eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چنان تیری شدند از چله ی زینب رها با هم چنین رفتند راه عشق را تا انتها با هم برای اذن میدان التماس شاه میکردند به امر زینب افتادند روی دست و پا با هم به یاری نوه در کربلا مادربزرگ آمد قسم دادند دایی را به زهرا یکصدا با هم چنان جنگاوری هاشان به دایی هایشان رفته که میدان میروند عین حسین و مجتبی با هم سرود عشق سر دادند و سر دادند پای عشق ِ به خون افتاده اند از یاری خون خدا با هم به پاشان گرد و خاکی پا شد اما کوفیان دیدند دو تا خورشید را در آسمان کربلا با هم از آنجائیکه جنگ کربلا جنگ ولایت بود زدند این طفل ها را دشمنان مرتضی باهم پس از اکبر دگر روی تمام دشمنان وا شد به این علت به آنها حمله میشد بارها باهم عقیله لحظه ای از خیمه اش بیرون نمی آید اگر سرهای طفلانش ز تن گردد جدا با هم یکی فرق سرش زخمی یکی پهلوش خون آلود عجب ارثیه ای بردند آقازاده ها با هم دلش آتش گرفت و سوخت زینب آن زمانی که کنار خیمه آوردند جسم هر دو را با هم سر جسم پسرها مادر از اندوه اکبر خواند و بعدًا در مدینه یاد اکبر کرد بابا هم اگرچه سنگ ها از هم جدا کرده ست آنها را ولی بر روی نی رفتند تا شام بلا با هم و  زینب گفت به ام البنین ؛ بهتر پسرهایم.. نبودند و ندیدند از غم بزم شراب آهم @raziolhossein
یک زن آمد که از او عشق مصور شده است دو پسر داشت ولی صاحب لشکر شده است دو کفن پوش دو پروانه دو شمشیر به دست دو ذبیح اند که او حضرت هاجر شده است داغ فرزند ، که زانوی پدر را لرزاند سهم این مادر دلخون دو برابر شده است مادر صبر ، عجب خیمه نشین شد وقتی غرق در خون بدن آن دو کبوتر شده است چه خجالت زده گردید برادر از او چه خجالت زده خواهر ز برادر شده است . . صوت مظلوم که برخواست به او خندیدند همه ی درد همین بود که خواهر شده است @raziolhossein
بزرگ آفرینش اوج اعجاز خدا زینب به یک پیکر تمام خمسه‌ی آل عبا زینب عبا، یعنی حجاب روی اصحاب کسا زینب و شد تفسیر کا و ها و عین و صاد و یا زینب چی میفهمیم از زینب و ما ادراک ما زینب چه میفهمیم از آن آیینه‌ی خیر النسا زهرا از آن پا تا به سر حیدر از آن سر تا به پا زهرا از آن در کوفه پیغمبر از آن در کربلا زهرا از آن در خَلق و در منطق از آن خُلق  و صدا زهرا بلی گفتیم یا زهرا اگر گفتیم یا زینب کمی از ماتمش اوج مصیب بود عالم را به اشکش اشک میریزیم ایام محرم را کتیبه چادرش، از معجرش داریم پرچم را از او داریم عزای اشرف اولاد آدم را بزرگ بانوان ام المصائب ربنا زینب زنی از خیمه نازل شد زنی سر تا قدم قران وجودش سوره‌ی توحید روحش سوره‌ی انسان زنی چون کوه پابرجا زنی در کسوت مردان که چون خورشید عمری در حجاب نور خود پنهان قمر آورده با خود سوی میدان بلا زینب دو ماه آورده همراه خودش چون قاسم و اکبر دوتا مانند جدهاشان دوتا جعفر دوتا حیدر که عمری سرفراز از نامشان باشد همین مادر رجز خواندند شد با این رجز در کربلا محشر میان خیمه اما دست دارد بر دعا زینب برایش اشک میریزد فرات و دجله جیحون هم به گرد عشق او هرگز نخواد بود مجنون هم که خود آواره اولادش برای عشق در خون هم برای پیکر طفلان نرفت از خیمه بیرون هم به بالین علی رفته است اما تا کجا زینب @raziolhossein
حلقه زدن به خیمه‌ی ماتم شروع شد یا صاحب الزمان! غم عالم شروع شد در مجلس عزای حسینم خوش آمدید این را که گفت فاطمه، این غم شروع شد شکر خدا که با گذر از روزهای سخت ما زنده مانده‌ایم و محرم شروع شد این خیمه‌ی عزاست که آرام پا گرفت این اشکِ نم نم است که کم کم شروع شد در کوچه روی سردرِ هر خانه پرچمی‌ست یعنی صفای روضه‌ی ما هم شروع شد در پای دسته‌ها به لبِ پیرمردها "باز این چه شورش است و چه ماتم " شروع شد ماه محرم آمد و وقت گریستن با مخزنُ البُکاء و مقرَّم شروع شد ای مستمع! بیا به عزا دیر می‌رسی مداح روضه خوانده، بیا، دم شروع شد یک قطره هم ز مهریه‌ی مادرش نخورد اشک فرات و دجله و زمزم شروع شد کارِ بریدنِ سرِ حضرت تمام شد دعوا ولی برای دو دِرهم شروع شد... @raziolhossein
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما معطر است به ذکر حسین محفل ما به زرق و برق جهان دل نبسته‌ایم دمی خوشیم تا که همین نوکری‌ست حاصل ما برای سینه زنان تا ابد همین کافی‌ست همین که ذره‌ای از تربت است در گِل ما صدای پای محرم به گوش می آید.. دوباره عکس ضریح است در مقابل ما گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت... از این به بعد حسین است صاحب دل ما @raziolhossein
زندگی یعنی نفس یعنی هوا یعنی حسین زندگی در اصل یعنی کربلا یعنی حسین زندگی یعنی رفاقت با خدا یعنی حسین زندگی عشق است آری عشق ما یعنی حسین اولین حرفی که وارد شد به دفتر حرف اوست آنچه خواهد ماند با مردم در آخر حرف اوست بر زبان عالم از ذر تا به محشر حرف اوست ابتدا یعنی حسین و انتها یعنی حسین یوسف من نیست از کنعان ، عزیز کربلاست عشق من هم سرزمین اشک خیز کربلاست لابلای هر مناجاتم گریز کربلاست شرط مقبولیتم پیش خدا یعنی حسین هرکجا نفس ضعیف افتاد دنبال هوا با حسین بن علی کردیم تجدید قوا در لغت باید بگویم معنی درد و دوا درد ، دوری از حسین است و دوا یعنی حسین کیست آن که بر همه عالم امیری میکند سربلند است آن که پیشش سر به زیری میکند کیست در بن بست آخر دستگیری میکند دست گیر مردم بی دست و پا یعنی حسین پیش هر کس رفتم از کربوبلایش دم زدم یا حسین گفتم به درد مادرم مرهم زدم هر کجا که بوسه بر دستان بابایم زدم با شعف گفتم به خود این پینه ها یعنی حسین گبر اگر دنبال کار او بیافتد عابد است گر مسلمانی هواخواهش نباشد ملحد است اکبر و اصغر ندارد ، ذات ، اینجا واحد است روی سینه باشی یا پایین پا یعنی حسین شان نوکر کلفتش بالاتر از صد پادشاه شاه عالم بود و گیر افتاد بین قتلگاه شد پناه هر دو‌عالم زینبش بی سر پناه شاه بی انگشتر کربوبلا یعنی حسین @raziolhossein
شاکله‌ی اِنَّما ، قابِ دعا زینب است گنج نهان جهان ، سِرِّ خدا زینب است اُسوه‌ی ایوب‌ها ، وقت بلا زینب است بر لب ما بهترین ، زمزمه "یا زینب" است ما همگی نوکریم ، سرور ما زینب است دُرِّ گران‌سنگ حِلم ، بین صدف دیده شد در دل دریای صبر ، موج شعف دیده شد دفتر خِلقت نوشت: لوح شرف دیده شد پای ضریح دمشق ، شاه نجف دیده شد زائر هر روزِ آن ، شخصِ اَبازینب است از برکات علی ، هیچ فقیری نماند پای همین سفره ها ، فاطمه ما را کشاند دست گدا را گرفت ، پیش حسن‌جان رساند سائل این خانه را ، نزد حسینش نشاند کارِ پذیرایی از ، این همه با زینب است محور عرش است او ، اهل جنان شاهدند ساحت صبر است او ، مُلک و مکان شاهدند راوی فتح است او ، نُطق و بیان شاهدند مادر اشک است او ، گریه‌کنان شاهدند اهل بکا واقفند ، اُمِّ بُکا زینب است مایه ی آرامشش ، بوده صدای حسین سایه ی امنیتش ، بوده عبای حسین زندگی‌اش وقف شد ، وقف برای حسین هرچه که در چَنته داشت ، کرد فدای حسین قُلّه ی ایثار گفت: کوهِ وفا زینب است واژه ی مظلوم را ، اول غربت نوشت هرچه بلا دیده بود ، وقت اسارت..