.
بسم الله الرحمن الرحیم
هست در جام لبت باده ی ناب آماده
هست با چشم خمار تو شراب آماده
حاجتی نیست به پیمانه و جام و صهبا
هست با دیده ی تو باده ی ناب آماده
در خرابات تماشای تو ای کعبه ی جان
گشته یک فوج ز دل های خراب آماده
به تمنای تو ای یوسف کنعان وجود
شده یک قافله با دَلو و طناب آماده
تا بخوانیم ز اوصاف تو ای ماه تمام
آسمان آمده با چند کتاب آماده
تا نبینیم گل روی تو را ای همه حسن
کرده ابلیس دو صد پرده حجاب آماده
گر که هجران تو حتی به تصور آید
دوزخی هست ز انواع عذاب آماده
تا که باشیم ز هول نظرت در تب و تاب
گشته در چرخ فلک این همه تاب آماده
هر که با تشنگی اش جانب جامت نرود
جای آب است به هر گوشه سراب آماده
از دو چشم تر من گشته برایت جاری
باغی از گل که شده جای گلاب آماده
تا کسی شاهد رخساره ی آنان نشود
مه رخان را همه جا بوده نقاب آماده
در سماوات نگاه و به فضای نفَست
بر رقیبان شده صد تیر شهاب آماده
تا خداوند کشد سوی تو قلب همه را
خلق فرموده بهشتی ز ثواب آماده
تا بیفتیم به خاک قدم حضرت عشق
بوتراب آمده با چنگ تراب آماده
#امام_زمان
#محمدعلی_شهاب
.
#اربعین
#زائر_کربلا
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امینالله خلقالله میآیند
صف جن و ملک با زائرانت همقدم هستند
به عشقت از عوالم، خیل خاطرخواه میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پابهپا، همراه میآیند
گروهی غرق توصیفاند و مستِ مدح چشمانت
گروهی روضهخوان، با سیل اشک و آه میآیند
به شهرت میرسند و حال و روز شهر بارانی است
پر از بغضاند و نمنم تا دم درگاه میآیند
مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذن ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوشِ هم نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشهچشمت آخرش کوتاه میآیند
#زیارت_اربعين
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
.
.
#حضرت_زینب
السلام علیکِ یا مولاتی یا زینب
غریبانه یک کاروان آمده
ز تن رفته جان و ، به جان آمده
همه لاله ها مانده روی زمین
همه یاس ها ارغوان آمده
شده پرپر از کینه ها باغ گل
چو باد خزان بی امان آمده
بیفتاده هر غنچه ای روی خاک
ز بس تیرها از کمان آمده
پر از خاطراتی ز دشت بلا
به همراه شمر و سنان آمده
سه روز از جفا پشت دروازه اند
ز راهی که آن ساربان آمده
اسیرند اما همه سر فراز
که مانند سرو روان آمده
اگر چه همه کودکان و زنان
چه مردانه این کاروان آمده
و این سرو بالا بلند علی
که گفته به قدّی کمان آمده ؟
حجابش نشان دارد از فاطمه
به چهره ولی پُر نشان آمده
نشانی ز سیلی نشانی ز سنگ
و آتش که از بامشان آمده
چونان شیر غرّان که نعره کشد
به نابودی دشمنان آمده
چه پیغمبرانه به بعثت رسید
چو جبریل کز آسمان آمده
به صوت علی کرده طوفان به پا
زنی که به فتح جهان آمده
مهیا شده سنگ ها روی بام
چه مهمان نوازی گران آمده
شده پرپر از طعن زخم زبان
گلی که ز باغی خزان آمده
به لب خوانده قرآن به لحن حجاز
سری که به روی سنان آمده
ز اندوه زینب ز داغ حسین
جهان را غمی بیکران آمده
#محمدعلی_شهاب
#اربعین
.
.
#امام_زمان
تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!
آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست
گر نمی آیم به چشم تو همین حالا بگو
من شکایت دارم از این وقت دیداری که نیست
دوستت دارم ولی حق می دهم طردم کنی
دوستی با عاشقِ بد قول، اجباری که نیست
ای کسی که تا گرفتارم به دادم می رسی
به خدا خیلی گرفتارم، گرفتاری که نیست
نوکرم بر نوکرانِ نوکرانِ نوکرت
نوکری ها در قبال لطف تو، کاری که نیست
بین عشاق حرم گفتم گنهکارم ولی
زود گفتی صبرکن! اینجا گنهکاری که نیست
آبرو ریزی نشد چون فاطمه فوراً گذاشت
دستمال گریه را بر چشم نَمداری که نیست
یک خطا کردم هزاران سال راهم دور شد
ورنه تا شش گوشه اصلاً راه بسیاری که نیست
صحبت از راه است... زینب خسته از راه آمده!
پیرتر برگشته است از راه همواری که نیست
گریه کرد و بر سر و بر معجرخود خاک ریخت
با برادر شکوه کرد از کوچه بازاری که نیست
همچنان برگ خزان انداخت خود را بر زمین
گفت اذیت کرد ما را زجر بیماری که نیست
گفت امانت، برنگشته مانده در ویرانه ها
دخترت دق کرده بعدِ طشت و تالاری که نیست
#اربعین
#حضرت_زینب
#حیاتنا_الحسین
#رضا_دین_پرور
.
.
#زائر_کربلا
.
دلم بخاطر زوّار ساده راه افتاد
برای اینکه شود استفاده راه افتاد
رسید با گُذر دیگری به مرز خودش
اجازه داده اجازه نداده راه افتاد
پدر بزرگ و تمامی بچه ها یعنی
«حبیب» با همه ی خانواده راه افتاد
شکست حضرت جبریل بالهایش را
سپس شبیه من و تو پیاده راه افتاد
نه اینکه پای پیاده به سمت تو زائر
برای بردن زوّار،جاده راه افتاد
همینکه جاده به پا خاست،در یسار و یمین
نشسته باد و درخت ایستاده راه افتاد
برای خاطر آهن ربای شش گوشه
بُراده آب شد و بی اراده راه افتاد
شکست شیشه ی مِی در نجف به دست علی
که سمت کرب و بلا رود باده راه افتاد
#مهدی_رحیمی
#حیاتنا_الحسین
#مناجات_امام_حسین علیه_السلام
#پیاده_روی_اربعین
#اربعین
.
.
#مسیر_اربعین
ای ھمہ تاب وتبم،یاحسین یا حسین
ھمیشہ ذکر لبم،یاحسین یاحسین
فاطمه را یادگار السلام السلام
حجت پروردگار السلام السلام
قسم به میر نجف یاحسین یاحسین
ببین مسیر نجف یاحسین یاحسین
به کودک پرپرت السلام السلام
به شبه پیغمبرت السلام السلام
تشنہ ی آب فرات یاحسین یاحسین
معنی صوم و صلاہ،یاحسین یا حسین
سید و سالار دین السلام السلام
آیہ ی حب المتین السلام السلام
به ساقی علقمه یاحسین یاحسین
ای پسر فاطمه یاحسین یاحسین
لاله ی پاک و طاهر السلام السلام
حبیب ابن مظاھر السلام السلام
سورہ بہ سورہ نوشت یاحسین یا حسین
کرب و بلایت بھشت یاحسین یا حسین
تشنه لب بی کفن السلام السلام
به قاسم ابن الحسن السلام السلام
ای ھدف تیرھا یاحسین یاحسین
کشتہ ی شمشیرھا یاحسین یا حسین
به ماه نورانیت السلام السلام
بہ زخم پیشانیت السلام السلام
زائر کوی توام یاحسین یاحسین
عاشق روی توام یاحسین یاحسین
آمده جان بر لبم یاحسین یاحسین
خاک ره زینبم یاحسین یاحسین
بحق اشک بتول یاحسین یاحسین
نوکریم کن قبول یاحسین یا حسین
یوسف حق پرست اشتهاردی(غریب)
#زائر_کربلا
#نجف
#اربعین
.
.
#زائر_کربلا
دوست دارم که اربعین امسال
بشوم جزء کربلایی ها
و زمینی به کربلا بروم
بین جمعیت هوایی ها
باید اول که ترک غیر کنم
اقتدا خاصه بر ظهیر کنم
چشم بسته دوباره سیر کنم
در قدمگاه ماورایی ها
حاجیانی که می روند به حج
راهشان سوی کربلا شده کج
مستقیم است تا خدا اینجا
راه پهناور خدایی ها
قبله را سوی کربلا چرخاند
هر که شد مست از شراب حسین
نکند اعتماد زین پس به
اشتباه جهت نمایی ها
همسفر شد خیال من با عشق
از نجف راهی بهشت شدم
پر شده باز کلّ مشّایه
از قدم های این فدایی ها
با غم خوب سیدالشهدا
اشک در چشم و در دلم شوق است
حس و حال دلم شده مثل
طعم شیرین و تلخ چایی ها
یک نفر موکبی بزرگ زده
یک نفر با تعارف شربت...
می کنند افتخار هم دارا
هم نداران به این گدایی ها
استراحت در امتداد مسیر
شد وبال دو پای آبله دار
کاش تا آخرین نفس باشم
پایدربند این رهایی ها
چشم شوقم به گنبدش مبهوت
خیره بر آن شکوه با جبروت
حرف هایی نگفتنی و سکوت
میشود پاسخ چرایی ها
یک طرف مرقد خدای کرم
یک طرف هم شهید گریه و غم
صحن زیبای بین این دو حرم
نقطه ی عطف دلربایی ها
نه مسلمان که گبر و ترسا هم
محو این همدلی ما شده اند
ذکر "حُبُّ الحُسَین یَجمَعُنا"
می شود رمز هم صدایی ها
اربعين زیر قُبهی حَرَمت
به اَباالفضل میدهم قَسَمت
بِگُذر ای عزیز زهرا(س) از
این خطاها و بیوفایی ها
کاش باشد عمود آخر من
پرچم روی گنبد عباس
جان سپردن کنار شش گوشه
روز پایان این جدایی ها
#امام_حسین
#محمد_حسین_رحیمی
.
8.
#زائر_کربلا
هر کس به جایی می رود
من می روم در کربلا
بهر صفایی می رود
من می روم در کربلا
هر عاشق و دلداده ای
هر بی دل و افتاده ای
با هر نوایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس پی دلدار خود
سوی دیار یار خود
با دلربایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به دنبال کسی
افتاده با دلواپسی
سوی سرایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به خود می بالد و
از درد و غم می نالد و
دارلشِّفایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس پی درمان خود
از شهر بی سامان خود
بهرِ دوایی می رود
من می روم در کربلا
هر کس به راهی می رود
با یک نگاهی می رود
یعنی به جایی می رود
من می روم در کربلا
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر» »
.
#یک_اربعین
#اللهم_الرزقنا
دنیا برای دیدن تو آمدم حسین
سنگ محبت تو به سینه زدم حسین
هرچند روسیاهم و خیلی بدم حسین
هرگز مکن ز درگه لطفت ردم حسین
آقا به حق فاطمه دل را بخر حسین
این اربعین به کربوبلایم ببر حسین
عمری ست نوکر هَیَآتت منم حسین
خرج مجالست شده جان وتنم حسین
در زیر خیمه های تو سینه زنم حسین
حالا بیا تو موقع جان کندنم حسین
بنما به حال نوکر خود یک نظر حسین
این اربعین به کربوبلایم ببر حسین
پیراهن سیاه تو دارم به تن حسین
شد زیور لبم همه دم، هر سخن حسین
دارم نشان نوکری ات بر بدن حسین
شد شهر کربلای تو،دل را وطن حسین
تنها تویی به مرز حریمت گذر حسین
این اربعین به کربوبلایم ببر حسین
دل را قتیل روضه ی غمناک کن حسین
با چند قطره اشک مرا پاک کن حسین
یا که مرا تو زائر افلاک کن حسین
یا زیر پای زائر خود خاک کن حسین
دارد دلم دوباره هوای سفر حسین
این اربعین به کربوبلایم ببر حسین
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#اربعین
.
.
#امام_زمان
#اربعین
#زائر_کربلا
صاحب عزای خون خدا صاحب الزمان
دردآشنای صبح و مسا صاحب الزمان
این روزها شبیه اسیران نینوا
داری هوای مهد بلا صاحب الزمان
پای پیاده با عَلَمی روی دوش خود
راهی شدی به کرب وبلا صاحب الزمان
خاک ِمسیر، گِل شده از اشک چشم تو
داری همیشه سوز و نوا صاحب الزمان
موکب به موکب از ته دل آه می کشی
با یاد درد فاطمه ها صاحب الزمان
لب تشنه و گرسنه در این راه رفته اند
خسته بدون آب و غذا صاحب الزمان
از خار و زخم پای رقیّه کنی تو یاد
با تاول نشسته به پا صاحب الزمان
با دیدن نی و علم و پرچم و کتل
هستی به یاد رأس جدا صاحب الزمان
هرجا طناب ،دیده ای از خاطرت گذشت
بستند دست جدّ تو را صاحب الزمان
خسته و دل شکسته اگر می رسی به طف
زینب رسیده با قد ِ تا صاحب الزمان
یک اربعین گذشته و هرگز نرفته است
از خاطرش زمین جفا صاحب الزمان
چل روز پیش رأس حسینش مقابلش
از تن جدا شده ز قفا صاحب الزمان
رفته میان مقتل و دیده به جسم او
زخم سنان و سنگ و عصا صاحب الزمان
چل روز پیش دیده تنش را میان بغض
در زیر نعل تازه رها صاحب الزمان
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#امام_زمان
با موضوع: #جامانده از زیارت #اربعین
خواستم با تو شوم همسفر امّا صدحیف
مقصدم با تو شود عرش معلّی' صدحیف
کربلای من ِ شیدا نشد امضا امسال
نشد این قطره شود راهی دریا صدحیف
نشد آقا که شود هر قدمم در این راه
مرهم زخم دل زینب کبری' صدحیف
نشد این چشم گنهکار شود در این راه
با نظر بر رخ ِ چون ماه ِ تو بینا صدحیف
با نگاهی به تو و گنبد زرد ارباب
از گناهان بشوم پاک و مبرّا صدحیف
بین بین الحرمین و دو بهشت دنیا
در جوارت بنشینم به تماشا صدحیف
نزد شش گوشه زنم لطمه به خود همراه ِ
مادر خون جگرت حضرت زهرا صدحیف
باز در علقمه برپا بشود یک مجلس
تو شوی مستمع روضه ی سقّا صدحیف
تا عموی تو زمین خورد به صورت از اسب
شد حسین بن علی بی کس وتنها صدحیف
گفت: عباس، عجب سرو رشیدی بودی
چه شده هیبت وآن قامت رعنا صدحیف
دست یک سو ،علمت سوی دگر ،عبّاسم
نیست مقدور که بردارمت از جا صدحیف
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#اربعین
هر کس پیاده راهی این سرزمین است
مدیون زهرا و امیر المومنین است.
پای پیاده بین صحرا می رود ؟ نه
اینجا برایش بهتر از عرش برین است
شاه و گدا در این سفر همسفره هستند
اینجا صدای اِشرِبِ الماءَ اش حزین است
در این سفر ضرب المثل ها یم عوض شد
نیکی که از حد بگذرد. پس اربعین است
در این شلوغی پیر مردی روستایی
دنبال دستان گل ام البنین است
نشناخت اقا دخترت ، با گریه پرسید
عمه سر بابای مظلومم همین است؟
#حسین_فتحی
#حیاتنا_الحسین
.
#اربعین
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم
باور نداشتم که به قبرت نظر کنم
ای همسفر به خواب و خیالم نمی رسید
با تو نه بلکه با سر تو من سفر کنم
با یاد روز واقعه جا دارد از غمت
لطمه زنان کنار تو جان محتضر کنم
با کعب نی جدا شده ام از تو یا اخا
حتی نشد که حلق تو با اشک تر کنم
بهرم دعا نما که مبادا دوباره از
دروازه های شام بلا من گذر کنم
شد آستین من بخدا معجرم حسین
عباس را نباید از آن با خبر کنم
مانده صدای چوب و لبت بین گوش من
صد آه تا که یاد تو و طشت زر کنم
رنجیده سرفرازم و پیش تو سر به زیر
آخر چگونه شرح غم آن سحر کنم
طفل سه ساله ی تو میان خرابه گفت
باید به مرگ، چاره ی داغ پدر کنم
با دست خسته زیر لحد جای دادمش
جا دارد از خجالت تو جان به در کنم
#مجتبی_صمدی_شهاب
.
.
#امام_حسین
السلام علیک یا ثارالله
پای کار حسین می مانیم
با شه عالمین می مانیم
با علمدار کربلا هستیم
خادم زینبین می مانیم
با دلیری و غیرت عباس
در مسیر حسین می مانیم
تا قیامت به روضه های غمش
همه در شور و شین می مانیم
مُهجه ی قلب زینب کبری
با تو نور دو عین می مانیم
در بهشت محبت تو حسین
تا ابد زیر دِین می مانیم
ما به عشق تو در ره علی و
یار پیر خمین می مانیم
#محمدعلی_شهاب
.
.
#فراق_کربلا
#جامانده_ام
نگارا از عجم مهمان نميخواهی؟؟
دلے آشفته و حیران نمیخواهی؟؟
خدا را شڪر نوڪر کم نداری لیڪ
غلام و نوڪر از #ایران نمیخواهی؟
#اربعین
.
.
#حسنین
توسل روز #دوشنبه
دو امام
دو جلوۀ ابدی از درخششی ازلی
به خُلق و خو، دو محمد؛ به رنگ و بو دو علی
دو آسمان که زمین مملو از ارادتشان
دوشنبههای جهان تشنۀ زیارتشان
چگونه باید از این وصف جاودانه نوشت
دو سرو باغ بهشتاند خوش به حال بهشت
دو سرگذاشته بر شانههای پیغمبر
و در مباهله اَبنائنای پیغمبر
به عزت و عظمت دادهاند نام و نشان
دو باوقار که خون علیست در رگشان
نگاه روشنشان آیه آیه اَلرَّحمان
و در تلاقی بحرین لؤلؤ و مرجان
چگونه سر نگذارد جهان به محضرشان
که مهربانِ خدا، فاطمهست مادرشان
به یک نگاه هزاران کمیت میسازند
دو مصرعاند که یک شاهبیت میسازند
سلوک هر دو برادر میان یک راه است
مسیر روشنشان قُربةً اِلی الله است
اگر شتاب کنند و اگر درنگ کنند
اگر که صلح کنند و اگر که جنگ کنند
به یک نماز شبیه است عمر این دو امام
که گاه وقت قعود است و گاه وقت قیام
در اوج غربت و غیرت یکیست یاورشان
دو مقتدا دو برادر، که صبر خواهرشان
برای خواهر حیرتزده چه سخت گذشت
غمی که خورده گره با دو تشت، آه دو تشت
یکی که خون جگر داده است زینب را
میان غربت خانه شکست زینب را
یکی که... آه چه میگویم، آه... بزم شراب
و خیزران و دل زینب و نگاه رباب
سیدمحمدجواد شرافت✍
#امام_حسن
#امام_حسین
#روز_دوشنبه
.
.
#دوبیتی
فراغت ، همچو لاله پرپرم کرد
وصالت ، شمع سان خاکسترم کرد
دوباره اربعینت اومد از راه
(غم عشقت بیابون پرورم کرد)
#اربعین
#امام_حسین
#زائر_کربلا
..............
به هر خاکی ، که دل سر زد ، بهشت است
تمام "رفت یا آمد" بهشت است
نجف تا کربلا تنها مسیری است
که آنجا " مبدا و مقصد " بهشت است
.............................
#زیارت_نجف
موجم ، به سوی کناره بر میگردم
با یک بغل از ستاره بر میگردم
ای آرزوی همیشه ، در شهر نجف
جا مانده دلم ، دوباره بر میگردم
..................
با گریه نوشت .... با چه حالی میرفت
آن توبه سرشت.... با چه حالی میرفت
در وقت جدایی از نجف ، فهمیدم
آدم ز بهشت.... با چه حالی میرفت
(میتوان بجای واژه "نجف" از کلمه "حرم"استفاده کرد و برای زیارت ائمه دیگر هم این رباعی را خواند)
میثم مومنی نژاد
.
یا أباصالح المهدی ادرکنی
ای آن که دلخواهم تویی ، هر لحظه هر آهم تویی
هر چه که می گویم تویی ، هر چه که می خواهم تویی
هر جا که می مانم تویی ، هر چه که می خوانم تویی
هر لحظه در جانم تویی ، هر گاه و بی گاهم تویی
ای جمع خلقت را نگین ، ای مهر تو خلد برین
هستی تو مهتاب آفرین ، نه مهر و نه ماهم تویی
آغاز هر سرمستی و ، پایان کارِ هستی و
تنها به حق پیوستی و ، هم مقصد و راهم تویی
سوزم تویی سازم تویی ، رمزم تویی رازم تویی
هر لحظه آوازم تویی ، اشکم تویی آهم تویی
شعله ی جانسوزم تویی ، نوروز پیروزم تویی
آن و شب و روزم تویی ، هر سال و هر ماهم تویی
هم جلوه ی عرفانی و ، هم کعبه ی نورانی و
هم نغمه ی طولانی و ، هم ذکر کوتاهم تویی
چون کوه ، جرم و اشتباه ، طاعت ولی کمتر ز کاه
هم شاهد کوه گناه ، هم شاهد کاهم تویی
ماییم و این روی سیاه ، شرمنده ایم از هر نگاه
در غفلت و عمر تباه ، هر لحظه آگاهم تویی
گر چه شدم از تو جدا ، گر چه تو را کردم رها
با این همه جرم و خطا ، تنها هواخواهم تویی
از نور حق آیینه ای ، در قلب ما دیرینه ای
گنجِ میان سینه ای ، هر لحظه همراهم تویی
در جان من جانانی و ، در قلب من مهمانی و
آن یوسف کنعانی و ، افتاده در چاهم تویی
دلبند و دلدارم تویی ، غمگین و غمخوارم تویی
هم یاور و یارم تویی ، محبوبِ الله ام تویی
ای دلبرِ رفته سفر ، از تو نمی آید خبر ؟
جز تو نمی خواهم دگر ، ای آن که دلخواهم تویی
#امام_زمان
#محمدعلی_شهاب
.
.
#امام_زمان
محرومم ازدیدار تو، آهی به دل دارم هنوز
ای آفتاب مخفی ام! چون ابر می بارم هنوز
دیگر کلافی هم نمانده تا خریدارت شوم
یوسف فروشان رفته و سرگرم بازارم هنوز
پیش غریب و آشنا، بی آبرویت کرده ام
آقا فدای تو شوم هستی خریدارم هنوز
گفتم بیا زود آمدی، بر این گدا هم سر زدی
گفتی بیا در خیمه ام، گفتم گرفتارم هنوز
چشم انتظارم بودی و چشمم گناه آلوده شد
بسیار داری انتظار از دیدهء تارم هنوز
زهری بده، تیغی بزن، اخمی کن و طردم نکن
من را بغل کن باز هم، گرچه دل آزارم هنوز
درد و دوایم را نده، اصلاً شفایم را نده
یک شب به بالینم بیا، از بسکه بیمارم هنوز
حالا که درها بسته شد، با یاحسین در میزنم
ای قبلهء حاجات من، محتاج اصرارم هنوز
گفتم بیایم خیمه ات، یک ذره درد دل کنم
یعنی می آیم اربعین؟ خیلی گنهکارم هنوز
#مناجات_امام_زمان_عج
#اربعین
#رضا_دین_پرور
.
.
#جا_مانده_ها
سرد و ابری هوای جا مانده
سوز دارد صدای جا مانده
دل شکسته، به گریه می گُذَرَد
تک تکِ لحظه های جا مانده
شوقِ دائم نصیب زائرها
بغض و حسرت برای جا مانده
ربنا! روزی ام زیارت کن...
خواهشِ ربنای جا مانده
شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی
این شده ماجرای جا مانده
میکِشد آه و سینه اش تنگ است
نوکرِ بی نوای جا مانده
چاره ای نیست میشود حالا
روضه ها کربلای جا مانده
ای رفیقان به مِهر بردارید!
یک قدم هم به جای جا مانده...
#علی_علی_بیگی
#اربعین
.
.
#جا_مانده_ها
سرد و ابری هوای جا مانده
سوز دارد صدای جا مانده
دل شکسته، به گریه می گُذَرَد
تک تکِ لحظه های جا مانده
شوقِ دائم نصیب زائرها
بغض و حسرت برای جا مانده
ربنا! روزی ام زیارت کن...
خواهشِ ربنای جا مانده
شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی
این شده ماجرای جا مانده
میکِشد آه و سینه اش تنگ است
نوکرِ بی نوای جا مانده
چاره ای نیست میشود حالا
روضه ها کربلای جا مانده
ای رفیقان به مِهر بردارید!
یک قدم هم به جای جا مانده...
#علی_علی_بیگی
#اربعین
.
.
#امام_حسن سلام_الله_علیه
#غزل_مرثیه
از پریشان شدنم بستر من ریخت به هم
بنگر از زهر،که بال و پر من ریخت به هم
جگرم پیشتر از زهر جفا سوخته بود
جگرم پاره شد و خواهر من ریخت به هم
جگرم سوخته از خنده ی قنفذ باشد
باورم نیست چنین باور من ریخت به هم
با تو سربسته بگویم که درآن کوچه،چه شد
مادرم پیش دو چشم تر من ریخت به هم
دست من بود به دستش که ره ما سد شد
بی هوا زد به رخ مادر من ریخت به هم
وسط کوچه سر مادرمان پایین بود
تا زمین خورد همه پیکر من ریخت به هم
سر او خورد به دیوار به یک ضربه ولی
تا که دیدم سر او را سر من ریخت به هم
زینبم گریه ی تو قلب مرا می شکند
ار تماشای تو خاکستر من ریخت به هم
پهلویم چکمه نخورده ست چرا بی تابی
فکر کردی نکند حنجر من ریخت به هم
چون به گودال رسیدی بگو از سوز جگر
غیرت الله ببین معجر من ریخت به هم
****
#محمود_اسدی_شائق
#شهادت_امام_حسن_مجتبی
.
.
#بصیرتی
آن کشته که دین زنده زنامش باشد...
پاینده نماز از قیامش باشد
خوب است بر او گریه، ولی بهتر از آن
سرمشق گرفتن از قیامش باشد
#عبدالعظیم_صاعدی
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
.
.
#اربعین
میروم سمت خدا در امتداد اربعین
کم نبردم روزی از فیضِ زیاد اربعین
خوب و سرکش آمده...پاک و گنهکار آمده...
سفره ات را پهن کردی در ستاد اربعین
باوفا! میخانه ات را روی من بستی چرا؟!
ریختی برهم مرا از بامداد اربعین
مانع دوری ما را زودتر بردار چون
برنمی داریم دست از اعتقاد اربعین
فکر کردی تا قیامت صبر دارند عاشقان؟
دور تو جمعند مردم در معاد اربعین
رفته ام هیات به هیات، صبح و شب امسال را
چون نجف تا کربلا ...پای پیاده ...اربعین
الشفا فی تربه الارباب...ارباب آمدم
درد آوردم دَمِ باب المراد اربعین
آخرش دیدی نبردی کربلا ما را حسین!
رحم کن بر این گدای خانه زاد اربعین
***
بشنو زینب! از لبی که سنگ خورده روی نی
خسته برگشتی ز میدان جهاد اربعین
زینب آمد کربلا را روضه مطلق کند
زینب آمد تا سری را بر بدن ملحق کند
#اربعین
#مناجات_امام_حسین
#حضرت_زینب
#رضا_دین_پرور
.
.
#شهادت_امام_حسن
اگرچه خلقت دنیا ز نور پنج تن باشد
کریم اهل بیت ما فقط باید حسن باشد
حسن جان و حسن جانان، حسن ایمان، حسن قرآن
بگو ذکرحسن هرجا مجالی بر سخن باشد
حسین آقاست می دانم، خود من نوکرش امّا
حسن اولاست هرجا که شهید بی کفن باشد
چه فرقی می کند وقتی کریمی دوستت دارد...
گدای پشت در مانده، گدایی مثل من باشد
به کاهی، کوه عصیان مرا بخشیده ممنونم
ندیدم هیچ آقایی چنین با حُسن ظن باشد
شرف دارد بقیع او به کاخ هر سلیمانی
شرف دارد به هر سنگی، اگر سنگ یمن باشد
همه گفتند حسین و گفت پیغمبر، حسن جانم
که باید بعد زهرا و علی، او ممتحن باشد
تصور کن که دور سفره او دشمنان جمعند
تصور کن زن او هم حسابی بددهن باشد
کنار ذکر یامحسن، خدا اسم حسن آورد*
به آن معنا که پشت در یکی شان خط شکن باشد
همانکه هیزم آورده، دو تا دست ِبزَن دارد
حسن شد مادری اصلاً که کارش سوختن باشد
کنار چادر خاکی به خاک افتاد و بعد آن
مقرر شد مزارش خاکی و بی سینه زن باشد
*یامحسن بحق الحسن(ع)
#امام_حسن
#هفتم_صفر
#رضا_دین_پرور
.
#مرثیه_امام_حسن #مرثیه_امام_حسن_مجتبی
در جگر می سوزد آهى در گذر از کوچه ها
خاطراتی دارم اما بیشتر از کوچه ها
آن چه دیدم را نگفتم لحظه ای با مادرم
آن چه دیدم را نگفتم با پدر از کوچه ها
یک کبوتر،نامه ای در دست بس کن!بگذریم!
جمع کردم بعد از آن یک مشت پَر از کوچه ها
کوچه ها یک روز سیلی، کوچه ها یک روز تیر
دائما می بارد آری دردسر از کوچه ها
شام کوچه، کوفه کوچه، در مدینه کوچه بود
زینب از من بیشتر دارد خبر از کوچه ها
شام اگرچه شام اما صبح محشر می شود
می رود بر نیزه خورشید و قمر از کوچه ها
شاعر:
#مجید_لشکری
میان قافیه ها شد نصیب مال حسین
غریب مال حسن بوی سیب مال حسین
تویی غریب حسن جان قبول ای آقا
ولی نجور لقب جز غریب مال حسین
چقدر دور و برت یار بی وفا داری
به عکس کرببلا شد حبیب مال حسین
تو دیده ای که به مادر چه ها گذشته ولی
بدان که نیست دلِ بی نصیب مال حسین
نگفته ای تو از آنچه به چشم خود دیدی
میان کوچه فراز و نشیب مال حسین
من از معانی لٰا یوْمِ توست فهمیدم
میان روضه نداری شکیب مال حسین
تو گفتی و شده ثابت برای هر این قلبم
که نیست بین مصائب رقیب مال حسین
ببین که ناله ی هَلْ من حسین سر داده
ببین که نیست جواب مُجیب مال حسین
حرم برای تو مهدی قشنگ میسازد
و هم شود کفنی عَن قریب مالِ حسین
شاعر:
#عبدالزهرا_هاشمیان
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی
خنده بر این لب آزرده کجا می آید
نفس از سینه اگر رفت چرا می آید؟
زرهم کو که بپوشم بروم تا مسجد؟!
دارد از ماذنه انگار صدا می آید
دوستانم به دوتا کیسه درهم رفتند
ناله غربت من تا به خدا می آید
آتش جان مرا چاره به جز آتش نیست
زهر پیش نظرم مثل دوا می آید
لخته خون ها همگی از دهنم میریزد
وسط طشت بلا پشت بلا می آید
اول کودکی ام زار شدم پیر شدم
گر به دستم همه ی عمر عصا می آید
پیر آن کوچه ی باریک که راهش سد شد
جلوی چشم ترم خاطره ها می آید
باز انگار که یک سایه به چشمم خورده
باز انگار غریبه سوی ما می آید
باز انگار که حوریه میوفتد به زمین
بروی چادر پاکش رد پا می آید
با چه وضعی به عقب میرود و می افتد
دو قدم مادر زارم جلو تا می آید
شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی
اگر می آمدی ایران تو مرقد داشتی حتماً
به جز گلدسته و نقاره گنبد داشتی حتماً
شمال شرق ایران یا جنوب غرب یا مرکز
تو هم در بخشی از این خاک مشهد داشتی حتماً
کنار مضجعت در آخرش با شوق با فریاد
پس از صل علی،ٰ آل محمد داشتی حتماً
کسی با کفشهایش در حریم تو نمی آمد
به دور مرقدت از صحن ها حد داشتی حتماً
«مُؤَیِّد» داشتی در مشهدت با شعرهای ناب
و در کل زمین کلی مُؤَیَّد داشتی حتماً
اگر می آمدی ایران شبیه حیدر کرار
تو هم بین اذان یک جفت اَشْهَد داشتی حتماً
همیشه سمت بابُ الْقاسمت غوغای زائر بود
خودت هم از همانجا رفت و آمد داشتی حتماً
شاعر:
#مهدی_رحیمی
#مرثیه_امام_حسن_مجتبی
مرد غریب شهر، کبود است پیکرت
آهسته تر شده ست نفس های آخرت
آقای من در آن وطن مادری تو
یک مرد هم نبود شود یار و یاورت؟
تنها تویی که خانه شده قتلگاه تو
تنها تویی که قاتل تو بوده همسرت
چون تکه پاره ی جگرت را به طشت دید
آهی کشید از دل و می گفت خواهرت:
ای بعد مادر و پدرم سر پناه من
آورده زهر کینه ی دشمن چه بر سرت؟
گفتی: زمان مرگ تو در بین کوچه بود
روزی که بود دست تو در دست مادرت
روزی که پیش چشم تو آیینه ی رسول
افتاد روی خاک مدینه برابرت
خون می چکد ز گوشه ی لب های تو ولی
تصویر کربلاست در آن دیده ی ترت
معلوم شد فراق تو داغی عظیم بود
با سوگنامه ای که سروده برادرت
عباس با حسین چگونه کشیده اند
بیرون هزار تیر ستم را ز پیکرت
حالا تویی و آن کرم بی نهایت ات
حالا منم گدای قدیمی این درت
یک لقمه نان دهی ندهی شکر می کنیم
ما را نوشته اند بمانیم نوکرت
یک روز اگر که گنبد زردت بنا شود
می خواهم از خدا که شوم من کبوترت
🔸شاعر:
؟؟؟؟