#پرسش
🔎فلسفه عزاداری بر اهلبیت(علیهمالسلام) خصوصاً امام حسین(علیهالسلام)و فواید آن چیست؟
#قسمتششموپایانی
#پاسخ
6. زمینه ساز اجتماع و ارتباط شیعیان با همدیگر در مسیر دفاع از حق
🍁دشمنان که از وحدت شیعیان میترسند در طول تاریخ، عزاداری ها مورد نهی و نفرت آنان بوده است. تلاش نمودهاند که جلو عزاداریها را بگیرند.
💡در زمان کنونی هم ابرقدرتهای جهان، از عزاداریها بیشتر از مسائل دیگر ترس دارند.
💥الحمدلله الان نیز به گونهای شده است که هلال شیعی در منطقه خاورمیانه شکل گرفته است و شیعیان ایران، یمن، لبنان، عراق، افغانستان و پاکستان حول یک محور جمع شدهاند.
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍بابی أَنْتَ وَ أُمی
❓نمیدانم وقتی میگویم پدر و مادرم به فدایت یعنی چه؟
آیا همین گونه است که ما از عزیزترین خود بگذریم و آن را فدای راه خدا کنیم؟؟
پدر و مادرم به فدایت
آیا لقلقه زبانمان است، یا از دل و جان میگویم؟
از امروز با وجودمان میخوانیم: بأَبی أَنت و أُمی.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨شهید ماشاء الله رشیدی؛ شهید بی سر و دست
🍃نصف شب از صدای ناله نماز شبش از خواب بیدار شدم. میان گریههایش میگفت: «خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی، میخواهم مثل امام حسین (ع) بی سر و مثل حضرت عباس (ع) بی دست باشم. »
🌾وقتی پیکرش را آوردند نه سر داشت و نه یک دست. گویا آن شب خدا میشنیدش.
راوی: پدر شهید
📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۴۹ . (به نقل از مثل حسین مثل عباس، عباس میرزائی، ص ۵۲)
#سیره_شهدا
#شهید_رشیدی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹با محبت خارها گل میشود
❌اکثر مشکلاتی که باعث میشوند زندگی مشترک دچار اختلال شود و اختلاف بهوجود بیاید، عدم ابراز علاقه همسران است.
💯اگر هر همسری خودش را موظف بداند به ابراز عشق، بیان احساسات، بیان محبت و عشق ورزی به سبکی که نیاز همسرش را برطرف کند، ریشهی بسیاری از خیانتها خشکانده میشود.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍بخت بلند
🍃روزهایی که با تمام شیرینی و دلچسب بودنشان ، نمیگذارند حتی برای یک لحظه صابر چرتکه را رها کند!
☘روزهایی که قرار را از صابر گرفتهاند. دل توی دلش نیست که بعد از مدتها میخواهد دست عادله را بگیرد تا زیر یک سقف بروند.
به ریال درمیآورد و به تومان از کفاش میرود! اما تمام سعیاش بر این است که آب توی دل عادله تکان نخورد. با خود میگفت وقتی عادله منِ خاص را پذیرفته، پس سنگتمام گذاشتن برایش، نباید من را خسته کند.
🍃با انگشتان دو دستش تندتند برایش تایپ میکند: «وقت داری بیام دنبالت بریم کارت عروسی رو انتخاب کنی؟ » عادله لبخندی لبهای گوشتیاش را در برمیگیرد. چشمهای سیاه و درشتش برق میزند.
🌾وقتی میبیند صابر به نظر او اهمیت میدهد، قند توی دلش آب میشود. جواب پیامک را مینویسد: «باشه فقط یه کم صبر کن خبرت میکنم! آخه به مامان قول دادم وسایل اتاقمو بزارم توی کارتن تا همراه جهاز ببرن. »
✨بعد از گذشت یکساعت، صابر دست عادله را که توی دستش است، رها میکند. از ماشین پیاده میشود. برای انتخاب و خرید کارت عروسی وارد اولین مغازه میشوند. تنوع کارتها آنقدر زیاد است که صابر گیج شده و به عادله نگاهی میکند.
💫از فروشنده قیمت آنها را میپرسد. با آن جثه ریزش به قیافهاش نمیخورد داماد باشد. فروشنده میخندد که «واسه خودت میخواهی؟» خودش را جمعوجور میکند و «بلهای» میگوید. عادله با دقت به قیمتهایی که فروشنده میگوید، گوش میدهد. از بین همهی آنها یک کارت ساده و ارزانقیمت انتخاب میکند. عادله حواسش هست که دخل صابر به ریال است!
🍃خاطرات گذشته مثل فیلمی با دور تند از جلوی چشمان صابر میگذرد. هرجا خواستگاری میرفت به خاطر خاص بودنش او را رد میکردند. بهخاطر کوتاه بودنش!
با خود عهد بست دیگر قدمی برای رفتن به خواستگاری برندارد؛ ولی با اصرارهای مادر قبول کرد برای آخرین خواستگاری به خانه عادله بروند.
☘عادله برخلاف همهی آنهایی که به خواستگاریشان رفته بود حرف میزد. معیارهایش متفاوت از بقیه بود.
⚡️عادله با تکان دادن بازویش او را از هپروت بیرون میآورد. کارت را باز میکند و با انگشت نوشته داخلش را نشان او میدهد:
گر تو را بخت یار خواهد بود
عشق را با تو كار خواهد بود
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
💥از حسین علیهالسلام چه میدانی؟!
تمام ادعای عشقت به او سبب شده اصل و نسب و اجداد او را از بر باشی؟!
آری حسین فرزند ابوتراب(علیهالسلام) است، پسر زهرای مرضیه(سلاماللهعلیها) و نوه نبی مکرم اسلام.
⚡️ولی واقعه عاشورا را چه؟ میدانی چرا حسین(علیهالسلام) قیام کرد؟!
بگذار بگویم!
امام حسین(علیهالسلام) برای امر به معروف و نهی از منکر و احقاق حق قیام کرد.
برای زنده نگه داشتن دین اسلام.
آری، اگر مولاجانمان دست به این کار بزرگ نمیزد اکنون اسلام اسلام داعشی بود.
💢میگویی: برای حکومت قیام کرد.
میگویم:خیر، اگر برای حکومت بود چرا حکمای دوران، حتی خوشنامترینشان، برای گرفتن حکومت زن و فرزندان خود را فدا نکردند؟!
همان کوروش کبیر کجا نوشته با فرزند شش ماههاش به جنگ رفته؟!
🔸اصلا من به چشم تو مسلمان و متعصبام؛ چارلز دیکنز را که میشناسی آری؟
همان نویسنده معروف و مشهور انگلیسی.
میدانی در مورد مولاجانمان چه میگوید؟؟
چارلز دیکنز نویسنده مشهور انگلیسی در توصیف و ستایش قیام مقدس اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) چنین میگوید: «اگر منظور امام حسین(علیهالسلام) جنگ در راه خواستههای دنیایی خود بود من نمیفهمم چرا او خواهران و زنان و اطفالش را به همراه برده بود پس عقل چنین حکم میکند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
#بدون_تعصب_اندکی_تفکر
#درسهای_عاشورا
#به_قلم_سرداردلها
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍جواب محبوب
✅سلام کردن مستحب اما جواب آن واجب می باشد، آن گاه که میرسیم به عبارت السلام علیک یا اباعبدالله شک نکنید که حتما امام حسین علیه السلام جواب ما را خواهد داد پس با تمام وجودت عاشقانه زیارت عاشورا را با یک سلام شروع کن.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
زیارت عاشورا با صدای شهید محمدرضا تورجی زاده980725.mp3
3.59M
🌺دوست داری روزت رو با صدای شهدا شروع کنی؟
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع کنیم.
🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#شهید_تورجی_زاده
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🥀شهید علی جابری، شهید عشق علیاصغر علیه السلام
🍃مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علیاصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر به گلویش خورد و مثل حضرت علی اصغر علیه السلام شهید شد.
☘آخرین بار تو حسینیه سنندج میخواند:
سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی
همچون لب خشک تو هیچ ندیدم لبی
راوی:حاج مهدی سلحشور
📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی،ص۴۵
#سیره_شهدا
#شهید_جابری
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 مقایسه ممنوع
✅ گاهی برخی والدین خواسته یا ناخواسته فرزند خود را با دیگران مقایسه می کنند.
🔘 از این راه می خواهند فرزند خود را تحریک کنند، تا تلاشش بیشتر شود.
🔘 اما این کار نتیجه عکس می دهد. نه تنها روح و روان بچه را بهم می ریزد، بلکه سبب می شود بچه از خود و توانایی هایش ناامید شود و دست از تلاش و کوشش بر دارد.
✅ در هیچ شرایطی نباید فرزندان را با هم مقایسه کرد چرا که هر کس، تواناییهای خاص خودش را دارد.
#ارتباط_با_فرزندان
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_بهاردلها
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شکوفایی
🍃جیبش را گشت. کلید خانه را پیدا نکرد. مادر به حمید گفت: «چیزی شده؟»
☘_کلیدم جامونده خونه!
⚡️سحر تو کالسکه خواب بود. پارسا هم کلافه نوک کفش پای چپش را به دیوار میکوبید و پشت سرهم میگفت: «تشنمه، آب میخوام.
✨نسرین پیشانیاش عرق کرده بود. وسایل را کنار دیوار گذاشت. از شدت ناراحتی میخواست سر حمید فریاد بکشد که بچه! چرا حواستو جمع نمیکنی؟
🌾اما به خودش گفت:«تو نوجونی، خودمم از این حواسپرتیها داشتم. وقتی هم پدر یا مادرم داد و فریاد راه میانداختن؛ چقدر رنج میبردم. حالا مادر شدم و در برابر حواسپرتی پسر نوجونم قرار گرفتم.»
☘ناگهان چشم نسرین به سر کوچه افتاد: «حمید،! اون ماشین بابا نیست که داره میاد؟ »
🍃حمید سرکوچه را نگاه کرد و از پلاک ماشین گفت: «آره خودشه! »
💫پدر حمید ماشین را جای همیشگی کنار دیوار پارک کرد. او پیاده شد به سمت خانوادهاش آمد. بعد از سلام و احوالپرسی کلید را به حمید داد تا در را باز کند.
حمید پشت سر پدر و مادرش وارد خانه شد.
ناصر گفت: «یادم رفت شیرینی رو بردارم، موند تو ماشین!» حمید سریع به سمت در رفت و گفت: «من میرم میارم.»
✨ طولی نکشید حمید با جعبهی شیرینی برگشت. نسرین با دیدن جعبهی شیرینی گفت: «همیشه شیرین کام باشی ناصر جان! »
ناصر خندید و کنار حمید نشست: «خبر خوش رو من بدم، راستش امروز صبح، به لطف خدا یه خونه دو خوابه قولنامهای معامله کردم. »
💫_خدا رو شکر.
⚡️حمید به پدرش گفت: «یه اتاق برا منو پارسا!؟»
🍃_آره عزیزم!
✨نسرین همین طور که خانوادهاش را تماشا میکرد از ذهنش گذشت: «برای عوض کردن زندگی برای تغییر دادن خودمان هیچگاه دیر نیست. هرچند سال داشته باشیم؛ هرگونه که زندگی کرده باشیم و یا هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم در هر لحظه و در هر نفسی؛ مهم رشد کردن و شکوفایی است باید رفتارهای اشتباه را دور ریخت. »
#داستانک
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
#پرسش
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟
#قسمت_اول
#پاسخ
1- اعتراض به وضعیت موجود:
💢امام حسین(ع) از اینکه یزید رئیس حکومت قرار گرفته بود، برای اسلام احساس خطر می کرد.
چه ما توجه داشته باشیم که امام معصوم است و چه قطع نظر از عصمت و امامت ایشان به هر حال نظر امام(ع) این است که وضعیت موجود تغییر کرده ، پس باید حرکتی صورت گیرد و امروز که یزید رئیس حکومت بود، با گذشته که معاویه بود، وضعیت تغییر کرده است. بنابر این از مکه به مدینه حرکت می کند و این هجرت اعتراض آمیز نام دارد.لازم نبود که امام حسین(ع) را تبعید کنند تا اینکه مردم بفهمند که امام(ع) اعتراض داشته است. (۱)
📚(۱): اندیشه عاشورا ، چاپ اول ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) ، 1375 ، صص16-14
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍زیبا روز
❤️چه زیباست که روزمان را با یک سلام عاشقانه به حضرت عشق آغاز کنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و با ادب و تواضع سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_بهاردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨آخرین وصیت شهید علمدار
🍃مداح اهل بیت (ع) بود و از گریه کنهای امام حسین (ع).
☘توی وصیت نامه اش نوشته بود:
«تنها امید من؛ همان دستمال سبزی است که در مجالس مذهبی همراهم بوده و متبرک به اشکهایم شده است، آن را بر صورتم گذاشته و قبل از آنکه در قبرم گذارند، مداحی درون قبر رفته و مصیبت حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) را بخواند. »
📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، ص ۳۹
#سیره_شهدا
#شهید_علمدار
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹ارتباط با والدین
🔅یکی از اصول ارتباط با پدر و مادر این است که رابطهما در عین صمیمیت، باعث بیاحترامی به آنها نشود.
🔘سعی کنید در تمام چالشهایی که بین شما و والدینتان پیش میآید از ایجاد کردن بحران و جبههبندی پرهیز کنید.
🔘برای مدیریت رابطه با والدین، نیاز است که مهارت کنترل خشم را فرا بگیرید. هرچقدر هم که عصبانی باشید هرگز این نکته را فراموش نکنید که درحال صحبت با والدین خود هستید.
🌱پدر و مادر قصد اذیت و آزار ما را ندارند؛ بلکه این اذیتها برای عدم داشتن مهارتهای ارتباطی است.
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_شفیره
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شب بارانی
🍃صدای نالهی یاحسین او میآمد. امروز دومین روزیست که سید را به قصد کُشت میزنند. صدای غُرش رعدوبرق و تاریکی شب، ساعاتی دلهرهآور و استرسزا را بر اردوگاه تکریت حاکم میکند. سید را با حالی نزار و آش و لاش وارد سوله میکنند.
☘با دیدن وضع رقتبار سید فقط به جرم داشتن قرآن جیبی که از موارد ممنوعه به حساب میآید؛ حس دوستی را در اعماق قلبها مینشاند.
🍁دلِ سنگ غلام سیاح که همه او را به جاسوسی از اُسرای اردوگاه میشناختند، هم نرم میکند و اشک از گوشهی چشمان دُرُشت و بادامیاش به روی دستمال یزدیاش میچکاند.
آسمان هم به مظلومیت سید میگرید و قطرات باران از سقف موقت اردوگاه بر روی پتوهای چرک و خاکی مینشیند.
🌾سرما استخوان سوز و هوای خشک و سرد داخل سوله چارهای جز پیچیدن پتو دور آنها نمیگذارد. قاسم و سعید ابرها را زیر قطرات باران میگذارند. با این کار مانع نفوذ و رسیدن آب به روی افراد داخل سوله میشوند.
مدتهاست که به خاطر جیرهبندی آب، مجبور به تیمم کردن برای نمازخواندن بودند.
🍂ابرها را درون سطل میچلاندند، به این وسیله آن آب را داخل آن جمعآوری میکنند.
نالهی ضعیف سید به گوش بغل دستیاش صادق میرسد. دستمالهایی که بر جراحتهای عمیق روی صورت و سینه او گذاشته بودند از خون سرخ سیدمظلوم گلگون شده است.
☘صادق گوش راستش را به دهان او نزدیک میکند. حرفهای آخر او را میشنود: «صادق از پدرم حلالیت بطلب! تنها پسر اویم؛ ولی او به من اجازه اومدن به جنگ رو داد. مادرم قرآن خوندن رو دوست داشت، میشه ازت خواهش کنم بعد از من، تو براش قرآن بخونی. »
🍂خسخس و نفسهای بریدهبریده او نشان از رفتن به آغوش ارباب بیکفن را میداد. خونها از گلو به فضای دهان میآمد و به روی پتو میریخت. اولین روز اسارت را خوب به یاد میآورد. سید خوشتیپ با هیکل و استیل ورزشکاریاش، پناهگاه ضعیفهای اردوگاه شد. شکنجههای بیاَمان و پیدرپی و خوراک کمی که نصف بیشتر آن را به بیماران میبخشید، از او اسکلتی خُشک و قلمی برجای میگذارد.
لحظات پایانیِ عمرش به روی لبهای کبودش، ذکر یاحسین خودنماییمیکرد. آن شب صورت سید، شبیه ماه شب چهارده میدرخشید.
#داستانک
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
#پرسش
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟
#قسمت_دوم
#پاسخ
2- امر به معروف و نهی از منکرمبنای حرکت اعتراض آمیز امام(ع):
♨️این اعتراض با هجرت و انتقال از مدینه به مکه صورت می گیرد اعم از اینکه حرکت دارای اثر باشد یا نباشد، چون بعضی از امر به معروف و نهی از منکرهای غیر مؤثر هستند که در تاریخ می مانند و اثرات بعدی دارند.
💡بنابر این دورهای که امام حسین(ع) در مکه به سر می برد؛ همین اعتراض به عنوان امربه معروف و نهی از منکر حساب می شود و امام(ع) در حال امر به معروف و نهی از منکر گفتاری و عملی بوده است.
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍أنا سلم لمن سالمكم؟؟
✨إنی سلمُ لمن سالمکم و حربُ لمن حاربکم
معنی آن را میدانیم، اما...
اما آیا در صلح هستم با کسانی که با شما در صلح هستند و یا در جنگم با کسانی که با شما در جنگ هستند ؟
❗️عاشورا ۶۱ تمام نشده!
هنوز هم هست .
فلسطین و یمن حتی عربستان که شیعیان در سختی و مشقت هستند.
آیا در جنگیم و دوستی.
چرا بر دوستی با آمریکا پافشاری میکنیم؟!
چون ابر قدرت است. پس چرا در زیارت عاشورا میخوانیم إنی حرب لمن حاربکم؟!
باید هر روز بخوانیم زیارت عاشورا را تا یادمان باشد شمرها هنوز هستند.
🏴 وضو میگیریم و میخوانیم زیارت عاشورا را عاشقانه
و اینبار
إنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را عاشقانهتر خواهیم خواند.
#زیارت_عاشورا
#به_قلم_سرداردلها
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨معنای اربا اربا
🍃سید محمد خیلی توی خودش بود. پرسیدم: «چه شده؟ »
☘گفت: «بالأخره نفهمیدم ارباً ارباً یعنی چه؟ می گویند انسان مثل گوشت کوبیده می شود.
بعد از عملیات یا باید بروم کتاب بخوانم و یا اینکه در همین جا به آن برسم. »
🌾جواب سؤالش را از گلوله توپی که به سنگرش برخورد کرد، گرفت.
📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۳۱به نقل از (وداع لاله ها، مهدی محمد بیگی، ص ۳۳)
#سیره_شهدا
#شهید_شکری
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍هنر حفظ رابطهی صمیمانه
💡گاهی اختلاف سلیقه در زندگی مشترک بین زن و شوهر پیش میآید. در چنین مواقعی هنر و اصل مهم و ضروری، حفظ رابطهی دوستانه آنهاست.
❌زمانی که عصبانی هستید رفتارهایی مانند: قهر کردن، کلام ناشایست گفتن، در حضور فرزندان دعوا کردن و ... انجام ندهید.
مراقب عمل و حرفتان باشید که برای بهبود قلب شکسته، دوران نقاهت طولانیست!
✅برای حل مشكل خود وقت بگذارید و با آرامش و دور کردن چیزهایی که باعث حواسپرتی میشوند باهم حرف بزنید. بالاخره به نتیجهای که یا تفاهم است و یا آتشبس میرسید.
#ایستگاه_فکر
#همسرداری
#به_قلم_رخساره
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تنها حامی
🍃امواج نیلگون دریا پیدرپی روی هم میلغزیدند. مادرم کنار ساحل ایستاد. دریا را تماشا میکرد.
☘غرق تماشایش شدم. او دست چپ خود را تا مقابل صورتش بالا آورد، به حلقهی ساده دستش نگاهی انداخت. بوسهای روی حلقهاش زد. لبخندی شیرین بر لبش نشست. قلبم شاد شد.
🌾آروین و مهسا با کمک پدرم قلعه شنی درست میکردند. مهسا صدایم زد و به سویم دوید؛ آن لحظه نگاهم را از مادر گرفتم.
⚡️زیراندازی رو به دریا پهن کرده بودم، با مهسا روی آن نشستیم. مادرم با چهرهای آرام به سمت ما آمد. یک لیوان دستهدار از سبد پیکنیک برداشتم و از فلاسک برایش چای ریختم.
مادرم بی مقدمه شروع کرد:«هفت سال بعد از ازدواجم، خوشبختی من کامل شد، زمانی که تو به دنیا اومدی ... دختری زیبا با چشمانی به رنگ سبز یشمی همرنگ چشمای پدرت.
توی اون سالها از همه طرف حرف بود حرف؛ زنت اجاق کوره! بچه نداری ... زندگیت چه معنی داره! خونت مثل خونهی ارواحه و ... اما پدرت مقابل همهی حرفها سکوت کرد.
همیشه با لحن مهربونی بهم میگفت که بانو جان! من بیانصاف نیستم.»
✨تنها حامی من توی اون اوضاع شلوغ، پدرت بود. به کنایه و حرفهای آزاردهنده اعتنایی نمیکرد و در مقابل راهکارهای اطرافیان، مرد دریا دلم بیشتر حمایتم میکرد.
💫اشک در چشمان مادرم حلقه زد از جایش برخاست و آرام به سمت پدرم و آروین رفت؛ اما من از صدای برخورد امواج دریا به شنهای ساحلی این حس در ذهنم نقش بست: «عشق به پدرم، در قلب مادر قاب شده؛ زیرا او عشق به پدرم را به سر زندگی تابستان آشناییشان نگه داشته است. زندگی را پس زده تا این کار را بکند. انتخاب مادرم یک صورت یا یک برگ نبود. انتخاب او پدرم بود و برای حفظ یک احساس خاص، دنیا را فدا میکرد. »
#داستانک
#همسرداری
#به_قلم_رخساره
🆔 @tanha_rahe_narafte
#پرسش
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟
#قسمت_سوم
#پاسخ
۳_ عدم اعتماد قلبی امام به وعده کوفیان و نیاز به اتمام حجت با آنان:
🔅روایات فراوانی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) وحضرت علی برای امام حسین (علیهالسلام )نقل کردهاند به ایشان خبر داده بودند که در عراق کشته می شود. اکنون به طرف کوفه حرکت می کند و دعوت آنها را قبول میکند و اما به دعوت آنها خوشبین نیست و احتمال مساوی برای شکست و پیروزی میدهد.
💡 بنابراین مسئله اتمام حجت مورد توجه است و ایشان باید برود تا حجت برآنها تمام شده باشد، دراین هنگام امام (علیه السلام) از یک طرف با یزید و از طرف دیگر با مردمی که بیان علاقه وحمایت می کنند روبه رو می شود امام (علیه السلام) گمان می کند که این سفر، سفر پیروزی نباشد، بلکه سفر شهادت باشد و حمایت مردم با یک تهدید از میدان برود اما حتماً باید برود چون اگر به خاطر این احتمالات از حرکت چشم پوشی کند حجت را برآنها تمام نکرده است.
📚(۱): اندیشه عاشورا ، چاپ اول ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) ، ۱۳۷۵ ، صص۱۶_۱۴.
#درس_های_عاشورا
#به_قلم_آلاله
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte