eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خبر آمد نشود دست گدا رد امشب دیدنی گشته کرمخانه ی مشهد امشب ابتران را روی لب ناله ی ممتد امشب کوثری آمده با نام محمد امشب باز هم نغمه لب آیه ی اعطینا شد صلواتی بفرستید رضا بابا شد آن که باشد ز همه با برکت تر آمد یادگار خلف موسی جعفر آمد آنکه او را به جهان نیست برابر آمد یک رضاجان دگر ، قند مکرر آمد مژده وصل به کنعان ِ فراق آمده است حضرت ضامن آهوی عراق آمده است آمده باب مراد همه دنیا بشود آمده تا همه ی زندگی ما بشود آمده یک نفره لشکر بابا بشود آمده منتقم حضرت زهرا بشود چون حسن بر همه ی فاطمیون سالار است از فلانی و فلانی چه قدَر بیزار است به کریمان جهان داد کرم یاد ، جواد غالبا بیشتر از خواهش ما داد جواد رمز هر معجزه ی پنجره فولاد ، جواد خانه آباد کند ، خانه اش آباد جواد می دهد مثل رضا حاجت ما ، نشنیده " گوش این طایفه آواز گدا نشنیده " حضرت بنده نواز ، ای کرم رویایی شرف الشمس  ِ جوانان ِ بنی الزهرایی از طفولیت خود نه ، ز ازل آقایی حرز دادی به عدویت ، چه دل دریایی ... تو چه کردی که به تو دشمنت ایمان دارد این شفاخانه برای همه درمان دارد حضرت عشق مگر لطف تو پایان دارد ؟ با شما نا شدنی ها همه امکان دارد خانه ات ثانیه به ثانیه مهمان دارد کاظمینت چه قدَر بوی خراسان دارد رو به تو کرد بیابان و گلستان برگشت مور آمد در  ِ این خانه ، سلیمان برگشت دم به دم از تو رسیده است به این دنیا فیض قطره با فیض نگاهت شده یک دریا فیض تا ابد گشته ز عمر کم تو معنا فیض لب به گهواره گشا تا ببرد عیسی فیض آمدی تا که کنی راه علی را کامل شد ز تیغ دو دم  ِ نطق ِ تو رسوا باطل ای امید همه ، دریای کرامت ، الغوث قمر  ِ شمس ِ شموس آه ز ظلمت ، الغوث گم شدم ، ای پدر هادی امت ، الغوث کی رسد کی سحر این شب غیبت ، الغوث غم گرفته همه آبادی ما را آقا برسان جمعه ی آزادی ما را آقا
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد عطر بهار از دمِ جان‌پرور آوَرَد با موکب معطّر خود این مسیح‌دم یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد این پیک مُشک‌بوی مگر از مدینه است کز هر گذر که می‌گذرد گل برآورد آری نسیم چون طرب‌انگیز می‌شود گل‌های باغ را به ترنّم درآورد گل‌های باغ را به ارادت نثار کن در پای آن‌که مژدۀ آن دلبر آورد آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان حاشا که از رُخَش مهِ روشن‌تر آورد شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد.. این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست این است آن صدف که مِهین گوهر آورد تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد شب‌های انتظار پدر را به راستی صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد آن نازنین‌پدر که فروغ هدایتش اندیشه را به وادی حیرت درآورد همراه با ترنّمِ لالایی جواد اشک از غم فراق به چشم تر آورد شب‌ها کنار بستر نازش به ارمغان چشمی پرآب و چشمه‌ای از کوثر آورد جای شگفت نیست که افلاک سر فرود پیش جلال و شوکت این رهبر آورد ابر عنایت و کرم و التفات او آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
ته این کوچه هرکه پشت در است.. به گدایی خویش معتبر است نه پی نان نه فکر سیم و زر است او نیازش به یار بیشتر است امشب اینجا کرم فراوان است نام این کوچه هم خراسان است سالها شبهه بود در سرها امتحان شد تمام باورها تا که آمد امید نوکرها کوری چشمهای ابترها بعد پنجاه سال سر زد ماه.. جلوه گر شد جواد ال الله این پسر آمده ولی باشد شرف الشمس صیقلی باشد احمد خانه ی علی باشد کرمش بی معطلی باشد هرچه میخواهی از کریم‌ بخواه سائلین جواد بسم الله! اهل تقوا مرید تقوایش جلد قرآن کجاست؟لبهایش ملکوت است قد و بالایش نذر کرده براش بابایش در جلال و جمال محشری است بیشتر از بقیه مادری است رضوی بود جلوه ذاتش همه جا ریخته ست آیاتش بین سجده شدست میقاتش خود حق میرود ملاقاتش.. روی فیروزه نام او حک شد رجب از مقدمش مبارک شد ما مریدیم و او همیشه مراد او جواد و بقیه عبدجواد بارها پشت پنجره فولاد به جوادش رضا براتم داد اوست دلگرمی حسینی ها قبله ی اصل کاظمینی ها .......... از پس پرده آفتاب امد جان ارباب رب آب آمد نفس حضرت رباب آمد کیست این مه نواده حیدر پیر میخانه بلا اصغر هیبتش هیبت پیمبرهاست گریه اش  تار و مار لشگرهاست کی حریفش سنان و خنجرهاست فتح کردن مرام حیدرهاست تا زگهواره رو به میدان کرد لشگر کوفه را هراسان کرد.. ........ حیف بال و پر کبوتر سوخت حنجرش پاره پاره شد سر سوخت پدرش پیش روی لشگر سوخت همه ی آرزوی مادر سوخت نه سری مانده نه بدن دارد شیرخواره مگر زدن دارد؟!
از هر چه به غیر او گسستم دل را به کسی جز او نبستم من عاشق و بی قرارم اما عاشق تر از این کنم که هستم آهسته کنار کفشداری یک گوشه برای خود نشستم خود را که دچار خویش دیدم در آینهء حرم شکستم بر دفتر من نشست بیتی بیتی که دوباره کرد مستم تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد حرف دل عشق یک کلام است بر لب صلوات من سلام است در گوشهء چشم اشک شوق است موسیقیِ گریه بی کلام است توصیف جواد را چه گویم ایشان رضوی ترین امام است لطف و کرم و سخا و جودش لا ینقطع و علی الدوام است دردانهء شاه طوس خندید برخیز و بیا که بار عام است تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد خورشید سر قرار آمد آرامش قلب یار آمد امشب خبری است در خراسان نقاره بزن بهار آمد سلطان سریر ارتضا را آیینهء بی غبار آمد در صحن حرم دوباره باران با آتش دل کنار آمد گفتم ببرم دلِ رضا را طبع غزلم به کار آمد تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد صحرای نگاه من کویریست دستان دلم پراز فقیریست آهوی اسیر آستانم آزادی من در این اسیریست کار دل ما فقط گدایی کار تو همیشه دستگیریست دل را برسان به کاظمینت بی تاب دیار توست دیریست عشق تو خلاصهء جوانی آرامشِ روزگار پیریست تا ذکر لبم جواد باشد رزق حرمم زیاد باشد
اي قمر شمس ولايت جواد اي گهر بحر عنايت جواد حجّت حق باب مراد همه نجل علي دسته گل فاطمه بر همه خوبان جهان سروري محمّد استّي و علي پروري چشم رضا از همه سو سوي تو ماه رجب شيفته روي تو روي دل آراي تو بدر رجب ليله ميلاد تو قدر رجب جود به خاک درت آرد سجود بسته به جود تو تمام وجود صورت تو باغ و بهار رضا تويي همه دار و ندار رضا حسن تو مرآت خداوند تو بهشت بابا گل لبخند تو بی خردان طعنه ديگر زدند بر پدرت تهمت ابتر زدند ولادت تو کوثري دگر بود روشني چشم و دل پدر بود نور شد و نور شد و نور شد چشم همه تيره دلان کور شد سمند علم و معرفت رام تو گره گشاي عالمي نام تو عطر رياحين جنان خاک تو روح رضا در بدن پاک تو باب تولاّي تو باب خدا مصحف روي تو کتاب خدا عقل نهالي ز دبستان تو علم گلي رسته ز بستان تو بين امامان ز عطاي زياد تويي ملقّب به امام جواد جز تو که حرز مادر خويش را به قاتل پدر نمايد عطا شبي که مأمون ستمکار مست برد به قتل تو به شمشير دست در دل تاريک شب اي جان پاک کرد تن پاک تو را چاک چاک صبح که آن بي خرد آمد به هوش گشت سراپا همه سوز و خروش گفت مرا قتل رضا بس نبود کشتن نجل مرتضي بس نبود چگونه من در نظر خاص و عام شهره شوم به قاتل دو امام قاصد مأمون به تحيّر شتافت در بدن پاک تو زخمي نيافت کرد سراپا به وجودت نظر ديد ز گل خوب تري خوبتر از رخ مأمون عرق شرم ريخت زمام اقتدارش از هم گسيخت از پي ديدار تو بشتافت باز گفت که اي مهر سپهر حجاز جسم تو شد به تيغ من چاک چاک از چه کنون سالمي اي جان پاک گفتي از دعاي زهراست اين معجر حرز مادر ماست اين مرا خداي داورم حفظ کرد به يمن حرز مادرم حفظ کرد شد خجل از کار خود آن رو سياه گشت به پيش کرمت عذر خواه عفو از آن جرم و خطا کرديش خواست دعا را تو عطا کرديش جود خداييت چه ها مي کند پيش خطا لطف و عطا مي کند اي به فداي تو و جودت جواد جود وجودش ز وجودت جواد تو دست جود خالق اکبري جواد اهلبيت پيغمبري بحر نمي از کرمت يا جواد جود گداي حرمت يا جواد روي تو شمس الشّرف اهلبيت اي دُر ناب صدف اهلبيت کودک نه ساله بدي کز کمال دادي پاسخ به هزاران سؤال زاده اکثم ز دُر افشانيت گشت يکي طفل دبستانيت مانده زهر قيل و زهر قال بود گويي از آغاز کر و لال بود لکنت نطقش به لب افتاده بود گويي طفلي عقب افتاده بود از کف مأمون چو رها گشت باز ماهيکي گرفت و برگشت باز تا ببرد ره به کمال تو بيش ماهي را فشرد در دست خويش گفت که اي نور دل بوالحسن فاش بگو چيست کف دست من پاسخ تو دوباره اعجاز کرد پرده ز اسرار دگر باز کرد قصّه تبخير و هوا و شکار گشت ز دُرج سخنت آشکار حلم ز رفتار شما حلم شد علم ز گفتار شما علم شد معادن حکمت حق شماييد مساکن رحمت حق شماييد شما همان ائمه الدّعاييد مشاعل انوار الهداييد جلالت خدا نشان شماست آيه ي تطهير به شان شماست کلامتان نور است و رحمت است معجزه و موعظه و حکمت است ارث نبّوت رسول از شماست مجد و کرامت بتول از شماست طاعت مقبوله حق شماييد رحمت موصوله حق شماييد شما امامان همگي جواديد باب نجات و قبله ي مراديد قرآن يکدم از شما جدا نيست هر آنکه بي شماست با خدا نيست «ميثم» را بر درتان التجاست اميد او به مَن اتاکُم نَجاست
جلوه ها بسیار اما دل یکی، دلبر یکی بین این میخانه ها، باده یکی ساغر یکی ریشه های ما یکی، مصدر یکی، محشر یکی تا ابد حیدر یکی، کوثر یکی، مادر یکی چارده تا جلوه دیدیم از خدا، مطلب یکی است سجده کن چون حضرت معشوق ما امشب یکی است وا شده امشب به سمت آسمان ها پنجره میشود گفت از نگاه یار، صدها خاطره میرسد گاهی از آنجا که نباید تذکره من گدای این درم، من کار دارم با گره از گره هایی که کورند عشق پیدا میشود خوش بحال ما رضا این بار بابا میشود عشق را وقتی خدا در بین عالم باب کرد ابروی دلدار ما را قبلهء محراب کرد تا رضا را دیدن این گل پسر بی تاب کرد خنده ای کرد و دل بابای خود را آب کرد او که عشقش بوده از حالا به زهرا آمده آن یکی یکدانهء آغوش بابا شده جان فدای آنکسی که مست و حیرانش شده هرچه حور است و ملک گهواره جنبانش شده بارها خورشید، محو نور ایمانش شده عالمی دلبستهء ذکر رضاجانش شده خوب شد اصلا" کسی امشب جوابم را نداد چون عریضه میبرم مشهد دم باب الجواد اینکه میگویند دستش سفرهء جود خداست آینه قدّی سلطان سریر ارتضاست عاشقش کعبه است، ذاتاً قبله و روح دعاست کاظمینش چون خراسان، چون نجف، چون کربلاست ابتدای حاجت است و انتهای حاجت است سائل و مسکین کنار سفره او راحت است از زیارت دور شش گوشه، چه چیزی بهتر است کعبهء مشکل گشا، باب الحوائج اصغر است من فدای آنکه تا دنیاست، عشق مادر است خنده اش شیرینی بزم علی اکبر است از میان عرش، نور محشری آورده اند جلوه ای از جلوه های حیدری آورده اند می درخشد ماه شب های کویری حسین می شود دید از دو چشم او دلیری حسین می کند در وقت وقتش دستگیری حسین می شود سرباز عصر روز پیری حسین از لب خشکیده اش گفتم که آب آتش گرفت بر فراز نیزه ها قلب رباب آتش گرفت
عشق می کند به تار تارِ زلفت استناد دل به حرف حرفِ بخششِ تو دارد اعتقاد لحظه لحظه، موج موج و فوج فوج، اعتماد خانه خانه کوچه کوچه جاده جاده امتداد بندهء محبت توایم هر چه باد باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد نیست کار هر قلم که رو کند نشانه ای روی کاغذ آورد سرود عاشقانه ای خط به خط رقم زند چکامه ای ترانه ای مدحِ بی کرانه ایّ و متن عارفانه ای در ثنای آن کسی که هست جود را نماد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم بهشت آفرینش از رُخت حکایتی هم رُخت ز نور حضرت رضا روایتی هم که بخششت ز بخشش خداست آیتی آیت سخاوتیّ و لنگر هدایتی من فقیر و تو جواد و من مُرید و تو مراد جان عالمی فدای نام حضرت جواد ای که در نسب سلالهء ابوالعجائبی نورِ نجمِ ثاقبیّ و جلوهء کواکبی در شگفتم از چنین مواهب و مناقبی درخورِ تو نیست هیچ شعر و هیچ قالبی نه غزل نه مثنوی نه شعرِنو نه مستزاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد گرچه آفتاب پیش نور تو ز پا نشست گرچه ماه دید حُسن صورتت، به جا نشست گرچه کوه دید هیبت تو بی هوا نشست ابن أکثم از جواب ماند و بی صدا نشست هفت آسمان ولی به احترامت ایستاد جان عالمی فدای نام حضرت جواد حرز تو برای رفع هر بلا مجرب است خوش به حال هر که در بساط تو مقرب است یا کسی که پیش تو به نوکری ملقب است نوکر تو منتسب به توست پس مهذب است خادمت همیشه شاد و نوکر تو زنده باد جان عالمی فدای نام حضرت جواد هم به قلب شیعه نور عشق را نهاده ای هم بزرگِ اهل جود و هم بزرگ زاده ای اعتبار و آبرو به اهل جود داده ای سومین محمدِ عزیزِ خانواده ای حرف عاشق است ظهر و عصر و شام و بامداد جان عالمی فدای نام حضرت جواد
در هواى سينه سودائيم شد كبوتر اين دل هرجائيم يك مدينه مستى و شيدائيم مست مست از كوثر زهرائيم كوثر امشب غيرت دريا شده ضامن آهو مگر بابا شده آسمان گرديده امشب خاكبوس مى‏تراود عطر شادى از نفوس در اجابت غرق شد شمس الشموس شد شكوفا جلوه ی سلطان طوس باز شد بر روى دل باب المراد كور چشم ابتران ، آمد جواد اين پسر سر تا به پا پيغمبر است اين پسر آئينه دار حيدر است اين پسر سرّ خداى اكبر است سلسله جنبان روز محشر است اين پسر ملك ولايت را ولى است در نگاه او محمد منجلى است او كه ايثار و كرم آئين اوست دلنوازى عادت ديرين اوست دشت و اقيانوسها مسكين اوست دام دلها گيسوى مشكين اوست كهكشانها و زمين آواره ‏اش كعبه ی خيل ملك گهواره ‏اش روى ماهش معنى الله و نور خال رويش محشر يوم النشور مى‏برد دل يك نگاه او ز حور چشم بد از حسن وجه الله دور جبرئيل امشب بخواند ان يكاد دود كرد اسپند در پاى جواد
این قرص مه است یا که فرزند رضاست این کعبه دل، یا که دلبند رضاست گویند همه بهشت زیباست ولی زیباتر از آن دیدن لبخند رضاست
امشب شب گدایی و عرض ارادت است باب المراد آمده و وقت حاجت است امشب دوباره خنده به لبهای مرتضی است وقت نزول آیه ی ناب امامت است یک یا جواد گفتم و دل کاظمین رفت نوکر همیشه در پی طوفِ زیارت است یادش بخیر جامعه خواندم میان صحن بین بهشت... نه ... حرمت فوق جنت است وقت زیارتت همه در فکر مشهدند از بس میان این دو عمارت شباهت است حبّ تو را امام رضا هدیه می دهد با این حساب عاشقتان با سعادت است ما را ولایت تو زآتش نجات داد خواندی مرا که عادت این در مروّت است ما سائلان سفره ی پر برکت توایم هرکس نشد گدای شما بی لیاقت است توحید بی ولای شما کفر مطلق است دین بدون نام تو عین ضلالت است تنها به فعل و سیره تان اقتدا کند... ...امروز اگر که شیعه به فکر برائت است بر خشم و کینه های تو از آن دوتن قسم لعن عدوی فاطمه هر دم عبادت است صد مرده زنده می شود از نام نامی ات عیسی دخیل توست که اهل کرامت است با ذکر یا جواد دلم زیر و رو شود نامت برای قلب سیاهم طهارت است شعرم اگر توان ثنای تو را نداشت آقا ببخش شاعرتان بی بضاعت است
ای دل بفرست با تبسم صلوات بر لبخند کریمه قم صلوات از عرش خدا چنین ندا می آید بر گل پسر امام هشتم صلوات
شمیم عشق می‌رسد دوباره بر مشام ما نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما که بهر دل‌شکستگان در امید باز شد هزار قفل غم ببین که بی‌کلید باز شد... شمس ضحی که می‌دمد ماه ز هر نظاره‌اش بود طلوع این قمر تجلّی دوباره‌اش تا که نگاه می‌کند بر رُخ ماه‌پاره‌اش غرق ستاره می‌شود کنار گاهواره‌اش نهم امام را به‌ بر، امام هشتم آورد بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود... ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده به قله‌های مکرمت، کرامتت علم زده اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان پُر برکت‌ترین کسی که آمده‌ست در جهان فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی خدای را امین تویی جهات را امان تویی تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی تو وارث پیمبری شافع روز محشری قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...