، نوشت قصه‌ی اندوه را ، با چه شهامت نوشت با قلم گریه اش ، شعر مصیبت نوشت روضه‌ی منظوم در ، کرببلا زینب است اهل و عیال حسین ، در دل آزار بود کوفه و شامات بود ، کوچه و بازار بود در دل نامحرمان ، کارِ حرم زار بود تا خودِ بزم یزید..، شمر جلودار بود همسفر خولی و ، حرمله ها ، زینب است در وسط بزم کُفر ، ساحت ایمان شکست حرف کنیزی که شد ، قلب یتیمان شکست با لگد خیزران ، حُرمت قرآن شکست ضربه چنان سخت بود ، آن همه دندان ..،شکست دغدغه‌ی قاریِ تشتِ طلا..،زینب است @raziolhossein
من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم آیینه جز حسین، برابر نداشتم وقتی صدای غربت «یاسین» بلند شد در خاطرم، به جز غمِ «کوثر» نداشتم در خلوت خیال خودم، اشک ریختم اما به هیچ رو، مژه‌ای تر نداشتم این‌قدر بی‌وفایی و، این‌قدر بی‌کسی در نیم‌روز واقعه، باور نداشتم دریای بی‌کرانِ شهادت، که موج زد من در صدف، به غیر دو گوهر نداشتم... تا جامۀ شهادتشان را، به تن کنند چشم از جمال روشنشان برنداشتم ای باغبان عاطفه! از من قبول کن غیر از دو ارغوانِ معطّر نداشتم سهم من، از تمام چمن، شد همین دو گل شرمنده‌ام که هدیۀ دیگر نداشتم! تا در رکاب عشق، نگفتند ترک سر از زانوی مشاهده، سر برنداشتم... در سایه‌سار خیمه، نشستم پس از وداع تاب نگاه‌های برادر نداشتم پرواز تا حضور برادر، محال بود می‌سوختم ز هجر، ولی پر نداشتم چشم و دلم به باغ گل امروز روشن است شکر خدا «دو لالۀ پرپر» هم از من است @raziolhossein
افزون ز تصور است شیداییِ من این حال خوش و غم و شکیبایی من می‌بخشی اگر کم است اما بپذیر این هم دو پسر تمام داراییِ من @raziolhossein
زینب که على با جلوات دگرى‌ست زهراى بتول در حیات دگرى‌ست از عشق حسین و فیض هم‌صحبتی‌اش او نیز سفینةالنّجات دگرى‌ست مرحوم @raziolhossein
پشیمانم که راه چاره بر روی شما بستم سراپا حیرتم! از خویش می‌پرسم چرا بستم؟ عزیز فاطمه! دیر آمدم اما قبولم کن خدا داند که از این پس به عهد عشق پابستم.. خدا می‌خواست از ظلمت به سوی نور پر گیرم سر شب تا سحر دل را به بال التجا بستم جدال عقل بود و عشق، پشت خیمۀ تقدیر که دست نفس را از پشت با لطف خدا بستم فرات اشک می‌جوشد ز چشم سر به زیر من که بر کام عطشناک تو راه آب را بستم اگر فرمان دهی، حُرّ پیش‌مرگ اصغرت گردد کمر بهر دفاع از عترت آل عبا بستم دعا کن تا شهادت وا کند آغوش جان بر من که چشم آرزو بر هرچه جز این مدعا بستم @raziolhossein
بر آن شهیدِ غریبِ به خاک و خون غلطان رواست چشم جهان تا ابد شود گریان چرا که گریه کند روز و شب امام زمان (روایت است که چون تنگ شد بر او میدان بماند از حرکت ذوالجناح و از جولان) نه قلب اهل حرم تاب آن مصیبت داشت نه چشم های عطش خیز خواب راحت داشت نه آن امام دگر یاوری به غربت داشت (نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت) هجوم نیزه و شمشیرها فزون گردید صدای هلهله از شش جهت برون گردید زمین به لرزه درآمد به رنگ خون گردید (هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب واژگون گردید) ز خاتم همه پیغمبران نگین افتاد شکوه قامت آن محشر آفرین افتاد ز جمع آل کسا نور پنجمین افتاد (بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد) @raziolhossein