eitaa logo
کانال ذاکر و شاعر کربلایی مرتضی شاهمندی
3.5هزار دنبال‌کننده
108 عکس
105 ویدیو
7 فایل
ادمین @Abcefghi #تبلیغات_پذیرفته_مشود
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ نهم رجب ولادت حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) نهم رجب سال ۶۰ هجری قمری باب الحوائج (علیه‌السلام) در مدینه منوره به آمدند، بزرگوارشان امام حسین (علیه‌السلام) و بزرگوارشان حضرت رباب (سلام‌الله‌علیها) است با در گرفتن حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) در روز و در و با محاسبه شش ماه قبل از روز عاشورا، حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) مطابق با اين ایام می‌شود، که روز نیز را نقل کرده‌اند، در کتاب شریف سحاب رحمت در باب ولادت (علیه‌السلام) نقل شده است: ﺟﻨﺎﺏ ﺁﻗﺎی علی ﺍﻛﺒﺮ رضایی ﺗﺒﺮﻳﺰی معروف به حاج اکبر گلگیرساز تُرک که ﺳﺎﻛﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ و ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﻧﻘﻞ می‌کند ﻛﻪ ﺩﺭ یکی ﺍﺯ ﺳﻔﺮﻫﺎی ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ (علیه‌السلام) ﺻﺤﻦ ﭘﺎیین ﭘﺎ، ﺑﺎ ﺗﻌﺪﺍﺩی ﺍﺯ ﺭﻓﻘﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﻣﻦ ﺍﺯ (علیه‌السلام) ﻧﻤﻮﺩﻡ ﻛﻪ به من ﻛﻪ ﺗﺎ به حاﻝ ﺑﻪ ﻋﻄﺎ ﻧﻜﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﻴﺮ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺳﺪ، ﺭﻓﻘﺎﻳﻢ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: چه ﺍﺩﻋﺎی ﺑﺰﺭگی ﻛﺮﺩی!؟ ﮔﻔﺘﻢ: اﻭﻟﺎ ﭼﻴﺰ ﺑﺪی ﻧﺨﻮاستم، ﺛﺎﻧﻴﺎ ﭼﻴﺰی ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺳﺪ، بالاخره ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻞ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ، ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ‌ که ﺑﺴﻴﺎﺭ بود به ما نزدیک شده ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺍمی ﭘﻴﺶ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ، ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: علی ﺍﻛﺒﺮ، ﺷﺐ ﻛﻪ ﺗﻮﻟﺪ (علیه‌السلام) ﺍﺳﺖ ﺑﮕﻴﺮ ﻛﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ میرﺳﺪ، ﻭ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﻀﻴﻪ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﺩ، چنان آن ﺩﺭ ﻣﻦ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻏﺎﻓﻞ ﺑﻮﺩﻡ، ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ، ﻭ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ ﻣﺮﺍ ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻣﻦ به خوﺩ ﺁﻣﺪﻡ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺁﻗﺎ ﻛﻪ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ می‌دﺍنست و چگونه ﻣﺮﺍ ؟ ﺑﻪ ﺭﻓﻘﺎ ﮔﻔﺘﻢ: ﺁﻗﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺮﺍ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﺮﺩیم و گذشت، ﭼﻮﻥ حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪ، ﻣﺠﻠﺲ ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﮔﺮﻓﺘﻢ، ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﻫﻤﺴﺮﻡ (سلام‌الله‌علیها) ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ حضرت ﺍﺯ او ﻛﺮﺩﻩ بودند، حاج علی اکبر رضایی نقل کردند: وقتی در روز به امام حسین (علیه‌السلام) کرد، (علیه‌السلام) به (علیه‌السلام) فرمودند: که از آنان یک شب تا امشب را خوب و اگر می‌خواهند جنگ کنند فردا شروع کنند، ایشان نقل کردند دیگر از که (علیه‌السلام) حاضر نشدند روز با بجنگند این بود که حضرت فرمودند تا (علیه‌السلام) تمام شود بعد می‌جنگیم، در روز حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) داشتند و با این محاسبه ولادتشان خواهد بود. منابع: تقويم الائمه (عليهم السلام) ص۷۳ و ص ۷۸ ، تقویم شیعه ص ۱۹۰ ، سحاب رحمت ص ۵۳۵ اللهم عجل لولیک الفرج
هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری (عليهم السلام) و نيز حضرت حمزه (علیه‌السلام) در احد به اهل خلاف شد، علت و انگيزه قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) در كتب مختلفى كه بر رد وهابيت تأليف شده، بيان گرديده است، با قبور مطهر ائمه بقيع (عليهم السلام) اشياء نفيس و با ارزش آن حرم را به بردند، آنان اضافه بر مطهر ائمه (عليهم السلام)، دیگری را نیز نمودند كه عبارتند از: ، مطهر حضرت فاطمه بنت اسد (سلام‌الله‌علیها) اميرالمؤمنين (عليه‌السلام)، مطهر حضرت ام البنين (سلام‌الله‌عليها) حضرت ابوالفضل العباس (علیه‌السلام)، حضرت ابراهيم (علیه‌السلام) پسر پيامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله)، حضرت اسماعيل (علیه‌السلام) فرزند امام صادق (علیه‌السلام)، حليمه سعديه مرضعه پيامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله) و شهداى زمان پيامبر (صلی‌الله‌عليه‌وآله) که همگی بعد از قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) گشت، وهابيان سال ۱۳۴۳ قمری در مكه گنبدهاى حضرت عبدالمطلب (علیه‌السلام) و حضرت ابوطالب (علیه‌السلام) و حضرت خديجه (سلام‌الله‌علیها) و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) را با خاک يكسان كردند، در جده نيز حضرت حوا (سلام‌الله‌علیها) و ديگر را كردند، در مدينه منور نبوى را به توپ بستند ولى به بهانه ترس از مسلمانان قبر شريف را تخريب نكردند، همچنین و حضرت عبدالله (علیه‌السلام) و حضرت آمنه (سلام‌الله‌علیها) و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و ديگر را هم كردند، وهابيان در همان سال به حمله كردند و مطهر را كندند و و اشياء نفيس امام حسین (علیه‌السلام) را كه اكثراً از هداياى سلاطين و بسيار ارزشمند و گرانبها بود، كردند و قريب به ۷۰۰۰ از علماء، فضلا و سادات و مردم را ، سپس به سمت حمله کردند كه موفق به نشدند و خورده برگشتند، هنگامی که اهل خلاف به اهل بیت (علیهم السلام) کردند، عربستان کرده و درگیر شدند، بزرگ وهابیون کرد که تا ۳ روز دیگر خودتان این را خراب کنید وگرنه ما می‌کنیم، ولی تا پای جان دفاع می‌کردند، ، بزرگ شیعیان در عالم رؤيا (علیه‌السلام) را و حضرت به او فرمودند: با احترام حرم را کنید وگرنه آنان با حمله خواهند کرد، بدستور حضرت غسل کرده و بعد از زیارت، با و حرم مطهر را با احترام جمع می‌کنند. منابع: مستدرک سفينة البحار، ج ۶ ص ۶۶ ، كشف الارتياب، ص ۷۷ ، شهداء الفضيلة، علامه امينی، ص ۳۸۸ اللهم عجل لولیک الفرج ( صلوات)
پانزدهم شوال سال ۲۵۲ هجری قمری (علیه‌السلام) در ری به رسیدند، (علیه‌السلام) از عالمان  و از راویان حدیث هستند، او با چهار واسطه به  (علیه‌السلام) میرسد، شیخ صدوق مجموعه روایات وی را با عنوان (علیه‌السلام) گردآوری کرده است، (علیه‌السلام) امام کاظم (علیه‌السلام) و امام رضا (علیه‌السلام) و امام جواد (علیه‌السلام) و امام هادی (علیه‌السلام) و امام عسکری (علیه‌السلام) را کرده‌اند، (علیه‌السلام) در چهارم ربیع الثانی سال ۱۷۳ هجری قمری در مدینه در جدش امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) شدند، بزرگوارشان حضرت عبدالله (علیه‌السلام) و بزرگوارشان حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) دختر عقبة بن قیس بوده است، حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام)، عمویشان حضرت خدیجه (سلام‌الله‌علیها) قاسم بن حسن امیر، مکنی به ابومحمد بودند، و بنام‌های محمد (علیه‌السلام) و ام سلمه (سلام‌الله‌علیها) داشتند، (علیه‌السلام) خویش را بر امام هادی (علیه‌السلام)  داشت، حضرت او را کردند و فرمودند: یا اباالقاسم؛ تو بحق هستی، تو همان دینی را که پسندیده خداست، انتخاب کرده‌ای، خداوند تو را با گفتار ثابت در دنیا و آخرت تثبیت کند، (علیه‌السلام) در زمان معتز عباسی ملعون، به جهت اذیت و آزار و ترس از قتل، به امر امام هادی (علیه‌السلام) از سامرا به قصد زیارت امام رضا (علیه‌السلام) بطرف خراسان  کرده و در برای زیارت حمزة بن موسی بن جعفر (علیه‌السلام) توقف کردند و در آنجا مخفی شدند، (علیه‌السلام) به ابوحماد رازی فرمودند: چنانچه در امور دینی در حلال و حرام، مسئله‌ای برتو دشوار شد، از (علیه‌السلام) سوال کن و سلام مرا به او برسان، شیخ صدوق در باب ایشان، روایتی نقل می‌کند که فردی از اهالی به (علیه‌السلام) عرض کرد: به امام حسین (علیه‌السلام) مشرف شدم، امام هادی (علیه‌السلام) فرمودند: "أما إنکَ لو زُرتَ قبرَ عبدِالعظيمِ عندكمْ لكنتَ كمنْ زارَ الحسينَ بن عليٍ" قبر حضرت عبدالعظیم (علیه‌السلام) که نزد شماست مانند کسی است که حسین بن علی (علیه‌السلام) را کرده است، بنی العباس ملعون بعد از این بزرگوار در به ایشان کرده و او را و زنده کردند به طوری که در تاریخ نقل گشته یکی از کسانی که از طالبیین زنده دفن شده (علیه‌السلام) در است. منابع: عبدالعظیم حسنی (علیه‌السلام) حیاته ص ۳۷ ، عمدةالطالب ص ۹۴ ، الذریعة ج ۷ ص ۱۶۹ ، توحید صدوق ص ۸۱ ، روضة الواعظین ص ۳۱ ، مستدرک الوسائل ج ۱۷ ص ۳۲۱ ، ثواب الاعمال ص ۹۹ ، منتخب طریحی ص ۸ ، منتخب التواریخ ص ۲۲۱ جهت تسلیت به حضرت ولی امر حضرت صاحب الزمان صلوات
بیست و پنجم شوال سال ۱۴۸ هجری قمری شیخ الأئمه (علیه‌السلام) منصور دوانقی ملعون با انگوری زهرآلود گشته و در ۶۵ سالگی رسیدند، (علیه‌السلام) در و دوران شیعه بوده‌اند، عصر امامتشان در و مروانیان و شجره خبیثه بنی امیه ملعون و حکومت بنی العباس ملعون بود، (علیه‌السلام) در حکومت غاصبانه هشام بن عبدالملک، وليد بن يزيد و پسرانش و مروان حمار از بنى اميه و سفاح و منصور دوانيقى از بنی عباس (علیهم لعائن الله) بودند، حضرت زید (علیه‌السلام) و اولاد امام حسن (علیه‌السلام) و آنان و ظلم و جنایات بر سادات و شیعیان نیز در این زمان واقع شده است، با این حال بسیاری از روایات شیعه از (علیه‌السلام) صادر شد و شیعه را با نام مبارک ایشان (علیه‌السلام) نامیدند، یکی از که از اهل بیت (علیهم السلام) ظالمین و ستمگران به کشیده شده امام صادق (علیه‌السلام) است، منصور دوانقی (لعنت‌الله‌علیه) داد به حاکم مدینه، حسن بن زید (لعتت‌الله‌علیه) تا امام صادق (علیه‌السلام) را ، حاكم مدینه نیز به امام صادق (علیه‌السلام) کرد و را به کشید، (علیه‌السلام) به درون رفتند و فرمودند: من پسر ریشه‌های در خاکم، من ابراهيم خليل الله (علیه‌السلام) هستم، روز بعد يكى از شيعيان به محضر (علیه‌السلام) رسید و ایشان را دید، عرض کرد: چرا هستید؟ (علیه‌السلام) فرمودند: دیروز وقتى در دالان زبانه كشيد، با اينكه من در بودم، اما ديدم و شيون کنان، از اين سو به آن سو میروند، به ياد اهل بيت جدم امام حسین (علیهم السلام) افتادم كه به خيمه‌هاى آنها آورد، در حالى كه فرياد میزدند خانه ظالمان را بسوزانيد، منصور (لعنت‌الله‌علیه) شبی به وزیرش ربیع داد که (علیه‌السلام) را بیاورد، ربیع (لعنت‌الله‌علیه) نیز (علیه‌السلام) را در نیمه شب با و برهنه و عبا و با زیاد به دربار او آورد، منصور (لعنت‌الله‌علیه) با وقاحت و بی‌ادبی گفت: ابا جعفر (علیه‌السلام) تو شرم نمی‌کنی که خواهان خلافت هستی و فتنه و آشوب به پا می‌کنی؟ خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم، (علیه‌السلام) فرمودند: آنکس که چنین به تو داده ، منصور دوانقی(لعنت‌الله‌علیه) کشید تا (علیه‌السلام) را ، ناگاهان (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را در خود با برهنه دید که فرمودند: قدم از قدم برداری تو را خواهم ، این اتفاق تا سه بار تکرار شد و منصور (لعنت‌الله‌علیه) از منصرف کشتن امام صادق (علیه‌السلام) شد. منابع: مناقب ج ۴ ص ۲۸۰ ، كافى ج ۱ ص ۴۳۷ ، اعلام الوری ص ۵۲۶