eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
روز و شب در دل دریایى خود غم داریم اشک، ارثى‌ست که از حضرت آدم داریم شادى هر دو جهان در دل ما پنهان است تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟ گاه در هیأت رعدیم و پر از طوفانیم گاه در خلوت خود بارش نم‌نم داریم تازه آغاز حیات است شهید تو شدن ما فقط غمزهٔ چشمان تو را کم داریم عقل در دایرهٔ عشق تو سرگردان است عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داریم در قیامت دل ما در پى قَد قامتِ توست ما چه کارى به بهشت و به جهنم داریم.... از ازل شور حسین بن على در سر ماست تا ابد در دل خود داغ محرم داریم
؛ این رازِ پُر از عذاب پیشت باشد تصویر منِ خراب پیشت باشد شاید که محرمت نبودم آقا ! این اشکْ علی‌الحساب پیشت باشد
علیه‌السلام 🔹غم عالم🔹 داغ تو در سراچۀ قلبم چه می‌کند؟ در این فضای کم غم عالم چه می‌کند؟ دل موکبی‌ست وقف پذیرایی از غمت در موکبم امیر دو عالم چه می‌کند؟ چشمی که از شنیدن نام تو اشک ریخت در روضه‌ها و مجلس ماتم چه می‌کند؟ اشکی که آتش دل ما را فرو نشاند پیداست با لهیب جهنم چه می‌کند! آن‌کس که صبح و شام برای تو خون گریست با رؤیت هلال محرم چه می‌کند؟ زهرا تمام مدت حمل تو گریه کرد شادی چنین ظهور کند، غم چه می‌کند؟ زینب رشیده بود و کنار غمت خمید پس مادر تو با کمر خم چه می‌کند؟ احمد که تاب دیدن بغض تو را نداشت با دیدن مصیبت اعظم چه می‌کند؟ نوح و خلیل و موسی و عیسی چه کرده‌اند؟ یا رب ببین پیمبر خاتم چه می‌کند؟ در قتلگاه تو دل درندگان شکست تنهایی تو با دل آدم چه می‌کند؟.. چشمانم از خجالت لب‌هایت آب شد در دشت خشک، قطرۀ شبنم چه می‌کند؟ بیش از هزار و نهصد و پنجاه و چند گل! با لاله‌زارِ زخم تو مرهم چه می‌کند؟
یاحسین مظلوم ارباب عالم پیچیده بوی ماه محرم جان دو عالم فدای عزایت لبیک یا ارباب یا داعی الله قتیل العریان اباعبدالله از عرش اعلا می آید صدایت میا به کوفه سالار زینب جانم رسیده از غصه بر لب دلشوره دارم ای آقا برایت ترسم که زینب گردد گرفتار آید با راست در بین بازار بالای نیزه می بیند دعایت لبیک یا ارباب یا داعی الله یاحسین ِ مظلوم اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی اهلا و سهلا سبط المصطفی شد کربلایت عرش معلا حاجی زهرا مهمان ِ منایی زینب بگوید دارو ندارم دیگر از امشب دلشوره دارم آید از این صحرا بوی جدایی می ترسم اینجا برغم نشینم زنده بمانم داغت ببینم اینجا مهمان تیغ و نیزه هایی آیم با عزت پایین ز محمل غمی ندارم با ابوفاضل مَحرم ها دور ِ محملم هرجایی شب سوم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی زهرای شامم ویران نشینم ام البکایم شورآفرینم دیده به راهم دیدارم بیایی بوسم لبانت با اشک دیده من قد خمیده تو سربریده خوش آمدی ای مهربان بابایی بنشین ای بابا روی زانویم افتاده از کار هردو بازویم دیگر ندارد صورتم زیبایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی بنت الزهرایم کوهِ وقارم هدیه برایت دو لشگر دارم مزن دست رد بر این دو فدایی مانند نجمه کن رو سپیدم نما چون رباب ام الشهیدم بپا کرده تو عجب منایی دیدم در چشمت اشک خجالت نیامدم من به استقبالت نبینم آقا بی کس و تنهایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ده ساله اما عبد خدایم یاری تو از خیمه می آیم دارم در رگم خون ِ مجتبایی دستم از دست عمه کشیدم پای برهنه از تل دویدم دیدم افتاده زیر دست و پایی روی گلویت دستم سپر شد جسمم به روی دو درد سر شد از تو جدایم کرده ضرب ِ پایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی گشتم جانانه از خیمه عازم عمو غم مخور نمرده قاسم داری از نسل مجتبی فدایی رجز می خوانم اِنّی أنا الحق گردن می زنم اولاد ازرق شاگرد ِ عباس می کند آقایی کوبیده جسمم با سم مرکب زیبای خیمه شد تا مرتب رسیده بر قاسم ارثِ زهرایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ششماهه اما پیرِ مسیرم از غربت تو باید بمیرم معراجم شده معراجِ زیبایی اگر چه بابا نازک گلویم پیش خدا من با آبرویم باب الحوایج هستم هر کجایی از تشنه کامی من نیمه جانم روی دستانت داده تکانم تیر سه شعبه به جای لالایی در خیمه مادر دیده به راهم آغوشت آخر شد قتلگاهم اشک‌خجالت میریزی تنهایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی شبه پیمبر همنام حیدر اپل قتیلم علی اکبر دارد صورتم نور مصطفایی ابن الحسین ابن الحسنم مانند طوفان من صف شکنم اسماعیل تو می شود فدایی تا می نشینم روی عقابم همه می گویند ابوترابم ترسیده لشگر از این رونمایی خوردم زمین تا از روی مرکب تسبیح جسمم شد نامرتب تا دیدی گفتی چه اربااربایی مانند مادر کوچه وا کردند در پهلوی من نیزه تا کردند بالا نیاید از گلو صدایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی سردار لشگر زیباترینم از شیرِ پاک ِ ام البنینم دادی تو به من منصب سقایی عمود خیمه علم به دوشم به عالم تو را نمی فروشم رد کرده ام چه امان نامه هایی افتاده دستم در بین راهت غربت گرفته راه نگاهت پیدایم کنی زدم دست و پایی برگرد به خیمه دلشوره دارم برای زینب من بی قرارم ندارد سپاه ِ دشمن حیایی مبر تنم را تاخیمه آقا شرمنده هستم از روی زنها بر پابشود درحرم غوغایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی دارو ندارم بنشین کنارم امشب حسین جان دلشوره دارم دارد نگاه تو بوی جدایی می کند آخر داغ تو پیرم الهی پیش از تو من بمیرم دیگر ندارد گریه ام صدایی فردا چه سازم بی تو حسین جان یک زنِ تنها با این یتیمان در چشم اینها ندیدم حیایی
یاحسین مظلوم ارباب عالم پیچیده بوی ماه محرم جان دو عالم فدای عزایت لبیک یا ارباب یا داعی الله قتیل العریان اباعبدالله از عرش اعلا می آید صدایت میا به کوفه سالار زینب جانم رسیده از غصه بر لب دلشوره دارم ای آقا برایت ترسم که زینب گردد گرفتار آید با راست در بین بازار بالای نیزه می بیند دعایت لبیک یا ارباب یا داعی الله یاحسین ِ مظلوم اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی اهلا و سهلا سبط المصطفی شد کربلایت عرش معلا حاجی زهرا مهمان ِ منایی زینب بگوید دارو ندارم دیگر از امشب دلشوره دارم آید از این صحرا بوی جدایی می ترسم اینجا برغم نشینم زنده بمانم داغت ببینم اینجا مهمان تیغ و نیزه هایی آیم با عزت پایین ز محمل غمی ندارم با ابوفاضل مَحرم ها دور ِ محملم هرجایی شب سوم نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی زهرای شامم ویران نشینم ام البکایم شورآفرینم دیده به راهم دیدارم بیایی بوسم لبانت با اشک دیده من قد خمیده تو سربریده خوش آمدی ای مهربان بابایی بنشین ای بابا روی زانویم افتاده از کار هردو بازویم دیگر ندارد صورتم زیبایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی بنت الزهرایم کوهِ وقارم هدیه برایت دو لشگر دارم مزن دست رد بر این دو فدایی مانند نجمه کن رو سپیدم نما چون رباب ام الشهیدم بپا کرده تو عجب منایی دیدم در چشمت اشک خجالت نیامدم من به استقبالت نبینم آقا بی کس و تنهایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ده ساله اما عبد خدایم یاری تو از خیمه می آیم دارم در رگم خون ِ مجتبایی دستم از دست عمه کشیدم پای برهنه از تل دویدم دیدم افتاده زیر دست و پایی روی گلویت دستم سپر شد جسمم به روی دو درد سر شد از تو جدایم کرده ضرب ِ پایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی گشتم جانانه از خیمه عازم عمو غم مخور نمرده قاسم داری از نسل مجتبی فدایی رجز می خوانم اِنّی أنا الحق گردن می زنم اولاد ازرق شاگرد ِ عباس می کند آقایی کوبیده جسمم با سم مرکب زیبای خیمه شد تا مرتب رسیده بر قاسم ارثِ زهرایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی ششماهه اما پیرِ مسیرم از غربت تو باید بمیرم معراجم شده معراجِ زیبایی اگر چه بابا نازک گلویم پیش خدا من با آبرویم باب الحوایج هستم هر کجایی از تشنه کامی من نیمه جانم روی دستانت داده تکانم تیر سه شعبه به جای لالایی در خیمه مادر دیده به راهم آغوشت آخر شد قتلگاهم اشک‌خجالت میریزی تنهایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی شبه پیمبر همنام حیدر اپل قتیلم علی اکبر دارد صورتم نور مصطفایی ابن الحسین ابن الحسنم مانند طوفان من صف شکنم اسماعیل تو می شود فدایی تا می نشینم روی عقابم همه می گویند ابوترابم ترسیده لشگر از این رونمایی خوردم زمین تا از روی مرکب تسبیح جسمم شد نامرتب تا دیدی گفتی چه اربااربایی مانند مادر کوچه وا کردند در پهلوی من نیزه تا کردند بالا نیاید از گلو صدایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی سردار لشگر زیباترینم از شیرِ پاک ِ ام البنینم دادی تو به من منصب سقایی عمود خیمه علم به دوشم به عالم تو را نمی فروشم رد کرده ام چه امان نامه هایی افتاده دستم در بین راهت غربت گرفته راه نگاهت پیدایم کنی زدم دست و پایی برگرد به خیمه دلشوره دارم برای زینب من بی قرارم ندارد سپاه ِ دشمن حیایی مبر تنم را تاخیمه آقا شرمنده هستم از روی زنها بر پابشود درحرم غوغایی نوحه شب‌های محرم لبیک یا ارباب یا داعی الله مظلومِ عطشان اباعبدالله آقای عالم شاهِ کربلایی دارو ندارم بنشین کنارم امشب حسین جان دلشوره دارم دارد نگاه تو بوی جدایی می کند آخر داغ تو پیرم الهی پیش از تو من بمیرم دیگر ندارد گریه ام صدایی فردا چه سازم بی تو حسین جان یک زنِ تنها با این یتیمان در چشم اینها ندیدم حیایی
علیه‌السلام 🔹سلام بر حسین🔹 شنیدم از لب باد صبا حسین حسین نوای ما، دم ما، شور ما، حسین حسین محرم آمده و گوش جان که بسپاری شنیده می‌شود از هرکجا حسین حسین محرم آمده قد قامت العزا بشنو بخوان به مأذنه حَیّ علیٰ حسین حسین کتیبه سینه‌زن و باد نوحه‌خوان شده است صدای زمزمۀ بادها حسین حسین ز عرش پیرهنی خون‌چکان شد آویزان چکیده در همه عرش خدا حسین حسین ملک نشانی خون خدا گرفت ز خاک صدا بلند شد از کربلا: حسین! حسین!.. عجب غمی‌ست به نامش، هرآن‌که گفت بسوخت که کرده یک‌سره آتش به پا حسین حسین گذشت عمر به زیر کتیبه‌های غمش هزار شکر شدم پیر با حسین حسین لبم به ذکر دگر وا نمی‌شود چه کنم؟ شده‌ست با لب من آشنا حسین حسین ز لطف اوست کز او نام می‌برم، ور نه من خراب کجا و کجا حسین حسین؟ گریست دیدهٔ ناپاک من هم از داغش از آن‌که زنده کند مرده را حسین حسین خوشا به بزم عزایش که یک‌صدا گویند از ابتدا همه تا انتها حسین حسین
علیه‌السلام 🔹حسینیۀ دل🔹 روشن آن چشم که در سوگ تو پُر نم باشد دل‌ربا، نرگس این باغ به شبنم باشد تا بدانند کجا بزم عزای تو به پاست دودِ آهِ دلِ عشّاقِ تو پرچم باشد دل حسینیه؛ نَفَس نوحه؛ تپش سینه‌زنی‌ست دم بگیریم که عمر همه این دم باشد به خدای حرم و کعبه قسم، ای حُجّاج! هر که مُحرِم به مُحَرّم شده، مَحرَم باشد آن که دارد غم عشق تو ندارد غمِ هیچ که نشاط دل عالم، همه زین غم باشد خانۀ تنگِ دلم نیست شبی بی‌ مهمان لحظه‌ای نیست که دل بی غم و ماتم باشد مطلع «صائب تبریز» به یادم آمد آن‌که در شیوه‌اش استاد مسلَّم باشد: «گر صفای حرم کعبه به زمزم باشد زمزم اهل صفا دیدۀ پُر نم باشد»
علیه‌السلام 🔹گوهر اشک🔹 شادی هر دو جهان بی‌تو مرا جز غم نیست جنت بی‌تو عذابش ز جهنم کم نیست در دم مرگ اگر پا به سرم بگذاری عمر جاوید به شیرینی آن یک‌دم نیست.. تا خدایی خدا هست، لوای تو به پاست زآن‌که جز دست خدا، حافظ این پرچم نیست هم خدا داند و هم عالم و آدم دانند که به جز رایت عشق تو در این عالم نیست.. ملک هستی همه ماتمکدۀ توست حسین جایی از ملک جهان خالی از این ماتم نیست گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست گریه بر پیکر مجروح تو باید همه دم که جراحات تنت را به از این مرهم نیست تو به جا ماندی و ظالم اثرش هم شد محو پایۀ ظلم که در دار جهان محکم نیست سائل توست کسی کز تو، تو را خواهد و بس آن‌که شد طالب تو در طلب دِرهم نیست داد مظلومی تو ملک خدا را پر کرد عالمی نیست که با یاد غمت، دَرهم نیست..
فرقی ندارد كه جهنم یا بهشت است هرجا كه می‌گویم حسین، آن‌جا بهشت است هر روز از این روضه به آن روضه دویده حق دارد آن‌كه گفته این دنیا بهشت است چشمی كه از داغت نمی‌بارد جهنم چشمی كه از داغت شود دریا بهشت است شش‌گوشه را از شش‌جهت دیدیم و گفتیم از هر جهت این كعبه‌ی زیبا بهشت است بالا و پایینی ندارد خانه‌ی تو بالای سر فردوس و پایین پا بهشت است با جبر، ما را عاشق خود كن كه فردا در اختیار حضرت زهرا بهشت است گفتند زهرا زائر شب‌های جمعه است گفتیم زیر پای مادرها بهشت است :: خیمه به خیمه سوخت دست و پای طفلان در آتشی كه شعله‌هایش تا بهشت است
کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمی‌شود مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمی‌شود اگر جدایی اوفتد میان جسم و جان من قسم به جان تو دلم از تو جدا نمی‌شود گریه اگر کنم همی بهر تو گریه می‌کنم ورنه ز دیده‌ام عبث اشک رها نمی‌شود گرد حرم دویده‌ام صفا و مروه دیده‌ام هیچ کجا برای من کرب‌وبلا نمی‌شود کسی که گشت گرد تو گرد گنه نمی‌رود پیرو خط کربلا اهل خطا نمی‌شود عمر گذشت، وانشد راه زیارتت به من حاجت این شکسته دل، چرا روا نمی‌شود؟! :: جز سر غرق خون تو که شد چراغ قافله رأس بریده بر کسی راهنما نمی‌شود.. کرب‌وبلا و کوفه شد سخت به عترتت ولی هیچ کجا به سختی شام بلا نمی‌شود چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن جای سر بریده در طشت طلا نمی‌شود سوز درون (میثمت) بوده شراری از غمت ورنه زشعرش این همه شور به پا نمی‌شود
دوباره بار گناه از جهنم آوردیم به بزم روضه‌ی‌تان قامتی خم آوردیم هزار جرم نبخشودنی به شانه ولی دوباره اذن گرفتیم و شبنم آوردیم شکسته قامت ایمانمان از این سستی خلاصه این که حسابی همه کم آوردیم بیا از این همه کوه گناه، کاه بساز برای واسطه یک شال ماتم آوردیم معین آن «فَا‌‌ُطیلَ البُکا» نشد بشویم ولی بر اشک شما چند همدم آوردیم محر‌ّم است محرّم، «عزیز مصرِ» مدینه! که سمت خیمه‌ی‌تان، رو به پرچم آوردیم ببخش هیأت ما را بضاعتش این بود قبول کن کمِ ما را که دَرهم آوردیم صدای ناله‌ی ما چون نبود درخورتان از آیه‌های غم «مُقبِلَت» دم آوردیم بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
تمام دار و ندارم نثار مقدم تو فدای ماه عزایت، فدای ماتم تو هزار شکر نَمردم به زیر بار گناه هزار شکر رسیدم به زیر پرچم تو غبار فرش حسینیه آبرویم داد چکید اشک روانم ز دیده از غم تو شنیده‌ام رمضان برتر است از هر ماه قبول می‌کنم آن را ولی محرم تو ... چه ماتمی‌ست که عرش خدا سیه‌پوش است چه غصه‌ای‌ست فراتر ز داغ اعظم تو
مرا با غصّه مَحرم آفریدند دلم را از گِل غم آفریدند همیشه در درونم روضه‌خوانی‌ست مرا مثل محرّم آفریدند بدون بال تا خورشید رفتم مرا از نسل شبنم آفریدند برای اشک ریزی در محرّم خطائی بهر آدم آفریدند اشاره بر قد زینب نمودند که طاق آسمان، خم آفریدند ز گیسوی رهای روی نیزه به یک الهام پرچم آفریدند
علیه‌السلام 🔹سلام من به محرم🔹 قسم به ساحتِ شعری که خورده است به نامم قسم به عطر غریبی که می‌رسد به مشامم قسم به تک‌تک این واژه‌های دست به سینه که رنگ و بوی خدا را گرفته است سلامم سلام من به دو تا ماهِ تا همیشه فروزان سلام من به محرم، سلام من به امامم... سلام من به کسی که فقط به خاطر اشکم مرا رسانده به جایی که دوزخ است حرامم... چه اسم‌های بزرگی گرفته دور و برش را به حیرتم که در این بین خویش را چه بنامم چگونه پیش «حبیب» ادعا کنم که حبیبم؟ چگونه پیش «غلام» ادعا کنم که غلامم؟ پیام من غزل است و به لطف گوشۀ چشمش رسیده است به گوش تمام خلق پیامم بدون شک غزل من به لطف او شده گیرا قسم به مطلعِ نابم، قسم به حُسن ختامم...
علیه‌السلام 🔹پیراهن محرّم🔹 این چشم‌ها برای كه تبخیر می‌شود؟ این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟ پیراهن محرّم من را بیاورید دارد زمان هیأت من دیر می‌شود با روضۀ حسین نفس تازه می‌كنم وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌كنم وقتی ز گریه چشم همه سیر می‌شود... این قطره نیست آینۀ توست یا علی در اشک ما حسین تو تكثیر می‌شود
به گوش می‌رسد از آسمان اذان حسین زمین از آنِ حسین، آسمان از آنِ حسین هزار سال گذشت و هنوز در گذر است... کسی مرا برساند به کاروان حسین عجیب نیست اگر بر کویر خشکِ یزید ببارد ابر کرامت از آسمان حسین مرا به دست کسی جز حسین نسپارید قسم به جان عقیله، قسم به جان حسین به ریگ‌های بیابان بگو قیام کنند به احترامِ کفِ پای دختران حسین حسن غریب‌ترین نام عالم هستی‌ست و عاشقانه‌ترین نامِ عاشقانه: حسین به کام ماست، اگرچه به نام او باشد چه شعرها که نگفتیم از زبان حسین... هزار سال گذشت و بلندتر از قبل به گوش می‌رسد از نیزه‌ها اذان حسین
مانند حر و مثل حبیب و چنان زهیر هرکس که ماند پای تو شد عاقبت‌به‌خیر وقتی که دست‌گیر دوعالم فقط تویی حاشا اگر غلام تو مایل شود به غیر در مسلک و مرام تو پیر و جوان یکی‌ست فرقی نمی‌کنند علی‌اکبر و بُریر جهل از دو جبهه با تو به پیکار می‌شتافت گاه از بنی‌امیه و گاه از بنی‌زبیر قوم یهود نیز برای ادای دِین گاهی گرفته‌اند به لب ذکر یاشُبیر دیگر شبیه امّ‌وهب‌ها ندیده است چشم زمانه هرچه در آفاق کرده سِیر حتی مسیح در غم تو گریه می‌کند وقتی سر بریده‌ی تو می‌رسد به دِیْر با هر سلام زائر کرببلا شدیم این راه را رسانده به دستان ما سُدِیر
هر دم ز آه حسرت تو آه می‌کشم با مقتل شهادت تو آه می‌کشم در آرزوی یک سحر کربلای تو در حسرت زیارت تو آه می‌کشم اصلاً سلام من به امید جواب توست با شوق یک اجابت تو، آه می‌کشم ای رحمت وسیع خدایی! نگاه کن در آرزوی رحمت تو آه می‌کشم قربان آیه آیه‌ی لب‌های زخمی‌ات دائم برای غربت تو آه می‌کشم با یاد ساربان و عقیق یمانی‌ات با لحظه‌های غارت تو آه می‌کشم با یاد خیزران و لب چوب خورده‌ات با آن همه مصیبت تو آه می‌کشم
دلتنگ و پر از تلاطم پنهان، پر از هراس نهانم شبیه راهِ نرفته، شبیه برگِ خزانم گذشت سالی و چشمم ندید کرب و بلا را بگو چه می‌شود امسال؟ واقعا نگرانم سپرده‌ام به خدا پای روضه‌ی تو بمیرم سپرده‌ام به خدا بی غم تو زنده نمانم خوشا به حال کسی که شده‌ست پیرغلامت خداکند که فدایت شود سر و تن و جانم خداکند که نگویند آرزو به دلش ماند مرا ببر به حریمت، ببر هنوز جوانم دلم گرفته و درد فراق درد کمی نیست خلاصه اینکه دوباره به کربلا برسانم
از عمق جان بگو: لبیک یاحسین با هرتوان بگو: لبیک یاحسین با یاد نغمه‌ی، هل من معین او با عرشیان بگو: لبیک یاحسین بر یاری امام، فرقی نمی‌کند با هر زبان بگو: لبیک یاحسین درس نماز را، از او فرابگیر وقت اذان بگو: لبیک یاحسین گاهی حبیب باش، گاهی زهیر باش گه توأمان بگو: لبیک یاحسین سوریه و عراق، ایران و یا یمن در هر مکان بگو: لبیک یاحسین مثل مدافعان، جان را به‌کف بگیر با نقدِ جان بگو: لبیک یاحسین با یاد غربتش، در دشت کربلا گریه کنان بگو: لبیک یاحسین
با اسمت عالمو دیوونه کردی چقد دل می‌بره آوازه‌ی تو واسه‌ت فرقی نداره خوب یا بد فدای لطف بی اندازه‌ی تو همین که اشک می‌ریزم به یادت عزیز چارده معصوم می‌شم بدون تو به هم می‌ریزم اما صدات که می‌زنم آروم می‌شم می‌دونم که فراموشم نکردی می‌گیرم کربلامو آخر از تو منو مادر به دست تو سپرده خودمونیم آقا کی بهتر از تو ؟! به این امّید جون دادی گمونم که قلب مرده‌ی ما جون بگیره بمیرم اونقده سختی کشیدی که این دنیا به ما آسون بگیره یه جوری دوستت دارم که میخام اگه نباشی تو، دنیا نباشه بعیده واسه‌ی بی سرپناها تو کشتی نجاتت جا نباشه هنوزم تشنه‌ی یاری میدونم هنوزم بازه راه خونه‌ت آقا هنوزم خواهرت میخونه با اشک (گلی گُم کرده‌ام می‌جویم او را )
تمام دار و ندارم نثار مقدم تو فدای ماه عزایت، فدای ماتم تو هزار شکر نَمردم به زیر بار گناه هزار شکر رسیدم به زیر پرچم تو غبار فرش حسینیه آبرویم داد چکید اشک روانم ز دیده از غم تو شنیده‌ام رمضان برتر است از هر ماه قبول می‌کنم آن را ولی محرم تو ... چه ماتمی‌ست که عرش خدا سیه‌پوش است چه غصه‌ای‌ست فراتر ز داغ اعظم تو
علیه‌السلام 🔹یومَ تَبیَضُّ وُجوه🔹 من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همۀ هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم
اي شاخه سار مهر و وفا سايه ي سرم سالار زينبي(س) دل و دلدارو دلبرم مي سوزم از شراره ي اندوهِ غربتت مظلومي و براي تو محزون و مضطرم تنها اشاره اي بنما و نظاره كن سر مي دهم به راه تو سردار و رهبرم اي شاه كم سپاه دلاور حسين(ع) من خواهر فداي بي كسيت اي برادرم تنهاترينِ خواهر غمديده غم مخور آورده ام دو لاله ي زيباي اطهرم رخصت بده كه عازم ميدان شوند اخا پرپر شوند به راه ولاي تو سرورم گر اذنشان نمي دهي آماده اند ترا سوگند دهند به پهلوي مجروح مادرم آماده ام برادر مظلوم و تشنه لب بينم به روي ني سر اين دو برابرم شاعر : حمیدرضا گلرخی طفلان حضرت زینب (س) روضه
محرم آمد و دلها غمین شد غم و عشق و بلا با هم عجین شد حسین آماده بهر جانفشانی است دوباره فاطمه قلبش حزین شد 🏴🏴🏴🏴🏴 محرم بوی عطر یاس دارد نوایی از غم و احساس دارد سخن از تشنگی وغیرت عشق نشان از قامت عباس دارد 🏴🏴🏴🏴🏴 باز محرم شده ماه حسین دل شده محزون شه عالمین جن و ملک برسر وسینه زنند رفته به نیزه سر آن نور عین @mortaza110shahmandi. ایتا
باز دلم نغمه ی ماتم گرفت بوی خدا بوی محرم گرفت صدای زنگ قافله می رسد ارض وسما را همه جاغم گرفت قصه ی کربلای خونین یار جان ز همه عالم و آدم گرفت اعوذ بالله من الکربلا برلب پرفیض حسین دم گرفت غصه قلب زینب از هجر یار شیون پیغمبر خاتم گرفت زمزمه ی غریب مادر حسین از بصرش اشک دمادم گرفت ناله ی طفلان ز عطش بی گمان صبر و قرار از دل علقم گرفت نوای مظلوم حسین غریب خواب ز چشم همه عالم گرفت شعر حزین محتشم تا ابد نقش به هر بیرق و پرچم گرفت سینه ی عشاق ز مِهر حسین مُهر شد و عشق مجسم گرفت @mortaza110shahmandi. ایتا
(سبک مجید بنی فاطمه) دوباره از راه می رسه ماتم سیاهی و کتیبه و پرچم پهن شده سفره ی غمِ عالم ای وای ازاین غم ٬ای وای ازاین غم چه حس خوبیه بازم هیأت عاشورا و سجده ی رو تربت ایشالا کربلا بشه قسمت توی محرم ٬ توی محرم میاد صدای قافله ای وای نداره دیگه فاصله ای وای تیر وکمان و حرمله ای وای آه و واویلا ٬ آه و واویلا @mortaza110shahmandi. ایتا
از راه رسیده محرم شد دل زهرا پُر از غم می خونه زینب ز ماتم : خداحسینم خدا حسینم وای حسین (۳) دوباره وقت عزا شد عزای خون خدا شد هر دلی کرببلا شد از غم ارباب از غم‌ ارباب وای حسین غم تو کرده دیوونم گدای خونت می مونم با اشک و ناله میخونم : حسین مظلوم حسین مظلوم وای حسین با مدد صاحب زمان به اذن شاه خراسانحسین همه می گیم با دل و جان : آقام حسین جان آقام حسین جان وای حسین @mortaza110shahmandi. ایتا