eitaa logo
مسار
334 دنبال‌کننده
5هزار عکس
544 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️مسئولیت خطیر 🍃یه روزی توی این مملکت علمای بزرگ برای اعتراض به ممنوعیت حجاب دست به‌کار شدن. تجمعی توی مسجد گوهر‌شاد شکل گرفت و نیروهای نظامی رضا پهلوی ریختن و اون تجمع رو به خون کشیدند. این خون کشیده شد و توی جریان‌های متعدد برای دفاع از ناموس ریخته شد. تا خون هیچ ناموسی ریخته نشه؛ ولی اتفاقاتی این فکر رو به‌وجود اورد که حجاب و ناموس متحجرانه‌س! ! 🍂هشتگی که رد خون علی خلیلی رو که واضحاً برای دفاع از ناموس شهید شد رو پایمال کرد. رد خون باز هم کشیده شد. احساسی به‌وجود اومد که می‌گفت حجاب، جذاب نیست‌، خوب نیست. بهتره که کسایی با چادر و روسری‌های دلبر، مسئولیت خطیر رو به‌ عهده بگیرن تا تبلیغ حجاب شه!😏 خون همچنان زیر کفش‌های پاشنه‌بلند خودی و غیرخودی جاریه. 🍁غیر خودی صراحتا پایمالش میکنه و خودی در عین حالی که پرچم حجاب و دفاع از حریم زن رو بالا گرفته و احترام زیادی به اون خون قائل هست، پایمالش میکنه! 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍ حجاب، چشمه‌ جوشان حیا ✨همه ادیان به دنبال بیان یک واقعیت بوده و هستند که اگر آن را فراموش نکنیم، نجات می‌یابیم. 💠آن واقعیت نجات بخش، حی و ناظر بودن خداوند است. حی و ناظر دانستن خدا آب گوارای حیا و شرم از حضور خدا را در وجود آدمی جاری می‌کند و در تمام سکنات و رفتار انسان از جمله ظاهر و حجاب او نمود می‌یابد. در واقع حجاب مثل چشمه‌ای جوشان است که از دل زمین حیا و عفت وجود انسان می‌جوشد و فرد و جامعه را از پاکی خود بهره‌مند می‌کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
💥معجزه مهارت‌های رفتاری 💯خانم با هنر زنانه‌اش در حین رفتار و متانت در گفتار می‌تواند آرام آرام تغییرات مثبتی در زندگی مشترک ایجاد کند. 🔺همیشه و در همه حال، رعایت ادب و احترام نسبت به شوهر فضای خانه را غرق نشاط و آرامش می‌کند. 🔺زمانی‌که همسر حرف‌ می‌زند، شنونده خوب بودن و درک ایشان در مسائل و مشکلات؛ بهترین راهکار برای تصاحب قلب اوست. 🔺زن با بهره‌گیری از مهارت‌های رفتاری پسندیده، زندگی را به کام خود و خانواده‌اش شیرین می‌کند. 🔹«وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً ۚ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»؛ 🔸«و از نشانه های او این‌که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.»* 📖*سوره روم، آیه ۲۱ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مشق صبوری 🍃ماشین را در انتهای کوچه پارک کرد. دزدگیر را با عجله زد و دوید تا به موقع برسد. خانم منشی فرم استخدام را به او داد تا پر کند. صدرا جواب سوالات را یک به یک نوشت. سوال کرد: «چقدر طول می‌کشه خبر بدید.» ☘_معمولا یک هفته. 🌸صدرا تشکر کرد و از شرکت گیاه دانه خارج شد. در مسیر خانه صدرا با خودش فکر کرد همسرش به خاطر این که پسرشان نوید را شیر می‌دهد باید تغذیه‌ای خوب داشته باشد. 🍃از خاطرش گذشت پدر آرمان دوستش صاحب فروشگاهی بزرگ است، با او تماس گرفت. او بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «آرمان! میشه از پدرت بخواهی تو فروشگاهش کاری بهم بده.» 💠_باهاش صحبت کنم، بهت خبرت میدم. 🎋صدرا لیسانس مهندسی کشاورزی داشت و رزومه خود را به شرکت‌های مرتبط فرستاده بود؛ اما هیچ کدام با او تماس نگرفتند. 🌾صدرا مسافرکشی می‌کرد. چند ساعتی در شهر چرخید. از میوه فروشی سیب و پرتقال و از بقالی سر کوچه‌شان شیر و پنیر خرید. ⚡️ وقتی وارد شد صدای گریه‌ی نوید توی راهرو می‌پیچید صدرا با صدای بلند گفت:«جانم! پسر بابا.» وارد پذیرایی شد، وسایلی را که خریده بود روی میز آشپزخانه گذاشت. دست و صورتش را شست، نوید را به آغوش کشید و او را بوسید. 🍃ژاله رو به صدرا گفت: « فقط پسرتو تحویل می‌گیری!؟» ✨_خانم گل، زندگی‌مون با دعاهای خیر تو روبراهه، ممنونم ازت. 🍃 _صدرا جان، لابلای مشغله‌های روزمره‌ زندگی باید برای هم وقت بذاریم. 🌸صدای زنگ گوشی صدرا بلند شد. آرمان بعد از سلام و احوالپرسی گفت: «به عنوان صندوق‌دار می‌تونه از فردا صبح در شعبه شاهین ویلا مشغول به کار بشه.» صدرا از او تشکر و خداحافظی کرد. ☘صدرا در شعبه کم حرف می‌زد. بیشتر سکوت می‌کرد. تلاش کرده بود کارش را دوست داشته باشد؛ ولی نمی‌توانست، او قلبا نمی‌توانست. حساب و کتاب برایش جذاب نبود؛ ولی مشق صبوری می‌کرد، باور داشت با کمک و همدلی همسرش از جاده‌‌ی سخت به مقصد‌ زیبا می‌رسد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔥کینه‌ی شُتری ♨️زنگ که می‌زد، مادر گوشی را برمی‌داشت. بعد از احوالپرسی می‌پرسید: کی اونجاست؟ اگر می‌فهمید برادرش علی خانه مادر است، آن روز دیگر او نمی‌رفت. زخمی کهنه و کینه‌ی چندین‌ساله را گوشه‌ی قلبش جا داده بود. ❌شاید خبر نداشت شیطان همواره در کمین هست، تا بین اعضای خانواده اختلاف بیندازد. ⭕️نکته‌‌ی طلایی: ❌در هنگام برخورد با يكديگر، از تلخى هاى گذشته چيزى نگوييد. ⭕️درسی از تاریخ: 🔺اولين سخن يوسف با پدر شكر خدا بود، از تلخى‌های گذشته هرگز چیزی به زبان نیاورد. ✨وَرَفَعَ أَبَوَيْهِ عَلَي الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّداً وَقَالَ يَا أَبَتِ هَـذَا تَأْوِيلُ رُؤْيَايَ مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّي حَقّاً وَقَدْ أَحْسَنَ بَي إِذْ أَخْرَجَنِي مِنَ السِّجْنِ وَجَاء بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزغَ الشَّيْطَانُ بَيْنِي وَبَيْنَ إِخْوَتِي إِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِّمَا يَشَاءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ؛ و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد ولى همه آنان پيش او افتادند و سجده كردند. و (يوسف) گفت: اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من، به يقين، پروردگارم آنرا تحقق بخشيد و به راستى كه به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را بر هم زد از بيابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد صاحب لطف است. براستى او داناى حكيم است. 📖 سوره‌یوسف، آیه۱۰۰. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨دست به خیری 🍃مجید وقتی گواهی نامه گرفت، حاج رحمت برایش یک رنو گرفت. مجید دوست داشت رنو را بفروشد و برای جبهه بلند گو و چراغ قوه بخرد؛ اما نه بدون رضایت پدرش. ☘می گفت: «هر چه که دارم از خدا و پدرم است تا راضی نباشد این کار را نمی کنم. » آن قدر اصرار کرد که راضی شد و رنو را به نفع جبهه فروخت. راوی: حاج حسین یکتا 📚کتاب مربع های قرمز؛ خاطرات شفاهی حاج حسین یکتا، نوشته زینب عرفانیان، ناشر: نشر شهید کاظمی، نوبت چاپ: دوم بهار ۱۳۹۷؛ صفحه ۴۲۷ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 بازنگری ✅ خانواده جامعه‌ی کوچکی‌ست که هر کدام از اعضاء در آن مسئولیتی دارند. 🔘 والدین که در رأس کانون خانواده قرار دارند؛ باید حواسشان باشد هر کدام از اعضاء دچار اشتباهاتی شدند، به نحو صحیح آنان را متوجه اشتباه خود نمایند. 🔘 پرخاشگری، توهین، تحقیر، تمسخر و لقب‌های نادرست دادن و ناسزا گفتن؛ نه تنها هیچ مسئله ای را حل نمی کند؛ چه بسا بر شدت آن بیفزاید و در پی آن اعضاء دچار خود‌ کم‌بینی، بی‌ارزشی، اعتماد به نفس پایین و تنفر نسبت به محیط خانه و والدین خواهند شد. ✅ لذا به منظور برطرف شدن چنین مشکلی والدین باید در رفتار خود بازنگری و تجدیدنظر نمایند تا شاهد زندگی آرام و زیبایی باشند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مقصر اصلی 🍃در شعبه، کم حرف می زد. بیشتر سکوت می کرد. تلاش کرده بود کارش را دوست داشته باشد، ولی نمی توانست. قلبا نمی توانست. حساب و کتاب برایش جذاب نبود. ☘برخلاف صفر، که شیفته‌ی شغلش بود؛ اما احمد اصلا حس خوبی نسبت به کارش نداشت. حالا که به این مرحله از زندگیش رسیده بود نمی‌دانست باید چه کسی را مقصر اصلی بداند؟ پدرش را که او را مجبور به خواندن حسابداری کرده بود و برایش پول در آوردن از راه یک شغل ورزشی معنایی نداشت. ✨یا شاید هم مادرش را که مرتب به احمد گوش زد می کرد: «در مقابل خواسته پدرت حرفی نزنیا هر چه او می گوید بگو چشم. » 🌾یا شاید هم خودش مقصر اصلی باشد که نتوانست درست حرفش را بزند که از حساب و کتاب خوشش نمی آید. حالا دیگر چه اهمیتی داشت که مقصر را پیدا کند، چیزی که او را خیلی آزار می‌داد و مدام اذیت می کرد این بود که اصلا شغلش را دوست نداشت. از این که تمام عمرش را بخواهد با بی علاقگی در این شغل سپری کند او را مدام ناراحت می کرد. 🍃وقتی ذوق و شوق صفر را می دید که چطور حساب و کتاب می‌کند از ته دل آهی می‌کشید که کاش او هم مثل صفر علاقه به این کار داشت اما او هیچ وقت نمی توانست مثل صفر قلبا خوش حال باشد چرا که صفر پدرش او را در انتخاب شغلش آزاد گذاشته بود؛ اما احمد نه. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️ خیابان مخ یار آن بود که صبر کند بر جفای یار  ترک رضای خویش کند در رضای یار سعدی ‌‌🌳🍄🌳🍄 💡صبور یعنی کسی که وقتی مشکلی پیش میاد جزع و فزع نمیکنه و برای تمدد اعصابش پیاده‌روی روی مخ بقیه رو شروع نمیکنه! یعنی وقتی دیدی بچه‌ت زده همه‌ کاسه کوزه‌هاتو بهم ریخته بشین تو هم دفتر نقاشیش رو پاره کن!😈 ای وای! ببخشید!🤭 یعنی بشین و فکر کن چطوری میشه از گردابی که یه فسقل بچه درست کرده بیای بیرون. پس: این یه مشق هست برای صبر بر مشکلات بزرگتر. تا توصیه‌های دیگه دکتر شفیره خدانگهدار. 😁 ✨الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ﴿۱۵۶﴾ [همان] كسانى كه چون مصيبتى به آنان برسد مى‏ گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‏ گرديم 📖سوره‌‌ بقره،آیه۱۵۶ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨باز شدن دریچه مزار شهید 🍃وسط هفته، سر ظهر وارد گلزار شهدا شدم و مشغول فاتحه خوانی به شهدایی بودم که عکس‌های ‌شان را می‌دیدم. وقتی نزدیک پرچم وسط گلزار رسیدم، صدای حاج اکبر را شنیدم که با همان لحن شوخش می گفت: «ای بی وفا! نمی‌آیی یک فاتحه هم برای ما بخوانی؟! » ☘فکر کردم یکی از بچه هاست که سر به سرم می گذارد. اعتنا نکردم به حرکتم ادامه دادم. دوباره و سه باره همان صدا را شنیدم. با خودم گفتم: «چقدر قشنگ صدای حاج اکبر را تقلید می کند. » یک دفعه شهید در من تصرف کرد و مرا کشاند سر قبر خودش. به خودم که آمدم سر مزارش بودم. 🌾وحشت کرده بودم و مثل بید می لرزیدم. یک دفعه دیدم قبر باز شد. دیگر ارتباط کاملا قلبی شده بود. شهید به من گفت: «می خواهی آن طرف را نشانت دهم؟ » ✨گفتم: «نه اصلا توانش را ندارم. بدنم دارد از شدت فشار از هم می پاشد. » ازش خواهش کردم که دیگر ادامه ندهد. سر قبر دوباره بسته شد و کم کم حالم سر جایش آمد. از آن به بعد هر وقت گذرم به گلزار شهدا بیفتد اول می روم سر قبر حاج اکبر. راوی: سید عبد الحسین یثربی به نقل از راوی محفوظ 📚 امیر دریا دل؛ خاطرات شهید حاج اکبر خرد پیشه شیرازی. نوشته: علی رضا صداقت، صفحه ۱۶۴ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نمک زندگی ❌دعوای والدین دلایل مختلفی دارد: گاهی مسائل مادی‌ست. بعضی وقت‌ها فشار کاری‌ست. زمانی تفاوت در برخورد با فرزندان و دخالت خانواده‌هاست. 💯ولی عامل اصلی دعوا، نداشتن مهارت حل مسئله است. نبود همین مهارت باعث می‌شود بدترین راه که همان دعواست را انتخاب می‌کنند. ♨️دعوا می‌تواند زمینه‌ساز ترک خانه توسط یکی از والدین، کتک‌کاری و شکستن وسایل خانه شود. 🔻بیشتر فرزندان، خود را سبب دعوای پدر و مادر می‌دانند. به ویژه وقتی درگیری والدین به خاطر آنها باشد. فرزند احساس گناه می‌کند. - چرا من باعث دعوا شدم؟ - وجود من برای پدر و مادر دردسرساز است. همین‌هاست که سلامت روان فرزندان را در معرض خطر قرار می‌دهد. 🔺فرزندان برای مواجهه با دعوای والدین می‌توانند راهکارهایی را در نظر بگیرند. قبل از بیان موارد آن، یک نکته مهم را توجه داشته باشید: در مرتبه اول محافظت از خودتان را مدنظر داشته باشید. سپس بهترین شیوه را به کار گیرید. شش راهکار وجود دارد که ان‌شاءالله در قسمت‌های بعد به آن پرداخته خواهد شد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍سرمایه زندگی 🍃رو به روی تلویزیون کنار زیر سفره‌ای نشست. مادرش مشغول پاک کردن سبزی بود. خواهر کوچکش نقاشی می‌کشید. غزل ناخنک به بسته چیپس‌ او زد. نازنین چپ چپ نگاهی به خواهرش کرد. ☘_مثل اینکه چیپس منه! 🎋_خب حالا، انگار نوبرشو آورده، دیگه نمی‌خورم. ⚡️مادر نیم‌گاهی به غزل انداخت و پرسید: «چی شده؟ » 🍃_مامان! میخوام باهاتون مشورت کنم. ☘_خیر باشه. 🍃_پدر مهران هیچ کمکی نمی‌کنه. ⚡️معصومه از پاک کردن سبزی دست کشید و گفت: «یعنی چی؟» ✨_تو هزینه جشن عروسی، نمی‌تونه به مهران کمک کنه. 🍃مادرش کمی فکر کرد و گفت: «باشه با مهران صحبت کنم، نظرمو بهت میگم.» 🌾معصومه به مهران زنگ زد و گفت:«جمعه منتطرتم.» مهران با یک جعبه شیرینی وارد پذیرایی شد. غزل لبخند به لب شیرینی را گرفت و به آشپزخانه برد. ✨معصومه سر صحبت با مهران را باز کرد: «قرار بود جشن بگیری. » ☘_بله، الان با افزایش قیمت‌ها، هزینه‌های جشن بیشتر میشه، با وام و پس‌انداز پدرم، می‌تونم یه آپارتمان ۵۰ متری اجاره کنم. 🍃_خب، جشن چی میشه؟ 🍀_پدرم دختر و پسر دیگه‌ای هم تو خونه داره؛ هزینه خوراک، تحصیل، قسط وامی که گرفته. 🌾معصومه با گفتن بروم چایی بیاورم اتاق را ترک کرد. مهران می‌دانست پدرش توان مالی بیشتری ندارد؛ به خاطر همین مصمم بود پیشنهادش را حتما مطرح کند. 💫غزل با شیرینی و چای وارد شد که مهران رو به او کرد: «اگه خونه دایی‌ام جشن بگیریم، مشکل حل میشه. » ⚡️غزل سرش را به سمت مادر چرخاند و سوالی به چهره‌ی او خیره شد. 💠پدر غزل سال‌ها پیش فوت کرده بود. معصومه با حقوق مستری همسرش و کارگری در موسسه خدماتی، زندگی‌اش را می‌گذراند. ✨ مهران فنجان چایی را برداشت و ادامه داد: «این همه سفارش شده به پدر و مادر نیکی کنید؛ این جا هم شامل میشه دیگه، نمی‌‌تونم توقع بیشتری از پدرم داشته باشم، حمایت مالی خانواده‌ام همین اندازه‌ست.» معصومه مکثی کرد و با خوشرویی گفت:«جشن عروسی، ان‌شاءالله ‌خونه دایی‌ات.» 🍃_ممنونم، بهترین سرمایه‌گذاری تو زندگی‌ مشترک‌، دعای خیر پدر و مادرامون هستش. ☘معصومه در دلش مهران را تحسین کرد و به آن‌دو گفت: «ان‌شاءالله خوشبخت بشین.» 🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☀️خورشید نهم ولايت ۱۵ ذی الحجه سال ۲۱۲ هجری توی مدینه به‌دنیا اومدند. یکی از کارهای امام هادی علیه‌السلام برای هدایت ما زیارت جامعه‌کبیره هست . 💢میدونیم که دعاهای سفارش شده، چیزی فراتر‌ از حرفی برای اشک ریختن هستن و جنبه تربیتی و آگاهی بخشی توی اونا پررنگ هست. 💡حالا که دم‌دمای عید غدیر هست خوبه که یادآور بشیم توی زیارت جامعه‌کبیره گفته شده کسی که شما ائمه رو ولايت شما رو جحد کنه کافر حساب میشه. در كتب لغت،جحد رو به معنای انكارِ بعداز علم اوردن. 🔴در جمله بعدی واضحا اعلام میشه که اتفاقا کسی که با شما ائمه جنگ کنه مشرک هست نه کسی که به شما توسل کنه! ✅برای اهمیت ولایتمداری همین حدیث از امام‌سجاد علیه‌السلام کافیه: «هرگاه مردي به قدر عمر نوح پيامبر، كه نهصد و پنجاه سال در ميان قومش بود ، عمر كند ، روزها روزه ‌دار باشد و شب‌ها در آن مكان[ما بين ركن و مقام]به عبادت بپردازد و سپس خدا را ملاقات كند در حالي كه ولايت ما خاندان را ندارد ، اين همه اعمال عبادي نفعي به حال او نخواهد داشت».[1] برای دیدن کامل فیلم بزن رو لینک👇 https://www.aparat.com/v/K1Fsx 📚 بحارالانوار،جلد27،صفحه‌ي173 علیه‌السلام 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خستگی ناپذیری 🍃حسن به شدت اهل کار بود و معنی خستگی را نمی فهمید. ☘برش اول: به من می گفت: اگر اینجا کار نیست، بفرستم جای دیگر. باید جواب غذا خوردن و لباس پوشیدنم را بدهم. روزهای اول در هور العظیم شنا کردن بلد نبود. دو روزه یاد گرفت. یک روز مسیر پاسگاه ترابه تا قرار گاه را به طول سه کیلومتر شنا کرد. 🌾برش دوم: وقتی هم می خواست بیاید خط مقدم، کوله اش را پر از آرپی‌جی می کرد. می گفتم: «با این حال خسته اینها را نمی آوردی. » می گفت: «دست خالی خوب نبود بیایم. بچه ها مهمات لازم دارند. می رفت و تحویلشان می داد. » 🍃برش سوم: حسن با شنا کردن داخل خطوط عراقی‌ها نفوذ می‌کرد و بعد از برگشت، نمازش را می‌خواند و ظرف بچه‌های مخابرات را می‌شست و چادرشان را تمیز می‌کرد. چند بار هم برای تمیز کردن چادر من آمد دعوایش کردم. بعد از این کارها چراغ دستی را بر می‌داشت و تا ۱۲ شب داخل قایق درس عربی می خواند. ☘برش چهارم: یک روز آمد اجازه بگیرد برای رفتن به خطوط دشمن. گفتم: «کی می آیی؟ » گفت: «موقع اذان ظهر یا خودم می آیم یا خبرم. » گفتم : «خودت را می خواهم نه خبرت را. » گفت: «نه این طوری نمی شود. » وقع نماز ظهر همین که مشغول نماز شدم. خبر شهادتش را برایم آوردند. راوی: حاج حمید شفیعی 📚کتاب رندان جرعه نوش؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی،ص۱۳۰-۱۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔴 امام زمانت رو سرشکسته نکن 🔵 امام خمینی (ره) : 🌕 خلافِ ما برای امام زمان سرشکستگی دارد. دفاتر را وقتی بردند خدمت ایشان و ایشان دید شیعه‌های او -خوب شما شیعه او هستید، ما شیعه او هستیم- شیعه او دارد این کار را می‌کند، این ملائکةاللّه که بردند پیش او دید، سرشکسته می‌شود امام زمان(عج). 📆 ۱۳ تیر ۱۳۵۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
☀️روبروی ضریح 🌸در حرم امام رضا علیه‌السلام روبروی ضریح نشسته بودم. مردی کنارم در حال چُرت زدن بود. با خود واگویه می‌کنم: «این‌جا کجاست؟ » دلم برای خودم، کناردستی‌ام و همه کسانی که می‌آیند به پابوس امام هشتم؛ ولی او را نمی‌شناسند می‌سوزد. 🌟اینجا همان‌جایی‌ست که ملائکه در آمدو شد هستند. همان‌جایی که فرشتگان حضور دارند تا سلام ما را به امام برسانند. معنویتِ تمام و کمال اینجاست، محل اجابت دعاهاست...! 🌼در حین پاره شدن چُرت بغل‌دستی‌ام به او نگاه می‌کنم و می‌گویم: «دوست داری همین‌جا که هستی، همین الان امام زمان به من و تو سلام کنه؟ » چهره‌اش از هم باز می‌شود. گُل از گُلش می‌شکفد و می‌گوید: «نیکی و پرسش؟! معلومه که دوست دارم. » 🍁سر ذوق می‌آیم و می‌گویم: «سلام مستحب است؛ ولی جوابش واجب! » برای تأیید حرفم سرش را تکان می‌دهد. نگاهی به شبکه‌های نقره‌ای روبرویم می‌کنم. ضریح در حلقه مشتاقان قرار گرفته است. دست‌ها درون پنجره‌های آن قفل شده و اشک‌ها روی گونه‌ها روان است. 🌺می‌گویم: «حاضری از همین جا با هم زیارتی بخوانیم که در آن بیست و سه سلام به امام زمان بدهیم! » چشمهای مرد از حدقه بیرون می‌زند. با تعجب می‌گوید: «بیست و سه سلام! » ☘لبخندی به رویش می‌زنم و می‌گویم: «مطمئن باش سلام ما را بی‌پاسخ نمی‌گذاره. مهم اینه که جوابمون رو می‌ده؛ بشنویم یا نشنویم! » 🌤به امام زمان می‌گویبم: «می‌دونیم از زیادی گناهان، گوشامون لایق شنیدن صدات نیست؛ ولی امروز توفیق داریم از این مکان نورانی به شما سلام بدیم! » 💦حال مرد دگرگون می‌شود. نَمِ اشکی در گوشه‌ی چشمش می‌دود. انگار منتظر است تا زیارت بخوانیم. 🌨زیارت آل یاسین را از لابه‌لای مفاتیح پیدا می‌کنم و هر دو می‌خوانیم: "سَلامٌ عَلَے آلِ يٰسٓ.. ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا دٰاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَابَ اللَّهِ وَ دَيَّانَ دِينِهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ اللَّهِ وَ نَاصِرَ حَقِّهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ وَ دَلِيلَ إِرَادَتِهِ ألسَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ ........." 🆔 @tanha_rahe_narafte
☠ ترس برادر مرگ ❌زیادی می‌ترسید. دیگران را چنان قوی می‌‌پنداشت که در تصور نمی‌گنجید. هر محفلی می‌نشست از قدرت کدخدا می‌گفت: تا وقتی کدخدای دنیا، آمریکا از ما راضی نباشد، آش همین هست و کاسه همین! 💥نصیحت دلسوزانه عوامل تبليغاتى دشمن و برخى از مردمان ساده انديش و ترسو، برای مؤمنان و مجاهدان، دائما در سرش تکرار میشد! _دشمن قوى است و كسى نمى تواند حريف آنان بشود، پس بهتر است درگير جنگ نشويد. ❌ قوى ترين اهرم در برابر تهديدات دشمن، ايمان و توكّل به خداست. پس به خدا تکیه کنید و از شایعات نهراسید. ✨الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ؛ مؤمنان كسانى هستند كه (چون) مردم (منافق) به ايشان گفتند: بى شك مردم (كافر مكّه) بر ضد شما گرد آمده (و بسيج شده)اند، پس از آنان بترسيد، (آنها به جاى ترس) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را كفايت مى كند و او چه خوب نگهبان و ياورى است. 📖سوره‌آل‌عمران، ‌آیه١٧٣. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨احتیاط در مصرف بیت المال 🍃مهدی در مصرف بیت المال حساسیت داشت. یک بار با ماشین سپاه آمده بود تهران. ماشینش خراب شد و هزینه تعمیرش زیاد می‌شد. ☘با اینکه در مأموریت بود و طبق قانون باید ماشین را به تعمیرگاه سپاه می‌برد؛ اما آن را با هزینه شخصی خودش تعمیر کرد و پول آن را از پدرش قرض کرد. 📚شیر کوهستان؛ زندگی نامه و خاطرات شهید مهدی خندان؛ نویسنده و ناشر: گروه و نشر شهید ابراهیم هادی. صفحه ۹۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
❤️ابراز محبت کلامی ❌برخی مردان که از صبح تا شب بیرون از خانه در حال کار کردن می باشند، این را نهایت ابراز عشق و محبت به همسر خود می دانند و در نهایت از ابراز محبت کلامی به همسر خود دریغ می کنند. 💯اما مردان باید بدانند هیچ چیز جای ابراز علاقه و محبت کلامی را برای یک زن نمی‌گیرد و این یک نیاز عاطفی همیشگی برای یک زن هست که شوهرش به او ابراز علاقه‌ی کلامی کند. 🔺پس خوب است مردان همیشه با بیان محبت آمیز و عاشقانه به همسر خود، کانون خانواده را بیش از پیش گرم نگه دارند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍رد ننگ 🍃از بالای پل به پایین دست نگاه کردم. ریحانه خسته و تشنه از درو زمین بر میگشت. فرصت را مناسب دیدم، از آبمیوه فروشی کنار پل، دو لیوان آب پرتقال خنک گرفتم و به سراغش رفتم. مثل همیشه کم رو وکم توجه بود‌: «ریحانه چیشده؟ » ☘ریحانه خشک و بی روح مرا از زیر تیغ نگاه گذراند .سردی نگاهش روی جسم و جانم نشست‌: «چطور توقع داری با کسی ازدواج کنم که با علاقه‌ی بیش از حدش، باعث بدنامی من تو روستا شده؟ » 🌾سرم را پایین انداختم و به لیوان آب پرتقال دستم نگاه کردم: « من تو رو بی آبرو نکردم و نمیکنم. » 🌸صدای ریحانه نرمتر شده بود: «هزاربار بهت گفتم مادامی که نتونستی بیای خواستگاری، تو خیابان، تو جمع دوستان، بین مردم حرفی از علاقه به من نزن. اینقدر بزرگ و کوچک رو دم خونمون نفرست‌. من فعلا قصد ازدواج ندارم و برات صبر میکنم تو فقط کاری رو کن که باید. » ✨دوباره ذهنم و نگاهم دنبال همان زن و مرد عاشق روی پل رفت‌ حالا دست هم را گرفته بودند و بگوبخند کنان، از پل پایین می آمدند. 🍃گفتم: «ببینشون چقدر خوشن. الان من ممنونم ازدواج کنم. بیا مثل اونا فعلا دوست باشیم و صبر کنیم تاشرایطم درست شه‌ » 💫این بار ریحانه سرم داد زد: «اگر ته فکرت اینه پس دیگه هیچ وقت سمت من نیا‌. من هرگز چنین کاری نمیکنم من حاضرم سالها تو بگو با یک حلقه یا مراسم نامزدی در محضر، به نامت بشم اما زیر ننگ دوستی با نامحرم نرم‌. از من توقع نداشته باش کاری کنم که بهش اعتقاد ندارم.» ⚡️هنوز داشتم به حرکت ریز مردمکهای گشاد چشمش، نگاه می‌کردم که رفت و من با عطر شالیزارهای برنج تنها شدم. 🆔 @tanha_rahe_narafte
⭕️ اُفق نگاهت تا کجاست؟! ❌نگاهی به ثروت قارونی و قدرت فرعونی خود می‌کند. بادی به غبغب می‌اندازد و می‌گوید: من عُرضِه دارم؛ ولی بقیه ندارند. افق نگاهش کوتاه‌ست. فقط جلوی پایش را می‌بیند. 🔺ولی اولياى خدا وقتى به عزّت و قدرت می‌رسند، فوراً به ياد خداوند مى‌اُفتند و می‌گويند: خدايا هر چه هست از توست. 💥نکته طلایی: در دعا، اوّل از نعمت هاى الهى ياد كنيد؛ «ربّ قد آتيتنى» بعد حاجت خود را مطرح كنيد. ⭐️ خدايى كه خالق آسمان‌ها و زمين است مى‌تواند كسى را از میان تمام سختى‌ها نجات دهد و او را به بالاترين درجه‌ها برساند. ✨ رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنُيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ؛ (يوسف گفت:) پروردگارا؛ تو مرا (بهره اى) از حكومت دادى و از تعبير خواب ها به من آموختى. (اى) پديدآورنده ى آسمان ها و زمين، تنها تو در دنيا وآخرت مولاى منى، مرا تسليم خود بميران ومرا به شايستگان ملحق فرما. 📖سوره یوسف، آیه ١٠١. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨باور به توان داخلی 🍃خرداد ۱۳۵۹ بود. احمد در راه بازگشت از مأموریت پروازی، توسط دشمنان مورد هدف قرار گرفته بود و سینه و بازو و گردنش مجروح شده بود. وقتی رسید پایگاه، اصرار داشت که کسی بدن خون آلودش را نبیند، به اصرارش به منزلش منتقل کردیم. پزشک بهداری پایگاه گفت: «زخم تان عمیق و خطرناک است و باید به تهران منتقل شوید.» ☘علی رغم اصرارش برای ماندن، به تهران منتقلش کردیم. با عمل جراحی همه ترکش ها از بدنش خارج شد؛ اما ترکشی در گردن و نزدیک نخاع باقی ماند. پزشکان می گفتند: «اگر بخواهند آن را خارج کنند، باید به خارج اعزام شود و اگر خارج نکنند احتمال فلج شدن ایشان زیاد است. » احمد به هیچ وجه حاضر نشد که به فرانسه اعزام شود. 💫تیمسار فلاحی برای مجاب کردنش به ملاقاتش آمد؛ اما مرغ احمد یک پا داشت: «انشاء الله پزشکان ایرانی می توانند معالجه ام کنند و نیازی به غیر نیست». چند روز بعد پروفسور سمیعی پرونده اش را خواند و حاضر شد در بیمارستان ارتش جراحی اش کند. ✨می گفت: «موقع جراحی، احمد اجازه نداد بی هوشش کنم. » هنگامی که مشغول به جراحی بودم، او مشغول خواندن دعا و راز و نیاز با خداوند بود. بعد از عمل به من گفت: «دکتر! چقدر لذت داشت صدای تیغ شما در هنگام خارج کردن تیرهایی که برای رضای خدا داخل بدنم شده بود.» راوی: مسعود جولایی 📚خانه ای کوچک با گردسوزی روشن؛ خاطرات شهید احمد کشوری؛ نوشته ایرج فلاح و مسعود آب آذری، صفحه ۶۴-۶۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
♨️اسباب‌کشی 💦آخرین وسیله را که چید، عرق از پیشانی گرفت، آه بلندی کشید و چای دم کرد و روی مبل نشست. با خودش فکر کرد؛ راحت شدم. بالاخره اسباب‌کشی تمام شد. 🎞 تداوم واژه اسباب‌کشی توی ذهنش، سیال شد و او را کشید تا قبر تا قیامت تا آخرت. 🔺با خودش فکر کرد؛ یک روز هم باید به آخرت اسباب کشی کنیم. بچه‌های ما می‌شوند تنها ریسمانهای امیدی که در دنیا داریم. اسبابی که می توانیم با خود ببریم فقط کارها و اخلاق نیکو خواهد بود. 🔺بعد به فرزندانی نگاه کرد که هر کدامشان را با عشق بزرگ کرده بود و امید داشت باقیات صالحاتش باشند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍گل‌های باغچه 🍃عروسک را از دست نسترن کشید. مکثی کرد. ناگهان سیلی به صورت خواهرش زد. صدای جیغ و گریه توی اتاق پیچید. ☘منیژه از آشپزخانه سراسیمه وارد اتاق شد و گفت: « بنفشه! چرا زدی؟» ✨مریم گوشه‌ی اتاق خواب بود. هراسان بیدار شد. منیژه او را بغل کرد تا آرام شود. ⚡️زنگ خانه به صدا در آمد. منیژه بعد از سلام و احوالپرسی با مادرش، به آشپزخانه رفت. او از فریزر ظرف بستنی را برداشت. توی پیاله‌های کوچک مقداری از آن ریخت. 🌾وقتی بچه‌ها مشغول خوردن بستنی شدند. مادر بزرگ آرام به منیژه گفت:«بیا آشپزخونه کارت دارم.» ⚡️منیژه سوالی به چهره‌ی مادرش نگاه کرد: «دخترم! چرا ناراحتی؟ » 🍃_بنفشه کلاس دوم رو می‌خونه؛ اما هر چی بهش میگم با خواهرت دعوا نکن، فایده نداره. ⚡️_منیژه! حتما ضرب‌المثل معروف رو شنیدی، «دو صد گفته چون نیم کردار نیست.» ☘_مامان، چی کار کنم؟ 🎋_بالاخره زندگی بالا و پائین داره، موقعی که ناراحت هستین، مراقب رفتارت‌تون باشین؛ چون رفتار و عکس‌العمل‌های درست، تأثیرش از گفتن بیشتره. 🌸بنفشه و نسترن مشغول تماشای تلویزیون بودند. مادربزرگ‌ صورت نوه‌هایش را بوسید و خداحافظی کرد. 🍃مریم توی بغل مادر خوابش برد؛ اما منیژه یاد خاطرات کودکی‌اش افتاد. پدرش هرگاه وقت داشت آن‌ها را پارک جنگلی می‌‌برد، تاب می‌بست تا او با خواهر و برادرش بازی کند. ☘منیژه به خودش گفت:« این دعواهای هر روزشون از سر کلافگیه، چند ماهی میشه به خاطر مشکلات مالی، بچه‌ها رو تفریح و گردش نبردیم.» ✨مریم را توی رختخواب خواباند. سراغ دفترچه یادداشت رفت. مکث طولانی کرد. یک مرتبه خودکار را برداشت و تند تند روی صفحه‌ی کاغذ نوشت. ✨رعایت نکات مهم: ۱.بچه‌ها بداخلاقی و خشونت را از بزرگترها، از دیدن بعضی فیلم‌ها و کارتون‌ها یاد می‌گیرند. ۲. جر و بحث پیش بچه‌ها ممنوع، باید زمانی که بچه‌ها حضور ندارند درباره مسائل و مشکلات با خسرو صحبت کنم. ۳.بچه‌ها را پارک نزدیک خونه‌ ببرم تا بازی کنن، بنفشه با این رفتارش می‌خواهد بگوید بهم توجه کن. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🤩عیده و عیدی! عیده و مسابقه!🤩 📌پونزده سؤال تستی و یک سؤال تشریحی از بین مطالب۱۴۰۱/۰۴/۱۱ تا ۱۴۰۱/۰۴/۲۷ کانال طرح شده . 📌اینجا تقلبی حلاله و میتونی برای گرفتن امتیاز بیشتر به متن‌های کانال مراجعه کنی!😉 📌پاسخ سؤال‌ها دقیقا در متن مطالب کانال هست. 📌پاسخ‌های درست رو برای آیدی @taghatoae ارسال کن. 📌نتیجه مسابقه روز ۱۴۰۱/۰۵/۰۳ مصادف با روز خانواده اعلام شده و جوایز اهدا خواهند شد. 📌مهم: برای ارسال پاسخ‌ها فقط تا ساعت۲۴:۰۰ امشب۱۴۰۱/۰۴/۲۷فرصت داری!😁 ✅ سؤال‌های مسابقه کانال تنها راه نرفته: ۱-هر یک از زوجین بعد از ازدواج در مورد دوستی‌های قدیمی طرف مقابل چگونه انتظاری باید داشته باشند؟ الف) اصل در این رابطه‌ها قطع آن است. ب) اصل در این رابطه‌ها تعدیل آن است. ج) اصل در این رابطه‌ها بیشتر کردن آن است. 🔹🎉🔹🎉 ۲- تنها امامی که نسبتش از مادر به امام حسن‌علیه‌السلام و از پدر به امام‌ حسین‌علیه‌السلام می‌رسد؟ الف) امام سجاد‌علیه‌السلام ب) امام صادق‌علیه‌السلام ج) امام باقرعلیه‌السلام 🔹🎉🔹🎉 ۳- راهکار ساده برای نشان دادن احترام و نیکی به والدین چیست؟ الف) جلوی پای آن‌ها، از جای خود برخاستن. ب) در برآورده‌کردن نیازهای آن‌ها، سرعت بخشیدن. ج) دست آن‌ها را، بوسیدن. 🔹🎉🔹🎉 ۴- چه چیزی نگاه رحمت خدا را به دنبال خود می‌آورد؟ الف) خوبی کردن را وابسته‌ی برخورد دیگران قرار دادن. ب) بدون حساب و کتاب به دیگران به خصوص همسر محبت کردن. ج) نگاه دادوستدی به محبت داشتن. 🔹🎉🔹🎉 ۵- چه چیزی یا کسی می‌تواند حال بد ما را خوب کند؟ الف) یکی از بیرون باید بیاید تا حالمان را خوب کند. ب) هرکس مسئول خوب کردن حال خودش است. ج) به دست آوردن حال خوب محال است. 🔹🎉🔹🎉 ۶- والدین در مقابل لجبازی کودک چه برخوردی داشته باشند‌؟ الف) خود را بی‌اهمیت نشان دادن. ب) آرامش خود را حفظ کردن و حواس کودک را پرت کردن. ج) تنبیه ساده‌ای برای او درنظرگرفتن. 🔹🎉🔹🎉 ۷- از برکات چند فرزندی کدام مورد در متن کانال ذکر شده است؟ الف) خواهر و برادرها در کنار هم تربیت می‌شوند و نسبت به بقیه سازگارتر و کم‌توقع‌ترند. ب)بچه‌های آن‌ها در آینده عمه، خاله، دایی و عمو خواهند داشت. ج) زندگی پرجنب‌وجوش و شادتری خواهید داشت. 🔹🎉🔹🎉 ۸-چرا شهید با‌اینکه نوبت آرایشگاه‌صلواتی قرارگاه را داشت از روی‌صندلی اصلاح نشستن امتناع کرد؟؟ الف)وقت نماز بود ب)خجالت می‌کشید روی صندلی اصلاح بشیند وقتی بسیجی‌ها در صف بودند. ج)کار واجبی پیش‌آمد که مانع اینکار شد. 🔹🎉🔹🎉 ۹-هنگام برخورد با یکدیگر بهتر است چه‌کاری کنیم؟؟ الف)به یکدیگر سلام کنیم. ب)خنده بر‌ لب داشته باشیم. ج)تلخی‌های گذشته را به‌زبان نیاوریم. ۱۰-قوی‌ترین اهرم دربرابر تهدیدات دشمن چیست؟؟ الف)تحقیق و علم‌آموزی. ب)صبر و تلاش. ج)توکل و ایمان. 🔹🎉🔹🎉 ۱۱-ویژگی بارز شهید عیسی حیدری چه بود؟؟ الف)خنده‌رو بودن در هر شرایطی. ب)خوش اخلاق بودن در هرشرایطی. ج)کمک به نیازمندان با هر وضع مالی که داشت. 🔹🎉🔹🎉 ۱۲-چه چیزی مانع از صمیمیت پدر و مادر با فرزندانشان در بزرگسالی میشود؟؟ الف)مشغله و کار زیاد فرزندان ب)فرزندان می‌خواهند حس بزرگ شدن و متفاوت بودن با گذشته را تجربه کنند. ج)اختلافات خانوادگی که در اثر اختلاف سلیقه‌ها به‌وجود می‌آید. 🔹🎉🔹🎉 ۱۳-در کلام پیامبر(ص) چه‌چیزی مثل کشتی نوح(ع) است؟؟ الف)اهل‌بیت عليهم‌السلام . ب)ولايت امام علی علیه‌السلام . ج)توکل و سربازی امام‌زمان(عج) 🔹🎉🔹🎉 ۱۴- اولین تجمع اعتراض‌آمیز به ممنوعیت حجاب در زمان پهلوی در کدام مسجد شکل گرفت؟ الف) مسجداعظم در قم ب) مسجدگوهرشاد در مشهد ج) مسجدجامع در کرمان 🔹🎉🔹🎉 ۱۵-اشرف مخلوقات بودن انسان را چگونه می‌توان ثابت کرد؟؟ الف)به‌دلیل سیستم پیچیده‌ای که خداوند در خلق انسان استفاده کرده. ب)به دلیل‌اینکه خداوند از روح خود در انسان دمید. ج)به این دلیل که فردی از انسیان بر فردی از جنیان در آوردن تخت ملکه سبا پیشی گرفت. 😍و اما سوال طلایی که ۵ امتیاز داره: ۱۶-یه جوک پیدا کنید که با معنا و مفهومش بتونید یه متن طنز در شرح آیه‌ای از قرآن بنویسید. سوالی که با اون به تنهایی یک‌سوم امتیاز مسابقه رو میتونین به دست بیارید.😎😁 ⁉️⁉️ شرط گرفتن این پنج امتیاز جوک خوب هست😒 ☺️با نشر بنر مسابقه دوستانتان را هم به این رقابت دعوت بفرمایید. ✅جوایز مختص اعضای کانال است.👇 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍پیام مهم عید غدیر 💫هنگام بازگشت پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله سال دهم هجری در حجة الوداع امر الهی شکل گرفت. «یا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ.»؛ «اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شد ابلاغ كن، اگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرسانده‌اى و خداوند تو را از مردم حفظ مى‌كند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمى‌كند.» (سوره مائده، آیه ۶۷) 🔸مفسّران شيعه به اتكاى روايات اهل بيت عليهم‌السلام و بعضى از مفسّران اهل‌سنت، آيه ۶۷ سوره مائده را مربوط به نصب حضرت على عليه السلام در غدير خم به ولايت و امامت دانسته‌اند.۱ 💢در قرآن تنها اين آيه است كه پيامبر صلى‌الله عليه‌وآله نسبت به كتمان پيام؛ تهديد شده كه اگر نگويى، تمام آنچه را كه در ۲۳ سال رسالت گفته‌اى هدر مى‌رود. 💡پس چه پيام مهمى است كه اين گونه بيان مى‌شود؟ 🔹پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ»؛ «هر كس كه من مولاي اويم؛ پس علي‌ مولاي اوست.»۲ ☀️واقعه غدیر خم اتمام نعمت و اکمال دین، عیدالله اکبر است. 🎉فرخنده عید سعید غدیر مبارک باد. 📚۱. تفاسير كبير فخررازى و المنار. ۲.سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨سختگیری علمی 🍃استاد با همه مهربانی هایش، نسبت به کلاس درس خیلی حساس بود. معمولا ۹۹ درصد زمان کلاس را درس می داد. بعضی مواقع زمان کلاس به دو سه ساعت می رسید. اگر دانشجویی که شاگرد استاد نبود، تقاضای حضور در کلاس درس ایشان را داشت، با روی باز استقبال می کرد؛ اما شرطی داشت. همان اول کار اتمام حجت می کرد که باید جلسات درس را منظم شرکت کنند و آخر ترم هم امتحان بدهند. ☘برش اول: نسبت به شاغلین و متأهلین خیلی سخت گیر بود. می‌گفت: «کسی که دانشجو شده جای یک نفر دیگر را اشغال کرده؛ اگر کسی به خاطر تأهل یا اشتغال می خواهد از درسش کم بگذارد، کنار بگذاردش بهتر است. » ✨یک بار سر کلاس گفتند: «همه باید در کنفرانس امسال شرکت کنند، حتی اگر مقاله نداشته باشند. باید با مسائل و حوزه های مختلف این رشته آشنا شوید. » ⚡️یکی از خانم های شاغل و متأهل گفت: «من نمی توانم در کنفرانس شرکت کنم. » دکتر هم گفت: «اگر کسی نمی تواند بیاید، درسش را حذف کند و سر کلاس نیاید. » 💫هنوز استاد از کلاس خارج نشده بود که صدای گریه خانم بلند شد. دکتر گفت: «خانم! شوخی کردم. » بعدا خانمش را فرستاد تا از دلش در بیاورد. ☘برش دوم: خیلی از اساتید نسبت به غیبت دانشجویان حساس نبودند و حتی مسئولیت شان را هم کمتر می‌دیدند. اما استاد این طور نبود. بعضی مواقع که می رفتم اصفهان. وقتی کمی دیر می‌کردم. زنگ می زد که کجا ماندی؟ چرا نیامدی؟ 📚 استاد؛ خرده روایت های زندگی شهید مجید شهریاری. نویسنده: فاطمه شایان پویا. صفحه ۴۷-۴۸ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍نمک زندگی ⭕️اولین راهکاری که فرزندان می‌توانند در برابر دعوای پدر و مادر از خود نشان دهند، صبر است. ❌وقتی والدین دعوا می‌کنند، عصبانی هستند. ممکن است حرف‌هایی بزنند که مورد خوشایند شما نباشد. به قول ضرب‌المثل معروف: تو دعوا حلوا خیرات نمی‌کنند. 🔺اما به این نکته توجه داشته باشید که آدم‌ها وقت عصبانیت ممکن است هر حرفی را بزنند؛ در حالی‌که خیلی از آن‌ها حرف دلشان نباشد. 🔺به همین دلیل خیلی‌زود با یکدیگر آشتی می‌کنند و از حرف‌هایی که زده‌اند پشیمان می‌شوند. 💯پس اولین قدم در هنگام عصبانیت والدین، صبور بودن و منتظر گذر زمان ماندن است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🎊جشنی بزرگ 🌸تندتند کار می‌کرد. چیزی به جشن بزرگ نمانده بود. شیرینی‌های سفارشی را احمدآقا از قنادی گرفت. دخترهای خاله و عمه آش‌ها را داخل ظروف یکبار مصرف ریختند. دو پسرش محسن و مهدی خانه و کوچه را چراغانی کردند. 🌳نسیم خنکی از باغ کنار خانه‌شان بوی عطر بهارنارنج را می‌آورد. نفس عمیقی کشید و ریه‌هایش را پُر از عطر کرد. نگاهی به داخل کوچه‌ پهن و گشادشان کرد. صندلی‌ها مرتب چیده شده بود. مردم یکی یکی در حال آمدن بودند. 🍁دوست داشت برای عیدغدیر سنگ تمام بگذارد. روی پله داخل حیاط نشست. خواب‌آلود و خسته بود. پلک‌ها تاب بازماندن را نیاوردند. آرام آرام روی هم افتادند. با جیغ دختربچه‌ای از خواب پرید. اکثر فامیل آمده بودند. 🌼خاله از زیر سایه درخت انار به طرف او آمد. مثل همیشه پُرانرژی چشمکی زد و گفت: «نسرین جان! چه بلایی سر خواهرم آوردی که به جشن تک دخترش نیومده! » نسرین دو دستش را روی سر گذاشت و گفت: «وای خاله‌جون دیدی چی شد؟ فراموش کردم برم دنبال مامان. » 🌾چهره خاله درهم فرو رفت. یاد چند روز پیش اُفتاد که به خواهرش سر زد. مادر نسرین از او گله داشت که مثل سابق هوای من را ندارد. خیلی کم به من سر می‌زند. همیشه بهانه‌ی مشغله کاری، فرزندان و شوهر را می‌کند. 🌺نگاهی از روی مهربانی به نسرین انداخت: «بیچاره آبجی ما از دست تو دختر سربه‌هوا! پاشو یه زنگ به مامانت بزن و عذرخواهی کن و برو دنبالش. » 🌻نسرین خجالت زده به داخل خانه رفت. با خود واگویه می‌کرد: «تو چطور شیعه‌ی حضرت ‌علی (علیه‌السلام) هستی که روز عید غدیر مادرتو فراموش می‌کنی! » 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️قدرت تشخیص ♨️علت خشک شدن دریاچه ارومیه مشخص شد : یه از خدا بی خبر یه ساقه طلایی انداخته توش. 😐😂 ‌‌🌳🍄🌳🍄 💡گناه تاثیرات عمیقی روی جون آدمیزاد میذاره. مثلا اینکه قدرت تشخیص رو از آدم میگیره؛ به قولی: حقیقت، سرایی است آراسته هوا و هوس، گرد برخاسته نبینی که هر جا که برخاست گرد نبیند نظر، گرچه بیناست مرد •سعدی• یعنی وقتی گناه میکنی بعدش توی تصمیم‌گیری، ‌داری راه‌های متعددی رو می‌بینی ولی نمی بینی. به سرک کشیدن توی زندگی مردم حتی اگه اون مردم بچه‌ت باشه هم گناه میگن جانم!😁🤪 ✨يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴿۲۹﴾ ای اهل ایمان، اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خدا به شما فرقان بخشد (یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل فرق گذارید) و گناهان شما را بپوشاند و شما را بیامرزد، که خدا دارای فضل و رحمت بزرگ است. 📖سوره‌‌ انفال،آیه۲۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte