پرتو اشراق
🌹ضمانت آهو توسط امام سجاد (ع)
⚜ جابر بن يزيد جعفى از امام باقر علیه السلام #روايت مىكند كه فرمود:
🦌 پدرم ( #امام_سجاد ) با عدّهاى نشسته بود كه ناگاه آهويى از صحرا آمد و مقابل ايشان ايستاد. همهمه كرده و دستهايش را به زمين مىكوبيد!!
👥👤 بعضى از اصحاب عرض كردند: يا بن رسول اللَّه! اين آهو چه مىگويد؟ گويا شما را مىشناسد.
🌹حضرت فرمود: «او مىگويد يكى از پسران يزيد از او يك بچه آهويى طلب كرده است و او نيز به شكارچىها دستور داده تا يكى را شكار كنند. و ديروز آنها بچه مرا گرفتهاند در حالى كه به او شير نداده بودم. مىخواهم كه بچهام را برگردانند تا به او شير بدهم و سپس به آنها بدهم!!»
🏇 امام علیه السلام شخصى را به دنبال شكارچى فرستاد و او آمد.
🌹 حضرت فرمود: «اين آهو مىگويد كه شما بچهاش را گرفتهايد و او را شير نداده است و از من مىخواهد كه از تو بخواهم تا بچهاش را به او برگردانى».
🤚🏻 شكارچى گفت: يا ابن رسول اللَّه! من جرأت اين كار را ندارم.
🌹حضرت فرمود: پس بچه آهو را بده تا به او شير دهد و برگرداند. و شكارچى نيز پذيرفت و بچه آهو را آورد.
🦌 وقتى كه آهو بچهاش را ديد همهمهاى كرد و اشك از چشمانش سرازير گرديد.
🌹 حضرت فرمود: «اى شكارچى! بخاطر من بچهاش را به او ببخش»
👨🏻✋🏻 شكارچى هم قبول كرد.
🦌 آهو با بچهاش مىرفت و مىگفت: «گواهى مىدهم كه شما از خاندان رحمت هستيد و بنى اميّه از خاندان لعنت». [۱]
📚 پی نوشت:
۱. بحارالانوار، ۴۶/ ۳۰، حديث ۱۲.
📚 جلوههای اعجاز معصومین، نویسنده: راوندی، قطب الدین، جلد ۱، صفحه ۲۰۴.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#ماه_شعبان
#کرامات
🤲🏻 دعا برای فرج، حرز امام معصوم!
📜 فراز پایانی حرز امام زین العابدین (علیه السلام):
🔅«خداوندا،
در فرج آل محمد علیهم السلام تعجیل کن،
و شیعیانشان را یاری فرما،
و دشمنانشان را هلاک بگردان
دیدن قائم آل محمّد علیهم السلام را روزی من کن،
و مرا از پیروان و شیعیانش قرار بده،
و از کسانی که به کارهای او راضی هستند.
به مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان!»
🔅«...وَعَجِّلْ فَرَجَ الِ مُحَمَّدٍ، وَانْصُرْ شيعَةَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَهْلِكَ اَعْداءَ الِ مُحَمَّدٍ،
وَارْزُقْنى رُؤْيَةَ قائِمِ الِ مُحَمَّدٍ، وَاجْعَلْنى مِنْ اَتْباعِه، وَاَشياعِه، وَالرّاضينَ بِفِعْلِه، بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ».
📙 مهج الدعوات، ص ۲۳۲.
🤲🏻 هیچ حرزی بالاتر از دعا برای فرج نیست.
🦋 خودمان و عزیزانمان را در پناه دعا برای فرج قرار دهیم!
#امام_سجاد
#دعا_برای_فرج
#جرعه_های_انتظار
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
❓آیا می دانید ابن الخیرتین کیست؟
⚜ به نقل از جابر: امام باقر عليه السلام فرمود:
🌴🕌 «هنگامى كه دختر #يزدگرد را بر عُمَر، وارد كردند، دوشيزگان مدينه براى تماشايش آمدند و مسجد [پيامبر صلى الله عليه و آله] از نور ورودش روشن شد!
👁 چون عمر بر او نگريست، [آن بانو ] صورت خود را پوشاند و گفت: اُف به روزگار هرمز باد!
❓عمر گفت: آيا به من دشنام مى دهد؟ و قصد [تنبيه] او را كرد.
🌷اميرمؤمنان، على عليه السلام، به او فرمود:
🔅«تو چنين حقّى ندارى. او را در گزينش مردى از مسلمانان، آزاد بگذار و او را سهم غنيمتىِ همان مردى قرار ده كه برگزيده است».
🦋 آن دختر آمد تا دستش را بر سر حسين عليه السلام گذاشت.
🌷 اميرمؤمنان، على عليه السلام، به او فرمود: نام تو چيست؟
🌺 گفت: جهان شاه!
🌷اميرمؤمنان عليه السلام به او فرمود: بلكه « #شهربانو ».
🌷 سپس به حسين عليه السلام فرمود:
🌍 «اى ابوعبداللّه! همانا او برايت بهترينِ زمينيان را به دنيا مى آورد».
🌸 او على بن الحسين (امام زين العابدين عليه السلام) را به دنيا آورد. از اين رو، به على بن الحسين عليه السلام، فرزند دو سلسله برگزيده مى گفتند:
🔅«برگزيده عرب، هاشم، و برگزيده غير عرب، فارْس».
📜 و حكايت شده كه ابوالأسود دُئَلى در اين باره، سروده است:
🔅«و إن غلاما بين كسرى و هاشم
🔅لأكرم من نيطت عليه التمائم»
🔅{و بى گمان، پسرى ميان كسرا و هاشم، گرامى ترين كسى است كه حِرزها را بر گردنش آويخته اند}.
📚 الكافى، ج ۱، ص ۴۶۶.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#امام_سجاد
#روایت
پرتو اشراق
🤲🏻 مخلص دعايش مستجاب شود!
👳🏻♂ (سعيد بن مسيب) گويد: سالى قحطى شد و مردم به طلب باران شدند.
☁️ من نظر افكندم و ديدم غلامى سياه بالاى تپه اى بر آمد و از مردم جدا شد به دنبالش رفتم و ديدم لبهاى خود را حركت مى دهد، و هنوز دعاى او تمام نشده بود كه ابرى از آسمان ظاهر شد!!
⛈ غلام سياه چون نظرش بر آن ابر افتاد، حمد خدا را كرد و از آنجا حركت نمود و باران ما را فرو گرفت به حدى كه گمان كرديم ما را از بين خواهد برد!
🌴 (من به دنبال آن غلام شدم، ديدم خانه #امام_سجاد عليه السلام رفت. خدمت امام رسيدم و عرض كردم:
👳🏻♂✋🏻 در خانه شما غلام سياهى است، منت بگذاريد اى مولاى من و به من بفروشيد).
🌹فرمود: اى سعيد چرا به تو نبخشم؛ پس امر فرمود:
👥👥 بزرگ غلامان خود را كه هر غلامى كه در خانه است به من عرضه كند پس ايشان را جمع كرد، ولى آن غلام را در بين ايشان نديدم!!
👳🏻♂گفتم: آن را كه من مى خواهم در بين ايشان نيست!
🌹 فرمود: ديگر باقى نمانده مگر فلان غلام، پس امر فرمود: او را حاضر نمودند.
🧔🏾♀ چون حاضر شد ديدم او همان مقصود من است...
👳🏻♂ گفتم : مطلوب من همين است.
🌹امام فرمود: اى غلام، سعيد مالك توست همراهش برو.
🧔🏾♀ غلام رو به من كرد و گفت: چه چيزى ترا سبب شد، كه مرا از مولايم جدا ساختى؟ (۱)
👳🏻♂✋🏻 گفتم: به سبب آن چيزى كه از استجابت دعاى باران تو ديدم!
🧔🏾♀ غلام اين را شنيد دست ابتهال به درگاه حق بلند كرد و رو به آسمان نمود و گفت:
🤲🏾 «اى پروردگار من، رازى بود مابين تو و من، الان كه آن را فاش كردى پس مرا بميران و به سوى خود ببر!»
👥👤👥 پس امام عليه السلام و آن كسانى كه حضار بودند از حال غلام گريستند و من با حال گريان بيرون آمدم...
✋🏻 چون به منزل خويش رفتم رسول اما آمد و گفت اگر مى خواهى به جنازه صاحبت حاضر شوى بيا...!!
🦋 با آن پيام آور برگشتم و ديدم آن غلام وفات كرد. (۲)
📚 پی نوشت ها:
۱. ما حملك على ان فرقت بينى و بين مولاى.
۲. منتهى الامال ۲/۳۸- اثبات الوصيه مسعودى.
📗يكصد موضوع ۵۰۰ داستان، سيد على اكبر صداقت.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
❤️ فرازی از مدارا و نرم خویی در سیره امامان معصوم عليهم السلام
👳🏽♂ يكى از خويشان #امام_سجاد (ع) نزد آن حضرت آمد و سخنان تند و ناسزا به آن بزرگوار گفت!!
⏳ امام سجاد (ع) در برابر او سكوت كرد، تا او رفت، در اين هنگام امام سجاد (ع) به حاضران فرمود:
🌹«شما شنيديد كه اين مرد چگونه با من برخورد كرد، اكنون دوست دارم همراه من بيائيد تا نزد او برويم و پاسخ مرا به او بشنويد!»
👥👤حاضران عرض كردند: ما آماده ايم با تو بيائيم تا پاسخ تو را به او بشنويم و ما نيز آنچه بتوانيم او را سرزنش كنيم.
🌹امام سجاد (ع) حركت كرد و در مسير راه اين آيه را مى خواند:
🔅«وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۳۴﴾»؛
🔅«پرهيزكاران، خشم خود را فرو برند، و نسبت به مردم عفو و گذشت دارند، خداوند نيكوكاران را دوست دارد». (آل عمران، آیه ۱۳۴)
👥👤 همراهان كه نخست گمان ديگرى داشتند، از خواندن اين آيه، فهميدند كه امام سجاد (ع) براى انتقام نمى رود، امام سجاد(ع) به در خانه آن مرد ناسزاگو رسيد و صدا زد و به حاضران فرمود:
🌹 «به او بگوئيد على بن حسين (ع) است»
👳🏽♂ او به گمان آنكه امام سجاد(ع) براى تلافى آمده، خود را آماده ستيز ساخت و بيرون آمد...
🌹 امام سجاد (ع) به او فرمود:
🔅«برادرم! تو ساعتى قبل نزد من آمدى و آنچه خواستى به من گفتى، پس اگر آنچه گفتى در من هست، از درگاه خدا در مورد آنها طلب آمرزش مى كنم، و اگر در من نيست، خدا تو را بيامرزد».
👌🏻 روايت كننده گويد:
🫂 آن مرد گستاخ آن چنان در برابر سخنان مهرانگيز امام، تحت تأثير قرار گرفت كه بين چشمان آن حضرت را بوسيد و گفت:
👳🏽♂✋🏽 آرى آنچه گفتم در شما نبود و اعتراف مى كنم كه خودم به آنچه گفتم سزاوارترم. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. ارشاد مفيد (ترجمه شده)، ج ۲، ص ۱۴۶.
📗 فرازهاى برجسته از سيره امامان شيعه (علیهم السلام) جلد دوم، محمد تقى عبدوس و محمد محمدى اشتهاردی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
🥷 برخورد عجیب با دزد ناپاک!
👂🏼يحيى بن علاء مى گويد: از امام باقر (ع) شنيدم مى فرمود:
🌴 #امام_سجاد (ع) براى انجام فريضه #حج، از مدينه به سوى مكّه رهسپار شد، در راه به بيابانى بين مكّه و مدينه رسيد، و در آنجا به مردى از دزدهاى راه برخورد نمود!
🥷 دزد به امام سجاد (ع) گفت: از مركب پائين بيا!!
🌹 امام فرمود: تو از من چه مى خواهى؟!
🥷 دزد: مى خواهم تو را بكشم و آنچه دارى همه را غارت كنم!!
🌹امام: من خود آنچه دارم بين خود و تو تقسيم مى كنم و آنچه به تو مى دهم، براى تو حلال باشد.
🥷 دزد: نه، من به اين كار راضى نيستم!
🌹امام: آنچه مى خواهى بردار ولى به اندازه كفاف و لازم براى من بگذار.
🥷 دزد ناپاك، اين پيشنهاد را نيز رد كرد.
🌹امام به او فرمود: پروردگار تو كجاست؟
🥷 او در جواب گفت: پروردگار من در خواب است...!!
🦁🦁 در اين هنگام دو شير از بيابان آمدند، يكى سر دزد را و ديگرى دو پاى او را دريدند و به اين ترتيب آن دزد به هلاكت رسيد!!!
🌹امام سجاد (علیه السلام) به او فرمود:
🔅زعمت ان ربك عنك نائم:
🔅«تو پنداشتى كه پروردگارت نسبت به تو در خواب است؟!»
📗 داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
🤲🏻 روایت امام سجاد (علیه السلام) از نماز نشسته حضرت زینب (سلام الله علیها)
📚 برخى از پژوهشگران #روايت كرده اند كه حضرت زين العابدين (ع) فرمود:
▪️«عمه ام زينب در تمام طول مسافرت از كوفه به شام نمازهاى واجب و نوافلش را ايستاده مى خواند و در يكى از منازل، ديدم نشسته مى خواند، علت اين كار را پرسيدم.
🌷 پاسخ داد: به خاطر شدت گرسنگى و ضعف، سه شبانه روز است كه ديگر نمى توانم ايستاده نماز بخوانم (زيرا حضرت غذاى خود را بين كودكان تقسيم مى كرد) به خاطر اينكه دشمن به هر كدام از ما، در شبانه روز فقط يك قرص نان مى داد».
💚 هرگاه انسان به دقت به حالات آن حضرت نگاه كند و توجه و انقطاع او را به خداوند متعال ببيند، در عصمت آن حضرت ترديدى به خود راه نمى دهد و يقين مى كند كه آن حضرت از همان زنان پارسايى است كه تمام حركات و سكنات خود را وقف خداوند متعال نموده اند و از همين رهگذر به جايگاه رفيع و درجات بلندى كه از درجات پيامبران و اوصيا حكايت مى كند، رسيده است. (۱)
📚 پی نوشت؛
۱- زينب كبرى، نقدى، ص ۶۲ و ۶۳.
📗 ۲۰۰ داستان از فضايل، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)، عباس عزيزى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#امام_سجاد
#حضرت_زینب
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
🏰 امام سجاد (ع) و رسوائی ابن زیاد
🔗 براى رهايى از ذلت و بردگى و بازيابى عزت و آزادگى و فراهم ساختن زمينه براى يك انقلاب ريشه دار و بنيادى در سطحى گسترده بر ضد بيداد و خفقان و تحريف حقايق، راهى جز آگاهى و بيدار سازى و روشن گرى مردم نيست.
✊🏻 پس بايد مردم را روشن كرد و به آنان آگاهى و شناخت داد تا احساس مسئوليت كنند، آنگاه خود بخود شورش و انقلاب پديد مى آيد.
🏴 اين، جز نقشه امام حسين(علیه السلام) بود كه مرحله اول را خود و يارانش با شهادت انجام دادند و مرحله دوم آن يعنى رساندن پيام قيام كربلا بر عهده امام زين العابدين (علیه السلام) و زينب كبرى (سلام الله عليها) بود.
⏳تنها با اين نوع مبارزه بود كه مى شد تمام بافته هاى سى و چند ساله بنى اميه را از بين برد و شورشى بنيادى بر ضد بنى اميه پى افكند و كاخ يزيد و امويان را براى هميشه لرزاند و واژگون كرد.
🏰🌴 مرحله دوم اين مبارزه كه توأم با مظلوميت اهل بيت بود، و از عصر عاشورا شروع شد، با خطبه زينب دختر اميرمؤمنان (علیه السلام) در بازار كوفه و بعد با سخنان كوتاه و ساده، ولى بسيار پر شور و مؤثر زين العابدين در همان شهر تداوم يافت.
✋🏻 امام به جمعيتى كه بيشتر براى تماشاى اسيران آمده بودند اشاره كرد كه سكوت كنند و همه ساكت شدند. آنگاه پس از ستايش و درود خداى متعال فرمود:
▪️«مردم! آنكه مرا مى شناسد، مى شناسد، و آنكه نمى شناسد خود را بدو مى شناسانم: من على فرزند حسين فرزند على فرزند ابى طالبم. من پسر آنم كه حرمتش را در هم شكستند، دارايى و مال او را به غارت بردند... و كسان او را اسير كردند. من پسر آنم كه در كنار نهر فراتش سر بريدند، در حالى كه نه به كسى ستم كرده و نه به كسى مكرى به كار برده بود. من پسر آنم كه او را از قفا سر بريدند و اين مرا فخرى بزرگ است. مردم، شما به پدرم نامه ننوشتيد؟ و با او بيعت نكرديد؟ و پيمان نبستيد؟ و به او خيانت نكرديد؟ و به پيكار او برنخاستيد؟ چه زشت كارى! و چه بد انديشه و كردارى؟
▪️اگر رسول خدا به شما بگويد: فرزندان مرا كشتيد و حرمت مرا در هم شكستيد، شما از امت من نيستيد! به چه رويى به او خواهيد نگريست؟»
🌪 اين سخنان كوتاه و جان گذار در آن محيط خفقان و ارعاب، طوفانى بپا ساخت و چنان در عمق روح و جان مردم كوفه نفوذ كرد كه ناگهان از هر سو بانگ شيون برخاست.
👥👥 مردم به يكديگر مى گفتند: نابود شديد و نمى دانيد.
🌹 على بن الحسين (علیه السلام) گفت:
▪️«خدا بيامرزد كسى را كه پند مرا بپذيرد و به خاطر خدا و رسول آنچه مى گويم در گوش گيرد. سيرت ما بايد چون سيرت رسول خدا باشد كه نيكوترين سيرت است».
👥👥 همه گفتند: پسر پيغمبر! ما شنوا، فرمانبردار، و به تو وفا داريم، از تو نمى بريم، با هر كه گويى پيكار مى كنيم، و با هر كس خواهى در آشتى به سر مى بريم! يزيد را دستگير مى كنيم و از ستمكاران بر تو بيزاريم!
🌹 على بن الحسين(علیه السلام) گفت:
▪️«مى خواهيد با من هم كارى كنيد كه با پدرانم كرديد؟ نه، به خدا هنوزم زخمى كه زده ايد خون فشان است و سينه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. تلخى اين غم ها گلوگير و اندوه من تسكين ناپذير است و از شما مى خواهم نه با ما باشيد نه بر ما. (۱)، (۲)
🚩 دستگاه حكومت بنى اميه از جبر ديگرى بهره بردارى مى كرد و كارها و جنايت هاى خود را به اراده خدا نسبت مى داد و بدين وسيله افكار عمومى را تخدير مى كرد، و چون #امام_سجاد (علیه السلام) و #حضرت_زينب (عليها السلام) از اين شاگرد تبليغى دشمن آگاه بودند، بشدت با آن مبازره مى كردند.
🏰 نمونه روشن اين مبارزه گفتگوى امام سجاد با پسر زياد در كوفه است. پس از آنكه اسيران اهل بيت را به مجلس عمومى در كاخ پسر زياد در كوفه وارد کردند، و سخنان تندى بين او و زينب كبرى (علیها السلام) رد و بدل گرديد، پسر زياد به طرف على بن الحسين (علیه السلام) متوجه شد و گفت:
👈🏼 اين كيست؟
👥👤 بعضى از حاضران گفتند: على بن الحسين (علیه السلام) است.
- مگر خدا على بن الحسين (علیه السلام) را نكشت؟
🌹 حضرت فرمود: برادرى داشتم كه او را نيز على بن الحسين مى گفتند، مردم او را كشتند.
- نه، خدا او را كشت؟
🌹 «اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها وَ الَّتي لَمْ تَمُتْ في مَنامِها» (۳)؛
▪️«خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مى كند و ارواحى را نيز كه نمرده اند، به هنگام خواب مى گيرد».
- با چه جرأتى اين گونه جواب مرا مى دهى؟ او را ببريد و گردنش را بزنيد!
🌷ردر اين هنگام زينب كبرى(علیه السلام) كه حافظ وديعه امامت بود، گفت: پسر زياد! كسى از مردان ما را زنده نگذاشتى، اگر مى خواهى او را بكشى، مرا نيز با او بكش!
🌹على بن الحسين (علیه السلام) گفت: عمه! خاموش باش تا من با او سخن بگويم، سپس گفت:
❓«پسر زياد! مرا از كشتن مى ترسانى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن براى ما امر عادى، و شهادت، براى ما كرامت است؟!» (۴)، (۵)
{۱}
پرتو اشراق
🌴 مدينه در محاصره دشمن و تنها پشتيبان، فرشته الهى
👳🏻♂ سعيد بن مسيّب - كه يكى از اصحاب و ياران امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام است - حكايت كند:
⚔ در آن هنگامى كه دشمن به شهر مدينه طيّبه حمله و هجوم آورد و تمام اموال و ثروت مسلمان ها را چپاول كرده و به غارت بردند، مدّت سه شبانه روز اطراف مسجد النّبىّ (صلّى اللّه عليه و آله) در محاصره دشمن قرار گرفت.
🕌 و در طىّ اين مدّت، ما به همراه #امام_سجاد (عليه السّلام) بر سر قبر مطهّر حضرت رسول (صلّى اللّه عليه و آله) مى آمديم؛ و زيارت مى كرديم و نماز مى خوانديم، ولى هرگز دشمن متوجّه ما نمى شد و ما را نمى ديد!!
👌🏻و هنگامى كه كنار قبر مطهّر مى رسيديم ، حضرت سجّاد (عليه السّلام) سخنانى را با قبر مطرح و زمزمه مى نمود كه ما متوجّه آن سخنان نمى شديم!
🏇 در يكى از همين روزها در حالتى كه مشغول زيارت قبر مطهّر بوديم و حضرت نيز با قبر مطهّر و مقدّس جدّش سخن مى گفت، ناگاه مردى اسب سوار را ديديم، در حالتى كه لباس سبز پوشيده بود و سلاحى در دست داشت، بر ما وارد شد.
🗡 و چون هر يك از نيروى دشمن مى خواست به قبر شريف جسارتى كند، آن اسب سوار با سلاح خود به آن شخص مهاجم اشاره مى نمود و بدون آن كه آسيبى به او برسد، در دم به هلاكت مى رسيد.
💎 و پس از آن كه مدّت قتل و غارت پايان يافت و دشمنان از شهر مدينه طيّبه بيرون رفتند، امام سجّاد حضرت زين العابدين (عليه السّلام) تمامى زيور آلات زنان بنى هاشم را جمع آورى نمود؛ و خواست كه آن هدايا را به رسم تشكّر و قدردانى، تقديم آن اسب سوار سبزپوش نمايد؛
🏇 ليكن او خطاب به امام زين العابدين (عليه السّلام) كرد و اظهار داشت:
🦋 يابن رسول اللّه! من يكى از ملائكه الهى هستم كه چون دشمن به شهر مدينه طيّبه و همچنين به اهالى آن حمله كرد، از خداوند متعال اجازه خواستم تا حامى و پشتيبان شما باشم. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۳۱، ح ۲۱، مناقب ابن شهر آشوب، ج ۳، ص ۲۸۴.
📗 چهل داستان و چهل حديث از إمام زين العابدين (عليه السّلام)، عبداللّه صالحى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
📜 حکایت خواندنی اطلاع #امام_سجاد (علیه السلام) از نامه مخفیانه حاکم!
🌌 يكى از كرامت هاى آن حضرت اين بود كه خداوند از طريق رؤيا به وسيله پيامبر (صلى الله عليه وآله)، آن حضرت را از ماجرايى مطلع كرد!
🔰داستان از اين قرار است:
⚜ از امام صادق (عليه السلام) #روايت شده است كه فرمود:
📜 وقتى كه عبدالملك بن مروان به خلافت رسيد به حجاج بن يوسف نوشت:
🔅 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
✍🏻 «از عبدالملك بن مروان اميرالمؤمنين به حجاج بن يوسف امّا بعد، در ريختن خون بنى عبدالمطلب بنگر و خون آنها را پاسدار و از اين كار دورى گزين كه خود شاهد بودم كه چون آل ابوسفيان در اين كار ولع نشان دادند، جز اندكى بر سرير پادشاهى درنگ نكردند!
و السلام»
🏇 امام صادق فرمود: عبدالملك اين نامه را نهانى به حجاج فرستاد و خبر اين نامه در همان ساعتى كه نوشته و به سوى حجاج فرستاده بود به على بن الحسين رسيد.
✨به او گفته شد كه «عبدالملك نامه اى چنين و چنان به حجاج نوشته است و خداوند از اين بابت او را سپاس نهاده و فرمانروايى اش را استوار ساخته و بر مدّت آن بيفزوده است».
⚜ امام صادق (علیه السلام) فرمود:
📜 آنگاه على بن الحسين نامه اى چنين نگاشت:
🔅بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
🔅«به عبدالملك بن مروان اميرالمؤمنين از على بن الحسين. امّا بعد، همانا تو در فلان روز و فلان ساعت از فلان ماه نامه اى چنين و چنان نگاشته اى و رسول خدا (صلى الله عليه وآله) مرا از اين نامه آگاه كرد و خداوند اين كار تو را سپاس نهاد و پايه هاى فرمانروايى ات را استوار نمود و بر مدّت آن افزود».
🐪 سپس نامه را پيچيد و بر آن مهر نهاد و به غلامش سپرد كه بر اشترش بنشيند و به محض آنكه عبدالملك را ديد اين نامه را به وى تسليم كند.
🏰 چون غلام به دربار عبدالملك رسيد نامه را تسليم وى كرد.
📜 وقتى عبدالملك نامه را گشود و به تاريخ آن نظر كرد، ديد درست همان تاريخى است كه در آن به حجاج نامه نگاشته. بنابراين در صداقت على بن الحسين (عليهما السلام) ترديد نكرد و بسيار شادمان شد و به پاداش آنكه اين نامه شادمانش كرده بود، به سنگينى شتر آن حضرت، براى وى درهم فرستاد! (۱)
📚 پی نوشت:
۱ - بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۴۴.
📗 زندگانى امام سجّاد عليه السلام، (هدايتگران راه نور)، سيد محمد تقي مدرسي
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شهادت_امام_سجاد
#داستان_کوتاه
#کرامات
❓چرا اصرار بر نامِ علی؟
💡#امام_سجاد (علیه السلام) پاسخ به این سوال را به ما رساندهاند!
⚜ علامه مجلسی (ره) نقل کرده:
📗 در کتاب نَسَب آمده:
🔥 یزید بن معاویه (لعنهم الله) به حضرت علی بن الحسین (علیهما السّلام) گفت: تعجب میکنم از پدرت که این همه نام فرزندان خود را «علی» میگذارد؟
🌷 حضرت سجاد (علیه السّلام) فرمودند: چون پدرم، پدرش #علی را خیلی دوست داشت، لذا نام او را تکرار نموده است.
📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ١٧۵.
⚜ همچنین طبق #روايت شیخ کلینی (رحمت الله):
🔥 معاویه، مروان بن حکم (لعنهم الله) را والى مدینه قرار داد و به او فرمان داد که براى جوانان قریش سهمیّهاى از بیتالمال قرار دهد؛ او نیز چنین کرد.
🌷 امام سجّاد على بن الحسین (علیه السلام) مىفرماید: من به نزد او رفتم (تا حقّ خود را از بیت المال بگیرم).
🔥 #مروان به من گفت: نامت چیست؟
🌷 گفتم: على بن الحسین.
🔥 پرسید: نام برادرت چیست؟
🌷 گفتم: على!
🔥 گفت: على و على؟! پدرت چه منظورى دارد که نام همه فرزندانش را على مى گذارد؟ سپس سهمیّه مرا مشخص کرد.
🦋 وقتى که به نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را بازگو نمودم؛ پدرم فرمودند:
▪️«وَیْلی عَلَى ابْنَ الزَّرْقاءِ دَبّاغَهِ الاُدُمِ، لَوْ وُلِدَ لی مِایَهٌ لاَحْبَبْتُ اَنْ لا اُسَمِّىَ اَحَداً مِنْهُمْ اِلاّ عَلیّاً»؛
▪️«واى بر پسر زن زاغ چشمى که پوستها را دبّاغى مىکرد، من اگر یکصد فرزند داشته باشم، دوست دارم جز «على» نامى دیگر براى آنان انتخاب نکنم».
📚 الکافی، ط_الاسلامیه، ج ۶، ص ١٩.
#شهادت_امام_سجاد
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#امام_حسین
#امام_علی
🏴 سوگوارى دشمن شکن اسیران آل الله در شام
🦋 حرکت کاروان خاندان رسول الله از شام به سمت مدینه
📓 در كامل بهائى آمده است كه: ام كلثوم (۱) كسى را به نزد يزيد فرستاد تا اجازه دهد براى حسين عليه السلام سوگوارى كنند، يزيد هم موافقت كرد و دستور داد كه اهل بيت را به «دار الحجاره» ببرند تا در آنجا به سوگوارى بپردازند!
🕯 اهل بيت عليه السلام در آن مكان هفت روز عزادارى نمودند و هر روز گروه زيادى از زنان شام، گرد آن جمع مىشدند و عزادارى مىكردند.
🔥 مروان (۲) به نزد يزيد رفت و او را از اجتماع مردم در آن محل آگاه كرد و گفت: روحيه مردم #شام دگرگون شده است و ماندن اهل بيت در شام به صلاح پادشاهى تو نيست! بايد كه مقدمات سفر ايشان را فراهم سازى و آنان را به مدينه گسيل دارى كه اگر اينان در اينجا بمانند كار حكوكت تو تمام است. (۳)
⚜ يزيد و سه خواسته امام سجاد عليهالسلام
🏰 وقتى يزيد تصميم گرفت اهل بيت را به مدينه باز گرداند، #امام_سجاد عليهالسلام سه چيز را از يزيد خواست.
🔥 يزيد گفت: آن سه خواستهاى كه انجام آنها را وعده دادهام براى من بازگو تا آنها را برآورده سازم.
🌷 حضرت سجاد عليه السلام فرمود:
▪️اول آنكه يك بار ديگر مىخواهم صورت مبارك پدرم را ببينم.
▪️دوم آنكه بگويى هر چه از ما به يغما بردهاند به ما باز گردانند.
▪️سوم آنكه اگر تصميم، به كشتن من گرفتهاى، فردى مطمئن را با اين زنان همراه كن تا آنان را به حرم جدشان برساند.
🔥 يزيد گفت: خواسته اول تو هرگز بر آورده نخواهد شد؛ و اما خواسته دوم را چندين برابر جبران مىكنم؛ و در مورد سوم، كسى جز تو همراه زنان نخواهد بود.
🌷 امام عليه السلام فرمود: اموال تو را نخواهيم و مال تو بر تو ارزانى باد، و آنچه را از ما به غارت بردهاند به ما باز گردان، چون در ميان آنها مغزل و مقنعه و گردن بند و پيراهن فاطمه عليها السلام قرار دارد.
🔥 يزيد فرمان داد تا آنها را باز گردانيدند و خود دويست دينار بر آنها افزود و امام سجاد عليه السلام آن دينارها را به مستمندان بخشيد و يزيد دستور داد كه اسيران اهل بيت را به وطن خود مدينه باز گردانند. (۴)
🐪🐫 باز گرداندن اهل بيت به مدينه به خواست خودشان صورت گرفت، و يزيد به هنگام حركت آنان مقدار زيادى از اموال را همراه كاروان كرد و به ام كلثوم گفت: اينها عوض مصائبى است كه به شما وارد شده است!!!
🌹 ام كلثوم فرياد زد: چقدر تو بى حيا و بى شرمى برادرم حسين و اهل بيت او را مىكشى و در مقابل مال و منال به ما مىدهى ؟! هرگز اين اموال را قبول نمى كنيم. (۵)
🏰 🐫🐪 به هر حال پس از هفت روز كه اهل بيت در شام بودند، به دستور يزيد، نعمان بن بشير (۶) وسائل سفر آنان را فراهم نمود و به همراهى مردى امين آنان را روانه مدينه منوره كرد. (۷)
🌌 یزید دوباره نعمان بن بشير را خواست و براى رعايت حال و حفظ آبروى اهل بيت به او سفارش كرد كه شبها اهل بيت را حركت دهد و در پيشاپيش آنان خود حركت كند و اگر على بن الحسين را در بين راه حاجتى باشد بر آورده سازد؛ و نيز سى سوار در خدمت ايشان مأمور ساخت؛ و به روايتى خود نعمان بن بشير را و به قولى «بشير بن حذلم» را با آنان همراه كرد. (۸)
🐫🐪 و همانگونه كه يزيد سفارش كرده بود به آهستگى و مدارا طى مسافت كردند و به هنگام حركت، فرستادگان يزيد بسان نگهبانان گرداگرد آنان را مىگرفتند، و چون در مكانى فرود مىآمدند از اطراف آنان دور مىشدند كه به آسانى بتوانند وضو سازند.
📚 پی نوشت ها:
۱. در مصدر، بجاى ام كلثوم نام زينب ذكر شده است.
۲. اينكه همزمان با حضور اهل بيت در شام، مروان نيز در شام بوده است معلوم نيست زيرا بلاذرى نقل كرده است كه چون سر مقدس حسين عليهالسلام را به مدينه آوردند از هر طرف صداى شيون و ناله بلند شد و مروان بن حكم در مدينه بود؛ ولى صاحب قمقام زخار مىگويد: صحيح آن است كه مروان در آن زمان حاكم مدينه نبوده، بلكه امير عمرو بن سعيد بن العاص بوده است. (قمقام زخار ۵۸۸).
۳. قمقام زخار ۵۷۹.
۴.- الملهوف ۸۲ و قمقام زخار ۵۷۹ باكمى اختلاف.
۵. بحار الانوار ۴۵/۱۹۷
۶. نعمان بن بشير همان كسى است كه هنگام ورود مسلم بن عقيل به كوفه از طرف يزيد امير كوفه بود، يزيد او را بركنار و به جاى او عبيدالله بن زياد را به امارت كوفه برگزيد. نعمان بن شام آمد و از هواداران معاويه و يزيد بود. پس از هلاكت يزيد، مردم را به بيعت عبدالله بن زبير فراخواند، اهالى حمص با او مخالفت كرده و او را بعد از واقعه مرج راهط در سال شصت و چهار هجرى كشتند. (الاستيعاب ۴/۱۴۹۶).
۷. قمقام زخار ۵۷۹.
۸. قمقام زخار ۵۷۹.
📓 قصّه كربلا، على نظرى منفرد.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#بانـوے_همـیـشہ
پرتو اشراق
✋🏻 آشنایی با یکی از شاهکارهای شعر عرب هم از جهت محتوا و هم سبک
🕋 قصیدهای که فرزدق شاعر در مدح امام سجاد علیه السلام آنهم در مقابل دشمن آن حضرت سرود!!
🌹... با رایحهای دلانگیز که بوی بهشت را میمانست، با آرامش و وقاری که خاص او و خاندانش بود، وارد مسجدالحرام شد.
🕋 یادگار ارجمند #امام_حسین علیه السلام با خضوغ و فروتنی بسیار به سوی کعبه و حجرالاسود گام بر میداشت و حقیقت بندگی پرودگار را مجسم میکرد. این افتادگی، بر عظمت او میافزود و او را در چشم بینندگان بیشتر به جلوه میآورد.
👥👥 هنگامی که #امام_سجاد علیه السلام نزدیک حجرالاسود رسیدند، مردم راه را برای ایشان باز کردند. آن حضرت به راحتی بر سنگ سیاه دست کشیدند و پس از آن به طواف پرداختند.
🔥 هشام بن عبدالملک دهمین خلیفهٔ بنى اميه، ولیعهد برادرش ولید بن عبدالملک بود. او در ایام ولایتعهدیاش، در موسم حج وارد مسجدالحرام شد. در آن سال، زائران بسیار بودند و زیادی جمعیت، انجام مراسم و آداب زیارت را دشوار میساخت.
🕋 هشام در حال طواف، به حجرالاسود رسید و چون خواست دست بر آن بکشد به دلیل ازدحام زیاد، ممکن نشد. به ناچار منبری برای او در مسجدالحرام نصب کردند و هشام بر روی آن نشست. بزرگان شام که همراه با او به حج آمده بودند نیز در کنارش ایستاده و مردم را مینگریستند.
🔥 مشاهدهی احترام مردم به حضرت سجاد علیه السلام برای هشام، که خود را بالاتر از همه میدانست، گران آمد و موجب خشم او شد و آتش کینه و حسد را در دل او شعلهور نمود.
👤 یکی از بزرگان شام که در کنارش بود از او پرسید: این کیست که مردم برای او احترام ویژهای قائلند و او را بر خود مقدم میشمارند؟
🔥 هشام برای اینکه شامیان، امام سجاد علیه السلام را نشناسند و هم چنین برای تحقیر آن حضرت خود را به نادانی زد و گفت: او را نمیشناسم!!
👳🏻♂ #فرزدق شاعر اهل بیت علیهمالسلام در آن جا حضور داشت.
✋🏻 او گفت: اگر شما او را نمیشناسید، من او را میشناسم و به شما معرفی میکنم.
👥👤 شامیان از او خواستند آن حضرت را به آنان معرفی کند.
👳🏻♂✋🏻 فرزدق، حضرت سجاد علیه السلام را در قالب قصیدهای بلند توصیف و معرفی کرد که مضمون آن به این شرح است:
🔅«این که تو او را نمیشناسی اهمیتی ندارد، او همان کسی است که سرزمین بطحاء جای قدمهایش را میشناسد، و کعبه... و حرم در شناساییاش همدم و همقدمند. این شخصیت فرزند بهترین بندگان خداست. او همان شخصیتِ منزه از هر آلودگی و پیراسته از هر عیب و دور از هر نقص و کوه بلند دانش و فضیلت است. او همان کسی است که احمد مختار که درود و رحمت خدا جاودانه بر او جاری و روان باد، پدر اوست. او همان کسی است که جعفر طیار و حمزهٔ سیدالشهداء عموهای اویند. حمزه همان قهرمان نامدار که هر انسان آزادهای مهرش را بر دل دارد و بر پیمان خود با او پایدار است. او فرزند فاطمه، سرور بانوان جهان است، و پسر وصی پیامبر است که شعلهٔ انتقام خدا از زبانهٔ تیغ بیدریغش پیوسته میدرخشید... چون به طرف حجرالاسود میرود، حجر او را میشناسند و نزدیک است که آن سنگ، دست امام را ببوسد. این که گفتی: «او کیست؟» از عظمت، جلال و شکوه شخصیت او نمیکاهد، زیرا آن کسی که تو او را نمیشناسی، عرب و عجم هر دو او را به خوبی میشناسند. اگر او را نمیشناسی او پسر و فرزند فاطمه است و به خاطر نیای او پیامبران الهی خاتمه پیدا کرده است...».
🔥 هشام با شنیدن اشعار فرزدق به خشم آمد و از او پرسید: چرا چنین اشعاری درباره ما نمیسرایی؟
👳🏻♂ فرزدق پاسخ داد: «نِیایی چون نیای او، پدری همچون پدرش و مادری بسان مادر او بیاور تا دربارهٔ تو نیز اشعاری مانند او بسرایم!!»
🔥 هشام با شنیدن این پاسخ خشمگین تر شد. دستور داد حقوق فرزدق را قطع کنند و او را به مکانی بین مکه و مدینه تبعید کرد.
🏇 این خبر به حضرت سجاد علیه السلام رسید. آن حضرت ۱۲ هزار دینار برای فرزدق فرستاده و عذرخواهی کردند که در آن زمان بیشتر از آن مقدار، برایشان مقدور نیست.
👳🏻♂ فرزدق در حالی که آن مبلغ را باز پس میفرستاد، به حضرت پیام داد که کار او به خاطر خدا و رسولخدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.
🏇 امام بار دیگر آن وجه را به فرزدق باز گرداندند.
⏳هدیهٔ امام معادل ۴۰ سال حقوقی بود که او دریافت میکرد. فرزدق پس از چهل سال چشم از جهان فرو بست.
📚 مستدرک سفینة البحار، ج ۸، ص ۱۷۰ و...
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#اسوه_ها
#قصیده_میمیه
#داستان_کوتاه
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
📖 شهیدی که عاشق صحیفه سجادیه بود!
✌️🏻در یک بازه زمانی ۳ تا از برادرانم در جبهه حضور داشتند، جعفر در جنوب کشور در حال خدمت سربازی بود و محمد و جواد به عنوان بسیجی در منطقه دیگری در حال دفاع از کشور از جمله در عمیلات کربلای ۵ حضور داشتند.
✉️ نامهای با مهر امام(ره):
⌚️بعد از عملیات کربلای ۵ محمد تنها آمد و من ساعت جواد را در دست محمد دیدم و تقریباً اکثر اعضای خانواده حس کرده بودند که اتفاقی رخ داده ولی محمد به هیچکس چیزی نگفت تا اینکه از طرف سپاه شهادت جواد را اعلام کردند.
🌌 مادرم شب قبل از شهادت خواب میبیند که امام خمینی(ره) در اطاقی نشستهاند و بقیه شهدا در حال تلاوت قرآن هستند.
📄 وقتی به حضور امام(ره) میرسند، کنار امام مینشینند و آن امام ورقهای را مهر و تحویل مادرم میدهند.
🛏 مادرم وقتی از خواب بیدار شد گفتند یکی از فرزندانم شهید خواهد شد ولی نمیدانست کدام از برادرانم شهید میشود، تا اینکه محمد سالم برگشت و بعد از یک هفته خبر شهادت جواد اعلام شد.
💞 جواد عاشق پدر و مادرم بود و احترام خاصی برای آنان قائل بود، وقتی در جبهه نبود پیش پدرم در میدان بار میرفت و در حجره به او کمک میکرد.
📗 یکی دیگر از ویژگیهای اخلاقی جواد عشق و علاقهاش به صحیفه سجادیه و دعاهای #امام_سجاد (ع) در این کتاب بود که در اکثر مواقع بعد از نماز این دعاها را قرائت میکرد و همیشه این کتاب را با خودش همراه داشت، من بعد از شهادتش به یادگار آن را نگه داشتم.
⌛️راوی: برادر شهید
🌷 #شهید_جواد_شربتی
📸 نفر ۴ سمت چپ ایستاده: شهید جواد شربتی
پرتو اشراق
💚 نيايش سجاد علیه السلام
🧔🏻♀ طاووس يمانى مى گويد:
🕋 حضرت على بن الحسين (ع) را ديدم كه از وقت عشاء تا سحر به دور خانه خدا طواف مى كرد و به عبادت مشغول بود.
🌌 چون خلوت شد و كسى را نديد به آسمان نگريست و گفت:
🤲🏻 «خدايا ستارگان در افق ناپديد شدند و چشمان مردم به خواب رفت و درهاى تو بر روى درخواست كنندگان گشوده است...».
🧔🏻♀ طاووس جمله هاى زيادى در اين زمينه از مناجاتهاى خاضعانه و عابدانه آن حضرت نقل مى كند و مى گويد:
💧«امام چند بار در خلال مناجات خويش گريست... سپس به خاك افتاد و بر زمين سجده كرد؛ من نزديك رفتم و سرش را بر زانو نهاده و گريستم؛ اشكهاى من سرازير شد و قطرات آن بر چهره اش چكيد؛ برخاست و نشست و گفت:
❓«كيست كه مرا از ياد پروردگارم بازداشت؟»
🧔🏻♀✋🏻 عرض كردم: «من طاووس هستم اى پسر پيامبر! اين زارى و بى تابى چيست؟ ما مي بايد چنين كنيم كه گناهكار و جفا پيشه ايم. پدر تو حسين بن على و مادر تو فاطمه زهرا و جد تو رسول خداست - يعنى شما چرا با اين نسب شريف و پيوند عالى در وحشت و هراس هستيد؟»
🌹 به من نگريست و فرمود:
🔅«هيهات هيهات يا طاووس دع عنّى حديث ابى و اُمّى و جدّى، خلق اللّه الجنة لمن اطاعه و احسن ولو كان عبداً حبشيا و خلق النّار لمن عصاه ولو كان ولداً قرشيّا. اما سمعت قوله تعالى: فاذا نفخ فى الصّور فلا انساب بينهم يومئذٍ و لا يتسائلون. و اللّه لا ينفعك غداً الا تقدمةٌ تقدمها من عمل صالح»؛
🔅«نه، نه، اى طاووس! سخن نسب را كنار بگذار، خدا بهشت را براى كسى آفريده است كه مطيع و نيكوكار باشد هر چند غلامى سياه چهره باشد؛ و آتش را آفريده است براى كسى كه نافرمانى كند ولو آقازاده اى از قريش باشد. مگر نشنيده اى سخن خداى تعالى را:
🔅«وقتى كه در صور دميده شود، نسبها منتفى است و از يكديگر پرسش نمى كنند»، به خدا قسم فردا تو را سود نمى دهد مگر عمل صالحى كه امروز پيش مى فرستى». (۱)
📚 پی نوشت:
۱- مجموعه آثار، ج ۱، ص ۳۳۳.
📗 حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى، محمّد جواد صاحبى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#میلاد_امام_سجاد
#سـیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#امام_سجاد
#روایت
پرتو اشراق
🌹 پندهاى امام زين العابدين عليه السلام در روزهاى جمعه
🤲🏻 به مناسبت #شب_جمعه، شب نزول رحمت و مغفرت 📿
🕌 امام سجاد (عليه السلام) هر #جمعه در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله) مردم را با اين كلمات موعظه مى كرد:
☝️🏻«اى مردم! خدا ترس باشيد! بازگشت شما به سوى اوست، هر كس اينجا كار نيكى كرده است، آنجا پيش روى خود خواهد يافت و هر كس اعمال بد انجام داده، دوست دارد ميان او و اعمال بدش فاصله زيادى بيفتد، خداوند شما را مى ترساند.
🔅افسوس تو، اى فرزند آدم كه غافلى! اما از تو غافل نيستند، مرگ سريعتر از هر چيز به سويت مى آيد و تو را مى جويد و به زودى تو را در خواهد يافت، و آن هنگام اجلت فرا رسيده و تنها به قبرت درآيى و فرشتگان سؤال، براى پرسش و امتحانى سخت نزد تو مى آيند.
🔅نخستين سؤال: از آفريدگارى است كه او را پرستش مى كردى و از پيامبرى كه براى هدايت تو آمده بود و از دينى كه بدان پايبند بودى و از كتابى كه مى خواندى و از امامى كه پيروش بودى و از دستوراتش اطاعت مى نمودى.
🔅آنگاه از عمرت مى پرسند كه در چه راه مصرف كردى و از مال و ثروتت مى پرسند كه از كجا آوردى و در چه راه خرج كردى... پس در خود بنگر و پيش از پرسش آماده پاسخ باش!
🔅اگر ايمان دارى، خدا ترس و دين شناسى، از پيشوايان راستگو پيروى مى كنى و دوست دار دوستان خدايى، نگران مباش! خداوند زبانت را به حق گويا خواهد كرد و تو را به بهشت و رضاى خويش بشارت خواهد داد و فرشتگان با نعمتهاى فراوان به استقبال تو خواهند آمد، وگرنه زبانت بند آمده و از عهده پاسخ بر نخواهى آمد و تو را به آتش وعده خواهند داد و فرشتگان با آب جوشان و آتش سوزان از تو پذيرايى خواهند كرد». (۱)
📚 پی نوشت:
۱. بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۲۳.
📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد پنجم، محمود ناصرى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#امام_سجاد
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
⏳طولانى ترين روز عمر انسان
👳🏻♂✋🏻 شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود.
🌹امام (عليه السلام) فرمود:
🔅«بيچاره فرزند آدم، هر روز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود؛
🔆 مصيبت اول اينكه، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست.
🔆 دوم: هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند.
🌹سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است!
✋🏻 گفته شد، آن چيست؟!
🌹امام فرمود:
🔆 «هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم!!»
🌹آنگاه فرمود:
⏳«طولانى ترين روز عمر آدم، روزى است كه از مادر متولد مى شود».
🔬 دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از #امام_سجاد (عليه السلام) نگفته است. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۱۶۰.
📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد چهارم، محمود ناصرى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
⁉️چقدر حاجى كم است؟!
🕋 موسم حجّ بود، امام سجاد (ع) نيز به مكّه مشرف شده بودند، يكى از همراهان آن حضرت نگاهى به صحراى عرفات انداخت، ديد چندين هزار، هزار نفر در آن صحرا موج مى زنند با خوشحالى به امام (ع) عرض كرد:
🤲🏻 الحمدللّه، چقدر امسال حاجى زياد است!
🌹امام (ع) در جواب فرمودند: «چقدر فرياد زياد است و چقدر حاجى كم است؟!»
👁 آن شخص مى گوید: من نمى دانم امام چه كرد و چه بينشى به من داد و چه چشمى را در من بينا كرد، كه يك وقت به من فرمود: حالا نگاه كن!!
🐷 تا نگاه كردم، ديدم صحرايى است پر از حيوان، يك باغ وحش كامل، فقط يك عده انسانها هم در لابلاى آن همه حيوانات حركت می كردند!!
🌹حضرت فرمودند: حالا مى بينى باطن قضيه اين است.
🐺 آرى انسانى كه جز مانند يك حيوان و چهار پا به غير از خوردن و خوابيدن و عمل جنسى چيز ديگرى نمى فهمد، اين اصلا روحش يك چهار پا است.
🐒 واقعاً باطنش مسخ شده است، يعنى حقيقتهاى انسانى و انسانيت خود را به طور كلى از دست داده است.
👥👥 در روز قيامت نيز مردم گروه گروه محشور مى شوند و مكرر در مكرر پيشوايان دين گفته اند كه فقط يك گروه از مردم به صورت انسان محشور مى شوند و گروههاى ديگر به صورت حيوانات، به شكل مورچگان، بوزينگان، عقرب ها، مارها و پلنگ ها مبعوث مى گردند... (۱)
📚 پی نوشت:
۱. انسان كامل، ص ۱۵ و ۱۶.
📔 حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آيت الله مرتضى مطهرى، محمّد جواد صاحبى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامت
#امام_سجاد
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🏴 پنج سال عزاى مداوم
⚜ عمر بن على بن الحسين (ع) مى گويد:
🩸پـس آز آن كـه خبر شهادت حـسـيـن (ع) بـه مدینه رسید، زنـان بنی هاشـم، تـا سال ها لباس سياه مى پوشيدند و از سرما و گرما پرهيز نمى كردند و براى #امام_حسين (ع) و شهداى كـربـلا، عـزادارى می نمودند و عـلى بـن الحـسـيـن (ع) بـراى آنـان غـذا تهیه مـى كرد. (۱)
🏴 امام صادق (ع) فرمود: پس از حادثه #عاشورا هيچ زنى از زنان ما (بنى هاشم) آرايش نكرد و خـضـاب نـبـسـت تـا زمـانى كه مختار سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براى ما (به مدينه) فرستاد. (۲)
📚 در روايتى ديگر، امام صادق (ع) فرمودند:
▪️پس از مصيبت #كربلا، هيچ زنى از بنى هاشم سرمه نكشيد و خضاب نبست و از خانه هاى ما تا پنج سال، دودى برنخاست و غذاى گرم پخته نشد (و همچنان حالت عزا و ماتم حكمفرما بود) تا اين كه ابن زياد كشته شد. (۳)
🌹فـاطـمـه (۴) دختر اميرالمؤمنين (ع) نيز مى گويد:
🏴 پس از شهادت امام حسين (ع)، هـيـچ زنـى از ما حـنـا نـبـست و سرمه به چشم نكشيد و مويش را شانه نزد تا آنگه كه مختار سر بريده ابن زياد را به مدينه فرستاد. (۵)
🩸مـصـيـبت عاشورا اعظم مصايب براى جهان اسلام، خاصه خاندان پيامبر(ص) بود. هيچ حادثه اى به اندازه اين فاجعه دلخراش، اهل بيت پيامبر (ص) را متأثر نكرد و جا داشت تا سرهاى بريده دشـمنان خود و قاتل حضرتش را نبينند آرام نگيرند و از حالت عزا خارج نشوند. اين مهمّ نيز به دست با كفايت مختار انجام شد. خداوند به او جزاى خير عنايت كند!
🌴 از مجموع ايـن احاديـث، وضعـيـّت شهر مـديـنـه بـه دسـت مـى آيـد و اثـر عـمـيـق حـزن اهـل بـيت (ع) بر مردم اين شهر مشخص مى شود و اين زمينه يك انفجار انتقام آميز بر ضدّ دستگاه امـوى شد كـه واقـعـه (حـرّه) نـمـونـه آن بـود.
🏴 قطعاً اصـرار اهـل بـيـت پـيامبر(ص) در برپايى مجالس سوگوارى براى سالار شهيدان در زنده نگه داشتن عـاشـورا، در تـوجـّه دادن مـردم بـه اهـداف عـاشـورا و شـنـاخـت حـق از باطل بود كه در طول تاريخ، تاكنون آثار مثبت آن را مى بينيم.
💧گريه هاى مداوم امام سجّاد علیه السلام
🌹 امـام صـادق (ع) فـرمـود:
▪️«امـام زيـن العـابـديـن (ع) چـهـل سـال صائم النهار و قائم الليل بود و هرگاه طعامى براى او مى آوردند، به آن خيره مى شد».
✋🏻 غـلامـش مـى گـفت: آقا، بفرماييد.
🌷 امام با چشم گريان مى فرمود:
▪️«فرزند پيامبر(ص) را گرسنه كشتند، فرزند پيامبر را تشنه كشتند».
🍲 و اين برنامه او بود و آن قدر مى گريست تا اشك چشم او همراه غذايش مى شد و اين چنين بود تا پايان عمر. (۶)
🏜 يـكـى از غـلامان #امام_سجاد (ع) مى گويد: روزى همراه آن حضرت به صحرا رفتيم. امام را ديدم سـر بـر سنگى نهاد و در حال سجده، صداى گريه و ناله اش را مى شنيدم و شمردم هزار بار ايـن جمله را در سجده مى گفت و مى گريست:
▪️«لا اله الاّ اللّه حقّا حقّا، لا اله الاّ اللّه تعبّدا ورقًّا، لا اله الاّ اللّه ايـمـانـا وتـصـديقا» سپس سر از سجده برداشت، در حالى كه صورت و محاسنش از اشـك چـشـمـش خـيـس شده بود.
✋🏻 گفتم: سرورم، آيا وقت آن نرسيده كه حزن شما پايان پذيرد و گـريـه هـايـتـان تـمـام شـود؟
🌷فـرمـود: واى بر تو، چگونه؟ يعقوب پيامبر، فرزند اسحق، فـرزند ابراهيم پيامبر بود و پيامبر زاده. او دوازده پسر داشت. خداوند يكى از آنان را از نظر او غايب كرد. او از شدّت حزن و گريه، مويش سفيد و قدش خميده شد و بينايى اش را از دست داد و حال آن كه فرزندش در اين دنيا زنده بود. امّا من پدرم و برادرم و هفده نفر از خاندانم را در يك روز از دست داده ام . چگونه حزن من تمام شود و گريه هايم به پايان رسد؟ (۷)
✊🏻 بـديـن تـرتـيـب گـريـه هـاى امام سجاد (ع) و حـزن اهل بيت (ع) و سخنان پرشور زينب، دختر امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع) شـهـر مـديـنـه را، بـه كـانـونـى بـراى انـفـجـار بـر ضـدّ حـاكـمـيّت اموى تبديل كرد و قيام (حرّه) نتيجه اين پيامد عاشورا بود.
📚 پی نوشت ها:
۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸.
۲. رجـال كشى، محمد بن الحسن الطوسی، ص ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۴؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله مامقانى ج ۳، ص ۲۰۳.
۳. بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ تـنـقـيـح المـقـال، ج ۳، ص ۳۰۴؛ معجم رجال الحديث، ج ۵، ص ۹۴.
۴. فاطمه از زنان عالى قدر اهل بيت (ع) است. شيخ مفيد و ديگران او را از جمله فرزندان امیرالمؤمنين (ع) ياد كرده اند. وى بانويى فاضله بود، عمرى طولانى كرد و زمان امام صادق (ع) را درك نمود. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۶، حديث ۳۲.
۵. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶.
۶. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹.
۷. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹؛ به نقل از: ابن طاووس ملهوف، ص ۲۳۴.
📓 پیامدهای عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#شهادت_امام_سجاد
#سیـره_اهـل_بیـٺ
#داستان_کوتاه
#روایت
💚 صلوات، یاور حاجتمندان
📜 فرازی از دعاهای امام سجاد علیهالسلام:
▪️«خداوندا بر محمد و آل محمد صلوات بفرست
صلواتی همیشگی و فزاینده که هرگز قطع نشود و به آخر نرسد
و آن صلوات را یاور من و سبب حاجتروایی من قرار ده
که تو گشایش بخش و کریمی».
▪️«... صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و آلِهِ صَلاةً دائِمَةً نامِيَةً، لَا انقِطاعَ لِأَبَدِها و لا مُنتَهى لِأَمَدِها، وَ اجعَل ذلِكَ عَونا لي و سَبَبا لِنَجاحِ طَلِبَتي، إنَّكَ واسِعٌ كَريمٌ».
📔 صحیفه سجادیه، دعای ۱۳.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#صلوات
#دعا_گرافی
#امام_سجاد
پرتو اشراق
🤲🏻 استجابت دعا در هلاكت دشمن
📚 محدّثين و تاريخ نويسان آورده اند:
🚩 پس از واقعه دلخراش #كربلا، و بعد از وقوع تحوّلاتى در حكومت بنى اميّه، مختار ثقفى روى كار آمد.
🗡 يكى از فرماندهان مختار شخصى به نام ابراهيم فرزند مالك اشتر بود، كه بعد از آن كه عبيداللّه بن زياد ملعون را دست گير كردند، توسّط ابراهيم، فرمانده لشكر مختار در كنار رودى به نام خارز به هلاكت رسيد و سپس سر آن خبيث را به همراه چند سر ديگر از جنايت كاران و قاتلين - در صحنه عاشوراى حسينى سلام اللّه عليه - را براى مختار فرستاد.
🏇 و مختار نيز بى درنگ و بدون فوت وقت، سر عبيداللّه ملعون را براى #امام_سجاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام و همچنين عمويش محمّد حنفيّه إرسال داشت.
🍲 هنگامى كه سر آن ملعون را حضور امام سجّاد عليه السّلام آوردند، آن حضرت كنار سفره طعام نشسته بود و غذا تناول مى نمود.
🌹و چون چشم حضرت بر آن سر افتاد، فرمود:
🏰 هنگامى كه ما را به مجلس عبيداللّه بن زياد وارد كردند، آن ملعون با اصحاب خود مشغول خوردن غذا بود و سر مقدّس و مطهّر پدرم، حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام را نيز مقابلش نهاده بودند.
🤲🏻 و من در همان حالت از خداوند متعال تقاضا كردم: پيش از آن كه از اين دنيا بروم، سر بريده ابن زياد ملعون را ببينم. شكر و سپاس خداوند متعال را به جا مى آورم كه دعاى مرا مستجاب نمود.
📿 پس از آن، امام سجّاد عليه السّلام سر آن ملعونِ خبيث و پليد را به دور انداخت و سر بر سجده شكر نهاده و چنين اظهار داشت:
▪️«حمد مى گويم و سپاس به جا مى آورم خداوند متعالى را كه دعاى مرا به استجابت رساند و در اين دنيا انتقام خون به ناحقّ ريخته پدرم را از دشمن گرفت».
✋🏻 و سپس افزود در پايان: خداوند، مختار را پاداش نيك و جزاى خير عطا فرمايد. (۱)
📚 پی نوشت:
۱. اعيان الشّيعة، ج ۱، ص ۶۳۶.
📔 چهل داستان و چهل حديث از إمام زين العابدين عليه السّلام، عبداللّه صالحى
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#عاشورا
#روایت
#کرامات
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌒 امروز ۲۹ #محرم سال ۶۱ هجری قمری است. کاروان اسرای کربلا امروز به حوالی شهر #شام رسیدند. یزید دستور داد تا خاندان رسولالله پشت دروازههای شهر بمانند تا شهر آذینبندی شود.
🕌 #امام_سجاد (ع) و زنان و دختران اهلبیت قرار است ۳ روز معطل شوند تا شامیان بتوانند خوب مهماننوازی کنند. شام در شادی و خرمی غرق است؛ همه به هم تبریک میگویند و بساط آواز و طرب و شرابخواری شامیان به راه است.
🐪🐪 پس از آنكه سپاه كفرآئين كوفه و شام از عسقلان خارج شدند به سرعت تمام بطرف شام روانه گشته و همه جا قطع منازل و طى طريق مى كردند تا به چهار فرسخى شام رسيده در آنجا اقامت كردند و از اينكه به مقصد نزديك شده اند بسى شادمان و مسرور بودند
📜 از آنجا نامه اى به يزيد ملعون نوشته و در آن اظهار نمودند كه از كوفه آمده و سرها را با خيل اسيران آورده و اينك منتظر فرمان بوده كه چه روز اسراء را با سرها وارد شهر كنيم.
🏇 قاصد خود را به شهر رساند و همه جا آمد تا به نزد يزيد پليد رسيد، زمانى بود كه آن طاغى با اعيان از بنى اميه مشغول صحبت بود، قاصد از در در آمد و سلام كرد و گفت: چشمت روشن و سرت سلامت، سر دشمنت وارد شد.
📜 پس نامه را به حضار در مجلس نشان داد و گفت: ملاحظه كنيد پسر مرجانه قسى القلب بدون اطلاع و اذن من چه ها كرده، حضار نامه را خواندند و گفتند: كار خوبى نكرده البته قبل از اين نامه ابن زياد يك نامه ديگرى براى يزيد فرستاده بود و او را از كارهاى خود مطلع ساخته بود و يزيد آن را از انظار ديگران مخفى داشته و ابراز نمى نمود و اساسا به حكم آن پليد ابن زياد مخذول اسراء و سرها را به شام فرستاد.
👈🏻 پس از آنكه خبر رسيدن اهل بيت به چهار فرسخى شام به سمع يزيد رسيد امر كرد لشگريان كوفه و شام در همان منزل توقف كنند و اسراء و سرها را مراقبت نمايند تا خبر ثانوى از او به ايشان برسد.
👑 سپس امر كرد برايش تاجى جواهرنشان ساخته و تختى مرصع به سنگهاى قيمتى بسازند و سر كردهها و كد خدايان و بزرگان هر صنف و حرفهاى را فرا خواند و به آنها دستور داد كه شهر را در كمال زيبائى زينت كرده و آئين ببندند و تمام اهل شهر را مؤظف و مكلف نمود كه لباسهاى زينتى پوشيده و خود را بيارايند. و مردم در كوچه ها و محله ها و خيابانها بطور دسته جمعى رفت و آمد كرده و به هم تبريك و تهنيت بگويند.
🎀 بارى پس از آنكه شهر زينت شد و مراسم آئينبندى به اتمام رسيد و تاج و تخت آن پليد آماده گشت روزى را براى ورود اهل بيت و ذرارى بتول اطهر سلام الله عليها تعيين كرد و دستور اكيد داد كه در آن روز خلايق به استقبال رفته و طبل و ساز و شيپور بنوازند و امر كرد كه جارچيان در سطح شهر جار بزنند جماعتى از اهل حجاز عَلَم مخالفت با ما را برافراشتند و به قصد براندازى ما به طرف عراق حركت كردند ولى عامل و والى كوفه عبيدالله بن زياد آنها را كشته و سرهاى ايشان را با زنان و اطفالشان امروز وارد اين شهر مىكنند هر كس دوست ما است امروز شادى و خوشحالى بنمايد.
🗡 چون كمتر كسى بود كه از واقع مطلع بوده و علم به شهادت حضرت و اسيرى اهل بيت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) داشته باشد بلكه اساسا احدى چنين احتمالى را هم نمىداد كه امام (عليه السلام) و اصحاب و فرزندان آن حضرت به چنين بلائى مبتلا شده باشند فقط لشگرى كه از كوفه به شام مىآمد و خواص يزيد پليد از واقعه مطلع بودند لاجرم اهل شام جملگى اين طورى پنداشتند كه شخص خارجى و اجنبى از دين بدست عمال تبه كار يزيد ملعون كشته شده از اينرو با شعف دل و سرور كامل خود را براى استقبال و اظهار برائت از اسراء آماده نموده بودند.
🪘لذا از هر گوشه و كنار شهر آواز طبل و نقاره و ساز و دهل بگوش مىرسيد بر فراز بامها علمها و بيرقهاى رنگارنگ افراشته بودند و بر هر گذرى بساط شراب پهن كرده و انواع و اقسام نغمههاى مغنيان بلند بود دسته دسته، گروه، گروه و فوج، فوج از زن و مرد دست بچهها و كودكان را گرفته و به تماشا آمده بودند خلاصه كلام آنكه داخل شهر و بيرون دروازه شهر شام از جمعيت مردم همچون روز محشر بود صحرا و بيابان از زن و مرد و بچه موج مىزد صداى همهمه مردان و زنان و اطفال با صداى دبدبه طبلها و طنطنه كوسها گوش فلك را كر مىكرد
👥👤 همه چشمها بطرف كوفه دوخته و منتظر رسيدن كاروان اسراء بودند و ساعت بلكه ثانيه شمارى مىكردند كه چه وقت آنها را خواهند ديد و شوق و اشتياق وافر و بى اندازهاى داشتند كه سرهاى بريده و بر نيزه زده شده كسانى را كه خارجى به آنها معرفى كرده بودند ببينند.
📕 مقتل الحسين (ع) از مدينه تا مدينه، آيت الله سيد محمد جواد ذهنى تهرانى (ره)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌷 ترتيب ورود اسراء و سرهای شهدا به شام
📓 در مقتل ابومخنف آمده كه سرهاى شهداء را از دروازه خيزران وارد كردند سهل مىگويد:
👳🏼♂ من از جمله مردم بودم كه ديدم نود و نه علم از دروازه وارد شد پس از سرها اسرا وارد شدند سر آقا #امام_حسين (عليه السلام) را بر رمح بلندى زده بودند و خولى آن رمح را مىكشيد و به آواز بلند مىگفت: انا صاحب الرمح الطويل انا صاحب المجد الاصيل، منم آن كسى كه دشمنان يزيد را كشتم و بخون آغشتم!!
🌹 عليا مكرمه ام كلثوم با چشم گريان فرمود:
▪️«اى دشمن خدا فخر مىكنى به كشتن كسى كه جبرئيل گهواره جنبان او بوده و ميكائيل ذكر خواب گوينده و اسرافيل بدوش كشنده و اسمش در عرش خدا نوشته جدش خاتم الانبياء بوده و مادرش فاطمه زهراء است و پدرش قاتل مشركين است».
🔥 خولى گفت: اى ام كلثوم حقا كه دختر شجاع و خودت شجاعه مىباشى.
👈🏻 سهل گويد سرهاى جوانان را شماره كردم هيجده سر بود بعد از سر امام حسين (عليه السلام) سر على اكبر (عليه السلام) را آوردند پس از او سر عباس بن على (عليه السلام) بر نيزه بود و حامل آن سر قشعم جعفى بود بعد از او سر عون بود نيزه دار سنان بن انس نخعى بود همين نحو سرها را پشت سر هم مىكشيدند و مىبردند.
🐪 سهل مىگويد: پشت سرها اسيران آمدند پيشاپيش آنها زين العابدين (عليه السلام) با تن خسته بر شتر بغير وطاء نشسته و پشت او مخدره بر ناقه سوار كه برقع از خزادكن داشت و هى ناله مىكرد و ابتاه وا محمداه وا علياه وا حسناه وا حسيناه وا عباساه وا حمزتاه از روز سياه خود مىناليد.
👁 من نگاه مىكردم ناگاه ديدم صيحه بر من زد چنانچه بند دلم گسيخت
👳🏼♂✋🏻 پيش رفتم گفتم بى بى براى چه بر من صيحه زدى؟
🌹 فرمود آخر حيا نمىكنى اينقدر به حرم پيغمبر (صلى الله عليه و آله) نظر مىنمائى؟!!
✋🏻 من عرض كردم خاتون من چشمم بركنده باد اگر نگاه بريبه به صورت شما كرده باشم.
🌹فرمود كيستى؟
✋🏻 عرض كردم: سهل بن سعد شهرزورى از جمله غلامان شما و دوستان شمايم.
👳🏼♂ رو كردم به امام بيمار (عليه السلام) عرض كردم:
✋🏻 آقا من يكى از موالى و شيعيانم چكنم كاش در كربلا بودم و جان فدا مىكردم اكنون فرمايشى داريد بفرمائيد تا اطاعت كنم؟
🌷 فرمود آيا پول همراه دارى؟
✋🏻 عرض كردم بلى هزار درهم موجود است.
🌷 فرمود قدرى از آنها را به آن حامل سر بده و بگو قدرى از پيش حرم دورتر ببرد تا مردمان اينقدر بما تماشا نكنند
✋🏻 عرض كردم بچشم... رفتم پول را دادم و برگشتم
🤲🏻 امام بيمار دعاى خير درباره من كرد و اين اشعار را با سوز و گداز مىفرمود.
▪️اقاد ذليلا فى دمشق كاننى و جدى رسول الله
▪️فى كل مشهد فياليت امى لم تلدنى ولم اكن
▪️من الزنج عبد غاب عنه نصيره و شيخى
▪️اميرالمومنين وزيره يرانى يزيد فى البلاد اسيره
▪️ما حصل اين كلمات اين است كه اى كاش مرده بودم و روى يزيد را نمىديدم و او مرا اسير خود نمىديد.
📗 مقتل الحسين (ع) از مدينه تا مدينه، آيت الله سيد محمد جواد ذهنى تهرانى (ره)
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#ماه_صفر
#امام_سجاد
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🌹 هدایتگری امام سجاد علیهالسلام در شام
🌷 حسن عاقبت پیرمرد شامی
🕌 اولین سخن حضرت سجاد علیه السلام بعد از اسارت، در شهر #شام، آن هنگامی بود که اسرا روی پله های مسجد دمشق ایستاده بودند.
👳🏼♂ پیرمردی از اهالی شام نزد آنها آمد و گفت:
✋🏻 «سپاس خدای را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید!!»
🌹 سیدالساجدین علیه السلام به آن پیرمرد فرمودند:
❓«آیا قرآن خوانده ای؟»
👳🏼♂ گفت: بلی!
🌹فرمود: «آیا این آیه را می شناسی: {قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فی القربی؛ بگو ای پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدی از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست بدارید؟}
✋🏻 گفت: آری خوانده ام!
🌹 امام علیه السلام فرمود: «ای پیرمرد! ما همان «قربی» هستیم!»
❓سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده ای که خدای سبحان فرموده است:
▪️«و اعلموا انما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی؛
▪️و بدانید هر چیزی که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟»
✋🏻 گفت: بلی!
🌹امام فرمود: ما همان «ذی القربی» هستیم ای پیرمرد!
❓امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده ای:
▪️«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا؛ همانا خدا می خواهد آلودگی را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟
👳🏼♂✋🏻 پیرمرد پاسخ داد: آری! این آیه را هم خوانده ام.
🌹حضرت سجاد علیه السلام فرمود: ای پیرمرد! ما همان اهل بیتی هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد.
👳🏼♂ پیرمرد ساکت شد و از سخنانی که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهایید؟
🌹سپس علی بن الحسین علیهما السلام فرمود:
▪️«بدون هیچ شکی به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همان هاییم!»
👳🏼♂ با سخنان #امام_سجاد علیه السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت:
🤲🏻 خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم...
🧔🏼♂✋🏻 سپس به امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهی برای توبه من هست؟
🌹امام فرمود: بله! اگر بازگردی، خداوند توبه تو را می پذیرد و تو با ما خواهی بود.
✋🏻 پیرمرد گفت: من توبه می کنم.
🩸هنگامی که خبر گفتگوی امام علیه السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند.
📓 ترجمه لهوف سید بن طاووس ۱۷۶.
📓بحار ۴۵/۱۲۹.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
پرتو اشراق
🏴 عزادارى امام حسين در مهد حكومت اموى!
🌴 چگونگی حضور اسیران آل الله در کربلا
🩸پـس از آنكه يزيد دريافـت برنامه قتل حسين برخلاف تصورات قبليش نتوانست محبت اهل بيت را از دلها خـارج كند و نه تـنها حكومت اموى را مستحكم نساخت بلكه با واكنش قـتـل حسين عـليه السلام مـواجه گـرديده و حكومـتـش را مـتزلزل مى بيند در مقام راضی کردن خاطر اهل بيت حسين علیه السلام بر آمد و آنان را در مجلسى خصوصى احضار كرد و گفت:
❓شما دوست داريد در #شام بمانيد و معزز و محترم زندگى كنيد و همواره مـشمول الطاف و جوائز حكومتى باشيد يا به مدينه برگرديد و سه حاجت شما برآورده گردد؟
🌹اهل بيت گفتند: ما براى #امام_حسين عليه السلام عزادارى نكرديم فعلا مى خواهيم عزادارى كنيم!
🏛 يزيد اجازه داد و خانه مجللى در اختيارشان قرار داد و هفت روز در دمشق پايتخت حكومت بنى امـيه به عـزادارى پرداختند، تمام زنان قريشى و هاشمى كه در شام زندگى مى كردند حتـى زنان بنى اميه و خانواده يزيد لباس سياه پوشيدند و در عزا خانه حسينى شركت كردند. (۱)
☑️ نكته: آرى حقيقت آشكار مى شود و از طريق ظلم و گناه هيچكس به هدف نمى رسد.
🐪 مراجعت اهل بيت به مدينه:
🏰 پـس از آنكه مـردم شام خـاندان رسول خـدا را شناخـتـند و مخصوصا سخنرانى امام زين العابدين در مسجد دمشق يزيد و حكومت بنى اميه را به افتضاح كشانيد و انقلاب فكرى در مـردم شام به وجود آورد، يزيد #امام_سجاد را طلبيد و اظهار داشت:
🔥خدا لعنت كند پسر مـرجانه را بخـدا قـسم اگـر مـن با پـدرت روبرو مـى شدم تـمام پيشنهادات او را مى پـذيرفـتـم و با تـمام قدرت مرگ را از او دور مى ساختم ليكن مقدرات الهى است كه مى بايد انجام گيرد، اكنون هر حاجتى دارى بخواه!
🌹امام زين العابدين فرمود: حاجت اول من آن است كه سر بابايم حسين را به من نشان دهى تا او را ديدار و با او وداع نمايم، دوم آنكه دستور بده آنچه را كه از اموالمان غارت كردند به مـا برگـردانند، سوم آنكه اگر قصد كشتنم دارى كسى را همراه اين زنان بنما تا ايشان را به حرم جدشان برگرداند.
🔥 يزيد گـفـت: سر پـدر را هرگـز نخـواهى ديد و از قـتـل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن مى رسانى و به جاى آنچه كه از شما گرفته اند چند برابر به شما خواهم داد.
🌹امـام سجاد فـرمود: چـشم داشتـى به مـال تـو نداريم بلكه در مـيان اين امـوال لباسهائى است كه جده ام فـاطمـه زهرا دخـت رسول خـدا آنرا رشتـه و بافـتـه است و مـخصوصا روسرى و پيراهن و گوشواره هاى فاطمه دختر رسول خدا در آنها است.
💰 يزيد دستور داد آنها را برگردانند و دويست دينار بر آنها افزود كه زين العابدين آنرا ميان فقرا و مساكين تقسيم كرد.
👳🏻♂ آنگاه يزيد نعمان بن بشير را كه صحابه رسول خـدا بود مأمور كرد تا وسيله حركت اهل بيت را فراهم نمايد و شخص امينى همراه آنان نموده ايشان را محترمانه به مدينه برساند فرستاده يزيد همراه سى نفر نيرو با اهل بيت حسين عـليه السلام بسوى مـدينه حركت كردند و در مـسير جلودار كاروان اهل بيت بودند و در هر منزلى كه فرود مى آمدند در رفع نيازهاى آنان كوشش داشتند تا وارد مدينه شدند.
🌴 در نزديكى مـدينه فاطمه دختر على عليه السلام به خواهرش زينب عرض كرد: اين مرد به ما خدمت كرده شايسته است كه از او تقدير كنيم؟
🌷 زينب فرمود: به خدا قسم چيزى نداريم كه به او بدهيم مگر زيور آلات خود را... من دستبند و گـوشواره ام را بيرون آوردم و خواهرم زينب نيز دستبند و گوشواره خود را بيرون كرد و به نزد او فرستاديم و از كمى آن عذرخواهى نموديم.
✋🏻 دليل گـفـت: اگـر كارم براى دنيا بود به كمـتـر از اين خـوشحال مـى شدم ليكن جز خـدا هدفـى نداشتـم كه بخـاطر خـويشاوندى شما به رسول خدا خدمت كردم و هدايا را به ما برگردانيد. (۲)
🥀 ورود اهل بيت به ميعادگاه عاشقان:
🐫🐪 هنگـامـى كه اهل بيت ابى عبدالله عليه السلام در مسير به سوى مدينه به سرزمين عراق رسيدند به دليل و راهنمـا گـفـتـند: مـا را از طريق #كربلا ببريد كه در روز عاشورا نتوانستم عزادارى كنيم.
👳🏼♂ و چـون به قـتـلگـاه ابى عـبد الله عـليه السلام رسيدند جابر بن عبدالله انصارى و جمـاعتى از بنى هاشم و مردانى از خاندان پيامبر را ملاقات كردند كه براى زيارت حسين بن عـلى عليهماالسلام آمده بودند اين دو گروه در يك زمان وارد كربلا شدند، مردم مدينه كه چشمشان به خاندان ابى عبدالله افتاد صدا را به شيون و زارى بلند كردند، لطمه به صورت مـى زدند و عـزاى حسين را برپـا كردند و آنچـنان عـزاخـانه اى تـشكيل شد كه زنان قبايل نزديك اجتماع كردند و سه روز عزادارى ادامه داشت و پس از آن به قصد مدينه حركت كردند. (۳)
📚 پی نوشت ها:
۱- نفس المهموم ص ۴۵۵.
۲- بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۴، نفـس المـهمـوم (بنقل از اخبار الدول، ص ۱۰۹)، ص ۴۶۴ و ۴۷۰ - ارشاد، ص ۲۴۷.
۳- مقتل مقرم ص ۴۵۴ - بحار، ج ۴۵، ص ۱۴۶، نفس المهموم، ص ۴۶۷.
#روایت
#داستان_کوتاه