eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
246 ویدیو
3 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
بیروت، ایستاده در غبار - ۷.mp3
11.96M
📌 🎧 🎵 بیروت، ایستاده در غبار - ۷ با صدای: علی فتحعلی‌خانی محسن حسن‌زاده | راوی اعزامی راوینا @targap دوشنبه | ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 فهرست پادکست‌ها ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
📌 بازیگرِ نقش اولِ مرد عزیزم؛ لطفا همینجوری که داری با دور تند قصص انبیا را جلو چشممان ورق می‌زنی و چکه چکه تاریخ را می‌چکانی توی تقدیرمان که ناکام نمیریم به حرف‌هایم گوش کن. می‌خواستم بابت خلق هنرمندانه درامِ باشکوه «یحیی» و انتخاب بازیگر نقش اول مرد دست‌هایت را ببوسم و اعتراف کنم که به مخیله‌ام قد نمی‌داد که بشود از خانه متروک و پر از خاک و خل و خِرت و پِرت طبقه دوم چنین پایان شورانگیزی ساخت. از همه اجزا و عناصر صورت خاکیش، از سوراخ بزرگ سمت چپ پیشانیش تا حمایل خشاب و حتی ساعتِ مچیش نمی شد به همین سادگی‌ها گذشت. پشت صحنه نمایش یحیی آدم‌هائی ایستاده بودند که یک شبه بزرگ شدند. زنی پا به ماه می‌گفت می‌خواهد اسم‌ مسافری که توی راه دارد را بگذارد «سنوار». دیشب چشم‌هایمان خیس بود، غبار فرو ریختن ساختمان روی صورتمان گِل شده بود و امروز همه‌مان بوی عطر یحیی می‌دهیم... یادم می‌ماند که قهرمان‌های نقش اول فیلم‌های تو مرزهای تبیین را، با خون جابه‌جا کردند. طیبه فرید eitaa.com/tayebefarid جمعه | ۲۷ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
باغ جهاد روایت کوثر نصرتی | مشهد
📌 باغ جهاد با دستان پیر و چروکش روی گلابی دست می‌کشد، کارش شبیه نوازش پدرانه می‌ماند... یکی دو سال نیست، شصت سال است برای درخت هایش پدری می‌کند. درخت گلابی و گیلاس و سیب و... یکی یکی کنار هم قد علم کرده‌اند. لبخند می‌زند و می‌گوید: تعداد گیلاس از همه بیشتر است! ولی از نظر وزنی بخواهی گلابی‌هایم بیشترند. بین آنها راه که می‌رود، تنه‌ی درخت از او راست‌تر دیده می‌شود، مشخص است. که روز به روز جوانی‌اش را به آنها هدیه داده، پوست صافش، قد راستش و توان جسمی‌اش. چشمش می‌افتد به درخت سیب، بیل را برمی‌دارد و اطرافش را گودتر می‌کند، تا بهتر آب به آن برسد. بعد لبخند نارنینی روی صورت شکسته‌اش دیده می‌شود، ناگهان یاد جهادهای چندین و چند سال قبل می‌افتد. از جنگ هشت ساله می‌گوید، وقتی دل از باغ و درختانش بریده و برای دفاع عازم شده. اشک داخل چشمان کم‌سویش حلقه می‌زند، دلش هوای حرم کرده. هر وقت که دلتنگ آن‌روزها می‌شود، دوای دردش حرم است؛ حرم! به حرم وارد که شد، سلام می‌دهد و تصمیم آخر را اعلام می‌کند: باز هم جهاد! می‌گوید: مظلوم‌ترین‌های عالم مشخص‌اند، باید که کاری کنم. راه معلوم است. از این‌ها مظلوم‌تر می‌شناسید؟ نوزاد، بچه‌ی کوچک، زن، مرد همه را دارند می‌کشند. درختانش به یاری جهاد او می‌آیند. نیت می‌کند، نیتی به رنگ موهای سپید سرش: «صد میلیون تومان از فروش میوه‌هایم برای بچه های لبنان و غزه...» دوباره به گنبد نگاه می‌کند، با یاری آقا امام رضا‌ علیه السلام پ.ن: روایتی از انفاق باغدار شاندیزی کوثر نصرتی یک‌شنبه | ۲۲ مهر ۱۴۰۳ | مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام @mashhadname ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی| شنوتو | اینستا
📌 سرنوشت رهبران فلسطین چه سرنوشتی... آن در تهران، دیگری در رفح تصویر مربوط به آزادی یحیی سنوار در تبادل شالیت در سال 2011 است. آن زمان علی رغم محکومیت 5 حبس ابد یحیی سنوار، اما رهبری حماس و هنیه محکم ایستادند که سنوار باید جزو یکی از 1027 فلسطینی‌ای باشد که با یک سرباز به نام شالیت مبادله می‌شود.‌‌.. به قول شیخ صالح العاروری، اولین فرمانده شهید حماس در طوفان الاقصی که روز سی ام طوفان در بیروت ترور شد: ....وقتی به رهبران حماس نگاه می‌کنیم شهادت و ترور عاقبت همه آنهاست.... واقعا هم همین است، شما یک شخصیت ویژه و مهم‌ مقاومت فلسطین می‌شناسید که عاقبتش شهادت نبوده؟ این داستان تکراری فلسطین است‌‌... محسن فائضی @Thirdintifada جمعه | ۲۷ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
