#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
صاحب اسرارِ «سُبْحانَ الّذي أَسْرى» علیست...
بین آیات الهی، آیتِ کبری علیست
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَد» تفسیری از اخلاص اوست
در کمال بندگی، یکتای بیهمتا علیست
حافظ جان علی «فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظا»
حافظ قرآن به «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا» علیست
آیت الکرسی به اسم اعظمش مستمسک است
ای مسلمانان! به قرآن «عُروةُ الوُثقی» علیست...
سِیرْ در «ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض» کُن
چشم دل وا کن ببین پیدا و ناپیدا علیست...
«اُدْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُود»
در مقام قافِ قرآن، جنت الاعلی علیست
از «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَم» بپرس
تا بدانی در وفای عهدِ حق، «اَوْفی» علیست
آسمانِ «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَه»
سفرهدارِ «اَنْتَ خَیْرُ الرّازقین»، مولا علیست
نور علمش «عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ» است
«عَلَّمَ القرآن» علی و «عَلَّمَ الاَسما» علیست
لوح محفوظ خدا، «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب»
در دو عالم «يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَ ما يَخْفی» علیست
در طریقت، رایت «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيل»
رهنمای «اَلّذِينَ جاهَدُوا فينا» علیست
اخترِ تابندهی «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى»
ماهِ ظلمتسوزِ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشى» علیست...
نوح، ایمن ماند از طوفان به یُمن نام او
باء «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» علیست
روح رحمان، قلب قرآن، جان یاسین، نَفْس فجر
صاحب قدر و معارج، شاهد أسری علیست
عمره و حج و طواف و کعبه و رکن و مقام
زمزم و سعی و صفا و مروه و مسعی علیست
«يَا عَلِىُّ يَا عَظِيمُ يَا غَفُورُ يَا رَحِيم»
یا الهی! مظهر «اَسْمائِکَ الحُسْنی» علیست
یاد او «تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» کند
در نماز قُرب، «ذِکرُ اللهِ أَکبَر» یا علیست
سجده، راز سَر به مُهری بود و آخر فاش شد
رازدارِ «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی» علیست
بشنو از احمد حدیثِ «حَیثُما دار» علی
تا ببینی هر طرف رو آوَرَد «حَق» با علیست
تیغش «أَنْزَلْنَا الْحَديد» و ضربتش «بَأْسٌ شَديد»
بهترین توصیف فتحش «لافَتَی اِلَّا عَلِی»ست
ذوالفقار، اثبات حق و نفیِ باطل میکند
بیگمان فاروق اعظم در جهان، تنها علیست...
#مدح_مولا
کعبه از عشق تو بر سینهاش انداخت شکاف
تا فقط دور تو حجاج نمایند طواف
داشت لبخند به لب فاطمهٔ بنت اسد
بود خوشحالتر از او پسر عبد مناف
آمدی تا سره از ناسره معلوم شود
آب مطلق تویی و غیر تواند آب مضاف
هر که بر شأن و مقامات تو اقرار نکرد
نیست تردید که در حق خودش کرد اجحاف
احدی غیر علی بن ابی طالب نیست
که نگنجند به توصیف مقامش اوصاف
چیست آیات خداوند به جز مدح علی
از حدید و قصص و واقعهاش تا اعراف
ای که بر منبر او تکیه زدی از سر جهل
تکیه بر جای بزرگان زده بودی به گزاف
هست پیراهن شاهی فقط اندازه او
دیگری کرد به تن رخت خلافت به خلاف
دشمنانش همگی هیزم آتشکدهها
دوستانش همگی از غضب نار معاف
آنکه در وقت خطر جای نبی خفت علی ست
مرد میدان شجاعت نزند هرگز لاف
دیگران تا وسط معرکه کردند فرار
باز هم شیر خدا یک تنه آمد به مصاف
بر سر ماذنه ها نام علی مانده و بس
آن یکی کرد فقط عمر خودش را اتلاف
تا که رفتار برادر به برادر را دید
عدل در محضر او تیغ خودش کرد غلاف
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
یار گر اوست جز این نیز نباشد انصاف
از مقامات علی هرچه سرودیم ثواب
به جز از مدح علی هرچه نوشتیم اسراف
روز محشر به عبادات دگر نیست نیاز
که ولای علی و آل کفاف است کفاف
#محمود_یوسفی
#مدح_وولادت #وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن #قالب شعر : #مسدس
اتـفاقی رو به راهم کرده در ماهِ رجب
فارغ از اندوه و آهم کرده در ماهِ رجب
اندکی مانـده که مـاهِ آسـمان کامل شود
ماهِ کعـبه مثلِ ماهم کرده در ماهِ رجب
آمدم مستی کنم بیخود شوم از خویشتن
چون که آمد از دلِ کعـبه امامِ بت شکن
فاطـمه بنت اسد شـیرِ نری آورده است
حیدری و صفدری رزم آوری آورده است
صاحبِ تیغِ دو دم با هیبتِ مطلق رسید بهرِ دینِ آخرین یک یاوری آورده است
آمده برهم زند کفـر و نفاق و شرک را
آمده از دم زند کفر و نفاق و شرک را
آمـده تا شـاهـکـارِ حـضرت داور شود
آمده تا یاور و غـمخـوارِ پیـغـمـبر شود
آفـریـده حـق که تـا بـالا بـرد اسـلام را
آمده این طفل تا هوهو کنان حیدر شود
مظهرِ کلِّ عجائبهاست این مولودِ حق
آیتِ جمعِ غرائبهاست این مولودِ حق
بـازویش عـقـده گـشایی میکند بیادعّا
این پـسر کـارِ خـدایی میکـنـد بیادّعـا
با نگـاهی میبـرد دل از تمامِ عاشـقـان
با دمش جان را هـوایی میکند بیادّعا
مژده بر خـتمِ رسولانِ خـدا نائب رسید
هـیچ میدانی عـلی ابن ابیـطـالب رسید
عـالـم و آدم به پـای عزّتش افتاده است مؤمنینِ واقعی بر حُبِّ او دل داده است
بسکه مشتاقِ امیرالمومنین حتّی خداست
بیتِ خود را بر علی مرتضایش داده است
کعبه از عشقش گریبان چاک کرده عاشقان
با طوافـش قـبلۀ افـلاک
کرده عـاشـقان
عشق معنا شد از این پس در کلامِ یاعلی
خوش بحال آن کسی که هست تنها با علی
میدهـد عـیـدی مـا را خـاتـمِ پیـغـبـران
میکند لطفِ خدایی را فقـط معـنا علی
در شبِ میلاد ما مست از ولای حیدریم
از همین مدح و ثنایش رزق و روزی میبریم
#محسن_راحت_حق
#امیرالمومنین_ولادت
خدا میخواست چشمِ او فقط عینالیقین باشد
خدا میخواست دستِ او فقط حَبلالمَتین باشد
خدا میخواست تیغِ او میانِ کُفر و دین باشد
خدا میخواست نامِ او به نامِ خود قَرین باشد
خدا خود را که مومن خواند *منظورش همین باشد
که میخواهد علی تنها امیرالمومنین باشد
خدا تصویری از خود را زمانی که به قاب انداخت
خدا را شُکر ما را هم به پایِ بوتراب انداخت
"صبا خاکِ وجودِ ما به آن عالیجناب" انداخت
رُطبهای نجف وقتی دهانها را به آب انداخت
ضریح غرقِ انگورش مرا شَطِ شراب انداخت
صُراحی میکشم وقتی شرابش اینچنین باشد
دلم مست است تا ساقی امیرالمومنین باشد
خدا وقتی بهشتی رویِ دامانِ نجف دارد
بهشت از دور رویایِ بیابانِ نجف دارد
چه غم دارد کسی که خُردهای نانِ نجف دارد
که زهرا هم دو چشمش را به ایوانِ نجف دارد
چه کم دارد خدا وقتی که سلطان نجف دارد
خدا را میتوان بینی اگر آئینه این باشد
خدا را شُکر مولایم امیرالمومنین باشد
به حیرت کعبه میبیند شکوهی آسمانی را
ظهورِ نقطهی بسمالله سَبْعالْمَثانِى را
نبی میبوسدش از لب همین جامِ دهانی را
به میدان میرود بیند زمین خانه تکانی را
به تیغ آبدارا و به هر سو سر پَرانی را
همیشه مرکبش دُلدُل برای فتح زین باشد
رمیدنهای لشکر از امیرالمومنین باشد
نه تنها وقت رزمش زَهره هاشان از جگر ریزد
نه تنها وقتِ مِیدانداریَش کوه از کمر ریزد
که از جبریل و عزرائیل حتی کُرک و پَر ریزد
نه تنها پیشِ او صحرایی از تیغ و سپر ریزد
که از تیغ و سپرشلوارهاشان بیشتر ریزد
نمیاُفتیم از پا تا علی حِصنِ حَصین باشد
نمیاُفتیم از پا تا امیرالمومنین باشد
اگر توفیق باشد سر به پای قنبر اندازیم
"فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
بُوَدکان شاهِ خوبان را نظر بر منظر اندازیم
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم"
که از خاکِ نجف خود را به حوضِ کوثر اندازیم
به نامش بشکند هر سَد اگر دیوارِ چین باشد
اگر که رهبرم مولا امیرالمومنین باشد
*آیه ۲۳ سوره مبارکه حشر
#حسن_لطفی
#امیرالمؤمنین_مدح
نه مراست قدرت آنکه دم، زنم از جلال تو یا علی
نه مرا زبان که بیان کنم ، صفتِ کمال تو یا علی
شده مات عقل موحدین ، همه در جمالِ تو یا علی
چو نیافت غیر تو آگهی، ز بیانِ حالِ تو یا علی
نبرد به وصف تو ره کسی ، مگر از مقالِ تو یا علی
هله ای مُجلّیِ عارفان ، تو چه مطلعی تو چه منظری
که ندیدهام به دو دیدهام ، چو تو گوهری چو تو جوهری
هله ای مولّه عاشقان، تو چه شاهدی تو چه دل بَری
چه در انبیا چه در اولیا ، نه تو را عدیلی و هم¬سَری
به کدام کس مَثلت زنم که بُوَد مثالِ تو یا علی
توئی آنکه غیر وجود خود ، به شهود وغیب ندیدهای
فَقرات نفس شکستهای ، سُبحاتِ وَهم دریدهای
همه دیدهای نه چنین بود شه من تو دیدهی دیدهای
ز حدودِ فصل گذشتهای ، به صعودِ وصل رسیدهای
ز فنای ذات به ذاتِ حق ، بُوَد اتّصال تو یا علی
چو عقول و افئده را نشد ، ملکوتِ سرّ تو مُنکشف
همه گفتهاند و نگفته شد ، ز کتابِ فضل تو یک الف
ز بیانِ وصف تو هر کسی ، رقم گمان زده مختلف
فصحای دهر به عجز خود ، ز ادایِ وصف تو معترف
بُلغای عصر به نطقِ خود ، شدهاند لالِ تو یا علی
تویی آن که در همه آیتی، نگری به چشم خدای بین
شده از وجودِ مقدّست ، همه سرّ کَنزِ خفا مبین
تویی آن که از کُشِفَ الغطا ، نشود ترا زیاده یقین
ز چه رو دَم از أنا ربکّم نزنی ، بزن بدلیل این
که به نورِ حق شده منتهی ، شرفِ کمال تو یا علی
تو همان درخت حقیقتی ، که در این حدیقهی دنیوی
أنا ربّکم تو زنی و بس ، به لسان تازی و پهلوی
ز بروق نورِ تو مُشتعل ، شده نارِ نخلهی موسوی
ز تو در لسانِ موحّدین ، بُوَد این ترانهی معنوی
که انا الحق است به حقِ حق ، ثمرِ نهالِ تو یا علی
تویی آن تجلّیّ ذوالمنن ، که فروغ عالم و آدمی
هله ای مشیّتِ ذاتِ حق ، که به ذات خویش مُسلّمی
ز بروز جلوه ماخلق ، به مقام و رتبه مقدّمی
به جلالِ خویش مُجلّلی ، ز نوالِ خویش مُنعّمی
همه گنج ذاتِ مقدّست ، شده مُلک و مالِ تو یا علی
تو چه بندهای که خدائیت ، ز خداست منصب و مرتبت
احدی نیافت ز اولیا ، چو تو این شرافت و منزلت
رسدت ز مایهی بندگی ، که رسی به پایهی سلطنت
همه خاندانِ تو در صفت، چو توأند مشرقِ معرفت
شده ختم دورهی عِلم و دین ، به کمالِ آل تو یا علی
تو همان مَلیکِ مُهیمنی ، که بهشت و جنّت و نه فلک
پیِ جستجوی تو سالکان ، به طریقت آمد یک به یک
شده ذکرِ نام مقدّست ، همه وِردِ اَلسنهی مَلَک
به خدا که احمدِ مصطفی ، به فلک قدم نزد از سَمَک
مگر آنکه داشت در این سفر طلبِ وصالِ تو یا علی
تویی آن¬که تکیهیِ سلطنت ، زدهای به تخت مؤبّدی
ز شکوه شأن تو بر مَلا ، جَلَواتِ عِزِّ ممجّدی
به فرازِ فرقِ مبارکت ، شده نصب تاج مُخلّدی
متصرّف آمده در یَدَت ، ملکوتِ دولتِ سرمدی
تو نه آن شهی که ز سلطنت ، بود اعتزالِ تو یا علی
به می خُمِ تو سِرشته شد ، گِل کاس جانِ سبوکشان
به پیالهی دلِ عارفان ، شده ترکِ چشمِ تو میفشان
ز رَحیقِ جام تو سرگران، سِر سرخوشان،دل بیهُشان
نه منم ز بادهی عشق تو ، هله مست و بیدل و بینشان
همه کس چشیده به قدرِ خود ، ز میِ زُلالِ تو یا علی
منم آن مجرد زنده دل که دم از ولای تو می زنم
ره کوه و دشت گرفته ام قدم از برای تو میزنم
به همین نفس که تو دادیم نفس از ثنای تو می زنم
شب و روز حلقه التجا بدر سرای تو میزنم
نروم اگر بکشی مرا ز صف نعال تو یا علی
تویی آن¬که سِدرهی مُنتهی ، بُودَت بلندیِ آشیان
به مکان نیائی و جلوهات ، به مکان ز مشرقِ لامکان
رسد استغاثهی قدسیان ، به درت ز لانهی بینشان
چو به اوج خویش رسیدهای ، ز عِلوّ قدر و سُموشّان
همه هفت کرسی و نُه طبق ، شده پایمال تو یا علی
نه همین بس است که گویمت ، به وجودِ جود مکرّمی
تو مُنزّهی ز ثنای من ، که در اوجِ قُدس قدم نَهی
نه همین بس است که خوانم اَت ، به ظهورِ فیض مقدّمی
به کمال خویش معرّفی ، به جلالِ خویش مُسلّمی
نه مراست قدرت آنکه دم ، زنم از جلال تو یا علی
تویی آن که میم مشیّتت ، زده نقشِ صورتِ کاف و نون
به کتابِ عِلم تو مُندرج ، بُوَد آن چه کان و مایکون
فلک و زمین به ارادهات ، شده بی سکون شده با سکون
تویی آن مُصوّرِ ماخَلَق ، که من الظّواهر و البطون
بُوَد این عوالم کُن فکان، اثرِ فعال تو یا علی
تویی آن که ذات کسی قرین ، نشده است با احدیتّت
نرسیده فردی و جوهری ، به مقام مُنفردیتت
تویی آن که بر احدیّتت ، شده مُستند صمدیّت
نشناخت غیر تو هیچکس ، ازّلیتت ابدّیتت
تو چه مبدأیی که خبر نشد ، کسی از مآلِ تو یا علی
تو که از علایق جان و تن ، به کمالِ قُدس مُجرّدی
تو که فانی از خود و مُتّصف ، به صفاتِ ذاتِ محمّدی
تو که بر سرائرِ معرفت ، به جمالِ اُنس مُخلّدی
به شؤنِ فانیِ این جهان ، نه مُعطّلی نه مقیّدی
بود این ریاست دنیوی ، غم و ابتهالِ تو یا علی
#فواد_کرمانی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹نورٌ عَلی نُور🔹
اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینهای، آیینهای سر تا به پا نور
آیینهای و خلق حیران صفاتت
تابیده بر جان تو از ذات خدا نور
چشمی که توفیق تماشای تو را داشت
جسم تو را جان دیده و جان تو را نور
در حلقۀ عشاق تو ای صبح صادق!
بر هر لبی گل کرده «یا قدوس»! «یا نور»!
قرآن وصفت سوره سوره باشکوه است
فرقان، نبأ، یوسف، قیامت، هَل اَتی، نور
از کعبه تا مسجد مسیر روشن توست
از آسمان تا آسمان، از نور تا نور
خورشیدی و بر شانۀ خورشید رفتی
فریاد میزد آسمان: «نورٌ عَلی نُور»
تو بوتراب و همسر تو مادر آب
اصل شما، وصل شما، نسل شما نور
پایان کار دشمنان توست با نار
آغاز راه دوستان توست با نور
در مدح تو چشم غزل روشن! که دیدهست
وصف تو را از ابتدا تا انتها نور
#سیدمحمدجواد_شرافت
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹حقیقت تابان🔹
تویی که میدمی از عرش هر پگاه، علی
منوّرند به نور تو مهر و ماه، علی
زمان بدون تو مثل کلافِ سردرگم
زمین بدون تو یک تودۀ سیاه، علی
چه حاجت است به برهان؟ حقیقت تابان!
که خود تویی به کمالات خود گواه، علی
یکی شبیه تو کو در عوالم امکان؟
چگونه عقل نیفتد به اشتباه، علی؟
کجا کسی به حریم تو راه خواهد یافت؟
هنوز محرم تو نیست غیر چاه، علی..
بدون جنگ، جهان را به صلح خواهی برد
که عشق، فتح قلوب است بیسپاه، علی
مگر اشارۀ تو صبح را بتاباند
دعای نیمهشب و ورد صبحگاه، علی..
چقدر این در و آن در زدن، کریم تویی
مرا گدای در این و آن مخواه، علی
به جدّ و جهد میسّر نمیشود دیدار
مگر مرا برسانی به یک نگاه، علی
از آستان تو سائل نمیرود محروم
فقیرم و به تو آوردهام پناه، علی
به دلشکسته نظر میکنند اهل وصال
شکستهایم و گواه است اشک و آه، علی
جواب پرسش دشوار «ماالحقیقه» تویی
درآمدی و رسیدم به صبحگاه، علی
#قربان_ولیئی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹فتح قریب🔹
هر نصر من الله به شمشیر علی بود
هر فتح قریب از دل چون شیر علی بود
در خیبر و بدرش همه یکپارچه گفتند:
پیروزی اسلام به شمشیر علی بود
آن رعشه که بر کاخ معاویه درافتاد
پیداست که از نعرۀ تکبیر علی بود
در سینه اگر بغض علی داشت عجب نیست
چون سینۀ دشمن هدف تیر علی بود
یک قوم در اندیشۀ تحقیر علی بود
یک طایفه مشغول به تکفیر علی بود
گفتند و نماندند ولی نام علی ماند
الحق که علی شاهد تکثیر علی بود
حتی به سکوتش کمر تفرقه خم شد
این وحدت ما حاصل تدبیر علی بود
صد رنگ عوض کرد بشر در طی ایام
تاریخ کجا شاهد تغییر علی بود؟
فرمود که دوزخ چه بسا خلق نمیشد
در هر دل اگر مهر فراگیر علی بود
پیغمبر ما آینۀ حسن خدا بود
در آینه هر آینه تصویر علی بود
هنگام سحر فاطمه بر منبری از نور
با یازده آیینه به تفسیر علی بود
از خاک نجف شاخۀ انگور بر آمد
این معجزۀ تاک به اکسیر علی بود
ایوان نجف! هان تو شهادت بده فردا
این دل همۀ عمر به تسخیر علی بود
#جواد_محمدزمانی
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
🔹ذکر خدا🔹
ذکر خداست روشنی جان مهر و ماه
ذکر خداست راز شب و جلوۀ پگاه
ذکر خداست چشمۀ جوشان زندگی
بی ذکر او نروید از این خاکدان گیاه
چون کشتی شناورِ در عشق، کائنات
با ذکر او روانه بدان کوی و بارگاه
ذکر خدا شبیه به پیری سپیدموی
دیده شدهست پیش روی مرشدان راه
ذکر خدا شبیه جوانی سیاهچشم
با انبیا مشاهده گردیده گاهگاه
او بوده است مونس یونس به بطن حوت
او بوده است همدم یوسف به قعر چاه
او شد برای حضرت موسای ما مراد
او شد به طیب مولد عیسای ما گواه
ذکر خدا حجاب مقامات فاطمهست
آیینهای که راه ندارد به آن نگاه
ذکر خدا کسیست که ختم پیمبران
میآورد به سایۀ شمشیر او پناه..
کفرم مبین که قبلۀ سیّار ما کسیست
کو کعبه داشت در قدمش شأن زادگاه
خلقی بشر گرفته علی را به جاهلی
جمعی خدا گرفته علی را به اشتباه..
او در پی هدایت مردم به صف کشید
از معجزات لشکر و از اولیا سپاه
اُمّت مگو که این فقط از کور ممکن است
بیراهه را سه بار گزیدن به شاهراه..
از اشتیاق دیدن ایوان و گنبدش
افتاده است از سر هفت آسمان کلاه
جایی که هست روی من از بخششش سپید
جایی که شمس میدمد از جلوهاش سیاه
در محضرش یکی شده اظهار شعر و شرم
آنجا که کوه فضل ندارد نمودِ کاه
#هادی_جانفدا
#امام_علی علیهالسلام
#قصیده
🔹یا علی🔹
عمریست گفتهایم به عشق تو یا علی:
«یا مُظهِرَ العَجائِبُ یا مرتضی علی»..
من کیستم که بر سر خوانت بخوانیام؟
شاهان عالماند به خوانت گدا، علی..
در راه عشق، غیر علی در میانه نیست
از ابتدا علیست و تا انتها علی..
با مهرش از عدم به وجود آمدیم ما
یعنی که هست رمز فنا و بقا علی
چون خیر و شر رقم به یداللّه میخورد
حُسنالقضاست از پس سوءالقضا علی
در حیرتم که خلق چرا رو به هم زنند!
وقتی که هست بر همه مشکلگشا علی
عالم تمام خصم و فقط دوست حیدر است
خلقی غریبهاند و فقط آشنا علی..
خیبرگشا علیست فقط، ای خوشا علی!
مرحبفِکَن علیست فقط، مرحبا علی!
دل میبرد به غمزه، ز خیل دلاوران
وقتی زند به خوان دلیری صلا علی
لب بسته بلبلان سخنور، ز شرم او
آنجا که کرده باغ بلاغت بنا علی
در گویش ملائکه تغییر میکند
حَیَّ عَلَی الصَّلاة، به حَیَّ عَلَی علی
میایستند خیل ملائک به حرمتش
هرچند مینشست روی بوریا علی
مهر و مه و فلک به نماز ایستادهاند
کردند اقتدا همه و مقتدا علی
ارض و سما به دور علی چرخ میزنند
فرمانبر است عالم و فرمانروا علی..
از یُمن طلعتش همه را عفو میکنند
آید اگر به جلوه، به روز جزا علی
هرگز نبوده است جدا از علی، خدا
هرگز نبوده است جدا از خدا، علی
مشعر علی و کعبه علی و منا علی
زمزم علی و مروه علی و صفا علی
حیدر، اباالحسن، اسداللّه، مرتضی
صفدر، ابوتراب، ولی، ایلیا، علی
نوح و خلیل و موسی و عیسی و مصطفی
سرّ ظهور یک به یک انبیا علی..
او را شناخت شام عروجش نبی، که دید
صاحب سخن خداست و صاحب صدا علی
آن شب که فاصله، دو کمان بود تا خدا
خود را رسول، گرم سخن یافت با علی
چون روز روشن است پس از لیلةالمبیت
تنها یکیست با نبی اهل وفا؛ علی
در بیش و کم اگرچه نگنجد علی، ولی
کم از خَس است خصمش و بیش از طلا علی
در کوچه شد ز جور قدش گَر، دو تا علی
در خانه بود مِهر بتولش عصا علی..
چشم خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز گَرد چادرش بکشد توتیا علی
شیر خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز غم به حِرز او ببرد التجا علی
وجه خدا علیست، ولی کیست فاطمه؟
کز عالمی کند به رخش اکتفا علی..
من اَلکَنم ز مدحت خاتون عالمین
وقتی که گفته حضرت او را ثنا علی
گوید مگر مدیح علی، شخص فاطمه
گوید مگر مدیحۀ خیرالنسا، علی
شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا، علی!
عمریست گفتهایم فقط «یا علی مدد»
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی!
#محمود_حبیبی_کسبی
#شعر_اخلاقی
#حدیث | #رباعی
💠 #امام_علی (علیهالسلام)
«بِبَذْلِ الرَّحْمَةِ تُسْتَنْزَلُ الرَّحْمَةُ»
رحمت و دلسوزی در حق دیگران، موجب نزول رحمت میگردد.
📗 غرر الحِكَم، ص۳۰۵
🔹نزول رحمت🔹
روشن چو دل از نور محبت گردد
با مهر قرین، دور ز محنت گردد
گر طالب رحمتی، به رحمت رو کن
رحمت سبب نزول رحمت گردد
#محمدعلی_مجاهدی
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹لا حول و لا قوة الا بالله🔹
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بُوَد بیتالله
از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
تا اینكه ره وصال گردد كوتاه
مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
افكند خدای پرده بر سِرُّ الله
در بسته و دیوار به هم آمده بود
جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه
از راز و نیاز بنده و معبودش
در خلوت آن خانه نشد كس آگاه
در باز نشد گرچه بسی كوشیدند
هر دیده به صد سؤال میكرد نگاه
هرجا سخن از قصۀ بیتاللَّه بود
افتاد حكایت حرم در افواه
نومید شدند و مات و حیران ماندند
تا باز مگر خدای بگشاید راه
تا اینكه به پیش چشم حیرتزدگان
دیوار شكافت بار دیگر ناگاه
از بیت خدا برون یدالله آمد
لا حولَ و لا قوةَ إلّا باللّه
شد حبس نفسها چو جمالش دیدند
تا آینه گَرد غم نگیرد از آه
با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
از بیت احد مهر درآمد با ماه
بوسند خلایق حجرالاسود را
چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه
خاموش حسانا كه مقام است بلند
ترسم بُوَد این گفتۀ كوتاه گناه
#حبیب_چایچیان