eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
251 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
517 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
در مدح حضرت علی اکبر علیه السلام رخشنده روز و شب چو مه و مهر خاور است از جان هر آنکه را که بدل مهر اکبر است اکبر که هست زاده ی لیلای دلغمین آرام جان حضرت زهرای اطهر است ای جان عالمی بفدایش که گفته اند مرآت حق نما و شبیه پیمبر است زیبد که گویمش ز جلال و مقام و شان فرمانروای بوذر و سلمان و قنبر است کسب ضیاء شمس و قدر میکنند از او چون پای تا بسر همه انوار داور است پشت فلک مدام بی بوسه ی درش چون حلقه های زلف شب آساش چنبر است اندر سپهر شرع نبی گشته آفتاب در برج دین حق مه و خورشید و اختر است در کربلا ز خیمه به میدان چه شد روان گفتی بسوی گله ی رو به غضنفر است آن لحظه کوفیان همه گفتند کاین سوار رزم آور و دلیر و شجاع همچو حیدر است چون شد فدای دین بصف کین باذن باب روز جزا به نزد خدا فخر مادر است در آتش دل از چه نسوزیم ما ز جان کز داغ مرگ اوست جهانی پر آذر است ما را چو در طریق غمش پای همتست در هر دو کون سایه اقبال بر سر است دست طلب کسی که به دامان او زند ایمن ز حادثات به صحرای محشر است سجین بود به حشر مقام عدوی او جای محب او به لب حوض کوثر است با اشگ و آه محزون بروزگار در آذر غمش به فغان چون سمندر است.
پیامبر اڪرم(ص) ؛ هیچ دعائے بہ مرحلہ اجابت نمے رسد مگر اینڪہ دعا ڪننده ، بر محمد و آل محمد صلوات فرستد. الشیعه، ج 7 ،ص 96. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام مُژده یاران علی اکبر آمد بر جوانان یارو سرور آمد شبه رسول الله - فرزند ثارالله مُنوَّر گشته بیت ثارالله شادو خُرَّم شد اباعبدلله بر آسمان اختر - برشیعیان سرور گُلشن شده امشب باغ حیدر شجاعتش همچو شاه خیبر گل باغ عترت - ای فاطمی خصلت بر عرشیان اکبر نور و ماهی بر فرشیان سرور، دلبر ،شاهی آئینه ی رحمت - معنای حُرّیت مژده شیعیانه دلبر گلدی شاهمیزون اوغلی اکبر گلدی شبه رسول الله - فرزند ثارالله آسمانه ایشیقلی آی گلدی عرشیدن حُسینه بیر پای گلدی به به نه گوزلدی - علی اکبر گلدی حُسین رسوله چوخ داریخاردی داریخاندا اکبره باخاردی جلوه ی طاهادی - نوه ی زهرادی.
میلادیه حضرت علی اکبر علیه السلام امشب به شباب رهبر آمد میلاد علیاکبر آمد در ماه نبی علی عیان شد یا آمنه را پیمبر آمد؟ یا فاطمه باز مجتبی زاد؟ یا آن که حسین دیگر آمد؟ خورشد حسین و ماه لیلا با چهره نور گستر آمد از گلبن سبز عشق و ایثار بوی گل و عود و عنبر آمد از مدح ملک بسی نکوتر از وصف بشر فراتر آمد در دامن کعبه ولایت امروز دوباره حیدر آمد عقلی که به دیدهاش توان دید روحی که بود مصور آمد با دیدن او عزیز زهرا جان دگرش به پیکر آمد از دامن مادری مکرم زیبا پسری مطهر آمد آئینه روی احمد است این سر تا به قدم محمد است این ای بحر شرف، گهر مبارک وی نخل کمال، بر مبارک بر چرخ ادب، ستاره در برج ولا، قمر مبارک در حسن بشر، ملک گرامی با خوی ملک، بشر مبارک بر شیر خدا و بر حسینش دیدار پیامبر مبارک مرآت جمال دادگر باد بر حجت دادگر مبارک در باغ نبوت و ولایت سر سبزترین شجر مبارک از این شجر همیشه سر سبز بر آل علی ثمر مبارک فرزند بدین جلالت و قدر بر مادر و بر پدر مبارک زینب شده بود پای بستش عباس گرفت روی دستش این حسن نبی است یا رخ اوست این تیغ علی است یا دو ابروست؟ این رشته جان ماست یا زلف این سلسله دل است یا موست؟ این قامت اوست یا قیامت یا سر و بلند بر لب جوست؟ زیبائی انبیا خلاصه در مصحف روی آن خدا روست هم چار امام محو رویش هم ختم رسل ورا ثناگوست در برگرفته همچو جانش از بس که حسین داردش دوست رویش همه را چراغ ایمان کویش همه را بهشت مینوست گلبوسه باب بر، جبینش هر چیز به جای خویش نیکوست از او نشوم جدا اگر چه دشمن کند از تنم جدا پوست خاک در اوست آبرویم هر جا که روم کنار اویم ای یوسف مصر عشق بازی عشق از تو نموده سرفرازی افتاده به پات سربلندی گردیده گدات بی نیازی یوسف به ثنات لب گشوده در مصر به نغمه حجازی از ماست هماره چاره جوئی از توست همیشه چاره سازی رخسار تو شمع دلفروزی لبخند تو روح دلنوازی بر دادن جان به راه جانان پیش از شهدات پیشتازی بی فیض محبت تو باشد یک عمر نماز، بی نمازی جز عشق تو ای حقیقت عشق عشق دگران، بود مجازی لبخند تو را از شب ولادت با قلب حسین کرده بازی اوصاف تو را حسین گوید ما را نرسد زبان درازی تنها نه علی اکبری تو زهرا و حسین و حیدری تو.
برسبط‌نبی‌،هدیه‌ز داورآمد درگلشن‌دین‌،شبه‌پیمبر آمد ازآل‌محمد(ص)به‌گلستان‌وجود در جلوه‌ رخ‌‌ علی‌اکبر‌‌ آمد. #مردانی
برسبط‌نبی‌،هدیه‌ز داورآمد درگلشن‌دین‌،شبه‌پیمبر آمد ازآل‌محمد(ص)به‌گلستان‌وجود در جلوه‌ رخ‌‌ علی‌اکبر‌‌ آمد. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
‍ (بحر طویل در ولادت و مدح حضرت علی اکبر علیه السلام) همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را. خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را. نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه  از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را. چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، به همه خلق ندا می دهم امروز که فردا به صف کرب و بلا یار حسینم، عجبا می نگرم در بغل مادر خود معرکة کرب و بلا را. ای نبی روی و علی صولت و زهرا صفت و فاطمه رفتار و حسن خو، تو که هستی که ربودی دل لیلا و حسین و حسن و زینب و عباس و علی را، تو نبی یا که علی یا که حسن یا که حسینی، تو همان خون خدا یا پسر خون خدایی، تو همه صدق و صفایی، تو همه مهر و وفایی، تو به هر زخم شفایی، تو به هر درد دوایی، تو عزیز دل آقای تمام شهدایی، تو همان یوسف خونین بدن آل عبایی، گل پر پر شدة گلبن ایثار و ولایی، نه تو قرآن ز هم ریخته از نیزه و شمشیر جفایی، تو همه صبر و ثباتی، تو همان باب نجاتی، تو به لعل لب خشکیدة خود خضر حیاتی، تو در امواج عطش آبروی آب فراتی که ز داغ لبت آتش زده دریا دل ما را. نظری تا که چو جان تربت پاک تو در آغوش بگیرم، به ضریحت بزنم بوسه و از شوق، همان لحظه بمیرم، عجبا قبر تو با قبر حسین از چه یکی شد، تو مگر جان حسینی نه، تو قرآن حسینی، پدر و مادر و جان و همه هستم به فدایت، منم و مهر و ولایت، منم و مدح و ثنایت، منم و لطف و عطایت، منم و حال و هوایت، سگ این کویم و جایی نروم از سر کویت، چه بخوانی چه برانی، کرم و لطف تو بود عادت تو، عجز و گدایی است همه عادت من، گفتم و گویم به دو عالم نفروشم کفی از خاک درت را، به خدا سلطنت این است که خاک قدم خیل گدایان تو باشم، ندهم این سمت از دست، به دستم بگذارند اگر مهر و مه و ارض و سما را.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای ولی عصر و امام زمان وی سبب خلقت کون و مکان ای به ولای تو، تولّای ما مهر تو آیینۀ دل‌های ما تا تو ز ما روی نهان کرده‌ای خون به دل پیر و جوان کرده‌ای خیز و ببین ای شه دنیا و دین کفر گرفته همه روی زمین عالم ما عالم دیگر شده آینۀ دهر مکدّر شده خیز و بکش تیغ دو سَر از نیام ای شه منصور پی انتقام خیز و جهان پاک ز ناپاک کن روی زمین پاک ز خاشاک کن ای به تو امید همه خاکیان بلکه امید همهء افلاکیان شمس و فلک شمسۀ ایوان توست جنّ و ملک بندۀ دربان توست مطلع وَالشّمس بوَد روی تو مظهر وَالّلیل دو گیسوی تو دیدۀ خلقی همه در انتظار کز پس این پرده شوی آشکار مُحتَجب از خلق جهان تا به کی؟ در پس این پرده نهان تا به کی؟ ما که نداریم به غیر از تو کس ای شه خوبان تو به فریاد رس.
گل لیلا به جمالت صلوات به جبین و خط و خالت صلوات تو همان کتاب حسن احمدی تو همان وجه خدای سرمدی تو همان آینۀ محمدی به جمال بی مثالت صلوات گل لیلا به ... ای ولیّ حق و فرزند ولی جدّه ات فاطمه ، جدّ تو علی چهره ات آینه لم یزلی به چنین قدر و جلالت صلوات گل لیلا به ... شب میلاد تو دل نور گرفت ملک از شوق و شعف شور گرفت لب خندان، دل مسرور گرفت به سرور و شور و حالت صلوات گل لیلا به ... ای رخت شمع ره هاشمیان آفتاب سپه هاشمیان گفت عباس مه هاشمیان به دو ابروی هلالت صلوات گل لیلا به ... ای همه عشق من و تاب و تبم ای ثنایت سخن روز و شبم گل لبخند وصالت به لبم به گلستان وصالت صلوات گل لیلا به ... ای رخت آینه مصطفوی در تن پاک تو روح علوی صفت و خلق و خصالت نبوی به تو و خلق و خصالت صلوات گل لیلا به ... به جمال تو قمر مبهوت است به دعای تو سحر مبهوت است به کمال تو پدر مبهوت است به تو و اوج کمالت صلوات گل لیلا به ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گل لیلا به جمالت صلوات به جبین و خط و خالت صلوات تو همان کتاب حسن احمدی تو همان وجه خدای سرمدی تو همان آینۀ محمدی به جمال بی مثالت صلوات گل لیلا به ... ای ولیّ حق و فرزند ولی جدّه ات فاطمه ، جدّ تو علی چهره ات آینه لم یزلی به چنین قدر و جلالت صلوات گل لیلا به ... شب میلاد تو دل نور گرفت ملک از شوق و شعف شور گرفت لب خندان، دل مسرور گرفت به سرور و شور و حالت صلوات گل لیلا به ... ای رخت شمع ره هاشمیان آفتاب سپه هاشمیان گفت عباس مه هاشمیان به دو ابروی هلالت صلوات گل لیلا به ... ای همه عشق من و تاب و تبم ای ثنایت سخن روز و شبم گل لبخند وصالت به لبم به گلستان وصالت صلوات گل لیلا به ... ای رخت آینه مصطفوی در تن پاک تو روح علوی صفت و خلق و خصالت نبوی به تو و خلق و خصالت صلوات گل لیلا به ... به جمال تو قمر مبهوت است به دعای تو سحر مبهوت است به کمال تو پدر مبهوت است به تو و اوج کمالت صلوات گل لیلا به ...
animation.gif
20.2K
ای دلشدگان! شاهد مقصود آمد در پردۀ غیب آن که نهان بود آمد گر بویِ گلِ محمّدی می‌شنوید محبوب خدا، مهدی موعود آمد. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
حضرت امام زمان عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف الله محمد حسین غروى اصفهانى ( کمپانی ) همرهِ بادِ صبا، نافۀ مُشکِ خُتَن است یا نسیمِ چمن و بوی گل و یاسمن است دیدۀ دل شده روشن، مگر ای بادِ صبا همرهت پیرهنِ یوسفِ گل پیرهن است شد مشامِ دلِ آشفتۀ غمگین، خوشبوی مگر از طَرفِ یمن ،بویِ اُوِیسِ قَرَن است یا مسیحا نفسی می رسد از عالمِ غیب که دل مرده دلان تازه تر از نسترن است نفخه ای می وزد از عالَمِ لاهوت بلی نه نسیمِ چمن است و نه زِ طَرفِ یمن است ای صبا با خبرِ مقدمِ یار آمده ای خیرِ مقدم، که نسیم تو، روانِ بدن است گر از آن سروِ چَمان نیست تو را تازه بیان صفحۀ رویِ زمین، بهرِ چه صحنِ چمن است ورنه تاری است از آن طُرّۀ طَرّار تو را از چه دلها همه در دامِ تو صیدِ رَسَن است عرصۀ دهر پر از نغمۀ یا بُشری شد خبر ار هست از آن غبغب و چاهِ ذَقَن است و هم پنداشت که دارد نفسِ بادِ صبا شرحِ آن نقطۀ موهوم که نامش دهن است گر ندارد خبری زان لبِ لعلِ شکرین طوطی طبعِ من، از چیست که شکّر شکن است؟ ورنه حرفی است از آن خسروِ شیرین دهنان بلبلِ نُطقِ من از چیست که شیرین سخن است؟ گر حدیثی نبُوَد زان دُرِ دندان به میان از چه رو، ناطقه ام معدنِ دُرِّ عدن است؟ ای نسیمِ سحری این شب روشن چه شب است؟ مگر امشب مَهِ من شمعِ دلِ انجمن است؟ مشرقِ شمسِ ابد، مطلعِ انوارِ ازل صاحبُ العصر ،اَبوالوَقت، امامِ زَمَن است مَظهَرِ قائمِ بالقسط حجاب ازلی مُعلِن سرّ خفیّ، مُظهِر ما قَد بَطَن است مرکز دایرۀ هستی و قطبُ الاَقطاب آن که با عالم امکان مَثَلِ روح و تن است مالکِ کُن فَیَکون و مَلِکِ کَون و مکان مَظهَرِ سلطنتِ قاهرۀ ذی المنن است بحرِ مَوّاجِ ازل، چشمۀ سرشارِ ابد کاندر آن صبح و مسا ،روحِ قُدُس غوطه زن است طورِ سینایِ تجلّی که لبی همچو کلیم اَرِنی گو لبِ کویش همگی را وطن است یوسفِ مصرِ حقیقت که دو صد یوسفِ حُسن نتوان گفت که آن دُرِّ ثَمین را ثَمَن است منشیِ دفترِ انشاء، قلمِ صُنعِ خدا ناظمِ عالَم امکان به نظامِ حَسَن است آن که در کشورِ اِبداع مَلیک است و مُطاع واندر اقلیم بقا مقتدر و مؤتمن است کِلکِ لطفش زده بر لوحِ عدم نقشِ وجود دستِ قهرش شررِ خرمنِ دهرِ کُهن است هم فلک را حَرَکت از حرکاتِ نَفَسَش هم زمین را زِ طُمَأنینۀ نَفسَش سَکَن است دل والا گهرش مخزنِ اَسرارِ اله دیدۀ حق نگرش، ناظرِ سِرّ و عَلَن است حجّت قاطعه و قامعِ اِلحاد و ضَلال رحمتِ واسعه و کاشفِ کَرب و مِحَن است حاویِ علم و یقین، حامیِ دین و آیین ماحیِ زیغ و زَلَل، مُحیی فرض و سُنن است جامعُ الشَّمل، پس از تفرقۀ اهلِ وفاق باسطُ العدل، پس از آنکه زمین پر فِتَن است ای سلیمانِ زمان، پادشهِ عرش و مکان خاتَم مُلکِ تو تا کِی به کفِ اهرمن است ای همایِ مَلأِ قُدس و حُمامِ جبروت تا بکی روضۀ دین مسکن زاغ و زغن است؟ ای رخت قبلۀ توحید و درت کویِ امید تا به کی کعبۀ دلها همه بیتُ الوَثَن است پرده از سِرّ اَنَا الله برانداز دمی تا بدانند که شایستۀ این ما و من است؟ عرش با قصرِ جلالِ تو چو ارض است و سماء عقلِ فعّال و کمالِ تو چو طفل و لبن است دل به دریا زده از شوقِ جمالت الیاس خضر از عشقِ تو سرگشتۀ رَبع و دَمَن است کعبۀ درگهِ تو قبلۀ ارواح عقول خاکِ پاکِ رهِ تو ،سجده گهِ مرد و زن است ای ز رویِ تو عیان، جنّتِ اربابِ جَنان بی تو فردوسِ برین،بر همه بیتُ الحَزَن است ای شهِ مُلک قِدَم، یک قَدَم از مَکمَنِ غیب وی مسیحا ز تو همدم، دمِ باز آمدن است ای که در ظِلِّ لِوایِ تو کند گردون جای نوبتِ رایت اسلام، برافراشتن است ای زِ شمشیرِ تو از بیم، دل دهر دو نیم گاهِ خون خواهی شاهنشهِ خونین کفن است. ـــــــــ ✔️ تضمین مرحوم حسینی برای این متن در لینک زیر از ،ص247.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدح و میلادیه حضرت امام زمان عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف مرحوم غلامعلی باقری الهام (هوشی تبریزی) ای آنکه بر صفات خداوند مظهری انوار بخش دیده خورشید خاوری برآسمان حسن تو خود مهر انوری آئینه جمال جمیل پیمبری ای حجت زمان وزمین یابن العسکری ای آنکه بر تمام جهان رهنما تویی آن مصلح حقیقی بعالم شها توئی از نسل پاک احمد مرسل بقا توئی هم جانشین مسند قل انّما توئی نوردو چشم حضرت خاتون محشری ای حجت زمان وزمین یابن العسکری ای قائم از قیام تو قائم همه جهان ای غائب از نظر شه اقلیم کون فکان ای قائم از قیام تو قائم همه جهان ای بر در جلال تو محتاج انس و جان ای خاک زیر پای تو تاج شهنشهان چشم جهان ندیده مثال تو سروری ای حجت زمان وزمین یابن العسکری ای رشگ مهر و ماه جمال چو ماه تو شرمنده شب ز غم غم زلف سیاه تو ای توتیا چشم فلک خاک راه تو مشتاق اهل دل همه بر یک نگاه تو محبوب عالمی چو تو محبوب داوری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری ای لطف تو ظهور کرامات موسوی وی یک دمت هزاردم پاک عیسوی ای برسرت ز جانب حق تاج خسروی وی در برت قبای همایون مهدوی گم گشتگان وادی غم را تو رهبری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری ای نو گل شگفتۀ گلزار احمدی ای زنده با وجود تو شرع محمدی ای قطب دین و مطلع انوار سرمدی ظل هما ست سایۀ ممد ود ایزدی وزهرچه گویم ازهمه شاها تو برتری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری ای ختم هشت و چار و ایا شاه تاجدار وی برثبات کون و مکان عمده اعـتبار ای بر وصال تو همه عشاق بیقرار تا کی جمال پاک تو در پرده استتار گر رخ بنمائی جان بستانی مخیّری ای حجت زمان و زمین یا بن العسکری ای جمله سروران جهان خاکسار تو تا کی کشند اهل یقین انتظار تو تا کی شوند چشم بره اشگبار تو اندر نیام تا بکی آن ذوا لفقار تو باز آی و بر جهان بنما شصت حیدری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری ای نور حق ز روی بر افکن نقاب را شرمنده سازرخ خود آفتاب را منسوخ کن بساط بهائی و باب را بر دار از جهان تو همه انقلاب را افکن ز عدل خود بجهان طرح دیگری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری شاها بیا و کون پر آشوب و شور بین اندر زمانه شـورش یوم نشور بین دنیا پر از فجایع وفسق و فجور بین در اهل دین ز دست اجانب فتور بین اسلام را بجز تو دگر نیست یاوری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری بازا که شمس دین قرین زوال شد اسلامیان ز فرقت تو پر ملال شد شرع نبی بدست جفا پایمال شد بی فرق خوب وزشت وحرام وحلال شد وقت است دست حق زگریبان در آوری ای حجت زمان و زمین یابن العسکری ای ملجأ و امید جهان شاه ممتحن ازدهرگشته غیرت و ناموس ریشه کن اسلام خود بگریه بر احوال خویشتن هم دوش یکدگرهمه جا خیل مردوزن فریاد ازین تساوی و از این برابری ای حجت زمان وزمین یابن العسکری ای صاحب زمانه ا ی خسرو حجیز ای بهترین اهل جهان ایـها العزیز اسلام گشته ملعبه قوم بی حمیز بنما ظهور درکف خود ذولفقار تیز شاها بزن بجز من نا حق اخگری ای حجت زمین وزمان یابن العسکری متروک گشته مذهب وآئین ودین بسی بر راس کار جایگزین هر دون ناکسی نه شرم از خدا و نه پابند بر کسی با میل خود کند به امورات بررسی برجسم دین زندزفعل دوصدزخم خنجری ای حجت زمین وزمان یابن العسکری ای مهد دین ز روی تو رد حجاب کن از راه لطف و عاطفه پا در رکاب کن مسرور از وصال دل شیخ و شاب کن از بهر داد خواهی جدت شتاب کن آنکه رسد بکیفرخود هر ستمگری ای حجت زمان وزمین یا بن العسکری (هوشی)بخویش عشق شه دین شعارکن کسب از درش بخود شرف و اعتبار کن عرض ادب به پیشگه شهریار کن تا دُرّ پر بها سخن کم عیار کن تزئین از این کلام نما برگ دفتری ای حجت زمان و زمین یا بن العسکری.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلادیه حضرت امام زمان عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف ای سلالۀ خاتم الانبیاء خوش آمدی نور دیدۀ سیّدالاوصیا خوش آمدی از فروغت ای مه بتول طاهره جلوه خدا گرفته شهر سامره یابن الزهراء خوش آمدی یابن الزهرا روز عید هم عهدی آمده مصلح جهان، مهدی عج آمده ز سامره آید این زمزمه خوش آمدی مهدی فاطمه عید میلادت مبارک باد یابن العسکری سیّدی سیّدی خوش آمدی یاس احمدی سرزدی سیّدی خوش آمدی گل، لطیفۀ مقدسی ز بوی تو است چشم انبیاء و اولیاء به سوی تو است یابن الزهراء خوش آمدی یابن الزهرا عاشقان گل مجلس آمده باغ نرگس نرگس آمده ندا به گوش آید از آسمان خوش آمدی یا امام زمان عید میلادت مبارک باد هستی جهان را بود بستگی به هست تو پرچم حسینی رسد عاقبت به دست تو وارث تمام انبیاء و اولیاء آرزوی فاطمه بیا بیا بیا یابن الزهراء خوش آمدی یابن الزهرا ای سجود ما ای قیام ما ای پناه ما ای امام ما به گلشن چشم ما پای تو فدای آن قد و بالای تو عید میلادت مبارک باد ای سر و تن و جان ما جمله رو نمای تو کوچه های ما شد چراغانی از برای تو ملک کبریا به مقدمت مزیّن است از ولادت تو چشم شیعه روشن است یابن الزهراء خوش آمدی یابن الزهرا ای ولادتت سرنوشت ما ای محبتت سرنوشت ما ولای تو کلّ توحید ما ظهور تو بهترین عید ما عید میلادت مبارک باد.
‍ سرود ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عید نجـات بشر آمد حجّت ثانی عشر آمد مهدی موعود! حجت معبود! عید میلادت مبارک (2) کرده جهان بوی خدا حس از نفست ای گـل نـرگس مسیح عالـم! قبلــۀ آدم! عید میلادت مبارک (2) بر لب تـو ذکر خداوند بر لب زهرا گل لبخند یوسف زهرا! امید دل‌ها! عید میلادت مبارک (2) تو آرزوی شهـدایی منقتم خون خدایی امید احمـد! روح محمّد! عید میلادت مبارک (2) ای مــه دلربــای بابا قرآن بخوان برای بابا امـام قـرآن! تمـام قـرآن! عید میلادت مبارک (2) حیدر و احمد به تو نازند آل محمّـد بـه تـو نازند تو جان جانی جــان جهانی عید میلادت مبارک (2) کعبـه بـود در انتظارت حسین گشته بی‌قرارت چشم سپاهت بود به راهت عید میلادت مبارک (2).
Decide where you want to be and don't stop until you get there. تصميم بگير ميخواى كجا باشى و تا وقتى به اونجا نرسيدى متوقف نشو . https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میلادیه حضرت امام زمان عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف بر گوش دل از هاتف، پیغام سُرور آمد شادیّ و طرب برپاست،‌ ایّام سرور آمد آمد به جهان مهدی طاووس جنان مهدی با اهلِ ولا یاران، شاد از دل و جان باشید بر پایِ گل نرگس، هر آینه گل پاشید شد صحن جهان گلشن چشمان شما روشن شادیم که شد آزاد، از غم دلِ مرد و زن گردید چراغانی، هر کوچه و هر برزن شد اهل محبّت شا این جشن، مبارکباد با یادِ گلِ رویش، مرغِ دلم آزاد است خوانم غزل شادی، چون موسم میلاد است ماه شب من مهدی ذکر لب من مهدی ای خامه! به عشقِ او، دُرّ و گُهر از لب ریز سرداب مقدّس شد، با نور رُخش لبریز عطر عتبات آمد بوی صلوات آمد نرگس گولونون عطری، مدهوش ائدوب عشّاقی حیران ائلیوب حُسنی، هر عاشق مشتاقی عشق آخشامی یامهدی! سسلر هامی: یامهدی! بو شاهی ملک سسلر، هر لحظه فلک سسلر خوشحالم اورکدن چون، مهدینی اورک سسلر آدینده گوزل داد وار هاردا بئله بیر آد وار.
مرحوم سید احمد حسینی ( هاتف اصفهانی ) چه شود به چهرهٔ زرد من نظری برای خدا کنی که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی تو شهی و کشور جان تو را تو مهی و جان جهان تو را ز ره کرم چه زیان تو را که نظر به حال گدا کنی ز توگر تفقدو گر ستم،بود آن عنایت و این کرم همه از تو خوش بود ای صنم،چه جفا کنی چه وفا کنی همه جا کشی می لاله گون ز ایاغ مدعیان دون شکنی پیالهٔ ما که خون به دل شکستهٔ ما کنی تو کمان کشیده و در کمین، که زنی به تیرم و من غمین همهٔ غمم بود از همین،که خدا نکرده خطا کنی توکه هاتف از برش این زمان،روی از ملامت بیکران قدمی نرفته زکوی وی،نظر ازچه سوی قفا کنی. (عج)
عباس داداش زاده(فانی تبریزی) ای محو کمالات تو هر عارف کامل ای کون و مکان واله آن حُسن و شمایل ای کان کرم معدن عرفان و فضیلت ای آنکه جهان از تو کند کسب فضایل ای حجّت حق میر هدی کنز حقایق ای لطف تو بر عالمیان فایض و شامل آیینۀ اوصاف خداوند ودودی آری به رخت هست عیان جمله خصایل در روی نگارین تو با آن همه خوبی بر قدرت خلاّق ازل هست دلایل بر دیدن رخسار تو ای چشمۀ خورشید جز دیدۀ اعمی نبود حاجب و حایل خورشید صفت تا که ز رخ پرده گشودی بُردی تو به یک جلوه، دل و دین ز قبایل هست آن رخ دلجوی توچون شمس هدایت بر سالک عرفان تو در طی منازل مشتاق توأم ای به جهان مونس جانم باز آی خدا را که دل و جان به تو مایل جویای تو در کوی طلب بوده و هستند هر عاشق شوریده و هر سالک عاقل لطفی کن و از دل بزدا زنگ علایق ای آن که به یک غمزه کنی حلِّ مسائل «فانی»که بود تا سخن از وصف تو گوید؟ یک بندۀ مسکین به در لطف تو سائل.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دلبر یکتا بیا ای محرم دلها بیا تنها تویی مشکل گشا ای رهبر والا بیا چشم و چراغ عالمی ای از تو نور و خرمی در پرده سر اعظمی ای آیت عظمی بیا ای دردمندان را طبیب ای آیت فتح قریب دیگر به پایان شد شکیب ای منجی دنیا بیا ای یادگار مصطفی ای مظهر لطف و صفا ای رحمت حق در خفا ای همدم دلها بیا ای بی پناهان را پناه افتادگان را تکیه گاه ای سایه ی لطف الاه ای یار ناپیدا بیا ای شاهد اعمال ما ای واقف از احوال ما ای حاصل آمال ما ای قبله گاه ما بیا دنیا ز طوفان ستم پر شد زامواج الم دل غرقه در دریای غم ای نوح ازین دریا بیا آیات قرآن را زبان تنها تویی در این زمان ای شرع احمد را بیان ای مظهر طاها بیا ای عدل تو حیدر نما صبر تو صبر مجتبی ای دادخواه کربلا ای زاده ی زهرا بیا معشوق هر پیغمبری بر فرق نرگس افسری یا حجت بن العسکری ای یار روح افزا بیا دانم که در تاب و تبی خود منتظر روز و شبی گریان به یاد زینبی ای رمز عاشورا بیا
ما در قفسِ گناهِ مان محصوریم از خیمه ی سبزِ بی کرانت دوریم بی آنکه حواسمان به غیبت باشد سرگرمِ چراغانی و جشن و شوریم. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
الله بهجت(ره) فردای قیامت که هیچ چیز از انسان را نمی خرند اشک بر سید الشهدا را مثل دانه دُرّی برایش نقد می‌کنند. واسعه،ص۲۵۷ https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
میلادیه حضرت امام زمان عَجّلََ اللهُ تعالی فَرَجَهُ الشَّریف بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان بزن مطرب نی و بربط که آمد نیمه شعبان قدر قدرت شهی آمد،علی فطرت،مهی آمد چه قدرت،قدرت مطلق،چه فطرت، فطرت یزدان تولد یافت مولودی ز امر قادر یکتا که از نور جمال او جهان شد روضه رضوان خطش مشکین و لب غنچه،رخش زیبا قدش فتنه چه قامت،قامت رعنا،چه صورت،صورت رخشان زچشم و روی نیکویش توانم اینقدر گویم که رویش قبله‌ی دلها و چشمش چشمه‌ی حیوان زلطف و رحمتش باشد،زبان الکن،قلم عاجز چه لطفی،لطف بی‌منت،چه یاری،‌یاور یاران بگو از من تو ای ساقی بآن سرو سهی بالا توئی آقا، توئی مولا، بخلق عالم امکان بجانم او بود، جانانکه جان عالمش قربان بدردم او بود درمان،چه دردی،درد بی‌درمان توئی سرور، توئی رهبر،توئی نوباوه حیدر توئی سلطان بحر و برّ،ولی حضرت سبحان توئی لطف و توئی جود و توئی رحم و توئی رحمت توئی دریای بخشایش،توئی فیض و توئی احسان توئی علم و توئی عالم،توئی حلم و توئی دانش توئی دُرّ و توئی گوهر،توئی لؤلؤ توئی مرجان توئی محرم،توئی همدم،توئی فخر بنی آدم توئی یار و توئی یاور،توئی غمخوار غمخواران تویئ شاخص،توئی شامخ،توئی شافع، توئی راکع توئی قائم،توئی غائب،توئی پیدا،توئی پنهان بود مهدی تو را نام و بود شهرت تو را هادی توئی مهر و توئی ماه و توئی خورشید نور افشان توئی عدل و توئی عادل،توئی عقل و توئی عاقل توئی فضل و توئی فاضل،توئی شاهنشه خوبان کلام نغز و دلجویت بود شیرین و روح افزا چرا؟چونکه توئی ناطق،چه ناطق؟ناطق قرآن ز درد انتظارت جای اشک از دیده خونبارم شتابی کن که رفت ای شه زکف دین و زدل ایمان ترا ازجان و دل چا کرد و صد عیسی،دو صد موسی کنیز درگهت حور و فلک عبد و ملک دربان زبان را جای گویایی نباشد بهر ژولیده چرا؟چونکه نباشد گفتن مدح تو شه آسان.