.
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_مناجات
ای شده محوِ روی تو، شمس جدا، قمر جدا
روی کند به سوی تو، ملک جدا، بشر جدا
آدم و نوح هر یکی، دست زده به دامنت
منتظر ظهور تو، پدر جدا، پسر جدا
ای تو گلِ بهار ما، بیا به لالهزار ما
تا که نهیم بر رهت، دیده جدا و سر جدا
با نمکین بیان خود، از شکرین دهان خود
بریز در وجود ما، نمک جدا، شکر جدا
بیا که از اشارتت، شود فزوده خلق را
عشق جدا، خرد جدا، ادب جدا، هنر جدا
در انتظارِ مقدمت، به اشتیاق دیدنت
گریه کنند عاشقان، شام جدا، سحر جدا
مهدی منتظَر تویی، امام منتقِم تویی
که خیزد از قیام تو، عدل جدا، ظفر جدا
عنایتی که شام غم، سر آید و سحر شود
ای که رَوَد به حکم تو، قضا جدا، قَدَر جدا
ز فتنهی ستمگران، ز کینهی مخالفان
رسد به جان دوستان، بلا جدا، خطر جدا
بسته "موید" آرزو، بر علی و حسین او
تا که شوند، شافعش، پسر جدا، پدر جدا.
#سیدرضا_مؤید(ره)
#اصل_حقیقت
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
هرکس مُوحّد است و خدا را ندیده است
در وهم، نقشِ روی علی را کشیده است
آن قدرتِ مجرّدِ اعلیٰ که بنده است
پنداشتی خداست، ولیکن “پدیده” است
محدود نیست خالق ما، از میان خلق
این چهره را برای خودش برگزیده است
احسنت بر علی که نمایانگر خداست
احسنت بر خدا که علی آفریده است
هرکس که بهرهمند شد از نعمتی، بدان
از شاخهی درخت علی میوه چیده است
گاهی به عرش گرم عطا گاه بر زمین
بر دوش او یتیمِ فقیری پریده است!
جانم به عزتش که جهان گرچه مُلک اوست
از هرچه هست غیر خدا دل بریده است
تاریخ گفته است که در غزوهها مدام
رنگ از رخ نفاق و منافق پریده است
اسب دسیسه در پی والعادیاتِ او
از نعرههای أینَ تَفِرّوا رمیده است
هر کافری که سینه سپر کرد، مرتضیٰ
با ذوالفقار خود به حسابش رسیده است
حیف اینکه حقّ اصل حقیقت گرفته شد
این عقده نیست بلکه تماماً عقیده است
خر قیمت نبات چه داند؟! ولای او
تنها حلاوتیست که “مؤمن” چشیده است
این شعر، لطف اوست به این شاعر ضعیف
این بار سخت، قدّ قلم را خمیده است
مولا فمَن یَمُت یَرَنی گفت و تا به حال
در سینه دل به شوق همان دم تپیده است
#حمزه_محمدی
.
#مناجات_با_امام_حسین
#امام_حسین
#شب_جمعه
به صحنش آمدم پیچیده گویا عطر سیب اینجا
همان عطری که میسازد ز هر لالی خطیب اینجا
چه تصویری از این بهتر؟چه شوری هست شیرینتر؟!
"هلا بیکم" به زائرهاش میگوید حبیب اینجا
چه اکسیری میان بارگاه خویش دارد که
زده بر دامنش دست توسل هر طبیب اینجا
مسلمان و یهودی و مسیحی فرق دارد؟ نه...
نمیماند کسی از بارِ عامش بی نصیب اینجا
خریده کربلا را تا که زائرخانهاش باشد
غریب است و نمیخواهد کسی باشد غریب اینجا
::
میان قتلگاه انگار دستی میرود بالا
به لب دارد گمانم مادری "امن یجیب" اینجا
به خود که آمدم دیدم که تا امروز میآید
صدای بغض "هل من ناصر" مردی غریب اینجا
نوشته میشود با تیغ مردی از تبار او
سرودِ انتقام حضرت شیب الخضیب اینجا
#عباس_جواهری_رفیع
.
#مدح_امیرالمؤمنین
در مدح مولا باید از قرآن بگویم
یعنی علی را چشمه ی ایمان بگویم
باید شبیه فاطمه آن اسوه ی عشق
هر موقع آمد نام حیدر ،جان بگویم
#مرتضی_عابدینی
.
#میلاد_حضرت_زینب
قدومت نور باران کرده بانو وسعت شب را
به تحسین تو وا کردند اهل آسمان لب را
شدی آئینه ای از جلوه های حیدر و کوثر
خدا رو کرد در شان مقامت نام زینب را
حسین آرام جانت بود و لبخندت در آغوشش
ادا کرده است در روز ولادت حق مطلب را
به دنیا آمدی بانو که بر دوش تو بگذارند
به حکم صبر و نطق باشکوهت حفظ مکتب را
کنار لولو و مرجان،تو را کم داشت این دنیا
خدا در خانه ی شمس و قمر آورد کوکب را
#محمدجواد_منوچهری
#یا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
.
#مدح_حضرت_زینب
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست
سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست
کبوتری که گرفتار بازی دنیاست
برای پر زدن تا دمشق پر می خواست
شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س)
برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست
بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع)
به احترام تو از جای خویش بر می خاست
گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین
برادری که تو را تاج روی سر می خواست
برای دیدن داغ عظیم زاده شدی
شکسته کشتی بحر بلا سپر می خواست
صبور بودن در داغ کربلا هنر است
شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست
میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور
شکستن جبروت ستم جگر می خواست
تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم
خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست
نبود قسمت من در مدافعین حرم
شهید راه تو بودم خدا اگر می خواست
#محمدجواد_منوچهری
#یا_زینب_کبری_سلام_الله_علیها
.
#مدح_حضرت_زینب
#میلاد_حضرت_زینب
گلستان امامت را گلی یکدانه پیدا شد
یَمِ مواج رحمت را یکی دُردانه پیدا شد
به گِرد شمع عشق و معرفت پروانه پیدا شد
برای جان عالم جان و هم جانانه پیدا شد
که از بیت علی امشب نوای شوق می آید
که طبع من ز شادی بر سریر ذوق می آید
علی امشب ز خوشحالی تبسم بر لب آورده
غم هجران زهرا را به پایان زینب آورده
به دنیا فاطمه نوزاد خود را امشب آورده
علی گردیده شادان ، فاطمه زِینِ اَب آورده
همه خوشحال و خندانند از میلاد نور امشب
شده چشم نبی روشن ازین جشن و سرور امشب
به دنیا کوثر پیغمبرِ حق کوثر آورده
برای مرتضی زهرای اطهر دختر آورده
ز دریاب ولایت شیر حق را گوهر آورده
حسین بن علی را اُمِّ اَب یک خواهر آورده
قدم زد در جهان زینب که الگوی زنان گردد
که روشن از وجود او زمین و آسمان گردد
به دنیا آمده تا رهبر خیل زنان گردد
چراغ روشنی در ظلمت مُلک جهان گردد
که استاد وفاداری به هر پیر و جوان گردد
که عشق آموز خیل کاروان عاشقان گردد
علی را مونس و بر فاطمه جان است این دختر
حسین بن علی را جان و جانان است این دختر
امیر کاروان عشق و ایمان است این دختر
به مُلکِ معرفت سرخیل و سلطان است این دختر
سفیر عاشقان و محو جانان است این دختر
زبانش بهر دشمن تیغ برّان است این دختر
علی را وارث نطق و بیان و علم و دین باشد
چو زهرا مادرش حُورایِ در روی زمین باشد
کجا وصفش توان کردن که حُورائیست چون زهرا
کجا مدحش توان گفتن که زهرائیست چون زهرا
به علم و معرفت دردانه ی یکتائیست چون زهرا
به گلزار ولایت گلشن آرائیست چون زهرا
بُوَد زَینِ اَب این دختر که مادر بر جهان باشد
که دین از نطق شیرینش همیشه جاودان باشد
مبارک باد یا زهرا که نورِ بحر و بر زادی
تو هستی کوثر و کوثر بر ابناءِ بشر زادی
تو زهرا هستی و زهرا و مانندی دگر زادی
حسین بن علی را یاور و نور بصر زادی
خدا از بهر قرآن یاور و یار آفرید امشب
برای قهرمان کربلا دلدار و غمخوار آفرید امشب
به روی دوش زهرا یاور دین خدا را بین
فراز عرش حق محبوبه ی عرش خدا را بین
به روی دست زهرا مصدر مهر و وفا را بین
به گلزار ولایت غنچه ی سرخ ولا را بین
که نخل عصمت پیغمبری امشب ثمر داده
خدا بر آسمانِ غیرتِ هستی قمر زاده
چه شور محشری در خانه ات برپاست یا زهرا
که بر بال ملائک پای انسان هاست یا زهرا
ز تبریک ملائک خانه پر آواست زهرا
مبارک بادشان تا عرصه ی اعلاست یازهرا
مبارک باد یا زهرا تو را میلاد فرزندت
هزاران آفرین بر جان این محبوب دلبندت
علی جان زینبت آمد مبارک باد مولا جان
که جان در این تنت آمد مبادک باد مولا جان
صفای گلشنت آمد مبارک باد مولا جان
صفای دامنت آمد مبارک باد مولا جان
برای جسم عشق و معرفت او جان جانان است
برای حفظ ارزش های عاشورا نگهبان است
#محمد_مبشری
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹فجر صادق🔹
و رستاخیز تو از چشم دنیا خواب خواهد برد
شب تشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد
بتاب ای فجر صادق! روشنیبخش حقایق باش
وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد
رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّالباب...
اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد
تویی تنها تو بابالله و وجهالله و سِرّالله
کدامین مدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟!
کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت
کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد
نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان
نگاهت خستگیها را از این مرداب خواهد برد
جهان در انتظار آن نماز جمعه در اقصاست
قنوت روحبخش تو دل از محراب خواهد برد
::
غزل را تا زدم، دادم به دست رود؛ میدانم
که این لبتشنه را تا خیمۀ او آب خواهد برد
#عباس_همتی
#امام_زمان_مناجات
#دوبیتی
بغض غم دوریت گلوگیر شده
تعجیل نما آمدنت دیر شده
از کودکیم منتظرم برگردی
برگرد ببین منتظرت پیر شده
#رضا_قاسمی
#غزل
#مناسبتی
نمادِ صبر بینِ دوستان و دشمنان: زینب
نوشتم عزّت و آزادگی، امّا بخوان: زینب
مقامِ صبرِ او ایّوب را از پا در اورده،
که صبرش مایه یِ رشکِ همه پیغمبران، زینب
بپرس از لابِلای دفترِ تاریخ، میبینی؛
علمدار و جلودارِ سپاه و کاروان: زینب
اگر الّا جمیلا گفت، زیبا بود و زیبا دید
که زیباییِّ عاشوراست در هر داستان زینب
میانِ ضرب و شتمِ شعله هایِ داغِ سوزافروز
امیدِ بی پناهان و خدایِ کودکان: زینب
پرستاری، علمداری، عزاداریّ و دلداری
یگانه زن میانِ کُلِّ زنهایِ جهان زینب
پس از طوفان که میخواهد ریاکاری کند در دهر،
روایت میکند از خنجرِ شمر و سنان زینب
به بزمِ مِی، میانِ قَهقَهِ مستانه ی تزویر،
که آتش میزند بر خِرمَنِ این دودمان؟ زینب
تعجّب نیست از شاگردِ درسِ حضرتِ زهرا
که گردد در هجومِ غصه و غم خطبه خوان، زینب
به کنجی از خرابه، لحظه ی آخر، به حالی زار
رقیّه زیرِ لب میگفت: جانم، عمه جان زینب
چه می دانی الا زاهد، تو از تعبیرِ تطبیرش؟
به چوب محملش داده جهانی را تکان، زینب
به هنگامِ وداعِ آخرین با حضرتِ معبود،
حدیثِ عاشقی را میکند خاطرنشان زینب
#مهران_قربانی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_مدح
سِر علی سِتر علی سُکر علی راز علی
همهی حرف خداوند از آغاز علی
گفت معراج علی آنهمه اعجاز علی
در حرا یاکه حرم باز علی باز علی
از علی گفتم و گفتند که اما زینب
نقطهی با علی و نقطهی زهرا زینب
پنج تَن میشود اینگونه مجسم : زینب
همه از جَدّ و اُم و اَب همه باهم زینب
پنج تَن نقطه شده تا بنویسم زینب
پنج نقطه زدهام تا بزنم دَم زینب
نامِ او اول علی بعد ، علی زینب شد
آیهی اعظم علی آیتِ عُظمی زینب
واژهای کو که کُنَد شرح و بیان بانو را
قلمی کو که نویسد به زبان بانو را
که چُنین خاک ندیده است چُنان بانو را
که جهان حیرتِ محض است جهان بانو را
فاطمه باید از این نام بگیرد پرده
بسکه در فهمِ جهان هست معما زینب
از همان روزِ تولد نظرش گفت حسین
بین آغوشِ همه چشمِ تَرش گفت حسین
مادرش گفت حسین و پدرش گفت حسین
از دلش گفت حسن از جگرش گفت حسین
همه دیدند حسن را به حجاب و غیرت
همه دیدند حسین است سراپا زینب
آمده تاکه ببینند غمی جاری را
آمده تاکه بگوید به بلا آری را
به سرِ دوش کشد بیرقِ بیداری را
تا به عباس دهد درسِ علمداری را
آمده تا بنویسند پس از اعجازش
کربلا کربُبلا گشت ولی با زینب
معنیِ محض شهود است که آرایه ندید
عینِ نوری است پسِ پرده که پیرایه ندید
سایهی روشن او را زنِ همسایه ندید
غیرِ عباس و حسینش به سرش سایه ندید
بعد از آن خطبه شد و خطبهی او تیغِ دو دَم
بعد از آن خصم خس و پهنهی دریا زینب
فاطمه رفت ولی نه دلِ خانه او بود
جایِ زهرا همه شب شمعِ شبانه او بود
سه اماماند به گِردش که بهانه او بود
سپرِ هر سه در آن ظلمِ زمانه او بود
مادری کرده برای سه امامش جا داشت
که بگویند به او اُمِ ابیها زینب
زیرِ دینش همه مدیون بلاءِ زینب
کعبه تا کرببلا زیر لواءِ زینب
زنده شد دینِ خدا پس به خداءِ زینب
باء بسمِ لله ما هست زِ باءِ زینب
اول فاتحه شد آخر نامش یعنی
مانده قرانی اگرمانده به یک یازینب
مثل یک آه بلند آه که جانکاه گذشت
عمرش اندازهی پنجاه و چهار آه گذشت
با حسین و حسنش آه چه کوتاه گذشت
کَس نفهمید چه بر او همهی راه گذشت
همهی راه بجای همه او خورد زمین
همهی راه سپر بود به هرجا زینب
آن پیمبر که به هنگام سخن گریه کُنَد
گفت هرکس به غمِ زینب من گریه کُنَد
میبَرد گرچه به یک پلک زدن گریه کُنَد
اَجر آنکه به حسین و به حسن گریه کُنَد
در حدیث است که فرمود برای فَرَجَم
هفت دفعه قسم ماست به عُلیا زینب
روضهاش بود که دیدی کفنش را بُردند
نالهاش بود چرا پیرهنش را بُردند
تیغها زودتر از نیزه تنش را بُردند
خورجینها سرِ دور از بدنش را بُردند
همه را بُرده ولیکن به تو سوگند نرفت
نخی از مقعنهی عصمتِ کبری زینب
#حسن_لطفی
.
بانوی برتر
با چادرش قیامت عظما رقم زده
بانویِ برتری که جهان را بهم زده
در علقمه علم به زمین زَد برادرش
در شام و کوفه اوست که حالا علم زده
با«یاحسین»گفتن خود عشق می کند
او که فقط زِ عشق حسین آه.. دم زده
غم های او چو کوه بلند است و اُستوار
با صبر خود چه طعنه بر این کوهِ غم زده
از کودکی به غصّه و غم مبتلا شده
لطمه به صورتش زِ همان سنّ کم زده
زینب عفیفه ایست که در راه عفتش
معجر نداده، بوسه به دست قلم زده
از آسمان بپرس چه شد عاقبت، که او..
در کربلای خونِ خدایش قدم زده!
ای«ملتمس»قیام خدا زنده شد از او،
او زیرِ تازیانه دَم از این ستم زده..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
.
#حضرت_زینب_مدح
السلام علیک یا زینب الکبری
دلبران را دل اسیرِ دلبری زینب است
عاشقان را سر فدایِ سروری زینب است
جن و انسان و ملائک را نگر چون یک به یک
بر کف آنها مدال نوکری زینب است
جای بحثی در مقام او نمی ماند دگر
تا خداوند تبارک مشتری زینب است
بر سر کل خلایق از ازل تا به ابد
سایه ی چادر سیاهِ مادری زینب است
چادر او پرده ی عرش و حجاب عرش شد
ای بسی فرش بهشتی پادری زینب است
هر که نزدش مس رَوَد درجا طلایی می شود
یک نگاه ویژه ای در زرگری زینب است
جنس او از نور و روح پاک او روح خداست
این نشان از امتیاز و برتری زینب است
حضرت طاها، علی، زهرا، حسن، زینب، حسین
در میانِ خانواده محوری زینب است
او فقط از نان دست فاطمه نان می خورد
ورنه..اطعام بهشتی حاضری زینب است
ساقی کوثر اگر چه حضرت حیدر بُوَد
لیک حیدر مست جام کوثری زینب است
در کلاس فضل و جود و غیرت و عشق و ادب
حضرت عباس هم پامنبری زینب است
نطق او ترفند او، انوار او شمشیر اوست
این روش شیواترین جنگ آوری زینب است
کِی شود در جنگ با کفر و ستم مغلوب، کِی؟
تا رقیه همدم و همسنگری زینب است
حیدرِ زهرا تبارِ کوفه و شام بلاست
اعتبارش هم صدای حیدری زینب است
قافله سالارِ بعد از کربلا زینب شده ست
قافله تحت پناه و رهبری زینب است
باعث پیروزی روز دهم جز این نبود
خطبه هایی که همه روشنگری زینب است
از مقاماتش بُوَد بوسه به رگهای حسین
از محالاتش همین بی معجری زینب است
ارث شاه بی کفن از فاطمه پیراهن و..
ارث او هم صورت نیلوفری زینب است
زَد به محمل سر زِ داغ سرورش سر را شكست
سرّ اين صحنه گمانم بی سری زینب است
پیکر پاک برادر را بغل کرد و بگفت:
بارالها این جزای خواهری زینب است
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
#مناجات_مهدوی_فاطمی18
#بستر
#لحظات_آخر
#گریز_به_گودال
یارب امان بده که دگر شیعه مضطر است
عمریست از نبود امامش مکدّر است
از لحظه ای که حضرت مهدی شده طرید
دنیا به کام مردم پست و ستمگر است
هر شنبه تا به جمعه رسد زجر می کشیم
بعد از غروب جمعه،به هر سینه آذر است
دیگر نمانده در دل ما صبر و طاقتی
یارب کدام جمعه ظهورش مقدّر است
دیگر بگو که نیست نیازی به آفتاب
با ماه روی خود به جهان، نورگستر است
یارب بس است دربه دری ِامام ما
تا کی غریب و خائف و بی یار ویاور است
او وارث تمامی غم های مرتضاست
یک عمر دیده، دشمن او روی منبر است
برچین بساط ظلم و جفا را به حرمت ِ
زهرای داغدیده که در بین بستر است
آمد دم شهادت و مهدیست خون جگر
در سینه ی شکسته او داغ مادر است
در بستر است حوریه ای که به نور او
عرش خدا و جنّت اعلیٰ، منوّر است
در بستر است قوّت بازوی مرتضی
نام نکوی او رجز شیر خیبر است
در بستر است فاطمه سرّ تمام خَلق
مصداق قدر و آیه ی تطهیر و کوثر است
در بستر است عالمه ی بی معلّمه
آن بانویی که حجّت آل پیمبر است
دارد میان بستر خود درد می کشد
اما به فکر درد غریبی ِ حیدر است
از داغ روی داغ شده چون شَـبَح ولی
تنها به فکر سینه ی پُرداغ همسر است
حیدر کنار بستر او ناله می زند
عمر ِ بهار زندگی اش رو به آخر است
یک گوشه ی نگاه علی سمت فاطمه
گوشه نگاه دیگر او سمت آن در است
با یک نگاه بر قد و بالای فاطمه
گوید به ناله؛ آه ، گل من چه پرپر است
چیزی نمانده است از او غیر استخوان
یارم چقدر خسته و رنجور و لاغر است
گاهی شده ست ذکر لبش فاطمه و گاه
لعن مغیره، قنفذ و ثانی کافر است
حالا که رو به قبله شده قبله ی علی
در قلب خون فاطمه یک درد دیگر است
گوید: علی به فکر حسینم زمان مرگ
بنگر به یاد کربوبلا دیده ام تر است
من در میان بستر خود سر گذاشتم
اما حسین من به روی خاک، بی سر است
زخمی شده ست گردن آسیب دیده ام
اما به روی حنجر او ردّ خنجر است
در زیر دست و پای عدو رفته ام درست
در زیر نعل تازه گلم پاره پیکر است
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#امام_زمان
#فاطمیه
#حضرت_زینب__س__میلاد
به عشق حضرت خیبرشکن آن شافع ِ محشر
رسیدی! زینتِ بابا تو را نامید پیغمبر(ص)
ملائک بوسه بر قنداقه ات دادند و جبرائیل
گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر
پدر؛ سرمایهٔ رأفت؛ قسیم ٱلنار وٱلجنّه
خدا هم حیفش آمد که نباشد صاحبِ دختر
تمام آیه ها در گوش ِ هم یک عمر می خوانند
علی(ع) قرآن ناطق بود و زینب؛ کوثرِ حیدر
تو بنت ٱلفاطمه(س) نور دلِ إنسیة ٱلحورا
برایت نیست هرگز غیر زهرا(س) مادری بهتر
اگر نازل شدی بر خانهٔ ارکانِ خلقت حکمتش این بود؛
که باشد جمع روحِ پنج تن در جانِ یک پیکر
تویی ناموس اهل ٱلبیت! درّ نابِ نایابی
تو زینت بخش ِ اصحاب کسایی؛ بالأخص مادر
یقولُ إنّما...خواندی و در پاکیِ اهل ٱلبیت
ندارد آیهٔ تطهیر حرفی غیر از این دیگر
کلامت وارث نهج ٱلبلاغه! مطقن و گیرا
چه برّنده ست لحن خطبه هایت! گوش شیطان کر
صلابت از حیا و از وقارت میشود جاری
شکوهِ چادرت یادآورِ کعبه ست پا تا سر!
مرضیه عاطفی
حضرت زینب (س)
میلاد
#حضرت_زهرا__س__روضه
این روزها شب وسحرت طول می کشد
حتی دقیقه در نظرت طول می کشد
تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت
در پیش چشم های ترت طول می کشد
از کنج خانه تا دم در غصه می خورم
از بس که راه مختصرت طول می کشد
اینگونه پیش گر برود ای کبوترم
درمان زخم های پرت طول می کشد
با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی
از بین کوچه ها گذرت طول می کشد
بگذر از این محله که در وقت حادثه
تا مجتبی شود سپرت طول می کشد
تنگ غروب می رسی و درک می کنم
درد دل تو با پدرت طول می کشد
گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی
آرام کردن پسرت طول می کشد
گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست
افسوس قصه جگرت طول می کشد
تو می روی و تازه شروع غم من است
گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد
گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود
مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد
هادی ملک پور
حضرت زهرا (س)
روضه
إثبات شد ز خط به خطِ خطبه اي كه خواند
مردانه ماند پاي علي و ولايتش!
اوكه دعا براي تمامِ مدينه كرد
اما نكرده اند زماني رعايتش
آن كس كه ضربه زد به در خانه ي بهشت
ثبت است بر جريده ي عالم جنايتش
از شوهرش به قيمتِ جانش دفاع كرد
باید نوشت پای تمامِ جراحتش!
از كينه آمده ست بفهمد كه رفتني است
خانم رضا نبوده بيايد عيادتش!
#حسین_شهرابی
#حضرت_زینب__س__مدح
می نویسم پس از خدا زینب
جمع اسماء و اسمها زینب
می نویسم که وَالضُحی زینب
ربنا بعد ربنا زینب
ای عطا بخش هل اتی زینب
نام او تا که بر زبان افتاد
کوه برخاست آسمان افتاد
علم از شانه ی یلان افتاد
هرچه سر بود به آستان افتاد
می نویسم که انما... زینب
پنج تن حَبل محکم آوردند
نام او را که با هم آوردند
به زبان اسم اعظم آوردند
واژه ها بعد از آن کم آوردند
همه گفتند یک صدا زینب
مرتضی بعد از این دو کوثر داشت
فاطمه بعد از این دو حیدر داشت
کعبه این دفعه هم ترک برداشت
شور نام حسین بر سر داشت
زینت نام مرتضی زینب
کعبه ی احترامها آمد
قبله گاه پیامها آمد
به قدومش سلامها آمد
عمه جانِ امامها آمد
عمه جان امامها زینب
دست جد مطهرش دادند
تالوای پیمبرش دادند
شیر شد شیر مادرش دادند
خوش به حالش که خواهرش دادند
خوش به حال حسین با زینب
کیست مرد آفرین بنیان کن
کیست مرد آفرین ولیکن زن
در مقامات او فقط ماندن
این جهان لال و آن جهال الکن
مانده وصفش در ابتدا زینب
چادرش را اگر تکان بدهد
شور بر هفت آسمان بدهد
راه را تا خدا نشان بدهد
باید احمد این چنین اذان بدهد
اَشهدُ اَنتِ مِن کسا زینب
حرف تعظیم اوست بسم اله
وقت تکریم اوست بسم اله
جان که تقدیم اوست بسم اله
عشق تسلیم اوست بسم اله
یا وسین است وکافُ یا زینب
سر بلندی دل زِ دولت اوست
کربلا هم رهین همت اوست
گردنش زیر بار منت اوست
همه عالم گواه عصمت اوست
شمع سادات نینوا زینب
به علی رفتهُ علی شده است
سر و پایش سینجلی شده است
مرد نه ،بهترش ولی شده است
به بلاهای حق بلی شده است
یک تنه رفته تا کجا زینب
مریمی در حجابی از نور است
یا که موسی به وادی طور است
یک زن اما به حق سلحشور است
چقدر از مدار ما دور است
كه خدا گفته مرحبا زینب
بال جبریل خاکِ مرکبِ اوست
دو سه نهج البلاغه بر لب اوست
چند منظوبه نقل هر شب اوست
و ابالفضل هم مؤدب اوست
حضرت هیبت و حیا زینب
همه عالم در احتجابش بود
هیبتش حاله ی حجابش بود
یک عشیره در التهابش بود
وعلمدار خود رکابش بود
دارد این گونه کبریا زینب
مثل سرخی کوه پنهان است
گرد باد است مثل کوران است
یک تن اما هزار طوفان است
شاهدم شام شام ویران است
مثل زهراست سر به پا زینب
تازه جلوه نکرده با نامش
کرده دست حسین آرامش
وَرنَه چون خاک می کند گامش
کوفه را با همه برو بامش
گفت حیدر که لافتا زینب
می رود در مقابلش حیدر
دوبرادر کنار این خواهر
پشت سر کوه شرم، آب آور
تا رود شب زیارت مادر
شب و این احترامها؟ زینب
مثل آئینه هست پیش حسین
و حسین آمده است پیش حسین
چشمها را که بست پیش حسین
دل خواهر شکست پیش حسین
رفت آن شب به کربلا زینب
آنهمه احترام را می دید
کوچه و سنگ و بام را می دید
گذر و ازدحام را می دید
اشکهای امام را می دید
چادرش زیر دست و پا زینب
شاعر:
حسن لطفی
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
◾️آدرس کانال تخصصی کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی (س) در پیام رسان ایتا جهت دریافت نابترین اشعار وسبکهای سنتی در طول سال
▪️لطفا رسانه باشید.
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#حضرت_زینب__س__میلاد
به عشق حضرت خیبرشکن آن شافع ِ محشر
رسیدی! زینتِ بابا تو را نامید پیغمبر(ص)
ملائک بوسه بر قنداقه ات دادند و جبرائیل
گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر
پدر؛ سرمایهٔ رأفت؛ قسیم ٱلنار وٱلجنّه
خدا هم حیفش آمد که نباشد صاحبِ دختر
تمام آیه ها در گوش ِ هم یک عمر می خوانند
علی(ع) قرآن ناطق بود و زینب؛ کوثرِ حیدر
تو بنت ٱلفاطمه(س) نور دلِ إنسیة ٱلحورا
برایت نیست هرگز غیر زهرا(س) مادری بهتر
اگرنازل شدی برخانهٔ ارکانِ خلقت حکمتش این بود
که باشد جمع روحِ پنج تن در جانِ یک پیکر
تویی ناموس اهل ٱلبیت! درّ نابِ نایابی
تو زینت بخش ِ اصحاب کسایی؛ بالأخص مادر
یقولُ إنّما...خواندی و در پاکیِ اهل ٱلبیت
ندارد آیهٔ تطهیر حرفی غیر از این دیگر
کلامت وارث نهج ٱلبلاغه! مطقن و گیرا
چه برّنده ست لحن خطبه هایت! گوش شیطان کر
صلابت از حیا و از وقارت میشود جاری
شکوهِ چادرت یادآورِ کعبه ست پا تا سر!
مرضیه عاطفی
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
آنکه راهش راه و رسم داور است
بیگمان شوقِ وصالش بر سر است
سالکِ سیر و سلوک ِکوی یار
در حقیقت سالکِ پیغمبر است
سر به فرمانِ ولایت مینهد
آنکه گوید خاکِ پای حیدر است
هر برائت از مسیرِ دشمنان
همصدای آیههای کوثر است
یارِ ساداتِ جوانانِ بهشت
شیعه و دلدادهی یک خواهر است
همچو زینب باش، در بندِ حسین
با عقیله، بندگی زیباتر است
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
عاشق و معشوق شیدایی شدند
هر دو هم آغوشِ همتایی شدند
از ازل در انتظارِ یکدِگر
ای عجب در عشق، رؤیایی شدند
بیقرار از دیرباز، آمد وصال
در سکوتی محض، غوغایی شدند
چشمها غرقِ نگاهِ یکدِگر
هر دوتا، تفسیرِ یکتایی شدند
اشکها تبدیل بر لبخند شد
بانیِ لبخندِ زهرایی شدند
زینتِ بابا که آمد در حرم
خاندانِ وحی، مولایی شدند
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
هر نگاهش از نبی دل میبرد
از علی صدها خصائل میبرد
از بزرگی، همچنان مادر بزرگ
دل ز جدّش، زان شمایل میبرد
ارث از زهرای اطهر، در سرشت
با هزار و یک فضائل میبرد
این همان بانوست، کز طوفانِ غم
ناقه را منزل به منزل میبرد
ناخدای دین پس از خونِ خداست
کشتیِ دین را به ساحل میبرد
حجتِ حق را برون از اضطرار
بِینِ زنجیر و سلاسل میبرد
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
کیست زینب، آنکه خلقت را مَطاف
پنج تن، گِردِ وجودش در طواف
کاف، ها، یا، عین، صاد، آئینهایست
از وجودش، یک به یک در اعتراف
مریمِ کرب و بلا نه، فاطمه
رفته در گودالِ خون، زیرِ غلاف
شاهدِ تشتِ سَر و تشتِ جگر
ناظرِ جسمی پر از زخم و شکاف
با وجودِ سنگبارانهای سخت
پاسدارِ عصمت و دین و عفاف
یکتنه حق را حمایتگر، ولی
بِینِ انبوهِ مصائب، در مصاف
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
از حرم تا قتلگه، میدانِ اوست
دیدهی سلطانِ دین، گریانِ اوست
پاسدارِ قافله، بعد از حسین
چشمهای دشمنان، حیرانِ اوست
ناطقِ قرآن بروی نیزهها
پاره پاره بر زمین، قرآنِ اوست
کوفه شد با خطبهاش کرب و بلا
حیدرِ کرار پشتیبانِ اوست
شام اما تاقتش را تاق کرد
شاهدم بارانیِ چشمانِ اوست
قاتلش بزمِ شراب و خیزران
کاخِ دشمن، لاجرم ویرانِ اوست
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
شرحِ غم، آموزگارش زینب است
دفترِ غم، اعتبارش زینب است
هر که داند قدرِ غیرت، زینبی است
غیرتِ دینی، مدارش زینب است
هر چه در عالم خدایی دارد و
روضه هم، پرودگارش زینب است
آگه از اسرار مقتل، قلبِ اوست
جنگِ تبیین ذوالفقارش زینب است
صبر و حلم از او به حیرت آمده
صبر هم، صبر و قرارش زینب است
روزِ عالَم، تیره تا صبحِ فرج
صبح، نام مستعارش زینب است
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینب کبراست، مرآتُ الحسین
#محمود_ژولیده
.
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله#علیها
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب #پنج_تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
#علی_ذوالقدر
#یابنت_الحیدر
بطن یاسین و مومنون امد
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد
کعبه میخواست سینه چاک کند
۶۹ را به خود پلاک کند
بوی بنت الخلیل می آمد
خانهی کعبه در طلب افتاد
اسدلله دیگر امده است
دختر شیر خیبر امده است
در جمادی دوباره می افتد
اتفاقی که در رجب افتاد
آمد و حیدر مؤنث شد
اسدالمرتضی مشخص شد
زینبش خواند خالق خلاق
از لبش گوییا رطب افتاد
مایه ی عزت بنی هاشم
زِین اَب زینت بنی هاشم
با وجود عقیله بیش از پیش
چه شکوهی در این نسب افتاد
قله ها زیر گام همت او
مرد و مردی غلام همت او
هر یلی دید هیبت اورا
یاد نام اور عرب افتاد
غرق مهرش شود دلم ای کاش
جای ماه است در دل دریاش
به سجود مقام اقیانوس
ماه گردون وجب وجب افتاد
نفسش بوی کربلا می داد
به مسیحا دم شفا میداد
لاجَرَم خود طبیب حاذق شد
هر که راهش به این مطب افتاد
کربلا بود و او عقب ننشست
چه امیدی به مشک سقا بست
پیش چشمان خیمه ای تشنه
مشک آب اَبَ الادب افتاد
واجب الاحترام عالم اوست
به ابالفضل! حضرت غم اوست
او خودش دید در غروب دهم
گیسوی روز دست شب افتاد
خیمه گریان و حرمله خندان
شاد میشد دل ابو سفیان
معجر دختران آل الله
دست قوم ابولهب افتاد
بعد از ان سوی شام راهی شد
تند و بی احترام راهی شد
با دل خسته گفت یا زینب
هر که از قافله عقب افتاد
#عماد_بهرامی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_مدح
روایت است که یک روز حضرت زهرا
رسید گریه کنان نزد خواجۀ دو سرا
گرفته بود ببر زینب عزیزش را
چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را
جمال فاطمی او شبیه مادر بود
ولی ز اشک، دو چشمش دو بحر گوهر بود
بگفت فاطمه در محضر رسول خدا
که ای به خاک تو جان تمام خلق فدا
رسیده فاطمه ات از غصّه جان بر لب
چرا نمی شود آرام دخترم زینب
هماره از دل او آه و ناله برخیزد
بر وی دست من از صبح اشک می ریزد
نبی گشود دو دست و ز دامن زهرا
به روی سینه چو قرآن گرفت زینب را
گرفت در بغل او را به احترام تمام
صدای گریۀ او لحظه ای نشد آرام
علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر
نشد خموش دمی بر فراز دست پدر
حسن رسید ز بابا گرفت او را باز
ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز
به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود
که سیّدالشهّدا دست های خویش گشود
گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر
کشید دست نوازش و را به صورت و سر
چنانکه بحر خروشنده اوفتد ز خروش
صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش
ز روی شانۀ جدّ و اب و برادر و مام
به وصل گمشدۀ خود رسید و شد آرام
گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین
که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین
هنوز شعله ی آتش بر این سرا نزدند
هنوز مادر مظلومۀ تو را نزدند
هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن
کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن
نگاه دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را
که بشکنند در این خانه دست فاطمه را
مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری
هنوز از سر بابا نگشته خون جاری
هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی
هنوز فرق علی را دو تا نکرده کسی
شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد
که از گلوی حسن لخته لخته خون ریزد
سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت
هنوز تیر نباریده بر تن حسنت
صبور باش میفشان سرشک از دیده
هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده
زمام گریه نگهدار تا که در گودال
کنند سم اسبان تن مرا پامال
زمان گریه ی تو لحظه ایست خواهر من
که بوسه گیری از پاره پاره حنجر من
هنوز نیزه به کتف و به شانه ات نزدند
کنار پیکر من تازیانه ات نزدند
هنوز شام بلا را ندیده ای زینب
هنوز طشت طلا را ندیده ای زینب
هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند
هنوز پای صدای حسین کف نزدند
هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده
هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده
مریز اشک بصورت ز دیده پیوسته
هنوز چوبۀ محمل سر تو نشکسته
اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش
ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش
پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد
به دشت کرب و بلا عاقبت اسیرش کرد
اگر چه کوه بلا دمبدم کشید به پشت
خدا گواست که داغ حسین او را کشت
در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی
به روی سینۀ خود داشت کهنه پیرهنی
چه کهنه پیرهنی پاره پاره چون جگرش
گرفته بود چو جان عزیز خود ببرش
به وقت مرگ نگاهش به دشت و صحرا بود
در انتظار قدوم عزیز زهرا بود
به سینه داغ غم لاله های رعنا داشت
در آخرین نفسش ذکر واحسینا داشت
تمام هستی خود را به راه جانان داد
نگاه کرد به روی حسین تا جان داد
دوبار دختر زهرا ز گریه شد آرام
یکی به شهر رسول خدا یکی در شام
جهان به ماتم او غرق آه و زاری باد
سرشک دیده «میثم» هماره جاری باد
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_ولادت
#رباعی
امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید .
امید به قلب ما همه آورده
خود عالمه است و عالمه آورده
آیینه گرفته است زهرا در دست
یا باز خدیجه فاطمه آورده
با گریه ببست فاطمه قنداقش
بوسید علی به زمزمه قنداقش
گه احمد و گه فاطمه و گاه علی
چرخید به دستان همه قنداقش
او آمد و خلق زیر دِینش می رفت
کم کم به حضور نور عینش می رفت
لبخند به صورت برادر می زد
وقتی که در آغوش حسینش می رفت
#عبدالزهرا
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#غزل
کشیدم از عذابِ دوریت چه دردسرهایی
گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی
به دریای غرور و کبر افتادم، مرا دریاب
عزیز فاطمه! تو منجی درمانده ترهایی
به دور سفرهء مهمانی تو پادشاهانند
ولی دنبال سائل ها و اینگونه نفرهایی
گناه از غفلت ما بود، چوبش را شما خوردی
ز دست نوکرانت میخوری خونِ جگرهایی
خبر داری سراغم را کسی دیگر نمی گیرد!
می آمد کاش روزی از وصال تو خبرهایی
منم که بیشتر از بچه ها محتاج احسانم
تویی که مهربان تر از تمامی پدرهایی
بغل کردی مرا در خواب و بوسیدم عبایت را
هنوز آن خواب خوش دارد، به جان من اثرهایی
دو دستم بسته شد امّا، نخوردم بر درِ بسته
صدایت کردم و دیدم، همینجا پشت درهایی
بیاور نسخهء من را! علاجم جز زیارت نیست
برایم دوری از کرببلا دارد ضررهایی
سخن از هجر باشد...خواهری دور از برادر نه!
چه سنگین است روی شانه ها بار سفرهایی
از آن صبحی که معصومه نبوسیده رضایش را
سراغش آمده هر نیمه شب درد کمرهایی
سراغش آمده درد کمر، نامحرم اما نه!
عقیله رفت بین جرّ و بحث رهگذرهایی...
#رضا_دین_پرور
#تولد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب_مدح_و_منقبت
کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیت الحسین نقش ونگارش زینب است
شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی
ناشرش باشد حسین، آموزگارش زینب است
هرکه نازد بر کسی زینب بنازد بر حسین
جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است
#ابرهیم_صاحبی
#حضرت_زهرا__س__روضه
مائیم، ما، دو آینه ی روبروی هم
تابانده اند صورت ما را به سوی هم
تا خیره می شویم به هم با نگاهمان
وا می کنیم پنجره ها را به روی هم
من مردِ روزِ رزم و تو بانوی اشک شب
نوشیده ایم سرّ خدا از سبوی هم
سر خم نمی کنیم مگر پیش پای عشق
عالم نمی دهیم به یک تار موی هم
قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من
«یا ایها الذینِ» هم و «امنوا» ی هم
دریا ندیده است، نمی فهمد این کویر،
ما غرق می شویم چرا در وضوی هم؟
قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین
پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم
آنها به فکر هیزم خشکند پشت در
ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم
نه دستِ بسته ام و نه بازوی خسته ات
طاقت نداشتند بیایند سوی هم
پروانه ها خوشند، اگر چه در آتشند
پر می کشند در دلشان آرزوی هم
یک روز ما دوباره شبیه دو آینه
می ایستیم رو به خدا روبروی هم
قاسم صرافان
حضرت زهرا (س)
روضه
#حضرت_زینب__س__میلاد
کار هر عابدی که عرفان نیست
هر زمانی که وقت باران نیست
مست باده شدن که آسان نیست
می وپیمانه ها فراوان نیست
گر شراب طهور می خواهی
باید از عمق دل کشی آهی
راه عشاق دردسر دارد
عاشق واقعی هنر دارد
در سرش فکر بال وپر دارد
فکر پرواز در سحر دارد
عاشق واقعی فقط زینب
در غزل بهترین لغت زینب
ماه شبهای تار یازینب
حضرت باوقار یازینب
اسوه روزگار یازینب
حسن تو بی شمار یازینب
شده شرمنده از رخت مهتاب
السلام ای شریکه الارباب
آمدی و ستاره خندان شد
ماه با یک اشاره خندان شد
حضرت حق هماره خندان شد
با صدایت مناره خندان شد
زینت مرتضی خوش آمده ای
بانی کربلا خوش آمده ای
شاهکار خدای منانی
جان دهی مرده را به آسانی
از اساتید درس قرآنی
فاتح عرصه های عرفانی
در نماز شبت دعایم کن
تو مرا بنده خدایم کن
خواهر دو امام هستی تو
در صبوری بنام هستی تو
حیدر شهر شام هستی تو
مه والا مقام هستی تو
شدم حیران زینب کبری
المثنای حضرت زهرا
بچه هایت همه فدای حسین
خواهری کرده ای برای حسین
خطبه ها خوانده ای به جای حسین
تویی راوی کربلای حسین
زینب ای قهرمان عاشورا
سرور بانوان عاشورا
به مقامات نمی رسد فردی
کربلا را تو کربلا کردی
گرچه لبریز ماتم ودردی
خم به ابروی خود نیاوردی
حضرت اولیا مخدره ای
شاهد ماجرای حنجره ای
دیدی آن نانجیب را بانو
ضربه های عجیب را بانو
لب گودال و شیب را بانو
ماه شیب الخضیب را بانو
و به هرحال رفتی و گفتی:
سمت گودال رفتی گفتی ....
اینقدر بر بدن مزن بس کن
نیزه بر یار من مزن بس کن
بر عقیق یمن مزن بس کن
ضربه بر بی کفن مزن بس کن
این که تو می زنی حسین من است
به خدا نور هر دوعین من است
حبیب باقرزاده
حضرت زینب (س)
میلاد
#حضرت_زینب__س__میلاد
بوی بارون یاس گلدون،مژده میده صبح عیده
روی بال صد فرشته،می رسه از راه سپیده
كیه خورشید قبیله،كیه بانوی جلیله
آیینه دار علیه،زینبه تنها عقیله
تو شب غربت و غمها،واسه دلها آفتابه
وارث عصمت مادر،زینت ابوترابه
پر جبریل فرش راشه،آسمونا خاك پاشه
هیبت و غرور حیدر،طنین توخطبه هاشه
آسمونی نور عینه،دل و دلداره حسینه
مهربونی تو نیگاشه،همه جا یار حسینه
بانوی صبر و صلابت،بانوی شور و شهامت
برای عرض ارادت،بیایید بریم زیارت
هواییه دل تنگم،تا حریمش پر می گیره
این دلی كه بی قراره،حرم نعم الامیره
زائر صحن و سرای،بانوی صبر و صفا شیم
بگیریم برگ برات و ،زائر كرببلا شیم
یوسف رحیمی
حضرت زینب (س)
میلاد