eitaa logo
مثنوی معنوی
49 دنبال‌کننده
21 عکس
0 ویدیو
1 فایل
خوانش کتاب پر از حکمت مثنوی معنوی بصورت (موضوع بندی شده ) و نیز ( ترجمه ی نثر بیت به بیت)
مشاهده در ایتا
دانلود
2 بخش ۲۱ - امتحان پادشاه به آن دو غلام کی نو خریده بود بخش ۲۲ - به راه کردن شاه یکی را از آن دو غلام و ازین دیگر پرسیدن بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود بخش ۲۴ - حسد کردن حشم بر غلام خاص بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب بخش ۲۶ - فرمودن والی آن مرد را که این خاربن را که نشانده‌ ای بر سر راه بر کن بخش ۲۷ - آمدن دوستان به بیمارستان جهت پرسش ذاالنون مصری رحمة الله علیه بخش ۲۸ - فهم کردن مریدان کی ذاالنون دیوانه نشد قاصد کرده است بخش ۲۹ - رجوع به حکایت ذاالنون بخش ۳۰ - امتحان کردن خواجهٔ لقمان زیرکی لقمان را بخش ۳۱ - ظاهر شدن فضل و زیرکی لقمان پیش امتحان کنندگان بخش ۳۲ - تتمهٔ حسد آن حشم بر آن غلام خاص بخش ۳۳ - عکس تعظیم پیغام سلیمان در دل بلقیس از صورت حقیر هدهد
👈 حکایت بخش ۲۵ - کلوخ انداختن تشنه از سر دیوار در جوی آب بر لب جو بوده دیواری بلند بر سر دیوار تشنهٔ دردمند مانعش از آب آن دیوار بود از پی آب او چو ماهی زار بود ناگهان انداخت او خشتی در آب بانگ آب آمد به گوشش چون خطاب چون خطاب یار شیرین لذیذ مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ از صفای بانگ آب آن ممتحن گشت خشت‌انداز از آنجا خشت‌کن آب می‌زد بانگ یعنی هی ترا فایده چه زین زدن خشتی مرا تشنه گفت آبا مرا دو فایده‌ست من ازین صنعت ندارم هیچ دست فایدهٔ اول سماع بانگ آب کو بود مر تشنگان را چون رباب بانگ او چون بانگ اسرافیل شد مرده را زین زندگی تحویل شد یا چو بانگ رعد ایام بهار باغ می‌یابد ازو چندین نگار یا چو بر درویش ایام زکات یا چو بر محبوس پیغام نجات چون دم رحمان بود کان از یمن می‌رسد سوی محمد بی دهن یا چو بوی احمد مرسل بود کان به عاصی در شفاعت می‌رسد یا چو بوی یوسف خوب لطیف می‌زند بر جان یعقوب نحیف فایدهٔ دیگر که هر خشتی کزین بر کنم آیم سوی ماء معین کز کمی خشت دیوار بلند پست‌تر گردد به هر دفعه که کند پستی دیوار قربی می‌شود فصل او درمان وصلی می‌بود سجده آمد کندن خشت لزب موجب قربی که واسجد واقترب تا که این دیوار، عالی‌گردنست مانع این سر فرود آوردنست سجده نتوان کرد بر آب حیات تا نیابم زین تن خاکی نجات بر سر دیوار هر کو تشنه‌تر زودتر بر می‌کند خشت و مدر هر که عاشقتر بود بر بانگ آب او کلوخ زفت‌تر کند از حجاب او ز بانگ آب پُر مَی تا عُنُق نشنود بیگانه جز بانگ بُلُق ای خنک آن را که او ایام پیش مغتنم دارد گزارد وام خویش اندر آن ایام کش قدرت بود صحت و زور دل و قوت بود وان جوانی همچو باغ سبز و تر می‌رساند بی دریغی بار و بر چشمه‌های قوت و شهوت روان سبز می‌گردد زمین تن بدان خانهٔ معمور و سقفش بس بلند معتدل ارکان و بی تخلیط و بند پیش از آن کایام پیری در رسد گردنت بندد به حبل من مسد خاک شوره گردد و ریزان و سست هرگز از شوره نبات خوش نرست آب زور و آب شهوت منقطع او ز خویش و دیگران نا منتفع ابروان چون پالدُم زیر آمده چشم را نم آمده تاری شده از تشنج رو چو پشت سوسمار رفته نطق و طعم و دندانها ز کار روز بیگه، لاشه لنگ و ره دراز کارگه ویران عمل رفته ز ساز بیخهای خوی بد محکم شده قوت بر کندن آن کم شده 👈 ادامه دارد .... https://eitaa.com/masnavei/1976 🙏کانال مثنوی معنوی 🆔 @masnavei
👈 كلوخ انداختن تشنه از سر ديوار در جوى آب [( 1192) تشنه كامى در كنار جوى بالاى ديوار بلندى قرار داشت‏] [( 1193) او از تشنگى چون ماهى براى آب بى‏قرار بود ولى ديوار مانع از اين بود كه آب بنوشد] [( 1194) تشنه بى‏چاره خشتى از ديوار كنده ميان آب انداخت و صدايى از آب برخاست كه مثل خطاب بود] [( 1195) اين صدا چون خطاب يار شيرين و لذيذ بود بطورى كه او را چون جامه اى پى در پى شراب مست نمود] [( 1196) تشنه از صفاى بانگ آب متصل از ديوار خشت كنده ميان آب مى‏انداخت و گفتى كار و وظيفه او همين است‏] [( 1197) آب بانگ مى‏زد و صدا مى‏كرد و معنى آن اين بود كه اى تشنه فايده اين خشت زدن چيست؟] [( 1198) تشنه با كار خود جواب مى‏داد كه اى آب من از اين كار دست بردار نيستم چرا كه دو فايده از آن مى‏برم‏] [( 1199) فايده اول اين است كه بانگ آب مى‏شنوم كه آن براى تشنگان لذيذ و بمنزله ابرى است كه انتظار باران از آن مى‏رود] [( 1200) بانگ آن مثل صور اسرافيل مرده را از اين زندگى بزندگى ديگرى رهبرى مى‏كند] [( 1201) يا چون بانگ رعد ايام بهار است كه باغ از آن بانگ از گل و سبزه نقش و نگار بخود مى‏گيرد] [( 1202) يا مثل رسيدن ايام زكات براى فقيران يا رسيدن پيغام آزادى براى زندانيان‏] [( 1203) چون دم رحمن است كه از يمن بحضرت محمد (ص ) مى‏رسد] [( 1204) يا چون بوى احمد مرسل (ص ) است كه براى شفاعت به گنه كاران واصل مى‏گردد] [( 1025) يا چون بوى يوسف عزيز است كه جان نحيف يعقوب آن را استشمام مى‏كند] [( 1206) فايده ديگر كار من اين است كه هر خشت از ديوار بكنم بتو نزديك مى‏شوم‏] [( 1207) زيرا از كمى خشت ديوار كوتاه‏تر شده مرا بتو نزديكتر مى‏سازد] [( 1208) پستى ديوار باعث نزديكى شده جدا كردن خشت او درمان وصلى مى‏گردد] [( 1209) كندن خشت اين ديوار بمنزله سجده است زيرا كه اين عمل باعث قرب بوده و فرموده‏اند وَ اُسْجُدْ وَ اِقْتَرِبْ 96: 19 [1]] [( 1210) تا اين ديوار با گردن افراشته بر سر پا ايستاده است مانع از سر فرود آوردن خواهد بود] [( 1211) تا از اين تن خاكى نجات نيابى به آب حيات سجده نتوانى كرد] [( 1212) هر كس كه بر بالاى ديوار تشنه‏تر باشد زودتر خشت و سنگ مى‏كند] [( 1213) و آن كه عشقش ببانگ آب بيشتر است كلوخ و خشت بزرگتر از ديوار مى‏كند] [( 1214) او از بانگ آب درونش تا گلو پر از مى گرديده ولى بيگانه از آن بانگ جز صداى تلق تلق چيزى نمى‏شنود] [( 1215) خوشا كسى كه بيشتر و زودتر وقت را غنيمت شمرده وام خود را ادا نمايد] [( 1216) در ايامى مشغول اين كار شود كه زور و قوت و قدرتش بحد كمال و صحت و تندرستيش متزلزل نشده است‏] [( 1217) آرى در موقع ايام جوانى كه مثل باغ سبز و خرم و تازه ميوه خود را مى‏رساند] [( 1218) چشمه‏هاى نيرو و شهوت جارى گشته زمين تن را سبز و خرم مى‏دارد] [( 1219) و خانه تن را معمور نموده با سقف بلند و ستونهاى محكم و استوار و بى‏عيب و نقص بنا مى‏كند] [( 1220) پيش از آن كه ايام پيرى برسد و گردنت را بريسمان بندد] [( 1221) خاك اين زمين شوره زار و سست شده قابل كشت و زرع نباشد] [( 1222) و آب زور و آب شهوت قطع شده نه بتواند از خود منتفع شود و نه قادر باشد نفعى بديگران برساند] [( 1223) ابروها چون پاردم فرود آمده و چشم‏ها اشك آلوده و تار گشته‏] [( 1224) رو از چين و چروك چون پشت سوسمار شده ناطقه از كار افتاده دندانها خراب و قوه ذائقه مزه طعام را درك نمى‏كند] [( 1225) آن وقت است كه مى‏بينى وقت تنگ و روز نزديك تمام شدن و بدن چون لاشه لنگ گشته راه دور و كارگاه خراب و كار ناجور است‏] [( 1226) خوى بد ريشه‏هايش محكم گشته و در مقابل قوت كندن آن نقصان يافته است‏] [( 1227) مثل آن شخص درشت خو و خوش سخنى كه ميان راه درخت خار نشانده بود] 👈 ادامه دارد ... 🆔 @masnavei
https://eitaa.com/masnavei/2430 شاعر در این قطعه به حقیقت تلخ زندگی و پیری اشاره می‌کند. او داستانی از یک تشنه‌لبی روایت می‌کند که در کنار دیواری بلند با عطش دست و پنجه نرم می‌کند. دیوار مانع از دسترسی او به آب است و او همچون ماهی زار در پی آب می‌باشد. ناگهان صدای آب را می‌شنود که او را تحت تاثیر قرار می‌دهد و به او امید می‌دهد. شاعر به دو فایده‌ای که آن صدای آب به تشنه می‌دهد اشاره می‌کند: یکی تسکین عطش و دیگری روشنگری و زندگی‌بخشی که از طریق آن صدا به وجود می‌آید. او به تشنگی روح و جستجوی حقیقت اشاره می‌کند و می‌گوید که عشق و شوق به آب (حیات) باعث می‌شود تا انسان موانع را کنار بزند. در نهایت، شاعر به گذر زمان و پیری می‌پردازد و حالتی از افسوس را بیان می‌کند که جوانی و قدرت به تدریج از دست می‌رود و زندگی به سمت ویرانی می‌گراید. این شعر نمادین به اهمیت بهره‌برداری از جوانی و توانایی‌های زمان جوانی اشاره دارد و به تشنه‌لبان زندگی یادآوری می‌کند که از فرصت‌ها استفاده کنند. مکتوب اینجا