eitaa logo
مسار
336 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
535 ویدیو
2 فایل
هو الحق سبک زندگی خانواده سیره شهدا داستانک تلنگر مهدوی تبادل👈 @masare_irt ادمین : @hosssna64
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀شهید علی جابری، شهید عشق علی‌اصغر علیه السلام 🍃مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی‌اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر به گلویش خورد و مثل حضرت علی اصغر علیه السلام شهید شد. ☘آخرین بار تو حسینیه سنندج می‌خواند: سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی همچون لب خشک تو هیچ ندیدم لبی راوی:حاج مهدی سلحشور 📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی،ص۴۵ 🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 مقایسه ممنوع ✅ گاهی برخی والدین خواسته یا ناخواسته فرزند خود را با دیگران مقایسه می کنند. 🔘 از این راه می خواهند فرزند خود را تحریک کنند، تا تلاشش بیشتر شود. 🔘 اما این کار نتیجه عکس می دهد. نه تنها روح و روان بچه را بهم می ریزد، بلکه سبب می شود بچه از خود و توانایی هایش ناامید شود و دست از تلاش و کوشش بر دارد. ✅ در هیچ شرایطی نباید فرزندان را با هم مقایسه کرد چرا که هر کس، توانایی‌های خاص خودش را دارد. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شکوفایی 🍃جیبش را گشت. کلید خانه را پیدا نکرد. مادر به حمید گفت: «چیزی شده؟» ☘_کلیدم جامونده خونه! ⚡️سحر تو کالسکه خواب بود. پارسا هم کلافه نوک کفش پای چپش را به دیوار می‌کوبید و پشت سرهم می‌گفت: «تشنمه، آب می‌خوام. ✨نسرین پیشانی‌اش عرق کرده بود. وسایل را کنار دیوار گذاشت. از شدت ناراحتی می‌خواست سر حمید فریاد بکشد که بچه! چرا حواستو جمع نمی‌کنی؟ 🌾اما به خودش گفت:«تو نوجونی، خودمم از این حواس‌پرتی‌ها داشتم. وقتی هم پدر یا مادرم داد و فریاد راه می‌انداختن؛ چقدر رنج می‌بردم. حالا مادر شدم و در برابر حواس‌پرتی پسر نوجونم قرار گرفتم.» ☘ناگهان چشم نسرین به سر کوچه افتاد: «حمید،! اون ماشین بابا نیست که داره میاد؟ » 🍃حمید سرکوچه را نگاه کرد و از پلاک ماشین گفت: «آره خودشه! » 💫پدر حمید ماشین را جای همیشگی کنار دیوار پارک کرد. او پیاده شد به سمت خانواده‌اش آمد. بعد از سلام و احوالپرسی کلید را به حمید داد تا در را باز کند. حمید پشت سر پدر و مادرش وارد خانه شد. ناصر گفت: «یادم رفت شیرینی رو بردارم، موند تو ماشین!» حمید سریع به سمت در رفت و گفت: «من میرم میارم.» ✨ طولی نکشید حمید با جعبه‌ی شیرینی برگشت. نسرین با دیدن جعبه‌ی شیرینی گفت: «همیشه شیرین کام باشی ناصر جان! » ناصر خندید و کنار حمید نشست: «خبر خوش رو من بدم، راستش امروز صبح، به لطف خدا یه خونه دو خوابه قولنامه‌ای معامله کردم. » 💫_خدا رو شکر. ⚡️حمید به پدرش گفت: «یه اتاق برا منو پارسا!؟» 🍃_آره عزیزم! ✨نسرین همین طور که خانواده‌اش را تماشا می‌کرد از ذهنش گذشت: «برای عوض کردن زندگی برای تغییر دادن خودمان هیچ‌گاه دیر نیست. هرچند سال داشته باشیم؛ هرگونه که زندگی کرده باشیم و یا هر اتفاقی که از سر گذرانده باشیم در هر لحظه و در هر نفسی؛ مهم رشد کردن و شکوفایی است باید رفتارهای اشتباه را دور ریخت. » 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟ 1- اعتراض به وضعیت موجود: 💢امام حسین(ع) از اینکه یزید رئیس حکومت قرار گرفته بود، برای اسلام احساس خطر می کرد. چه ما توجه داشته باشیم که امام معصوم است و چه قطع نظر از عصمت و امامت ایشان به هر حال نظر امام(ع) این است که وضعیت موجود تغییر کرده ، پس باید حرکتی صورت گیرد و امروز که یزید رئیس حکومت بود، با گذشته که معاویه بود، وضعیت تغییر کرده است. بنابر این از مکه به مدینه حرکت می کند و این هجرت اعتراض آمیز نام دارد.لازم نبود که امام حسین(ع) را تبعید کنند تا اینکه مردم بفهمند که امام(ع) اعتراض داشته است. (۱) 📚(۱): اندیشه عاشورا ، چاپ اول ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) ، 1375 ، صص16-14 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍زیبا روز ❤️چه زیباست که روزمان را با یک سلام عاشقانه به حضرت عشق آغاز کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و با ادب و تواضع سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین 🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟ 💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع می‌کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨آخرین وصیت شهید علمدار 🍃مداح اهل بیت (ع) بود و از گریه کن‌های امام حسین (ع). ☘توی وصیت نامه اش نوشته بود: «تنها امید من؛ همان دستمال سبزی است که در مجالس مذهبی همراهم بوده و متبرک به اشک‌هایم شده است، آن را بر صورتم گذاشته و قبل از آنکه در قبرم گذارند، مداحی درون قبر رفته و مصیبت حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) را بخواند. » 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، ص ۳۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌹ارتباط با والدین 🔅یکی از اصول ارتباط با پدر و مادر این است که رابطه‌ما در عین صمیمیت، باعث بی‌احترامی به آنها نشود. 🔘سعی کنید در تمام چالش‌هایی که بین شما و والدینتان پیش می‌آید از ایجاد کردن بحران و جبهه‌بندی پرهیز کنید. 🔘برای مدیریت رابطه با والدین، نیاز است که مهارت کنترل خشم را فرا بگیرید. هرچقدر هم که عصبانی باشید هرگز این نکته را فراموش نکنید که درحال صحبت با والدین خود هستید. 🌱پدر و مادر قصد اذیت و آزار ما را ندارند؛ بلکه این اذیت‌ها برای عدم داشتن مهارت‌های ارتباطی است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍شب بارانی 🍃صدای ناله‌ی یاحسین او می‌آمد. امروز دومین روزی‌ست که سید را به قصد کُشت می‌زنند. صدای غُرش رعدوبرق و تاریکی شب، ساعاتی دلهره‌آور و استرس‌زا را بر اردوگاه تکریت حاکم می‌کند. سید را با حالی نزار و آش و لاش وارد سوله می‌کنند. ☘با دیدن وضع رقت‌بار سید فقط به جرم داشتن قرآن جیبی که از موارد ممنوعه به حساب می‌آید؛ حس دوستی را در اعماق قلب‌ها می‌نشاند. 🍁دلِ سنگ غلام سیاح که همه او را به جاسوسی از اُسرای اردوگاه می‌شناختند، هم نرم می‌کند و اشک از گوشه‌ی چشمان دُرُشت و بادامی‌اش به روی دستمال یزدی‌اش می‌چکاند. آسمان هم به مظلومیت سید می‌گرید و قطرات باران از سقف موقت اردوگاه بر روی پتوهای چرک و خاکی می‌نشیند. 🌾سرما استخوان سوز و هوای خشک و سرد داخل سوله چاره‌ای جز پیچیدن پتو دور آن‌ها نمی‌گذارد. قاسم و سعید ابرها را زیر قطرات باران می‌گذارند. با این کار مانع نفوذ و رسیدن آب به روی افراد داخل سوله می‌شوند. مدت‌هاست که به خاطر جیره‌بندی آب، مجبور به تیمم کردن برای نمازخواندن بودند. 🍂ابرها را درون سطل می‌چلاندند، به این وسیله آن آب را داخل آن جمع‌آوری می‌کنند. ناله‌ی ضعیف سید به گوش بغل دستی‌اش صادق می‌رسد. دستمال‌هایی که بر جراحت‌های عمیق روی صورت و سینه او گذاشته بودند از خون سرخ سیدمظلوم گلگون شده است. ☘صادق گوش راستش را به دهان او نزدیک می‌کند. حرف‌های آخر او را می‌شنود: «صادق از پدرم حلالیت بطلب! تنها پسر اویم؛ ولی او به من اجازه اومدن به جنگ رو داد. مادرم قرآن خوندن رو دوست داشت، می‌شه ازت خواهش کنم بعد از من، تو براش قرآن بخونی. » 🍂خس‌خس و نفس‌های بریده‌بریده او نشان از رفتن به آغوش ارباب بی‌کفن را می‌داد. خون‌ها از گلو به فضای دهان می‌آمد و به روی پتو می‌ریخت. اولین روز اسارت را خوب به یاد می‌آورد. سید خوش‌تیپ با هیکل و استیل ورزشکاری‌اش، پناهگاه ضعیف‌های اردوگاه شد. شکنجه‌های بی‌اَمان و پی‌در‌پی و خوراک کمی که نصف بیشتر آن را به بیماران می‌بخشید، از او اسکلتی خُشک و قلمی برجای ‌می‌گذارد. لحظات پایانیِ عمرش به روی لب‌های کبودش، ذکر یاحسین خودنمایی‌می‌کرد. آن شب صورت سید، شبیه ماه شب چهارده می‌درخشید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟ 2- امر به معروف و نهی از منکرمبنای حرکت اعتراض آمیز امام(ع): ♨️این اعتراض با هجرت و انتقال از مدینه به مکه صورت می گیرد اعم از اینکه حرکت دارای اثر باشد یا نباشد، چون بعضی از امر به معروف و نهی از منکرهای غیر مؤثر هستند که در تاریخ می مانند و اثرات بعدی دارند. 💡بنابر این دوره‌ای که امام حسین(ع) در مکه به سر می برد؛ همین اعتراض به عنوان امربه معروف و نهی از منکر حساب می شود و امام(ع) در حال امر به معروف و نهی از منکر گفتاری و عملی بوده است. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍أنا سلم لمن سالمكم؟؟ ✨إنی سلمُ لمن سالمکم و حربُ لمن حاربکم معنی آن را می‌دانیم، اما... اما آیا در صلح هستم با کسانی که با شما در صلح هستند و یا در جنگم با کسانی که با شما در جنگ هستند ؟ ❗️عاشورا ۶۱ تمام نشده! هنوز هم هست . فلسطین و یمن حتی عربستان که شیعیان در سختی و مشقت هستند. آیا در جنگیم و دوستی. چرا بر دوستی با آمریکا پافشاری میکنیم؟! چون ابر قدرت است. پس چرا در زیارت عاشورا می‌خوانیم إنی حرب لمن حاربکم؟! باید هر روز بخوانیم زیارت عاشورا را تا یادمان باشد شمر‌ها هنوز هستند. 🏴 وضو می‌گیریم و می‌خوانیم زیارت عاشورا را عاشقانه و این‌بار إنی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را عاشقانه‌تر خواهیم خواند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔دوست داری امروزت رو چطور شروع کنی؟ 💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیه‌السلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع می‌کنیم. 🏴وضو می‌گیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه می‌گذاریم و سلام می‌دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨معنای اربا اربا 🍃سید محمد خیلی توی خودش بود. پرسیدم: «چه شده؟ » ☘گفت: «بالأخره نفهمیدم ارباً ارباً یعنی چه؟ می گویند انسان مثل گوشت کوبیده می شود. بعد از عملیات یا باید بروم کتاب بخوانم و یا اینکه در همین جا به آن برسم. » 🌾جواب سؤالش را از گلوله توپی که به سنگرش برخورد کرد، گرفت. 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۳۱به نقل از (وداع لاله ها، مهدی محمد بیگی، ص ۳۳) 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍هنر حفظ رابطه‌ی صمیمانه 💡گاهی اختلاف سلیقه در زندگی مشترک بین زن و شوهر پیش می‌آید. در چنین مواقعی هنر و اصل مهم و ضروری، حفظ رابطه‌ی دوستانه آن‌هاست. ❌زمانی که عصبانی هستید رفتارهایی مانند: قهر کردن، کلام ناشایست گفتن، در حضور فرزندان دعوا کردن و ... انجام ندهید. مراقب عمل و حرفتان باشید که برای بهبود قلب شکسته، دوران نقاهت طولانیست! ✅برای حل مشكل خود وقت بگذارید و با آرامش و دور کردن چیزهایی که باعث حواس‌پرتی می‌شوند باهم حرف بزنید. بالاخره به نتیجه‌ای که یا تفاهم است و یا آتش‌بس می‌رسید. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍تنها حامی 🍃امواج نیلگون دریا پی‌درپی روی هم می‌لغزیدند. مادرم کنار ساحل ایستاد. دریا را تماشا می‌کرد. ☘غرق تماشایش شدم. او دست چپ خود را تا مقابل صورتش بالا آورد، به حلقه‌ی ساده دستش نگاهی انداخت. بوسه‌ای روی حلقه‌اش زد. لبخندی شیرین بر لبش نشست. قلبم شاد شد. 🌾آروین و مهسا با کمک پدرم قلعه شنی درست می‌کردند. مهسا صدایم زد و به سویم دوید؛ آن لحظه نگاهم را از مادر گرفتم. ⚡️زیراندازی رو به دریا پهن کرده بودم، با مهسا روی آن نشستیم. مادرم با چهره‌ای آرام به سمت ما آمد. یک لیوان دسته‌دار از سبد پیک‌نیک برداشتم و از فلاسک برایش چای ریختم. مادرم بی مقدمه شروع کرد:«هفت سال بعد از ازدواجم، خوشبختی‌ من کامل شد، زمانی که تو به دنیا اومدی ... دختری زیبا با چشمانی به رنگ سبز یشمی هم‌رنگ چشمای پدرت. توی اون سال‌ها از همه طرف حرف بود حرف؛ زنت اجاق کوره! بچه نداری ... زندگیت چه معنی داره! خونت مثل خونه‌ی ارواحه و ... اما پدرت مقابل همه‌ی حرف‌ها سکوت کرد. همیشه با لحن مهربونی بهم می‌گفت که بانو جان! من بی‌انصاف نیستم.» ✨تنها حامی من توی اون اوضاع شلوغ، پدرت بود. به کنایه و حرف‌های آزاردهنده اعتنایی نمی‌کرد و در مقابل راه‌کارهای اطرافیان، مرد دریا دلم بیشتر حمایتم می‌کرد. 💫اشک در چشمان مادرم حلقه زد از جایش برخاست و آرام به سمت پدرم و آروین رفت؛ اما من از صدای برخورد امواج دریا به شن‌های ساحلی این حس در ذهنم نقش بست: «عشق به پدرم، در قلب مادر قاب شده؛ زیرا او عشق به پدرم را به سر زندگی تابستان آشنایی‌شان نگه داشته است. زندگی را پس زده تا این کار را بکند. انتخاب مادرم یک صورت یا یک برگ نبود. انتخاب او پدرم بود و برای حفظ یک احساس خاص، دنیا را فدا می‌کرد. » 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟ ۳_ عدم اعتماد قلبی امام به وعده کوفیان و نیاز به اتمام حجت با آنان: 🔅روایات فراوانی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم ) وحضرت علی برای امام حسین (علیه‌السلام )نقل کرده‌اند به ایشان خبر داده بودند که در عراق کشته می شود. اکنون به طرف کوفه حرکت می کند و دعوت آنها را قبول می‌کند و اما به دعوت آنها خوش‌‌بین نیست و احتمال مساوی برای شکست و پیروزی می‌دهد. 💡 بنابراین مسئله اتمام حجت مورد توجه است و ایشان باید برود تا حجت برآنها تمام شده باشد، دراین هنگام امام (علیه السلام) از یک طرف با یزید و از طرف دیگر با مردمی که بیان علاقه وحمایت می کنند روبه رو می شود امام (علیه السلام) گمان می کند که این سفر، سفر پیروزی نباشد، بلکه سفر شهادت باشد و حمایت مردم با یک تهدید از میدان برود اما حتماً باید برود چون اگر به خاطر این احتمالات از حرکت چشم پوشی کند حجت را برآنها تمام نکرده است. 📚(۱): اندیشه عاشورا ، چاپ اول ، بی جا ، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) ، ۱۳۷۵ ، صص۱۶_۱۴. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍حسرت ⚡️در آن دنیا چه چیز موجب حسرت‌مان می‌شود؟ 🌹آیت الله بهجت (ره): استادم سید علی قاضی(اسوه العارفین) را در خواب دیدم به او گفتم چه چیزی حسرت شما در دنیاست که انجام نداده‌اید؟ 💡ایشان فرمودند: حسرت می‌خورم که چرا در دنیا فقط روزی یک مرتبه زیارت عاشورا را می‌خواندم....* 🤲کاش روزی‌‌ِ همه ما، خواندن چندین باره زیارت عاشورا در طول شبانه‌روز باشد. 🏴بیایید وضو بگیریم و با هم زیارت‌عاشورا بخوانیم. روز خود را با خواندن آن برکت دهیم... 📚*طرحی‌نو‌ از‌ زیارت‌عاشورا،ص۲۱۲. 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_sazvar-[www.Patoghu.com].mp3
5.87M
💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
✨مداحی شهید بابائی 🌺 ازساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده‌اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش. ☘صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه. راوی: سرهنگ خلبان فضل الله نیا 📚خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۹ به نقل از (پرواز تا بی نهایت، ص ۱۱۲) 🆔 @tanha_rahe_narafte
📌حال خوب 🔺حال خوب یعنی؛ با هرسختی‌ای هم که باشه، بتونی حال خودت رو مدیریت کنی، ❌فریاد نکشی، ناشکری نکنی، بزرگوارانه و بزرگ‌منشانه برخورد کنی. ⁉️چرا؟ چون مادر قوام خونه است، وقتی خوش‌اخلاق و مهربونه و حالش خوبه، حال همه‌ی اهالی خونه خوبه و خدا نکنه که حال مادر خوب نباشه... 💯پس تلاش کن همیشه خوب باشی. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍جوجه‌ی تنها 🍃تقریبا تا ساعت دوازده بیدار ماندند. درباره همه چیز صحبت کردند. مرجان خمیازه‌ای کشید و گفت: «من دیگه خوابم میاد.» پتو را آرام روی مرضیه کشید و با گفتن شب بخیر اتاق را ترک کرد. ☘صبح مرضیه با نوازش دستی از خواب بیدار شد. خیال کرد مادرش او را بیدار می‌کند. چشم‌هایش را باز کرد؛ اما یادش افتاد خانه‌ی خوشان نیست، بلکه خانه‌ی خواهرش مرجان است.مرضیه با بغض گفت: «یه لحظه فکر کردم خونه‌ی خودمونه، مامان داره بیدارم می‌کنه!» 🎋مرجان کنارش نشسته بود و همین‌طور که موهای او را پشت گوشش می‌داد گفت: «دیگه کم‌کم باید عادت کنی!» 🍂باشنیدن حرف‌های مرجان اشک در چشمان مرضیه موج زد. ⚡️_چرا ساکتی؟ ☘_چیزی نیست، یه لحظه دلم گرفت. مرجان دست مرضیه را در دستانش گرفت: «عزیزم نگران نباش! تو که نمی‌تونی به تنهایی تو اون خونه زندگی کنی. این‌جا هم خونه‌ی خودته، بهش عادت می‌کنی. » ☘_آبجی! دلم برا مامان و بابا تنگ شده. ✨_عزیز دلم حالا پاشو! صبحانه آماده‌ست. صدای حسن کوچولو رو می‌شنوی، داره گریه می‌کنه! میگه بدون خاله اصلا حموم نمیرم! 🍃مرضیه از حرف خواهرش لبخندی زد. مرجان دست او را گرفت تا از رختخوابش بلند شود. 💫پدر و مادرشان هنگام بازگشت از مسافرت در سیل گرفتار شدند و در آن حادثه جان باختند. مرضیه به خاطر این که مرجان باردار بود، همراه پدر و مادرش به شهرستان نرفت. 🍂مرجان هم غصه‌دار مصیبت از دست دادن پدر و مادرش بود؛ اما به خاطر مرضیه صبوری می‌کرد.مرضیه هفده سال بیشتر نداشت و مرجان می‌خواست در این شرایط خاص، مراقب او باشد. مرضیه مانند جوجه‌هایی که از لانه بیرون افتاده‌اند؛ با چشمانش التماس آغوش گرم مادرش را داشت و در میان هیاهو و شلوغی قبرستان با نگاهش دنبال دست‌های پر مهر پدر در میان مردم ناآشنا. ناگهان مرجان خواهر کوچکش را به آغوش کشید و به پدر و مادرش قول داد که از تنها یادگاری آن‌ها همچون مادری مهربان مراقبت کند. 🆔 @tanha_rahe_narafte
🔍علل قیام عاشورا چه بود؟ ۴- افشا کردن چهره امویان: ⚡یکی از علتهای قیام امام حسین (علیه السلام) رسوایی بنی امیه در دیدگان مسلمانان بود. آن قیام پرده هارا کنار زد و همه چیز را آشکار ساخت. * به خوبی توانست چهره واقعی و زشت آنان را برای امت نشان دهد. میزان بی رحمی، پستی و پایبند نبودن آنان به اصول انسانیت را آشکار سازد، حضرت سیدالشهدا( علیه السلام) برای خودشان لازم می‌دیدند که با ظلم مقابله نماید تا این اوضاع و احوال را به هم بزند و با جان گذشتگی‌هایی که خود و یاران فداکارش انجام دادند آنها را رسوا سازند . 💢 شهادت امام حسین (علیه السلام) و اسارت اهل بیت (علیهم السلام) اسلام را از بنی‌امیه و بنی‌امیه را از اسلام جدا ساخت و اعمال ، رفتار و کردار آنها را در خارج و داخل کشور از اعتبار واژگون کرد. 💡قیام امام حسین(علیه السلام) به مردم درس آزادگی خواهی و دینداری را تعلیم داد و تاریخ سیاه بنی امیه را تاروز قیامت در جایگاه انکار مردم قرارداد و سرآغاز زندگی جاوید اسلام و حیات ابدی قرآن و محور رسوا کردن بنی امیه در طول تاریخ بود. 📚* علی ، ربانی گلپایگانی ،کنگره بین المللی امام رحمةالله علیه ، جلد۳، چاپ اول ، قم ، آثار امام (ره) ، بی تا ، ص۳۲۸. 🆔 @tanha_rahe_narafte
✍انتقام 💢می‌خواهی انتقام خون سیدالشهداء علیه‌السلام را بگیری؟ ✋السلام علیک یا ثـار الله و ابن ثاره. ✨سلام بر تو ای کسی که خداوند خونخواهی تو می‌کند و هرکسی که خدا خونخواه اوست. 🥀ثار بـه مـعنی انـتقام کشیدن و خون‌خواهی است. ثار الله یعنی آن خونی که خدا ولی اوست و آن را مطالبه می‌کند. ✊این انتقام را خداوند توسط آخرین حجت خود، خواهد گرفت. ما هم می‌توانیم در صف یاران او باشیم. 🏴وضو بگیریم، دو زانو و با ادب رو به قبله بنشینیم و زیارت عاشورا را به نیت سرباز امام زمان شدن بخوانیم... 🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_habibi-[www.Patoghu.com].mp3
6.25M
🌺 برنامه امروزتون چیه؟ 💫بیایید روزمان را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع کنیم. 🏴وضو بگیریم. رو به قبله روی دو زانو بنشینیم. دست ادب بر سینه بگذاریم و سلام دهیم: ✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨ ✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨ 🆔 @tanha_rahe_narafte
🌾ای اهل حرم میر و علمدار نیامد 🌷شهید تقی رفیعی مقدم 🍃شب عملیات بود و ما هم درگیر کارها. تنهایی آمد تقاضایی داشت. قبول نکردم. رفت با واسطه آمد. می گفت: «می خواهم برایم روضه بخوانی. فقط چند دقیقه. شاید دیگر فرصتش را نداشته باشم. » 🌾رفتیم پشت سنگر. گفتم چه روضه ای بخوانم گفت: «دلم خیلی هوای حضرت عباس (ع) را کرده. فقط خواندن یک بیت کافی بود که با هم غرق مصیبت شوند. ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حرم سید و سالار نیامد. ✨عملیات که شروع شد رمزش «یا ابوالفضل العباس (ع)» بود. یاد حرفش افتادم. بی سیم که زدم برای جویای احوالش. گفتند: «شهید شده است. » روای: حسین کاجی 📚 خط عاشقی ۱، حسین کاجی، انتشارات حماسه یاران، چاپ دوم ۱۳۹۵، ص ۱۹ 🆔 @tanha_rahe_narafte