eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
328 ویدیو
4 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 بچه‌های فلسطینی بار دیگر یتیم شدند! با شهادت رئیس جمهور ایران و بعد از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی بچه‌های فلسطینی بار دیگر یتیم شدند. شهادت جانسوز رئیس جمهور محترم ایران تنها درد ایران نیست، بلکه درد تمام مظلومان جهان است. در سفر اخیرشان به پاکستان که در ماه گذشته صورت پذیرفت بنده مجری یکی از برنامه‌های ایشان بودم که مخاطبان آن اغلب مردم دانشگاهی، سیاسی، تجار و علما بودند. خوب به خاطر دارم که سیدابراهیم رئیسی بیشتر زمان سخنرانی‌اش را به مظلومیت غزه و بیان جنایات اسرائیل اختصاص دادند. علی کمیل قزلباش | شاعر پارسی‌زبان دانشگاه بلوچستان پاکستان دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 واقعا طلبه تیر ماه سال ۹۵ بود. به عنوان ناظر برتر مسئولان انتخاب شده بودم. دعوتم کردند با جمعی به ملاقات آیت‌الله رئیسی بروم. آن زمان در تولیت آستان قدس رضوی بودند. رفتم مشهد. بعد زیارت، وارد تالار آیینه شدم در طبقه دوم حرم. مهمانان روی زمین نشسته بودند. من هم نشستم. چند دقیقه‌ای رد شد که آیت‌الله رئیسی آمد و رو به روی بنده نشست روی زمین. ازشان دعوت شد بروند برای سخنرانی. پشت تریبون که ایستادند، گفتند: - بنده حقیر یک طلبه هستم نه از جهت تواضع، بلکه واقعاً طلبه هستم و خدا را شاکرم که توفیق خدمت در کنار بارگاه امام رضا علیه آلاف و تحیت والثنا را پیدا کرده‌ام. سید مصطفی شبیری دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 قلمت رو چند فروختی؟ - قلمت رو چند فروختی؟ این حرف را بعد از این‌که عکس‌هایم در همراهی با رییس‌جمهور در سفر استانی منتشر شد، می‌شنیدم. حاج‌آقا رییسی برای من گزینهٔ اصلی انتخابات۱۴۰۰ نبود. قرار بود به دیگری‌ای رای دهم که انصراف داد و من اجبارا به حاجی رییسی رسیدم. حالا شنیدن این‌که «قلمم را فروخته‌ام» برایم سنگین بود. چند روز بعد همان فرد پرسید: - رییسی رو چه‌طور دیدی؟ - یه حاج‌آقای گوگولیِ کوچیک‌نفس. این روزها ولی ناراحتم که چرا حاج‌آقا را همراهی کردم. همین یک‌ونیم روز دیدن رییس‌جمهور شهید، برایم دلبستگی آورده بود و از این‌که آن حاج‌آقای گوگولی کوچک‌نفس را دیگر نمی‌بینم، دلتنگ می‌شوم. پ.ن: این‌جایی که فیلمش را می‌بینید، به حاج‌آقا گفتم: -این ابرپروژه (پروژه انتقال آب صدرا) رو باید دانش‌آموزان در اردوهای روایت پیشرفت بازدید کنند. رو کرد به سردار بوعلی و گفت: - حرفی که ایشون میزنه، حرف بسیار درستیه. دانش‌آموزها رو بیارید اینجا رو در قالب اردوهای راهیان پیشرفت ببینند و از پیشرفتهای کشور باخبر شوند. محمدحسین عظیمی @ravayat_nameh پنج‌شنبه | ۱۰ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 جشنی که عزا شد حوزه‌های کارگری و کارفرمایی خوشحال بودند، دولت دهم بدهی سی‌و‌دو هزار میلیاردی‌اش به تامین اجتماعی را با صورت جلسه کردن چند معدن پرداخت کرده بود. برای این اتفاق بی‌سابقه جشن تسویه حساب گرفتند. دولت دهم به پایان خودش رسیده بود و کار را به دولت یازدهم سپرد.بعداز تشکیل اولین جلسه‌ی هئیت دولت جدید، مصوبه‌ی دولت دهم لغو شد و بدهی‌ها سرجایش باقی ماند. زمانی که آقای رئیسی کارش را به عنوان رئیس دولت سیزدهم شروع کرد، نام تامین‌اجتماعی در لیست ابر بدهکاران بانکی جا خوش کرده بود. بدهی سه دولت روی هم انباشت شده بود و به چهار‌صد هزار میلیارد رسیده بود. دولت‌ها بدهی‌هایشان به سازمان تامین اجتماعی را پرداخت نکرده بودند اما سازمان باید حقوق مردم و کارگرها را پرداخت می‌کرد به همین دلیل مجبور به گرفتن وام از بانک می‌شد و وام‌های گرفته شده را هم نمی‌توانست تسویه کند. در این شرایط و با خزانه‌ی خالی آقای رئیسی دولت را تحویل گرفت. در همان ابتدای کار پرداخت بدهی دولت به تامین اجتماعی جز اولویت‌های آقای رئیس‌جمهور قرار گرفت. با کم کردن هزینه‌های دولت و با استفاده از تمام امکانات توانستند در مرحله اول ۱۱۰ تا ۱۲۰ همت از دیون را پرداخت کنند و تلاطم و ناترازی صندوق را کنترل کنند. علیرضا عسگریان به قلم: فاطمه نصراللهی چهارشنبه | ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 کلاس‌های بی‌معلم سال تحصیلی جدید شروع شده بود و بعضی کلاس‌ها بی‌معلم مانده بودند. مشکل دیگر جمعیت کلاس‌ها بود. یک معلم برای سی دانش‌آموز. این شرایط هم برای معلمان سخت بود هم پدر و مادرها را نگران کرده بود.‌ ایراد کار از آن‌جا بود که در سال‌های گذشته تعداد نیروهای تازه ‌نفس‌ آموزش و پرورش به پای بازنشستگانش نمی‌رسید. از طرف دیگر تعداد مدارس به اندازه نیاز کشور نبود. آقای رئیس‌جمهور اداره استخدامی، سازمان برنامه و بودجه و آموزش و پرورش را پای کار آورد و مشکل کمبود نیرو را با جذب دویست هزار نفر حل کرد. برای آقای رئیسی مهم بود که نیروهای جذب شده کارآمد باشند برای همین کانون‌های ارزیابی را تشکیل داد تا بعد از آزمون استخدامی، نیروها از نظر کیفیت ارزیابی شوند. خیرین مدرسه ساز هم پای کار ساخت مدارس آورده‌شدند. مرتضی فاطمی‌نژاد به قلم: فاطمه نصراللهی دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 پسرکِ جوراب‌فروش رفته بودم شهرداری برای رتق و فتق کردن امورات قراردادمان. روی صندلی نشسته بودم که پسرکی جعبه به‌دست وارد اتاق شد. سلام نکرده گفت: «جوراب نمی‌خواین؟!» اهالی اتاق نگاهی به هم‌انداختیم و گفتیم: «جفتی چند؟!» چند ثانیه چشمانش را به نشانۀ تفکر نیمه باز کرد و سریع گفت: «سی و پنج؛ ولی بشرطی که همه‌تون بخرید». چند جفتی جوراب گرفتیم تا هم یه جورابی نو کرده باشیم و هم پسرک جوراب فروش به قول خودش “دَشتی” کرده باشد. کارتخوان نداشت به همین خاطر گوشی بدست گرفتم تا برایش هزینه را کارت به کارت کنم، پسرک شروع کرد به خواندن شماره کارتش و خیلی آهسته و بی‌حال اعداد را پس سر هم به زبان می‌آورد. زیر چشمی نگاهش کردم و گفتم «ازت جوراب خریدیم دیگه؛ چرا اینقدر بیخیال و ناراحت‌طوری؟!» با همان لحن خسته‌اش گفت: «بخاطر حاج آقای رئیسی ناراحتم»؛ جعبه جوراب‌هایش را از روی میز برداشت و ادامه داد: «حیف‌شد، نمی‌دونم چرا وقتی فهمیدم شهید شده خیلی گریه کردم.» ناخودآگاه حرف را از دهانش گرفتم و گفتم: «واریز شد.» پیامک که میاد برات؟! دوباره با همان میمیک خسته‌طورش گفت: «نه پیامک نمیاد، ولی قبولت دارم.» خداحافظی کرد و به اتاق روبه‌رویی‌مان رفت تا شاید دوباره دَشتی بکند و باز دوباره یادِ شهید جمهور را هم برای عده‌ای دیگر یادآور شود. سید رضوی دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 ماجرای سفر رئیسی به آفریقا دکتر بانکی‌پورفرد از سفر آیت‌الله رئیسی به آفریقا می‌گوید... امیرحسین بانکی‌پورفرد جمعه | ۱۸ خرداد ۱۴۰۳ | رستا، روایت‌سرای تاریخ شفاهی اصفهان @rasta_isfahan ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 برای رئیس جمهور رئیسی به ایران آمدم مصاحبه ۳ ساعته «یسرائیل دیوید ویس» سخنگوی «اتحادیه بین‌المللی یهودیان ضدصهیونیسم» موسوم به «ناتوری کارتا»؛ همه برای آمدنم به ایران مرا منع می‌کردند و می‌گفتند که جانت را با رفتنت به خطر نینداز. اما بر خودم واجب می‌دانستم که برای مراسم رئیس جمهور رئیسی به ایران سفر کنم. آمدنم به ایران مرا به این فهم رساند که هالیوود و رسانه های صهیونیستی چقدر درباره ایران دروغ گفته‌اند و در مقابل، مردم ایران چقدر مهربان هستند به گونه ای که من هیچ احساس غربتی میان آنها نکردم. پنج‌شنبه | ۱۷ خرداد ۱۴۰۳ | میدان انقلاب @meydaneenqelab ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
7.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 مردم پیشنهاد دادند، رئیسی کلنگ‌زنی کرد روایت متفاوت استاندار بوشهر از نتیجۀ دیدار اتفاقی مردم یک روستا با رئیس‌جمهور محمد محمدی‌زاده | استاندار بوشهر دوشنبه | ۱۴ خرداد ۱۴۰۳ | میراث خادم‌الرضا @mirasekhademolreza ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 پرچمِ لگدمال دلم هیچ جوره آرام نمی‌گرفت. هفت روز گذشته بود اما این داغ روی دلم سنگینی می‌کرد و دلم تاب نداشت. دوست داشتم کاری کنم تا مرهمی برای دلم باشد. گروه‌ها و کانال‌ها را زیر و رو می‌کردم که چشمم به یک اطلاعیه خورد. مراسم هفتم شهدای خدمت، ویژۀ بانوان در شهرمان برقرار شده بود. به دلم افتاد که نذر کنم، برای خادمی امام رضا علیه‌السلام و به نیت شهدای خدمت. معطل نکردم. یک واکس از جاکفشی خانه برداشتم با چند تا ابر و فرچه و یک جفت دستکش. یک ماژیک هم برداشتم و پشت یک بنر پرچم اسرائیل را کشیدم. بنر را روی میزم پهن کردم. حالا همۀ مستمعین روضۀ شهدای خدمت، پرچمش را لگد می‌کردند. من هم کفش‌های خاکی را واکس می‌زدم، نذر شهیدی که کفش‌هایش برایِ خدمت، خاکی بود! سمانه پاکدل دوشنبه | ۷ خرداد ۱۴۰۳ | حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
آرش علاءالدینیبه رنج.mp3
زمان: حجم: 4.24M
📌 📌 به رنج از انبارهای برنج شمال کشور خبری به دست رئیس‌جمهور رسیده بود. هشتصد هزار تن برنج شالی‌کوبان و برنجکاران در انبارهای مردمی انباشت شده بود... 📃 متن کامل به قلم: فاطمه نصراللهی و صدای: مریم ابوالحسنی آرش علاءالدینی | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 اسب تازان تابستان هزار و چهارصد بود توی رسانه‌ها پیچیده بود، دولت آقای رییسی شش ماه هم دوام نمی‌آورد. مصاحبه پشت مصاحبه برای پیش‌بینی نرخ ارز دویست و هفتاد هزار تومانی، سه رقمی شدن تورم و ونزوئلایی شدن. کارشناسان می‌گفتند باید اقتصاد را جراحی کرد. می‌خواستند برای دولت جدید، تصمیم‌سازی بکنند. این حرف به کف جامعه هم رسیده بود. اما کارشناسان اقتصادی می‌دانستند چه جراحی بشود چه نشود، تورم هست. یعنی دوراهی بود که هر دو به تورم می‌رسید. دولت تحویل آقای رییسی شد در حالی که تورم مصرف‌کننده حدود چهل‌وهشت درصد بود و تازان. تورم مثل اسب تازان، در حال تازیدن بود. لحظه به لحظه سرعتش را زیادتر می‌کرد تا به ابرتورم برسد. در این شرایط آقای رییسی رفت سراغ جوان‌ها. مشاور هرکدام را هم فرد باتجربه‌ای گذاشت. هم تحرک جوانان را می‌خواست و هم مغز متفکر مشاوران را. چهار وزارت‌خانه، اقتصاد، رفاه، صنعت و کشاورزی را سپرد به جوان‌ها. جوان‌هایی که عضو هیئت علمی بودند، همه هم اهل پژوهش و بحث. در دولت بحث‌های مختلفی بود. یکی می‌گوید باید ارز را تثبیت کرد و گرنه اقتصاد نابود می‌شود. دیگری می‌گوید باید ارز را تعدیل کرد و گرنه اقتصاد نابود می‌شود. اما همه قبول داشتند که تولید احیا شود، پروژه‌های نیمه‌تمام، تمام ‌شود، به معیشت مردم به محرومین رسیدگی شود، شکاف دستمزد و شکافت طبقاتی از بین برود. اگر هیئت دولت به تصمیم واحدی می‌رسیدند آن تصمیم را اجرا می‌کردند حتی اگر شخصی این تصمیم را قبول نداشت. انجامش می‌داد و از تصمیم واحد دفاع می‌کرد. این همدلی دو دلیل داشت. یکی عمل به اشتراکات نظری و دوم، شخص آقای رئیسی. اعضای هیئت دولت آقای رئیسی را رئیس جمهور می‌دانستند نه فردی در عرض خودشان. این سبک مدیریتی بود که توی وضعیت بحرانی که دولت واگذار شد به آقای رئیسی ظرف مدت کوتاهی ریل را عوض کرد. رشدی که سال‌های گذشته منفی بود تبدیل شد به مثبت پنج و شش دهم درصد. تورمی که پیش‌بینی می‌شد برود سه رقمی، کنترل شد. اسب تازان تورم آرام گرفت. حمیدرضا مقصودی شنبه | ۱۹ خرداد ۱۴۰۳ | روایت کفایت @revayate_kefayat ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا