eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
3 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
خُونِ مَظلُوم، تُو را می‌خوانَد     آهِ مَحرُوم، تُو را می‌خوانَد اَشگِ مَعصُوم، تُو را می‌خواَند قَلبِ مَغمُوم، تُو را می‌خوانَد تُو گُشایَندِهء مُشکِل‌هایی تُو شَفابَخشِ هَمِه دِل‌هایی دادگاهِ تُو به پا گَردَد کِی؟ حَقَِّ مَظلُوم، اَدا گَردَد کِی؟ خَصمْ مَحکُومِ فَنا گَردَد کِی؟ قامَتِ ظُلم، دُو تا گَردَد کِی؟ تا به کِی فاطِمِه گُویَد پِسَرَم؟ تا کِی اِسلام بِگُویَد پِدَرَم؟ خُونِ رُخسارِ رَسُولِ دُو سَرا فَرقِ بِشکَافتِهء شِیرِ خُدا نالِه‌های شَب و رُوزِ زَهرا پَرچَمِ سُرخِ شَهِ کَرب‌ و بُلا هَمِه گُویَند بِیا، مَهدِی جان بِشنُو نالِهء ما، مَهدِی جان مامَت، اِی مُنتَقِمِ ثار الله هَم‌چِنان ماهِ شَبِ آخَرِ ماه چِهرِه پِنهان کُند اَز دِیدِهء شاه  تا به رُویَش نَکُنَد شاه، نِگاه چِه کَسی دِیدِه کِه با حالِ پَرِیش رُو بِگیرَد زَنِی اَز شُوهَرِ خِویش؟ با خُدا گُفت کِه اِی دادگرَم مَن کِه مَحرُوم زِ اِرثِ پِدَرَم مَن کِه دِل‌خَستِه زِ داغِ پِسَرَم مَن کِه آزُردِه زِ دِیوار و دَرَم حَق نَدارَم کِه کُنم نالِه زِ جان   حال، لُطفِی کُن و مَرگَم بِرَسان خِیز با نَغمِهء ،مادَر مادَر،   رُوی کُن دَر حَرَمِ پِیغَمبَر اَز دِل خاکَ، تَنِ آن دُو نَفَر به دَر آور گُو با دِیدِهءتَر کِه شُما اَز چِه به هَم پِیوَستِید پَهلُویِ مادَرِ من بِشکَستِید؟
آیا "در" و "دیوار" …حقیقت دارد؟ برخورد "گل" و "خار"…حقیقت دارد؟ ای صاحب عزای فاطمیه …آیا… این روضه "مسمار"…حقیقت دارد؟
به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده برای آمدنت مادرت دعا کرده برای اینکه بگیری تو انتقامش را میان نافله هایش چه ناله ها کرده اگر که شیعه شدیم اعتقاد ما این است به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده  تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده هزار سال گذشته هنوز عزاداری تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده شنیده ام که بدست شماست پیرهنش نگه به پیرهنش بادلت چها کرده  برای زخم کبودش بیار دارویی همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده
آیا "در" و "دیوار" …حقیقت دارد؟ برخورد "گل" و "خار"…حقیقت دارد؟ ای صاحب عزای فاطمیه …آیا… این روضه "مسمار"…حقیقت دارد؟
بلا عظیم و گره کور و امتحان سخت است چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم ولی شبیه به آقا ...!؟برایمان سخت است قصور ماست اگر تحبس الدعا شده ایم مقصریم که رفتن به آسمان سخت است برای دیده ی هرجایی منِ دلسنگ مجال دیدن دلدار هر زمان  سخت است چقدر فاصله مانده چقدر از او دوریم و‌ راه رفتن با پای ناتوان سخت است اگرچه غرق گناهیم دوستش داریم نبودن ولیِ مهربانمان سخت است اگرچه دورم از او بین روضه نزدیکم نفس کشیدن بی روضه بی گمان سخت است همیشه قصه ی بی مادری غم انگیز است همیشه رفتن یک مادر جوان سخت است ز میخ سخت تر آغاز بی کسی علیست به روضه خوان بگو این روضه را نخوان ..سخت است به ‌پیش دیده ی مردم زدند فاطمه را اگرچه روضه عیان است در بیان سخت است
خبری می‌رسد از راه، خبر نزدیک است آب و آیینه بیارید سحرنزدیک است طبق آیات و روایات رسیده، ای قوم! جمعۀ آمدن او به نظر نزدیک است قطره چون رود شود راه به جایی ببرد به دعای فرج جمع، اثر نزدیک است راه دور دل ما تا به درخیمه او از درخانۀ زهرا چقدر نزدیک است آه گفتم که در خانه و یادم آمد غربت مادر و اندوه پدر نزدیک است گرچه از آتش در سوخته جانم اما بیشتر، روضۀ کوچه به جگر نزدیک است باز کابوس سراغ پسری آمده است باز می‌لرزد و انگار که شر نزدیک است تا که افتاد زمین زلزله درعرش افتاد هاتفی گفت: قیامت به نظر نزدیک است دو قدم رفته نرفته نفسش بند آمد پسرش گفت بیا، خانه دگر نزدیک است داغ مادر به جگر می‌رسد اما انگار اثر داغ برادر به کمر نزدیک است
در غُصه و غم، پناه دادی ما را در ظلمتِ شب، پگاه دادی ما را در روضه‌ی مادرت ، عزیزِ زهرا ممنونم از اینکه راه دادی ما را
زیر هجوم درد شکسته ست قامتم تقدیر من غم است،چه تلخ است قسمتم کاری نمی‌کنم به تو نزدیک‌تر‌ شوم انگار من بدون حضور‌ تو راحتم طیّ‌ طریق من به نیازم رسیدن است تو‌ گریه میکنی به من و من به حاجتم ای غایب از نظر تو‌ حضورت همیشگی ست بیچاره من..منی که گرفتار غیبتم چشمم به التماس دعای بقیه بود نعمت تو هستی و پی کفران نعمتم این آبروی عاریه ای ماندگار نیست با سیلی گناه شده سرخ صورتم دست‌ مرا بگیر و دخیل حسین کن من بی حسین گم شده ام،آخر خطم این روزها که شال عزا بسته ای به ‌دوش رخصت اگر‌ دهید شریک مصیبتم این بوی دود از طرف خانه علیست! آقا نمی‌کنید به این‌روضه دعوتم؟ این روزها که شاه نجف گریه میکند لبریز یاعلی شده ساعت به ساعتم
داغی به دلش ز ضرب سيلی ست علی بیش از همه مشتاق فرج کیست علی در پیش مزار فاطمه با حسنین مشغول دعا برای مهدیست علی
دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت و رود رود عزا جاری است از رویت به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم نماز صبر به محراب طاق ابرویت گمان کنم که شمیم مدینه را دارد اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت دوباره دست گدایی دراز خواهم کرد برای گریه به غم های مادرت سویت شبیه قامت زهرا شکسته است قدت شبیه زانوی مولا خمیده زانویت به یاد زینبی و گیسوی پریشانش اگر دوباره پریشان شده است گیسویت برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خون محسن می‌چکد از آن درِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم دید تا طشت پر ازخونِ حسن را خواهرش گفت با چشمان گوهر بار أَینَ المُنتَقِم نیزه داران آنقدَر بر پیکر اکبر زدند شد تنش مانند نیزه زار أَینَ المُنتَقِم با عمود آهنین افتاد آخر بر زمین با سر آن سر لشکر و سردار أَینَ المُنتَقِم خون اصغر را که می پاشید سمت آسمان گفت جدّت با دل خونبار أَینَ المُنتَقِم کرد با خون دلش مویِ سفیدش را خضاب بین مقتل سیدالاحرار أَینَ المُنتَقِم در میان قتلگه که دست و پا میزد حسین در حرم شد کار زینب زار أَینَ المُنتَقِم از حرم تا قتلگه میزد صدا (أَینَ الحسین) تا تنش را دید میزد زار أَینَ المُنتَقِم زجر ملعون دختر از قافله جا مانده را می‌کشد با زجر روی خار أَینَ المُنتقم زینبی که سایه اش را چشم نامحرم ندید شد تماشایی سرِ بازار أَینَ المُنتَقِم
امشب گدایی ام ز تو آقا بهانه است مارا نگاه کن که بهانه اعانه است دست دلم برای گدایی دخیل توست از پشت در ببین که گدا سر به شانه است آقا ضریح خاکی و مخفی مادرت تنها ترین نشانه ز تو بی نشانه است هر جا که حرف از غم مادر بیان شود اشکت روان و سوز دلت عاشقانه است این روزها که مادرتان بستری شده گرد غمی عجیب بر این آشیانه است این روزها علی چقدر گریه میکند چله نشین حاجت بیمار خانه است حرفی نمیزند به کسی فاطمه چرا؟ اشکش سر نماز چرا مخفیانه است؟ پیشش حسین کاسه ی آبی می آورد کار حسین او چِقَدَر مادرانه است.. . کنج خرابه دخترکی ناله می زند بر روی پیکرش اثر تازیانه است..