📌 همیشه در میدان آشناست. حتی با دوربین گوشی‌ام.‌ قبلا هم از او عکس گرفته‌ام.‌ با اولین نگاه یادم می‌آید کجا همین تصویر را دیده‌ام. در تجمع میدان شهدا، چند روز بعد شهادت سید حسن نصرالله. آنجا هم قاب عکس دو عزیز شهیدش را همراه داشت و بانوی چفیه به سر جوان همراهش بود. این بار با دیدنش ردیفی از سوال‌ها در ذهنم چیده شد. دلم می‌خواست بپرسم تا به حال در تشییع چند شهید شرکت کرده، دوست داشتم درباره پسرهایش و اینکه چطور آن‌ها را راهی کرده حرف بزنیم، کاش می‌شد بدانم از وقتی مادر شهید شده زندگی‌اش چه رنگ و بویی گرفته. امّا میان صدای بلندگوها و رفت و آمد مردم جایی برای پرسیدن این سوال‌ها پیدا نمی‌شود. گوشی را بالا می‌برم و اجازه می‌گیرم. چیزهایی را که در دست دارد مرتب می‌کند. تصویرش در صفحه گوشی‌ام می‌نشیند. نزدیک می‌شوم و طوری که بتواند با لب‌خوانی و اشاره حرفم را متوجه شود می‌گویم «خدا حفظتون کنه» و پیشانی‌اش را می‌بوسم. پاسخ همه سوال‌هایم را در یک عبارت جمع می‌کنم: همیشه در میدان.‌ حالا می‌توانم بروم و به دنبال روایت‌های پنهان میان این جمعیت بگردم. فهیمه فرشتیان چهارشنبه | ۲۵ مهر ۱۴۰۳ | مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام @mashhadname ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
📌 این روزها باید ماند حسابم را چک کردم؛ مردم ۴۰۰ میلیون واریز کردند. دمشان گرم.‌ رفتیم طرابلس برای خرید پتو. به زحمت چند کارگاه پتو فروشی پیدا کردیم. گران بود. طرف طمع کرده بود. كلا لبنان کشور وارداتیست نه تولیدی. همه چیز وارد می‌شود. الان چهارراه مولوی بود، ۳۰ هزار پتو را دو ساعته بار زده بودیم! لبنان زیرساخت جدی هم ندارد! در جنگ ۳۳ روزه بسیاریش نابود شد. الان برای لبنان تهدید زدن زیرساخت‌ها کارکرد نظامی ندارد! چیزی برای از دست دادن ندارند! طرابلس سنی‌نشین است. آنجا هم کمپ آواره‌ها به‌راه است. حزب عجب تشكيلات اجتماعی منظمی دارد. از تک‌تک آواره‌ها لیست مفصل دارد. عمراً کمیته امداد بعد از ۴۰ سال به گرد پایشان برسد! شیخ ظاهر ناهار ما را برد پیش اقوام. مریم خانم و همسرش در آمریکا زندگی می‌کنند. عجیب پولدارند. بعد جنگ هرچه شوهرش اصرار کرده به آمریکا نرفته! می‌گوید: «این روزها باید ماند.» برادرش نیز ۷۰-۶۰ نفر را در آپارتمانش جا داده. بسیاری از اعضا و طرفداران مسیحی و سنی حزب، آواره‌ها را در خانه‌هایشان اسکان داده‌اند. این اعجاز سیدحسن است در تسخیر قلب‌ها. لبنانی‌ها خیلی با کلاس‌اند! زیست اروپایی دارند. آواره‌هایشان هم شیک و تروتمیزند. جدای عربِ عراقی و حتی سوری‌اند. در کمک‌ها باید مراقب عزت نفس‌شان بود. تیپ‌ها اکثرا اسپورت با رنگ‌های شاد. عکس جماعت حزب اللهی ایران که همه یک شکل‌اند! مهدی گیر داده با دست غذا نخورم! و پیتزا را هم با چنگال بردارم! نمی‌توانم بدتر شد، سس پاشید روی تن و بدنم! لبنانی‌ها همیشه قهوه، سیگار و قلیان‌شان به راه است اما برای ما گران. فلافل ۳۰۰ هزار تومان! شاورما از ۵۰۰ هزار به بالا! مهدی سرویس کرده! ما را بسته به فلافل! معده‌ای نمانده! فعلا خرج هر نفرمان از ۴۰ میلیون زد بالا. خبر آمد موشک‌های حزب تلاویو را شکافته. ذوق کردیم. بمباران ضاحیه کم شده! صدای پهپادها هم نمی‌آید! نمی‌دانم چرا! سال ۹۸ که بیروت بودم، با محمدحسین (عضو حزب) رفیق شدم. چند روز است جواب نمی‌دهد. يحتمل جبهه جنوب است. دلم شور افتاده. واتساپ چک نمی‌کند. کاش می‌شد رفت جبهه جنوب. جواد موگویی t.me/javadmogoei شنبه | ۲۱ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
📌 کلاس مقاومت تا نگاهم بهشان می‌افتد دوربین گوشی را روشن می‌کنم.‌ صدا به صدا نمی‌رسد. با ایما و اشاره اجازه می‌گیرم. قبول می‌کنند و صاف می‌ایستند. نزدیک مادرشان می‌شوم. در گوشش می‌پرسم زائر هستند یا ساکن مشهد؟ جواب می‌دهد: «نه همین جاییم.» میان حیدر حیدرِ بلند جمعیت حرفم را هر طور هست می‌زنم: «خودشون گفتن مدرسه نریم یا شما بهشون‌ پیشنهاد دادین؟» این بار او اصرار دارد عقیده‌اش را میان شلوغی، واضح و شفاف بگوید: «خودم رفتم از معلم اجازه شون رو گرفتم، گفتم ما هر بار شهید بیارن می‌ریم‌.‌ حالا یک روز نرن مدرسه! مگه همه چیز رو تو کلاس یاد می‌گیرن؟» در این فاصله پسرش توانسته دو‌ پرچم لبنان و ایران را از کنار جایگاه اجرای برنامه بگیرد. خواهر و برادر با افتخار پرچم‌ها را تکان می‌دهند و به مادرشان اشاره می‌کنند که جلوتر بروند. امروز آمده‌اند اینجا تا رشادت و مقاومت یاد بگیرند. فهیمه فرشتیان چهارشنبه | ۲۵ مهر ۱۴۰۳ | مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام @mashhadname ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
در بازداشت حزب‌الله.mp3
33.83M
📌 🎧 🎵 در بازداشت حزب‌الله با صدای: یونس مودب محمدحسین عظیمی | راوی اعزامی راوینا @ravayat_nameh دوشنبه | ۱۶ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 فهرست پادکست‌ها ـــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا
عطر نان روایت فاطمه مهرابی، به قلم مریم پرسته‌زاد | مشهد
📌 عطر نان گرم صحبت درباره فعالیت‌های بازارچه‌ هستم و از میزان فروش و کمک‌هایی که برای جبهه مقاومت فرستاده‌ایم تعریف می‌کنم که برق چشمانش نظرم را جلب می‌کند. همیشه دوست داشت قدمی در راه مقاومت بردارد و کمکی به برادران و خواهران مظلوم فلسطین و لبنان کند. «نون بپز.» جمله را بی‌مقدمه می‌گویم؛ می‌دانم که نان و کیک و شیرینی می‌پزد و خوب هم می‌پزد. با تردید می‌پرسد: «چکار کنم؟» برایش بیشتر از بازارچه‌ها و میزان فروش و اثرگذاری این ایده می‌گویم و قرارمان می‌شود پخت تعداد محدودی برای آزمایش میزان فروش محصول. نان‌های گرم و تازه را با یک اسنپ به خانه‌ام می‌رساند. هنگام تحویل، راننده‌ که با لفظ لاتی صحبت می‌کند و پیداست بوی خوش نان‌ها گرسنه‌اش کرده، می‌پرسد: «آبجی نون‌ها فروشیه؟» با اشتیاق جواب می‌دهم: «بله؛ فقط قیمتش کمی بالاتره.» چشمانش را ریز می‌کند و با تردید می‌پرسد: «چطو؟ » جواب می‌دهم: «هزینه فروشش صرف کمک به جبهه مقاومت می شه.» پیداست خوشش آمده؛ این را لفظ "خواهر" که حالا جانشین کلمه "آبجی" شده می‌فهمم. می‌گوید: «خدا خیرت بده خواهر. جونم رو واسه فلسطین و لبنان می‌دم.» و یک نان برمی‌دارد. به قیافه و شخصیتش نمی‌آمد که برای جان‌فشانی در این راه آماده باشد. پیداست فهمیده این راه امتداد راه حسین (ع) است. نان‌ها را تحویل می‌گیرم و پیش از آنکه بغضم بشکند در را می‌بندم. پیامک واریزی، پول خرید سه نان است که تقریبا معادل کرایه رساندن نان‌ها تمام می‌شود. خدا را بابت زندگی در دوران این آدم‌ها شکر می‌کنم. راوی: فاطمه مهرابی به قلم: مریم پرسته‌زاد دوشنبه | ۲۳ مهر ۱۴۰۳ | مشهدنامه، روایت بچه محل‌های امام رضا علیه‌السلام @mashhadname ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی| شنوتو | اینستا
بیروت، ایستاده در غبار - ۸.mp3
13.94M
📌 🎧 🎵 بیروت، ایستاده در غبار - ۸ با صدای: علی فتحعلی‌خانی محسن حسن‌زاده | راوی اعزامی راوینا @targap سه‌شنبه | ۱۷ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 فهرست پادکست‌ها ـــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | ویراستی | شنوتو | اینستا