eitaa logo
پرتو اشراق
784 دنبال‌کننده
25.9هزار عکس
14.3هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
🚩 سعی دشمنان در حذف نام و تحريف راه امام حسين (ع) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🏰 متوكل عباسى يك «سر مغنيه» داشت، يعنى خانمى خواننده و رقاصه اى كه ساير رقاصه ها زير نظر او بودند. ☀️ روزى با اين خانم كار داشت از اينرو سراغ او را گرفت! 👥 گفتند: نيست! 🔥 پرسيد: كجاست؟ 👥 جواب دادند: به مسافرت رفته است. 🐫🐪 بعد از مدتى كه اين زن از سفر برگشت متوكل از او سوال كرد: - كجا رفته بودى؟ - به مكّه رفته بودم! - الان كه وقت زيارت مكّه نيست نه ماه ذى الحجه است كه وقت حجّ باشد و نه ماه رجب است كه وقت عمره باشد. پس راستش را بايد بگويى كجا رفته بودى؟ 🕌 بالاخره معلوم شد اين زن به زيارت بن على (ع) رفته است. 🔥 متوكل از اين مسئله آتش گرفت. فهميد نام «حسين» را نمى شود فراموشاند. ✝ دشمن وقتى ديد اينطور نمى شود نام حسين و عاشورا و را از خاطره ها برد دست به شيوه ديگر زد و آن «تحريف هدف حسين» بود آنچنان كه همان چرندى را كه «مسيحى ها» در مورد عیسی گفته اند، درباره حسين (ع) شايع ساختند و گفتند: حسين كشته شد براى آنكه بار گناه امت را به دوش ‍ بگيرد!! (۱) 📚 پی نوشت: ۱. حماسه حسينى، ج ۱، ص ۱۰۹ و ۱۱۰. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔮 ⚠️ نتیجه تغییر ذائقه مردم! ⚔ واقعه‌ی نتیجه تغییر ذائقه مردم آن زمان در دین بود. 💻 امروز هم دشمن با استفاده از فضای مجازی تلاش می‌کند که ذائقه مردم به خصوص جوانان و نوجوانان را تغییر دهد، در واقع دشمن در صدد است که سبک زندگی ما را به سمتی ببرد که ارزش‌ها و هنجارها، تبدیل به ضد ارزش و ضد هنجار شود. 🎙 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🦋 هيچكس را از كربلا به سوى جهنم نمى برند! 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚜ آخوند ملا محمّد كاظم هزار جريبى (رضوان اللّه عليه) فرمود: شنيدم از آقا ميرزا محمّد شهرستانى كه عالم جليل القدرى بود كه بر جنازه سيد بحرالعلوم نماز خواند فرمود: 🌴 من در اوايل جوانى مجاورت زمين را اختيار كرده بودم رفيقى داشتم صالح و متقى مجاور نجف اشرف بود از اهل خاتون آباد، اسمش حاج حسنعلى بود، مكرر مرا تكليف مى كرد كه به نجف رويم و در آنجا مجاورت نمائيم زيرا در كربلا قساوت مى آورد و مجاورت در نجف به مراتب بهتر است، تا شبى خواب ديدم در رواق حضرت اميرالمؤمنين (ع) مى باشم و همان رفيقمان حاج حسنعلى هم آنجا بود و بر من مجاورت كربلا را باز انكار مى كرد!! 🕌 ناگاه ديدم آقا (عجل اللّه فرجه الشريف) در رواق تشريف دارند، حاج حسن على خدمت آن حضرت عرض كرد: ✋🏻 شما اينجا تشريف داريد و مردم به زيارت شما، به سامرا مى آيند!! 🌹 فرمود: آنجا هم هستم پس بدست مبارك اشاره كرد بسوى ضريح و فرمود: 🔅«بِحَقِّ اَميرِالْمُؤ مِنينَ لايُقَوِّدُونَ اَحَدا مِنْ كَرْبَلا اِلى جَهَنَّم»؛ 🔅«به اميرالمؤمنين قسم كه هيچ كس را از كربلا به سوى جهنم نبرند». 🌌 سپس فرمود: به شرط اين كه شبى را در آنجا مانده باشد... 💭 من گمان كردم مقصود حضرت از بيتوته يعنى مشغول عبادت باشد. ✋🏻من عرض كردم: ما شب ها را مى خوابيم تا هنگام طلوع آفتاب، فرمود: 🔅«اگر چه خوابيده باشد تا هنگام طلوع آفتاب». 🌴🕌 به اين جهت من هم مجاورت زمين كربلا را اختيار كردم. (۱) 🔅سرزمين كربلا گنجينه اسرار دارد 🔅اندر آن دارالشّرف مكنونه احرار دارد 🔅گر به چشم دل ببينى سر پيدا و نهان را 🔅گوهر نابىّ و گِردش هاله ابرار دارد 🔅ماه تابان در ميانِ، گردش كواكب در تلالؤلؤ 🔅روى قلبش يك نگين از فتنه اشرار دارد 🔅آن قمر باشد حسين و دور او اصحاب و ياران 🔅وآن نگين باشد على دُردانه اسرار دارد 🔅پيرمردى چون حبيب و نوجوانى همچو قاسم 🔅باشد اكبر در حضور و ديده خونبار دارد 🔅مى درخشد پيكر صد پاره عباس زان سو 🔅در كنار علقمه او وجهه كرار دارد 🔅كربلا شد لاله زار و بوستان آل طه 🔅اشك چشم شيعيانش راه بر گلزار دارد 🔅راه و رسمش تا قيامت رهنماى شيعيان شد 🔅كربلاهايش در ايران غنچه بى خار دارد 🔅اشك غم ريزد محبّت تا دلش آرام گردد 🔅منصب مداّحى جانانه دلدار دارد 📚 پی نوشت: ۱. ثمرات الحيوة. 📗 كرامات الحسينية، جلد اول، معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت، على ميرخلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚠️ شاید بی ربط باشه ولی یکی از نکات جالب امسال برای من این بود که بازیگر نقش شمر و حرمله سریال مختار، اربعین اومدند و به زوار خدمت می کردند، اما هم زمان خود بازیگر نقش مختار، کانادا بود و علیه جمهوری اسلامی و دستگاه امام حسین فعالیت می کرد...!! 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 عمر بن سعد (لعنة الله علیه) را بهتر بشناسيد! 🗡 به مناسبت ایام به درک واصل شدن این جنایتکار به دست جناب مختار ثقفی (نهم ماه ربیع الاول) ⚔ در ماجراى حضرت مسلم بن عقيل و دستگيرى آنحضرت در درگيرى جنگ، او را اسير كرده نزد ابن زياد آوردند. 🌷 پس از آنكه (ع) يقين كرد كه او را خواهند كشت، خواست وصيت كند، در آنجا را ديد، به او فرموود: 🔅بين من و تو خويشاوندى هست، اكنون احتياج به تو پيدا كرده ام، لازم است كه نيازم را برآورى ولى اين نياز، سرّى است كه تنها بايد تو بدانى! 🔥 عمر سعد دنياپرست كه تنها به دنياى خود فكر مى كرد، حاضر نبود كه با مسلم (ع) بطور سرّى صحبت كند مبادا ابن زياد به او ظنين گردد. 👈🏻 اما خود ابن زياد به عمر سعد گفت: در مورد حاجت پسر عمويت، خوددارى مكن! 👥 در اين هنگام عمر سعد برخاست و با حضرت مسلم (ع) به كنارى رفت ولى ابن زياد آنها را مى ديد. 🌷 حضرت مسلم عليه السّلام به او چنين وصيت كرد: 🔳 ۱. شمشير و زره مرا بفروش و با پول آن قرض مرا ادا كن چرا كه از آن وقتى كه به كوفه آمده ام تا حال، ششصد درهم (و به قولى فرمود: هزار درهم) قرض گرفته ام. 🔳 ۲. پيكرم را پس از قتل، از ابن زياد بگير و دفن كن. 🔳 ۳. و براى امام حسين (ع) نامه بنويس و در آن نامه جريان قتل مرا گزارش كن. 🔥 عمر سعد بلند شد و نزد ابن زياد آمد و همه اين اسرار را فاش نمود، كه ابن زياد با آن خباثتش عمر سعد را خائن خواند. 👌🏻در اينكه به وصيت حضرت مسلم (ع) عمل نشد، فعلاً كارى نداريم، آنچه در اينجا مطرح است، اوج خباثت و پستى عمر سعد است، كه اسرار نماينده (ع) را فاش نمود، با اينكه كتمان سرّ از دستورات مؤكد اسلامى و اخلاقى انسانى است. 🌴 ولى در اين اسرار، نكته مهمى جلب توجه مى كند و آن اينكه حضرت مسلم (ع) وقتى وارد كوفه شد، حدود ۲۰ هزار نفر با او بيعت كردند و اموال بسيار در اختيار او گذاشتند ولى او از بيت المال مسلمين برنداشت به گونه اى كه هنگام شهادت ششصد يا هزار درهم مقروض با اينكه ۶۴ روز در كوفه صاحب اختيار، و والى و فرماندار از طرف امام برحق بود. 🔺نمايندگان و واليان و سرپرستان امور بايد اين درس بزرگ را از حضرت مسلم (ع) شهيد آغازگر كربلا بياموزند. 📗 داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🤲🏻 طلب رحمت 🏳 ورود زائران کربلا به بهشت در زیر لوای امیرالمؤمنین (علیه السلام) 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 💚 حضرت امام صادق (ع)، فرمودند: هنگامى كه روز قيامت شود منادى نداء مى كند: 🗣 زوّار حسين بن على (ع) كجا هستند؟ 