برشی از کتاب #سروش_هدایت(148)
#آیت_الله_جوادی_آملی
#اسلام_شناسی
#آموزه_های_اسلامی
#قرآن_شناسی
#آموزه_های_قرآنی
#پیام_ها_و_نکته_ها
همايش بين المللي #رياضي در سال #عزّت و افتخار حسيني (عليهالسلام)
🔅🔅🔅
📈 در طي چند اصل، معناي عزّت و فخر، تحليل و استناد آن به نهضت حسيني تعليل می شود .
هر آبروي كه اندوختم ز دانش و دين
نثار خاك ره آن نگار خواهم كرد[ديوان حافظ.]
📌 اينك آن اصول:
✅ اصل يكم. عزّت كه به نفوذ ناپذيري ترجمه مي شود، جنبه سلبي او به حيثيت اثباتي آن تكيه مي كند، زيرا صلابت، ستبري، استحكام و بالاخره قوّت و قدرتِ چيزي مايه نفوذناپذيري او از بيگانه، و پايه نفوذ وي در غير است. لذا سِعه و ضيق آن يعني عزت محدود به قلمرو قدرت است. اگر موجودي مقتدر، ازلي و ابدي باشد و هر موجود ديگري به افاضه او يافت شود، عزّت چنان موجودي بالذات و دايمي بوده و اعتزاز هر موجود ديگر به اِعزاز او خواهد بود و هر اندازه پيوند با آن عزيز بالذات بيشتر باشد، تعزّز به آن افزون تر خواهد شد.
▪ خداي سبحان قدير ذاتي است؛ قدرت بيكران او عزت نامحدود را به همراه دارد. تنها رابط ميان خدا و خلق او وحي الهي است كه از آن به عنوان «كتاب عزيز» ياد مي شود، متمسّكان به اين حبل متين عزت آور، انبيا و اوليا(عليهمالسلام) و پيروان راستين آنان هستند.
▪ بيگانگان متمرّد، هرچند به عزّت كاذب تعزّز نمايند، ذليل واقعي اند و در صحنه ظهور حقيقت يعني معاد عزّتِ دروغين آنها زدوده، و ذلّتِ راستين آنان روشن مي شود؛ رهنمود قرآن و عترت(عليهمالسلام) در اين باره چنين است:
📐 تمام عزّت از آن خداست؛ (أَيبتغون عندهم العزّة فإنّ العزّةَ للّه جميعاً).[ سوره نساء، آيه 139.]
📐 خداوند، پروردگارِ عزّت است؛ (سبحان ربّك ربّ العزّة عمّا يصفون).[ سوره صافات، آيه 180.]
📐 هر كس خواهان عزّت است، بداند كه آن در اختيار خداست؛ (من كان يريد العزّة فللّه العزّة جميعاً).[ سوره فاطر، آيه 10.]
📐 آنچه از خداوند به عنوان تعليم و تزكيه ظهور مي نمايد، وحي عزيز است؛ (...وإنّه لكتاب عزيزٌ).[ سوره فصّلت، آيه 41.]
▪ مؤمنان به كلامِ عزيزِ الهي، در قبال عزت خداوند كه ذاتي و اصيل است، از عزّت تَبَعي و عرضي برخوردارند؛ (ولله العزّة ولرسوله وللمؤمنين)؛[ سوره منافقون، آيه 8.]«يَا من تعزّز بقدرته... يا عزيزاً لايُضامُ ... يا مَن ذَلّ كلّ شي ء لعزّته»[ البلد الأمين، دعاي جوشن كبير، ص 409.].
▪ رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «أعِزَّ أمْرَاللهِ يُعِزّك الله» [نهج الفصاحه، ج2، ص649.]؛
گَرَم زمانه سرافراز داشتي و عزيز
سرير عزّتم آن خاك آستان بودي
زپرده كاش برون آمدي چو قطره اشك
كه بر دو ديده ما حكم او روان بودي[ديوان حافظ.]
▪ چون عزّتْ وابسته قدرت است و قدرت از اوصاف هويّتِ يك موجود آگاه است، اگر كسي خود را مستقل انگاشت و در ظلّ اين انگارِ آمِل، دعواي ربوبيّت و الوهيّت كرد، و در فَي ءِ اين دعواي فائل، مدّعي اقتدار شد، و در حجاب اين ادّعاي باطل، توهّم عزّت كرد، تمام اين پندارها ازقبيل سَبْكِ غلط از غلط، و انعكاس دروغ از دروغ است؛ يعني تمام مطالبي كه درباره خداي سبحان تحليل مي شود، از سنخ سَبكِ حق از حق است، و همه آنچه كه درباره مظاهر اسماي حسناي او ارائه مي شود مانند انبيا و اوليا از صنف سَبكِ مجاز از مجاز است، و همه آنچه درباره مدّعيان ربوبيّت و مناديان الوهيت، نظير فرعون و نمرود مطرح مي گردد، از باب سَبكِ غلط در غلط است:
فكر خفته گر دو تا و گر سه تاست
هم خطا اندرخطا اندر خطاست[مثنوي معنوي، دفتر چهارم، بيت 3239.]
💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم
@rahighemakhtoom
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
برشی از کتاب #سروش_هدایت(148) #آیت_الله_جوادی_آملی #اسلام_شناسی #آموزه_های_اسلامی #قرآن_شناسی #آموز
⏪ قرآن كريم كه جريان عزّتِ صحيح، اعم از حقيقت و مجاز را بازگو فرمود، ماجراي عزّتِ غلط را گوشزد مي كند؛
(أفرأيتَ مَنِ اتّخذَ إلهه هواه وأَضلّه الله علي علمٍ) [سوره جاثيه، آيه 23.]؛
(ما علمتُ لكم من إلهٍ غيري) [سوره قصص، آيه 38.]؛
(فقال أنا ربّكم الأعلي) [سوره نازعات، آيه 24.]؛
(بل الّذين كفروا في عزّةٍ وشقاقٍ) [سوره ص، آيه 2.]؛
(وإذا قيلَ لَهُ اتقّ الله أخَذَته العزّةُ بالإثم) [سوره بقره، آيه 206.]؛
(وقالوا بعزّةِ فرعون إنّا لنحن الغالبون) [سوره شعراء، آيه 44.]؛
(أنا أكْثَرُ منك مالاً وأعَزّ نفراً) [سوره كهف، آيه 34.]؛
(يقولون لئن رَجَعْنا إلي المدينة لَيُخْرِجَنّ الأعزُّ مِنّا الأذلّ).[ سوره منافقون، آيه 8.]
🔹 چنين عزيز بي جهتي مُستحقِّ كيفر تلخ دوزخ است و در آن صحنه به وي گفته مي شود: (ذُقْ إنّك أنت العزيز الكريم)[ سوره دخان، آيه 49.]:
جز صورت عشق حق، هرچيز كه من ديدم
نيميش دروغ آمد، نيميش دَغَل دارد[ديوان شمس تبريزي.]
🔹 اكنون كه معناي عزّت و انقسام آن به حقيقت، مجاز و غلط، و امتناع عزّت حقيقي براي غيرحق عزّوجلّ و لزوم پرهيز از عزّتِ غلط و كاذب معلوم شد، تنها راه نيل به كمال، جست وجوي معارف نظري و مطالب عملي تعزّز مجازي است كه سهم بندگان صالح خواهد بود و ما آن را از سيرت علمي و سنّت عملي حضرت اباعبدالله الحسين(عليهالسلام) مي آموزيم تا به عزّت وي اعتزاز و به فخر او افتخار كنيم.
💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم
@rahighemakhtoom
#مباحث_قرآنى
برشی از کتاب
#مهر_تابان(چاپ جديد)
#علامه_طباطبایی
🔅🔅🔅
📌 برش14
📈 در تفسير آيۀ: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي' شَاكِلَتِهِ
▪ تلميذ: وَ إِذَآ أَنْعَمْنَا عَلَي الْإِنسَـٰنِ أَعْرَضَ وَ نَـَا بِجَانِبهِ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَـُوسًا * قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَي' شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَي' سَبِيلاً. [122]
🔹 اين آيه دو حال مختلف انسان را بيان ميكند؛
📐 اوّل: شاكله و ريخت و قالب اوّليّۀ او را كه اينچنين است كه چون ما او را در فراخي و گشايش قرار دهيم و نعمت بر او ارزاني داريم، غرور و غفلت او را فرا ميگيرد و استكبار و خودپسندي و خودبيني او موجب ميشود كه از ما اعراض كرده، روي گرداند، و پهلو تهي كند. و چون شَرّي چون ضيق و تنگي و گرفتاري و شدّت و فقر او را مسّ كند، يكباره مأيوس ميگردد و خود را ميبازد، و سرافكنده و فرومايه و بيمقدار ميشود.
📐 دوّم: هدايتي است كه بعضي بسوي خدا پيدا ميكنند، و راه را مييابند، و از اين شاكله خارج ميشوند؛ و برخي در آنها اين خاصّه بيشتر ميگردد و هدايتشان افزون ميشود، و راهشان روشنتر و مستقيمتر ميگردد.
▪ آيا اين آيه ميخواهد بفهماند كه سرشت و شاكلۀ همۀ مردم بر همان حالت اوّليّه يعني اعراض و پهلو تهي كردن از حقّ در صورت نعمت، و مأيوس شدن از رحمت در صورت پيدايش بدي و شرّ است؛ و افراديكه هدايت مييابند و سر در راه مينهند و طريق سعادت ميپيمايند، از اين فطرت اوّليّه خارج ميشوند؟ و آيا آنها از راه و روش اوّليّۀ خود كه همان سرشت و فطرت است، ميانبُر ميروند؟ يا اينكه اين افراد نيز از فطرت و ريخت و قالب اوّليّۀ خود خارج نيستند؛ و اين هدايت هم بر اساس فطرت و سرشتي است كه در كمون آنها نهاده شده است؟
▪ اگر بگوئيم: از فطرت اوّليّۀ خود خارج ميشوند، همانطور كه ظاهر آيه اينچنين است، و استثناء منقطع است؛ خروج از فطرت چه معني دارد؟ مگر ميشود كسي يا موجودي بطور كلّي از سازمان اوّليّه و از قالب هستي خود خارج شود و به فطرت و سازمان ديگري درآيد؟ و علاوه ميدانيم كه فطرت انسان بر توحيد و سعادت است، نه بر شقاوت.
▪ و اگر بگوئيم: آن راه يافتگي نيز طبق موازين و اساس فطرت است، و دو حالت مختلف انسان را فرا ميگيرد: حالت اوّليّه كه اعراض و سرپيچي و فرومايگي و يأس و سرافكندگي است، و حالت ثانويّه كه خروج از اين مرحله، و پيدايش بصيرت و راه يافتگي در صراط مستقيم باشد، و استثناء متصّل باشد؛ اين خلاف ظاهر آيه است كه ميفرمايد: همه بر شاكلۀ خود رفتار ميكنند و آن اعراض و يأس طبق شاكله است؛ بنابراين بايد آن راه يافتگي، خارج از شاكله يعني از سازمان وجودي انسان باشد؟
پاسخ جناب علامه درپست زیر👇👇👇
✳️ جُستارهای قرآنی رحیق
#مباحث_قرآنى برشی از کتاب #مهر_تابان(چاپ جديد) #علامه_طباطبایی 🔅🔅🔅 📌 برش14 📈 در تفسير آيۀ: قُ
پاسخ حضرت علامه طباطبایی از سوال شاگرد👇👇👇
🔅 علاّمه: ظاهراً مراد از شاكله همان شاكلۀ اوّليّه است قبل از آنكه دست تربيت بر سر انسان قرار گيرد و استعدادهاي نهفته و خفتۀ او را بمرحلۀ فعليّت و ظهور و بروز برساند.
🔹 زيرا كه انسان موجودي است متحرّك و قابل ترقّي و كمال؛ بنابراين سرشت اوّليّۀ او همان استعدادِ محض و قابليّت صِرفه است كه چون آنرا در عالم طبيعت و كثرت بحال خود گذارند: أَعْرَضَ وَ نَـَا بِجَانِبِهِ، و يَؤوس و كفور ميگردد؛ و چنانچه او را تربيت كنند و راه را به او نشان دهند، از اين مراحل ضعف و فتور و سستي عبور نموده و بمقام عزّ انسانيّت ميرسد.
🔹 پس در سرشت انسان اين استعداد و قابليّت نهفته است، و اين قدرت و قوّت خفته است؛ و انسان گرچه بحسب ظاهر همان انسان مأيوس و كفور است ليكن در نهاد او درياهائي از نور تابان حقيقت موج ميزند كه آنها نيز از سرشت او خارج نبودهاند، منتهي آن نورها و درخششها بوسيلۀ رياضت و تربيت بايد بمنصّۀ ظهور برسد.
🔹 انسان موجودي است تو در تو، و داراي مراحل مختلفه، و همۀ اين مراحل در وجود او منطوي و جزء سرشت اوست؛ و نميتواند انسان مقامي را كه خارج از سرشت اوست بدست بياورد.
🔹 و مراد از انسان در اين آيۀ شريفه، آن نفس قدسيّه و روح ناطقۀ او نيست كه از مراحل نهفته در وجود او باشد، و ادراك آن مراحل نياز به طيِّ طريق و هدايت الهيّه داشته باشد.
🔹 بلكه مراد از انسان همين انسانهاي معمولي، با افكار عامي و حالات عادي هستند؛ و البتّه از اين شاكلهها همان اعراض و جانب خالي كردن و يأس و كفران سر ميزند. و آنكه هدايت ربّانيّه دست او را بگيرد و از اين شاكله خارج كند، از اين خلقت و از اين درجۀ از فطرت خارج شده است؛ نه از مطلق فطرت و خلقت.
🔅🔅🔅
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ والعن علی اعدائهم اجمعین
💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم.
@rahighemakhtoom
#ابتدای_سال
#شعبان
#مقصد
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
📈 ماه وصال
🔸 آنها كه اهل سیر و سلوك هستند ابتدای سال آنها فروردین نیست كه جامه نو در بركنند، ابتدای سالشان اول ماه مبارك رمضان است. اینكه جناب حافظ می گوید:
ماه شعبان مده از دست قدح کاین خورشید ٭٭٭ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد[1]
یعنی آخر سال است، یك تاجر، یك كشاورز، یك پیشه ور، یك كارمند آخر سال به تمام زندگی خود می رسد، داد و ستدی كه كرده، دَینی كه دارد و طلبی را كه دارد بررسی می كند؛ آخر سال زمان بررسی محاسبات دقیق است، می گوید:
ماه شعبان مده از دست قدح کاین خورشید ٭٭٭ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
🔸 سیدنا الاستاد مرحوم علامه طباطبایی را خدا غریق رحمت كند! ایشان در ضمن شرح این غزل می گفت: این بیتی كه حافظ می گوید: «چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد»،[2] از همین جاست! دیگران گفتند نرگس چشم خمارآلود دارد؛ ولی ایشان میگوید حافظ نظرش این است كه خمارآلود نیست، این نیم نگاهی به شقایق دارد. اگر نرگس چشم آن این چنین است، محبوبی دارد به نام شقایق!
ماه شعبان مده از دست قدح كاین خورشید ٭٭٭ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
یعنی این چند روز ماه شعبان را دریابید، ماه مبارك رمضان ماه وصال نیست، ماه راه است؛ یك ماه باید شبانه روز تلاش و كوشش كرد تا در شب عید كه «لَیلَةَ الْجَوَائِز»[3] است و روز عید فطر كه روز جوائز[4] است جایزه را بگیرند.
🔸 ماه مبارك رمضان به كسی چیزی نمی دهند، حواستان جمع باشد! فقط ماه كار است و ماه راه، ولو لیله قدر هم باشد جایزه ها را، نائله ها را در لیله فطر می دهند. اگر در روز عید فطر گفتند:
روز عید است و من امروز در آن تدبیرم ٭٭٭ كه دهم حاصل سی روزه و ساغر گیرم[5]
به این جهت است؛ لذا حافظ می گوید در این ماه شعبان كه ماه وصال است سعی كن به مقصد برسی، وگرنه در ماه مبارك رمضان ماه دویدن و رفتن است.
از باده مغز تر كن و آن یار نغز جو ٭٭٭ تا سر رود به سر رو و تا پا به پا بپو[6]
[1]. دیوان حافظ، غزل164.
[2]. دیوان حافظ، غزل164؛ «ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد ٭٭٭ چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد».
[3]. الأمالی (للمفید)، ص232؛ «...لَیلَةُ الْفِطْرِ وَ هِی تُسَمَّی لَیلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَى اللَّهُ الْعَالَمِینَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ...».
[4]. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج4، ص168؛ «قَالَ النَّبِی(صل الله علیه و آله و سلّم) إِذَا كَانَ أَوَّلُ یوْمٍ مِنْ شَوَّالٍ نَادَی مُنَادٍ أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَی جَوَائِزِكُمْ ثُمَّ قَالَ یا جَابِرُ جَوَائِزُ اللَّهِ لَیسَتْ بِجَوَائِزِ هَؤُلَاءِ الْمُلُوكِ ثُمَّ قَالَ هُوَ یوْمُ الْجَوَائِز».
[5]. اشعار منتسب به حافظ، شماره17.
[6]. دیوان ملا هادی سبزواری, غزل150.
📚 پیام به کنگره میر سید علی همدانی
تاریخ: 1394/03/19
💻برای ترویج و تبلیغ و انتشارآموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم
@rahighemakhtoom
#علامه_جعفری
#محمد_تقی_جعفری
📈 .روی نوار مرزی
آدمی، جانداری است که هر لحظه روی نوار مرزی میان سقوط به «طبیعت حیوانی» و اعتلا به «مقام انسانی» قرار گرفته است. همین که بخواهد حرکتی را آغاز کند، به یکی از دو طرف مایل میگردد. البته این نکته را در نظر خواهیم داشت که طرف اعتلا به مقام انسانی میتواند قوانین منطقی طرف طبیعت حیوانی را مراعات کند، ولی طرف طبیعت حیوانی نه تنها قوانین اعتلا را مراعات نمیکند، بلکه همواره چهرهٔ متضادی با آن قوانین نشان میدهد. و با در نظر گرفتن قدرت طبیعت حیوانی انسان و گسترش فعالیتهای گوناگون آن با سهولت و سادگی راه فعالیت را هموار میکند، تمایل و گرایش به سوی آن طبیعی بوده، ورود به اعتلا احتیاج به عمل کمککننده دارد. این عامل، عقل و یا وجدان آدمی است که پیامبر درونی نامیده میشود.
جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۷۹
@rahighemakhtoom
📌 قانون عمده سقوط جوامع
#علامه_جعفری
#محمد_تقی_جعفری
در کارگاه باعظمت طبیعت، توقع کِشتن جو و چیدن برنج، همان اندازه احمقانه است که توقع محصول کِشت و آبیاری! ولی روی سخن با ما آدمیان است که حتی چند لحظه فاصلهٔ معلول با ما، حقیقت و خاصیت علت را از نظر ما دور میدارد. فرض کنید یک آدم معمولی را هیجان خودخواهی تحریک کرده باشد، او با تأثر از هیجان مزبور برمیخیزد و جنایتی را مرتکب میشود. با اینکه او معلول و نتیجهٔ قانونی این جنایت را میداند و میداند که فاصله میان او و معلول مزبور بسیار اندک است، ولی علیت تأثیر از آن هیجان و اقدام به جنایت از دیدگاه او پوشیده میشود، گویی قوانین طبیعت و مقررات زندگی با هیجان و اقدام آن انسان پایان میپذیرد و از بین میرود! قانون عمدهٔ سقوط اجتماعات در گذرگاه تاریخ، همین پدیده است که افراد و گروهها و گردانندگان آنها در عبور از رویدادها و غوطهور شدن در خواستههای خود، مختصات علیت آنها را فراموش میکردند و غفلت میورزیدند از اینکه این ستمها و اسرافها و هواپرستیها به اضافهٔ اینکه برای خود، موضوعات و رویدادهایی هستند، مختصات علیتی دارند که به عنوان معلولها و نتایج، مانند سایه به دنبال آنان در حرکت هستند.
جعفری، محمدتقی، ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، ج ۲، ص ۲۸۱ و ۲۸۲
@rahighemakhtoom
#هدف_وسیله
#عدل_و_عقل
#حضرت_آیت_الله_جوادی_آملی
📌 امام حسین (علیه السلام) مظهر عدل و عقل
🔸 این بیان چقدر بیان عالمانه و محقّقانه است! گرچه این حدیث را از جدّ بزرگوارشان نقل می کنند، فرمودند هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی کند. حضرت فرمود که «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یحْذَرُ»،[1] خیلی ها اخیراً می گویند هدف وسیله را توجیه می کند! حضرت فرمود اگر مقصدی داری از راه صحیح باید وارد بشوی. کسی بخواهد از راه حرام به مقصد برسد هرگز به مقصد نمی رسد. هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی کند. بین هدف و وسیله تناسب ضروری برقرار است؛ از راه پاک به مقصد پاک، مقصد پاک راه پاک می طلبد. «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ»؛ بخواهد از راه حرام به مقصد برسد هرگز نمی برسد: «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یحْذَرُ»؛ زودتر از دیگران به چاه می افتد. این بیان بوسیدنی است!
🔸 حالا خیلی ها به این فکر افتادند گفتند هدف وسیله را توجیه می کند، هدف وسیله را توجیه می کند! حضرت تنها مسئله مبارزه آنها را نگفت، این معارف بلند را هم گفته است. ما اگر برای مظلومیت سیدالشهداء گریه می کنیم برای مظلومیت عقل و عدل است، وگرنه ما ملّت گریه نیستیم. نباید گفت چرا شیعه گریه می کند؟ شیعه برای اینکه عدل را از دست داد، عقل را از دست داد.
🔸 خدا مرحوم ابن بابویه قمی را غریق رحمتش کند! می گوید ما برای این می گرییم که عدل را از ما گرفتند، عقل را از ما گرفتند، عصمت را خاموش کردند برای اینکه اینها را به دست بیاوریم گریه می کنیم. در مجلسی در مدینه وجود مبارک حجت بالغه الهی حسین بن علی (سلام الله علیه) نشسته است، آن ابن ازرق که از ابن عباس مسئله سؤال می کند که حضرت جواب داد، او در کمال بی ادبی گفت آقا به تو چه؟ من که از تو سؤال نکردم! تازه ابن عباس دارد می گوید نه آقا اینها باسواد هستند.[2] این گریه ندارد؟! ما که اهل گریه بی جا نیستیم، ما میبینیم که عدل را دارند از ما می گیرند، عقل را از ما دارند می گیرند طهارت را دارند از ما می گیرند ما با اشک به دست می آوریم.
🔸 همین حسین بن علی (سلام الله علیه) که این حدیث بوسیدنی است، فرمود هیچ هدفی وسیله را توجیه نمی کند، هیچ ممکن نیست با بانک ربوی اقتصاد سالم بشود، با رشوه مال فراهم بشود، هیچ ممکن نیست! با حرام هرگز زندگی کسی پیش نمیرود، «مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیةِ اللَّهِ كَانَ أَفْوَتَ لِمَا یرْجُو وَ أَسْرَعَ لِمَجِیءِ مَا یحْذَرُ»، (روحی لک الفداء)!
[1] . الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج2، ص373.
[2] . التوحید (للصدوق)، ص80.
📚 درس تفسیر سوره مبارکه جمعه جلسه 9
تاریخ: 1397/01/27
🆔 @rahighemakhtoom
برشی از #تفسیر_تسنیم_جلد_اول(83)
#کانال_قرآنی_رحیق(گنجینه آموزه های تفسیری)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_تخصصی
#سوره_حمد
#تفسیر
#الرحمن
#الرحیم
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔅🔅🔅
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)
📌 لطایف و اشارات
📈 1 ـ نقش ياد معاد در هدايت و تربيت
🔅 قرآن كريم كتاب هدايت و تربيت انسان است: (ذلك الكتاب لاريب فيه، هديً للمتقين) [سورهي بقره، آيهي 2.]و چون مهمترين عامل در هدايت انسان، اعتقاد به قيامت و ياد معاد است و فراموشي روز حساب اساسي ترين عامل تبهكاري و مبتلا شدن به عذاب است: (لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب) [سورهي ص، آيهي 26.]، در بسياري از آيات قرآن كريم، سخن از معاد و قيامت به ميان آمده است.
🔹 با فراموش كردن روز حساب، حتّي اعتقاد به ربوبيّت مطلق خداي سبحان و اين كه او سراسر عالم را مي پروراند نيز در تهذيب روح مؤثّر نيست؛ اما اگر انسان خود را در برابر ربّ العالمين مسئول دانست و معتقد بود كه روزي بايد پاسخ گوي همهي كارهايش باشد، اين اعتقاد، در تهذيب و تزكيهي جان او مؤثّر است.
📐 در سورهي مباركه حمد، در كنار رحمت الهي سخن از مالكيت «يوم الدّين» است تا انسانها را بين خوف و رجا بپروراند. اگر خداي سبحان تنها به عنوان رحمان و رحيم معرفي شود و همواره سخن از رحمت حق باشد، زمينهي تجرّي و غرور انسان فراهم مي شود، اما اگر خداي رحمان و رحيم با صفت (مالك يوم الدين) نيز شناخته شود، انسان در ميان بيم و اميد حركت مي كند؛ زيرا مي داند روز پاداش، هم بهشتي سراسر رحمت دارد و هم جهنّمي سوزان كه هيچ رحمتي در آن نيست: «دار ليس فيها رحمةً»[ نهج البلاغه، نامهي 27، بند10].
🔹 خداي سبحان انسانها را بين خوف و رجا مي پروراند. از اين رو در مقام تشويق به فراگيري دانش نيز ابتدا از مدح علم و نابرابري عالمان و جهال سخن نمي گويد، بلكه از قُنوت، نيايش، ابتهال و ناله در دل شب و سجود و قيام در آن سخن مي گويد و از ترس آخرت و دل بستن به رحمت پروردگار ياد مي كند و آنگاه مي فرمايد: «آيا عالمان با جاهلان برابرند؟»: (أمّن هو قانت آناء الّيل ساجداً وقائماً يحذر الآخرة ويرجوا رحمة ربّه قل هل يستوي الذين يعلمون والذين لايعلمون)[ سورهي زمر، آيهي 9. در اين آيهي كريمه، رجاء به رحمت پروردگار اسناد داده شد، ولي ترس به پايان كار؛ چون خداوند مبداي رحمت است و اسناد غضب به او بالعَرَض است، نه بالذات.]. علم ابزار كار است، نه هدف و ارزش و حرمت آن بعد از تهذيب و وارستگي است و وارستگي نيز با حركت بين خوف و رجا حاصل مي شود.
🔅🔅🔅
✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم
@rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ #تفسیر_تسنیم_جلد_اول(84)
#کانال_قرآنی_رحیق(گنجینه آموزه های تفسیری)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_تخصصی
#سوره_حمد
#تفسیر
#الرحمن
#الرحیم
#آیت_الله_جوادی_آملی
🔅🔅🔅
مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (4)
📌 لطایف و اشارات
📈 1 ـ نقش ياد معاد در هدايت و تربيت
📐 انسان هرگز نمي تواند به پايان كار خود اميدوار بوده، بر اين اميد تكيه كند؛ زيرا اگر كسي مراقب خويش نبود و خود را به خدا نسپرد، ممكن است در لحظه اي[از اين زمان كوتاه در روايات به «فَواق ناقه»، يعني فاصلهي كوتاهِ بين باز و بسته كردن دست، در هنگام دوشيدن شير شتر، تعبير شده است]ايمانش برباد رود و كافر گردد؛ چنانكه ممكن است بر اثر بيداري، در واپسين لحظه ها، دلي متوجه حق، و كافري به خدا مؤمن گردد. پس بايد از عاقبت كار خويش ترسيد و به رحمت خداوند نيز اميد داشت.
◀ آيهي ديگري كه پرورش الهي انسان بر اثر حركت بين خوف و رجا را بازگو مي كند اين است: (قل أغير الله اَتّخذ ولياً فاطر السماوات والأرض وهو يُطعِم ولا يُطْعَم قل إنّي أمرت أن أكون أوّل من أسلم ولا تكوننّ من المشركين قل إنّي أخاف إن عصيت ربّي عذاب يومٍ عظيم)[ سورهي انعام، آيات 14 ـ 15.].
🔹 اين دو آيهي كريمه بيانگر همان تثليثي است كه دربارهي عابدان، در روايات مطرح شده است: گروهي از عابدان، خدا را از خوف دوزخ عبادت مي كنند و دسته اي به شوق بهشت و گروه سوم كه آزادگانند از روي عشق.
🔹 در اين دو آيه ابتدا سخن از گروه سوم، يعني احرار است كه خدا را چون (فاطر السماوات والأرض) است به عنوان وليّ بر مي گزينند، نه چون به آنان نعمتي داده يا در صورت مخالفت و عصيان، كيفرشان مي كند. اين عبادت آزادگاني است كه تحت ولايت الله به سر مي برند.
🔹 گروه دوم خدا را با تعبير (وهو يُطعم ولا يُطعَم) ياد مي كنند و او را از آن روي كه مربوب خود را چه در دنيا و چه در بهشت، با اِطعام و اِنعام مي پروراند، عبادت مي كنند و اين عبادت بر اثر شوق نعمت و علاقه به بهشت است.
🔹 گروه سوم كه عبادتي خائفانه و بردگانه دارند مي گويند: اگر اهل معصيت باشيم از عذاب روز بزرگِ قيامت مي هراسيم.
⏪ بنابراين، در تعليم دينيْ خوف و رجا در كنار هم ذكر مي شود. ديگر اسماي حسناي خدا مانند (ربّ العالمين)، (الرّحمن) و (الرّحيم) براي انسان شوق انگيز است، ولي (مالك يوم الدين) هراس آور؛ زيرا نشانهي آن است كه اگر كسي راه عصيان پيش گرفت و تن به آلودگي داد گرفتار كيفري است كه در قيامت ظهور مي كند و كيفر او به دست خدايي است كه خود را جهت تهديد و تخويف[آيهي مزبور ناظر به اصل تخويف است و اختصاص به معاد ندارد.]، به قائلان اُلُوهيّت عيسي (عليه السلام) اين گونه معرّفي مي كند: (لقد كفر الّذين قالوا إنّ الله هو المسيح ابن مريم قل فمن يملك من الله شيئاً إن أراد أن يهلك المسيح ابن مريم وأمّه ومن في الأرض جميعاً) [سورهي مائده، آيهي 17.]؛ آنان كه مسيح پسر مريم را خدا پنداشتند كافر شدند. بگو اگر خداوند بخواهد عيسي و مادرش و همهي اهل زمين را يك جا از بين ببرد چه كسي را ياراي ايستادگي در برابر اوست؟ غرض آن كه، از خدايي كه مالكيت مطلقش در قيامت اين گونه ظهور مي كند و سراسر نظام كيهاني را برق آسا دگرگون مي كند بايد ترسيد.
❇ حاصل اين كه، اسم مبارك (مالك يوم الدين) افزون بر اين كه حد وسط برهان براي اثبات حصر حمد براي خداي سبحان و نيز رابطي براي آيات قبلي با بعدي است، در كنار (الرّحمن الرّحيم) ذكر شد، تا عبادتها و گرايشهاي انسان يك جانبه نباشد، بلكه همواره بين خوف و رجا حركت كند.
🔅🔅🔅
✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم
@rahighemakhtoom
#چشمه_حکمت
#کانال_قرآنی_رحیق(گنجینه آموزه های تفسیری)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سطح_متوسط
#تفسیر_سوره_والعصر
#سوره_والعصر
#تفسیر_نور
#قرائتی
🔅🔅🔅
📌نگاشت4:محتوای کلی تفسیر سوره والعصر
📈 بازار دنيا
نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مىرساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مىكنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله» « نهج البلاغه، حكمت 74» يعنى نفس كشيدن انسان گامى به سوى مرگ است.
▪ پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مىدهد و ما نمىتوانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما ازدست ما مىرود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مىكنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مىدارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مىكنند.
✅ اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا :
🔅 اولًا خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از اوست.
🔅 ثانياً اجناس ناچيز را هم مىخرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» « زلزال، 7»
🔅 ثالثاً گران مىخرد و بهاى او بهشت ابدى است. «خالِدِينَ فِيها» « آل عمران، 15.»*
🔅 رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مىدهد.
«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى» « نجم، 39.» يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مىشود.
🔅 خامساً پاداش را چند برابر مىدهد. «أَضْعافاً مُضاعَفَةً» « آل عمران، 130.» به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مىدهد و پاداش انفاقهاى نيك مثل دانهاى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد.
▪ امّا كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كردهاند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد:
🔸 تجارت بد انجام دادهاند. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ» « بقره، 90.»
🔸 تجارتشان سود ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» « بقره، 16.»
🔸 زيان كردند. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» « اعراف، 53.»*
🔸 زيان آشكار كردند. «خُسْراناً مُبِيناً» « نساء، 119.»
🔸 در زيان غرق شدند. «لَفِي خُسْرٍ» « عصر، 2.»
▪ در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوهاى، خواه حق وخواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مىدهند.
✳ امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوا و قناعت و عدالت برود.
❇ امام هادى عليه السلام فرمودند: «الدنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند. « تحف العقول، كلمات امام هادى.»
🔅🔅🔅
✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم
@rahighemakhtoom
#چشمه_حکمت
#کانال_قرآنی_رحیق(گنجینه آموزه های تفسیری)
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سطح_متوسط
#تفسیر_سوره_والعصر
#سوره_والعصر
#تفسیر_نور
#قرائتی
🔅🔅🔅
📌نگاشت5:پیام های کلی تفسیر سوره والعصر
✅ 1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرتهاى آن پند بگيريم. «وَ الْعَصْرِ»
✅ 2- انسان از هر سو در خسارت است. «لَفِي خُسْرٍ»
✅ 3- انسانِ مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»
✅ 4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
✅ 5- به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است.
«تَواصَوْا بِالْحَقِّ»
✅ 6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. «بِالْحَقِ- بِالصَّبْرِ»
✅ 7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است.
«آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... وَ تَواصَوْا»
✅ 8- بدون ايمان و عمل و صالح و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. «لَفِي خُسْرٍ» (نكره بودن «خُسْرٍ» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.)
✅ 9- اقامهى حق به استقامت نياز دارد. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»
✅ 10- جامعه زمانى اصلاح مىشود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (كلمه «تَواصَوْا» براى كار طرفينى است)
✅ 11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (كلمه «الصَّالِحاتِ» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است)
✅ 12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن.
«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.)
🔅🔅🔅
✅ قرآن همراه است و هم راه ، همواره با قرآن باشیم
@rahighemakhtoom