#شعر_انتظار
#غزل
🔹شوق کعبه🔹
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور...
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور...
«حافظا» در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
#حافظ_شیرازی
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست
شعرخوانی #سیدمحمدمهدی_شفیعی
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست
شعرخوانی #سیدمحمدمهدی_شفیعی
فدای جود کسی که هر آنچه را بخشید
فقط به خاطر خشنودی خدا بخشید
از ابتدا پدرش فکر ما گداها بود
که سفره ی کرمش را به مجتبی بخشید
غریب بود ، اگرچه گدا فراوان داشت
کریم بود ، بدون سر و صدا بخشید
کریم کار ندارد به اسم و رسم کسی
غریبه را چه بسا بیش از آشنا بخشید
ملامتش نکنید آن که را مدینه نرفت
مدینه زائر خود را به کربلا بخشید
دو ماه گریه برای حسین باعث شد
که رزق اشک حسن را خدا به ما بخشید
گمان کنم که دگر مادری زمین نخورد
خدا فقط به حسن این چنین بلا بخشید
گمان دیگرم این است که دم آخر
به غیر قاتل مادر بقیه را بخشید
علی ذوالقدر
سنگ نگين اگر بتراشم براي تو
بايد كه از جگر بتراشم براي تو
طوف سرت به شيوه ي حجاج جايز است
پس واجب است سر بتراشم براي تو
اكنون كه در ملائكه كس فُطرُست نشد
من حاضرم كه پر بتراشم براي تو
باشد كه من به سوي تو آزاد رو كنم
از چوب سرو در بتراشم براي تو
از اصفهان ضريح برايت بياورم
يك گنبد از هنر بتراشم براي تو
صد فرش دستباف برايت بگسترم
گلهاي سرخ و تر بتراشم براي تو
بر مرقد تو لاله ي عباسي آورم
فانوسي از قمر بتراشم براي تو
از والدين ، خادم درگه بسازمت
قرباني از پسر بتراشم براي تو
چون محتشم كه شعر براي حسين گفت
من شعر بر حجر بتراشم براي تو
اي كشته ي محبت تو حضرت حسين
پيداست در جلال تو كيفيت حسين
شاعر :محمد سهرابی
#شعر_انتظار
#غزل
🔹شوق کعبه🔹
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور...
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سِرّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور...
«حافظا» در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
#حافظ_شیرازی
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست
شعرخوانی #سیدمحمدمهدی_شفیعی
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹تنهاییات!🔹
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است
اما تو را میبیند آن چشمی که باز است
در عکسها دیدم مزارت را و عمریست
شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است
از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو
گفتند بیش از هر کسی مهماننواز است
مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش
میلرزد آن وقتی که هنگام نماز است
در باد، بیرقهای خونین محرم
در امتداد پرچمت در اهتزاز است
تنهاییات، تنهاییات، تنهاییات، مرد!
بیش از تمام دردهایت جانگداز است...
#اعظم_سعادتمند
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#غزل
🔹جامهدران🔹
زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
همچو گلبوسه به دشت کفنت آمدهاند
«ابر و باد و مه و خورشید و فلک» چرخزنان
به طواف تو و عطر بدنت آمدهاند..
کاتبان چشم به هُرم نفست دوختهاند،
پی یک جرعه ز جام سخنت آمدهاند
یاکریمان نگاهم به امیدی که مگر
بشنوند آیۀ نور از دهنت آمدهاند
چشم وا کن نفس صبح! که کنعانیها
مست از عطر خوش پیرهنت آمدهاند
بعد از این رو به که آرند فقیرانی که
به سراغ تو و خلق حَسنت آمدهاند
خونجگر، جامهدران، نوحهکنان، آنهایی
که به خونخواهی پرپر زدنت آمدهاند..
توبه هر لحظه قبول است، بگو برگردند
تیرهایی که به تشیع تنت آمدهاند
#فائزه_زرافشان
در لشکر تو قحطیِ ایمان شده بود
دین دادن و زر گرفتن آسان شده بود
هر چند سکوت کرده بودی اما
فریاد تو در سکوت پنهان شده بود
#سیدعلی_نقیب
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
فرازی از یک #ترکیب_بند
🔹دشت لاله🔹
شرط محبت است بهجز غم نداشتن
آرام جان و خاطر خرم نداشتن
از غیر دوست روی نمودن به سوی دوست
الا خدای در همه عالم نداشتن...
گر سر به یک اشارۀ ابرو طلب کند
سر دادن و در ابروی خود خم نداشتن
معشوق اگر دو دیده پر از خون پسنددش
عاشق بهجز سرشک دمادم نداشتن
گر کام تلخ و لخت جگر خواهد از کسی
در کاسه جای شهد بهجز سم نداشتن...
زانسان که خورد سودۀ الماس مجتبی
درهم نکرد روی خود، اهلاً و مرحبا...
در تاب رفت و تشت به بر خواند و ناله کرد
آن تشت را ز خون جگر دشت لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی ز خون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر ریخت در قدح
عمریش روزگار همین در پیاله کرد...
نتوان نوشت قصۀ درد دلش تمام
ورنه توان ز غصه هزاران رساله کرد...
آه از دل مدینه به هفت آسمان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت
از چیست یا رسول که بر خوان ابتلا
گردون تو را و آل تو را میزند صلا؟...
ای عرش! گوشواره مگر گم نمودهای
زیرا که گه به یثربی و گه به کربلا
طوفان نوح پیش وی از قطره کمتر است
گو کائنات جمله بگریند برملا
ذکر مصیبت شهدا چند میکنی؟
آتش زدی به جان و دل مرد و زن، دلا!
بس کن دمی ز تعزیه، مدح نبی سرای
چون اصل این طریقه بکا باشد و ولا
مدح نبی سرای که بیمدحت رسول
خدمت نشد ستوده و طاعت نشد قبول...
#وصال_شیرازی
#امام_حسن_مجتبی علیهالسلام
#چارپاره
🔹چه بگوید؟🔹
فاطمه مادر حسین و حسن
گله کرد از وصال شیرازی
گفت: ای آنکه از برای حسین
شعر نغز و چکامه میسازی!
آفرین! از حسین من گفتی
نیست اما مگر حسن پسرم؟
از غریب مدینه یادی کن!
بگو از داغ پارۀ جگرم!
شور شعر حسن گرفت وصال
چشم او تا سحر ز غصه نخفت
طبع ترکیببندگوی زلال
چند بندی رثای او را گفت
گفت اما لطیف و در پرده
محضر فاطمه ادب میکرد
از همان لحظهای سخن میگفت
که حسن طشت را طلب میکرد
چند بندی سرود طبع وصال
تا شود فاطمه از او دلشاد
چند بندی سرود سربسته
شعرها را ولی ادامه نداد
دید اگر شعر را ادامه دهد
دل زهرا دوباره خواهد سوخت
نه مگر قرنها دل مادر
از همین رنجهای بیحد سوخت؟
چه بگوید؟ بگوید ای مادر
زخم، آن جسم را تصرف کرد؟
همسر مجتبی به شوهر خود
کاسۀ زهر را تعارف کرد؟
چه بگوید؟ بگوید ای مادر
خون دلها بهسان رود شده؟
زهر، سوزانده تار و پودش را
چهرهاش مثل تو کبود شده؟
چه بگوید؟ بگوید ای مادر
از سپاه امام، غیرت رفت؟
جانماز و ردا و خیمۀ او
در کف دوستان، به غارت رفت؟
چه بگوید؟ بگوید ای مادر
دل عالم به یاد او میسوخت؟
وقت تشییع، تیرهای حسد
تن و تابوت را به هم میدوخت؟
چند بندی سرود طبع وصال
تا شود فاطمه از او دلشاد
چند بندی سرود سربسته
شعرها را ولی ادامه نداد...