👥👥 گردن هاى تعدادى از مردم كشيده مى شود كه عدد آنها را غير از خداوند متعال كس ديگرى نمى داند، پس به ايشان گفته مى شود قصد شما از قبر حضرت حسين بن على (عليه السلام) چه بود؟ ✋🏻 مى گويند: پروردگارا آن حضرت را زيارت كرديم بجهت محبّتى كه به رسول خدا(ص) و حضرت على و فاطمه (عليهاالسلام) داشته و به منظور طلب رحمت براى صاحب قبر به ازاء آنچه از آن حضرت صادر گرديد. ✨پس به آنها گفته مى شود: «ايشان محمّد و على و فاطمه و حسن و حسين (سلام اللّه عليهم) هستند، به آنها ملحق شويد. شما با ايشان و در درجه و مرتبه آنها هستيد، به لواء و پرچم رسول خدا(ص) ملحق گرديد». 🏳 پس به طرف لواء آن حضرت رهسپار شده و در سايه آن قرار مى گيرند، در حالى كه لواء به دست اميرالمؤمنين على (ع) مى باشد و بدين ترتيب به بهشت وارد مى شوند، ايشان جلو پرچم و سمت راست و جانب چپ و پشت آن بوده و چهار طرف لواء را گرفته اند. (۱) 🔅شناخت هر كه تو را جز خدا بجويد نه 🔅به غير راه تو راهى دگر بپويد نه 🔅اسير عشق تو آزاديش در اين بند است 🔅شكسته از غم تو موميا بجويد نه 🔅نسيم مهر تو در بوستان اگر ندمد 🔅گل از گياه و گياه از زمين برويد نه 🔅اگر كه عطرت را از بهشت برگيرند 🔅دگر محب تو يك گل از آن ببويد نه 🔅به غير بارش اشك غمت دگر چيزى 🔅سياه نامه ما را توان بشويد نه 🔅كه مژده داد سروشم كه آن تجلّى لطف 🔅بود محال كه بر نوكرش بگويد نه (۲) 📚 پی نوشت ها: ۱. ترجمه كامل الزيارات، ص ۴۶۲. ۲. گلهاى اشك، ص ۲۳. 📗 داستانهايى از فضيلت زيارت امام حسين (ع)، على ميرخلف زاده 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 تربت سیدالشهداء قطعه ای از بهشت 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🧔🏼‍♀ در زمان شاه عباس، پادشاه فرنگی کسی را فرستاد تا با علماء شیعه مناظره کند که اگر علماء شیعه مجاب شدند شما به دین ما درآئید و اگر ما مجاب شدیم به دین شما در می آئیم!! 👥👤 علماء جمع شدند بزرگ آنان ملا محسن فیض کاشانی بود، گفت: مگر عالمی نداشتید که بیاید؟ 🧔🏼‍♀ او گفت شما در مقابل من عاجزید!! گفت: هر چه در دست بگیرید من می دانم چیست! 📿 ملامحسن فیض تسبیحی از تربت حضرت سیدالشهداء را در مشت خود گرفت! 🧔🏼‍♀ آن شخص فرنگی سرش را پائین انداخت و فکر می کرد! ❓ملامحسن فیض گفت: چرا فکر می کنی، نتوانستی؟ 🧔🏼‍♀ او گفت: چرا می دانم در دست تو قطعه ای از بهشت است اما در این فکرم که از کجا به دست تو رسیده است؟!! 📿 ملامحسن گفت: راست گفتی در دست من تربت مولای ما حسین علیه السلام است و این حسین فرزند رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) است که این تربت از خاک قبر اوست و اگر پیامبر ما بر حق نمی بود از صُلب او کسی در بهشت مدفون نمی شود... 🧔🏼‍♀✋🏻 آن شخص فرنگی مسیحی اسلام آورد و مسلمان شد. (۱) 📚 پی نوشت: ۱ - دارالسلام عراقی، ص ۵۱۸. 📗 آثار و برکات تربت امام حسین (ع)، سید حسن سیدی 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔥 مرگ ذلت بار محمد بن اشعث 🌷 به مناسبت ، شب زیارتی ارباب بی کفن ⚔ محمد بن اشعث يعنى پسر سردمدار منافقان (اشعث بن قيس) در ماجراى از سركردگان لشكر عمر سعد بود و در جريان شهادت حضرت مسلم (عليه السلام) امير لشكر ابن زياد بود. 👂🏻اين ناپاك و ناپاك زاده در روز شنيد امام حسين (عليه السلام) چنين دعا مى كند: 🤲🏻 «اللهم انا اهل بيت نبيك و ذريته و قرابته فاقصم من ظلمنا و غضبنا حقنا انك سميع قريب»؛ ▪️«خدايا ما از دودمان پيامبر تو و بستگان نزديك او هستيم، در هم بشكن آن كس را كه به ما ظلم كرد و حق ما را غصب نموده، تو شنوا و نزديك هستى». 👹 محمد بن اشعث به پيش آمد و با كمال بى شرمى، به (عليه السلام) گفت: تو چه خويشاوندى با رسول خدا (صلى الله عليه و آله) دارى؟! 🌷‌امام حسين (عليه السلام) دست به دعا برداشت و عرض كرد: 🤲🏻 خدايا! محمد بن اشعث مى گويد بين من و رسول خدا خويشى و قرابتى نيست، «اللهم ارنى فيه هذا اليوم ذلا عاجلا»؛ ▪️خداوندا در اين روز، ذلت و خوارى او را سريعا به من بنمايان». 🦂 پس از چند لحظه، محمد بن اشعث رفت كه قضاى حاجت كند، در اين هنگام، عقرب سياهى او را آنچنان گزيد كه همان دم روى كثافت خود افتاد و ديگر نتوانست عورت خود را بپوشاند و در همان حال به جهنم واصل شد!! 📔 عاقبت و كيفر گناهكاران، سيد جواد رضوى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 قاضى مزدور 🐪 🌴 در ماجراى انقلاب ، وقتى كه حضرت مسلم عليه السلام به نمايندگى از عليه السلام به كوفه آمد، و پس از مدتى، با آمدن ابن زياد به كوفه، و ترس و وحشت مردم، كم كم دور حضرت مسلم عليه السلام خالى شد، تنها چند نفر تا آخر به عهد خود وفا كردند، يكى از آنها ميزبان و حامى رشيد و متعهد حضرت هانى عليه السلام بود. 👊🏻 ابن زياد دستور داد هانى را دستگير كردند و نزدش آورند، و بين ابن زياد و هانى گفتگوى شديد در گرفت و هانى قاطعانه با سخنان آتشين خود به ابن زياد پاسخ مى داد، سرانجام ابن زياد از راه ضرب و شتم وارد شد و دستور داد هانى را آنقدر زدند كه زبانش بند آمد، سپس او را به زنجير كشيده و در گوشه قصر، زندانى كردند (با توجه به اينكه هانى از ريش سفيدان قوم مذحج بود). 🏇 به عمرو بن حجاج كه از سر كردگان قوم (مذحج) بود، و دخترش (رويحه) همسر هانى بود، خبر رسيد كه هانى را كشتند. 🏰 او با تمام افراد قبيله، اطرف كاخ ابن زياد را محاصره كردند و فريادشان بلند شد كه به ما خبر رسيده هانى را كشته اند و... 👈🏻 ابن زياد به شريح قاضى، دستور داد تا به نزد هانى برود و سلامتى او را كه به چشم خود ديده به من اعلام نمايد. 👳🏾‍♂ شريح هم اين كار را كرد و خبر سلامتى هانى را به آنان داد و آنان نيز به گفته شريح، راضى شده و متفرق گشتند. (۱) ❓اعتراض دادگاه تاريخ به شريح قاضى اين است كه چرا در اين بحران، به ظالم كمك كرده است؟ و چرا با اينكه هانى را سخت كتك زدند و مجروح ساختند به مردم نگفته است؟ و بجاى تحريك احساسات مردم بر ضد ظلم، آنها را خاموش نموده؟ آيا جز اينكه او مزدور بود و يا از دنياى خود مى ترسيد؟ قضاوت با خوانندگان! 📚 پی نوشت: ۱- لهوف سيد بن طاوس ص ۵۲. 📗 داستانها و پندها جلد ششم، مصطفى زمانى وجدانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌷 دیدار ملائکه و جنیان با امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه ⏳ پیشگویی امام از شهادت و آثار زیارت قبر خود 📚 علاّمه مجلسى (رحمت اللّه) در جلاء از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده اند كه چون حضرت سيّدالشّهدا عليه السّلام از مدينه معلّى بيرون رفت، فوج هاى بسيار از ملائكه با علامت هاى محاربه و نيزه ها در دست و بر اسبهاى بهشت سوار، بر سر راه آن حضرت آمدند و سلام كردند و گفتند: 🦋 «اى حجّت خدا بر جميع خلايق بعد از جدّ و پدر و برادر خود، به درستى كه حقّ تعالى جدّ تو را در مواطن بسيار به ما مَدَد و يارى كرد اكنون ما را به يارى تو فرستاده است». 🌷 حضرت فرمود: «وعده گاه ما و شما آن موضعى است كه حقّ تعالى براى شهادت و دفن من مقرّر فرموده است، و آن است، چون به آن بقعه شريفه برسم به نزد من آئيد». 🦋 ملائكه گفتند: «اى حجّت خدا! هر حكمى كه خواهى بفرما كه ما اطاعت مى كنيم و اگر از دشمنى مى ترسى ما همراه توئيم و دفع ضرر ايشان از تو مى كنيم». 🌷 حضرت فرمود كه ايشان ضررى به من نمى توانند رسانيد تا به محل شهادت خود برسم. 👥👥 پس افواج بى شمار از مسلمانان جنّيان ظاهر شده چون به خدمت آن حضرت آمدند گفتند: «اى سيّد و بزرگ ما، ما شيعيان و ياوران توئيم آنچه خواهى در باب دشمنان خود و غير آن بفرما تا ما اطاعت كنيم و اگر بفرمائى جميع دشمنان تو را در همين ساعت هلاك كنيم بى آنكه خود تعبى بكشى و حركتى بكنى به عمل آوريم». 🌷 حضرت ايشان را دعا كرد و فرمود: «مگر نخوانده ايد اين آيه را: 🔅«اَيْنَما تَكوُنُوا يُدرِكْكُمُ اْلَمْوتُ وَلَوْكُنْتُمْ في بُروُج مُشَيَّدَةٍ» در قرآن كه حقّ تعالى بر جدّ من فرستاد، يعنى «در هر جا باشيد در مى يابد شما را مرگ و هر چند بوده باشيد در قلعه هاى محكم». 🌷 و باز فرموده است: 🔅«قُلْ لَوْ كُنْتُم في بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَذينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ اْلقَتْلُ اِلى مَضاجِعِهم»؛ يعنى بگو اى محمّد به منافقان كه اگر مى بوديد در خانه هاى خود البتّه بيرون مى آمدند آنها كه برايشان كشته شدن نوشته شده بود به سوى محلّ كشته شدن و استراحت ايشان، اگر من توقّف نمايم و بيرون نروم به جهاد به كه امتحان خواهند كرد اين خلق گمراه را و به چه چيز ممتحن خواهند كرد اين گروه تباه را و كه ساكن خواهد شد در قبر در كربلا كه حقّ تعالى برگزيده است آن را در روزى كه زمين را پهن كرده است و آن مكان شريف را پناه شيعيان من گردانيده و بازگشت به سوى آن بقعه مقدّسه را موجب ايمنى دنيا و آخرت ايشان ساخته و ليكن به نزد من آئيد در روز عاشوراء كه در آخر آن روز من شهيد خواهم شد در كربلا در وقتى كه احدى از اهل بيت من نمانده باشد كه قصد كشتن او نمايند و سر مرا براى يزيد پليد ببرند». 👥👥 پس جنّيان گفتند كه اى حبيب خدا، اگر نه آن بود كه اطاعت امر تو واجب است و مخالفت تو ما را جايز نيست هر آينه مى كشتيم جميع دشمنان تو را پيش از آنكه به تو برسند. 🌷 حضرت فرمود كه به خدا سوگند كه قدرت ما بر ايشان زياده از قدرت شما است وليكن مى خواهيم كه حجّت خدا را بر خلق تمام كنيم و قضاى حقّ تعالى را انقياد نمائيم. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. جلاء العيون، علامه مجلسى، ص ۶۰۲. 📔 منتهي الامال، باب زندگي امام حسين عليه السلام، قسمت اول، مرحوم حاج شيخ عباس قمي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌴 سوگوارى آدم (علیه السلام) در عرفات و كربلا 🏴 پيش از آن كه به سوگوارى آدم در عرفات و بپردازيم؛ خداوند متعال دو مجلس به پاس عظمت و مظلوميّت (عليه السلام) از آفرينش عالم و آدم برپا داشت؛ كه يكى آنگاه بود كه خداوند به فرشتگان فرمود: ▪️«اِنّى جاعلٌ فى الأرض خليفةً؛ (۱) من بر روى زمين جانشين قرارمى دهم». ⚜ ملائك گفتند: «قالُوا أتَجْعَلُ فيها مَن يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِك الدِّما؛ (۲) آيا كسى را در زمين قرار مى دهى كه در آن تباهى مى كند و خون مى ريزد». 🩸از ديدگاه برخى مفسّرين، فرشتگان پيش از آفرينش آدم به شهادت و مظلوميّت حسين (عليه السلام) و رخ دادهاى غمبار نگريستند، كه خداوند در پاسخ آنان به صورت ويژه اى فرمود: ▪️«اِنّى اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ؛ (۳) من چيزهايى مى دانم كه شما نمى دانيد». (۴) 🏜 در عرفات، هنگامى كه آدم به عرش نگريست و نام هاى مقدّس پنج گانه را ديد. ⚜ جبرئيل آنها را به او تلقين كرد كه: اى آدم! بگو: 🤲🏻 «يا حميد بحق محمّد! و يا عالى بحقّ على! و يا فاطر بحقّ فاطمه! و يا محسن بحقّ الحسن! و يا قديم الاحسان بحقّ الحسين». 💧هنگامى كه نام پنجمين آنان را به زبان آورد، سيلاب اشك اش جارى شد و قلب اش خاشع گرديد و گفت: 💔 چرا ياد و نام پنجمين آنان، قلبم را مى شكند و سيلاب اشك را جارى مى سازد؟ 💧جبرئيل در بيان علّت آن به مرثيه سرايى حسين (عليه السلام) پرداخت و آدم و فرشتگان نيز شنيدند و گريستند. ⚜ جبرئيل گفت: بر فرزندت حسين در راه حقّ و عدالت، مصيبتى فرود مى آيد كه همه مصائب، در برابر آن كوچك است. ✋🏻 پرسيد: آن مصيبت چيست؟ ⚜ جبرئيل گفت: او تنهاى تنها و غريبانه، با تشنگى وصف ناپذيرى به شهادت مى رسد، نه ياورى خواهد داشت و نه مددكارى. ⚔ اى آدم! كاش او را در آن دشت غمبار مى نگريستى كه از شدّت تشنگى و اندكى يار و ياور، فرياد دادخواهانه اش به آسمان بلند است، اما جز با شمشيرها و شراره هاى مرگ، پاسخ اش را نمى دهند. سرش را از قفا مى برند و خيمه ها و حرم او را غارت مى كنند و سرهاى مقدّس او و يارانش را همراه بانوان و خاندان وحى، در شهرها مى گردانند. (۵) 🌍 همچنين هنگام سير آدم در زمين به نقطه اى كه محل شهادت حسين (عليه السلام) است رسيد. 👣 در آن جا پايش لغزيد و در غلتيد و خون از پايش جارى شد، سر به آسمان بلند كرد كه: 🤲🏻 بار خدايا! چه گناهى از من سر زده است كه اين گونه كيفر مى شوم؟ ✨به او وحى مى رسيد: نه! [گناهى متوجه تو نيست] بلكه در اين سرزمين، فرزندت حسين، به دست ارتجاع طلبان سياه كار به شهادت مى رسد. خون تو به نشان هم دردى و هم رنگى با او به زمين ريخت. ✋🏻 آدم پرسيد: قاتل او كيست؟ ✨ پيام رسيد: عنصر پليدى به نام يزيد، او را لعن و نفرين كن. 👣 آدم او را نفرين كرد و به سوى كوه عرفات گام برداشت. (۶) ▪️شنيدستم كه در روز ازل آن خالق يكتا ▪️بگفتا: كاز مى وصلم لبالب ساغرى دارم ▪️كه مى نوشد مى وصلم كه مى پويد ره عشقم؟ ▪️كه مى گويد كه در سر، عشق داورى دارم ▪️تمام انبيا زان مى به قدر حوصله خوردند ▪️حسين على گفتا: در اين سودا، سرى دارم ▪️ندا آمد، دو دست بى گنه از تن جدا خواهم ▪️بگفتا: حضرت عبّاس، مير لشكرى دارم ▪️ندا آمد، جوانى بايدت، سر پاره از خنجر ▪️بگفتا: هجده ساله على اكبرى دارم ▪️ندا آمد، كه طفلى را نشان تير مى خواهم ▪️بگفتا: بارالها شيرخواره اصغرى دارم ▪️ندا آمد، كه زلفى را به خون آغشته مى خواهم ▪️بگفتا: بارالها زينب غم خواره اى دارم ▪️ندا آمد، كه مطبخ را گلستان مى كنى يا نه؟ ▪️بگفتا: بار الها بهر آن مطبخ سرى دارم ▪️ندا آمد، زسيلى عارضى گلنار مى خواهم ▪️بگفتا: بارالها، يك سه ساله دخترى دارم 📚 پی نوشت ها: ۱. بقره، آيه ۳۰. ۲. بقره، آيه ۳۰. ۳. شوشترى، شيخ جعفر، خصائص الحسينه، ص ۳۲۹. ۴. شوشترى، شيخ جعفر، خصائص الحسينه، ص ۳۲۹. ۵. مجلسى، محمدباقر، بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۲۴۲. ۶. همان. 📗 ازل تا قيامت، محمّد جواد مصطفوى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
💧جریان آب در کربلا 👣 اول از همه به آب دادند که از همه کوچکتر بود و روانه قتلگاه شد تا... 📚 مصیبت تشنگی اطفال حرم حسینی در در بیانات سيدالواعظين، خطیب نامی مرحوم سید محمود امامی اصفهانی، به نقل از کتاب ثمرات الحیات: ☀️ از روز هفتم که آب را بستند تا عصر عاشورا، سه مرتبه بیشتر اهل‌بیت علیهم‌السـلام آب نخوردند: 💧 یک مرتبه: از آن چشمه‌ای که به اعجار حضرت سید‌الشهداء پیدا شد. 💧 دفعه دوم: از آن آبی که حضرت عباس علیه‌السلام با سی سوار و بیست پیاده رفتند و آب آوردند، قال العلامة: ولذلك سمي العباس السقاء؛ علامه مجلسی گفته: به این سبب حضرت ابوالفضل را سقا گفته‌اند. 💧دفعه سوم: شب حضرت علی‌ اکبر علیه‌السّلام، با سی سوار و بیست پیاده رفتند و آب آوردند. ⁉️ معلوم نیست که آیا سیراب شدند یا نه؟! ⚔ دیگر این اطفال و زنها و مردها یک قطره آب نخوردند، تا روز عاشورا که هر لحظه تشنگی آنها زیاد می شد و شدت می‌یافت. 🔥 آخر هوا که گرم بود حرارت آتشی که در خندق دور خیمه‌ها روشن کرده بودند، هم افزون گشت تا کار تشنگی به جایی رسید که پوست بدن‌های بزرگان پژمرده و درهم کشیده شده و بعضی از اطفال کوچک از تشنگی هلاک شدند. 🌷 چون حضرت عليه‌السّلام به زينب علیهاالسلام وصیت نموده بود که: اطفال را جمع آوری و پرستاری نماید. 🌌 بعد از غارت خیمه‌ها، زینب علیهاالسلام در مقام جمع آوری اطفال حرم برآمد که در بیابان متفرق شده بودند. پس رسیدند به دو طفل که در پای درختی از خوف و تشنگی وفات یافته بودند. 📗 فاضل بسطامي در كتاب «تحفة الحسينية» از کتاب «منبع الدموع» از امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روایت کرده؛ وقتی که آمدند اهل‌بیت علیهم‌السـلام را سوار کنند، لشکر به اطراف رفتند، آنها را پیدا نکردند. 👹 شمر ملعون در مقام تفحص برآمد و به هر طرف مرکب می‌تاخت تا رسید پای درخت گزی، دید در سایه آن درخت خوابیده‌اند، آن ملعون از بالای اسب خم شد و چند تازیانه بر آنها زد حرکت نکردند. پیاده شد، چند سیلی به صورت آنها زد. باز حرکت نکردند. دید هر دو از دنیا رفته‌اند!! 🥀🥀 گمان ندارم کسی آنها را دفن کرده باشد؛ زیرا که اینها عزیزتر از حسین علیه‌السلام نبودند که سه روز و سه شب بدان مبارکش روی خاک افتاده بود اما یقین است که دیگر اسب بر بدن آنها نیافتند، بلکه این ظلم مخصوص به آن حضرت بود. 📗 باز فاضل نظامی در «تحفة الحسينية» می‌نویسد: 🩸دو دختر صغیره یکی از حضرت امام حسن و یکی از حضرت سیدالشهداء علیهماالسلام از دیدن بدن غرقه به خون آن حضرت از دنیا رفتند بعد شرح وفات آنها را ذکر می‌کنند... 🔥وقتی که خیمه‌ها را آتش زدند، بیست و سه طفل کوچک از خیمه‌ها بیرون آمدند و از شدت تشنگی و خوف می‌لرزیدند. 👤 یکی از بزرگان لشکر به عمرسعد گفت: ايها الامیر! اگر خیال داری اینها را نزد یزید ببری، یک نفرشان زنده به شام نمی‌رسد، بگو اینها را آب بدهند که از بی‌آبی دارند هلاک می‌شوند. 👿 عمرسعد گفت: بروید ایشان را آب دهید. 💧سقاها مشک‌ها را پر از آب کردند و آوردند پیش آل الله، اول جام آبی به رقیه دادند که از همه کوچکتر بود، رقیه آب را گرفت و روانه قتلگاه شد. 👥👤 گفتند: کجا میروی؟ 🦋 گفت: پدرم وقتی که میدان رفت، لب‌هایش تشنه بود، می‌خواهم این آب را به او بدهم! ❤️‍🔥 ظاهراً بیشتر غصه این اهل و عیال و اطفال برای تشنگی حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام بوده است. 📚 ثمرات الحياة، تحقیق آقای ملکی، ج ۱، ص ۸۱۵ - ۸۱۶ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌷 به ياد يكى از شهيدان مخلص كربلا 🌌 يكى از شهيدان محمّد بن بشر حضرمى است، در آغاز شب كه يك از اصحاب، با كلماتى وفادارى خود را به (ع) ابراز مى داشتند، در ميان آنها محمّد بن بشر حضرمى نيز بود، در همان وقت به او خبر رسيد كه پسرت در مرز رى، به اسارت دشمن در آمده است. 🤲🏻 محمّد گفت: پاداش مصيبت پسرم و خودم را از درگاه خدا مى طلبم. 🌹 امام حسين (ع) سخن او را شنيد و به او فرمود: ▪️«خدا تو را رحمت كند، من بيعت خود را از تو برداشتم، برو براى آزادى پسرت، كوشش كن». ✋🏻 محمّد بن بشر گفت: «اكلتنى السباع حيّا ان فارقتك»: «درّندگان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا گردم». 🌹امام حسين (علیه السلام) چند لباس كه از برد يمانى بود و هزار دينار قيمت داشت، به او داد و فرمود: ▪️«اين لباس را به پسر ديگرت بده، تا با دادن اين لباسها به دشمن (به عنوان فداء) برادرش را از اسارت دشمن، آزاد سازد». ✊🏻 به اين ترتيب محمّد با اينكه راه عذرى برايش پيدا شد، استوارى و وفادارى خود را اظهار نمود و ثابت قدم ماند. 📗 داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌷 كوچولوى شهيد ⚔ كوچولوها ناتوانند و نياز به كمك دارند، بار سنگين جنگ را بر دوش آنها گذاردن، دشمنى با انسانيت است. كشتن كوچولوها، بزرگ ترين جنايت است. ناتوان كشى در هيچ مذهبى روا نيست. كوچولو اگر گناهى مرتكب شود، كيفر نخواهد داشت، بلكه تنبيه مى شود. ميان كيفر و تنبيه فاصله بسيار است. كوچولوى بى گناه را كشتن، زشت ترين جنايات و بزرگ ترين گناه است. 🔥 بشرى كه كوچولويى را بكشد بشر نيست و درنده تر از پلنگ، و سمى تر از مار كبرى، و نجس تر از سگ هار است. در قانون شكار حيوانات، شكار جانداران خورد ممنوع است. پس شكار انسان هاى خورد چگونه خواهد بود! ولى يزيديان همه قوانين انسانيت و عواطف بشريت را زير پا نهادند و از كشتار كوچولوهاى حسينى دريغ نكردند! 🌹كوچولويى كه پاك تر از حور و پاكيزه تر از نور بود. كوچولويى كه قدرت بر حمل سلاح نداشت، سپر در دست نداشت، دستش را سپر قرار داد و يزيدى پليد دست كودك را قطع كرد! 💔 كوچولو يتيم هم بود، يتيمى كه پدر را نديده، و در دامان عمو پرورش يافته. پس امام حسين هم عموى عبدالله بود و هم پدر او. 🏴 كوچولو در شكم مادر بود كه پدرش امام مجتبى را شهيد كردند. و عبدالله يتيم زاييده شد و در آغوش عموى مهربان جاى گرفت و بزرگ شد، هر چند بزرگ بود و بزرگ زاده شده بود بيش از ده بهار از عمرش نگذشته بود كه با عمو به كوى شهادت سفر كرد، و با پاى خود به سوى شهادت دويدن گرفت. ☀️ از روز شهادت ساعتى چند گذشت كه كوچولو عمو را نديد، و دست پر مهر بر سرش كشيده نشد. فراق عمو، تاب را از وى ربود و شكيبايى نيارست. چرا؟ امام حسين عليه السلام روح بود و عبدالله پيكر، پيكر بدون روح نمى تواند زيست كند. 👣 عبدالله به سوى ميدان دويد، چون عمو به ميدان رفته بود و ديگر باز نگشته بود. 🥀 كوچولو وقتى به عمو رسيد كه حسين با پيكره پاره پاره بر زمين افتاده بود و نيرو و توانايى اش را از دست داده بود، ديگر قدرت بر حركت نداشت ولى اراده آهنين، همچون كوه پا برجا بود. 👣 وقتى كه عبدالله به سوى عمو مى دويد، حسين عليه السلام او را بديد، زينب را صدا زد و گفت: خواهرم، عبدالله را نگهدار نگذار بيايد. ⛺️ زينب عليها السلام بدويد و عبدالله را بگرفت و خواست باز گرداند. 🌷عبدالله به مقاومت پرداخت و گفت: به خدا سوگند از عمويم جدا نخواهم شد. زينب عليه السلام او را به خود واگذارد. عبدالله خود را به عمو رسانيد، و در كنار عمو بايستاد. 🗡 ناگهان بديد كه ظالمى با شمشيرى آهنگ حسين عليه السلام كرده، عبدالله گفت: 🌷مى خواهى عمويم را بكشى؟ و دست كوچكش را براى عمو سپر قرار داد آن بى رحم دور از انسانيت، دريغ نكرد و شمشير را فرود آورد، و دست كوچك عبدالله را دو نيمه كرد و به پوستى آويزان گرديد! كوچولو به گريه درافتاد، و مادر را صدا زد و به يارى طلبيد. 🫂 امام حسين عليه السلام با كمال ناتوانى، كوچولو را در آغوش گرفت و به نوازش پرداخت و گفت: صبر كن و در راه خدا حساب كن. خدا تو را به پدران پارسايت ملحق خواهد كرد. 🤲🏻 پس دست هاى امام حسين عليه السلام به سوى آسمان بلند شد و با خدايش به سخن پرداخت: «بار خدايا! باران آسمانت را از اين مردم دريغ كن، و از بهره هاى زمين محرومشان گردان، و به حكومت هاى ظلم و ستم دچارشان ساز. اين مردم دعوتمان كردند كه يارى مان كنند، ولى بر ما تاختند و به كشتارمان پرداختند...» 🩸يزيديان كوچولو را سر بريدند، و به پدران بزرگوارش ملحق كردند! كوچولو همان گونه كه براى عمه سوگند خورده بود، از عمو جدا نگرديد و با عمو به سوى بهشت جاويدان رفت. پند عمو را بپذيرفت، تاب آورد، صبر كرد و به مقامى عالى برسيد. هر چند شهادت بر كوچولو نيست، ولى عبدالله شهيد شد. 📔 چهره درخشان حسين بن على (ع)، على ربانى خلخالى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
✊🏻 شهامت و شهادت يك نوجوان 🌌 در شب هنگامى كه حضرت اباعبداللّه به اصحابش مژده مى دهد كه فردا همه شما شهيد مى شويد، قاسم بن الحسن كه تازه سيزده بهار از عمرش مى گذشت و گويا پشت سر اصحاب نشسته بود و مرتب سرك مى كشيد كه ديگران چه مى گويند، با خودش فكر كرد كه آيا اين گفته شامل من هم خواهد شد يا نه؟ آخر من كوچك هستم شايد مقصود آقا اين است كه بزرگان كشته می شوند و من هنوز صغيرم لذا رو كرد به آقا و عرض كرد: ✋🏻 «وانا فى من يقتل؟» آيا من هم جزء كشته شدگان هستم؟ 🌷 حالا ببينيد آرزو چيست؟ 🌹امام فرمود: اوّل من از تو يك سوال مى كنم جواب مرا بده، بعد من جواب تو را مى دهم. 👌🏻 شايد آقا اين سئوال را مخصوصاً كرد، مى خواست اين سئوال و جواب پيش بيايد تا مردم آينده فكر نكنند كه اين جوان ندانسته و نفهميده خودش را به كشتن داد و نگويند اين جوان در آرزوى دامادى بود برايش حجله درست كنند لذا آقا فرمود كه اوّل من سئوال مى كنم. ❓«كيف الموت عندك؟»؛ پسركم! فرزند برادرم! اوّل بگو كه مردن و كشته شدن در ذائقه تو چه مزه اى دارد؟ 🍯 فوراً گفت: «احلى من العسل؛ از عسل شيرينتر است». 🦋 اگر از ذائقه من مى پرسى كه مرگ از عسل در ذائقه من شيرينتر است. يعنى براى من آرزوئى شيرينتر از اين آرزو وجود ندارد. 🌹امام بعد از گرفتن اين جواب فرمود: ▪️فرزند برادرم و تو هم كشته مى شوى، «بعد ان تبلو ببلاءٍ عظيم»؛ اما جان دادن تو با ديگران خيلى متفاوت است گرفتارى بسيار شديدى پيدا مى كنى. ⚔ لذا روز عاشورا پس از آنكه با اصرار زياد اجازه رفتن به ميدان را گرفت از آنجا كه كوچك است زرهى متناسب با اندام او وجود ندارد. كلاهخود مناسب با سر او وجود ندارد، اسلحه و چكمه مناسب با اندام او وجود ندارد. نوشته اند عمامه اى به سر گذاشته بود همين قدر نوشته: بقدرى اين بچه زيبا بود كه دشمن گفت: 🌕 مثل يك پاره ماه است! ▪️بر فرس تندرو و هر كه تو را ديد گفت ▪️برگ گل سرخ را باد كجا مى برد 👁 راوى گفت: ديدم بند يكى از كفشهايش باز است و يادم نمي رود كه پاى چپش بود از اينجا معلوم مى شود چكمه پايش نبوده است. ⛺️ نوشته اند: كه امام كنار خيمه ايستاده و لجام اسبش در دستش بود. معلوم بود منتظر است كه يك مرتبه فريادى شنيد! 🏇 امام به سرعت يك باز شكارى روى اسب پريد و حمله كرد. آن فرياد، فرياد يا عمّاهُ قاسم بن الحسن بود. آقا وقتى به بالين اين جوان رسيد در حدود دویست نفر دور اين بچّه را گرفته بودند. 🐎🐎 امام حمله كرد آنها فرار كردند و يكى از دشمنان كه از اسب پائين آمده بود تا سر جناب قاسم را از بدن جدا كند خودش در زير پاى اسب رفقايش پايمال شد. آن كسى را كه مى گويند در روز عاشورا در حالى كه زنده بود زير سم اسبها پايمال شد، يكى از دشمن ها بود نه حضرت قاسم. 🥀 به هر حال حضرت وقتى به بالين قاسم رسيدند كه گرد و غبار زياد بود و كسى نمى فهميد قضيه از چه قرار است. هنگامى كه اين گرد و غبارها نشست يك وقت ديدند كه آقا بر بالين قاسم نشسته و سر قاسم را به دامن گرفته است. 🌹اين جمله را از آقا شنيدند كه فرمود: ▪️«يعزُّو اللّه على عمِّك ان تدعوهُ فلا يُجيبك او نجيبك فلا ينفعك صوتُه؛ ▪️«برادرزاده! خيلى بر عموى تو سخت است كه تو او را بخوانى، نتواند تو را اجابت كند، يا اجابت بكند اما نتواند براى تو كارى انجام بدهد». 🦋 راوى مى گويد: در حالى كه سر جناب قاسم به دامن حسين (ع) بود و از شدت درد پاشنه پا را محكم به زمين مى كوبيد «فشهق شهقة فمات» فريادى كشيد و جان به جان آفرين تسليم كرد. ❤️‍🔥 منظره چقدر تكان دهنده است، اينهاست كه اين حادثه را يك حادثه بزرگ تاريخى كرده و ما بايد اين حادثه را زنده نگه داريم چون ديگر نه حسينى پيدا خواهد شد و نه قاسم بن الحسنى. 🏴 اين است كه اين مقدار ارزش ‍ مى دهد كه بعد از چهارده قرن اگر حسينيه اى بنامشان بسازيم كارى نكرده ايم. وگرنه آرزوى دامادى داشتن كه وقت صرف كردن نمى خواهد پول صرف كردن نمى خواهد حسينيه ساختن نمى خواهد، سخنرانى نمى خواهد، ولى اينها جوهره انسانيت هستند. مصداق انى جاعل فى الارض خليفة هستند اينها بالاتر از فرشته هستند. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. حماسه حسينى، ج ۱، ص ۳۲ و نيز ج ۲، ص ۱۴۶. 📗 حكايتها و هدايتها در آثار استاد شهيد آية الله مرتضى مطهرى، محمّد جواد صاحبى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌋 مكافات عمل حرمله 🏇 قاسم بن اصبغ مى كند هنگامى كه پس از ماجراى در سرهاى شهيدان را به كوفه آوردند ناگاه سواره زيبا چهره اى را ديدم كه بر اسبى سوار شده بود و سر بريده جوانى نورانى كه هم چون ماه شب چهارده مى درخشيد را به قسمت جلو گردن اسبش بسته - هرگاه اسب سرش را به زمين نزديك مى كرد - آن سر بريده به زمين مى خورد!! 👳🏻‍♂ از او پرسيدم اين سر كيست؟! ✋🏻 گفت: سر بريده عباس فرزند على بن ابيطالب است! 👳🏻‍♂ پرسيدم تو كيستى؟ 🧔🏻 گفت: من حرمله بن كاهل اسدى هستم!! 🧔🏿 پس از چند روز حرمله را ديدم كه چهره اش سياه تر از قير شده است!! 👳🏻‍♂ به او گفتم من چند روز قبل كه سر بريده عباس (عليه السلام) را حمل مى كردى تو را زيبا و سفيد روى ديدم كه در ميان عرب بى نظير بودى ولى اينك كسى نيست كه چهره اش سياه تر و زشت تر از چهره تو باشد!! 🔥🧔🏿🔥 او گريه سختى كرد و گفت: سوگند به خدا از آن وقتى كه آن سر بريده را حمل كردم تاكنون هر شب دو نفر نزد من مى آيند و بازوى مرا مى گيرند و مرا به سوى آتشى كه زبانه مى كشد مى برند و در درون آن مى افكنند و من بر اثر عذاب آن به اين شكل در آمده ام كه مى بينى... 🚩 حرمله در اين حال بود تا اين كه مختار روى كار آمد دستور داد حرمله را دستگير كردند و آوردند دست ها و پاهايش را بريدند و او را به آتش سوزاندند. 🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋🕯🦋 📓 در عبارت لهوف دارد حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) اين چنين نفرين كرد فرمود: 🤲🏻 «اللهم اذقه حر النار و الم الحديد»؛ ▪️خدايا او را تيزى آهن و تيزى آتش بچشان! 🧔🏿 راوى گفت ديدم كه حرمله را دست بسته آوردند پيش مختار، او گفت: 🤲🏻 «الحمد الله خداى تعالى مرا بر تو مسلط گردانيد...». 👈🏻 و رو كرد به حرمله فرمود: واى بر تو آيا بس نبود آن چه كه انجام دادى تا اين كه طفل خردسال را كشتى و با تيرت او را ذبح كردى؟ اى دشمن خدا آيا نمى دانستى او فرزند پيامبر است؟ 🏹 بعد دستور داد او را تير باران نمود و بعد در ميان آتش عظيم افروختند و در ميان آتش آن لعين را انداختند. 📚 كرامات امام حسين (عليه السلام)، ص ۹۴ و لهوف، ص ۳۱۸ و حديقه الشيعه، ج ۲، ص ۶۷۱. ▪️حرمله خیر نبینی گل من نارس بود ▪️تیر سه شعبه نمی خواست نسیمی بس بود 📗 داستانهاى شيرين و خلاصه مصائب جانسوز چهارده معصوم (عليهم السلام)، على گلستانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🔺 حقوق نظامی که در کربلا نقض شد! 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
❤️ حضرت علی اکبر قوت قلب پدر 🌠 رؤیای شب دوم 🌌 عقبة بن سمعان گوید: آنگاه که آخر شب شد، امام به برداشت آب امر فرموده و سپس به ما دستور حرکت دادند؛ پس چنین کردیم و آنگاه که از قصر بنی مقاتل گذشتیم و ساعتی راه پیمودیم، لحظه ای خواب امام را در بر گرفت سپس سر برداشتند و در آن حال می‌فرمودند: ✋🏻 «إنالله وإناإليه راجعون والحمدلله رب‌العالمين». و این کار را دو یا سه بار تکرار کردند. 🌷 پس فرزندشان حضرت سوار بر اسب نزد ایشان آمد و گفت: إنالله وإناإليه راجعون والحمدلله رب‌العالمين. ای پدرم! فدای شما گردم چرا حمد خدای کردید و کلمه استرجاع بر زبان راندید؟! 🌹 فرمودند: پسرم! لحظه‌ای خواب مرا به ربود پس سواری بر روی اسبی بر من ظاهر شد و گفت: 🏇 «این قوم می‌روند و مرگ در پیِ آنان می‌رود»، پس دانستم که خبر مرگ ما است که به ما داده می‌شود. 🌷 پس به حضرت فرمود: پدر! خداوند به شما بدی ننمایاند! آیا ما بر حق نیستیم؟! 🌹 فرمودند: بله، سوگند به آن که بازگشت بندگان به سوی اوست. 🌷 فرمود: در این صورت ابایی نداریم که بر حق بمیریم. 🌹 پس آنگاه امام فرمودند: «خداوند تو را بهترین جزاء که به فرزند از پدرش عنایت می‌فرماید عطاء کند...» 📗 تاریخ طبری، جلد پنجم، ص ۴۰۷ و ۴۰۸. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
⚔ نبرد حضرت عباس (ع) با مارد بن صديف 🌷 زهير بن قين يكى از ياران دلاور (ع) در كربلا بود، روز عاشورا (ع) عازم ميدان بود، زهير نزد آن حضرت آمد و عرض كرد: ✋🏻 اى پسر اميرمؤمنان! مى خواهم حديثى را به ياد تو بياورم! 🌹عباس (ع) فرمود: حديث خود را بگو كه وقت تنگ است. ☝️🏻زهير گفت: اى ابوالفضل! هنگامى كه پدرت خواست با مادرت امّ البنين ازدواج كند، به برادرش عقيل كه نسب شناس بود فرمود: ▪️از براى من از بانوئى كه از دودمان شجاع باشد خواستگارى كن، تا خداوند فرزند شجاعى از او به من بدهد تا بازو و ياور فداكار فرزندم حسين (ع) گردد، اى عباس، پدرت تو را براى امروز خواست، بنابراين در حفظ حرم امام حسين (ع) كوتاهى نكن!! 🌹 عباس (ع) با شنيدن اين گفتار، آنچنان پر احساس شد كه با شدّت پا در ركاب اسب نهاد به طورى كه تسمه ركاب قطع گرديد و فرمود: ▪️«اى زهير! در چنين روزى مى خواهى مرا تشجيع كنى و نيرو ببخشى، سوگند به خدا جانبازى خود را آنچنان به تو بنمايانم كه هرگز نظير آن را نديده باشى!» 🗡 عباس (ع) پس از اين سخن به سوى ميدان دشمن تاخت، آن چنان به دشمن حمله كرد كه گوئى شمشيرش آتشى است كه در نيزار افتاده است تا اينكه صد نفر از قهرمانان دشمن را كشت!! 👳🏽‍♂ در اين هنگام يكى از سرشناسان دشمن كه به شجاعت معروف بود به نام مارد بن صديف تغلبى كه كلاهخود محكم بر سر داشت و دو زره اى كه حلقه هايش تنگ بود پوشيده بود، سوار بر اسب به ميدان عباس (ع) آمد، در حالى كه نيزه بلندى در دست داشت، و نعره او بر سراسر ميدان پيچيده بود، خود را به نزديك عباس رسانيد و گفت: 👈🏾 ‌يا غلام ارحم نفسك، واغمد حسامك، واظهر للنّاس استسلامك، فالسّلامة اولى لك من النّدامة؛ اى جوان! به خودت رحم كن، و شمشيرت را در غلاف كن و آشكار تسليم شو، چرا كه سلامتى براى تو بهتر از پشيمانى است!! 🌹حضرت عباس (ع) پاسخى به اين مضمون به مارد داد: ▪️«اى دشمن خدا و رسول، من آماده نبرد و بلا هستم و با توكّل به خداى بزرگ، صبر مى كنم چرا كه من پيوند به رسول خدا (ص) دارم و و برگى از درخت نبوت هستم، كسى كه در چنين دودمانى باشد هرگز تسليم طاغوت نمى شود و زير پرچم حاكم ستمگر در نمى آيد، و از ضربات شمشير نمى هراسد، من پسر على (ع) هستم از نبرد با هم آوردان، عاجز نيستم...». 🚩 سپس رجز خواند و آمادگى خود را در برابر مارد آشكار نمود. يكى از اشعار و رجز او اين بود: ▪️لا تجز عن فكل شيى ء هالك ▪️حاشا لمثلى ان يكون بجازع ▪️اى مارد، استوار باش و بدانكه هر چيزى فانى است، هرگز مثل من، بى تابى نخواهد كرد. 🏇 در اين هنگام مارد نيزه بلند خود را به سوى حضرت عباس حواله كرد، عباس (ع) نيزه او را گرفت و آنچنان كشيد كه نزديك بود مارد از پشت اسب به زمين در غلطد، او ناگزير نيزه خود را رها كرد و دست به شمشير برد. 🌹حضرت عباس (ع) نيزه مارد را تكان داد و فرياد زد: «اى دشمن خدا از درگاه خداوند اميدوارم كه تو را با نيزه خودت، به درك جهنم واصل كنم». 🐎 آنگاه عباس (ع) آن نيزه را در كمر اسب مارد فرود آورد، اسب مضطرب شد و مارد خود را به زمين انداخت و از اين حادثه، خجالت زده شد، و در لشگر دشمن اضطراب و ولوله افتاد، شمر بر سر لشگر خود فرياد زد: 👈🏽 ويلكم ادركوا صاحبكم قبل ان يقتل: واى بر شما، صاحب خود را قبل از آنكه كشته شود دريابيد! 🏇 يكى از جوانان بى باك دشمن سوار بر اسب موسوم به طاوية شد و خود را به مارد رسانيد، مارد فرياد زد: 👳🏽‍♂ اى جوان درآوردن اسب طاويه قبل از فرود در هاويه جهنّم، شتاب كن. 🐎 آن جوان همين كه نزديك شد، حضرت عباس (ع) نيزه را بر سينه او كوفت و او را كشت و خود بر اسب طاويه سوار گرديد، در اين هنگام پانصد نفر براى نجات مارد از دست عباس (ع) به ميدان روانه شدند، از آمدن آنها ذره اى ترس بر دل عباس نيفتاد، هماندم نيزه را بر گلوى مارد فرود آورد كه مارد بر زمين افتاد و گوش تا گوش او بريده شد و به هلاكت رسيد، سپس ‍ آن حضرت بر دشمن حمله كرد، هشتاد نفر از آنها را كشت و بقيه آنها فرار كردند. ⚜ امام صادق (ع) در وصف شجاعت عباس (ع) مى گويد: ▪️«اشهد انّك لم تهن ولم تنكل واعطيت عاية المجهود»؛ ▪️«گواهى مى دهم كه تو سستى و ناتوانى نكردى و نهايت تلاش را در برابر دشمن مبذول نمودى». 📗 داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🚩 اولین قیام بعد از عاشورا ⚔ اولین کسی که بعداز وقایع علیه عبیدالله زیاد و آنچه که در گذشت قیام کرد پیرمردی بود به اسم «عبدالله بن عفیف اَزدی». 🏳 همه او را می شناختند. او سابقه‌ی خیلی خوبی داشت و قهرمان جنگ های جمل و صفین بود. 👁 چشم چپش را در جنگ جمل و چشم راستش را در جنگ صفین در رکاب حضرت علی‌ (ع) از دست داده بود. 🕌 وقتی اهل بیت(ع) را در کوفه زندانی کردند، عبیدالله برای فریب دادن مردم آنها را در مسجد کوفه جمع کرد. 👥👥 وقتی همه در مسجد جمع شدند به منبر رفت و گفت: ☝️🏻سپاس خدایی را که حق را آشکار کرد و امیرمومنان (یزید) و سپاهش را یاری کرد و دروغگو فرزند دروغگو و پیروان او را کشت!! 👥👥 از صحبت های عبیدالله زیاد همه وحشت کرده بودند. 👳🏼‍♂ در همین لحظه ها، صدای پیرمردی سکوت جماعت را درهم شکست: 👈🏻 ای پسر مرجانه! دروغ پرداز و دروغ پراکن تو و پدرت هستید و آن کسی که تو را فرمانروای این مردم گردانید و پدرش (یزید و معاویه). ▪️آیا فرزند پیامبران را می کشید و به زبان راستان و درست گویان سخن می گویید؟ 👁 همه برگشتند سمت صدا.... این فرد کیست، اینقدر جسارت دارد که در مقابل جلاد کوفه (عبیدالله بن زیاد) اینگونه حرف می زند؟! ❓عبیدالله فریاد زد این مردک که بود که جرات کرد اینگونه حرف بزند؟ 👳🏼‍♂ عبدالله عفیف جواب داد: 👈🏻 ای دشمن خدا، گوینده منم! آیا فرزندان پاک پیامبر را که خداوند ناپاکی را از آن ها دور کرده است می کشی و گمان می کنی بر دین اسلامی و ادعای مسلمانی می کنی؟! ▪️آه و فریاد! کجایند فرزندان مهاجر و انصار تا از طاغوت و سرکش منفور عبیدالله زیاد انتقام بگیرند. ⚔ عبیدالله خیلی عصبانی شد و دستور داد دستگیرش کنند. ✊🏻 خبر به بیرون مجلس پخش شد و هم قبیله ای های عبدالله بن عفیف یعنی قبیله ی اَزد و قبیله ی یمن او را همراهی کردند. ⚔ هم قبیله ای هاش که حدود ۷۰۰ نفر بودند عبدالله را از دست ماموران گرفتند و به منزلش بردند... بعضی ها هم عبدالله را سرزنش می کردند که با این حرف ها خودت و قبیله ات رو نابود کردی ولی عبدالله عفیف هیچ ترسی نداشت. 🔥 عبیدالله از اینکه عبدالله عفیف از دست مأمورانش نجات پیدا کرده بود خیلی عصبانی شد. ⛓ دوست و همراه عبدالله عفیف، کسی بود به اسم عبدالرحمن بن مخنف ازدی. مأموران او را دستگیر کردند و گفتند تا عبدالله بن عفیف را تحویل ندهید عبدالرحمن را آزاد نمی کنیم. 👈🏽 از طرف دیگه، عبیدالله، به یکی از جنایتکاران کوفه به اسم محمد بن اشعث دستور داد تا عبدالله عفیف را دستگیر کنند. ⚔ هم قبیله ای های عبدالله عفیف همه جمع شدند تا در مقابل محمد بن اشعث از عبدالله بن عفیف دفاع کنند و موفق شدند ابن اشعث را شکست بدهند. 🩸تعداد زیادی از یاران محمد بن اشعث کشته شدند ولی او خودش را به منزل عبدالله عفیف رساند در خانه را شکست و وارد خانه شد. 🗡 دختر عبدالله عفیف شمشیر را دست پدرش داد و عبدالله با اینکه نابینا بود با راهنمایی های دخترش با آنها مبارزه کرد و تعداد زیادی از از انها را از پا درآورد. ولی بالاخره دستگیر شد و او را بردند دارالاماره نـزد ابن زیاد. 🏰 نوشته اند در دارالاماره قصیده ای بلند در وصف (ع)، نکوهش بنی امیه و تشویق مردم به خونخواهی اباعبدالله سرود که گیرایی سروده و خواننده همه رو میخکوب کرد. 🌴 به دستور عبیدالله زیاد، عبدالله عفیف را در کنار مسجد به دار آویختند. 🚩 شهادت عبدالله عفیف، آغاز قیام ها و حرکت های بعدی در کوفه شد. 📗 آیینه در کربلاست، صص ۵۸۹ تا ۵۹۲. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌷 آرامش خاطر سيدالشهداء (عليه السلام) ⚜ امام سجاد على بن حسين (عليه السلام) فرمود: ⚔ هنگامى كه روز جريان كار بر (عليه السلام) بسيار سخت شد، عده اى از اصحاب آن حضرت ديدند كه حالات امام (عليه السلام) با حالات آنها فرق دارد. 🫀حال آنها چنين بود: هر چه بيشتر در محاصره دشمن قرار مى گرفتند ناراحت تر مى شدند، و دل هاى شان بيشتر به طپش مى افتاد. 🌷 ولى امام حسين (عليه السلام) و بعضى از خوّاص آن حضرت چنين نبودند. رنگ چهره آنها برافروخته تر مى شد و اعضاءشان آرامتر مى گرديد. 👥👤 در اين حال بعضى به يك ديگر مى گفتند: ببينيد، گويى اين مرد اصلاً باكى از مرگ ندارد. 🌷 امام حسين (عليه السلام) رو به آنها كرد و فرمود: ▪️«اى فرزندان عزيز و بزرگوار من! قدرى آرام بگيريد و صبر و تحمّل كنيد. زيرا مرگ پلى است كه شما را از گرفتارى ها و سختى ها به سوى بهشت هاى وسيع و نعمت هاى جاويدان مى رساند؛ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن اِلى قَصر؛ كدام يك از شماها دوست نداريد كه از زندانى به سوى قصرى انتقال يابيد؟ در حالى كه مرگ براى دشمنان شما هم مانند پلى است كه از قصرى به سوى زندان و شكنجه گاه انتقال مى دهد؛ زيرا پدرم نقل كرد كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: ▪️«اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جنَّةُ الكافِرِ، والمَوْتُ جِسْرُ هؤلاء الى جَنانِهِمْ و جِسْرُ هؤلاء اِلى جَحيم؛ همانا دنياى زندان مؤمنان و بهشت كافران است؛ و مرگ پلى است كه اين ها (مؤمنان) را به سوى بهشت و آنها را (كافران) را به سوى دوزخ مى كشاند». 🌷 سپس فرمود: «ما كَذَبْتُ ولا كَذِبْتُ؛ من دروغ نمى گويم و به من دروغ گفته نشده است. و نه من دروغ مى گويم نه پدرم به من دروغ گفته است». (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. شيخ صدوق، ابى جعفر، معانى الأخبار، ص ۱۹۵. 📕 از ازل تا قيامت، محمّد جواد مصطفوى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🏴 پنج سال عزاى مداوم ⚜ عمر بن على بن الحسين (ع) مى گويد: 🩸پـس آز آن كـه خبر شهادت حـسـيـن (ع) بـه مدینه رسید، زنـان بنی هاشـم، تـا سال ها لباس سياه مى پوشيدند و از سرما و گرما پرهيز نمى كردند و براى (ع) و شهداى كـربـلا، عـزادارى می نمودند و عـلى بـن الحـسـيـن (ع) بـراى آنـان غـذا تهیه مـى كرد. (۱) 🏴 امام صادق (ع) فرمود: پس از حادثه هيچ زنى از زنان ما (بنى هاشم) آرايش نكرد و خـضـاب نـبـسـت تـا زمـانى كه مختار سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براى ما (به مدينه) فرستاد. (۲) 📚 در روايتى ديگر، امام صادق (ع) فرمودند: ▪️پس از مصيبت ، هيچ زنى از بنى هاشم سرمه نكشيد و خضاب نبست و از خانه هاى ما تا پنج سال، دودى برنخاست و غذاى گرم پخته نشد (و همچنان حالت عزا و ماتم حكمفرما بود) تا اين كه ابن زياد كشته شد. (۳) 🌹فـاطـمـه (۴) دختر اميرالمؤمنين (ع) نيز مى گويد: 🏴 پس از شهادت امام حسين (ع)، هـيـچ زنـى از ما حـنـا نـبـست و سرمه به چشم نكشيد و مويش را شانه نزد تا آنگه كه مختار سر بريده ابن زياد را به مدينه فرستاد. (۵) 🩸مـصـيـبت عاشورا اعظم مصايب براى جهان اسلام، خاصه خاندان پيامبر(ص) بود. هيچ حادثه اى به اندازه اين فاجعه دلخراش، اهل بيت پيامبر (ص) را متأثر نكرد و جا داشت تا سرهاى بريده دشـمنان خود و قاتل حضرتش را نبينند آرام نگيرند و از حالت عزا خارج نشوند. اين مهمّ نيز به دست با كفايت مختار انجام شد. خداوند به او جزاى خير عنايت كند! 🌴 از مجموع ايـن احاديـث، وضعـيـّت شهر مـديـنـه بـه دسـت مـى آيـد و اثـر عـمـيـق حـزن اهـل بـيت (ع) بر مردم اين شهر مشخص مى شود و اين زمينه يك انفجار انتقام آميز بر ضدّ دستگاه امـوى شد كـه واقـعـه (حـرّه) نـمـونـه آن بـود. 🏴 قطعاً اصـرار اهـل بـيـت پـيامبر(ص) در برپايى مجالس سوگوارى براى سالار شهيدان در زنده نگه داشتن عـاشـورا، در تـوجـّه دادن مـردم بـه اهـداف عـاشـورا و شـنـاخـت حـق از باطل بود كه در طول تاريخ، تاكنون آثار مثبت آن را مى بينيم. 💧گريه هاى مداوم امام سجّاد علیه السلام 🌹 امـام صـادق (ع) فـرمـود: ▪️«امـام زيـن العـابـديـن (ع) چـهـل سـال صائم النهار و قائم الليل بود و هرگاه طعامى براى او مى آوردند، به آن خيره مى شد». ✋🏻 غـلامـش مـى گـفت: آقا، بفرماييد. 🌷 امام با چشم گريان مى فرمود: ▪️«فرزند پيامبر(ص) را گرسنه كشتند، فرزند پيامبر را تشنه كشتند». 🍲 و اين برنامه او بود و آن قدر مى گريست تا اشك چشم او همراه غذايش مى شد و اين چنين بود تا پايان عمر. (۶) 🏜 يـكـى از غـلامان (ع) مى گويد: روزى همراه آن حضرت به صحرا رفتيم. امام را ديدم سـر بـر سنگى نهاد و در حال سجده، صداى گريه و ناله اش را مى شنيدم و شمردم هزار بار ايـن جمله را در سجده مى گفت و مى گريست: ▪️«لا اله الاّ اللّه حقّا حقّا، لا اله الاّ اللّه تعبّدا ورقًّا، لا اله الاّ اللّه ايـمـانـا وتـصـديقا» سپس سر از سجده برداشت، در حالى كه صورت و محاسنش از اشـك چـشـمـش خـيـس شده بود. ✋🏻 گفتم: سرورم، آيا وقت آن نرسيده كه حزن شما پايان پذيرد و گـريـه هـايـتـان تـمـام شـود؟ 🌷فـرمـود: واى بر تو، چگونه؟ يعقوب پيامبر، فرزند اسحق، فـرزند ابراهيم پيامبر بود و پيامبر زاده. او دوازده پسر داشت. خداوند يكى از آنان را از نظر او غايب كرد. او از شدّت حزن و گريه، مويش سفيد و قدش خميده شد و بينايى اش را از دست داد و حال آن كه فرزندش در اين دنيا زنده بود. امّا من پدرم و برادرم و هفده نفر از خاندانم را در يك روز از دست داده ام . چگونه حزن من تمام شود و گريه هايم به پايان رسد؟ (۷) ✊🏻 بـديـن تـرتـيـب گـريـه هـاى امام سجاد (ع) و حـزن اهل بيت (ع) و سخنان پرشور زينب، دختر امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع) شـهـر مـديـنـه را، بـه كـانـونـى بـراى انـفـجـار بـر ضـدّ حـاكـمـيّت اموى تبديل كرد و قيام (حرّه) نتيجه اين پيامد عاشورا بود. 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸. ۲. رجـال كشى، محمد بن الحسن الطوسی، ص ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۴؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله مامقانى ج ۳، ص ۲۰۳. ۳. بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ تـنـقـيـح المـقـال، ج ۳، ص ۳۰۴؛ معجم رجال الحديث، ج ۵، ص ۹۴. ۴. فاطمه از زنان عالى قدر اهل بيت (ع) است. شيخ مفيد و ديگران او را از جمله فرزندان امیرالمؤمنين (ع) ياد كرده اند. وى بانويى فاضله بود، عمرى طولانى كرد و زمان امام صادق (ع) را درك نمود. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۶، حديث ۳۲. ۵. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶. ۶. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹. ۷. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹؛ به نقل از: ابن طاووس ملهوف، ص ۲۳۴. 📓 پیامدهای عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌹 امام حسین علیه السلام وديعه پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) 🏰 شبراوى و سبط ابن الجوزى نقل كرده اند كه وقتى زيد بن ارقم در کوفه به ابن زياد اعتراض كرد، و گفت: 👳🏼‍♂ ✋🏻من در زمانى طولانى مى ديدم پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله) ـ ميان اين دو لب را مى بوسيد، زيد گريست، و ابن زياد با او درشتى كرد، و او را به كشتن تهديد نمود و گفت: 👈🏽 اگر پير خرفتى نبودى گردنت را مى زدم! 👳🏼‍♂ زيد از مجلس ابن زياد برخاست، و مى گفت: ☝️🏻مردم، شما از اين پس بندگانيد (يعنى بايد غلام و بنده بنى اميه و كارگزاران آنها باشيد) پسر فاطمه عليه السّلام ـ را كشتيد و پسر مرجانه را زمامدارى، و حكومت داديد. به خدا نيكان شما را مى كشند، و بدان شما را بنده مى سازند. پس دور باد از عزت، آن كس كه راضى به ذلت و عار گردد». 👳🏼‍♂ سپس برگشت و به ابن زياد گفت: 👈🏻 حديثى براى تو بگويم كه خشم تو از آن بيشتر شود: 🌹 ديدم پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله) ـ حسن را بر ران راستش نشانده بود، و حسين را بر ران چپ. پس دست خود را بر سر آنها گذارد، و گفت: ▪️«اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَوْدِ عُهُما اِيّاكَ وَ صالِحَ الْمؤمِنينَ»؛ ▪️خدايا من اين دو و صالح المؤمنين (على) را نزد تو وديعه و سپرده گذاردم. (۱) 👈🏻 پس وديعه رسول خدا در نزد تو چگونه است اى پسر زياد؟ 🔥 ابن زياد در خشم شد، و تصميم به قتل زيد گرفت! 📚 پی نوشت: ۱ـ الاتحاف، ص ۱۷، تذكرة الخواص، ص ۲۶۷، كنوز الحقايق، ج ۱، ص ۴۳، كنزالعمال، ج ۶، ص ۲۲۱ ح ۳۹۰۶. 📕 پرتوئی از عظمت امام حسين (ع)، آيت‌ الله العظمی لطف اللّه صافی گلپايگانی
🩸 پس از فاجعه ، پیرزنی عصا به نزد اُسرای آمد، چشم او به زینب کبری (صلوات الله علیها) افتاد عرضه داشت از کجا هستید؟ 🌹 فرمود: از اسيران کربلا! ❓پرسید: از کدام شهرید؟ 🌹فرمود: مدینه الرسول (صلی اللّه علیه وآله) ❓پرسید: از کدام طايفه هستید؟ 🌹فرمود: از بنی هاشم! ✋🏻 عرضه داشت من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوفه (حتماً مدینه بوده که نساخ اشتباه نوشتند) آمدیم، شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پولی طلب کرد... 🌷فرمود: ای فرزندم حسین، قرض این فقیر را بده..‌‌. 🌴 با حسین او (صلوات الله علیه) رفتیم به در خانه فاطمه زهرا (صلوات الله علیها)، دیدم فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) به دخترکی کوچک که زینب (صلوات الله علیها) نام داشت، فرمود: ▪️گردنبند خود را بده به این فقیر! ⚜ آن دختر چنین کرد، به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده ام، به من بگو آیا زینب کبری صلوات الله علیها به سلامت است؟ 💔 یک مرتبه ام کلثوم صلوات الله علیها به گریه درآمد فرمود: آن زینب که تو می گویی همین زن است که با او صحبت می کنی. 📔 منبع: مقتل خطی جامع المجالس، ص۷۵ م اول 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🔥 مروری بر جنایات این زیاد ملعون در کوفه نسبت به اهل بیت امام حسین (علیهم السلام) و پاسخ کوبنده ولی جانسوز زینب کبری (سلام الله علیها) 📚 شیخ صدوق (ره) به سندش روایت می‌کند: 🏰 حاجبِ ابن زياد (لعنت الله) گوید: چون سر حسين عليه السلام را براى ابن زياد آوردند، دستور داد آن را در طشتى طلا برابرش نهادند و با چوب دستى به دندانهايش ميزد!!! و ميگفت: زود پير شدى اى اباعبداللّه!! 👳🏼‍♂✋🏻 مردى از حاضران گفت: من رسول خدا را ديدم كه جاى چوب دستى تو را مي بوسيد! 🔥 جواب گفت: امروز به تلافی روز بدر است؛ سپس دستور داد على بن الحسین را به زنجير كشيدند و با زنها و اسيران به زندان بردند و من همراهشان بودم. به هر كوچه رسيديم، از زن و مرد پر بود و همه سيلى به رخ ميزدند و ميگريستند؛ آن‌ها را به زندان افكندند و درب به روى آنها بستند. 🏰 سپس ابن زياد لعنت الله، على بن الحسين و زنان را با رأس مطهر حسين علیه السلام احضار كرد و زينب دختر على علیهاالسلام با آنها بود. 🔥 ابن زياد گفت حمد خدایی را كه شما را رسوا كرد و احاديث شما را دروغ از آب درآورد!!! 🌹 زينب (عليها السلام) فرمود: ▪️«حمد خدایی را كه ما را به محمد (ص) گرامى داشت و به خوبى پاكيزه كرد، همانا فاسق رسوا شود و فاجر دروغ گويد». 🔥‌‌ ابن زیاد گفت: خدا با شما خاندان چه كرد؟! 🌹زینب عليهاالسلام فرمود: ▪️«سرنوشت آنها شهادت بود و به آرامگاه خود برآمدند و محققا خداوند متعال تو را با آنها روبرو كند و نزد او محاكمه شويد». 🗡 ابن زياد خشم كرد و قصد كُشتن زينب عليها السلام را نمود و عمرو بن حريث او را آرام ساخت. 🌹حضرت زينب فرمود: ▪️«آنچه از ما كُشتى تو را بس است، مردان ما را كُشتى و ريشه ما را كَندى و حريم ما را مباح شمردى و زنان ما را اسير كردى با كودكان ما، اگر مقصودت خنک شدن دلت بود تو را كافى است!» ⛓ابن زياد دستور داد آنها را باز به زندان بردند و مژده كشتن حسين علیه السلام را به اطراف نوشت و دستور داد اسيران را با رأس به شام برند. 🌌 جمعى كه با آنان رفته بودند، گفتند: شبها نوحه جن را تا صبح برای آنان مي شنيدند... 📓 أمالی مجلس ۳۳، ح ٣. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq