#امام_زمان__عج__مدح
شبی ای کاش چشمم فرش می شد زیر پای تو
و من قربانی چشم تو می گشتم، فدایِ تو
به مژگان می زدم جارو کف کفش تو را امّا
به جنت هم نمی دادم، کفی از خاک پای تو
برای قلب مجروحم کمی تو روضه می خواندی
میان اشک می مردم، به پای روضه های تو
دلم می خواست مثل گل شبی بودی در آغوشم
از این رو می بردم حسرت همیشه بر عبای تو
هوای چشم های من همیشه تا ابد ابری است
که دارم در دلم یاد تو و در سر هوای تو
به یاد نرگس بیمار تو یک عمر بیمارم
ندارد سینه ی زخمی شفا غیر از شفای تو
گرفته کعبه رونق بس که گردیده به گرد تو
صفا حتی صفا را وام دارد از صفای تو
الا ای آخرین منجی، امام جمعه دنیا
همین جمعه بیاید کاش از کعبه صدای تو
شاعر:سید محمد جوادی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
هر چند غرق مشکلیم امّا به زودی
می آید آن حلال مشکل ها به زودی
پیداست پشت ابر غیبت روی خورشید
پس می شود روشن دو چشم ما به زودی
در پوست خود هم نمی گنجیم از شوق
چون که به زودی می رسد آقا به زودی
صبح ظهورش می رسد از سمت مکّه
دنیا گلستان می شود یکجا به زودی
صوت دل انگیز اذانش پخش گردد
مثل اذان اکبر لیلا به زودی
با اشهد انّ علیاً حجّة الله
خوشحال گردد مادرش زهرا به زودی
با ذکر یا زهرا رَود سمت مدینه
تا که بگیرد انتقامش را به زودی
با هیزمی که یادگاری مدینه است
یک کوه آتش می کند برپا به زودی
از خاک بیرون می کشد آن قاتلین را
حکم قصاصش می شود اجرا به زودی
شهر مدینه غرق در زوّار گردد
مثل خراسان می شود آن جا به زودی
گلدسته ... گنبد ... پنجره فولاد و مرقد
صحن بقیعش می شود زیبا به زودی
بالای سقاخانه ی آن می نویسد
یا عمّی العباس ، یا سقا .... به زودی
از دست زهرا مادرش می گیرم آخر
برگ برات کربلایم را به زودی
شاعر : محمد فردوسی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
خرابه هستم و دل خوش به بوی گلزارم
امید وصل همیشه درون خود دارم
اگر که جان دهم از شوق روز آمدنش
هنوز هم به شب زلف او بدهکارم
کویر تشنه ی دریای بی کرانه ی اوست
امیر اوست و من بنده ای گنکارم
کران عشق، زمین را به آسمان بردست
درین مسیر من آزادم و گرفتارم
اگر چه زخم زبان ها شنیدم از مردم
ولی هنوز به امر فرج یقین دارم
ظهور صبح امیدیست در سیاهی شب
خدا کند که بیاید به فکر دیدارم
به عشق دیدن او دل ندید دنیا را
میان عالم او پر گشود افکارم
دوای درد مرا غیر از او نمی داند
به شوق نسخه ی درمان اوست بیمارم
علی اصغر یزدی
#امام_زمان__عج__مدح
میروم منزل به منزل کو به کو
تا کنم دلدار خود را جستجو
من به هر ویرانهای سر میزنم
خانهها را یک به یک در میزنم
دلبرم شاید درون خانهایست
با یتیمی در دل ویرانهایست
من به دنبال نگار خویشتن
گشتهام آواره و دور از وطن
***
در نماز و در نیازم نام تو
مرغ دل پر میکشد بر بام تو
این همه اندوه و زاری بهر توست
این همه شب زندهداری بهر توست
جان زهرا فاش کن راز مگو
در کجا باشد مزار او بگو
شاعر : رنجبر گل محمدی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__مدح
در خواب مان دنبال تعبیر تو هستیم
در واژه ها دنبال تفسیر تو هستیم
از بس بصیرت نیست ، حرفت بر زمین است
گاهی که برعکس است ، ما پیر تو هستیم
ما کاسه های داغتر از آش هستیم
گاهی مخالف های تدبیر تو هستیم
افراط و تفریط است ، در هر ساعت ما
گاهی چه زودیم و گهی دیر تو هستیم
چشمان خود ، بر دشمن امروز ، بستیم
سرباز با تاخیر و تاخیر تو هستیم
شمشیر طعنه بر خودی هایت کشیدیم
با این توهّم ها که شمشیر تو هستیم
ترسم بیایی و ببینی بر شماییم
یا اینکه در سودای تکفیر تو هستیم
القصه ما سرباز نه ، سربار هستیم
در لشکرت هم دست و پاگیر تو هستیم
رضا قاسمی
امام زمان (عج)
مدح
#امام_زمان__عج__میلاد
باز عالم شد مصفّا از بهار دیگری
آمده در عرش اعلا لاله زار دیگری
هم برای قلب عالم یک نگار دیگری
هم برای شیعه صاحب اختیار دیگری
کرسی عرش خدا را شهریار دیگری
اهل عالم آخرین خورشید احمد آمده
زیور دوم حسن،چارم محمّد آمده
باز شد در کلّ عالم مجلس شادی به پا
گوئیا شد بانی هر محفلی شخص خدا
باز پیچیده میان آسمان ها این ندا
بر صراط مستقیم ِ حق رسیده رهنما
آمده دنیا یگانه منجی آل عبا
اولیا را ،انبیا را ، آمده بهتر ز جان
شیعیان تبریک! آمد حضرت صاحب زمان
بر روی دستان نرجس روح تقوا آمده
آخرین دسته گل زیبای زهرا آمده
شیعیان را سرور و آقا و مولا آمده
هر دل بشکسته را روح مداوا آمده
علّت پیدایش دنیا و عقبا آمده
آمده بر سیزده دریای ایزد گوهری
بر تمام اولیا و سروران تاج سری
نیمه ی شعبان شد و ماه علی کامل شده
آمده آن که جهان بر روی او سائل شده
قبله ی دل های شیعه سوی او مایل شده
یک نگاه رحمت او حلّ هر مشکل شده
هر عمل ولله که بی حبّ او باطل شده
باز شد بر روی کلّ شیعیان باب نجات
آمده آن که شود مقبول با مِهرش صلات
آمد و شد اختری در آسمان سامرا
سوّمین فرمانروای مهربان سامرا
معدن جود وسخای بی کران سامرا
بعد بابایش حسن روح و روان سامرا
دلبر یکتای قلب عاشقان سامرا
هر که دیده روی چون ماهش شده دلبسته اش
خلقت کلّ خلائق شد به حق وابسته اش
اوست زینت بر تمام خلق،طاووس جنان
تالی قرآن، امامُ الْاِنس، بر عالم امان
صاحب دلهای شیعه،مالک مُلک جهان
سایه اش در روز محشر بر سر ما سایه بان
جنت الماوأی ایزد خاک پای مهدی است
این سر وجان،هرچه دارم من برای مهدی است
اوست نور سیزده معصوم هستی بر زمین
ذوالفقار آخر مولا امیرالمؤمنين
شیعیان را یک نخ قنداقه اش حبل المتین
خادم پیوسته اش شد حضرت روح الامین
خُلقاً و خَلقاً شده ثانیّ ِختم المرسلین
او تماماً مظهر خُلق و خصال احمد است
او امام شیعیان ،مهدیّ آل احمد است
ای که هستی بر تمام خلق رهبر العجل
ای قرار دیده ی بی تاب حیدر العجل
مادرت خوانده تو را با دیده ی تر العجل
شیعه در فقدان تو گردیده مضطر العجل
طالب خون خواهی آل پیمبر العجل
منتظر در راه تو مانده ببین پیر و جوان
الامان والامان ای حضرت صاحب الزمان
مادر غم پرورت در پشت در می خوانَدَت
بر روی سرنیزه ها رأس قمر می خوانَدَت
حنجر بُبْریده با تیر سه پر می خوانَدَت
عمّه ی مظلومه ات بین گذر می خوانَدَت
یک لب پاره میان تشت زر می خوانَدَت
عمّه ات در بزم نامحرم تو را خوانده بیا
الامان والامان ای آخرین صاحب لوا
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
امام زمان (عج)
میلاد
#امام_زمان__عج__مدح
طبیعت دلم از برکت شما سبز است
نگاه من به افق های تا خدا سبز است
رسیده ایم به لطف شما به قلّه ی عشق
از ابتدای جهان تا به انتها سبز است
زیاد پرچم و بیرق به پاست در دنیا
ولی فقط و فقط پرچم شما سبز است
به طور قطع مرادم ز سبز ، سبز علسیت
قسم بحق که فقط شال مرتضی سبز است
کسی که پیرو رهبر شده ست با اوییم
نه هرکسی که بگوید شعار ما سبز است
به انتقام علمدار عشق می آیی
ادامه ی علم سرخ کربلا سبز است
صدای سبزترین ماه سال می آید
چرا که بیرق ارباب سرجدا سبز است
شاعر : حمید رمی
امام زمان (عج)
#حضرت_علی_اکبر__ع__میلاد
قدر قدرت قدر شوکت به شیدایی جهان آرا
پیمبر خو پیمبر رو علی سیرت علی سیما
قضادستش که پابستش نفس هاهست درحبسش
نشد از ماه تعریفی بجز سیمای این لیلا
هوای شوق بارانی چه خورشیدی به پیشانی
به لب خنده چه فرخنده شده روی گل بابا
و زینب نزد او ماند نماز شکر میخواند
علی را در بغل بگرفته و گرم است بر لالا
به دلها بند آمد او به لبها قند آمد او
شده مهمان میلاد علی انسیه الحورا
دلی خرسند آورده حسن اسفند آورده
برای عرض تبریکش به بیت حضرت لیلا
قتیل اشقیا آمد دوباره مرتضی آمد
سرسازش ندارد با سر طغیانگر اعدا
نویسم هر چه را بر مصطفی باید بر او آرم
اگر ریگیم او صحرا اگر قطره علی دریا
حامد آقایی
حضرت علی اکبر (ع)
میلاد
#حضرت_علی_اکبر__ع__میلاد
دل می برد ز جمله ی هستی نگاه تو
صدها ستاره واله ی رخسار ماه تو
لیلای عالمی شده مجنون راه تو
کعبه رهین هیبت چشم سیاه تو
عاشق تر از همه به جمالت الاه تو
میخانه ها ز عشق تو ساغر شکسته اند
پیمانه ها ز غیر تو یکسر شکسته اند
از قامت تو سرو و صنوبر شکسته اند
پیمان هر که غیر تو دلبر شکسته اند
عشاقِ عالمی که شدند از سپاه تو
سر می زند حقیقت نور از ردای تو
رخ می کند به وجه جمیلت خدای تو
کِی می رسد ملاحت یوسف به پای تو
جلوه نموده روی نبی در نمای تو
شبه پیمبری و آینه ها شد گواه تو
بی تو همیشه کار همه بی قراری است
با تو هوای سرد زمین هم بهاری است
کوثر ز جام روشن چشم تو جاری است
از فاطمه جمال تو چون یادگاری است
شد معتکف فلک به درِ خیمه گاه تو
چون مرتضی علی همه مبهوت هیبتت
چون او به دوش خود ببری خوان رحمتت
هر نیمه شب مدینه گواه سخاوتت
هر پادشه بُوَد چو گدای کرامتت
حاتم نشسته بهر طلب در پناه تو
هستی تو مقتدا و امیر کریم عشق
حب تو بوده بیعت و عهد قدیم عشق
آید ز نفحه و نَفَس تو نسیم عشق
پرپر شدی به کرببلا در حریم عشق
بوده مگر چه یوسف لیلا گناه تو
محمد مبشری
حضرت علی اکبر (ع)
میلاد
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
گفتند بهشتي كه نباشي، برهوت است
ديديم كه اين مُلك ز فيضت ملكوت است
گفتند كه از تيرهي مردان بزرگي
ديديم تمام تو جلال و جبروت است
گفتند در آئين شما باده حرام است
ديديم مِي نام تو در جام قنوت است
هرجا سخن از حُسن تو آيد به ميانه
در كنج لب يوسفيان خال سكوت است
قافيه مهم نيست در آن بيت كه گفتند
الطاف خداوند به عشق تو منوط است
آيينهي الله نمايي، علي اكبر!
مستغرق در ذات خدايي، علي اكبر!
يک عده بر آنند كه قرآن كريمي
يک عده بگويند كه احسان قديمي
يک قوم تورا زادهي طوفان بشناسند
يک عده بگويند كه از نسل نسيمي
آنروز كه از راه رسيدي همه گفتند
تو نقطهي بسم الله رحمن و رحيمي
بايد كه تورا قبلهي راهش بشناسد
هر ديدهی بينايی و هر قلب سليمی
آيينهی پيغمبری و خَلقاً و خُلقاً
بايد همه گويند كه تو خُلق عظيمی
طوبا، هوس قامت رعناي تو دارد
عباس، دلش ميل تماشاي تو دارد
فارغ شده بازار دل از سود و زيانها
كالا به جز عشق تو ندارند دكانها
بي روحتر از هر جسدم بي غم عشقت
اي نام تو انگيزهی ضربِ ضربانها
آنجا كه پي حاكم شايسته بگردند
بايد سخن از مدح تو آيد به ميانها
محدود به يک عصر و زمان نيستي آقا
انديشهی تو ريشه دوانده به زمانها
مجموعهی علم و ادب و زهد و شجاعت!
بايد ز تو سرمشق بگيرند جوانها
الگوي جوان! اي پسر ارشد ارباب!
درياب گدا بر درتان آمده، درياب!
هرجا خبري غير تو باشد، خبري نيست
جز مهر تو در عمق دل ما اثري نيست
اي ميوهي شيرين درخت علويّون
شيريني شهد لب تو در شكري نيست
اي حضرت اربابِ ادب محضر ارباب
گر تو پسري، هيچكسي را پسري نيست
تو ميروی و پشت سر تو دلِ باباست
يك وقت نگويي پي من چشم تري نيست
داني كه چه آورده غمت بر دل بابا؟!
داغت به جگر هست وليكن جگري نيست
هر چند كه هر بند تو از بند جدا شد
برخيز كه باباي تو انگشت نما شد
#محسن_عرب_خالقی
#حضرت_علی_اکبر علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹یوسف لیلا🔹
در آن تاریک، دل میبُرد ماه از عالم بالا
گرامی باد این رخشنده، این تابان بیهمتا
شب است و میتکاند آسمان از دامنش آرام
همه تهماندههای نور را بر سفرۀ صحرا
میان چادر شب ماه زیباتر شود آنسان
که بین لشکر دشمن جمال یوسف لیلا
خوشا لیلا که در دامان جوانی اینچنین پرورد
که دارد خوف از پروردگار خویشتن، تنها
تعالیالله رویش را که «والفجر» است تفسیرش
تعالیالله مویش را که «والیل اذا یغشا»
ملاحت میچکد از ساحت پیشانیاش هر بار
که در نزد پدر پایین میاندازد سر خود را
کسی چون او پر از سُکر خدا گشتهست پا تا سر
که نشناسد میان سجدههای خویش سر از پا
علی اکبر است او یا نبیّ دیگر است او یا
علیّبنابیطالب مهیا گشته بر هیجا!
که او تا بر زمین پا میگذارد، راه میافتد
میان آسمانها بر سر پابوسیاش دعوا
«اگر امر خدا جنگ است باید رفت» گفت و رفت
نه از شمشیرها ترس و نه از سرنیزهها پروا
بلاجوی و بلیگوی و عطشنوش و رجزخوان بود
هجوم آورد بر میدان چه رعدآواز و برقآسا
«منم من زادۀ زهرا، منم آیینۀ حیدر!»
ولی نشناختند او را ولینشناسها... دردا!
نقاب از روی خود برداشت تا محشر کند، محشر
گره بر ابروان انداخت تا غوغا کند، غوغا...
امیدم سوی الطاف علی اکبر است، ای کاش
بگیرد دست خالی مرا در محشر کبری
#رضا_یزدانی
#مناجات
#غزل
🔹از همه دلرحمتر...🔹
قلب مرا نرم کرد، دیدۀ بارانیام
تر شده سجاده از اشک پشیمانیام
از همه دلرحمتر، از همه نزدیکتر
هرچه برنجانمت باز نمیرانیام
از تو چه پنهان پر از حسرت دنیا شدم
از تو چه پنهان پر از بی سر و سامانیام
عمر تباه مرا، بار گناه مرا
باز بدان ای رئوف از سر نادانیام
بندۀ شرمندهات عاشق تو بود و هست
خواه ببخشاییام، خواه بسوزانیام
#حسین_عباسپور
#مناجات_شعبانیه
#مناجات
#غزل
🔹دوستت دارم🔹
همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم
چه شعبانالمعظم، چه محرّم دوستت دارم
دلم با عشق، خویشاوندی دیرینهای دارد
از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم
وضوی گریه میگیرم در استغفار و میریزم
به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم
برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم
برای زخمهای سینه مرهم، دوستت دارم
نگو از چشم من افتادهای من چشم در راهم
که از تو بشنوم یکبار من هم دوستت دارم
خودم را بین آغوش تو میبینم شبیه حُر
که با اشک خودش میگفت نمنم دوستت دارم
در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا
چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم
مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی
زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم
دل دلواپسی دارم، دلی از غصهها سرشار
ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم
فراز آخر شعر است و یک اقرار بیپایان
مرا بسیار میخواهی و من کم دوستت دارم
#رضا_خورشیدیفرد
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
سلامٌ علی آل خیر البرایا
سلام خدا و سلام رسولش
به ماهی که همتا ندارد به دنیا
اگر در فضائل... جمیل الثنایا
اگر در خصائل... کریم السجایا
به صورت حمید است و محمود و احمد
به سیرت علی است و عالی و اعلی
به هنگامۀ کارزار است حیدر
به هنگام ذکر و مناجات، زهرا
حسین است در علم و حلم و سیادت
شده عین عباس ساقی و سقا
که ساقی عشق است و مرد شهادت
که سقای آب حیات است و یحیی
خوشا آن اذانی که باران فیضش
کند خاک دلمُرده را باز اِحیا
فدای نمازی که وقت قیامش
سراسر شود دشت چشم تماشا
فدای قنوتی که پرواز داده
به افلاک دلهای دردآشنا را
فدای سجودی که با اشتیاقش
به خاک حرم سجده آورده طوبی
فدای سلامی که گفتهست پاسخ
به صد شوق آن را نبی البرایا
خوشا آن جوانی که در خلق و خویش
شود سورۀ حُسن یوسف سراپا
برای پدر چیست زیباتر از این؟
جوانش شود سرو خوش قد و بالا
برای حسین است از این چه خوشتر؟
که هر جا سخن گفت با ماه لیلا،
به غیر از سَمِعتُ به غیر از اَطَعتُ
نیاورد آن ماه حرفی به لبها
ببینید در این بیابان، چه ماهی
مهیا شده تا زند دل به دریا
که دریادل است و به لب دارد اینک:
ألَسنا علی الحق؟ ألَسنا؟ ألَسنا؟
چه سخت است از او چنین دل بریدن
مگر تاب میآوَرَد قلب بابا
بپرسید از چشم یعقوب، مردم!
از این هست جانکاهتر؟ هست آیا؟
نگاه حسین است حرزی به جانش
به لبهای زینب خدایا خدایا
به بازی گرفته چنان مرگ را او
که شد مست از آن رزم، شمشیر حتی
گرفتهست در دست خود ذوالفقاری
که برخاسته بانگ لا سیف الا...
چه شوریست در سر، چه شوقیست در دل
شگفتا از این جانفشانی شگفتا
شهادت شده مست چشمان مستش
که مشتاقتر پر گشودهست حالا
برای تماشای صبح نگاهش
دل قدسیان است غرق تمنا
ملائک همه صف به صف در طوافش
بهشت است دلتنگ آن ماهسیما
ببین کیست آغوش وا کرده سویش؟
ببین کیست کوثر به دست آمد اینجا؟
به بعثت رسیده مگر مصطفایی؟
و یا رفته تا آسمانها مسیحا؟
ذبیح است سوی منا پر گشوده؟
و یا این بیابان شده طور سینا؟
رسیدهست دیگر زمان عروجش
شنیدهست از سوی حق «ارجعی» را
زبان لال مانده به توصیف ذاتش
همان ذات ممسوس در ذات یکتا
سلامٌ علی اهل بیت النبوه
سلامٌ علی آل یاسین و طاها
#یوسف_رحیمی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
صدا نزدیک میآید صدای پای پیغمبر
جوانی میرسد از راه با سیمای پیغمبر
به آغوش نبوت بازگرداندهست یثرب را
تو گویی احمدی دیگر نشسته جای پیغمبر
دوباره با اذانش جان گرفته رکن حنانه
نهفته بین لبهایش دم عیسای پیغمبر
نگاهش قطره قطره آیۀ «والشفع و الوتر» است
ندارد صوت قرآنش به جز آوای پیغمبر
به هنگام نظر کردن به آن خلق نکوی او
میافتد هر کسی یاد جوانیهای پیغمبر
شنیدنها به دیدن ختم شد آن هم چه دیداری
نشد برخیزد از جایش به پیش پای پیغمبر
::
به دنیای تو اول راه مییابند و بعد از آن
جوانها انس میگیرند با دنیای پیغمبر
#عباس_همتی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
فروغ چهرهی خوبان، شعاع طلعت توست
کمال حُسن تو مدیون این ملاحت توست
به خَلق و خُلقِ رسول و به منطقِ نبوی
فزونتر از همهکس در جهان شباهت توست
از این شباهت بیحد، در اشتباه افتند
که این ولادت طاهاست یا ولادت توست
ز خال روی تو، پیدا سیادت تو بُوَد
ز حُجب فاطمه یک سایه هم به طلعت توست
ز احمد و ز حسین و ز حیدر و زهرا
نشانهای به سراپای سرو قامت توست
به پیکر تو مجسم، لطافت روح است
عجب بُوَد که درین خاکدان، قامت توست
نگاه مهر تو غارتگر دل پدر است
عیان به چشم سیاهت، غم شهادت توست...
عجب نباشد اگر بر «حسان» کنی احسان
که لطف و مرحمت بیشمار خصلت توست
#مرحوم_حبیب_الله_چایچیان_حسان
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است
بیجهت نیست که اسمش علی اکبر شده است
چه بگویم من از آن ذات که ممسوسِ خداست
اکبر است و صفت اکبر، مخصوصِ خداست
حرکات و سکنات و وجناتش طاها
مادرش آمنه بودهست مگر یا لیلا؟
با همه، خُلقِ عظیمش سرِ احسان دارد
این پیمبر چقدر تازه مسلمان دارد
ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست
«پیرهنچاک و غزلخوان و صراحی در دست»
سنگ در دستش از اعجاز قمر میگردد
گر به خورشید بگوید نرو، برمیگردد
جان علی، جسم نبی، جلوۀ کوثر بوده
سرّ لولاک، از اول علی اکبر بوده
هر زمان عطر حضورش به هوا برمیخواست
نفس پنج تن آل عبا برمیخواست
ذاتش آیینه در آیینه پیمبر گشته
بارها از شب معراجِ خودش برگشته...
بینقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است
به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است
چه بگویم من از آن سروِ خرامانِ بهشت
حرف حق را قلم خواجۀ شیراز نوشت:
«شاه شمشادقدان، خسرو شیریندهنان
که به مژگان شکند قلب همه صفشکنان»
زلفش آنروز که در دست نسیم افتاده
سمت و سو داده به تحریر مؤذنزاده
کربلا هم عطشش چندبرابر شده بود
تشنۀ صوت اذان علی اکبر شده بود
أشهدُ أنّ... به این مرد ولی باید گفت
اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت
جلوی چشم پدر، رد شدنش را عشق است
أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است
باد آورده به همراه، شمیم #صلوات
میوزد بر سر کوی تو نسیم صلوات
ابر رحمت تویی و تشنۀ الطافِ تو دشت
مشک از چشمۀ چشمان تو پر برمیگشت
کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات
باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات..
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_شهادت
طُفِیل عشق حسیناند آدمی و پری
تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری
جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین!
چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری
تو قلب نسل جوان را به خود گره زدهای
نشان توست هر آنجاست از جوان، اثری
برای قلب پریشان مادران شهید
علیِ اکبر لیلا! تو مرهم جگری
به خَلق و خُلق: محمد؛ مرام و نام: علی
به تو رسیده چه میراثهای پر گهری
چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی
که از مقابل چشم حسین، میگذری
ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی
فقط حوالهی لیلاست، اینچنین پسری
تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی
تو کیستی؟ که به پا خاست، پیش تو قَمری
به سوی کرب و بلا راهی است قافلهای
خوشا به حال سوارانِ با تو همسفری
اذان بگو، که نماز وصال یاران است
بگو که نام علی را به کربلا ببری
چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تواَند؟
«تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری»
رسید جان جهان بر لبش از این روضه:
که بوسه زد به لبانت، لبان تشنهتری
وداع با پسری چون تو، میکُشد همه را
دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری
قدم بزن، دم آخر، که چشمهای حسین
دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری
سلام کردم و باور نمیکنم یارا!
دل شکستهی ما را به پاسخی نخری
#قاسم_صرافان
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر
نوشتم اول خط، سیدی علی اکبر
خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر
خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر
خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت
علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت
و جلوه کرد در عالم، علی دوباره علی
که بُرد نام علی را به هر مناره علی
علیست وارث والایی و وقار علی
به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی
حسین بر لبش الله اکبر آورده
خدا برای جهان باز حیدر آورده
به سینه مُهر "أنا فاطمی نسب" دارد
زمانْ زمانِ تبراست، پس غضب دارد
به انتقام، سر از دشمنان طلب دارد
همیشه نعرهی یا فارس العرب دارد...
علی کنار ابالفضل، مثل جان و تناند
بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسناند
اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد
اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد
قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد
ولی مقابل زینب همیشه زانو زد
حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت
اگر نبود... علمدار من رفیق نداشت
میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_
_علی شده، که برای حسین جان بدهد
چرا بهانه به دست حرامیان بدهد
نخواست تا به اماننامهها امان بدهد
نظام لشکر خودکامه را به هم میزد
همین که دور و بر خیمهها قدم میزد
#مجید_تال
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
چشمانمان بر دست ذرهپرور لیلاست
مستی ما از نام مستیآور لیلاست
یک قافله حور و پری، دور و بر لیلاست
در شهر تنها صحبت از تاج سر لیلاست
دل میتپد وقتی که حرف از دلبر لیلاست
کوری چشم هرکه ما را بی نوا خوانده
محبوبمان مارا به دیدار خدا خوانده
دل را به دنبال خودش تا هر کجا خوانده
ما را برای جشن فرزندش فراخوانده
این مُهر و دعوتنامه لطف دیگر لیلاست
امشب برای شمس دین، قرص قمر آورد
بانو برای شاه عالم، شیر نر آورد
یک دسته گل، یک پارچه آقا، پسر آورد
صاحب نفس، صاحب لوا، صاحب جگر آورد
میلاد مولود سراپا اطهر لیلاست
در مرتبت محمود و در عزّ و جلال احمد
در مهربانی فاطمه و در کمال احمد
در بین میدان مرتضی و در جمال احمد
ابرو و چشم و گیسوان و خط و خال احمد
این تازه مولود مدینه، محشر لیلاست
"والیل" قطعاً مدحت گیسوی او باشد
مصداق ناب "والضحی" هم روی او باشد
عرش خدا مدهوش عطر و بوی او باشد
"إنا هدیناه السبیل "اش سوی او باشد
شمس و ضحا و قدر و نور و کوثر لیلاست
با یک نظر از مُهر تربت، باده میسازد
سجادها از وصلهی سجاده میسازد
"قد قامتِ…" او قبله را آماده میسازد
با یک نفس، صدها مؤذنزاده میسازد
الله اکبر! او علیِ اکبر لیلاست
در خاک دشمن میدهد جولان به تنهایی
با نعرههایش میکند طوفان به تنهایی
با ذوالفقار تشنه و بُرّان به تنهایی
سر میزند مثل سپهداران به تنهایی
شیر حسین بن علی و حیدر لیلاست
رود زلالی هست و دریا میشود گاهی
در شب چو خورشیدی هویدا میشود گاهی
مثل عموی خویش، سقا میشود گاهی
جمع تمام آینهها میشود گاهی
عباس و عبدالله و عون و جعفر لیلاست
با روضهاش، راز پریشانی ششگوشهست
مرثیهی همواره طوفانی ششگوشهست
هم رونق شبهای روحانی ششگوشهست
هم شک ندارم باعث و بانی ششگوشهست
کربُبَلا سرمست سیب نوبر لیلاست
::
قطعاً تحمل کردن زخم زبان سخت است
بوسه گرفتن از عزیز نیمهجان سخت است
راهی شدن تا کوفهی نامهربان سخت است
داغ جوان دیدن برای مادران سخت است
مرثیه ی محزون و گریه آور لیلاست
تا کوچه وا کردند و در دام بلا افتاد
غرق به خون از پشت مَرکب، بی هوا افتاد
با "یا أبا"یش ولوله در خیمهها افتاد
این ارباً اربایی که زیر دست و پا افتاد
ای کربلاییها! جوانِ پرپر لیلاست
#علیرضا_خاکساری
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
میايستم امروز خدا را به تماشا
اي محو شکوه تو خداوند سراپا
اي جان جوانمرد! به دامان تو دستم
من نيز جوانم، ولي افتادهام از پا
آتش بزن آتش به دلم، کار دلم را
اي عشق مينداز از امروز به فردا
آتش بزن آتش به دلم اي پسر عشق
يعني که مکن با دل من هيچ مدارا
با آمدنت قاعدهي عشق به هم خورد
ليلاي تو مجنون شد و مجنون تو ليلا
تا چشم گشودي به جهان، ساقي ما گفت:
"المنة للَه که درِ ميکده شد وا"
ابروي تو پيوسته به هم خوف و رجا را
چشمان تو کانون تولا و تبرا
اي منطق رفتار تو چون خلق محمد
معراج براي تو مهياست، بفرما!
اين پردهاي از شور عراقي و حجازيست
پيراهن تو چنگ و جهان دست زليخا
دل مانده که لبهاي تو انگور بهشتي است
يا شيرخدا روي لبت کاشته خرما
عالم همه مبهوت تماشاي حسين است
هر چند حسين است تو را محو تماشا
"چون چشم تو دل ميبرد از گوشهنشينان"
شد گوشهي ششگوشه براي تو مهيا
از گوشهي ششگوشه دلم با تو سفر کرد
ناگاه درآورد سر از گنبد خضرا
مجنون علي شد همهی شهر، ولي من
مجنون علي اکبر ليلام به مولا
#سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
تو نور آمدي و شب ز خواب خوش پا شد
تو چشمه آمدي اما مدينه دريا شد
گل از گل همهي خانوادهات بشكفت
شكوفههاي نگاه تو تا شكوفا شد
دوباره دور و بر كوچهي بني هاشم
بهشت گمشدهی هر فرشته پيدا شد
ز بس ستاره براي زيارت آمده بود
شب تولد تو مثل روز زيبا شد
تو طعم نوبر فرزند را چشانيدي
به يمن آمدن تو حسين، بابا شد
همينكه در بغل مادر آمدي گفتند
بهشت زينت آغوش و دوش ليلا شد
حديث مجمر و اسپند را بخوان و ببين
كه چشمهاي حَسَد محو در تماشا شد
هزار مرتبه الله اكبر از قدّي
كه آرزوي بلنداي سرو و طوبا شد
هزار مرتبه الله اكبر از چشمي
كه مست از آن همه انگورهاي دنيا شد
هزار مرتبه الله اكبر از مويي
كه لطف مختصرش رفت و شام يلدا شد
هزار مرتبه الله اكبرت گويم
كه با صداي تو داوود مست و شيدا شد
تمام خِلقت و خُلقت شبيه پيغمبر
تمام ناز و نيازت شبيه زهرا شد
تويي تو يوسف يعقوبِ شهر پيغمبر
منم همانكه به يك غمزهات زليخا شد
علي اول نسل علي! علي يارت
كه هيبت تو تماماً علیِ اعلي شد
به شوق صوت اذانت به عرشِ گلدسته
چقدر مأذنه دلتنگ صبح فردا شد
::
پس از تو رفت دگر خير از سر عالَم
پس از تو خاك به فرق تمام دنيا شد
رشيد بودي و بعد از شكستنت بابا
شكست بس كه كنار تو از كمر تا شد
هنوز عطر تو از بين دشت میآيد
به ياد لالهی سرخي كه ارباً اربا شد
#محسن_عرب_خالقی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
رخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علیِ اکبرِ لیلاست، بَه چه شاخه نباتی
بدون چشمهی لعلش نبود در همه هستی
نه چشمهای، نه قناتی، نه دجلهای، نه فراتی
دمیده برسردنیا چه آفتاب بلندی
رسیده درشب لیلا، چه ماه با بَرَکاتی
قدش چه سروِ بلندی، چه گیسویی، چه کمندی
چه مرتضی سکناتی، چه مصطفی وجناتی
چه دلبری، چه دلیری، چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی، چه عزیزی، چه ماورایِ صفاتی
حواس قافله رفتهست در صدای اذانش
هلا چه حیَّ علایی، چه عجّلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماهِ جمیلی، پدر چه بابِ نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و میگفت
«مَضَی الزَّمانُ وَ قَلبي يَقولُ إنَّكَ آتي»*
#عباس_شاه_زیدی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
یم عصمت! زهی امشب به دامان گوهر آوردی
برای آفتاب امشب فرزوان اختر آوردی
حسین ابن علی را هم پسر، هم یاور آوردی
تعالی الله یا لیلا! علیِّ اکبر آوردی
تو لیلایی و مثل آمنه پیغمبر آوردی
و یا بنت اسد گردیده شیر داور آوردی
محمّد خو، علی رو، فاطمی طینت پسر زادی
ملک زادی؟ بشر آورده یا خیر البشر زادی؟
بغل بگشا، چو جان گیرش ببر جان حسین است این
به رخ مصحف، به خطّ و خال قرآنِ حسین است این
ذبیح فاطمه در عید قربان حسین است این
گل بستان احمد، روح و ریحان حسین است این
میان ماهها، مهر درخشان حسین است این
گل و باغ و بهار و سرو بستان حسین است این
بشر اوصاف آن رشک ملک را چون توان گوید
لب معصوم باید وصف آن جان جهان گوید
رخش سوره، دو بسم الله دارد از دو ابرویش
یدالله فوق ایدیهم بود نقش دو بازویش
خجل گردد زرخ گر ماه بنشیند به پهلویش
زیارتگاه زوّار محمّد مصحف رویش
شفای چشم ثاراللّهیان خاک سرِ کویش
عجب نی یوسف ار چشم تماشا واکند سویش
مباد از گردش چشمی بگیرد هستِ یوسف را
که هم دست زلیخا بُرَّدُ هم دست یوسف را
کرامت از نبی، صبر از علی، حلم از حسن دارد
قد رعناش طوبی، سایه بر این نُه چمن دارد
به هر یک تار مویش عطر صد مُلک خُتن دارد
چراغ از عارض نورانیاش هر انجمن دارد
هزاران جان عالم در درونِ پیرهن دارد
علی باشد به نام و روح احمد در بدن دارد
به چشم اهل دل، ماه تمامش میتوان گفتن
رسولش میتوان دیدن، امامش میتوان گفتن
علی، زینب، حسن، عبّاس، محو روی زیبایش
حسین بن علی، چشم خدا، گرم تماشایش
سلام سدره و طوبی به سرو قدّ و بالایش
سر خوبان عالم سر بسر خاک کف پایش
علیّ بن حسین بن علی نام دل آرایش
نوای کربلا برخیزد از نیزار اعضایش
که من در کربلا اوّل قتیل آل یاسینم
شود در موج خون تقدیم جانان، جان شیرینم
رسول الله خضر و تشنهی آب بقایم من
به مسعای شهادت عاشق سعی و صفایم من
ذبیح ذبح اعظم در منای کربلایم من
حسین بن علی را شیر دشت نینوایم من
خدا را خونم و ریحانهی خون خدایم من
به جای شیر مادر، تشنهی جام بلایم من
شهادت سرفرازی میکند با خون من فردا
پدر صورت نهد بر صورت گلگون من فردا
من آن حُسنم که در امواج خون پیداست تصویرم
شهادت، عشق، ایمان بوده از آغاز تقدیرم
منم آیات ایثار و ولایت کرده تفسیرم
به جوش آیند ثاراللّهیان از بانگ تکبیرم
یدالله است دست و ذوالفقار اوست شمشیرم
مرا سینه سپر بر هر بلا میپرورد لیلا
وجودم را برای کربلا میپرورد لیلا
مرا روز ولادت روز عاشوراست، میدانم
تنم چون برگ گل در دامن صحراست، میدانم
رُخم از پشت ابر خون، جهان آراست میدانم
حسابم با خدا در محشر کبریست، میدانم
خدایم از برای بذل جان آراست، میدانم
سرم آن روز روی دامن زهراست، میدانم
رسول الله میگیرد به موج خون در آغوشم
زدست او به میدان شهادت آب مینوشم
تو در گهواره مست جام ایثاری علی اکبر
تو از دوران شیری، شیرِ پیکاری علی اکبر
تو نور عین عین اللهِ داداری علی اکبر
تو خود از کوثر توحید، سرشاری علی اکبر
تو جا در قلب ثاراللّهیان داری علی اکبر
تو ابن الثّاره، ثارالله را یاری علی اکبر
بهشت عارفان مهر و جحیم کافران خشمت
نگاه زینب بر رخ، دل عبّاس در چشمت
تو بر نسل جوان تا صبح محشر رهبری داری
تو چون عبّاس بر خیل شهیدان برتری داری
تو بر آل نبی بعد از امامان سروری داری
تو خُلق و خوی و روی و منطقِ پیغمبری داری
تو دست و بازو و تیغ و توان حیدری داری
تو در هر زخم تن یک آیت روشنگری داری
ولی اللّهی و چشم و چراغ حجّت اللّهی
نه «میثم» را، که خلق عالمی را مشعلِ راهی
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
دل که شد خرسند، چیز دیگریست
چهره با لبخند، چیز دیگریست
تا که کام عشق را شیرین کنی
بوسهای چون قند چیز دیگریست
من اسیر تیغ ابرویم ولی
آنچه دل را کند، چیز دیگریست
حرف بسیار است، اما موی دوست
موقع سوگند، چیز دیگریست
نخل، تنها هم ثمر دارد ولی
میوۀ پیوند، چیز دیگریست
نیست فرقی بین فرزندان ولی
اولین فرزند، چیز دیگریست
اولین دلبند ارباب آمده
علت لبخند ارباب آمده
رود نه، از راه دریا آمده
آسمان نه، عرش اعلا آمده
من نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا آمده
طاق کسری بر خودش لرزید و گفت
باز پیغمبر به دنیا آمده
«چون که صد آمد، نَوَد هم پیش ماست»
پس بگو امشب مسیحا آمده
خواب او را هم نمیبیند کسی
بس که او مانند رؤیا آمده
آی مجنون! کوری چشم حسود
کف بزن، فرزند لیلا آمده
حُسن دلخواه بنی هاشم رسید
دومین ماه بنی هاشم رسید
آنکه از نامش دوا برداشته
نسخۀ خود را به جا برداشته
من یقین دارم که خاک کربلا
از مزار او شفا برداشته
نه فقط حُسنش حجاز و کوفه را
سرزمین شام را برداشته
تیر مژگانش خطا هرگز نکرد
چون کمانش را خدا برداشته
در رگ او خون مولا میدود
از عموی خود وفا برداشته
کمتر از یک لشگر آید در مصاف
دشمن او را هوا برداشته
در دل لشگر زده در کربلا
کوفه را بانگ عزا برداشته
ای علمدار علمدار حسین!
نیست مدح تو به جز کار حسین
بی تو هر قدّیس شیطان میشود
با تو نصرانی مسلمان میشود
روز محشر با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیران میشود
معتقد هستم که با چشم تو هم
عالم ایجاد سلمان میشود
گوشهچشمت نه! لبی هم تر کنی
هر ستون انگور باران میشود
میوۀ عمر پدر! آهستهتر
دارد اربابم هراسان میشود
گفت در پشت سرت بابای تو
ای به قربان قد و بالای تو
#محسن_عرب_خالقی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
در آن وادی که میخوانند اهل آسمان از تو
به جانش لرزه میافتد اگر گوید زبان از تو
رها شد گیسویت شب شد؛ رخت رو گشت صبح آمد
زمین نقشی ندارد پس پدید آمد زمان از تو
به دنیا آمدی درهای جنّت یک به یک وا شد
گرفته اعتبارش را مفاتیح الجنان از تو
شب میلاد تا معراجِ آغوش پدر رفتی
عجب اوجی که جا ماندهست هر چه کهکشان از تو
منم تسلیم حکم قاطع ابرو و مژگانت
بیا صیاد! جان از من؛ بزن! تیر و کمان از تو
جوانم، آرزو دارم کنم وقفت جوانی را
بگیرم حاجتم را کاش در روز جوان از تو
به قدری لحن تو در خاطر هر مأذنه ماندهست
که صحبت میکند انگار بانگ هر اذان از تو
خدا عباس را همرزم تو کرد و به این ترتیب
میان پهلوانان ساخت مردی قهرمان از تو
چنان از هر نظر همچون نبی هستی، که حیرانم
تو داری از پیمبر یا که او دارد نشان از تو؟
"طریق عجز میپویم؛ نمیدانم چه میگویم؟"
همان بهتر که میگویند اهل آسمان از تو
تویی در جمع فرزندان زهرا، کوکب الثّاقب
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب
#حامد_تجری
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
هر جا سخن از خاک دری هست، سری هست
هر جا تب عشق است، دل در به دری هست
دیروز گدایان همه دنبال تو بودند
هر جا که شلوغ است یقیناً خبری هست
اجداد من از دیر زمان عاشق عشقند
دیدید که در طینت ما هم هنری هست
بازار مرا با قدمت گرم نکردی
یک چند غلامی که بیایی ببری هست
در غیبت شه روی به شهزاده میآرند
صد شکر که در خانهی آقا پسری هست
هر جا قدوبالای رشیدیست، یقیناً
دنبال سرش نیمنگاه پدری هست
یا حضرت ارباب! دمت گرم و دلت شاد
یا حضرت ارباب کرم! خانهات آباد
داریم همه محضر تو عرض سلامی
تو شاهی و ما نیز هر آنچه تو بنامی
تا خانهی آباد شما بندهپذیر است
نامردترینم نکنم میل غلامی
ای قامت قد قامت تو عین قیامت
قربان قدت صد قد و بالای گرامی
تشخیص تو سخت است علی یا که رسولی
پس لطف بفرما و بفرما که کدامی؟
تو مفترضالطاعهترین واجب مایی
هر چند امامت نکنی، باز امامی
هر کس که هوای "پدری" داشته باشد
خوب است که همچین پسری داشته باشد
انگار رسول است، نمایی که تو داری
انگار بتول است ،صدایی که تو داری
بد نیست که هر روز عقیقه بنمایی
با این قد انگشت نمایی که تو داری
باید که برای تو کرمخانه بسازند
از بس که زیاد است گدایی که تو داری
از شش جهت کعبه دل لطف تو جاریست
از سفرهی پر جود و سخایی که تو داری
تو آنقَدَر از خویشتنِ خویش گذشتی
که منتظر توست، خدایی که تو داری
کاری نکن ای دوست مرا از تو بگیرند
بگذار که عشاق به پای تو بمیرند
ای سیر کمالاتِ همه تا سر کویت
ای آب فرات لب من آب وضویت
ابن الحسنت گفته حسین، بس که کریمی
مانند حسن جود بُوَد عادت و خویت
عالم همه حیران ابوالفضل و حسینند
ماتند ابوالفضل و حسین از گل رویت
پایین قدمهای حسین جای کمی نیست
جا دارد اگر غبطه خورد بر تو عمویت
اینقدر مزن آب به سرخی لب خود
حیف است که پیچیده شود اینهمه بویت
حیف از تو مرا عبد و غلام تو بدانند
باید که مرا عبد غلامان تو خوانند..
#علی_اکبر_لطیفیان
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
امشب به زمین خُلد مخلد شده پیدا
نادیده رخ خالق سرمد شده پیدا
در بیت ولا روی محمد شده پیدا
با خلق بگوئید که احمد شده پیدا
حق داده به شاهِ شهدا دسته گل امشب
تبریک بگویید به ختم رسل امشب
خیزید که حورا غزل عشق سروده
آیید که از کعبه علی جلوه نموده
فرزند حسین بن علی چهره گشوده
دل از پدر و زینب و عباس ربوده
پیداست در او جلوهی پیغمبر و آلش
گلبوسه گرفته حَسَن از ماه جمالش
بر، داد به هستی شجر عصمت لیلا
حورا ز بهشت آمده بر خدمت لیلا
انداخت گل از وجد و شعف طلعت لیلا
لبخند زند فاطمه بر صورت لیلا
با آمنه گوئید عروست پسر آورد
سر تا به قدم مثل تو پیغامبر آورد
در ظلمت شب، مرغ سحر خوش خبری کرد
خورشید حسین بن علی جلوهگری کرد
بیرون شد و بر نسل جوان راهبری کرد
طفلی که به مخلوق دو عالم پدری کرد
بر خلق صفا داد، صفا داد، صفا داد
بر درد شفا داد، شفا داد، شفا داد
او باقی و خوبان دو عالم همه فانیش
پیران همه مرهون عنایت به جوانیش
تا آن سوی عالم اثر لطف نهانیش
صد باغ بهار است به یک برگ خزانیش
او قلب نبی، عشق علی، جان حسین است
جانش نتوان گفت؛ که جانان حسین است
زینب شده محبوب به سیمای نکویش
لیلا زده از پنجهی دل، شانه به مویش
به خنده گشودند همه دیده بسویش
از بوسهی عباس گل انداخته رویش
تا دید پدر طلعت نورانی او را
بوسید سر و صورت و پیشانی او را
این است که رخ رنگ شد از خون خدایش
این است که بوسند سر و رو، شهدایش
این است که جانِ همه عالم بفدایش
این است که گفتهست معاویه ثنایش
نامش علی و اشبه مردم برسولست
ریحانهی ریحانهی زهرای بتولست
ای خیل ملائک! ز سما لاله فشانید
امشب شب عید است همه مدح بخوانید
عیدی خود از یوسف زهرا بستانید
از جام طهورا همگان را بچشانید
با شادی و با خنده و با زمزمه امشب
تبریک بگوئید به زهرا و به زینب
ای سایهای از قامت و قد تو قیامت
وی موکب دل را سر کوی تو اقامت
اسلام ز زخم بدنت یافت سلامت
زیباست بر اندام تو دیبای امامت
لطفی! که به سوی حرمت راه بپوییم
میلاد تو را پیش تو تبریک بگوییم
تو مهر فروزان سماوات هدایی
تو مثل عمو، چشم و چراغ شهدایی
تو زنده به عشقی و در این راه فدایی
تو خون خدا و پسر خون خدایی
با عشق تو ز آغاز سرشته گِلِ "میثم"
تو در دلی و هست مزارت دلِ "میثم"
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
آفتابی کز تجلی بیقرینش یافتم
در فلک میجُستم اما در زمینش یافتم
ماه من تا پرده از رخسار نورانی گشود
مهر را شرمندۀ نور جبینش یافتم...
این محمد صورت و سیرت، علی اکبر است
آنکه حق را در جمال نازنینش یافتم...
گرچه نامش در شمار چارده معصوم نیست
لیک در انگشتر عصمت نگینش یافتم
در وجاهت در بلاغت در ملاحت در کمال
یادگار رحمة للعالمینش یافتم
در شجاعت چون علی و در سخاوت چون حسن
در عبادت همچو زین العابدینش یافتم...
در مسیر کربلا کز «لا نُبالی» گل فشاند
پای تا سر عشق و سر تا پا یقینش یافتم...
شد روان بر رزم و با او شد روان روح حسین
این حقیقت در وداع آخرینش یافتم
من که سرتا پا گناهم دست حاجت میبرم،
در حضورش؛ چون شفیع المذنبینش یافتم
مرحوم #سیدرضا_مؤید
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
الا که نور و صفا آفتاب از تو گرفت
ستاره سرعت سِیْر و شتاب از تو گرفت
به جلوههای جمال تو ماه خیره شدهست
شکوه وحی در آیینهات ذخیره شدهست
تو عطر گلشن یاسین، شکوفهٔ یاسی
تو با پیامبر عشق، «اَشبَهُ النّاسی»
نگاه گرم تو باغ بنفشهکاری بود
در آبشار صدای تو، وحی جاری بود
کسی به جز تو کجا حُسنِ مهرپرور داشت
ملاحتی که تو داری فقط پیمبر داشت...
الا که سروِ خرامانتر از تو، باغ ندید
کسی که روی تو را دید، درد و داغ ندید
تو بازتاب سپهر چهار معصومی
تو سایهپرور مهر چهار معصومی
تجلّیات یقینت به اوج میزد اوج
امید در دل و جان تو موج میزد موج
ظهور و جلوهٔ ایمان مطلق از تو خوش است
ترنم «اَوَلَسنا عَلَی الحَق» از تو خوش است
همین که منطق تو منطق رسول خداست
حساب حُسن تو از دیگران همیشه جداست
بلاغت از سخنت میچکد، گلاب صفت
و گرمی از نفست خیزد، آفتاب صفت
کسی به کوی وفا چون تو راست قامت نیست
که قامتی که تو داری کم از قیامت نیست
حسین محو تماشای راه رفتن توست
مرو که خون تماشاییان به گردن توست...
::
الا که گردش تو در مدار حقطلبیست
تو زمزمی و جهان در کمال تشنهلبیست
تبارک اللَّه از آن خلقت پیمبروار
که حسن خلق تو آیینهٔ خصال نبیست
بگو جمال جمیل تو را نگاه کند
کسی که عاشق روی پیمبر عربیست
شجاعت تو علیگونه بود روز نبرد
شهامت تو نشانِ نماز نیمهشبیست
به عزت تو و گلهای کربلا سوگند
که خال کنج لبت مُهر هاشمی نَسبیست
«هزار مرتبه شُستم دهان به مشک و گلاب
هنوز نام تو بردن نشان بیادبیست»
قسم به آینهها نور مشرقینی تو
سفیر عشق، علی اکبر حسینی تو
#محمدجواد_غفورزاده