eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
528 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدیجه بذل کند مال و حق دهد کفنش حسین جان دهد و می‌برند پیرهنش بلی که پنج کفن را به شش نفر ندهند حسین می گذرد بهر مادر از کفنش @raziolhossein
  با نام "خدیجه" هر لبی وا بشود خشنود دل حضرت زهرا بشود. درباره او رسول اکرم فرمود: هیهات که چون "خدیجه" پیدا بشود @raziolhossein
تو را کدام مدیح آورم که شخص رسول توراست همسر و دختر توراست شخص بتول زبان به اشهد اگر وا کنی کرامت توست فروع حسن تو کافی است بر قبول اصول کدام پله علم است تا که ذیل تو نیست؟ غلام کوی تو معقول و خادمت منقول به ضرب سکه کجا شان ضرب شمشیر است؟ جز این درم که علی از کرم نموده قبول زبان بگو به دهان سنگ شو حمیرا را که این فضیلت عظمی نمی‌رسد به فضول کسی به معرفت دختر تو راه نیافت بلی همیشه ز مجهول می‌دمد مجهول به هر مقام که دیدم مقام مسئول است بجز گدای درت کاو نمی‌شود مسئول ببخش دنیی و عقبی به معنی مسکین بدار کوکب ما را مصون ز ننگ افول @raziolhossein
زبان قاصر شاعر کجا و نام خدیجه؟ غزل کجا و سخن گفتن از مقام خدیجه؟! فقط نه عالم و آدم به حیرتند از این زن که آیه گفته خدا هم به احترام خدیجه به وصف عز و جلالش همین بس است که احمد سند زده ست دل خویش را به نام خدیجه مسیر زندگی اش را مرور کردم و دیدم تمام عشق خلاصه ست در مرام خدیجه چه غم که زخم رسالت نشسته بر تن طاها؟ که زخم می رسد آخر به التیام خدیجه نشد گشوده مسیر هدایت بشر الا به تیغ حیدر و انفاق مستدام خدیجه دوازده قمر تابناک عرش امامت کلید جنتشان هست زیر گام خدیجه! کسی که مادر زهراست را چه وصف بگویم؟ که نیست شعر تری درخور مقام خدیجه @raziolhossein
از غصه های تو نفس آسمان گرفت در ماتم تو حال دل عاشقان گرفت ای باغ و بوستان پیمبر! نگاه کن رو به خزان شدی و دل باغبان گرفت بانو! بمان که پشت و پناه نبوتی تو سوختی که شمع رسالت توان گرفت تا پای مرگ رفت پیمبر هزار بار هر بار هم به لطف نگاه تو جان گرفت تنها تویی که عشق محمد شدی و بس دلداده ی تو بود و دل از دیگران گرفت آنقدر گریه کرده ای از ترس قبر که جسم تو را عبای نبی در میان گرفت گفتم عبا چرا غزلم روضه خوان شده؟ زهرا رسید و با غزل من زبان گرفت _ ای تشنه لب حسین من ای بی کفن حسین ای وای بی عبایی و بی پیرهن حسین شکر خدا که قسمت تو یک عبا شده مادر! حسین من کفنش بوریا شده زهراست روضه خوان و خدیجه است گریه کن آرام چشم تر شده را بست گریه کن می سوخت در حرارت دستان فاطمه گفت ای رسول! جان تو و جان فاطمه زنهای این قبیله همه بد تر از همند دلسوزهای فاطمه در بینشان کمند می ترسم از کنایه و زخم زبانشان مردانشان، که پست ترند از زنانشان می ترسم ابر تیره بیفتد به روی ماه زهرای من تحمل سیلی ندارد آه برگ گل است مثل نسیم است دخترم نگذار حس کند که یتیم است دخترم در عمر خویش هرچه بلا بود دیده ام جانانه جور فاطمه را هم کشیده ام نگذار حال و روز گلم مثل من شود دیگر مباد قسمت او سوختن شود! چون چاره نیست می روم و می گذارمش بعد خدا و تو به علی می سپارمش @raziolhossein
ميان غربت دستان مکه سر بر کرد مُحمّد عربى، مکه را منوّر کرد پس از گذشت چهل سال آن امين خدا شروع امر رسالت به حکم داور کرد به گوش هوش چو کس، آيه‌اى از او بشنيد خداى را به تمام وجود باور کرد يتيم مکه گر از مال، بهره‌مند نبود خدا محمد را با خديجه همسر کرد عفاف و پاکى آن بى‌نظير مادر دهر دل رسول خداوند را مسخّر کرد شگفت واقعه‌اى بود اين نکو پيوند خداى عشق مه و مهر را برابر کرد خديجه‌اى که در او نور فاطمه تابيد همو که آمدنش خاک را معطّر کرد بدان که آمدن فاطمه عنايت بود که بر تمام جهان کردگار اکبر کرد خدا به پاس گذشتى که در ره دين داشت خديجه را به زنان قريش سرور کرد چه رنج‌ها که به جانش خريد بهر خدا چه خدمتى که به دين آن بلند اختر کرد تمام هستى خود را به پاى احمد ريخت خدا براى خديجه چنين مقدّر کرد اگر که مهر محمّد نبود در دل او چگونه آن همه اندوه و درد را سر کرد به سوى حق شد و سر در نقاب خاک کشيد دل رسول خدا را بسى مکدّر کرد همان عبا که پيمبر در آن تهجّد داشت خديجه موقع لبّيک دوست در بر کرد درود و رحمت خاصان، «خروش»، بر او باد! که هر چه داشت فدا در ره پيمبر کرد @raziolhossein
به یُمنِ مالِ خدیجه،به ضربِ تیغ علیست اگـــر کــه دینِ خداوند داده است نتیجــه پیمبــری که کلامش تمامْ وحیِ الهی است بنازم این عظمت،گفت «اَینَ مِثلُ خدیجه» @raziolhossein
نامش برای حلقه‌ی خاتم نگین است آن شیرزن که بانی بنیان دین است نازل شده «کوثر» میان رحل دستش دامان او «ام‌ابیها» آفرین است «طوبی» میان چادر او ریشه دارد «ریحانه»‌اش عرش برینی در زمین است زن‌های مکه در خور شأنش نبودند وقتی که تنها با ملائک همنشین است «السّابقون السّابقون» یعنی کسی که در بین زن‌های مسلمان اولین است آنکه برای یاری دست پیمبر مثل علی دست خدا در آستین است او کیست؟ غیر از حضرت بانو «خدیجه» تنها زنی که نامش «اُمُّ‌الْمُؤمِنین» است @raziolhossein
ای بر دو جهان داده خدا سروریت را ای همسر و هم سنگر و همراز پیمبر ای میوه ی دامان تو انسیه ی حورا فخر تو همین بس شده داماد تو حیدر محتاج عطای تو همه عالم و آدم ای باب مراد همه،ای قبله ی حاجات فرمود پیمبر که خداوند تعالی هر روز کند بر همگان با تو مباهات (جبریل رسانده ز خداوند سلامت الحق که بود بر تو سزاوار خدیجه) اسلام اگر در همه جا پای گرفته اموال تو و تیغ علی داده نتیجه از طعنه ی زن های قریشی چه کشیدی گفتند که «دل سیر شده» از زر و سیمی رد کرده خدیجه همه اشراف عرب را قلبش شده مشتاق و هواخواه یتیمی رسم است که از دختر هر قوم نمایند اقوام پسر بهر پسر خاستگاری این عشق بنازم که تو گفتی به پیمبر جز آرزوی وصل به سر هیچ نداری هر چند که پیشانیت از سنگ شکسته در راه پیمبر به جز از خیر ندیدی میداد گواهی به همه چادر خاکیت؛ همراه محمد چقدر زجر کشیدی بانو چه نیازی ست به زن های قریشی آنها که دل از چشمه ی توحید بریدند خالی شده دور و بر تو لیک‌ غمی نیست! وقتی به بَرَت مریم و آسیه رسیدند حالا که رسیده اجَلَت دل نگرانی از آنچه قرار است بیاید سر زهرا بر دست نبی بوسه زدی این دم آخر با گریه سپردی به پیمبر گل خود را ای وای نبودی وسط آتش نمرود زهراى تو گرديد گرفتار خدیجه آنقدْر به پهلوى درِ خانه لگد زد آیینه شکست از نوك مسمار خدیجه ای كاش كسی بود و در آن همهمه ميگفت: حوریه توانایی آزار ندارد! (بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد) ......... جای کفنت، پیرُهَن شوهر خود را با شرم طلب کرده ای از نور دو عینت حرف از کفن و پیرُهَن آمد به میانه؛ دل رفت کنار تن عریان حسینت بانو به لباس پسرت رحم نکردند با نیزه کشیدند بُرون پیرُهَنَش را پیش نظر زینب غمدیده به گودال بردند به زیر سم مرکب بدنش را یا رب به دل فاطمه آن لحظه‌ که افتاد چشمش به سر غرق به خون بر سر نی ها یا رب به دل سوخته ی عمه ی سادات تعجیل نما در فرج مهدی زهرا @raziolhossein
با مدد از حی ذوالجلال خدیجه وصف کنم قدری از کمال خدیجه مات شده عالم از خصال خدیجه چشم فلک خیره بر جمال خدیجه صل علی محمد و آل خدیجه کیست خدیجه همان که رب ودودش کرده احترام و فرستاده درودش پای نبی مانده با تمام وجودش بعد وفات اینچنین رسول ستودش نیست زنی در وفا مثال خدیجه نام خدیجه همیشه نام بزرگی است اوست که دارنده مرام بزرگی است ما و گدایی او کلام بزرگی است مادر زهرا شدن مقام بزرگی است این شده تا به ابد مدال خدیجه در همه جا محرم اسرار نبی بود مرغ دلش بسکه گرفتار نبی بود از سر اخلاص خواستگار نبی بود تا که نفس داشت پی کار نبی بود امر نبی بود و امتثال خدیجه تا که خدیجه است گل سرسبدی نیست تا که خدیجه است حمیراء عددی نیست مادر ما غیر خدیجه احدی نیست ای که به پیغمبر ما طعنه زدی ، نیست قد تو در حد خط و خال خدیجه داغ دلش بود داغ غربت اسلام ثروت او شد سبب عزت اسلام بلکه بدهکار اوست امت اسلام راست نگردیده است رایت اسلام مگر به تیغ علی و مال خدیجه گر چه از این خلق کم آزار ندیده وقت احتیاج مددکار ندیده لطمه دگر از در و دیوار ندیده پهلوی او تیزی مسمار ندیده محنت زهرا کجا ملال خدیجه کاش که پامال خزان باغ نمیشد حق اسیر کینه و نفاق نمیشد در پس در ماه در محاق نمیشد کاش که آن روز میخ داغ نمیشد سوخت در و زد به جنان ناله خدیجه سوخت فرشته ، ملک از زمزمه افتاد در دل آل رسول واهمه افتاد آن که به عرش خداست قائمه افتاد گفت بیا فضه دگر فاطمه افتاد در دل خون ،  کوکب اقبال خدیجه @raziolhossein
رودی که خود را فداکرد درراه دریا خدیجه ست مستغرق در صفات یاسین و طاها خدیجه ست هربار رفته به معراج محبوب خاص خداوند از حق تعالی شنیده محبوبه ی ما خدیجه ست گر تو اباالمومنینی او مادر مومنین است پس یا مُحمّد یقیناً کفو تو تنها خدیجه ست هر نعمتی‌در بهشت‌است‌جزوثمرهای‌طوبی‌ست زهراکه‌شأنش‌اَجلّ‌است‌دراصل‌طوبی‌خديجه ست حوّا و هاجر گواهند از هر لحاظی بسنجیم خاتون‌محشر‌که‌زهراست‌خاتون‌دنیا‌خدیجه ست او ریشه ی لیله القدر او برتر از اَلفِ شَهر است در آن مقامی که اُمِّ اُمِّ أبیها خدیجه ست در عشق نسبت به مولا میزان اگر بوده زهرا در وادی حب احمد معیار و مبنا خدیجه ست آن زن که مال حلالش مانند شمشیر حیدر عمری نگه داشته ست دین را سر پا خدیجه ست وقتی که در حقِّ حیدر او مادری کرده باشد یعنی‌حقیقت‌همین‌است‌یعنی‌که‌حق‌با‌خدیجه‌ست در شهر مکه یتیمی غمگین بی مادری نیست تاریخ وقتی نوشته اُمّ الیتامي خدیجه ست در روزمحشر که مردم راه گریزی ندارند تا دست مارا بگیرند فریاد ما یا خدیجه ست برعکس نام حمیرا که شد سزاوار آتش اسمی‌که‌با نور حک‌شددرعرش‌اعلاخديجه ست ای عایشه ای خبیثه آتش بگیر از حسادت ورد زبان پیمبر هر وقت و هرجا خدیجه ست تبیلغ های سقیفه شکر خدا بی نتیجه ست تا دین ما حُبّ‌ِزهراست‌دلهای‌ماباخدیجه ست @raziolhossein
ما تا خُدا خُداست فدايِ خديجه ايم مشغولِ ذكر و مدح و ثنايِ خديجه ايم عُمري ست سر به راهِ ولايِ خديجه ايم (شُکر خدا که تحت لوایِ خدیجه ایم) (بعد از هـزار سال گدایِ خدیجه ایم) وقتي عِناد وَرزيِ دشمن مُبرهن است مارا هدف مشخّص و تكليف،روشن است تا حفظ اعتقاد كنم ، شعر ، جوشن است (مِهرش نتیجه ی دهه ي اوّل من است) (ما یک دهه تمام برای خدیجه ایم) در آسمان حائر او گريه مي كنيم با گريه هاي زائر او گريه مي كنيم در بيت هاي شاعر او گريه مي كنيم (ده شب فقط به خاطر او گریه می کنیم) (ما پیشواز روز عزای خدیجه ایم) هرگز نبين كه اهل ريا ، پا پي چه اَند دنبال خط و ربط چه كس يا پي چه اَند امروز در هواي چه ، فردا پي چه اند (اصلاً به ما چه مردم دنیا پیِ چه اَند؟) (ماها که در پی نوه های خدیجه ایم) جُز او كسي كه بانوي دار الرّسول نيست غير از خديجه هيچ كس أمّ بتول نيست نورش ستاره اي ست كه اهل اُفول نيست (بی مهر او عبادت عالم قبول نیست) (ما با خدیجه،عبد خدای خدیجه ایم) خاك رهش نباشم اگر ، خاك بر سرم با آن كسي كه نيست فقيرش نمي پرم من خار چشم دشمن زهرا و حيدرم (مهر خدیجه را به سر شانه می برم) (شکر خدا که مادر زهراست، مادرم) تضمینی از غزل استادعلی اکبر لطیفیان @raziolhossein1
🏴السلامُ‌علیکِ یاخدیجة‌الکبری🏴 خون گریه می کنند ملائک گمان کنم زهرا به خانه روضه مادر گرفته است @raziolhossein
جبرئيل آمده چون هست به اين در محتاج اين ملك بود به اين بيت مكرر محتاج هر كه آمد به گدائي در اين خانه نشست تا قيامت نشود بر در ديگر محتاج مريم و آسيه و هاجر و حوا هستند به دعاي سحر حضرت مادر محتاج اعتبارش كه به اموال فراوانش نيست قصه اين است كه بوده است به او زر محتاج با همه شوكت و اجلال فراوانش بود به غباري ز سر كوي پيمبر محتاج آنچه خوبان همه دارند به او داد خدا كوثر از او و بهشت است به كوثر محتاج تكيه دارند به مادر همه ي دخترها مادر اين مرتبه بوده است به دختر محتاج چه نيازي به پسر داشت پس از فاطمه اش شرح اين مصرع من هست به منبر محتاج قبل از اكملت و لكم دم زده از حب علي شرط ايمان بشر هست به حيدر محتاج شد مزين تن پاكش به عباي نبوي هست دلدار به ره توشه ي دلبر محتاج شد غزل مرثيه تا نام عبا را بردم پشت در شد به عبا ياس پيمبر محتاج شرح يك لحظه ي اربأ اربا شد اينكه به عبا شد تن ناز علي اكبر محتاج تا پریشان نشود بیشتر از پیش رباب باز هم شد به عبا حنجر اصغر محتاج... @raziolhossein
مومنون آیه های قرآنند گاه مقداد و گاه سلمانند چه عرب چه عجم مسلمانند همه فرزندهای بارانند یا نوه یا نتیجه اند همه بچه های خدیجه اند همه سایه اش مستدام بر سر ماست خانه اش قبله گاه دیگر ماست نامش آرامش پیمبر ماست مادر فاطمه است، مادر ماست مادرم! ای امام مادرها بفدایت تمام مادرها گرمی آشیان پیغمبر همسر مهربان پیغمبر یاد تو در روان پیغمبر نام تو بر زبان پیغمبر خاطرات تو گرمی شب اوست یاد تو آه حسرت لب اوست زن، ولی مردتر ز هر مردی جگر کفر را درآوردی قد علم کرده پیش هر دردی تو بر اسلام مادری کردی نه فقط ام مومنین هستی ام اسلام، ام دین هستی به تو جبریل احترام کند پیش پایت نبی قیام کند به تو باید خدا، سلام کند و تو را صاحب مقام کند باید اینگونه منجلی بشوی مادر همسر علی بشوی با نبی گرچه همنشین بودی قبل از اسلام بی قرین بودی بین زنها تو بهترین بودی در زمین آسمان نشین بودی اشک تو ای خدیجه غرا ریخته گریه ملائک را مثل ابر بهار گریه مکن انقدر گریه دار گریه مکن از بد روزگار گریه مکن مادر بیقرار! گریه مکن در سرت فکر کیست می دانم گریه ات مال چیست می دانم در عذار گلت چه می بینی که چنین بی قرار و غمگینی نگران هجوم گلچینی یا که رنجور دست سنگینی آه از دست... آه از آن آزار آه از آن کوچه... آه از آن دیوار @raziolhossein
بوی جدایی آید از بستر خدیجه شد بسته کم کم امشب چشم تر خدیجه از پا فتاده است و دست از جهان بشوید راز مگوی خود را با دخترش بگوید گرچه دلش پر ازخون چون لاله‌های صحراست تا لحظه‌های آخر چشمش به سوی زهراست ای دخترم بیا و بنشین تو در کنارم ای روی تو بهارم من جز تو کس ندارم در سینه تو ای کاش اندوه و غم نباشد مانند عمر گلها عمر تو کم نباشد @raziolhossein
دنیا به شما چه بی وفاشد آخر پاداش شما چه طعنه ها شد آخر سهم کفن شما بهشتی...اما... سهم "نوه ی" تو بوریا شد آخر @raziolhossein
پروانه‌وار این قلب عاشق را پراندم بر بال هایم بار حیرت را ڪشاندم خود را به شمع عالم امڪان رساندم دل را دو زانو محضر شعرش نشاندم یڪ قطره از دریای فضلش را چڪاندم در قلب ظلمت نور را تبلیغ میڪرد تڪذیب میڪردند و او تصدیق میڪرد دنبال حق بود و فقط تحقیق میڪرد او یڪ تنه خورشید را تشویق میڪرد در وصف او نه، وصف خاڪ پاش ماندم آن زن ڪه یار بعثت و شب های تار‌ست پیش چنین یاری چه جای غار غار ست دینارهایش عین تیغ ذوالفقار ست در چشم‌ زن‌های حسود خوار خار ست با عشق او ابلیسة را از سینه راندم تصویر او در اشڪ احمد منجلی بود او رفته بود از پیش پیغمبر ولی بود او اولین بیعت ڪننده با علی بود اول عدوی دومی و اولی بود جز لفظ ام‌المومنین اورا نخواندم سنگینی این تاج لازم داشت طاقت هر بی سر و پایی مگر دارد لیاقت ای سرخ رو! بردار دست از این حماقت آقا امیرالمومنین داده طلاقت! از بین ازواج النبی رفتی هماندم بانو خدیجه در بقاء دین چه ڪرده! با این همه دارایی زرین چه ڪرده آن دیگری جز فتنه و توهین چه ڪرده؟ او با شتر هایش چه ڪرده این چه ڪرده! با بغض و حب گرد و غبار از دل تڪاندم او مرجع‌ست و ما ضمیران مقلِّد آری حمیرا شد عقیم و او مُوَلِّد فی حَرِّ نارِ حُبِّڪِ اِیّایَ خَلِّد اِنِا تَوَجَّهناڪِ یا بنتَ خُوَیْلِد دل را سراسیمه به دنبالت دواندم ای مادر ام‌ابیها یا خدیجه ای ظرف اعطینای طاها یا خدیجه قربان تو صدها زلیخا یا خدیجه گوشه نگاهی ڪن به ماها یا خدیجه گرچه دلت را با گناهانم شڪاندم @raziolhossein1
آنشب از دیده ی گردون به زمین خون میریخت اشک از داغ خدیجه همه گردون میریخت اشک نه ، خون ز دو چشم همه بیرون میریخت جان بلب لیلی و خون دیده ی مجنون میریخت . چشم پیغمبر و زهرا و علی گریان بود فاطمه بر سر و بر سینه زنان حیران بود . مونس و همدم تنهائی طاها میرفت حوریه از بر انسیه ی حورا میرفت همرهش جان ز تن احمد و زهرا میرفت مادر مادر سادات ز دنیا میرفت . روح نستوه ، تهی خواست کند غالب را ماتمی تازه دهد شعب ابی طالب را . آشنای همه مظلوم و غریبانه رود با لب تشنه ، گرسنه ، چه فقیرانه رود صاحب گنج ، فقیرانه ز ویرانه رود آب شد شمع و گل افسرد که پروانه رود . اولین بانوی اسلام شب آخر خود گریه میکرد به زهرا و به پیغمبر خود . گریه میکرد به بی مادری زهرایش گریه بر ماتم امروز و غم فردایش غوطه ور بود به دریای مصیبتهایش گوئیا میشنود ناله ی وا اُمایش . گوئیا فاطمه را در پس در می دیده با رخ نیلی و دستی به کمر می دیده . نکند دختر خود زار و حزین دید آنشب یا که با قد خم و قلب غمین دید آنشب یا که گرگی سر راهش به کمین دید آنشب نکند فاطمه را نقش زمین دید آنشب . تا نفس داشت اگر غصه ی او خورده رواست از تماشای یکی زانهمه گر مرده رواست . خوب شد رفت و دگر بیشتر آزار ندید دلش آرام گرفت و غم دلدار ندید اشک گل دید ولی غارت گلزار ندید گل خود پرپر و بین در و دیوار ندید بود و می دید اگر صورت زهراش کبود زینبش شاهد جان دادن دو مادر بود @raziolhossein
زن است روح منزه , زن است جان مصفّا به شرط آن که ملبس بود به جامه تقوا زن است منبع الهام در بلوغ هنرها زن است آیت اکرام در صحیفه دلها زن است بارش رحمت به کشتزار طبیعت زن است پرتو الطاف حق به ظلمت عمیا زن است روح نموّ گل سلاله آدم زن است فیض بهاران به باغ طینت حوّا زن است زینت هستی زن است زیور خلقت زن است در فلک زندگی چو مشعل بیضا زن از مواهب غیبی است در طبیعت امکان زن از شمائم علوی است در صحیفه غبرا زن است یار و مددکار مرد , وقت شدائد زن است یاور و غمخوار شوی , وقت بلایا بهین عطیه حق است زن بعالم هستی علی الخصوص زنی همچنان خدیجه کبرا زنی که گوی سبق برده از فحول به همت زنی که نادره ماسوا بود به سجایا چراغ بیت نبوت به ماه چهره تابان صفای باغ رسالت به سرو قامت رعنا زنی که بود کنارش امان مامن هستی زنی که بود سرایش ملاذ ملجاء دنیا پی رواج شریعت به منتهای مناعت نثار کرد به پای نبی طلا و مطلّا زهی ز عزّ زنی کاوّلین ترانه وحی اش طنین فکند به ماوا و سرکشید از آنجا همه شدائد دعوت همه مصائب امت ز لطف او به نبی بود جمله شهد و مهنا کسی نبود حمایت کند زنفس رسالت به جز خدیجه که بودش انیس , با تن تنها تبارک الله از این قدرت و شهامت و شوکت زنی و این همه شان و جلال و همت والا ؟! رسول پشت و پناه همه عوالم امکان خدیجه پشت و پناه رسول از همه دنیا سخن چگونه توان گفت در مدیحت آن زن که هست همسر خیرالانام و مادر زهرا برفت و دیده احمد گریست در غم هجرش نه مصطفی که همه کائنات گشت معزّا دل بتول چنان سوخت در مصیبت مادر که از سرشک روان شد کنار دیده چو دریا @raziolhossein
حسود حسن تو برگ گل است، شبنم هم اسیر عصمت تو آسیه‌ست، مریم هم ز هر دمت همه سر می‌رود عصارهٔ وحی که با رسول خدا همسری و همدم هم تو کیستی؟ جبل النور خانهٔ احمد! تکیه کرده به نور تو کوهِ محکم هم زلال چشمه‌ی تطهیر از تو جاری شد گواه پاکی تو کوثر است، زمزم هم دمید در برهوت حجاز، یاس از تو بهشت می‌شود از مقدمت جهنم هم همین ز شأن تو کافی که دخترت زهراست فدای دختر تو عالم است و آدم هم به دست زهره‌ی منظومه‌ی مطهر توست فقط نه چرخش دستاس، هر دو عالم هم... عقیق عشق محمد نگین حلقه‌ی توست سر است حلقه‌ی تو از نگین خاتم هم تو با رسول هم‌آینه‌ای و هم‌آهی برای درد دلش محرمی و مرهم هم کلید قلب نبی دست توست، با این گنج دگر نیاز نداری به اسم اعظم هم به یک تبسمت از طور سینه‌ی یاسین ملال می‌رود، اندوه می‌رود، غم هم ز رنج شعب ابی‌طالب آسمان خم شد ولی تو هیچ به ابرو نیاوری خم هم تویی که مادر ام الائمه‌ای، باید شوی به مادری مومنین مقدم هم حسود خواست که ناخن کشد به ماه رخت ولی نشد ز مقام تو ذره‌ای کم هم حسود خواند تو را: پیرزن! جوان بودی رسول خواند تو را: شیرزن! مکرم هم برای یاری دین مال دادی و جان نیز به محضر کرم تو گداست حاتم هم به شرح حال رسول و بتول بعد از تو فغان کم است، تاسف کم است، ماتم هم پس از تو فاطمه دیگر غریب ماند غریب فقط نه فاطمه، حتی نبی اکرم هم تو می‌روی و چه‌ها دید بی‌تو زهرایت پس از تو روی خوشی را ندید یک دم هم @raziolhossein
شنیدم از روایتها که زن باید چنین باشد برای تکیه‌ی همسر چو کوهی آهنین باشد   پناه مرد غیر از خانه و آغوش همسر چیست؟ نباید زن برای مرد مار آستین باشد   رسول‌الله اگر مرد است پس بانوی او باید خودش با ثروتش با آبرویش خرج دین باشد   کسی غیر از خدیجه کفو احمد نیست بی‌تردید خودش فرمود زن با شوهرش باید قرین باشد   نهال دین به یمن ثروت بانو تناور شد و این یعنی که هم‌سنگ امیرالمومنین باشد   برای آیه‌ی السابقون تفسیر یعنی او که در اسلام آوردن همانا اولین باشد   گرفت آن دم که زهرا را در آغوشش ندا امد رکابی این چنین بی شک سزاوار نگین باشد   مرا مادر مرا همان بانوست که در عصر جاهل‌ها امین مکه را بین قریشیون امین باشد   همان بانو که چندی پیش بر تخت مرصع بود و حالا بسترش مثل گدایان بر زمین باشد   همان بانو که از بس ثروتش را خرج ایمان کرد به فکر یک کفن در لحظه های واپسین باشد   حمیرا را چه نسبت با خدیجه جز هوو بودن حمیرا را چه نسبت با خدیجه غیر از این باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن زنیکه نه به شوهر نه. به پیغمبر ظنین باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن که از شادی دخت شوهرش اندوهگین باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن که در روز جمل بر اشتری محمل‌نشین باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن که بر نص روایتهای معصومین لعین باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن که ام الناکثین و مارقین و قاسطین باشد   هلا کی نسبتی باشد میان مومنین با آن که یک شب تا سحر با طلحه نامی همنشین باشد   خدایا خود تو شاهد باش مارا در مسلمانی کدامین زن سزاوار است ام المومنین باشد؟ @raziolhossein
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان چون گوهر در سینۀ دریا پنهان چون فاطمه‌ات غریب هستی اما قبر تو عیان و قبر زهرا پنهان @raziolhossein
مانند دُر به خاك چكيد اشکِ دخترش از بین حُجره جمع شد آن دم كه بسترش با اینکه از بهشت برایش کفن رسید پوشيده شد به سِترِ عَبایِ پیمبرش دور از نگاه فاطمه با اشک شُسته شد بر روی مُغتسل تن بی جان مادرش ياد از نماز اوّل خود با خديجه كرد وقتی نماز خواند محمّد به پیکرش خوشبوترين گُل حرم شاه انبياء در باب ياس بود وصايايِ آخرش ميگفت جان من نگذاري كه بعد من در خانه ام كسي بزند نعره بر سرش ميگفت جان من نگذاري كه كافري سيلي زند به صورت از ماه بهـترش دنياگذشت و قصّه به"سر"نه به"در"رسيد آن در كه بوسه داد پيمبر ، مكررّش قلب خديجه سوخت درآن ساعتي كه ديد آتش نشسته بر تنِ دامان كوثرش فضّه نگاه كرد علي با چه زحمتي ! آن روز عبا كشيد روي جسم همسرش "در" روي جسم فاطمه افتاده بود كه طاغوت رد شد از روي آن، بعدْ لشگرش @raziolhossein
بزرگ مادران ، مادر بزرگ نسل زهرا تو و ام المومنین واقعی هر دو دنیا تو تمام شیر مردان جهان قربان این رتبه نخستین زن که ایمان بر نبی آورد تنها تو همین کافی است در شان رفیعت تا خود محشر که گشتی مادر انسیه ای ، ما فوق حورا تو تو بخشیدی خداوندت ، به تو بخشید زهرا را ندارد تا ابد اسلام ثروتمند الا تو خدا سنگ صبوری مثل زهرا بر تو بخشیده چه غم قهرند اگر بانو ،در و همسایه ها با تو خدا را شکر من زهراییم ، پس نیست ایمانم بدهکار  کسی غیر از رسول الله ، مولا ، تو خدا را شکر در دنیا ، نمک پرورده ات هستم بیا فردای محشر هم ، شفیعه باش من را تو فدای بخشش  ِبی منتت ، ای مهربان مادر ز مولایت چه با خجلت ، کفن کردی تمنا تو دو عالم آه زهرا ، آه زهرا داشت روی لب همان لحظه که می کردی وصیت ها به اسما تو همان بهتر که رفتی و ندیدی یاس شد لاله نبودی شکر حق مادر ، زمان غسل زهرا تو @raziolhossein