eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه ی رحمت خدا زینب مظهر عصمت خدا زینب زینت زینت خدا زینب پرچم عزت خدا زینب چهره ات طلعت خدا زینب سوره ی عفت خدا زینب اختر آسمان طف زینب ماده شیر شه نجف زینب به علی ناز دختری بانو عرش حق را تو زیوری بانو مثل ماهی ، منوری بانو گل زهرای اطهری بانو زآن چه گویم تو برتری بانو همه جا با برادری بانو آن قدر که دلاوری زینب به گمانم تو حیدری زینب علم کربلا به دست تو بود هم قدر هم قضا به دست تو بود کتب انبیا به دست تو بود تیغ شیر خدا به دست تو بود از ازل قلب ما به دست تو بود دل اهل کسا به دست تو بود وارث جمع پنج تن زینب مرد مردان به ظرف زن ، زینب واژه ی صبر با تو با معناست دل تو دل نه مثل یک دریاست احترامت همیشه پا برجاست پرچم تو الی الابد بالاست منش تو پیام حجب و حیاست چونکه آموزگار تو زهراست جلوه ی ناب فاطمه زینب عالمه بی معلمه زینب تو چراغ هدایتی خانم آفتاب عنایتی خانم ز خداوند آیتی خانم در کرم بی نهایتی خانم خطبه خوان ولایتی خانم کربلا را روایتی خانم امتداد قیام یا زینب واجب الاحترام یا زینب مانده ام من پیمبرت خوانم ! یا که زهرای اطهرت خوانم ؟ بهتر آن است حیدرت خوانم یا ابالفضل دیگرت خوانم رخصتی ده ز دلبرت خوانم روضه ای از برادرت خوانم گویم از یار بی سرت زینب داغ های مکررت زینب یاد داری چها گذشت آن روز ؟ چه به کرب و بلا گذشت آن روز چه به خون خدا گذشت آن روز از تنش اسبها گذشت آن روز از گلو نیزه ها گذشت آن روز دم مغرب بلا گذشت آن روز شد حسین تو هم فدا زینب شد سرش از قفا جدا زینب تا کشیدی تو آه خندیدند تا شدی بی پناه خندیدند دور تو یک سپاه خندیدند آن همه روسیاه خندیدند به تو در بین راه خندیدند تیره دلها به ماه خندیدند به خدا تا اسیر شد زینب یک شبه پیر پیر شد زینب تن صد چاک اکبرت دیدی نعش قاسم برابرت دیدی روی نیلی خواهرت دیدی سر نی راس اصغرت دیدی دو گل یاس پرپرت دیدی غرق در خون برادرت دیدی از روی تل چه دیده ای زینب ؟ چه مصائب که دیده ای زینب ! باغ در هجمه ی خزان دیدی پشت هم داغ بیکران دیدی از زمین دیدی از زمان دیدی زیر پا طفل نیمه جان دیدی کوفه رفتی ز دوستان دیدی شام رفتی ز دشمنان دیدی کاش می ریخت آسمان زینب وای از آن چوب خیزران زینب آه از این بغض و دیده ی تر تو آه از این حال گریه آور تو مانده در آفتاب پیکر تو کهنه پیراهنی است در بر تو در همین لحظه های آخر تو آمده پیش تو برادر تو آمده شاه بی کفن زینب به رگش باز بوسه زن ، زینب ...
داری نفحاتی از لبی می شنوی از درد و غمش قدر تبی می شنوی در فهم تو نیست درک زینب ممکن زینب می گویی و زینبی می شنوی
بر یمن قدوم بنت حیـدر صلوات بر نـائبـه ی حضرت مـادر صلوات لبخنـد به لبهـای حسین است و حسن خوشنودی قلب دو بـرادر صلوات
نماز عشق ؛به پا می کنم به نام حسین ز نای سینه نوا می کنم به نام حسین تو زینبی و همه قاصرند از وصفت کتاب عشق تو وا می کنم به نام حسین به نام دلبرت اذن دخول می گیرم طواف کوی تو را می کنم به نام حسین به نام نامی معشوق شهره اند عشاق تو را همیشه صدا می کنم به نام حسین من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را میان سجده دعا می کنم به نام حسین قسم به سجده ی تو اعتقاد من این است نماز ؛سوی خدا می کنم به نام حسین تو آمدی که بگویی برای قرب خدا وجود خویش فدا می کنم به نام حسین دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است شب ولادت تو وقت صحبت عشق است خدا عنان دل ما به دست تو داده اسیر دام تو اما ز غیر آزاده اگر پیاله ی ما بوی چشم تو گیرد شود برای همیشه لبالب از باده مقام " زین اَبی "را به هرکسی ندهند که این مدال، فقط گردن تو افتاده اگر که باز شود دیده ها به نور اشک اگر قدم بگذاریم بین این جاده به چشم خویش ببینیم پای پرچم عشق هنوز با کمری راست زینب اِستاده چنان سگی به در خانه ات ببند مرا که نام صاحب کلب است روی قلاده خدا شهود شود بی حجاب در دل شب نشسته دختر زهرا میان سجاده به بی نظیری تو اعتراف باید کرد شبیه کعبه به دورت طواف باید کرد زمان بوسه رسیده کمی مدارا کن رسیده ای بغل یار دیده ات وا کن در این نگاه، برای همیشه ای بانو تمام حسن خداوند را تماشا کن به فکر عبد گنه کار باش و یک لحظه به احترام حسین دست خویش بالا کن به پشت معجر خود با کمی دعا کردن تمام شهر پر از نور، مثل زهرا کن همه به یاد خدیجه رخ تو بوسیدند جلال بانوی مکه دوباره احیا کن ببین چگونه پدر مست دیدن تو شده نظر به چهره ی پر افتخار مولا کن سلام دختر حیدر شریکة الارباب بزرگ زاده بیا و گدای خود دریاب کسی که دست توسل بر این سرا بزند قدم به وادی ممنوعه ی خدا بزند حرام باد به هر عاشقی که بی اذنت قدم برای زیارت به کربلا بزند شناختی که من از دست هایتان دارم بعید باشد اگر دست رد به ما بزند همین کرامتتان شد سبب به هر شب و روز که حلقه دور نگین کرم گدا بزند تو قرص نان خودت را به سائلی دادی که حق به خانه ی تان مهر هل اتی بزند تهجّد سحرت بس که غرق ذات خداست حسین تکیه ی آخر بر این دعا بزند از آن دمی که شده احترامتان واجب به دست های شما بوسه مصطفی بزند ز محضر همه سادات عذر می خواهم اگر که گفته ام آتش به قلب ها بزند خدا نیاورد آن روز را که در شهری کسی به بی ادبی نامتان صدا بزند به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت که دست بر گره معجر شما بزند
از نسل يك حقيقتِ دور از مَجاز بود زينبْ كه شاهزاده ي مُلـكِ حِجاز بـود با سرشكستگي ابـداً سِـنخيت نداشت اين كوه صـبر مثـلِ پـدر سرفراز بود وقتي كه بـود وارثِ اجـلالِ مـادري تشـبيه او به حضرت زهرا مُجاز بود در عصمت و وقار و حـيا بعد مادرش بر كُـلِّ بـانـوانِ جـهان پيـشـتاز بود او را خطابِ عالـِمـه شـد، بي مُعلَّمه اَلحَـقْ چه قدر درخـورِ اين امتياز بـود حرف از گره گُشايي او رفـت هر كُجـا دستش شبيه دست علي چاره ساز بود پيوسته داشت ياصمد و ياغني به لب با اين حساب از دو جهان بي نياز بود با "يا حسين" خاطرش آرام مي گرفت از بس كه اسـمِ دلـبرِ او دلنــواز بود قـارون شد آن فقير كه وقتي نياز داشت دسـتش به سمـت خانه ي زينب دراز بود در راهِ عشق خويشتن از هستي اش گُذشت هســتي فداي او كه چنين پاكـباز بود چشمم شود فداش كه اشـكـم به ماتمش با اشكِ بر حسين و حسن ، همتراز بود چون شـد حُسين قبله ي اشك و قتيل اشك زيـنب ، خُـدايِ عـالَـمِ سـوز و گداز بود از چادرش نيامده شكلي به ذهنِ شعر جُـز پرچــمي سياه كه در اهـتـزاز بود از دستْ بسته بودن او كم سخـن بگـو دستـش شـبيه دستِ خـداوند باز بود وقتي رسيد نـاقه ي او پرده داشت ، آه روزي كه رفـت ناقه ي او بي جهاز بود از چشم خويش آب بر آن حلق تشنه ريخت بيخود فرات روز دهــم گرم ناز بود يك سال و نيم در غم لبهاي خشك شاه خيره به آب ، وقت وضوي نماز بود از گيسوي سپيد و كمانِ قدش ، بفـهم ...درد اسارتش چه قَـدَر جانگـداز بود
نطقى كه كوفه شير زن كربلا نمود مكر و فساد دشمن دين برملا نمود ثابت نمود منزلت خاندان خويش مشت يزيد و زادۀ مرجانه وا نمود دادِ سخن بِداد در آن جمع آن چنان با خطبه ‏اش قيامتى آنجا بپا نمود با آن دل شكسته و اندوه بيكران بر عهده آنچه داشت رسالت ادا نمود در آن محيط وحشت و خوف او بدون بيم ذمّ يزيديان به بيان رسا نمود از غدر و مكر مردم كوفه نمود ياد تحذيرشان زكردۀ زشت و خطا نمود گفت و نمود خلق خطا كرده سر بزير در حسرت و تأسف از آن كرده ها نمود هم داد بيمشان ز مكافات اين جهان هم يادشان قيامت و روز جزا نمود يك شهر پر ز ضّجه و يك دشت صيحه شد دخت على چو قِصّۀ پر غُصّه وا نمود او با كلام خود همه را كرد منقلب روز سرورِ خصم، شب غم فزا نمود زينب سخن نگفته همه گرم عيش و نوش با آنچه گفت يكسره غرق عزا نمود تا ساكتش كنند سر انور حسين آورد نيزه دار و بر آن بينوا نمود افتاد آفتاب جمالش به محملش خواهر ز ديدنش سخن خود رها نمود از غصّه سر به چوبۀ محمل زد و شكست گلگون ز خون خويش ز سر تا به پا نمود بس كن (على) كه زينب كبرى در اين ميان با آنچه كرد پرچم دين را بپا نمود
دل آمده در كرب و بلا رو بزند در گوشه ى خيمه گاه هوهو بزند فرمان حسين است به سردارانش زينب آمد، سپاه زانو بزند
آب زنید راه را آب حیات آمده کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند چه زینبی حسین را امیر خویش می کند حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد در این سرا هزارها فضه جلیله می شود ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود عقل به زانو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته خجل شده عبادت از عبادتی که داشته عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش به دست های او اگر طناب گیر کرده است شمر که نه، عقیله را جهل اسیر کرده است داغ حسین، عمه را چقدر پیر کرده است کنیز می شدم اگر سایه ی بر سرم نبود عمه پس از حسین اگر مدافع حرم نبود
هركسي در وادي زينب قدم برداشته ست جاي شكّي نيست كه رخصت ز حيدر داشته ست در شُكوه ، آئينه ي گردان خديجه بوده است فاطمه در خانه ي خود هرچه دختر داشته ست تالي اُمّ نبي را خوانده ايم اُمّ ولي مرتضي در خانه دختر نه كه مادر داشته ست مَحض گَشتن دور او بوده ست ، جبريل امين ---گر به قدر وسعت افلاك شهپر داشته ست كلّ خواهرهاي عالم را "برادر دوست" كرد آن همه مِهري كه زينب با برادر داشته ست ظاهراً ارباب ما مدفون به ارض كربلاست باطناً شش گوشه اي در قلب خواهر داشته ست از صداي حيدري اش كه صداي ذات هوست "أُسٍْكُتُوا" بازار شهر كوفه را برداشته ست فتح شام از فتح خيبر هيچ چيزي كم نداشت يك تفاوت داشته ، قلعه فقط در داشته ست خطبه هايش را اگر چه چون پدر ايراد كرد سطرْ سطرش بي گُمان بوي پيمبر داشته ست بانويي كه پيش مرگ گيسويش عبّاس شد بر سرش در باد و طوفان نيز معجر داشته ست پيري اش ، قد كمانش ، حاكي از اين مطلب است شاه را ديده كه حنجر زير خنجر داشته ست
بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات بر منطق کوبنده ی زینب صلوات در گریه به صورت حسینش خندید بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات
وقتی که گهواره است دستان برادر خواهر رسید اول به دامان برادر بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت آرام باش ای دخترم، جانِ برادر معلوم شد از کودکی یار حسین است این خواهری که هست درمان برادر عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش عکس خودش هم بینِ چشمان برادر زینب اگرچه زینتِ باباست، اما اثبات کرده هست گریان برادر دست برادر بالش زیر سرش بود اینگونه بود هر روز مهمان برادر لالاییِ شبهای او نام حسین است پس بوده از اول مسلمان برادر یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد این است ماندن پای پیمان برادر پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل افتاد روی جسمِ بی جان برادر فریاد زد حالا که پیراهن نداری زینب فدای جسم عریان برادر...
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب(س) تو صبح سحر تو قرص قمر تو رکن و مقام تو حجر و حجر من زینبی ام من زینبی ام روی تو روی حسین.خوی تو خوی حسین کوی تو کوی حسین . بوی تو بوی حسین من زینبی ام من زینبی ام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 آواره منم بیچاره منم دلداده آن گهواره منم من زینبی ام من زینبی ام بیدار توام بیمار توام من به سایه ی دیوار توام من زینبی ام من زینبی ام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ناموس احد گویم بی عدد روز عید تو یا علی مدد من زینبی ام من زینبی ام ای قرار عشق ای بهار عشق ای زبان تو ذوالفقار عشق من زینبی ام من زینبی ام 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حاج سید محسن حسینی پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب (س) کوثر کوثر آمده دختر حیدر آمده دیدنی شد بیت ولا محشر محشر آمده روی حیدر روی او بوی حیدر بوی او زهرا شانه میکشد بر هر تار موی او زینب کبری مدد زینب کبری مدد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زینت بابا آمده دختر زهرا آمده تو ببین که دامن کشان زینب کبری آمده من هستم بیچاره اش من هستم آواره اش من محرم ز اشکم و کعبه ام گهواره اش زینب کبری مدد زینب کبری مدد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 زد قدم بر روی زمین دخت امیرالمؤمنین چشم این دختر مانده است بر یسار و بر یمین می‌رودسوی حسین قبله اش روی حسین لیله قدرش بود هر تار موی حسین زینب کبری مدد زینب کبری مدد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 آمده ناموس خدا قهرمان کربلا چشم او باشد بر حسین سینه اش چون نی در نوا دارد با خود اشگ و آه دارد بر دلبر نگاه این دختر از کودکی باشد یاد قتلگاه زینب کبری مدد زینب کبری مدد 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حاج سید محسن حسینی پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
205.8K
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب(س) مرغ دلم نشسته به روی بام زینب به صفحه دل من نوشته نام زینب منم که تا همیشه مستم ز جام زینب ای دختر زهرا . ای زینب بابا یا زینب کبری. یا زینب کبری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 امشب به ملک هستی هست حسین خوش آمد آن خواهری که باشد مست حسین خوش آمد یک دسته گل بروی دست حسین خوش آمد محشر شده بر پا . ما قطره او دریا یا زینب کبری. یا زینب کبری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 امشب علی گرفته بوسه ز روی زینب زهرا کشیده شانه به تار موی زینب در وادی مدینه پیچیده بوی زینب دل منجلی آمد . دخت علی آمد یا زینب کبری. یا زینب کبری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عصای دست زهرا من را صدا کن امشب درمان درد عالم دردم دوا کن امشب جان حسین تو من را حاجت روا کن امشب ای فاتح دلها . عیدی بده بر ما یا زینب کبری. یا زینب کبری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 گره گشای عالم خورده گره به کارم قرار من تو هستی که برده ای قرارم غیر از زیارت تو من آرزو ندارم ای سرنوشت ما . باغ بهشت ما یا زینب کبری. یا زینب کبری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 حاج سید محسن حسینی پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
169K
سرود ولادت حضرت زینب (س) آسمونا.ریسه بندون شده ازقدوم زینب اومده مظهرپاکی زینت اب برای خورشیدو ماه رسیده کوکب.اومده زینب اومده قهرمان.دریای بیکران.اومده گل کوثر زهرامحونگاش.زمزمه رولباش.وان یکادپیمبر تالی تلو زهرای اطهره دسته گل باغ پیمبره آرامش قلب برادره            زینب زینب بانو خوش آمدی مژده اومد.پنجم ماه جمادی گل بستان ازقدومش عالمی گشته گلستان کز جمالش آسمون شده درخشان. ماه فروزان معنی عصمته.بانوی عفته.باحیا باوقاره بنت شیرخدا.فاتح کربلا.خطبه هاش ذوالفقاره یک نگاهی برعاشقان نما پرکن امشب دستان هرگدا عیدی ما دمشق وکربلا          زینب زینب بانو خوش آمدی السلام ای.الگوی حجب وحیاعمه ی سادات معنی صبرو وفا قبله ی حاجات ای شریکه الحسین روح مناجات.عمه ی سادات نغمه ی هرلبی.حیدری منسبی.برعلی نورعینی کوثرکوثری.بانوی محشری.عشق قلب حسینی بردرگاهت بانو یه نوکرم سایه ی لطف تو روی سرم کاشکی باشم مدافع حرم            زینب زینب بانو خوش آمدی ابوذررییس میرزایی (بهار)
سرود میلادحضرت زینب (س) مدح امیرالمومنین (ع) نغمه ی هرلب زینبه رویای هرشب زینبه عقیله العرب اومد حیدری منسب زینبه سوره ی کوثر اومده و جان پیمبر اومده و زینت حیدر اومده و زهرا شاده شاده بازشبه شادی و شوره و غصه و غم دیگه دوره و چشمای دشمنا کوره و مولا شاده شاده کوه وقاره.علی تباره.نطق وبیانش مثه تیغ ذوالفقاره                زینب زینب ای به علی نور دوعین مونس قلب عالمین ثانی زهرای بتول جان حسن جان حسین بانوی باوفا اومده آیه ی هل اتی اومده آینه ی خدا اومده بانوی دمشقه روح مناجات اومده و قبله ی حاجات اومده و عمه ی سادات اومده و او خدای عشقه رمز هراعجاز.عشق پرآواز.اسم قشنگه زینبه  نغمه ی پرواز                زینب زینب جلوه ی رویش وجه الله دار و ندار ثارالله زهرای مرضیه براش میخونه صد قل هوالله هرنفسش لم یزلیه صاحب نطق علویه بی بدل و بی مثلیه مهتاب دل شب دردای ما دوا بنما عیدی بده به اهل ولا مارو ببر به کرببلا یازینب یازینب هردل مجنون.شاده وخندون.ازقدمت شده بهار فصل زمستون                زینب زینب امیرالمومنین علی پادشه لوکشفه کبوتر دل مقیمه ایوون طلای نجفه فاتح خیبر علی علی یک تنه لشکر علی علی ساقی کوثر علی علی ای ماه شبستان نوشته توی آسمونا میگن تموم پهلوونا به قول آذری زبونا جانیم سن گوربان شیعه ی آگاه.میگه به والله.اشهدان علی ولی الله                  یاعلی مولا شاعر:ابوذر رییس میرزایی (بهار) اجرا:امیرحسین ابوطالبی
میلاد حضرت زینب (س) مدح امیرالمومنین (ع) سرود ملیکه السما اومد فاتح کربلا اومد زینت بابا بانوی بی همتا اومد اولیامخدره زینب کبری خاتون محشره زینب کبری هیبت و غیرت و خون توو رگهاش ازخون حیدره زینب کبری             مددی زینب کبری کنزحیایی یازینب روح وفایی یازینب کوثرثانی قبله نمایی یازینب جلوه ی ذات خدا روی زمین زینت نام امیرالمومنین شریکه الحسین و اخت الحسین زینبه عشق یل ام البنین            مددی حضرت زینب نام علی ورد لبم ذکر علی تاب وتبم ایوون طلای نجف بود خواب شبم حضرت حبل المتین علی علی حب تو حصن حصین علی علی فاتح خیبر و احزاب و حنین یا امیرالمومنین علی علی             مددی حضرت حیدر ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هُوَ الجَوادُ الواسِع👉 🌹السلام علیکِ یا زینب الکبری لعنة الله على قَتَلَةِ اخیکِ الحسین🌹 فرازی از خطبهء حضرت زینب در مجلس یزید علیه اللعنة : ای یزید: هر فریب و مکری، هر سعی و تلاشی داری به کار بگیر به خدا قسم نمی توانی یاد و ذکرِ ما را محو کنی و وحی ِما را بمیرانی. ( ) 🌹🌹🌹🌹🌹 پنجم ِماه جمادی که رسید ماه رخشانِ خداوند دمید وَ در این عید، در این عید سعید گوش ِدل زمزمه‌ای ناب شنید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* حضرت زینب کبراست بلی دختر حضرت زهراست ولی هیبتش هست همانند علی زینت حیدر کرار رسید *لعنت ِحضرت زینب به یزید* قلب را فاطمه آباد کنید از حسین بن علی یاد کنید زینبِ فاطمه را شاد کنید با عقیله همه دم جار زنید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* به تنم زینب کبراست نَفَس دور باد از دل من پای هوس با حسین بن علی هستم و بس دارم از قاتل او بغض شدید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* محضر ِربّ به سجود آمده‌ایم در پِی بخشش و جُود آمده‌ایم با تبرّی به وجود آمده‌ایم با حسینیم نه با خصم پلید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* از برائت که به ما داده جلا می‌شود خاک دل شیعه طلا با تقرّب به شهِ کربُبلا این شعار از دل و جان سر بدهید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* این یزید بن معاویهء شرّ اقتدا کرد دمادَم به عمَر زد به بستان ِخداوند شرر پردهء شرم و حیا را بِدَرید *لعنتِ حضرت زینب به یزید* این خطا پیشهء خونخوار،یزید مثل ماری همهء عمر،خزید جگر دین خدا را که گَزید کرد از ظلم ِسقیفه تقلید *لعنت ِحضرت زینب به یزید* شُکرِ حیّ ِازلی تا به ابد که دَم از غیر،دلم هیچ نزد دائم از یار گرفتیم مدد که بمانیم در این خانه مرید *لعنتِ حضرت زینب به یزید*
حضرت زینب:   محمدعلی بیابانی هی داد می‌زنیم که از تو نشانه نیست یک روز می‌رسی تو و جای بهانه نیست   یا عرض حاجت است، و یا که شکایت است آقا ببخش اگر غزلم عاشقانه نیست   خوشحالم از فراق تو شعری سرودم و تاریخ ماندگاری آن جاودانه نیست   ما را به بام خود بنشان که بدون تو در هیچ جا نشانه‌ای از آب و دانه نیست   گفتم بیا به خانه قلبم؛ تو آمدی... تو آمدی ولی کسی انگار خانه نیست   با تیغ روزگار چه بهتر جدا شود وقتی سرم طفیلی این آستانه نیست   عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان دیگر زیاد بر لبمان این ترانه نیست   جز در غم کمان شدن عمه زینبت خون اشک‌های جاری تو بی کرانه نیست   مرد از غم نمردن در ماتم حسین بر پیکرش بگو که رد تازیانه نیست   مجید تال با دست بسته هست، ولی دست بسته نیست زینب سرش شکسته، ولی سرشکسته نیست!   هر چند سربه زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام کرده، چون از پا نشسته نیست   زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست! او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست   رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه ساله دیده، ولی باز خسته نیست   حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد هیهات! بند معجرش از هم گسسته نیست  
. ابیاتی از بحر مرکب حضرت زینب (سلام الله علیها): در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن مفتخر بود به صدیقۀ صغری بودن چون نبی، چله گرفته ست علی هم به نظر تا قدم رنجه کند ام ابیهای دگر! باید آئینۀ امّ النجبا گفت به او زینت پنج تن آل عبا گفت به او از همان روز که آمد دلش آرام نداشت شرح دلتنگی‌اش انگار سرانجام نداشت اشک می‌ریخت ولی در طلب دنیا نه! گریه می‌کرد، در آغوش حسین اما نه! مردم دیدۀ او میل به اغیار نداشت جز حسین بن علی با احدی کار نداشت از همان روز جهان دید که در شادی و غم جان او و پسر فاطمه وصل است به هم عشق بود آنچه که از خون خدا در رگ داشت عشقی آنگونه که در عقد، دوتا شرط گذاشت: اینکه هر روز به دیدار حسینش برود در سفر نیز پیِ نور دو عینش برود! سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر داشت در هر قدمش غصۀ جانکاه سفر پس به میدان بلا او دل و جانش را برد ذوالفقار دو دمش را (پسرانش را) برد آسمان تا افق دیدۀ او پل می‌زد نور بر چادر او دست توسل می‌زد بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را عاقبت دید جهان، فاطمۀ دیگر را کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را؟ چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را! او پسندید ولی شانی از این بهتر را زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را ملک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار در مثل، آینۀ فاطمه در حال عبور دشت محشر شده و مرکب او ناقۀ نور با جلال و جبروتی که خدا داند و بس بست بر غرق تحیر شدگان راه نفس دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟ حُجب شاعر شد و در مدح تو برداشت قلم تو خداوند حیایی به خداوند قسم دشت با آنهمه اندوه تماشایی بود آنچه می‌دید فقط چشم تو، زیبایی بود اصلا این دشت پریشان تو بود از اول کربلا عرصۀ جولان تو بود از اوّل لکّۀ ننگ به پیراهن تاریخ شدند دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم از سر مقنعه گردی بتکانی کافیست تیغ و شمشیر چرا؟ خطبه بخوانی کافیست! ظاهرت زینب کبری شده، باطن حیدر وقت آن است علی جلوه کند بر منبر نکن ابراز غضب را، نمی ارزد کوفه خم بر ابروت بیاور که بلرزد کوفه اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان مسجد از لحن تو یکمرتبه لرزید بخوان تیغ برداشته ای، ضربۀ نطقت کاریست واژه در واژه علی در سخناتت جاریست گرم هوهو شده این تیغ که می‌چرخد مست شعر دیوانۀ توصیف تو شد وزن شکست همه مبهوت رجز خوانی چشمان تو هستند پریشان تو هستند علی آمده یا زینب کبری؟ همه حیران تو هستند! علی در سخنانت، حرکاتت، عملت، طرز نگاهت، غضبت، شیوه ی نطقت، نفست، لحن فصیحت، کلماتت، نظرت، حجب و حیایت، جبروتت، قدمت شیرخدا در تو رسیده ست به تکرار بکش تیغ سخن را دم پیکار چه خوب است بگویند به تو «زینب کرّار» تو را باید از این بعد بخوانند به این نام امیری تو و بر شانه ی تو پرچم اسلام اسیران تو هستند یکی کوفه یکی شام سر راه تو افلاک نشسته ست ملک هم کمر همّت خود را به فرامین تو بسته ست رسیدی تو به مسجد قلم و دفتر و شعر و ضربان و دل و عقل و نفس شاعرت انگار که مست است سر وزن شکسته‌ست: با وقار و غضب قدم برداشت دختر فاطمه علم برداشت و اذا زلزت قیامت کرد مردم کوفه را ملامت کرد واژه در واژه تیر از پی تیر خطبه را خواند با صدای امیر خطبه اش موج خشم در طغیان ظاهرا خطبه، باطنا طوفان با صدای ابالحسن لرزید مسجد کوفه دفعتا لرزید این بلا از گرفتنِ آه است وقت جولان عصمت الله ست بر زمین دوخت جای پایش را برد بالا ت‍ُن صدایش را از ستون ها صدای ناله رسید مسجد کوفه را به خاک کشید همه بودند بیمناک از سقف روی مردم نشست خاک از سقف فرش ها شانه شانه لرزیدند مسجدی ها چقدر ترسیدند پله ی منبر از صدا لرزید پشت ابن زیادها لزید اسکتوا! از غضب لبالب پر سر جا ایستاد زنگ شتر گر جمل بود محشری میشد جنگ یک جور دیگری میشد گر جمل بود خطبه ای میخواند شتر حادثه به گل میماند اسکتوا گفت و از زمان رد شد زین اب بودنش زبانزد شد بعد از این کار رزم با زینب روی منبر علیست یا زینب یا علی یا علی...فقط علی است متن این شعر خط به خط علی است هو علی، حق علی، نگار علی حک شده روی ذوالفقار: علی از علی بند بند میگویم نام او را بلند میگویم.... حب آل علیست راهِ نجات به گل روی مرتضی صلوات
شده     میلاد    تو    ای   دختر    نور دو  عالم  زینب  از  تو  ، گشته  مسرور شده     شهر     مدینه     غرق    لبخند دلِ       کروبیان      گردیده      خُرسند تویی      آئینه  ی        زهرای      اطهر تو     هستی    زینتِ    دامان      حیدر تو     هستی     سَرورِ      زنهای     عالم شرافت    بر     همه       داری      دَمادَم شبیه       تو        نَزاده       مادر     دَهر تو   هستی    صابره     ای    مظهر   صبر همه     اسلام      مدیون      تو      باشد نجف    تا    کعبه     مَفتون   تو      باشد تو      بانوی     وفا       معنای     عشقی تو     پرچم  دار    عزت     تا      دمشقی تو    هستی    با    وقار    و    با   نجابت تو    داری   از    علی    عَزم   و   شهامت بیان     ناطقِ      حیدر      تو       هستی کلام       نافذِ      مادر       تو       هستی خدا   را   شکر   عشقت   در   دل   ماست همیشه   ذکر    تو     در    محفل    ماست دفاعِ       از     حریمت     افتخار     است هر    آن   کس  با   تو  باشد  رستگار است بیا     عیدی     بده     بر    عاشق     خود که    شوق    بارگاهت    دل    زِ   ما   بُرد بزن  با  شور   و   مستی  و    شعف    دَف به      یُمن     مَقدم    زینب     بزن     کف ✍️📗 @mortaza110shahmandi. ایتا
ساقیا مِی  بریز از شراب کوثر  به نام یارب تشنه ام تشنه ی سَبوی وِلای حضرت زینب بوی عطرِ ،  زینب اومد ذکر هر روز و شب اومد عشقِ ارباب ، اومده از راه نور و مهتاب ، اومده از راه زینب زینب ، ای گل حیدر (۳) تویی  آیینه ی  عصمت  فاطمه ، زینب کبری درشجاعت و صبر تو هستی خاتمه ، زینب کبری تو خواهرِ ، دو امامی زینبِ    والا   مقامی مجتبی سیرت و ، حسین کمالی فاطمه عصمت و ، علی  خصالی زینب زینب ، ای گل حیدر تویی تو کریمه ، حلیمه ، فهیمه ، زینت حیدر تویی تو  علیمه ،  جلوه ی دیگر حضرت مادر عالمه ی ، دنیایی تو نایبه ی ، زهرایی تو بر آل عبا ، تو نور عینی وَللهِ  شَریکه  الحسینی زینب زینب ، ای گل حیدر ✍️📗 @mortaza110shahmandi. ایتا
یا اباعبدالله الحسین(ع) هرکه در ذهنش زیارت را تجسم می کند گاه گریان میشود گاهی تبسم می کند هرشب جمعه دلم سمت حرم پرمی کشد کفتر جلدت همیشه  میل گندم می کند درد دلها میکنم با گنبد و گلدسته ات عشق تو عشاق را گرم تکلم میکند نوکر این خانه در وقت نبود آب با تربت کرببلای تو تیمم می کند اربعین هر نوکری دل را به دریا می زند موج عشقت درمیان دل تلاطم می کند حق بده ماسر فرود آریم در صحن نجف پیش اقیانوس٬قطره٬دست و پا گم می کند با مدال نوکریِّ تو به جنت می رویم روز محشرهم خدا برما ترحم می کند از ته دل می نویسم دوستت دارم حسین مادرت بر دوستدارانت تبسم می کند ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار دیدم که نشستم به حضور دو علمدار  دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار این شیرِ حسین‌بن‌علی، حضرت عباس آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار این بهر حسین‌بن‌علی یار و برادر این نیز برادر به علی، حیدر کرار عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛ کای جان عمو! نور دل احمد مختار! در یاری اسلام، چنان پای فشردی تا دست تو گردید جدا در صف پیکار در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت: ای ماه بنی‌هاشم، ای مطلع‌الانوار هم چهره نهادند به پای تو ملایک هم بوسه‌زده دست تو را سیّد ابرار هرچند که در موته جدا گشت دو دستم در یاری دین از دم شمشیر شرربار دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار من مثل تو یک ساقی بی‌آب نبودم ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید نخل قد تو از سر زین گشت نگون‌سار من خجلت بی‌آبی طفلان نکشیدم اشک تو از این غصه روان بود به رخسار باید که بگریند شهیدان همه تا حشر در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار بی‌دستی تو باعث آن شد که ز هرسو آید به تنت زخم روی زخم، دگربار بگریست اگر در غم من چشم پیمبر بشکست غم تو کمر از حجّت دادار در ماتم من اشک علی ریخت به صورت در ماتم تو فاطمه گردید عزادار این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر همراه تو ای فرش رهت دیدۀ احرار زیبد که ببالیم به افواج ملایک تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار من باب جهاد استم و تو باب حسینی یابند ز تو در حرم خون خدا بار «میثم» به ثنای علی و آل کند فخر خورده است به طبعش نفس میثم تمار