#جواد_محمدزمانی
شور مناجات با امام حسین علیه السلام
بر اساس مضامین دعای کمیل
شاعر و نغمه پرداز: احسان تبریزیان
_____________________
یا نور المُسْتَوْحِشینَ فِی الْظُلَم
یا سابغَ النِعَم، دافعَ النِقَم
می بینی حالم رو کنج این قفس
دلتنگم، دلتنگم، دلتنگم
دلتنگ شبای جمعه ی حرم
دلتنگ ضریح ساقی کرم
دلتنگ زیارتی با مادرم
تُحْرِقُنی شُعْلَتُ اِشْتیاقِک
فکیف اصبر علی فراقک؟
########
قد اتیتک نادما مذعنا
لا اجد لذنوبی غافرا
حال خرابم تنها خوب میشه با
کربلا کربلا کربلا
کربلا رویای شبای من
راه نزدیک تا خدای من
پایان خوب ماجرای من
روی لبم حلت بفنائک
فکیف اصبر علی فراقک؟
#################
خیلی حرفه تو چشمای بارونی
حرفایی که از تو چشمام میخونی
دلشوره دارم واسه ی اربعین
می دونی می دونی می دونی
می دونی چقد دلم تنگه برا
اون حس و حال خوب و با صفا
چای شیرین توی موکبا
دم می گیرم دوباره با ملائک
فکیف اصبر علی فراقک
🆔@ehsantabriziyan
هدایت شده از احسان تبریزیان
زمینه اربعین کربلا
بند اول
قطره به قطره به یاد سقا
رودا میرن باز به سمت دریا
سِیلی خروشان میون جاده...
تا کربلا با پای پیاده...
آسمون همسفر، با ملائک شده!
کعبه هم، راهیِ ، این مناسک شده
آه ، بی سر و سامونه
قلبی که مجنونه (۲)
آه ، یا ابی عبدالله(ع)
________
بند دوم
لشکر به لشکر تو راه زینب
سینه زنای سپاه زینب
پای برهنه یه نذری دارن
پرچم حقُّ و زمین نذارن
علم این مسیر ، علم زینبه
پادگان قیام ، حرم زینبه
آه ، بی سر و سامونه
قلبی که مجنونه (۲)
آه ، یا ابی عبدالله(ع)
_________
بند سوم
چشمامو بستم تو اوج گریه
دارم به جای بی بی رقیه
با پای خسته پیاده میرم
دل تو دلم نیست زبون میگیرم
تو همین صحرا بود ، که شدی بی پناه
بی بی جانم تورو ، میزدن بین راه
آه ، بی سر و سامونه
قلبی که مجنونه (۲)
آه ، یا ابی عبدالله(ع)
______
بند چهارم
اشکای چشما چقد زُلاله
وقتی می باره واسه سه ساله
با اینکه بانیِّ اربعینه
داغ زیارت داره تو سینه
سه ساله ضامن همه جامونده هاس
یکی از رحمتاش جواز کربلاس
آه ، بی سر و سامونه
قلبی که مجنونه (۲)
آه ، یا ابی عبدالله(ع)
✍شعر از ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
✅سبک از احسان تبریزیان
🆔@ehsantabriziyan
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_سلام_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#زمزمه
حسین عزیزم بشین گرد بستر
دارم با تو صحبت در این روز آخر
بشین تا بگم که چه رنجی کشیدم
بشین تا بگم که توو کوچه چی دیدم
منم طایری که شکستن پرم رو
دیدم بین کوچه زدن مادرم رو
نمیره ز یادم که مادر زمین خورد
یه جور خورد به دیوار که با سر زمین خورد
****
نکن گریه داداش که طاقت ندارم
برا حنجر تو ببین بی قرارم
تورو بین گودال غریب گیر میارن
نفس میکِشی رو_ تنت پا میذارن
جلو چشم زینب جلو چشم زهرا
حرامی تنت رو میچرخونه با پا
میپیچه توو صحرا صدا مادرتو
میشه نامنظم رگ حنجرتو
#محمود_اسدی_شائق
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#زیارت_اربعین
ای سمت خود کشانده خواص و عوام را
دریاب این سپاهِ پیاده نظام را...
هر کس سلام داد تو را در سفر، گرفت
در موکب نخست، جواب سلام را
از دست خادمان تو نوشید هر که چای
یکجا چشید لذت شُرب مدام را...
گفتم که «السلامُ عَلی مَن بَکَتهُ…» برد
اشک علیالدوام، قوام کلام را
«ما آزمودهایم در این شهر، بخت خویش»
ما قابلیم نوکری این امام را
پای پیاده آمدم و روی من سیاه!
پای برهنه نیستم این چند گام را
با دست خالی آمدم و روی من سیاه!
چیزی نبود قابل عرض این مقام را
مصراع آخر است، رسیدیم کربلا
باید چه کرد این همه حُسن ختام را... ؟!
#محمدحسین_ملکیان
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
بر شاهراه آسمان پا میگذارم
این کفشها دیگر نمیآید به کارم
آوردهام آهِ دلِ جاماندهها را
سنگینی آن بغضها، شد کولهبارم
آوارهتر از رودها، صحرا به صحرا
خود را به امواج خروشان میسپارم
پاداش حج، در هر قدم! اجر کمی نیست
شکر خدا این گونه طی شد روزگارم
لبخند شوقی نان و خرما دست من داد
از پینههای دستهایش شرمسارم
تیر هزار و سیصد و هشتاد و هشت است
تا کربلا زخم تنت را میشمارم
این ازدحام شهر، خلوتگاه راز است
من هم دلم را با تو تنها میگذارم
ذکر مصیبت میکند لبهای خشکت
بر زخمهای تو چگونه خون نبارم؟
در کربلای غربت تو، تاب ماندن...
از کربلایت پایِ برگشتن ندارم
من آمدم، بیشک تو هم میآیی آخر
ای مهربان! ای روشنیبخشِ مزارم!
از راه برمیگردم اما از تو هرگز...
#عباس_همتی
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
سال ها طی شد و دل، زائرِ محبوب نبود
این همه سال نشستن به دعا خوب نبود
نه غم قحطی و نان داشت، نه داغ پیری
جز غم دوری یوسف، غم یعقوب نبود
هرچه گشتم عملی هدیه به آقام کنم
بین بار عملم، توشهی مرغوب نبود
حاجت از چشم ترم خواند و دعایم فرمود
گرچه حاجت به دلم مانده و مکتوب نبود
از ازل سینهی زهرایی ما سینه زنان
جز به آقای نجف، ملحق و منسوب نبود
نکند قسمت من نیست براتِ عتبات
سالها بود دلم این همه آشوب نبود
چشم خشکیدهی از معصیتم، جز به غم و...
روضههای پسر فاطمه مغلوب نبود
**
نیزهها در بدنش بود؛ ولی حداقل
کاش جسمش ته گودال لگدکوب نبود
چقدر بوسه زدش پیش همه ختم رسل
حق آن صورت و دندان به خدا چوب نبود
#محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از عمق جان بگو: لبیک یاحسین
با هرتوان بگو: لبیک یاحسین
با یاد نغمهی هل من معین او
با عرشیان بگو: لبیک یاحسین
گرکه زمین شود پُر از یزیدیان
با آسمان بگو: لبیک یاحسین
بریاری امام فرقی نمیکند
با هر زبان بگو: لبیک یاحسین
درس نماز را، از او فرابگیر
وقت اذان بگو: لبیک یاحسین
گاهی حبیب باش، گاهی زهیر باش
گه توأمان بگو: لبیک یاحسین
سوریه و عراق، ایران و یا یمن
در هر مکان بگو: لبیک یاحسین
مثل مدافعان، جان را بهکف بگیر
با نقدِ جان بگو: لبیک یاحسین
با یاد غربتش در دشت کربلا
گریه کنان بگو: لبیک یاحسین
#سیدهاشم_وفایی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
دوباره شهر پر از شور و شوق و شیداییست
دوباره حال همه عاشقان تماشاییست
که فصل پر زدن از انزوای تنهاییست
سفر، حکایت یک اتفاق رؤیاییست
ببند بار سفر را که یار نزدیک است
طلوع صبح شب انتظار نزدیک است
ببین که قفل قفس را شکسته، میآیند
کبوتران حرم دسته دسته میآیند
چو موج از همه سو دلشکسته میآیند
غریب، از نفس افتاده، خسته، میآیند
که باز بعد چهل شب، کنار او باشند
شبیه حضرت زینب کنار او باشند
تمام پشت سر جابر بن عبدالله
چه عاشقانه قدم میزنند در این راه
از اشتیاق حرم راه میشود کوتاه
هر آنکه خواهد از این جام عشق، بسم الله
که این پیادهروی برترین عزاداریست
قسم به نور، که این ابتدای بیداریست
دوباره حال من و شعر میشود مبهم
دلی که دست خودم نیست میشود کمکم
در آرزوی حرم غرق در غم و ماتم
اگر اجازه دهد زائرش شوم، من هم-
«غروب در نفس تنگ جاده خواهم رفت
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت»
#محمد_غفاری
#امیرالمومنین_ع_مدح
#زیارت_نجف
ملجاء کُلّ اولیا نجف است
دومین خانهی خدا نجف است
جز درِ خانهاش مرو جایی
باطن عرش کبریا نجف است
جان پیغمبر است در اینجا
مرقد ختم انبیا نجف است
خبری نیست جز در این ایوان
که خبرها از ابتدا نجف است
در نجف میشود خدا را دید
انتهای سلوک ما نجف است
اربعین روزیِ زیارت اوست
اوّلِ راه کربلا، نجف است
حجتالاسلام #علی_مقدم
حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_اسارت
دست منو زنجیر، فکرش را نمیکردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمیکردم
بالای تل بودم، خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمیکردم
من باتو بودم، بی تو از عمرِ بدون تو...
...اینقدر باشم سیر ! فکرش را نمیکردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمیکردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمیکردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر...، فکرش را نمیکردم
تا بود عباسم کنارم، شمر میلرزید
حالا که گشته شیر...، فکرش را نمیکردم
شمشیر بالا رفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر، فکرش را نمیکردم
در کوچههای کوفه در پیشِ کنیزانم
خیلی شدم تحقیر، فکرش را نمیکردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر، فکرش را نمیکردم
#مهدی_نظری
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
#امیرالمومنین_ع_مدح
#زیارت_اربعین
قطعههایی از تنش قطع یقین پیدا نشد
دشت را گشتند و اکبر بیش از این پیدا نشد
تیرها اجزای اکبر را به صحرا دوختند
اسب زخمی شد، رکاب افتاد، زین پیدا نشد
تا عقیقی که سلیمان داشت افتاد و شکست
بر رکابِ سبزِ پیغمبر، نگین پیدا نشد
ناگهان شیرازهاش پاشید از هم، بعد از آن
شرحی از آیات قرآنِ مبین پیدا نشد
**
هر دو عالم را ملائک زیر و رو کردند و هیچ-
سرزمینی بهتر از این سرزمین پیدا نشد
گشتهام، اما برای زائر کویش شدن
بهتر از حال و هوای اربعین پیدا نشد
کربلا را از علی هایش فقط باید شناخت
جز علی، در این جهان حبل المتین پیدا نشد
صفحه صفحه بارها تاریخ را خواندم ولی
غیر حیدر یک امیرالمؤمنین پیدا نشد
#احمد_علوی
#حماسه_ی_اربعین_حسینی_ع
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
همه از هر کجا باشند از این راه میآیند
به سویت ای امین الله! خلق الله میآیند
زمین سرمست راه افتاد و بر ما راه آسان شد
زمین و آسمان با زائرانت راه میآیند
ببین شانه به شانه هم سفید و هم سیاه اینجا
به شوق دیدن تو پا به پا، همراه میآیند
مدار عاشقی سقاست، آغاز طواف از اوست
به سوی آفتاب آنجا به اذنِ ماه میآیند
قیامت کردهای، انگار تصویریست از محشر
که دوشادوش هم، نزدت گدا و شاه میآیند
نکیر و منکر از من گرچه زهر چشم میگیرند
به لطف گوشه چشمت، عاقبت کوتاه میآیند
#سیدمحمدمهدی_شفیعی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها
نوکریات شده تنها هنر نوکرها
”بابی انت و امی یا اباعبدالله”
به فدایت همه مادر پدر نوکرها
در قیامت تو به فکر من و امثال منی
میشوی سنگ صبور و سپر نوکرها
عدهای را طلبیدی به زیارت اما
نشده قسمتشان بیشتر نوکرها
کشتهی اشک! چه داریم برایت بدهیم
ای به قربان تنت چشم تر نوکرها
کاش مانند شهیدان خودت آخر عمر
بگذاری سر زانوت سر نوکرها
ای که در علقمه خم شد کمرت! میبینی
از مصیبات تو خم شد کمر نوکرها
اربعین پای پیاده به حرم میآییم
میشود پخش در عالم خبر نوکرها
#محمد_حسن_بیات_لو
#امام_زمان_عج_مناجات_اربعین
حالا که دیگر جانماندم اربعین را
میبوسم از جان، جای جایِ این زمین را
این خاک که این روزها بوسیده در راه
صحنِ کف پاهای یاری نازنین را
آقا کجایی تا که همچون جاده من نیز
بر خاکِ پاهای تو بگذارم جبین را
بین کدامین موکب امشب با حضورت
خوشحال کردی مردم جاده نشین را؟!
دیدیم با قصد شکار زائرانت
موکب به موکب چشمهای در کمین را
بر دوش خود آوردهام بار سلامِ
جاماندههایی دلشکسته، دل غمین را
پا در مسیری مینهم که قبلاً از آن
بُردند اهلِ بیتِ شاهنشاه دین را...
#محمدعلی_بيابانی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
حسین جان! کم برایت گریه کردم
محرم فرصتم را دادم ارزان
فدای زائران اربعینت
پیاده راه افتادند از الان...
#رضا_دین_پرور
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#زیارت_اربعین
ما را تکامل میدهد انوار هیئتها
پیداست دستِ فاطمه در کار هیئتها
آنان که بر تعطیلی روضه مُصِرّ هستند
چیزی نفهمیدند از اسرار هیئتها
هیئت گناهآلوده را عبد خدا کرده
تاثیر دارد نورِ استغفار هیئتها
خرج تمام روضهها را مادرش داده
هیهات بی رونق شود بازار هیئتها
رزمندگانِ غیرتی این سینهزنهایند
درس شهادت میدهد رفتار هیئتها
در خاطرات حاجقاسم افتخار این است
بوده تمام عمر پرچمدار هیئتها
هرجا که شد حمله به بیرقهای عاشورا
دست امیرالمؤمنین شد یار هیئتها
عطر سیاهیها همه از چادر خاکیست
با گریه خوکرده در و دیوار هیئتها
گفتم در و دیوار، یاد مادر افتادم
بر شانهی ما او نهاده بار هیئتها
محشر امور بانیان، دست کریمان است
وقتی حسن جان است سردمدار هیئتها
هر اربعین ایکاش ما هم کربلا باشیم
دنبال زینب قافلهسالارِ هیئتها
#قاسم_نعمتی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_مناجات_اربعین
رونق گرفت از غم تو زندگانیام
ای یار مهربان! به کجا میکشانیام؟
حالا که پیرمرد شدم کیف میکنم
چون وقف روضه بود تمام جوانیام
خواب و خوراکِ زندگیام را گرفته است
حتّی خیال اینکه بخواهی برانیام
زهرای مرضیه به سرم دست میکشد
وقتی سیاه لشگر هیئت بدانیام
از برکت زیارت تو باخدا شدم
من در زمین کرببلا آسمانیام
شرمندهام گناه مرا از تو دور کرد
شرمندهام حسین! که من از شما نیام
برسینه میزنم که مُطهر کنی مرا
مشغول گردگیری و خانه تکانیام
مارا نمیخرید کسی جزتو یاحسین
مبهوت ازین بزرگی و این مهربانیام
هیئت کلاس درس ولایت شناسی است
با گریه بر حسین، امام زمانیام
چیزی نمانده است دگرتا به اربعین!
یعنی مرا پیاده حرم میرسانیام ؟
مثل امام عصر عزادار روضهی
غمهای قلب زینب قامت کمانیام
یاد دمی که روی تل آمد نگاه کرد
پای برهنه رو بسوی قتلگاه کرد
#محمد_مبشری
#حضرت_زینب_س_اربعین
من نیمه جان زِ داغِ تو در این سفر شدم
یک اربعین گذشته و من پیرتَر شدم
من آب رفتهام! تو مَرا میشناسیاَم؟
من زِینبم! اگر چه کَمی مختصر شدم
آن زینبم که بی تو نکردم شبی سحر
چون شَمع، آب، بی تو به شام و سحر شدم
سنگینتَرین مُصیبتم این بود، بَعدِ تو
با قاتِلانِ سَنگدِلَت، همسفر شدم
از کوچههای شام چه گویم برای تو؟
آماجِ سَنگ و طَعنهی هَر رهگذر شدم
هَر جا که تازیانه به اَطفال میزدند
با یادِ مادرم، تنشان را سپر شدم
#رضا_رسول_زاده