eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.3هزار دنبال‌کننده
544 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که دارد آرزو مریم، به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را کنار نفسِ خود، دارد می‌آید احمد و ساقی فقط داند، دلیلِ مستی و حال عجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را . «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را به پای «ایلیا» اُفتند یا در نار، می‌بخشد قسیمُ النار والجنت، به هر نفسی، نصیبش را فقط «دست خدا» کافی است، بی‌تیغ دودم، حتی به آنی رو کند، دست کلیسا و فریبش را چه می‌فهمد؟ زبانِ آن‌که بخشیده است، جانش را کلیسایی که با انجیل، پر کرده‌ست، جیبش را نبودی یا رسول الله! آن روز و در آن کوچه ببینی، حال و روزِ حیدر و یاس غریبش را نبودی با علی، آن روز بر بالین بانویش که آمینی بگویی، یا امین! «أمّن یُجیب»ش را خدا تنها خبر دارد، چه حالی دارد، آن وقتی که بیند عاشقی، بیمار در بستر، طبیبش را @raziolhossein
وضو بگیرم و در حال روزه با تکبیر کنم مباهله با دشمنان حی قدیر زبان حق شوم و آیة مباهله را به شأن فاطمه  و شوهرش کنم تفسیر ز قول دوست و دشمن شنو که این آیه به وصف اهل کسا از خدا شده تعبیر محمد وعلی و فاطمه، حسین و حسن که پنج در عددند و یکی چو حی قدیر پی مباهله کردند روی در صحرا یکی چو مهر فروزان چهار ماه منیر فتاد چشم نصارا به آن خدارویان که نور طلعتشان گشته بود عالم گیر مسیحیان پی نفرین پنج تن دیدند که نیست غیر هلاکت برایشان تقدیر همه به خاک قدوم پیمبر افتادند که ای ز جانب حق خلق را بشیر و نذیر به حضرت تو نصاری تمام تسلیم اند که تو بلند مقامی و ما تمام حقیر هزار مرتبه نفرین به دشمنان علی که می کنند در این آیه حیله و تزویر کنند فضل علی  را به دشمنی انکار خدای نگذرد از این خطا و این تقصیر چرا شدند فراری از این حقیقت محض چرا به سلسلة نفس خود شدند اسیر قسم به جان علی منکر مباهله را خدای لعن نموده، پیمبرش تکفیر گرفتم آنکه شود خصم منکر خورشید کجا به تابش انوار آن کند تأثیر فضائل علی از حد بود فزون چه زیان که بر مباهله منکر شوند یا به غدیر علی  کسی است که در جنگ بدر شد پیروز خدا به جنگ احد می دهد به او شمشیر علی  است فاتح احزاب و فاتح خیبر علی  است تیرالهی به قلب خصم شریر علی است بت شکن کعبه روی دوش رسول علی  به بیشة اسلام شد خروشان شیر علی  به جای نبی خفت و جان گرفت به دست کسی نیافت چو او این چنین مقام خطیر حدیث منزله چون آفتاب می تابد به این دلیل علی  بعد مصطفاست امیر وصی احمد مرسل کسی بود "میثم" که در تمام فضایل ورا نبود نظیر @raziolhossein
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ‌ الباب اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب رجز مأذنه‌ها لرزه به ناقوس انداخت راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوسته‌ست نان یک عده به گمراهی مردم بسته‌ست ننوشتند که باران نمی از این دریاست یکی از خیل مریدان محمد، عیسی است لاجرم چاره‌ای انگار به جز جنگ نماند قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند به‌رجز نیست در این‌عرصه یقین شمشیرست بر حذر باش که زنّار، گریبان‌ گیر است کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است بهراسید که این معرکه خون‌‌ریزتر است بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد با خود آورد به هنگامه عزیزانش را بر سر دست گرفته‌ست نبی جانش را عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند به صف‌ آرایی آن چند نفر خیره شدند پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده آفتابان ازل تا به ابد تابنده دفترم غرق نفس‌های مسیحایی شد گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد با طمانیۀ خود راه می‌آمد آرام دست در دست یدالله می‌آمد آرام دست در دست یدالله چه در سر دارد حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد ایها الناس من از پارۀ تن می‌گویم دارم از خویشتن خویش سخن می‌گویم آن‌که هر دم نفسم با نفسش مأنوس است آن‌که با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم او علی هست و محمد من و او خویشتنیم نه فقط جسم علی روح محمد باشد یک تنه لشکر انبوهِ محمد باشد دیگر اصلا چه نیازی‌ست به طوفان، به عذاب زهرۀ معرکه را اخم علی می‌کند آب الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند بادها گوش به فرمان عبایش گشتند می‌رود قصۀ ما سوی سرانجام آرام دفتر قصه ورق می‌خورد آرام آرام @raziolhossein
گیرم که آفتاب جهان ذره پرور است این بس مرا که سایۀ مهر تو برسر است دولت به کام و محنت گردون حرام باد تا ساغرت بگردش و تا می به ساغر است ای دل چرا به غیر خدا تکیه می‌کنی؟ امّید ما و لطف خدا از که کمتر است؟ بهر دو نان خجالت دونان چه می‌کشی؟ ای دل صبور باش که روزی مقدّر است خاطر ز گفتگوی مکرّر شود ملول الاّ حدیث دوست که قند مکرّر است فرخنده نامه‌ای که موشّح به نام اوست زیبنده آن صحیفه که او زیب دفتر است نامی که با خدا و پیمبر ز فرط قدس زیب اذان و زینت محراب و منبر است پشت فلک خمیده که با ماه و آفتاب در حال سجده روی به درگاه حیدر است شمس ضحی، امام هدی، نور هل اتی چشم خدا و نفس نفیس پیمبر است در آیۀ مباهله این مهر و ماه را جانها یکی و جلوۀ جان از دو پیکر است وجهی چنان جمیل که از شدّت جمال وجه خدا و جلوۀ الله اکبر است نازم به دست او که یکی ناز شست او از جای کندن در سنگین خیبر است با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم با برق تیغ، صاعقه‌ای بر ستمگر است جز راه او بسوی خداوند راه نیست یعنی که شهر علم نبی را علی،در است بر تارک زمان و مکان تاج افتخار در آسمان فضل: درخشنده اختر است قبرش درون دیدۀ آدم که چشم او در خاک هم بنور جمالش منوّر است آوازش از ورای زمان‌ها رسد بگوش تصویرش از فراز افق‌ها مصوّر است کمتر ز ذرهّ ایم و فزون تر ز آفتاب ما را که خاک پای علی بر سر افسراست وصف علی ز عقل و قیاس و خیال و وهم وز هرچه گفته اند و شنیدیم برتر است شد عرض ما تمام و حدیث تو ناتمام حاجت به مجلس دگر و وقت دیگر است طبع لطیف و شعر «ریاضی» به لطف و شهد شاخ نبات خواجۀ شیراز و شکّر است @raziolhossein
شعر از مه و مهر شب شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گم نشود پیوسته،سخن،سخن، سخن باید گفت آیات چو آفتاب از خاور نور نازل شده بر سینۀ پیغمبر نور ابناء و نساء و انفس اقدس حق یعنی حسنین و علی و کوثر نور آن پنج وجود صاحب عصمت حق یعنی همه عصار خلقت حق کردند فنا بنای اسقف بازی با هیمن شگفت و با هیبت حق مهری که به شأنش آمد از حق، «لولاک» روشن شده از جلوۀ رویَش، افلاک با یک زن و یک مرد و دو کودک آمد تا ریشۀ تثلیث برآرد از خاک دُردی کش جام درد باید بودن آگاه دل از نبرد باید بودن چون شیر خدا حقیقت حق محور در جنگ عقیده مرد باید بودن آن روز دو صف مقابل هم بودند تحلیلگر دلایل هم بودند آن سو همه در تجزیۀ یکدیگر این سوی ولی، مکمّل هم بودند فرماندۀ جنگ، مصطفی بود آنروز سردار سپاه، مرتضی بود آن روز لشکر، حسنین و فاطمه، پشتیبان در عرصه، سلاحشان دعا بود آن روز آن روز نه سنگ و چوب و نه سنگر بود نه نیزۀ جان شکار و نه خنجر بود پیروزی پنج تن به اهل نجران از باور بالندۀ بارآور بود با ذکر عَلَی الدّوام، آن پنج نفر کردند به پا قیام، آن پنج نفر با باور خود به مشرکین حجّت را کردند به حق تمام، آن پنج نفر فرمود نبی، علی ولی الله است خورشید ولایت و دلیلِ راه است زهراست دل من و حسن، دلبندم عشق است،حسین و عشق‌حق دلخواه‌است مهر آمد و پشت شب بیداد شکست اندیشه تثلیثی شیّاد شکست هنگام مباهله ز اِعجاز رسول هم اسقف و هم صلیب فولاد شکست اسقف که گل روی محمد را دید افتاد صلیبش از کف و جامه درید گفتا که به حق و راستی در انجیل حق کرده وجود اقدست را تایید با اهل جدل مجادله باید کرد با تیغ زبان مقابله باید کرد بر منطق وحی سر اگر نسپردند بی چون و چرا مباهله باید کرد شعر از مه و مهر شب‌شکن باید گفت از فاطمه و اباالحسن باید گفت تا خاطرۀ مباهله گُم نشود پیوسته،سخن،سخن،سخن باید گفت @raziolhossein
ز خصم تا که ببندی زبان پُر گِله را اقامه کن همه شب تا به صبح، نافله را از این جماعت پرگوی مدّعی نرسد کسی به خیر، که سر می‌بَرند حوصله را مسیح بود تو گویی که با حواریّون رسیده بود که پایان دهد مجادله را به شرح واقعه عهدین را کند تفسیر هم او که می‌شکند بندهای سلسله را کسی‌که آیت عشق‌است و عقل می‌فهمد ورای علم لدنّی، علوم حاصله را علیّ و فاطمه همراه با حسین و حسن چهار نور، از انوار ناب کامله را روانه کرد به محراب تا که بشناسند چهار رکن نماز نبی و عائله را به شأن پنج تن آورد جبرئیل از عرش شگفت آیۀ قرآنی مباهله را رها کن این همه دلداده را ز دلتنگی ببین اسیر نگاهت، هزار قافله را @raziolhossein
ای مهرتان به گردن افلاک سلسله ای وصف‌تان، حدیث کساء، نور، منزله بر من عطا کنید ز لطف و کرم صله تا واکنم زبان به حدیث مباهله زیرا که این حدیث، حدیثی مؤیّد است متن کتاب وحی خداوند سرمد است در این حدیث، جلوه کند نور پنج تن در این حدیث، گفته خدا با نبی سخن در این حدیث، نفس نبی گشته بوالحسن در این حدیث، ذات خداوند ذوالمنن وصف علی و فاطمه را می‌کند بیان خود قصّه‌ی مباهله را می‌کند عیان اینجا خدا مؤیِّد و حیدر مؤیَّد است نفس رسول دوش به دوش محمد است ممدوح ذات پاک خداوند سرمد است دستش در این مباهله در دست احمداست زهراست سمت دیگر پیغمبر خدا سر تا به پاست حیدرِ پیغمبر خدا نور نبی طلوع نموده ز چار سو دو سوی او، دو آینۀ حُسنِ ذات هو دو سیّد شباب بهشتی به پیش رو با ذات حق، نفس به نفس گرم گفت‌و‌گو تعبیر گشته از طرف ذات کبریا ابناءنا و انفسنا و نساءنا تا رفت دست‌شان برود سوی آسمان لرزید جان اسقف اعظم در آن میان می‌دید مرگ خویش به نفرین‌شان عیان فریاد زد که آی تمام مسیحیان! اینان اگر به شکوه لبِ خویش وا کنند ما را به قعر آتش دوزخ رها کنند این پنج تن تجلّیِ انوار داورند یک روح واحدند که در پنج پیکرند این پنج تن نه پنج نفر، پنج محورند یک قرص آفتاب و دو ماه و دو اخترند دیدم به چشم خویش که این پنج‌تن یکی‌ست زهرا،علی،رسول،حسین و حسن یکی‌ست این آیه در فضیلت آل پیمبر است حرف از نساءناست که زهرای اطهر است زهرا که در کتاب خداوند کوثر است از هرچه گفته‌اند و نگفتند برتر است زهراست گوهری که خدا قدردان اوست قرآن کتاب مدح و نبی مدح‌خوان اوست دراین مباهله، که چو خورشید منجلی است معلوم شد علی‌ست نبی و نبی علی است دارای این مقام، نه دوم نه اوّلی است والله در کنار پیمبر، علی ولی است در ملک بی حدود ولایت اگر کس است یک آیۀ مباهله بر عالمی بس است @raziolhossein
میان باطل و حق باز هم مجادله شد گذاشت پا به میان عشق و ختم قائله شد محمد آمد و اهل کساء را آورد ورق ورق کتب کفر ، برگ باطله شد محمدآمد و با پنج پاسخ محکم جوابگوی هزاران هزار مسئله شد چه دید اسقف نجران درون انجیلش که بین راه پشیمان از این معامله شد خدا به خلق جهان حرف آخرش را زد و حرف آخر او آیه ی مباهله شد @raziolhossein
کس را نبود و نیست ، توانِ مقابله تا مرتضاست یک طرفِ این معادله نصرانیان و صومعه لرزند یک به یک تا نام مرتضاست میان مباهله تصریحِ  نَصِّ"انفسنا" داد می زند مابین مصطفی و علی نیست فاصله در بدر و خیبر و اُحد و لیله المبیت دستِ علیست در همه جا ختم غائله دنیا پُر از کتاب شود هم نمی شود پیش خطی ز خطبه ی او ، غیرِ باطله از او سوال کردن ما ، محضِ گفتگوست ورنه جواب را بدهد قبلِ مسئله دست خداست دستِ علی ، ما گرفته ایم آری ز دست هایِ یدُاللهی اش صله کار خداست مدح علی ، کارِ عقل نیست عاجز بُوَد ز فهمِ مقامش ، مُخیَّلِه @raziolhossein
نظر به گفتۀ "جرداق"، هم نظیرش نیست دل کدام مسیحی مگر اسیرش نیست؟ علی مسیح زمانه ست، آن مسیحی که چهارمین فلک اندازه ی حصیرش نیست دوجا به دست نبی دست او گره خورده ست علی مباهله اش کمتر از غدیرش نیست! فدای انفسنایی که در کلام خدا به جز علی احدی مرجع ضمیرش نیست هوای حضرت عیسا دمی‌ست سلمان را نمیرد آنکه کسی جز علی امیرش نیست @raziolhossein
ای بر دل عشّاق، امیر! ادرکنی مات رخ تو شاه و وزیر! ادرکنی ای در تو عطای هل‌اتی! من بی‌تو، مسکین و یتیمم و اسیر، ادرکنی @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴صلی الله علیک یا اباعبدالله🏴 بسم الله الرحمن الرحیم کیمیائی است عجب تعزیه‌ی شاه شهید که نباید ز کسی منت اکسیر کشید پس از گذشت روز ها و ماه ها بار دیگر نسیم دلربا و جانفزای ماهِ عزای سیدالشهدا علیه السلام بر دل و جان نوکران درگاه ملک پاسبانش روح تازه ای میبخشد نزدیک است روزی که فرشتگان آسمان به امر خالق منان پیراهن خونین سیدالشهدا علیه السلام را در عرش بیاویزند و ... جن و بشر و حور و ملک اشک بریزند همچنان که تا امروز این چراغ پرفروغ و بی زوال روشنای راهِ عالمیان بوده امسال نیز پر فروغ تر از هرسال راهنمایی میکند و بدا بحال آن گمراهانی که خود را از نور این چراغ هدایت محروم سازند و از راه به در شوند  و سر از چاه درارند ما نیز امسال با استعانت از صدیقه کبری حضرت زهرا سلام الله علیها تلاش میکنیم تا دیده‌گانِ بیشتری را به انوار مصباح الهدی روشن نماییم باشد که این نوکری مرضی حضرت زهرا سلام الله علیها  قرار بگیرد و تسکینی بر قلب داغدار بقیة الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد التماس دعا @raziolhossein1 @raziolhossein
آی عاقلا آی عاقلا بیاین بیرون از خونه منو تماشا بکنین به من میگن دیوونه از کوچیکیم تا به حالا یه دوست خوبی داشتم به پای این دوست خوبم جوونیمو گذاشتم عشق‌ای عالم دروغه عشق حقیقی اونه عشقا دیگه تو خالیه تو این دور و زمونه اسم مقدسش دل و می‌لرزونه به قرآن من چی بگم دیوونه‌ها بهش میگن حسین جان به جون مولا این آقا انقده مهربونه درد ما رو خبر داره هرچی بگی می‌دونه تو هر دلی جا داره و تو هر خونه راه داره خاطرشو خیلی می‌خوان خیلی خاطرخواه داره مردای عالمو ببین که مردشن به مولا تموم پیغمبرامون خاطرخواشن به مولا بیچاره‌ها افتاده‌ها مرده ی یک نیگاشن اونایی که اهل دلن عاشق کربلاشن میگن یه مشت تو کربلا خیمه‌هاشو سوزوندن با اون آتیش سوزی دل بچه‌ها شوسوزوندن مرحوم @raziolhossein
پیش به‌ سوی حسین پیش به سوی حسین راه نجات است این راه نجات است این پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم راز حیات است این راز حیات است این دست به پرچم بگیر چشم به پرچم بدوز پادوی این خانه باش از قُربات است این گریه اگر میکنی کم نشمارش رفیق بر سرو صورت بکش آب فرات است این هرکه به هیات رسید از پل آتش گذشت فرش حسینیه نیست‌ عین صراط است این گریه برای حسین اصل عبادات ماست واجب قلبی ماست صوم و صلات است این روی نیازم کجاست روی حسین است و بس رو به خدا کرده ام جلوه ی ذات است این پای عزای حسین سنگ بخور از همه غم به دل خود نده قندو نبات است این خرج من و تو شده خون گلوی شریف خرج عزایش کنید فوق زکات است این پیرهن پاره اش آمده بر طاق عرش فاطمه از حال رفت نَقل روات است این شان بزرگی او سدره ی عرش خداست نه روی کهنه حصیر مال دهات است این! @raziolhossein
پاگیر ماتمیم..،عقب هم نمی کشیم عمری گذشت و دست از این غم نمی کشیم از بس شبانه دور و بر شمع میپریم باران اشک هم برسد..،نم نمی کشیم ای کشتی نجات!تویی مایه ی حیات ما بی جهت تو را به رُخ یَم نمی کشیم شرط گرفتنِ پرِ شال‌اَت..،طهارت است ما بی وضو که دست به پرچم نمی کشیم سرمایه ای به جز تو اگر سهم ما شود پس میدهیم..،حسرت دِرهَم نمی کشیم داغ تو روح خام گدا را قوام داد هرگز بدون هُرم غمت دم نمی کشیم عشق تو را همین که چشیدیم..،کافی است نقشه برای سفره ی حاتم نمی کشیم امروز زنده ایم اگر..،کار فاطمه است بی لطف او..،به ماه محرم نمی کشیم ما را کسی نخواست..،فدای سرت نخواست تا با تواییم..،منت همدم نمی کشیم تا آب‌های کُلمَن اطراف صحن هست خود را به سمت چشمه ی زمزم نمی کشیم اندوه دوری‌ از تو بلا شد به جانمان ما از فراق کربُبلا کم نمی کشیم . . از بعد آن که شمر به زلف تو چنگ زد شانه به هیچ گیسویی،محکم نمی کشیم اوج تحمل دل ما..،نعل تازه است... دیگر به ساربان و به خاتم نمی کشیم @raziolhossein
دیدم به خواب ، آن آشنا دارد می آید دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید دیدم كه با شال عزا و چشم گریان مولایمان صاحب عزا دارد می آید  تو بانی این روضه ای دریاب ما را آغوش خود بگشا گدا دارد می آید   آقا سوالی داشتم، از سمت گودال آوای وا اُمّا چرا دارد می آید  آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر یك خنجر تیز از قفا دارد می آید  آتش به جان خیمه ها افتاده از درد پایان تلخ ماجرا دارد می آید  همراه با آن قافله با دست بسته یك خانم چادر سیا دارد می آید  @raziolhossein
بدون تو شب و روزم نمی شود سپری به جز تو از تو نداریم خواهش دگری    به عمق داغ تو واقف نگشته سوخته ایم همین قَدَر که شنیدیم روضه ای گذری    نه شعر که سخن ساده پیش تو سخت است به غیر گریه ندارم برای تو هنری    ز اشک دیده خود کسب معرفت کردم تو را شناخته ام با مبانی نظری    اگر غلط نکنم اوج سرّ لولاکی طفیل هستی عشقند آدمی و پری    اگرچه یوسفی اما من به شیوه ای دیگر من آمدم سر بازار تو مرا بخری    زهیر را وسط خیمه اش ز خود بردی نمی شود بروی جایی و دلی نبری    از آن زمان که دم علقمه قدت خم شد شده ست مبدا تاریخ هجری قمری   @raziolhossein
عاشق به اینجا آمدم عاشق ازینجا میروم نوکر به دنیا آمدم نوکر ز دنیا میروم قبل از تمام نوکران  زهرا به هیات می‌رود وقتی به روضه می‌روم دیدار زهرا می‌روم من دوست دارم‌ روضه را چون خانه ی امن من است غمهام یادم می‌رود تا پیش آقا می‌روم این کوچه آن کوچه حسین  این خانه آن خانه حسین مجنونم و دنبال او صحرا به صحرا می‌روم صدسال عارف هرچه کرد آخر نشد کارش درست من این مسیر سخت را با گریه حالا می‌روم مولا تنزل میکند  نوکر ترقی میکند او رفته در گودال و من بالای بالا می‌روم وقتی که چشمم بسته شد ارباب خاکم میکند تا خانه ی قبر خودم کی گفته تنها می‌روم؟! یک چند وقتی میشود راهم نداده کربلا از برکت نام حسن امسال اما می‌روم زینب صدا می‌زد حسین خون گریه کن برحال من دارم کنار قاتلت تنهای تنها می‌روم @raziolhossein
قلبم از بردن نامت ضربان می گیرد فقط از روضه وجودم هیجان می گیرد "بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری" تن پوسیده ام از عطر تو جان می گیرد قد کمان نوکر پیر تو بنازم که هنوز چون جوانی دم تو سینه زنان می گیرد کام ما را به جنون تربت تو باز نمود شاعرت از نفست فن بیان می گیرد قوت قلب جهان است زمین حرمت عشق در کرببلا تازه زبان می گیرد روضه ی هفتگی ام زندگی ام داده حسین بی عزای تو دلم رنگ خزان می گیرد خون رگ هام فدای تنِ درهم شده ات خونم از گریه برایت جریان گیرد روزی اشک مرا خواهرتان امضا کرد مادرت دست دعا بر سرمان می گیرد @raziolhossein
در عالم ذر خدای باری.. با شیعه گذاشته قراری گفتیم به غربت تو لبیک گفتیم به ماتم تو آری چون روی تورا به عرش دیدیم.. رفتیم به سجده اختیاری! مادر که حسین گفت..گفتم.. چه اسمِ عجیبِ گریه داری! منت سر تو گذاشتیم و.. منت سر ما نمی‌گذاری! خیر از دوجهان نبینی ای چشم.. از داغ حسین اگر نباری بر گریه کنان تو حسین جان جز گریه مباد کار و باری! نذر موی اکبر تو قومی نذر موی دخترت تباری مرداب شدیم و گریه کردیم با گریه شدیم رود جاری از برکت پرچم عزایت روی سر ماست سایه ساری دکّان نزدم کنار نامت دور است ز عشق،هر قماری مشکیِ تو کرده ایم بر تن به به! جانم! چه افتخاری! گریه کن تو پیمبرانند ما نیز دراین وسط غباری ما لایق دوزخیم اما.. داریم به تو امیدواری ما چشم امید بر تو داریم از این و از آن چه انتظاری؟! افسوس نمی‌شود بفهمیم.. مارا چقدَر تو دوست داری! بگذار که کربلا بمیرم چون با تو خوش است همجواری هرسال به شوق اربعینت.. کارم شده ثانیه شماری . . بعد از تو اسیر گشت زینب بعد از تو چه روز و روزگاری؟! سخت است برای دختر تو بی سایه ی تو شتر سواری @raziolhossein
سلام ماه محرم سلام ماه حسین ... نوشته اند مرا سائل نگاه حسین هزار شکر که هستیم در پناه حسین نشسته ام که بسوزم ز سوز آه حسین سلام ما به شهی که ز صدر زین افتاد بلند مرتبه عرشی که بر زمین افتاد نیامدم به حسینیه اش به شوق ثواب... رساندم عرض سلامی به محض دیدن آب هزار مرتبه شستم  دهان به مشک و گلاب دو بیت روضه بخوانم برای طفل رباب سلام ما  به حسین و به پاره ی جگرش ... که داد حرمله پایان،  به عمر مختصرش ... سلام ما به حسین و وفای سردارش کسی که سر بدهد پای پرچم یارش ... گره گشای جهان می شود گرفتارش به دستگیری ما آمده علمدارش ... کسی که ساقی تشنه شده ست عنوانش بسوی خیمه کشد مشک را به دندانش سلام ما به حسین و کتیبه و علمش به استکان و به چای اش، به آن بساط غمش سلام ما به جگر پاره های محترمش سلام ما به علی های درهم حرمش... که هر دو خیمه رسیدند با اگر اما یکی به روی عبا و یکی به زیر عبا سلام ما به حسین و عقیله خواهر او که خواند خطبه کنار  سر مطهر او سلام به حیا و غرور  همسر او گرفت بوسه تلخی به زحمت از سر او سلام ما به سری که به این و آن دادند که قبل دخترش او را به خیزران دادند @raziolhossein
چقدر نام تو زیباست یا امام حسین غم تو دلخوشیِ ماست یا امام حسین غرض زخلقت من نوکری برای تو بود مرا چه کار به دنیاست یا امام حسین زکودکی پدرم یاد داد سینه بزن بگو که جای تو اینجاست یا امام‌حسین غلامی سر کوی تو عین آقایی است خوش‌آن که عبد تو مولاست یا امام‌ حسین خدای عزَّوجل سروری عالم را فقط برای تو میخواست یا امام‌ حسین تفاوت تو و شاهان روزگار این است حکومت تو به دلهاست یا امام‌ حسین چقدر عاشق و دیوانه در جهان داری در اربعین تو پیداست یا امام حسین به حُر که راه تو را بست هم نبستی راه که جز تو اینقدر آقاست یا امام حسین سرآمد همه شد هر چه منتسب به تو شد گواه، تربت اعلاست یا امام حسین زِگوشه گوشه شش گوش تو به گوش آید که این حرم حرم الله‌ست یا امام حسین هزار سال زِاُفتادنت گذشت و هنوز... لوای عشق تو برپاست یا امام حسین (به روضه های حسینم بلند گریه کنید) سفارش خودِ زهراست یا‌ امام‌ حسین ز تلّ زینبیه داشت خواهرت می دید سر لباس تو دعواست یا امام‌حسین چقدر نیزه مگر خورده ای که زینب گفت تنت (مُقَطَّعُ الاَعظا)ست یا امام‌حسین رسید شمر زراه و نشست روی تنت نگفت مادرت اینجاست یا امام‌حسین @raziolhossein
آرامش زمان و زمین کیست جز حسین روی رکاب عشق نگین کیست جز حسین اصل وجود و چشمه‌ی جود و جهان جود اصلا بگو بهشت برین کیست جز حسین شاهی که با تمام کرامت به دشمنش در قتلگاه داد نگین کیست جز حسین شاهی که تخت سلطنتش روی نیزه بود فرمانروای نیزه نشین کیست جز حسین گفتم کجا برم ز گرفتاری ام پناه فرمود فاطمه که ببین کیست جز حسین یعقوب گریه ای که به بالین یوسفش در کربلا فتاد زمین کیست جز حسین @raziolhossein
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است هرگاه گیر کردیم ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است . . اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! @raziolhossein
نامه نوشتم که میا  آزار می بینی در این بلا آباد ، غم بسیار می بینی تو حرف بد نشنیده ای،  ای  با ادب برگرد بی حرمتی از قوم بر کردار می بینی از علقمه که بی برادر آمدی خیمه اشک مرا در پشت این اصرار می بینی خار از کف پای رقیه  می کشد زینب  این صحنه را با دیده ی غمبار می بینی لعنت به خولی  با تو کاری می کند روزی از روی نیزه دخترت را تار می بینی کارت به جایی می رسد در کوچه های شام گیسوی خود را دست نیزه دار می بینی این داغ ها را می شود طوری تحمل کرد یک آسمان غم در نگاه یار می بینی حرف از اسارت می زدند اوباش در کوفه وای از غمی که در صف اغیار می بینی گفتم زبانم لال شد، پرده نشین ها را با دست بسته در کف بازار  می بینی دل تنگ من بودی، بیا بازار قصابان روی قناره ها مرا بر دار می بینی @raziolhossein
بگو حسین که این زنگ خانه ی زهراست بگو حسین که این اسم اسمِ خاص خداست بگو حسین که اسمش عجیب شیرین است بگو حسین که قند مکرّر لب‌هاست فقط به یک نفر آن‌هم حسین گفتم چشم من اختیار دلم دست سیدالشهداست به شکر اینکه به ما اذن نوکری داده تمام عمر اگر سجده اش کنیم سزاست من از حسین به غیر خودش نمیخواهم ز یار غیر خودش خواستن خطاست خطاست آهای نوکر آقا مراقب خود باش! که در مسیر تو صدجور بازی دنیاست اگر حسین تو را رد کند زبانم لال پناهگاه تو از این به بعد کیست؟! کجاست؟! هزارسال به عرش است پرچم این شاه هزار قرن دگر نیز پرچمش بالاست به روز حشر که مردم فراری اند از هم همه به دور حسینیم صحنه اش زیباست برای کرببلا ثبت نام در روضه ست بگو حسین قلم دست حضرت آقاست میان آن‌همه زخم و میان آن‌همه خون هنوز بر نی زیباییِ رخت پیداست.. @raziolhossein
چنان که داده خدا اختیار را به حسین بده عنان دل بیقرار را به حسین ببین چگونه دعا مستجاب خواهد شد فقط قسم بده پروردگار را به حسین یقین به کام تو خواهد گذشت هر روزش سپرده باشی اگر روزگار را به حسین خودش دوباره تو را زود می‌برد به حرم تو عاشقی کن و بسپار کار را به حسین چنان که جانب خورشید می‌رود ذره خدای من! برسان این غبار را به حسین اگر محبّ حسینی نترس از محشر چرا که داده خدا اختیار را به حسین @raziolhossein
مسلمان نیست هر کس که مسلمان محرم نیست میان سفره ی شیعه به جز نان محرم نیست فدای میزبانی که هزار و چارصد سال است نگفته هر که آلوده است مهمان محرم نیست مبارک تر از این غم را ،نمی بیند دگر دنیا پشیمان می شود آنکه پریشان محرم نیست در آن ماهی که جان داده ، به خلق الله جان بخشد کسی با دست و دلبازی ِ سلطان محرم نیست الا کشتی آرامش ، نیا دور و برم اصلا مرا آرامشی خوش تر ز طوفان محرم نیست تمام خاطرات بی نظیر من از این شبهاست برایم هیچ دورانی،  چو دوران محرم نیست ندیدم در تمام عمر شیرین تر ازین اشکی برایم هیچ بارانی چو باران محرم نیست نوشته سر در جنت خدا : اينجا حسینیه است و اصلا جای جز خانه به دوشان محرم نیست چه دیده مادرش در قتلگاه ، اینگونه می گرید کسی چون حضرت زهرا پریشان محرم نیست @raziolhossein