#حضرت_اباالفضل_شهادت
آب شد بیآبرو، اما تو سقایی هنوز
رود، شد مرداب و مُرد، اما تو دریایی هنوز
دخترانم با خدای آب، فکرش را نکن
غرقِ دریای عطش هم فکر آنهایی هنوز
بیعلَم، بیدست، بیسر هم علمدار منی
گرچه افتادی، ستونِ خیمهی مایی هنوز
شیرِ زخمی باز هم شیر است، حتی در حصار
غم مخور کرَارِ در خون، مثل بابایی هنوز
هر کسی یک شاخه از سروِ تو را برداشت برد
گرچه غارت شد تنت، خوش قدّ و بالایی هنوز
چشمها را خیره کردی با خسوفِ سرخِ خویش
ماهِ در حالِ غروبم!، بسکه زیبایی هنوز
جانِ بر لب را ببین، برگرد راهِ رفته را
یک نفس خرجِ برادر کن، مسیحایی هنوز
مادرم آمد تو را یک سر به داغِ کوچه برد
اشکهایت روضه میخوانند، آنجایی هنوز
ای مزارِ کوچکت صدها سوالِ بیجواب
چارده قرن است در مقتل معمّایی هنوز
#رضا_قاسمی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
چو دست جدا شد زپیکرِ عبّاس
گریست عرش به حالِ برادرِ عبّاس
شکست پشت رسول از شکستِ بازویش
خمید قدّ علی چون هلالِ ابرویش
جهان به دیدهٔ مظلومِ کربلا شب شد
سپهر گفت اسیری نصیبِ زینب شد
#حضرت_زینب_اسارت
#اسارت #رباعی
خلخال رباب را به غارت بردند
از کوچه به کوچه با وقاحت بردند
ناموس پرست ها به صورت بزنید
ناموس حسین را اسارت بردند
#امیر_فرخنده
#امام_حسین_علیه_السلام
ذوالفقار است و کوثر است حسین
عشق زهرا و حیدر است حسین
وقت یاسین به گریه می افتم
یاحسین است و بی سر است حسین
خلق بسیار گفته اند از او
هرچه گفتند دیگر است حسین
به قیام نماز می ماند
بس که الله اکبر است حسین
شد دهانم به نام او شیرین
بس که قند مکرر است حسین
من سر از عشق در نمی آرم
گرچه عشق مصور است حسین
به تلاوت نشسته بر سر نی
قاری روی منبر است حسین
همه جا بوی یاس می آید
سر به دامان مادر است حسین..
#سیده_ت_حسینی
#امام_حسین
#اسارت
#شام
خنده بر پاره گریبانی مان می کردند
خنده بر بی سر و سامانی مان می کردند
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
از سر کوچه ی بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانی مان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانی مان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانی مان می کردند
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانی مان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_حسین
#اسارت
#شام
در كوچه و بازار غربت حق ما نيست
هر جای عالم غير عزت حق ما نيست
حق پيمبر را ادا كردند الحق
ای نامسلمان ها شماتت حق ما نيست
شان نزول آيه ی تطهير مائيم
كی خارجی هستيم،تهمت حق ما نيست
هم سايه اش حتی نديده سايه اش را
عمه به گريه گفت غارت حق ما نيست
ما اهلبيت خاتم پيغمبرانيم
پس در چهل منزل جسارت حق ما نيست
ما از شهادت تک به تک باكی نداريم
اما خدا داند اسارت حق ما نيست
ما را ميان شهر چرخاندند عمدأ
اين حد مصيبت در مصيبت حق ما نيست
در مجلس نامحرمان بردند ما را
نامرد مردم اين خجالت حق ما نيست
#محسن_صرامی
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
من پی ترویج قرآن آمدم این جا که گشت
چوب خزران تو مزد خواندن قرآن من
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من
دست "میثم" را از آن گیرم که پیش از بودنش
همچنان دست توسل داشت بر دامان من
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین
#اسارت
#شام
مادر میان کوچه ها یکبار اگر رفت
دختر چهل منزل میان هر گذر رفت
مادر میان آتش در معجرش سوخت
دختر بزور آستین معجر به سر رفت
مادر میان چهل نفر افتاد اما
دختر میان حلقه صدها نفر رفت
مادر اگر با درد پهلو رفت مسجد
دختر به کاخ شام با درد کمر رفت
مادر اگر باگوش پاره خانه برگشت
دختر به ویرانه ولی پاره جگر رفت
مادر به پیش دیده انصار افتاد
دختر به پیش چشم قومی بدنظر رفت
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین
#اسارت
#شام
کاش از این کوی و گذر زود گذر میکردیم
یا که میشد گذر از سمت دگر میکردیم
شده انگشت نما زینب و میشد ایکاش
تا که از عمه ی خود دفع خطر میکردیم
شامیان کاش که از سنگ زدن سیر شوند
تا دلی سیر تماشای پدر میکردیم
بهر قتل همه گهواره ی اصغر کافی ست
کاش از مادر او دور پسر میکردیم
میکند گریه هنوزم ز خجالت عباس
معجری کاش کسی داشت که سر میکردیم
تا نجف راه زیادی که نمانده ایکاش
تا علی را ز چنین حال خبر میکردیم
#حیدر_توکلی
#امام_حسین
#اسارت
#شام #مجلس_یزید
بنا نبود که هم نیزه از سنان بخورد
و هم به تشت طلا چوب خیزارن بخورد
بنا نبود که از کربلا به کوفه و شام
به هر زمین برسد سنگ از اسمان بخورد
مگر چه گفته که وضع لبش چنین شده است
چه کرده او که سرش ضربه انچنان بخورد
مگر حلال خدا را حرام خواسته است
که باید این همه زخم از حرامیان بخورد
میان تشت طلایی ببند چشمت را
مباد چشم تو بر وضع کاروان بخورد
مخوان دو مرتبه قران یزید منتظر است
گرفته چوب مبادا لبت تکان بخورد
#سیدمحمدحسین_حسینی
#حضرت_زینب_مدح
#حضرت_زینب_اسارت
چشم امید حیدر و زهرا به زینب
خورده گره تفسیر عاشورا به زینب
مثل پیمبرها، ملائک میفرستند
صدها سلام از جنت الاعلی به زینب
او زینت دوش امیرالمومنین است
زینب به بابا نازد و بابا به زینب
گر میرسد صدیقه ی کبری به زهرا
پس میرسد صدیقه ی صغری به زینب
ام النجابت آنقدر پاک و زلال است
عمری حسادت میکند دریا به زینب
عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَة ست یعنی
داده خدا علم لَدُنّی را به زینب
عُون و محمد آیه های سجده دار اند
در سوره ی زیبای اعطینا بزینب...
پیش از تولد نوکر این خانه بودیم
وابسته ایم از عالم زر ما به زینب
این خانواده به خدایم میرسانند
دل میدهم یا به رقیه یا به زینب
مثل همیشه حاجتش رد خور ندارد
شیعه توسل میکند هرجا به زینب
اولسون مؤذن زاده لر قربان بو یولدا
این است عشق اردبیلی ها به زینب
امر شفاعت را گمانم میسپارد
روز جزا انسیه الحورا به زینب
حرف از صبوری های امُّ الصّابرین است
در مصرعی که میرسد حلما به زینب
امُّ المَصائب را میان جمع القاب
باری تعالی میدهد تنها به زینب
در پاسخ غم ؛ ما رایت الّا جَمیلا
ما هکَذَا القَولِ السَّدید الّا بِزینب
(در هر نماز شب برای من دعا کن)
هی عرض حاجت میکند آقا به زینب
از خیمه تا گودال دست حق تعالی
گویا سپرد امر امامت را به زینب
در سایه ی لطف خداوندی علم را
بعد از شهادت میدهد سقا به زینب
او به اسیری رفته، ما آزاد باشیم
خیلی بدهکاریم در دنیا به زینب
اشکی نمانده تا شود جاری ز چشمش
خون گریه دارد میکند صحرا به زینب
پا جای پای مادر خود میگذارد
روی کبود، ارثیه ی زهرا به زینب
نان شبش را بی گمان مدیون بی بی ست
پیرزنی که میدهد خرما به زینب
تنها رباب از حرمله دلخور نباشد
ملعون جسارت میکند حتی به زینب
سرهای روی نیزه را رفته نشانه
سنگ ملامت میزند اما به زینب
منزل به منزل در بیابانها رقیه
هرشب پناه آورده از سرما به زینب
شمری که خنجر از قفا زد عصر دیروز
با تازیانه میزند فردا به زینب
سرهای روی نیزه میبارند وقتی
خولی نظر اندازد از بالا به زینب
#علیرضا_خاکساری
#امام_حسین
#اسارت
#شام
شام یک محشرکبراست کجایی عباس
دخترفاطمه تنهاست کجایی عباس
به نوامیس خدا پیروجوان خندیدند
آستین معجرزنهاست کجایی عباس
گاهی ازطشت غضب کن که نگاهم نکنند
بی حیا روبروی ماست کجایی عباس
شامیان ازسر تفریح به ماسنگ زدند
گوئیا آخردنیاست کجایی عباس
پرت میکرد یکی سنگ جفا از سر بام
هدفش اکبرلیلاست کجایی عباس
مادران پیش سر اصغر ما رقصیدند
دیده ی فاطمه دریاست کجایی عباس
خواهرت راسردروازه تماشا کردند
غیرت شام معماست کجایی عباس
آنکه افتاده رقیه است به پای نیزه
روی نی یوسف زهراست کجایی عباس
همه گویندبه هم عیدمبارک باشد
داغ ما خنده ی اعداست کجایی عباس
#محسن_داداشی