب که از ستاره غم او فزونتر است
آن خواهری که هر چه نظر کرد روی نی
دید آفتاب، نیزه نشین است و محشر است
گفت: ای هلال یکشبهام! ای که همرهت
هجده ستاره است و مرا در برابر است!
چون آسمان کوفه گرفته دلم حسین
قرآن بخوان که صوت تو تسکین خواهر است
ای «رستگار»! کاش نمیشد به خون، خضاب!
مویی که جای شانه زدن های مادر است
#سيد_محمد_رستگار
#حضرت_معصومه_شهادت
آقا سلام خواهرتان روبراه نیست
دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می خواست تا به طوس بیاید ولی نشد
ور نه رفیق بی کسی ات نیمه راه نیست
وقتی به قم رسید خرابه نشین نشد
آسوده باش خواهر تو بی پناه نیست
یک مرد هم نیامده نزدیک محملش
شب را به آفتاب که اذن نگاه نیست
اذنم بده به طعنه بگویم به شامیان
در قم محب فاطمه بودن گناه نیست
دروازه را که دید به یاد رباب گفت
در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست
زینب کجا و محمل بی سایبان کجا
بال و پر رقیه کجا ریسمان کجا
___
زهر فراغ خورد ولی دست و پا نزد
معصومه ات بجز تو کسی را صدا نزد
مسموم شد ولی به هوای زیارتت
با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد
میخواست تا شهیده شود مثل مادرش
هرچند تازیانه به او بی حیا نزد
از کوچه ای گذشت که نامحرمی نداشت
اطراف او کسی سخن نابجا نزد
آقا اجازه؟! فاطمه ی تو زمین نخورد
اینجا کسی به ساحت او پشت پا نزد
اصلا به جان فاطمه سوگند یارضا
اورا کسی برای رضای خدا نزد
اذنم بده به طعنه بگویم مدینه را
قم ،امن بود، فاطمه را بی هوا نزد
این کوچه ها کجا؟! غم آن کوچه ها کجا
زهرا کجا و سیلی آن بی حیا کجا
#مجید_تال
#حضرت_معصومه_مدح
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان
اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان
نگذارید که دل بسته جایی بشویم
بگذارید بمانیم به دور و برتان
کاش در صحن تو می شد که کبوتر باشیم
تا که هرروز بگردیم به دور سرتان
از طفولیت خود عالمه بودی بانو
فیض بردند بزرگان همه از محضرتان
چون علی دگری خلق نشد هیچکسی
نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان
عصمت فاطمه در تو متجلی شده است
که شدی وارث معصومیت مادرتان
با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود
صف کشیدند ملائک همه در محشرتان
صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم
آمدی تا بشود کشور ما کشورتان
آنقدر دور و برت پر شده بود از محرم
باد هم دست نینداخته بر معجرتان
لحظه آخرتان جای برادر خالی است
همدم و همنفسی نیست دم آخرتان
#آرش_براری