eitaa logo
پرتو اشراق
816 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
17.4هزار ویدیو
74 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
⛲️ حمام عمومى 💚 يكى از نكات بارز در اخلاق ائمّه اطهار عليهم السلام، همان جنبه مردمى آنان مى باشد، به طور مثال حضرت (ع) كه مى توانستند در خانه براى خودشان حمّام اختصاصى بسازند، و يا لااقل هنگام رفتن به حمام عمومى، مثل بسيارى از قدرتمندان دستور بدهند كه آنجا را خلوت كنند، در نهايت تواضع و فروتنى مثل تمام مردم روزى به حمام عمومى تشريف بردند، داخل آن حمام مردى غريب و ناشناس بود كه مى خواست كسى بدنش را كيسه بكشد، نگاهى به اطراف حمّام انداخت و چشمش به رخسار پر مهر و لطف امام هشتم (ع) افتاد، آنگاه از امام خواهش كرد كه: ✋🏻 آقا اگر ممكن است پشتم را كيسه بكشيد؟ 💧و امام رضا (ع) با آن شخصيّت معنوى و همچنين مقام ظاهرى كه داشتند بدون هيچگونه تكبّرى، خواسته آن مرد ناشناس را بر آورده، و كيسه را بدست گرفته، و او را شستشو مى دادند... 👥👤 كه در اين ميان افرادى وارد حمام شده، و بر آن حضرت با خطاب: يابن رسول الله! سلام كردند، آن مرد غريب كه متوجّه اشتباه خود شده بود، با دستپاچگى از جاى برخواسته و از حضرت معذرت خواهى كرد، ولى حضرت به او امركردند كه بنشيند تا كارشان تمام بشود، و همينطور هم شد [۱]، از اين داستان دو نكته مهم به دست مى آيد: 🔆 ۱ ـ اينكه حضرت امام رضا (ع) آنقدر مردمى بوده اند كه نه تنها بدون تشريفات وارد حمام عمومى مى شده، بلكه با حالتى ساده ظاهر مى شدند تا آنجائى كه افرادى او را نشناخته، و از وى درخواست كشيدن كيسه به بدنشان مى كرده اند. 🔆 ۲ـ حضرت امام رضا (ع) علاوه بر مقام امامت، دوّمين شخصيت دولت اسلامى آن روز از نظر ظاهر و با اين وجود بدون تكبر از برآوردن حاجت پيش پاافتاده مؤمنى ابا نكرده، بلكه از او مى خواهند كه كارشان را به آخر برسانند، و اين درس مهمّى است براى حاكمان و فرمانروايان كه در ميان مردم چگونه زندگى كنند. 📚 پی نوشت: ۱. مناقب آل ابى طالب، جلد ۴، صفحه ۳۶۲. 📗 نقش رهبري حضرت رضا (ع)، سيد محمد شيرازي 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🌙 فضیلت احیا شب نیمه ذی قعده 🌃 از کارهای مهم این ماه اعمال شب نیمه (پانزدهم) آن است: سرور ما (قدس سره) در اقبال از احمد بن جعفر بن شاذان کرده است که گفت: 🔅«از پیامبر (صلوات الله علیه) روایت شده است که: شب پانزدهم ذی القعده شب مبارکی است. خداوند در آن با رحمت به بندگان مؤمنش می نگرد. پاداش کسی که در آن با عمل از خداوند فرمانبرداری کند، مانند پاداش صد روزه دار ملازم مسجد که به اندازه یک چشم به هم زدن نیز نافرمانی خدا را ننموده اند، می باشد. بنابراین انسان باید در نیمه شب مشغول به طاعت خداوند شده و به دعا و نماز بپردازد. زیرا روایت شده است: 🤲🏻 کسی در این شب چیزی از خدا نمی خواهد مگر اینکه به او عنایت می فرماید». (۱) 🌠 ویژگی طاعت و عبادت این شب؛ 🤲🏻 طاعت و عبادت، در این شب از این جهت که مشهور نبوده و مردم کمتر، در آن به طاعت خدا مشغول می گردند، آن را از سایر شبهای مشهور ممتاز می گرداند. که این مطلب نزد اهل مراقبت مهم است. زیرا توجه، در زمان غفلت عموم، از مراقبات مهم و باعث سرعت اجابت است. و نیز اعمال آن نزد خداوند بزرگتر و به قبول نزدیکتر است و اجر بیشتری دارد. 📚 پی نوشت: ۱. إقبال الأعمال، جلد ۱، صفحه ۳۰۹. 🗞 مجله خیمه، آبان ۱۳۸۷، شماره ۴۶ 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
💞 جشن عروسى آسمانی 🌙 مراسم روز اول سال دوم هجرى قمرى (مطابق با هفتم خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يا ششم ذي الحجه سال دوم هجرى قمرى (۱) (مطابق ۱۲ خرداد ماه سال سوم هجرى شمسى) و يك ماه پس از مجلس عقد صورت گرفت. [برخى اين فاصله را يكسال نوشته اند.] ⏳در فاصله بين عقد و عروسى على (عليه السلام) شرم مى كرد درباره همسرش با پيامبر (صلى الله عليه و آله) صحبت كند. ☀️ روزى عقيل برادر على (ع) به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمى آورى تا با عروسى تو چشم ما روشن شود؟ 🌴 موضوع به اطلاع پيامبر (ص) رسيد. على (ع) را خواست و از او سوال كرد كه آيا حاضر است عروسى كند؟ 🌷 على (ع) پاسخ مثبت داد. 🌹پيامبر (ص) فرمود: ان شاءالله امشب يا فردا شب عروسى را بر پا مى كنم. آنگاه به همسرانش دستور داد فاطمه (عليهاالسلام) را بياراييد و خوشبويش نماييد و برايش اطاقى فرش كنيد، تا مراسم عروسى را بر پا كنيم. (۲) 🌹 رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به على (عليه السلام) فرمود: عروسى بى مهمانى نمى شود. 🐑 يكى از بزرگان انصار بنام سعد گفت: من گوسفندى هديه مى كنم و جمعى از انصار هم چند صاع ذرت آوردند، (۳) مقدارى كشك و روغن و خرما هم از بازار خريدارى شد. 🥘 گوشت را پختند و پيامبر (ص) در آن عروسى باصفا خود آشپزى را به عهده گرفت و با دستان مباركش آنها را مخلوط كرد و به تهيه نوعى غذاى مطبوع عربى بنام حبيص يا حيس پرداخت. (۴) 🍲 به هر صورت غذايى تهيه شد، اما دعوت عمومى بود. عده‌ى زيادى شركت كردند و به بركت دست رسول خدا (ص) همه از غذا خوردند و سير شدند مقدارى از غذا را هم براى فقرا و بيچارگان بردند، ظرفى هم براى عروس و داماد گذاشتند. (۵) 👏🏻 پس از صرف غذا زنان شادى كنان دور فاطمه (ع) را گرفتند، پيامبر (ص) او را بر استر سوار نمود، سلمان مهار استر را به دست گرفت و با تشريفات خاصى دليرانى چون حمزه، و عده اى ديگر از اهلبيت و محارم فاطمه (ع) با شمشيرهاى كشيده دور مركب را گرفتند. زنان زيادى پشت سر عروس تكبيرگويان در انتظار بودند. مركب عروس را به حركت در آوردند زنان شادى كنان تكبير و سپاس خدا را مى گفتند، آنگاه يك يك سرودهاى زيبايى را كه سروده بودند خواندند و با شكوه و شادى عروس را به خانه داماد بردند. 🍶 پيامبر (ص) نيز خود را به جمعيت رساند و به حجله وارد شد. آنگاه ظرف آبى خواست، آب را حاضر كردند، قدرى آن را به سينه فاطمه (ع) پاشيد و فرمود با بقيه آن وضو گيرد و دهانش را بشويد، قدرى آب هم به على پاشيد و فرمود تا وضو گيرد و دهانش را شستشو دهد. آنگاه به هر دو سفارش همديگر را كرد و در حق آنان چنين دعا فرمود: 🤲🏻 «خدايا آنان را با هم مأنوس بگردان! خدايا بر آنان مبارك گردان! و در زندگى آنان بركت قرار ده». 🌹 هنگامى كه مى خواست خارج شود فرمود: «خداوند شما و نسلتان را پاك گرداند. من با دوستانتان دوستم، و با دشمنانتان دشمن. اينك با شما خداحافظى مى كنم و شما را به خدا مى سپارم». (۶) 🥛 فردا صبح پيامبر (ص) با ظرفى شير به ديدار دخترش رفت و آن شير را به عروس و داماد نوشانيد. (۷) 🗓 پس از آن ديدار، ديگر پيامبر (ص) تا سه روز به خانه آنها نرفت و روز چهارم به ديدار آنان شتافت. (۸) 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۹۲ تطبيق تاريخ از آقاى عبدالحسين نيرى. ۲. بحارالأنوار، ج ۴۳ ص ۱۳۰ و ۱۳۱. ۳. طبقات، ج ۸، ص ۱۲ - بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۱۳۷. ۴. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۱۴ و ۱۰۶. ۵. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۵۴. ۶. مناقب ابن شهرآشوب، ج ۳، ص ۳۵۴ / ۳۵۵. ۷. مناقب، ج ۳، ص ۳۵۶. ۸. بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۲. 📗پزندگاني فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، محمد قاسم نصيرپور 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
💚 محبت خاندان نبوت ✝ شخصى از يوسف بن يعقوب - كه مردى نصرانى و از اهل فلسطين بود - پيش متوكل، سخن چينى كرد!! 👈🏻 متوكل دستور داد براى مجازات احضارش كنند. 👳🏻‍♂ يوسف نذر كرد: اگر خداوند او را به سلامت به خانه اش برگرداند و از متوكل آسيبى به او نرسد، صد اشرفى به حضرت امام على النقى عليه السلام پرداخت نمايد. 🏰 در آن موقع، خليفه حضرت را از حجاز به سامرا آورده و خانه نشين كرده بود و از لحاظ معيشت در سختى به سر مى برد. 👳🏻‍♂ ‌يوسف مى گويد: همين كه به دروازه سامرا رسيدم با خودم گفتم: 💭 خوب است قبل از آنكه پيش متوكل بروم، صد دينار را خدمت امام عليه السلام بدهم، اما چه كنم كه منزل امام عليه السلام را نمى شناسم و من مرد نصرانى چگونه از منزل عليه السلام سؤال كنم؟ مى ترسيدم كسى قضيه را به متوكل خبر دهد و بيشتر باعث ناراحتى و عصبانيت او بشود و از طرف ديگر، متوكل هم ملاقات با ايشان را قدغن كرده، كسى نمى تواند به خانه حضرت برود. 🐎 ناگاه به خاطرم رسيد كه مركبم را آزاد بگذارم، شايد به لطف خداوند بدون پرسش - به منزل حضرت - برسم. چون مركب را به اختيار خود گذاشتم، از كوچه و بازارها گذشت تا بر در منزلى ايستاد. هر چه سعى كردم، از جايش تكان نخورد. + از كسى پرسيدم: خانه از كيست؟ - گفت: منزلى ابن الرضا (امام هادى)، است! ✊🏻 اين حادثه را نشانى بر عظمت امام عليه السلام دانسته و با تعجب تكبير گفتم! 👨🏿 در اين حال، غلامى از اندرون خانه بيرون آمد و گفت: - تو يوسف پسر يعقوب هستى؟ 👳🏻‍♂ گفتم: بلى! 👨🏿 گفت: پياده شو! 👳🏻‍♂ پياده شدم. مرا به داخل خانه برد. با خود گفتم: اين دليل دوم بر حقيقت اين بزرگوار كه غلام، نديده مرا شناخت! 👨🏿 سپس گفت: صد اشرفى را كه نذر كرده بودى به من بدهيد. 💭 با خودم گفتم: اين هم دليل سوم بر حقانيت آن حضرت، پول را دادم و غلام رفت و كمى بعد دوباره آمد. مرا به داخل منزل برد. 👁 ديدم مرد شريفى نشسته است. 🌹 فرمود: اى يوسف آيا هنوز وقت آن نرسيده كه اسلام اختيار كنى ؟ ✋🏻 گفتم: آنقدر دليل و برهان ديده ام، كفايت مى كند. 🌹فرمود: نه! تو مسلمان نمى شوى، ولى فرزند تو اسحق، به زودى مسلمان مى شود و از شيعيان ما خواهد شد. سپس فرمود: اى يوسف! بعضى خيال مى كنند محبت و دوستى ما براى امثال شما فايده ندارد، به خدا سوگند هرگز چنين نيست. هر كه به ما محبتى نمايد بهره اش را مى بيند؛ چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان. آسوده خاطر پيش متوكل برو و هيچ تشويش و نگرانى نداشته باش به همه خواسته هايت مى رسى. 🏰 يوسف مى گويد: بدون نگرانى نزد متوكل رفتم و به تمام هدفهايم رسيدم و برگشتم. 👳🏻‍♀ پس از مرگ مرد نصرانى پسرش، اسحاق، مسلمان شد و از شيعيان خوب به شمار آمد و خودش پيوسته اظهار مى داشت: من به بشارت سرور خود، امام هادى عليه السلام مسلمان شده ام. (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۱۴۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار، جلد اول، محمود ناصرى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
💎 یک راه تضمینی برای عاقبت بخیری و ثروت 🌹 امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: 🍛 هر کس به یک مومن در روز غدیر افطاری بدهد انگار به ده فئام افطاری داده. 👥👤 پرسیدند: فئام یعنی چه؟ 🌷 فرمود: «صد هزار پیامبر و صدیق و شهید» 🌹 بعد حضرت فرمود: «حالا اگر کسی عهده‌دار افطاری چند نفر از مومنین و مومنات بشود دیگر چه ثوابی دارد؟! 🌟 من برای چنین کسی از طرف خدا ضمانت می‌کنم که از کفر و فقر در امان باشد. ⏳ و اگر در شب و روز غدیر یا تا غدیر آینده از دنیا برود و مرتکب گناه کبیره‌ای نشده باشد اجر او با خداست». 🔅«وَ مَنْ فَطَّرَ مُؤْمِناً فِي لَيْلَتِهِ فَكَأَنَّمَا فَطَّرَ فِئَاماً وَ فِئَاماً يَعُدُّهَا بِيَدِهِ عَشَرَةً فَنَهَضَ نَاهِضٌ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَا الْفِئَامُ قَالَ مِأَتَيْ (مائة) أَلْفِ نَبِيٍّ وَ صِدِّيقٍ وَ شَهِيدٍ فَكَيْفَ بِمَنْ يَكْفُلُ عَدَداً مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَأَنَا ضَمِينُهُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى الْأَمَانَ مِنَ الْكُفْرِ وَ الْفَقْر...». 📚 اقبال الاعمال، ج ۱، ص ۴۶۳. 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
📜 نامه امام موسى بن جعفر (ع) به استاندار يحى بن خالد! 🧔🏻‍♂ شخصى از اهالى رى نقل مى كند: يحيى بن خالد كسى را والى (استاندار) ما كرد. مقدارى ماليات بدهكار بودم. از من مى خواستند و من از پرداخت آن معذور بودم، زيرا اگر از من مى گرفتند فقير و بينوا مى شدم. 💚 به من گفتند والى از پيروان مذهب شيعه است، در عين حال ترسيدم كه پيش او بروم، زيرا نگران بودم كه اين خبر درست نباشد و مرا بگيرند و به پرداخت بدهى مجبور ساخته و آسايشم را به هم بزنند. 🕋 عاقبت تصميم گرفتم براى حل اين قضيه به خدا پناه برم، لذا به زيارت خانه خدا رفتم و خدمت مولايم امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم و از حال خود شكايت كردم. 🧔🏻‍♂✋🏻 آن حضرت پس از شنيدن عرايض من نامه اى اين چنين به والى نوشت: 📜 «بسم الله الرحمن الرحيم اعلم ان لله تحت عرشه ظلا لا يسكنه الا من اسدى الى اخيه معروفا او نفس عنه كربة ، او ادخل على قلبه سرورا، و هذا اخوك والسلام»؛ 🔅«بدان كه خداوند را در زير عرش سايه اى است كه كسى در زير آن ساكن نمى شود مگر آنكه فايده اى به برادرش رساند و يا مشكل او را بر طرف سازد و يا دل او را شاد كند و اين برادر توست. والسلام». 🐫🐪🐪 پس از انجام حج به شهر خود بازگشتم و شبانه به نزد آن مرد رفتم و از او اجازه ملاقات خواستم و گفتم: 🧔🏻‍♂✋🏻 من پيك موسى بن جعفر عليه السلام هستم! 👣 استاندار خود پابرهنه آمد و در را گشود و مرا بوسيد و در آغوش گرفت و پيشانى ام را بوسه زد. 🫂 هر بار كه از من درباره ديدن امام عليه السلام مى پرسيد، همين كار را تكرار مى كرد و چون او را از سلامتى حال آن حضرت مطلع مى ساختم، شاد مى گشت و خدا را شكر مى كرد. 📜 سپس مرا در خانه اش قسمت بالاى اتاق نشانيد و خود رو به رويم نشست. نامه اى را كه امام خطاب به او نوشته و به من داده بود به وى تسليم كردم. او ايستاد و نامه را بوسيد و خواند. سپس پول و لباس خواست پول ها را دينار دينار و درهم درهم و جامه ها را يك به يك با من تقسيم كرد، و حتى قيمت اموالى را كه تقسيم آنها ممكن نبود به من مى پرداخت!! 👳🏻‍♂✋🏻 وى هر چه به من مى داد مى پرسيد: برادر! آيا تو را شاد كردم؟ 🧔🏻‍♂ و من پاسخ مى دادم: آرى! به خدا تو بر شادى من افزودى! 🪶 سپس دفتر ماليات را طلبيد و هر چه به نام من نوشته بودند حذف كرد و نوشته به من داد مبنى بر اين كه من از بدهى ماليات معافم و من خداحافظى كردم و بازگشتم. 💭 با خود گفتم: من كه از جبران خدمت اين مرد ناتوانم، جز آن كه در سال آينده، هنگامى كه به حج مشرف شدم برايش دعا كنم و وقتى محضر امام موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم از آنچه او براى من انجام داد آگاهش سازم. 🕋 به مكه رفتم پس از انجام اعمال حج خدمت امام موسى بن جعفر (ع) رسيدم و از آنچه ميان من و آن مرد گذشته بود، سخن گفتم. 🌹 سيماى آن حضرت از شادى بر افروخته گشت. 🧔🏻‍♂ عرض كردم: سرورم! آيا اين خبر موجب خوشحالى شما شد؟ 🌹حضرت فرمود: «آرى! به خدا اين خبر مرا و اميرالمؤمنين عليه السلام و جدم رسول خدا (صلى الله عليه و آله) و خداى متعال را مسرور كرد». (۱) 📚 پی نوشت: ۱. بحار، ج ۴۸، ص ۱۷۴ و ۳۱۴. 📗 داستانهاى بحارالانوار جلد اول، محمود ناصری 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
⚜ امام کاظم علیه السلام: 🔅«مُهر قبولی اعمال شما این است: تا آنجا که از دستتان برمی‌آید نیازهای برادرانتان را برآورده کنید و به آن‌ها خوبی کنید، وگرنه هیچ عملی از شما قبول نخواهد شد! به برادرانتان محبت کنید و با آنها مهربان باشید تا به ما ملحق شوید». 🔅«إِنَّ خَوَاتِيمَ أَعْمَالِكُمْ قَضَاءُ حَوَائِجِ إِخْوَانِكُمْ وَ الْإِحْسَانُ إِلَيْهِمْ مَا قَدَرْتُمْ وَ إِلَّا لَمْ يُقْبَلْ مِنْكُمْ عَمَلٌ حَنُّوا عَلَى إِخْوَانِكُمْ وَ ارْحَمُوهُمْ تَلْحَقُوا بِنَا». 📚 بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۳۷۹. 💖 و چه برادری عزیزتر از مولا صاحب الزمان علیه السلام؟ 🤲🏻 امروز برای حاجت او قدمی برداشته‌ای؟! ❤️ خدمت به امام زمان علیه‌السلام = مُهر قبولی اعمال 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌹 نمونه اى از ايثار خاندان نبوّت 🌌 شب فرا رسيد، هنگام نماز عشاء بود، مسلمين در مسجد مدينه براى اداى نماز با پيامبر (ص) جمع شده بودند، نماز عشاء به جماعت خوانده شد، پس از نماز، هنوز صفهاى نماز برقرار بود كه مردى از ميان صف برخاست و به حاضران گفت: 👳🏼‍♂✋🏻 من مردى غريب و گرسنه هستم، از شما تقاضاى غذا دارم! 🌹پيامبر (ص) فرمود: از غربت و غريبى، سخن مگو كه با ياد آن، رگهاى قلبم بريده مى شود، بدان كه افراد غريب، چهار عدد هستند: 🔅 ۱- مسجدى كه در ميان قبيله و قومى باشد، ولى در آن نماز نخوانند. 🔅۲- قرآنى كه در دست مردم باشد و آن را نخوانند. 🔅۳- دانشمندى كه در ميان جمعيتى قرار گيرد، ولى مردم به او بى اعتنا باشند و او را تنها بگذارند. 🔅۴- اسيرى كه در ميان كافران خدانشناس باشد. 👥👥 سپس پيامبر(ص) رو به جمعيت كرد و فرمود: كيست در ميان شما، كه عهده دار مخارج زندگى اين مستمند شود، تا شايسته بهره مندى از فردوس ‍ بهشت گردد؟ ✋🏻 در ميان جمعيت، امام على (ع) برخاست و اعلام آمادگى براى رسيدگى به امور آن فقير كرد، دست فقير را گرفت و به خانه اش برد، و جريان را به فاطمه (س) گفت. 🍪 در خانه غذائى جز به اندازه يك نفر نبود، با اينكه على (ع) و فاطمه (س) و فرزندانشان، گرسنه بودند، و على (ع) در آن روز، روزه بود و هنگام افطار، نياز به غذا داشت. در عين حال، على (ع ) فرمود: آن طعام را حاضر كن. 🍛 فاطمه (س) غذا را حاضر كرد، على (ع) به آن غذا نگاه كرد، ديد اندك است، با خود گفت: اگر از آن غذا بخورم، مهمان سير نمى شود، و اگر از آن نخورم، مهمان از آن غذا نخواهد خورد (و يا غذا براى مهمان ناگوار خواهد شد). 🪔 طرحى به نظر على (ع ) رسيد و آن اين بود كه به فاطمه (س) آهسته فرمود: چراغ را روشن كن، ولى در روشن كردن چراغ، دست بدست كن و طول بده، تا مهمان از غذا بخورد و سير شود. و خود على (ع) نيز دهانش را مى جنبانيد، و وانمود مى كرد كه غذا مى خورد، و فقير بى آنكه متوجه شود، بطور كامل غذا خورد و سير شد و به كنار نشست، و باز از غذا ماند، خداوند به آن غذا بركت داد، همه افراد خانواده از آن غذا خوردند و سير شدند. 🕌 صبح وقتى كه على (ع) براى اداى نماز به مسجد رفت، پيامبر (ص) از او پرسيد: با مهمان چه كردى؟ آيا غذايش را دادى؟ ✋🏻 على (ع) عرض كرد: آرى سپاس خداوند را كه كار به نيكوئى انجام شد. 🌹پيامبر (ص) به على (ع) فرمود: خداوند به خاطر مهمان نوازى تو و اشتغال به چراغ و نخوردن غذا تعجب كرد، و جبرئيل، اين آيه را در شأن شما خواند: 🔅«و يوثرونَ عَلى اَنفُسِهم و لَو كانَ بِهِم خصاصَةًُ»؛ 🔅«آنها، تهيدستان را بر خودشان، مقدم مى دارند، اگر چه نياز سخت به آن (غذا) داشته باشند». (قسمتى از آيه ۹ سوره حشر) 📔 داستان دوستان، جلد چهارم، محمد محمدى اشتهاردى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌌 معراج در عاشورا 🌄 عصر تاسوعاى ۶۱ هجرى فرا رسيد، لشكر كفر و نفاق به فرماندهى عمر سعد طبق دستور عبيداللّه زياد، شبانه حمله كردند تا با حسين (ع) بجنگند. 🌹 (ع)، به برادرش ابوالفضل العباس (علیه السلام) فرمود: ▪️«به اينها بگو: يك شب را مهلت بدهند، فردا براى جنگ آماده ام، زيرا برادر، خدا خودش مى داند كه من مناجات با او را دوست دارم، من مى خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمرم با خداى خودم مناجات بكنم و آن را شب توبه و استغفار خويش قرار دهم». 🌠 شب شروع شد، آن شب، شب معراج بود، يك دنيا شادى و بهجت و مسرت حكمفرما بود. ⛺️ خودشان را پاكيزه مى كردند، موهاى بدنشان را مى ستردند، انگار كه خود را براى يك جشن و مهمانى آماده مى كنند. خيمه اى بود بنام خيمه تنظيف، كسى در داخل آن مشغول نظافت خويش بود، دو نفر هم در بيرون خيمه نوبت گرفته بودند، يكى از آنها كه ظاهراً برير است با ديگرى مزاح و شوخى مى كند، آن فرد به برير مى گويد: - امشب كه شب مزاح نيست؟ ✋🏻 برير جواب مى دهد: - من اهل مزاح نيستم ولى امشب را براى مزاح مناسب مى بينم! 📖 آن شب از خيمه ها صداى صوت قرآن و ذكر و دعا زياد شنيده مى شد، آواز خوش آن بلبلان خوش الحان فضا را پر كرده بود به طوريكه، وقتى دشمن از نزديك خيمه هاى اين مستغفرين و توبه كنندگان واقعى عبور مى كرد، مى گفت: - انگار كه اين خيمه ها لانه زنبور عسل است! 🤲🏻 اينسان ياران امام حسين (ع) در شب عاشورا با پروردگار خويش خلوت كرده و راز و نياز مى كردند و از گذشته خود توبه مى نمودند. ❓آن وقت آيا ما نيازى به توبه نداريم؟ ❓آنها نيازمند هستند و ما بى نياز از توبه؟ 🌹حتى حسين (ع) مى فرمايد: ▪️«من امشب را مى خواهم شب استغفار و توبه خود قرار دهم»، تا چه رسد به ما؟! (۱) 📚 پی نوشت: ۱. گفتارهاى معنوى، صفحه ۱۲۶ - ۱۲۵. 📗 داستانهاى استاد، عليرضا مرتضوى كرونى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🌷 آرامش خاطر سيدالشهداء (عليه السلام) ⚜ امام سجاد على بن حسين (عليه السلام) فرمود: ⚔ هنگامى كه روز جريان كار بر (عليه السلام) بسيار سخت شد، عده اى از اصحاب آن حضرت ديدند كه حالات امام (عليه السلام) با حالات آنها فرق دارد. 🫀حال آنها چنين بود: هر چه بيشتر در محاصره دشمن قرار مى گرفتند ناراحت تر مى شدند، و دل هاى شان بيشتر به طپش مى افتاد. 🌷 ولى امام حسين (عليه السلام) و بعضى از خوّاص آن حضرت چنين نبودند. رنگ چهره آنها برافروخته تر مى شد و اعضاءشان آرامتر مى گرديد. 👥👤 در اين حال بعضى به يك ديگر مى گفتند: ببينيد، گويى اين مرد اصلاً باكى از مرگ ندارد. 🌷 امام حسين (عليه السلام) رو به آنها كرد و فرمود: ▪️«اى فرزندان عزيز و بزرگوار من! قدرى آرام بگيريد و صبر و تحمّل كنيد. زيرا مرگ پلى است كه شما را از گرفتارى ها و سختى ها به سوى بهشت هاى وسيع و نعمت هاى جاويدان مى رساند؛ فَاَيُّكُمْ يَكْرَهُ اَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْن اِلى قَصر؛ كدام يك از شماها دوست نداريد كه از زندانى به سوى قصرى انتقال يابيد؟ در حالى كه مرگ براى دشمنان شما هم مانند پلى است كه از قصرى به سوى زندان و شكنجه گاه انتقال مى دهد؛ زيرا پدرم نقل كرد كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) فرمود: ▪️«اِنَّ الدُّنْيا سِجْنُ المُؤْمِنِ وَ جنَّةُ الكافِرِ، والمَوْتُ جِسْرُ هؤلاء الى جَنانِهِمْ و جِسْرُ هؤلاء اِلى جَحيم؛ همانا دنياى زندان مؤمنان و بهشت كافران است؛ و مرگ پلى است كه اين ها (مؤمنان) را به سوى بهشت و آنها را (كافران) را به سوى دوزخ مى كشاند». 🌷 سپس فرمود: «ما كَذَبْتُ ولا كَذِبْتُ؛ من دروغ نمى گويم و به من دروغ گفته نشده است. و نه من دروغ مى گويم نه پدرم به من دروغ گفته است». (۱) 📚 پی نوشت ها: ۱. شيخ صدوق، ابى جعفر، معانى الأخبار، ص ۱۹۵. 📕 از ازل تا قيامت، محمّد جواد مصطفوى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
پرتو اشراق
🏴 پنج سال عزاى مداوم ⚜ عمر بن على بن الحسين (ع) مى گويد: 🩸پـس آز آن كـه خبر شهادت حـسـيـن (ع) بـه مدینه رسید، زنـان بنی هاشـم، تـا سال ها لباس سياه مى پوشيدند و از سرما و گرما پرهيز نمى كردند و براى (ع) و شهداى كـربـلا، عـزادارى می نمودند و عـلى بـن الحـسـيـن (ع) بـراى آنـان غـذا تهیه مـى كرد. (۱) 🏴 امام صادق (ع) فرمود: پس از حادثه هيچ زنى از زنان ما (بنى هاشم) آرايش نكرد و خـضـاب نـبـسـت تـا زمـانى كه مختار سر بريده ابن زياد و عمر سعد را براى ما (به مدينه) فرستاد. (۲) 📚 در روايتى ديگر، امام صادق (ع) فرمودند: ▪️پس از مصيبت ، هيچ زنى از بنى هاشم سرمه نكشيد و خضاب نبست و از خانه هاى ما تا پنج سال، دودى برنخاست و غذاى گرم پخته نشد (و همچنان حالت عزا و ماتم حكمفرما بود) تا اين كه ابن زياد كشته شد. (۳) 🌹فـاطـمـه (۴) دختر اميرالمؤمنين (ع) نيز مى گويد: 🏴 پس از شهادت امام حسين (ع)، هـيـچ زنـى از ما حـنـا نـبـست و سرمه به چشم نكشيد و مويش را شانه نزد تا آنگه كه مختار سر بريده ابن زياد را به مدينه فرستاد. (۵) 🩸مـصـيـبت عاشورا اعظم مصايب براى جهان اسلام، خاصه خاندان پيامبر(ص) بود. هيچ حادثه اى به اندازه اين فاجعه دلخراش، اهل بيت پيامبر (ص) را متأثر نكرد و جا داشت تا سرهاى بريده دشـمنان خود و قاتل حضرتش را نبينند آرام نگيرند و از حالت عزا خارج نشوند. اين مهمّ نيز به دست با كفايت مختار انجام شد. خداوند به او جزاى خير عنايت كند! 🌴 از مجموع ايـن احاديـث، وضعـيـّت شهر مـديـنـه بـه دسـت مـى آيـد و اثـر عـمـيـق حـزن اهـل بـيت (ع) بر مردم اين شهر مشخص مى شود و اين زمينه يك انفجار انتقام آميز بر ضدّ دستگاه امـوى شد كـه واقـعـه (حـرّه) نـمـونـه آن بـود. 🏴 قطعاً اصـرار اهـل بـيـت پـيامبر(ص) در برپايى مجالس سوگوارى براى سالار شهيدان در زنده نگه داشتن عـاشـورا، در تـوجـّه دادن مـردم بـه اهـداف عـاشـورا و شـنـاخـت حـق از باطل بود كه در طول تاريخ، تاكنون آثار مثبت آن را مى بينيم. 💧گريه هاى مداوم امام سجّاد علیه السلام 🌹 امـام صـادق (ع) فـرمـود: ▪️«امـام زيـن العـابـديـن (ع) چـهـل سـال صائم النهار و قائم الليل بود و هرگاه طعامى براى او مى آوردند، به آن خيره مى شد». ✋🏻 غـلامـش مـى گـفت: آقا، بفرماييد. 🌷 امام با چشم گريان مى فرمود: ▪️«فرزند پيامبر(ص) را گرسنه كشتند، فرزند پيامبر را تشنه كشتند». 🍲 و اين برنامه او بود و آن قدر مى گريست تا اشك چشم او همراه غذايش مى شد و اين چنين بود تا پايان عمر. (۶) 🏜 يـكـى از غـلامان (ع) مى گويد: روزى همراه آن حضرت به صحرا رفتيم. امام را ديدم سـر بـر سنگى نهاد و در حال سجده، صداى گريه و ناله اش را مى شنيدم و شمردم هزار بار ايـن جمله را در سجده مى گفت و مى گريست: ▪️«لا اله الاّ اللّه حقّا حقّا، لا اله الاّ اللّه تعبّدا ورقًّا، لا اله الاّ اللّه ايـمـانـا وتـصـديقا» سپس سر از سجده برداشت، در حالى كه صورت و محاسنش از اشـك چـشـمـش خـيـس شده بود. ✋🏻 گفتم: سرورم، آيا وقت آن نرسيده كه حزن شما پايان پذيرد و گـريـه هـايـتـان تـمـام شـود؟ 🌷فـرمـود: واى بر تو، چگونه؟ يعقوب پيامبر، فرزند اسحق، فـرزند ابراهيم پيامبر بود و پيامبر زاده. او دوازده پسر داشت. خداوند يكى از آنان را از نظر او غايب كرد. او از شدّت حزن و گريه، مويش سفيد و قدش خميده شد و بينايى اش را از دست داد و حال آن كه فرزندش در اين دنيا زنده بود. امّا من پدرم و برادرم و هفده نفر از خاندانم را در يك روز از دست داده ام . چگونه حزن من تمام شود و گريه هايم به پايان رسد؟ (۷) ✊🏻 بـديـن تـرتـيـب گـريـه هـاى امام سجاد (ع) و حـزن اهل بيت (ع) و سخنان پرشور زينب، دختر امـيـرالمـؤمـنـيـن (ع) شـهـر مـديـنـه را، بـه كـانـونـى بـراى انـفـجـار بـر ضـدّ حـاكـمـيّت اموى تبديل كرد و قيام (حرّه) نتيجه اين پيامد عاشورا بود. 📚 پی نوشت ها: ۱. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۸۸. ۲. رجـال كشى، محمد بن الحسن الطوسی، ص ۱۲۷؛ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۴؛ تنقيح المقال، شيخ عبدالله مامقانى ج ۳، ص ۲۰۳. ۳. بـحـارالانـوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ تـنـقـيـح المـقـال، ج ۳، ص ۳۰۴؛ معجم رجال الحديث، ج ۵، ص ۹۴. ۴. فاطمه از زنان عالى قدر اهل بيت (ع) است. شيخ مفيد و ديگران او را از جمله فرزندان امیرالمؤمنين (ع) ياد كرده اند. وى بانويى فاضله بود، عمرى طولانى كرد و زمان امام صادق (ع) را درك نمود. بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۱۰۶، حديث ۳۲. ۵. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶. ۶. بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹. ۷. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۴۹؛ به نقل از: ابن طاووس ملهوف، ص ۲۳۴. 📓 پیامدهای عاشورا، سيد ابوالفضل اردكانى 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq
🩸 پس از فاجعه ، پیرزنی عصا به نزد اُسرای آمد، چشم او به زینب کبری (صلوات الله علیها) افتاد عرضه داشت از کجا هستید؟ 🌹 فرمود: از اسيران کربلا! ❓پرسید: از کدام شهرید؟ 🌹فرمود: مدینه الرسول (صلی اللّه علیه وآله) ❓پرسید: از کدام طايفه هستید؟ 🌹فرمود: از بنی هاشم! ✋🏻 عرضه داشت من و شوهرم در زمان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در کوفه (حتماً مدینه بوده که نساخ اشتباه نوشتند) آمدیم، شوهرم فقیر بود از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پولی طلب کرد... 🌷فرمود: ای فرزندم حسین، قرض این فقیر را بده..‌‌. 🌴 با حسین او (صلوات الله علیه) رفتیم به در خانه فاطمه زهرا (صلوات الله علیها)، دیدم فاطمه زهرا (صلوات الله علیها) به دخترکی کوچک که زینب (صلوات الله علیها) نام داشت، فرمود: ▪️گردنبند خود را بده به این فقیر! ⚜ آن دختر چنین کرد، به برکت آن گردنبند تاکنون فقیر نشده ام، به من بگو آیا زینب کبری صلوات الله علیها به سلامت است؟ 💔 یک مرتبه ام کلثوم صلوات الله علیها به گریه درآمد فرمود: آن زینب که تو می گویی همین زن است که با او صحبت می کنی. 📔 منبع: مقتل خطی جامع المجالس، ص۷۵ م اول 📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق 🔰 به ما بپیوندید... 🆔 eitaa.com/partoweshraq 🆔 splus.ir/partoweshraq