👆#ادامه 👇
صبح به سراغ عبد فرّار رفتم و دیدم با چهره ای پرنور جان داده است.» من و دیگر شاگردان از این رخداد بی خبر بودیم، اما اول صبح، آخوند گفت: «امروز
برویم منزل یکی از اولیای خدا که وفات کرده و ما را به سمت خانه عبد فرّار برد. این اثر نفس قدسی ملاحسینقلی همدانی بود که بارها مشاهده اش او کرده بودیم؛ اما این بار تفاوت داشت. آخروسط قهوه خانه، آن هم بین این همه آدم گردن کلفت، ورق طوری برگشته بود که قرار بود عارف کامل بخواند و عیاشان ساز بزنند.
صدایش را صاف کرد و با ضرب آهنگی ناقوسی، وسط دودودم قهوه خانه شروع به خواندن اشعار ناقوسیه منسوب به امیرالمؤمنین کرد:
اِلهَ اِلاّ الله * حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً
اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا * وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا
یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً * یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً
یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً * تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً
ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا * اِلاّ اَوْهى رُکُناً مِنّا
قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى * وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى
لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا
❇️معنی شعر
ای فرزند دنیا آرام باش، آرام
ای فرزند دنیا در کار خود دقیق شو، دقیقشدنی.
ای فرزند دنیا کردار نیک گردآور، گردآوردنی.
دنیا سپری میشود پیوسته پیوسته، هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد جز این که پایه و رکنی از ما را سست می گرداند.
ما سرایی را که باقی است، ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم.
ما آنچه را در آن کوتاهی نموده ایم، نمیدانیم مگر روزی که چهره در نقاب خاک کشیم.
🔻ترکیبب ضرب آهنگ این شعربانفس الهی او، اثری بر جان آنها گذاشت که از ساز زدن دست کشیدند و شروع کردند به گریه. صدای آه و ناله و اشک و تأسف بود که سقف قهوه خانه را به لرزه می انداخت. ققنوس توبه از خاکسترجان هایشان سربرآورد و زیرورویشان کرد. آخوند چشمان آسمانی اش را از روی تک تک آنها گذراند و از قهوه خانه بیرون آمد. به دنبال او ماهم بیرون آمدیم، اما صدایی که همچنان شنیده می شد، صدای گریه و زاری و آه و ناله بر گذران عمر و طنین ریشه دواندن حقایق الهی در جان های جوانانی بود که به دست ولی الهی، با چند خط شعر منسوب به شاه مردان، این چنین متحول شده بودند. این رسم دیرینه روزگار است؛ سرانجام، چنگال تقدير، مردمان غافل بهره مند از خورشید را به کام تاریکی فراق می کشاند.
حالا حال آخوند به هم خورده بود. به کربلا آمده بودیم. سایۂ غم، چهره تمامی شاگردان را در هم کشیده بود. من که سال ها خدمت او را کرده بودم، نگران و غم زده به در بسته اتاقی مینگریستم که در آن بستری بود و در کنار دوستان و مریدانی که هرکدام در حیات خود ستاره ای پرفروغ شدند، منتظر خبری از اندرونی نشسته بودم.
کهکشان نیستی، ص ۵۱
🔴 میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
#جرعه_ای_نور
ما اشتَدَّ ضِيقٌ إلاّ قَرَّبَ اللّهُ فَرَجَهُ
هيچ سختى و مشكلى شدّت نگرفت، مگر اين كه خداوند گشايش آن را نزديك ساخت
"علی علیه السلام"
غررالحكم حدیث9566
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#سردار_دلها♡
سردار این قدر خاکی بودی که بجز در مراسم رسمی درجه هایت را نصب نمی کردی لباس سبزت یا تنت نبود یا اگر بود خاکی بود و گلی بود
خانه ات ساده بود وسایل خانه ات چقدر معمولی و حیاط منزلت چقدر ساده و خودمانی
و از همسرت خواستی که بر سنگ قبرت بنویسند سرباز قاسم سلیمانی بدون نام و عنوان
اگر به ما بود برایت مزاری درست می کردیم درجه یک با چندین گنبد و گلدسته در حد یک الگو و قهرمان
چه کنیم که خودت پیش دستی کردی و طور دیگری وصیت کردی شاید تو ما را بهتر شناخته بودی....😭
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
#جان_فدا
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#شهیدانه♡
فرش کوچکی انداخت گوشه حیاط خانه پدری اش ؛توی آفتاب، پیرمرد را از حمام آورد،روی فرش نشاند ،سرش را خشک کرد، دست و پیشانی اش را می بوسید و میگفت تنها دلخوشی من توی این دنیا پدرمه😭
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
#جان_فدا
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#همسرانه
فاطمه بضعه منی فمن اذاها فقد اذانی و من سرّها فقد سرّنی
همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم:
سلام علیکم،
حقیقتاً ماندهام در پیشگاه خداوند که چگونه میتوانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقَّ نزدیک به چهل سالهی شما را اداء کنم.
امیدی جز به بخشش و محبّت پیوستهی شما و خداوند سبحان ندارم.
روزت را تبریک میگویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را میبوسم.
از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اولین سال را در روز مادر بدون مادر به سر میکنی برایت صبر و برای آن مرحومهی مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم.
همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🖤
✉️ نامه حاج قاسم به همسرش بمناسبت روز زن
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تفاوتهامون♡
به گفته روانشناسان احساسات در پشت سر مردان و در پیش روی زنان قرار دارد. یعنی زنان عاطفه خود را بیشتر بروز میدهند و مردان به دلیل خصوصیات ذهنی و یادگیری اجتماعی، یاد گرفتهاند تا عاطفه خود را کمتر نشان دهند. به اضافه آن که مردان احساساتشان زمانی فعال میشود که تایید شوند و یا احساس قدرت کنند و چون این فرایند با نحوه فعال شدن احساسات زنان متفاوت است، به نظر میرسد که مردان کمتر احساسی و بیشتر منطقی هستند. گریه کردن مردان یا عاشق شدن شان دلیلی بر بعد احساسی بودن آن هاست.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#دوا🏠
آنتی بیوتیک خانگی بسازید 🌱
👈داخل شلغم را خالی کنید و در فضای خالی شده عسل بریزید !
👈3 ساعت بعد، شلغم آب انداخته و معجون حاصل بهترین و قوی ترین داروی سرماخوردگی🤧 ست
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#حاج_قاسم♡
با هم رفتیم به محل تولدش. همه جا را نشانمان داد و گفت: اگر روزی آقا به من اجازه بدهند از شغلم کناره بگیرم، حتما به روستا برمیگردم و دوباره کار پدرم را انجام میدهم.
پدرم کشاورز بود؛ تمام این بوته ها را با دست خودش کاشت. دوست دارم برگردم و یک کار درآمدزا از همین بیابان که کسی ارزشی برای آن قائل نیست. برای جوان های روستا مهیا کنم.
#تسلیت_شهادت_حاج_قاسم_سلیمانی
#روزمرگی_من_و_مامان👇
#https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
بعضي چيزها
در جهان خيلي مهمتر از
دارايي هستند
يڪي از آنها
توانايي خوش بودن
با چيزهای ساده است
#سلام_صبح_بخیر
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#مطبخ🍮
#ماش_پلو_ با_گوشت_چرخ_کرده
#مواد لازم برای 2نفر
ماش: نصف پیمانه
برنج ایرانی: یک پیمانه
گوشت چرخ کرده: 200 الی 250 گرم
زعفران دم کرده: 2 قاشق غذاخوری
پیاز داغ طلایی بدون روغن: 2 قاشق غذاخوری
روغن زیتون: 2 قاشق غذاخوری
نمک، فلفل و زردچوبه: به میزان لازم
پیاز متوسط: 1 عدد
آب: 2 پیمانه
#طرز تهیه
گوشت را با حرارت خیلی کم بپزید و با پشت قاشق مدام آن را فشار دهید تا کاملا له و یکنواخت شود.
وقتی گوشت تغییر رنگ داد پیاز داغ و ادویه ها و نمک را اضافه کرده و کمی دیگر تفت دهید تا طعم دار شده و بوی نامطلوب گوشت از بین برود.
ماهیتابه را از روی حرارت بردارید و کنار بگذارید.
ماش را در قابلمه ای با کمی روغن تفت دهید تا هم خوش طعم تر شود و هم ظاهرش به همان صورت حفظ شود.
درون قابلمه ماش، کمی آب بریزید، درب آن را بگذارید تا ماش نیم پز شود.
نشانه ی نیم پز شدن این است که وقتی ماش را بین دو انگشت فشار می دهید، باز شود اما متلاشی نشود.
ماش را آبکش کنید و کنار بگذارید.
در قابلمه ای آب به جوش آورده و برنج را در آب جوش بریزید. در صورت تمایل کمی زردچوبه در قابلمه بریزید تا برنجتان زرد رنگ شود.
چند دقیقه قبل از پخته شدن برنج، ماش را هم اضافه کرده و با هم آبکش کنید.
پس از دم کشیدن برنج را در دیس کشیده و با گوشت چرخ کرده تزیین کنید نکته : میتونید تمامی مواد را با برنج با مخلوط کرده و روی حرارت ملایم قرار دهید تا دم بکشد
در صورت تمایل کف قابلمه را سیب زمینی یا نان بگذارید.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#انگیزشی♡
وقتی ۱۷ ساله بودم جمله ای خواندم که تاثیر عمیق بر روی آینده ام گذاشت:
هر روز طوری زندگی کنید که به نظر آخرین روز زندگی تان است و اگر همینطور ادامه دهید ؛ بالاخره یک روز به صحیح ترین شیوه ممکن، زندگی خواهید کرد.
از آن روز به مدت ۳۳ سال هر روز صبح در برابر آینه از خودم میپرسیدم اگر امروز آخرین روز زندگی ام باشد آیا حاضرم کارهایی که باید امروز انجام دهم ، انجام بدهم؟
اگر پاسخم مثبت نبود متوجه میشوم که باید در قسمتی از زندگی ام تجدید نظر کنم ...!
استیو جابز
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#داستان_حج_من🕋
#قسمت_دوم
به همسرم گفتم نیا حالت خوب نیست
قبول نکرد اومد دیگه خواهرها برادرها همسراشون و خاله ها هم اومده بودن بدرقه
ما زودتر رفته بودیم
یه مقدار طول کشید تا اتو بوسها بیان
وقتی که سوار شدیم دیگه باورم شد که دارم میرم
هیجان و دلشوره با هم داشتم
به همسرم سفارش میکردم هوای بچه ها رو داشته باشه به پسر و دخترم سفارش میکردم خداییش هم تا حالا مدت طولانی ازشون دور نشده بودم
همسرم یه بیت شعر زیر لب میخوند
"من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود"😭
توی فرودگاه هم سختی های خودش و داشت
مامانم چون پاش درد میکرد براش ویلچر گرفته بودیم خیلی سبک وخوب بود ولی بازم سخت بود بدون مرد دو سه تا ساک دستی که میخواستیم همراه مون باشه با ویلچری
که راه وکج وکوله میرفت 😁 بلاخره بعد از گذراندن هفت خوان سواار هواپیما شدیم چند ساعت هم تاخیر داشت
نشستیم تو هواپیما ولی ذهنم درگیر بود
پیش همسرم بودکه مریض بود تنها هم شده بود
پیش دخترم که الان درچه حالیه چون بمن خیلی وابسته است باردار هم که بود
پیش پسرم طفلی در که در مهیا شدن سفرم چقدر کمکم بود راستش خودمم خیلی به بچه هام وابسته ام نگران بودم چطوری میتونم این مدت دوری شون و تحمل کنم
در جده در مسجدی به اسم جحفه محرم شدیم برای حج عمره تمتع
خلاصه
وقتی که رسیدیم مکه رفتیم توی هتل
انگار یه نفس راحت کشیدم😊🙏
#مامان
#حج_تمتع
🌺ادامه دارد
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تیکه_کتاب♡
کتاب کهکشان نیستی
بر اساس زندگینامه سید علی قاضی طباطبایی
روایت علی محمد بروجردی ص 344
#قسمت_اول👇
#کهکشان_نیستی
حیران و سرگردان دکان ها را پشت سر میگذاشتم و نمی دانستم که پاهایم بی اختیار مرا به کجا میبرد .رفتم و رفتم و رفتم ،تا این که مردم آزار معروف نجف، قاسم فاسق را دیدم که با نوچههایش در حال چرخاندن تسبیح و آزار و اذیت کاسبان است .نظرم را از او برگرداندم و بی اختیار به سمت انتهای بازار حرکت کردم . نمی دانستم این نیروی درونی چیست که از من سلب اختیار کرده و مرا به آنجا می کشاند تا اینکه بالاخره به آخر بازار رسیدم و دیدم استادم سید علی قاضی لبخندزنان از آنجا به سمت حرم مطهر در حرکت است .همچون جوجه هایی که مادر خود را پس از تشنگی و آوارگی در بیابان یافته باشند، برای به زیر بال و پر او رفتن از تهاجم این افکار ،به سرعت برق خود را به او رساندم و خم شدم و دستش را بوسیدم و گفتم آقا خیر است، ان شاالله. استاد خنده ای کرد و گفت: البته که خیر است ؛ علویه از بنده تقاضای انگور کرده و من هم از خداوند طلب انگور کردم در حالی که نمیدانستم چرا این اتفاق میافتد، بی اختیار دستم رادر جیب قبایم کردم و تمام پولی را که داشتم درآوردم و در مقابل استاد گرفتم ،و گفتم: آقا این مبلغ خدمت شما. استاد نگاهی به دستم کرد و با حالتی نمکین، پول بسیار کمی برداشت و گفت :همین مقدار برای خرید انگور کافی است. در تمام سال هایی که با او آشنا بودم میدانستم ،برنج درسته نخورده بود و همیشه اگر مبلغی در دست داشت خرده برنج که قیمت آن ناچیز بود می خرید. در همین فکر بودم که دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: برو به دست خدا شیخ علی محمد.... از وقتی که به او رسیدم به کلی حال بی تابی ام را فراموش کرده بودم ؛ به محض اینکه او دست روی شانه ام گذاشت و گفت برو به دست خدا گویی انقلابی در وجودم به پا شده بود. تمام آن اضطراب ها و گرفتاری ها و ظلمت از وجودم رخت بر بسته بود؛ گویا از حرم مرا حواله نزد او کرده بودند تا به حال به نا بسامان بیرون بیایم. به ایشان رو کردم و گفتم : روی چشم آقا. اگر اوامری بود بفرمایید .اما همین موقع بود که صدای نعره و فریاد از همان نزدیکیها پرده های گوشم را به لرزه انداخت ....
🌺ادامه دارد
میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
شما به هنگام سختی و نیاز، دعا می کنید؛
کاش در عین عافیت و در روزهای فراوانی
هم دعا می کردید ...
جبران خلیل جبران
🌺خداااایا بابت برف زیبایی که فرستادی ممنوووون🙏
#سلام_صبح _زیباتون_بخیر
👤 #روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#فرزندانه♡
گاهی کودک با دوسلاح
"گریه و قهر" چیزهایی را
میطلبد که به صلاح اونیست.
در این مواقع اصلاً در برابراو کوتاه نیایید.
چرا که اگر اوطعم اینگونه موفقیت را بچشد، ترک این عادت، بسیارمشکل خواهد بود.
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#ممنونم_خدا 🙏
👃وقتی گرد و غبار وارد بینیم میشه؛
- تو با تحریکِ سیستم عصبیم ،
موهای ریز بینیم رو تکون میدی...
- بلافاصله، با یه نفس عمیق هوای زیادی رو میاری داخل ریههام و تا جایی که ممکنه اونو فشرده میکنی
- برای اینکه بتونم هوای فشرده شده رو توی سینه نگه دارم ؛ زبونم رو میچسبونی به سقف دهانم تا راه گلوم رو ببندی.
- حالا وقتشه که اینهمه هوا رو یکدفعه آزاد کنی تا عامل مزاحم به بیرون پرتاب بشه..
- اما چشمام ممکنه تحمل این حجم فشار رو نداشته باشن و آسیب ببینن ؛ پس تو اونا رو محکم میبندی،
- و همزمان راه گلوم رو باز میکنی؛ و من عطسه میکنم..
✖️ارادۀ من هرگز نمیتونه مثل تو با چنین سرعتی از سلامتیم مواظبت کنه..
✨بیدلیل نیست که بهمون یاد دادی بعد هر عطسه بگیم ؛ الحمدلله..
ممنونم ازت خدا...🙏
#استاد_شجاعی
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#دعا_برای_شفای_بیماران
اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ وَ یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ ءَاِلهٌ مَّعَ اللهِ قَلیلاً مَا تَذَکَّرُونَ
آیا آن شریکان بهترند یا کسی که دعای شخص گرفتار را هنگامی که او را میخواند، پاسخ میدهد و آسیب و گرفتاری اش را برطرف میسازد و شما را جانیشنان روی زمین قرار میدهد (جانشنان خدا در روی زمین، و حاضران در جای رفتگان)؟ آیا با خدای یکتا معبودی هست؟ بسیار اندک متذکر می شوید!”
خدایا ازته دل ازت میخوام همه مریضها رو شفا بدی
دعا برای بیماران فراموش نکنید
چه هدیه ای دارید برای دوستانتون که بیمار دارند و التماس دعا داشتند ازشما
# 7بار حمدشفا می خوانم🤲
14صلوات می فرستم🤲
یامن اسمه دوا و ذکره شفا
التماس دعا🤲
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
▪️[أَوْلادی وَ مَـنْ تـَحْـتَ الــْخَـضْـراء
کُلُّهُمْ فِداءٌ لِأَبی عَبْدِاللهِ الْحُسَیْن]
▪️ام البنین که باشی؛
زیباترین سرمشق را
برای تاریخ می نویسی....
♡ فرزندانم و هر چه زیر آسمـــانِ کبود است،
فــــدایِ حسـین♡
#تسلیت_وفات_حضرت_ام_البنین 😭
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
زندگیت رنگی می شود
وقتی که تو
شادی را در قلب دیگران نقاشی کنی…
#سلام_صبح_بخیر
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#زيارت_روز_جمعه_به_نام_امام زمان_عج
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ،السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ ،السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ ،السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَاوَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِوَ ظُهُورِ الْأَمْر.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ،وَأَسْأَلُ الله أَنْ يُصَلِّيَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ المُنْتَظِرِينَ لَكَ وَالتَّابِعِينَ وَالنَّاصِرِينَ لَكَ عَلى أَعْدائِكَ، وَالمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيائِكَ ،
يامَوْلايَ ياصاحِبَ الزَّمانِ،صَلَواتُ الله عَلَيْكَ وَعَلى آلِ بَيْتِكَ، هذا يَوْمُ الجُمُعَةِ وَهُوَ يَوْمُكَ المُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ، وَالفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلى يَدَيْكَ، وَقَتْلُ الكافِرِينَ بِسَيْفِكَ،وأَنا يامَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَجارُكَ، وَأَنْتَ يامَولايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الكِرامِ وَمَأْمُورٌ بِالضِّيافَةِ وَالاِجارَةِ فَأَضِفْنِي وَأَجِرْنِي صَلَواتُ الله عَلَيْكَ وعَلى أَهْلِ بَيْتِكَ
التماس_دعا🤲
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#از_مادران_گفتن
يه دوست ميگفت
وقتي مادرم اشپزي ميكرد اگر توي غذام يه تار مو پيدا ميشد زمين و زمانو بهم ميريختم
ولي حالا كه از دست دادمش
زمينو زمانو بهم ميريزم
تا يه تار مو ازش پيدا ميكنم😭
دیشب سالگرد مادر همسرم بود پنجاهمین سالگرد درگذشتش بودش مادر همسرم زمانی که هشتمین فرزندش را میخواست بدنیا بیاره روحش آسمانی شد روایت هست زنی که موقع زایمان از دنیا بره شهید محسوب میشه
ما مادر شوهرم را ندیدیم یعنی وقتی بچه هاش همه قد و نیم قد بودن پر کشید ولی هنوز که هنوزه بعد از پنجاه سال ازش به نیکی یاد میکنن خیلی حسرت میخورم که نیست و ما از وجودش بی بهره هستیم
برای شادی روح مادر همسرم و مادرهای آسمانی فاتحه بفرستید
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#تیکه_کتاب📚
از کتاب جذاب کهکشان نیستی
براساس زندگینامه سید علی قاضی طباطبایی
ادامه قسمت قبل 👇
#تیکه_کتاب
#کتاب_کهکشان_نیستی ص343
. رویم را برگرداندم دیدم قاسم فاسق است که یقه یک عربانه چی را گرفته و بر روی زمین می کشد و فریاد می زند.🙄
همان لحظه فهمیدم استاد با چشمان تیزش همچون صاعقهای کوبنده در حال نگاه کردن به اوست قاسم و نوچه هایش با داد و بیداد در حالی که عربانه چی را روی زمین میکشیدند زمین به سمت پایین بازار می آمدند آقا دست من را گرفت وگفت بیا برویم و به سمت قاسم حرکت کرد. من که ترسیده بودم ،پشت استاد به راه افتادم و او را دنبال کردم قاسم فاسق که داشداشه سیاهی داشت که شکم بزرگش از زیر آن بر آمده شده بود فریاد کشان در مقابل استاد ایستاد .سرش را بالا گرفت و با او چشم در چشم شد. به محض اینکه تلاقی چشمانشان رخ داد نوچه ها عقب کشیدند و قاسم یقه عربانه چی را رها کرد و در حالی که صدایش میلرزید گفت: آقا سید غلط کردم .آقا که در سکوت محض با نگاهی گیرا به او نگاه می کرد ،پس از لحظاتی طولانی گفت: از این کارها دست بردار قاسم! "قاسم در حالی که لرزه خفیف در اندامش قابل مشاهده بود "گفت: آقا خبط کردم!شما ببخشید، غلام شما هستم ، هرچه شما بفرمایید. استاد نگاه نافذی به او کرد رو به من با مهربانی گفت: آقا شیخ علیمحمد، از لطف شما ممنونم ،میروم برای علویه انگور بخرم .عبایش را جمع کرد و با لبخند کم رنگی که بر لب داشت، از میانه خارج شد و من و جماعتی از کسبه بازار را که به خاطر داد و فریاد بیرون آمده بودند و گرد قاسم فاسق و آقا حلقه زده بودند، در حیرتی تماشایی مبهوت قدرت اثر نفس الهی خویش کرد. همان جا بی اختیار این شعر زیر زبانم زمزمه شد: قوت می بشکند ابریق را....
#کهکشان نیستی
به روایت از علی محمد بروجردی
میتونید این کتابو با ده درصد تخفیف از مجموعه کتابهای خوب تهیه کنید👇
https://zarinp.al/452607
هرسوالی داشتید از پشتیبانیشون بپرسید @ketab_adm
.
صبحها برای هر فردی میتواند رنگی داشته باشد
بستگی به دلت دارد و به علاقههایت که صبحگاه تو چه طیفی و رنگیست
هر چه هست آرزو میکنم در این زمستان شاد باشد و پر از بهانه برای لبخند...
#سلام_صبح_بخیر 🌨
#روزمرگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb