eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.2هزار دنبال‌کننده
534 عکس
4 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به چشم علی چون نگین بوده است همین بس که او بهترین بوده است ادب پای درسش به جایی رسید ادب درس ام البنین بوده است نه تنها که مرد آفرین گشته است که او نورِ نور آفرین بوده است کدامین زنی بعد زهرا چنین برای علی همنشین بوده است پس از فاطمه قلب ام البنین به دنیای حیدر امین بوده است در آفاق خلقت کجا دیده اند که نامادری اینچنین بوده است اگر گفت من خادم زینبم یقین در کلامش یقین بوده است در اوصاف ام البنین یک کلام... که عباس او بی قرین بوده است همیشه به همراه ایثار و عشق ابالفضل نامش عجین بوده است ولی بعد از عباس و بعد از حسین دلش لحظه لحظه حزین بوده است علمدار گریه پس از کربلاست پس از کربلا بانیِ روضه هاست @raziolhossein
مادر عشق و ادب ام البنين همسر شاه عرب ام البنين از تبار شير مردان كلاب لايق همصحبتى با بوتراب در كمال و حُسن بيش از انتظار در وفادارى به حيدر پايدار خوانده‏اى خود را چو بر مولا كنيز پيش فرزندان زهرايى عزيز اى گذشتت شهره بين خاص و عام چشم پوشى كرده‏اى حتى ز نام فاطمه نام تو بود اى بى قرين خواستى نامت شود ام البنين بعد زهرا بر على همسر شدى آشناى خلوت حيدر شدى برق چشمان تو نور عشق داشت قلب پاكت شوق و شورعشق داشت در نجابت در فصاحت بى بديل آفرين بر بينش و راى عقيل دامنت باغ بهار ياس شد دست تو گهواره عباس شد شير سرخ كربلا را زاده‏اى شير ايثار و وفايش داده اى تا بلا گردان ثارالله شد تشنه لب قربان ثارالله شد جعفر و عثمان و عبدالله تو با ابالفضل آن فروزان ماه تو مادرى كردى به جاى فاطمه مهربان با بچه‏هاى فاطمه در عوض آمد كنار علقمه پيش عباس تو بى‏بى فاطمه @raziolhossein
روشناتر ز آب امّ بنين بانوی آفتاب امّ بنين انتخاب ابوترابی تو افتخار بنی كلابی تو خانه دار علی پس از زهرا بی قرار علی پس از زهرا خانه ات خانه ی ولايت بود همسریِ  علی برايت بود چقَدَر خوب بخت تو وا شد زندگانی تو چه زيبا شد قلب و جانت شده به نام علی كه شده شوهرت امام علی    با حضورت بهار آوردی  عطر زيبای يار آوردی  آمدی  بوی فاطمه آمد  خنده روی لب همه آمد تو برای همه عزيز شدی پیش زينب ولی كنيز شدی  آسمان هستی و قمر داری  درّ و گوهر به روی سر داری در حیا و شرف قَدَر هستی مادر  چار  تا  پسر هستی به تو و مادری ات ایوالله مادرِ  مهربانِ  " عبدالله " دلت از عرش هم فراتر بود "جعفرت" درحماسه محشر بود دامنت مهد زهد و ایمان بود اثر  پاکی تو  "عثمان " بود به به از این یقین و اخلاصت همه عالم  فدای  " عباست" عصمت بی نظیر تو عشق است شوکت شرزه شیر تو عشق است دانشِ  مکتبت دلیری بود خانه ات کهکشان شیری بود پسرانت اگر چه يل بودند به وفا و ادب مثل بودند درس مردی تو يادشان دادی از خودت عشق را نشان دادی كربلا شور جلوه گاه تو بود نوبت جلوه ی سپاه تو بود   ادبت بود رو سپيدت كرد تا ابد مادر شهيدت كرد شرف و شمس حق نگينت كو؟ آی  ام البنين ؛ بنينت كو ؟؟ @raziolhossein
خدا چون دید آن لب تشنگان بیت دریا را تفضل کرد بر ساقی کوثر امّ سقا را خدا شیر آفرینان را کند دمساز با شیران کند ام البنین روشن تنور بیت زهرا را دخیل چادرش هستند مادرهای این عالم که سر کرده‌ست این زن چادر ام‌ابیها را کدامین زن لیاقت داشت در عقد علی باشد علی که سه طلاقه کرده بود آن روز دنیا را من این ام البنین را کمتر از مریم نمیدانم اگر مریم نباشد که نمی‌آرد مسیحا را جزاک الله یا ام البنین با این اباالفضلت چه خوش درس وفا دادی یل خوش قد و بالا را سرش را تکه تکه داد روی نیزه تا دشمن نگیرد معجر زینب سلام الله علیها را @raziolhossein
مادرِ اندوه‌ها بی‌بیِ غم اُم‌البَنین بی نفس  بی همنفس ای بی حرم اُم‌البَنین ما گرفتاریم، اما از گرفتاری چه غم تا تو را داریم در هر بیش و کم اُم‌البَنین ما چه می‌خواهیم غیر از ریشه‌های چادرت روزِ محشر جمعِ ما و یک قسم: اُم‌البَنین جانِ ما این مادر است و   جان ما آن مادر است تا که دم یا‌فاطمه است و  باز دم اُم‌البَنین ای پس از زهرا  پس از آتش  پس از در ، فاطمه ای برای فاطمه هم محترم اُم‌البَنین ای جوانمُرده کمی هم از جوانِ خود بخوان می‌رسد هِی واحسینت پشتِ هم اُم‌البَنین در  مدینه بودی اما این سه‌شعبه زد تو را چشمِ خون، مشکِ تُهی ، دستِ قلم اُم‌البَنین از زمانی که شنیدی کم‌کم  عباسِ تو ریخت می‌خوری هِی بر زمین در هر قدم اُم‌البَنین سربه‌زیری مثل زینب، شرمگین مثل رُباب ای فدای گریه‌هاتان پیشِ هم اُم‌البَنین چشمِ عباس و گلویِ اصغر و قلبِ حسین ای بمیرد حرمله با این سه غم اُم‌البَنین @raziolhossein
. شنیدم تا گل چشم تو پژمرد حسینم دست خود را بر کمر بُرد عمود از روبرو بر فرقت آمد چرا رأس تو از پهلو به نی خورد؟ @raziolhossein
کسی که خواستگار او امیرالمومنین بوده یقینا خادم درگاه او، روح الامین بوده کمال همنشین او را به اوج کبریا برده چه فخری بهتر از اینکه علی را همنشین بوده همیشه خدمت اولاد زهرا بود و ثابت کرد ادب اینگونه و رسم وفاداری چنین بوده لیاقت داشت باشد مادرِ عباس این بانو که‌ هم اهل شجاعت بوده، هم اهل یقین بوده قمر پروده ی دستِ عنایت پرور این زن که این زن آسمانی بود، گر چه در زمین بوده قمر پروده ی دستِ عنایت پرور این زن شبیه انبیا، او معجزه در آستین بوده قمر پروده ی دستِ عنایت پرور این زن چه اعجازی ازین برتر که عباس آفرین بوده قمر پروده ی دستِ عنایت پرور این زن که نور چشم عباسش هدی للمتقین بوده قیامت میهمان سفره عباس میگردد کسی که ریزه خوار سفره ام البنین بوده سپر میخواست تا دورِ حسین بن علی باشد غرض از چار فرزندش در این دنیا همین بوده بشیر از داغ اولادش خبر آورد امّا او فقط پرسیده از حال "حسین" و ذکرش این بوده تمام عمر این‌ مادر ز داغ چار فرزندش حزین‌ بوده حزین بوده حزین بوده حزین بوده @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نخـل توحیـد! نوبـر آوردی فـلک نــور! اختــر آوردی صـدف بحـر رحمـت ازلی بـارک‌الله! که گوهـر آوردی مــادر فاطمـه! سـلام خدا بر تو مادر که دختر آوردی دختری فوق هاجر و مریم از بـــرای پیمبــر آوردی  از حبیب خـدا! رســول‌الله دل ربودی که کوثر آوردی به! چه کوثر، خدا ثناخوانش  پـدر و مـادرم بـه قربــانش   **** عصمت داور است این مولود روح پیغمبر است این مولود هـم بــود دختر رسول خدا هم پدرپرور است این مولود  هرچـه گفتنـد در فضائل او بـاز بالاتـر است ایـن مولود همسر و کفـو رکن شیرخدا حیدرِ حیدر است این مولود  بهتـرین دودمــان عـالم را بهترین مادر است این مولود جــز خــدا و محمـد و حیـدر کس ندانست کیست این دختر  **** این همه هستی رسول خداست  مطلع الشمس آسمان هداست ایـن تمـام محمد است و علی بلکــه‌ ام ائمـــه النجبــاست بـه خداونــدی خـدا سوگنـد هر چه گویم کم است؛ این زهراست گوهـر نـاب این یگانه صـدف دو مسیح و دو مریم عـذراست روح او در تن امام حسن شیر او خون سیدالشهـداست بضعـۀ مصطفی بود زهرا کوثر اوست زینب کبری **** مهــر از نــور او وضـــو دارد مــاه از مهــرش آبـــرو دارد به همه هستـی حسین، قسم هرچـه دارد حسین از او دارد روح وحی است، روز و شب با او ملـک وحــی گـفت‌وگـو دارد از خـدا قـدر و عـزت و اجلال  از نبی خَلق و خُلق و خو دارد سینه‌اش مخزن علوم خداست خبـر از غـیب، مـوبه‌مـو دارد آن که بخشیده علم غیب به او وحــده لا الـــه الّــا هـــو  ***** ای فــدایی مقـدمت سـرها مهـر تــو روح پـاک پیکرها نه فقط ام احمـدت خواندند مــادری بــر همـه پیمبرها کوثــر کــز سپهــر دامانت ریختـه چون ستاره کوثرها خط و مشی حسین پروری‌ات مـادری داده یــاد مـادرهـا با ورود تـو در صف محشـر اهل محشر کنند محشرهـا تــا نگـردد شفــاعتـت آغـاز  باب رحمت به کس نگردد باز  *  کیستـی تـو بهشـت بابایی سورۀ قـدر و نور و طـوبایی ما همه ذره و تو خورشیدی ما همه قطـره و تـو دریایی راضیـه، مرضیـه، محدثه‌ای مطلع الفجر زهره، زهرایـی هم کتاب اللّهـی ز پا تا سر هم رســول خـدا سراپایی مطلـع الشمس بامداد ازل لیلــه القــدر حق‌تعـالایی قدری و حق به خواجۀ لولاک گفتـه دربــاره‌ات و مـا ادراک ای مقــامت ز وهم‌هــا برتر قدر و جاهت ز وصف ما برتر مدح تـو بـر لب رسول خدا ذکر نابـی‌سـت از دعـا برتر رتبۀ توست از زنـان بهشت بـه خداونــدی خــدا بـرتر جز محمد که دست‌بوس تو بود  تـویـی از کـل انبیـا بــرتر حجـره‌ات کعبۀ دل احمد بیتـت از بیــت کبریـــا بـرتر  بیت خشت و گلت ستارۀ عرش  حسنینت دو گوشوارۀ عرش روح زوّار آستــانــۀ تــو کعبه گردد به دور خانۀ تو دیدۀ اهـل آسمان گیـرد نـور از قبـر بی‌نشـانۀ تـو آشیان جهان نبود که بود قلب پیغمبـر آشیـانۀ تـو طوطی وحی جبرییل امین  دانه خورده ز آب دانه تو بـار انـدوه ماست یا زهرا روز محشر به روی شانۀ تو دوستان را تویی تو در محشر مــادر مهربــان‌تـر از مــادر * تــو بهشـت پیمبــر مـایی ظـل معبود، بـر سـر مـایی  بـاز گفتیم و بـاز می‌گوییم  کـه تو در حشر، مادر مایی روز محشر که مادر از فرزند  می‌گریـزد تــو یـاور مـایی ما تن مرده، تو ز لطف و کرم  روح از روح بهتــر مــایـی شرک ممنوع... ورنه می‌گفتم که تو معبــود دیگــر مایی در مقام تو ما همی دانیم که ثنـای تو را نمی‌دانیم ** تـو بـه معنـا تمـام قرآنی مــورد احتــرام قـــرآنی تو زکات جهاد و حج و قیام تو صـلات و صیـام قرآنی هم کتاب خدا تو راست امام هم تــو مــا را امــام قرآنی گرچه روح است هر کلامش، تو روح‌بخـش کـــلام قــرآنـی بـه تـو ام‌الکتـاب بایـد گفت آری آری! تـو مــام قـرآنـی گرچـه عمـری به پای وصف تو زیست صد چو «میثم» حریف مدح تو نیست @raziolhossein
امشب که نبی سپاس سرمد گوید بر کودک یک روزه خوش آمد گوید تبریک به هم ولادت زهرا را احمد به علی علی به احمد گوید این فخر بود بس که خدا هم تبریک بر مهدی و بر آل محمد گوید مرحوم @raziolhossein
نعمت تمام شد به نبی و بنی بشر منت گذاشته است خدا بر سر پدر با خلق دختری که می‌ارزد به صد پسر دختر که دیده است بدین جایگاه و فرّ؟ این فاطمه است، فاطمه همتا نداشته در خواب، این جهان فرو مایه مانده بود شعر خدا سروده شد آرایه مانده بود ارکان دین مشخص و یک پایه مانده بود قرآن معطل دو سه تا آیه مانده بود قرآن بدون فاطمه معنا نداشته نه سال با پیمبر و نه سال با علی "یا فاطمه" قرائتی از ذکر "یا علی" هم فاطمه‌اند هر دو و هم هر دوتا علی زهرا برای شیعه امام است یا علی؟ منکر توان فهم معما نداشته! فرقی نمی‌کند دم زهرا دم علی زهراست ذوالفقار علی همدم علی یک بار هم گلایه نکرد از کم علی مدیون مادرم که شدم آدم علی ور نه گدا لیاقت این را نداشته حیدر به نام نامی تو ناز می‌کند جبریل زیر پای تو پرواز می‌کند گرد و غبار مقدمت اعجاز می‌کند نخ‌های چادر تو گره باز می‌کند لطف شما یهودی و ترسا نداشته موسی نداشته است کرامات اینچنین حتی ملک نداشت عبادات اینچنین مانده خلیل هم ز مقامات اینچنین اصلا علی تمام فتوحات اینچنین ... جز با دعای حضرت زهرا نداشته بی‌فاطمه شفاعت محشر قبول نیست با فاطمه که شیعه دچار افول نیست جز فاطمه، کسی همه چیز رسول نیست زهرا که باشد عالم و آدم ملول نیست جز مرحمت برای گدا ها نداشته @raziolhossein
روزی که بهشت دین شکوفائی داشت سرتا به قدم سرور و زیبائی داشت با آمدن فاطمه، پیغمبر وحی گلخنده و لبخند تماشایی داشت ..... شام غم مصطفی سحر شد، تبریک دامان خدیجه پرگهر شد، تبریک این ذکر لب است مادر گیتی را: سرحلقۀ انبیا پدر شد، تبریک @raziolhossein
ای بضعة پیغمبر یا فاطمة الزهرا  ای دخت پدر پرور یا فاطمة الزهرا  هم قدری و هم کوثر یا فاطمة الزهرا  حورای خدا منظر یا فاطمة الزهرا  زهرای نبی مظهر یا فاطمة الزهرا  توحید ز پا تا سر یا فاطمة الزهرا  هم دختر بابایی هم بضعة طاهایی  هم عصمت داداری هم ام ابیهایی  هم مادر دو مریم هم مام دو عیسایی  راضیه و مرضیه صدیقة کبرایی  والشمسی و واللیلی زهرایی و زهرایی  زهرای حسین آور یا فاطمة الزهرا  نازد به ملک خالق هنگام دعای تو  خورشید کند سجده بر خاک سرای تو  زینت به کتاب الله بخشیده ثنای تو  رخسار حیا گلگون از شرم و حیای تو  فرمود رسول الله بابا به فدای تو  ای بر پدرت مادر یا فاطمة الزهرا  اوصاف تو باید گفت با صوت جلی زهرا  ای گفته ثنایت را ذات ازلی زهرا  از مهر تو بالاتر نبود عملی زهرا  غیر از تو، که بر دامن آرد دو ولی زهرا  ای روح رسول الله، ای رکن علی زهرا  وابسته به تو حیدر یا فاطمة الزهرا  دستاس تو بذر نور بر چرخ بیفشاند  گهوارة طفلت را جبریل بجنباند  تو لیلة قدر استی، قدر تو علی داند  پای خرد و دانش تا حشر به گل ماند  چون وصف تو را گوید چون مدح تو را خواند  حق خوانده تو را کوثر یا فاطمة الزهرا  ای مظهر حسن حق ای صاحب سر هو  بر دایرة خلقت هم بانی و هم بانو  احمد ز دمت کرده گلزار جنان را بو  غیر از تو کدامین زن از کور گرفته رو  در عزت و قدر و جاه در خلقت و خلق و خو  یادآور پیغمبر یا فاطمة الزهرا  ای بیت گلین تو مسجود همه عالم  با یک نگهت اموات گردند مسیحا دم  آید ز کنیز تو اعجاز دو صد مریم  در قصر عفاف تو روح آمده نامحرم  تا حشر گدای تو عالم همه و من هم  جایی نروم زین در یا فاطمة الزهرا  محراب بود دائم چشمش به نماز تو  سجاده کشد فریاد از سوز و گداز تو  هر لحظه هزاران شب در لیلة راز تو  چون لاله ملک روید از خاک حجاز تو  این کوتهی عمر و این عمر دراز تو  ز اعجاز بود برتر یا فاطمة الزهرا  غلمان شده مدهوشت حورا شده سرمستت  دوزخ شده خاموش و جنت شده پا بستت  تقدیم ولایت شد یک لحظه همه هستت  تا کور شود فردا چشم عدوی پستت  در حشر بود دست عباس روی دستت  آیی به سوی محشر یا فاطمة الزهرا  ای ملک خدا یک سر بیت الحرمت زهرا  ای قلب دو صد موسی سینای غمت زهرا  ماییم و عنایات و جود و کرمت زهرا  فرداست همه محشر زیر علمت زهرا  ریزند برات عفو روی قدمت زهرا  از ایمن و از ایسر یا فاطمة الزهرا  افسوس که آتش زد دشمن به سرای تو  شد ماه رخت نیلی چون رخت عزای تو  دردا که نداد امت پاسخ به ندای تو  افسوس که شد خاموش آوای دعای تو  چون شعله به دل پیچید فریاد رسای تو  بی مونس و بی یاور یا فاطمة الزهرا  شیطان صفتان حمله بر بیت خدا کردند  با یک لگد از کوثر یک آیه جدا کردند  فرزند شهیدت را یک لحظه فدا کردند  پاداش رسالت را اینگونه ادا کردند  خون بر جگر میثم از جور و جفا کردند  کی بود چنین باور یا فاطمه الزهرا @raziolhossein
السلام ای خزینه الاسرار السلام ای مدینه الابرار السلام ای عوالم الآیات السلام ای جوامع الاخبار همه خلقند زیر چادر تو در حقیقت تویی تویی ستار اختیار نبی است در دستت مادری تو به احمد مختار نیست اغراق گر بخوانندت خواهر تیغ حیدر کرار چاکر درگهت چنان حمزه نوکرت همچو جعفر طیار شجر طیبه تویی زهرا تا ابد هستی ای شجر پربار مصطفایی ولی به قالب زن هم به رفتار و نیز در گفتار طفل بیت تو سید الشهدا کودک توست سید الابرار هرکه جان می دهد به یک نگهت بایدش خواند افضل التّجار چمن کوچه باغ تو طوبی خار کوی تو اعظم الاشجار گر جمال خداست همسر تو تو جلالی به ایزد غفار قطره ای از متانتت شب قدر ذره ای از شرافتت اسحار نه فقط روز، بلکه نیمه ی شب بوده ای در قنوت، مردم دار مفتخر از گدایی تو بلال بهره مند از غلامی ات عمار باغ فردوس، بی رخت پائیز با رخ تو خزان، همیشه بهار جلوات تو لیله الاسری خلواتت، مشارق الانوار در طلوع سه گانه ات هر روز مرتضی داشت با خدا دیدار مهر تو در عروسی ات، بخشش رَخت شام زفاف تو ایثار منکران فضیلتت ملحد مشرکان کرامتت کفار چادرت در سرای اهل یهود همچو پیغمبری است در انظار نوکرانت همه اولی الالباب چاکرانت همه اولی الابصار پدرت همچو تاج بر سر تو همچو آویز گردنت، کرار پسرانت چو گوشواره ی تو در تلألو به از دُر شهوار پدر و مادرم به قربانت جان و مالم به مقدم تو نثار خون من فرش مقدمت ای دوست روی من خاک درگهت ای یار ای که آرد به جای شوهر تو جبرئیل از بهشت بر تو انار غوره ی باغ تو به از حلواست دل روح الامین کند اظهار علم ما لا یکون به سینه ی توست شده از علم، جان تو سرشار ای که فرمود مصطفای عزیز در مقام تو مادر احرار می رساند به جان من آسیب هر چه آرَد به فاطمه آزار مصطفی دیده از جهان پوشید تا بدان جا رسید آخر کار که دم اجر دادن احمد دخترش سوخت در پس دیوار معنی، آخر چه سان مودت بود اقربای رسول و شعله ی نار؟! بوسه گاه نبیّ اکرم را هبه کردند بر نوک مسمار @raziolhossein
آنشب از كنگره عرش خدا گل میريخت سوسن و نسترن و لاله و سنبل میريخت قمرى از شاخ طرب نغمه سرايى مى كرد شبنم شوق ز مژگان قرنفل مى ريخت .... آسمان ساكت و مرموز و تماشايى بود ماه در خلوت انديشه تبسم مى كرد چه مبارك سحرى بود و چه فرخنده شبى كوثر از فيض خداوند تلاطم مى كرد ..... قدسيان خيره در آئينه خلقت بودند خلوت انس ملك محفل شاديها بود شب شب عشق شب عاطفه بود و رحمت شب ميلاد گل باغ خدا زهرا بود .... تا فروزان شود از مشرق جان جلوه ی حسن كعبه پروانه صفت آينه دارى مى كرد حجرالاسود مى شست رخ از زمزم شوق مكه تا آمدنش لحظه شمارى مى كرد ‌.... فاطمه انسية الحوراء زهراى بتول چشمه سار شرف و عفت و پاكى زهرا زن به يمن قدمش معنى والايى يافت چشم بگشود چو بر عالم خاكى زهرا .... چشم مولا على از خنده ی او روشن شد چون كه قنداقه ی او در بر احمد آمد سوره كوثر شد ورد لب خيل ملك كوثر عشق به قرآن محمّد آمد @raziolhossein
آسمان کوثر به دنیا آمده کوثر بخوان با سرود وحی مدح دخت پیغمبر بخوان مدح آن ممدوحۀ محبوبۀ داور بخوان با زبان خویشتن نه، با دم حیدر بخوان با زبان حیدر از صدیقۀ اطهر بخوان هر چه زیبا خوانده ای امروز زیباتر بخوان ماه عصمت اختر برج هدی را مدح کن روح احمد لیلة القدر خدا را مدح کن جان عالم یک جهان جان را گرفته در بغل دست دل بگشوده قرآن را گرفته در بغل مطلع الانوار ایمان را گرفته در بغل گوهر دریای غفران را گرفته در بغل هستی دادار منّان را گرفته در بغل هر چه گویی بهتر از آن را گرفته در بغل یا محمّد یا محمّد عصمت کبراست این بوسه زن بر آفتاب طلعتش، زهراست این این ز پا تا سر تجلاّی جمال داور است این نه یک دختر تمام هستی پیغمبر است این به احمد کوثر است و دختر است و مادر است بلکه مام یازده عیسای عیسی پرور است چارده معصوم را شخصیّت او محور است جز محمّداز تمام انبیا بالاتر است ذات حق با آیه ی قرآن ثناها گویدش اوّلین شخصیّت عالم فداها گویدش مخزن اسرار حق گوهر ندارد مثل او ذات ربّ العالمین مظهر ندارد مثل او مصحف ختم رسل کوثر ندارد مثل او نخل سر سبز نبوّت بر، ندارد مثل او شخص ختم الانبیا دختر ندارد مثل او شیر حق دست خدا یاور ندارد مثل او هر چه گفتم هر چه گویم در ثنای او کم است مدح ناموس خدا فوق بیان عالم است آفرینش باغ توحید و بهارش فاطمه است دین و قرآن تا قیامت اعتبارش فاطمه است مصطفی فخر نبوّت افتخارش فاطمه است مرتضی دست خدا و دستیارش فاطمه است دستیارش نه همه دار وندارش فاطمه است ای خوشا آن کس که روز حشر یارش فاطمه است در ثنای او همان اقرار عجز ما بس است گفتن اوصاف این دختر نه کار هر کس است فاطمه یعنی تمام هستی هست آفرین فاطمه یعنی بهشت رحمةٌ للعالمین فاطمه یعنی حجاب و عصمت و تقوا و دین فاطمه یعنی چراغ آسمانها در زمین فاطمه یعنی یداللّهی دگر در آستین فاطمه یعنی علی یعنی همان حبل المتین فاطمه یعنی جمال بی مثال کبریا فاطمه یعنی کتاب الله کلّ انبیا فاطمه در فلک هستی ناخدایی می کند فاطمه در روز محشر کبریایی می کند فاطمه از شیر حق مشکل گشایی می کند فاطمه در چشم حیدر خودنمایی می کند فاطمه در بندگی کار خدایی می کند فاطمه بر شیعیان لطف نهایی می کند فاطمه یعنی چراغ محفل افلاکیان فاطمه یعنی ز رأفت همنشین با خاکیان کیست زهرا یک بهارستان به گلزار وجود کیست زهرا کعبۀ جان قبله ی اهل سجود کیست زهرا راز دار عالم غیب و شهود کیست زهرا برترین محبوبۀ حیّ ودود کیست زهرا باب رحمت دست احسان بحر جود کیست زهرا خیمۀ سبز ولایت را عمود کیست زهرا آفتابی کبریایی طلعت است کیست زهرا چارده معصوم در یک صورت است ای بهشت قرب پیغمبر جمالت فاطمه ای تمام انبیا مات جلالت فاطمه ای امیرالمؤمنین محو کمالت فاطمه ای ملایک بندۀ صفّ نعالت فاطمه ای تمام وحی در موج خیالت فاطمه ای همه مرهون فیض بی زوالت فاطمه طاهره، انسیّه، حورایی نمی دانم که ای فاطمه، صدّیقه، زهرایی نمی دان که ای عقل و هوش و دانش و افکار خود را باختیم با کمیت و هم تا آنسوی هستی تاختیم یا به مضمئن یا به ایراد سخن پرداختیم دست ها بر رشته های چادرت انداختیم شعرها خوانده غزل، قطعه، قصائد ساختیم عاقبت دیوانه گشتیم و تو را نشناختیم حور، انسان، یا ملک، یا فوق اینان چیستی؟ کیستی تو کیستی تو کیستی توکیستی؟ من نمی گویم غلام دختر پیغمبرم من نمی گویم که بنشانی کنار قنبرم من نمی گویم بلالت پا گذارد بر سرم من نمی گویم ثنایت گشته بر لب گوهرم من نمی گویم بسوزان تا کنی خاکسترم لیک می گویم قبولم کن گدای این درم دوست دارم تا زلطف و مرحمت شادم کنی دوزخی هستم تو خود از دوزخ آزادم کنی روسیاهم، زشت کردارم، گنه کارم بدم تو بکوی خویش راهم داده ای تا آمدم گر چه مردودم به جان زینبت منماردم نامه ای پر از گناه است و تهی باشد یدم عالمی را سیر کردم آخر این در را زدم گر روم جایی دگر از پشت این در مرتدم «میثمم» یعنی گدای خانۀ خشت و گلت غرق دریای گنه چشمم به سوی ساحلت @raziolhossein
آن شب زمين مكه بر خود ناز مى‏ كرد با ناز خود درهاى رحمت باز مى‏ كرد آن شب حرم سر تا قدم حق را هدف بود گوياى تكبير بلال از هر طرف بود آن شب شفق در باغ دلها لاله مى ‏كاشت آن را به عشق يار هجده ساله مى‏ كاشت آن شب سحر سجاده ‏ى دل باز مى‏ كرد قامت به قد قامت، مودّت ساز مى ‏كرد آن شب فلق شعر گل مهتاب مى‏ خواند از بهر غم، شادى، حديث خواب مى ‏خواند آن شب سپيده جامه بر تن چاك مى‏ كرد گرد ملال از روى احمد پاك مى‏ كرد آن شب زمان چرخ و فلك را تاب مى ‏كرد كلك قضا لوح قدر را آب مى‏ داد آن شب زمين آبستن شور و شعف بود غواص دل آماده‏ ى صيد صدف بود آن شب منا شعر مباركباد مى‏ خواند زيبا سرود آن شب ميلاد مى‏ خواند آن شب خديجه بود و درد بار دارى از باردارى بود كارش بيقرارى آن شب ز تنهايى روانش رنج مى ‏برد رنج شكوفايى به پاى گنج مى‏ برد آن شب زنان مكه بر او پشت كردند از او بريدند و نكوهش مشت كردند آن شب درّ ناسفته ‏اى، بحر كرم سفت طفلى كه بودش در رحم با او سخن گفت آن شب ميان آن دو اسرارى مگو بود وقت شكوفايى نخل آرزو بود آن شب به مادر از بهشت و حور مى ‏گفت از مرگ ظلمت در ديار نور مى‏ گفت آن شب سحر آهنگ شادى ساز مى ‏كرد در را براى صبح صادق باز مى‏ كرد آن شب خديجه بود و آه جانگدازش لطف خداى مهربان و سوز و سازش آن شب بهشتى بانوان امداد كردند با يارى خود قلب او را شاد كردند آن يك به دستش ساغرى آكنده از مُل آن يك برايش سندس و استبرق و گل آن يك به پايش با ترنم لاله مى ‏ريخت لبخند از لب در، ديار ناله مى‏ ريخت آن يك برايش باده در پيمانه مى ‏كرد آن يك پريشان گيسوانش شانه مى ‏كرد مريم به گوشش آيه انجيل مى‏ خواند آسيه بهرش داستان نيل مى‏ خواند سارا برايش عود و عنبر دود مى ‏كرد او را مهيا بهر يك مولود مى‏ كرد ناگه خدا از راز هستى پرده برداشت آهنگ فتح نور در شهر سحر داشت تا مصطفى را ابتران ابتر نخوانند شعر هجا در وصف پيغمبر نخوانند ام القرا آيينه دار نور گرديد چشم كج انديشان عالم كور گرديد كون و مكان را ذات حق زيب و فرى داد بر خاتم پيغمبرانش دخترى داد آن هم چه دختر نازنين و ناز پرور دختر نه بلكه بر يتيم مكه، مادر بالاتر از او بين زنها دخترى نيست در امتحان همسرى شد نمره ‏اش بيست هر تار مويش آيه حبل المتين است بر حلقه ‏ى انگشتر خاتم، نگين است آمد به دنيا عصمت كبراى سرمد ام‏ الائمه فاطمه ام ‏محمد آمد به دنيا شاهكار كلك خلقت گنجينه شرم و حيا و كان عصمت آمد به دنيا آنكه نورش منجلى بود معراج احمد بود و منهاج على بود آمد به دنيا آنكه هستى هست مستش از مستى هستى بشر شد پاى بستش گر او نبودى هستى عالم نبودى مشهودى از آب و گل و آدم نبودى گر او نبودى زندگى بى محتوا بود در پرده ابهام آيات خدا بود او رحمتى بر رحمةللعالمين است او زينت آيات قرآن مبين است بر جسم ختم‏ الانبيا روح است زهرا بر كشتى عدل على نوح است زهرا آئينه دار نهضت پيغمبر است او بهر پدر دلسوزتر از مادر است او مظهر خدا هست و خدا را اوست مظهر ساقى على هست و على را اوست كوثر شرمنده از نور جمالش آفتاب است درس نخستين بر زنان حفظ حجاب است لبهاى ختم الانبيا بوسيد دستش پيمانه صبر على گرديد مستش از بس كه داده ذات حق قدر و مقامش قد قامت احمد بود از احترامش بى فاطمه نام نبى معنا ندارد فرقى على با حضرت زهرا ندارد @raziolhossein
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر … نه … نه … به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند : از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است تنها نه مادر حسنین … مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است زهرا همان که آینه ی کردگار بود خورشید، در مقابل نورش غبار بود سلمان چه دید؟ دید که می چرخد آسیاب وقتی که او مقابل پروردگار بود نُه سال نَه … که از ازل … آغاز بی زمان حیدر،«خدای عشق»، به عشقش دچار بود هر چار فصل عمر علی از وجود او اصلاً خزان نداشت تماماً بهار بود «تکبیر» و «حمد» و گفتن «تسبیح» جای خود تسبیح او به ذکر «علی» در شمار بود زهرا نگو بگو اسد شیر حق، علی با تیغ خطبه اش دو جهان تار و مار بود حامی محکم و پر و پا قرص مرتضاست حیدر بدون فاطمه بی ذوالفقار بود وقتی که ذوالفقار علی رام فاطمه است حتماً «وَ إن یکاد» علی نام فاطمه است خورشید مصطفی که ضُحایش زبانزد است مصداق هل اتاست، عطایش زبانزد است جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است بیتش شده محل عبور و مرور وحی پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است حورا الانسیه شدنش جای بحث داشت از بس که این فرشته … نمایش زبانزد است آیینه ای که پرتو او را کسی ندید رفته به مادرش که حیایش زبانزد است همسایه از دعای شبش نور می گرفت در بین خاص و عام، دعایش زبانزد است یک پنجم زمین به صداقش در آمده با این حساب، لطف خدایش زبانزد است آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت اصلاً عجیب نیست بهایش زبانزد است مریم اگر دو وعده غذاش آسمانی است زهرا همیشه مائده هاش آسمانی است ای مادری که خلقت عالم به نام توست دنیا هنوز محو شکوه مقام توست آدم به اسم اعظم تو ارتقا گرفت این هم یکی ز معجزه ی ختم نام توست «یا فاطرُ بفاطمه» ذکر گشایش است این تازه گوشه ای ز فیوضات عام توست ای کوثری که ساقی تو مرتضی بُوَد تنها نه او … که کلّ جهان مست جام توست حتّی نبی که اوج مقامش مُبرهن است با پا شدن به پای تو در احترام توست آیات هل اتی که نشانی ز بندگی است یک چشمه از سحاب ثواب صیام توست روزی سه بار کار تو شمس الضّحایی است با این حساب رونق ما از قوام توست یک آسیاب دستی و یک قطعه ی حصیر این ها همان جهیزیه های امام توست …. … این ها نشان دهنده ی زهد و کرامت است یعنی که سادگی و قناعت پیام توست مادر! اگر چه رنج فراوان کشیده ای می آید آن زمان که دو عالم به کام توست با پهلوی شکسته و کودک به روی دست می آیی و تقاص مدینه کلام توست این بیت آخر است نوشتم برای تو هستی من فدای تو و بچه های تو @raziolhossein
قرآن گشودم آیه ی محشر بیاورم میخواستم که سوره ی کوثر بیاورم من کیستم ز فاطمه سر در بیاورم باید کسی شبیه پیمبر بیاورم هنگام وصفت عقل  مرا ترک می کند معراج رفته شان تو را درک میکند با نور تو زمین شرف آسمان گرفت چل روز مصطفی ثمری بی کران گرفت پابر زمین گذاشتی و خاک جان گرفت تا آمدم بگویم زهرا زبان گرفت گفتم که رخصتی بده بهتر بخوانمت مهرت اجازه داد که مادر بخوانمت مادر سلام، گوشه ی چشمی به ما کنید مادر سلام، درد مرا هم دواکنید با این امید در زده ام تا که وا کنید لطفی به این اسیر یتیم گدا کنید حالا اگر چه چادر تو وصله دار هست من سائلم همیشه برایم انار هست یا آیه آیه آیه ی خود(( هل اتی)) کنی یا از کرم لباس عروسی عطا کنی چادر امانتی بدهی تا چها کنی یک قوم را به نور خدا آشنا کنی دنیا تو را نخواست که اینقدر زشت شد خاکی که زیر پای تو آمد بهشت شد دنیا تمام ظلمت و تو ماورای نور با تو کم است فاصله تا انتهای نور همسایه ات اگر که شده آشنای نور  این بوده است از برکات دعای نور در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست در سال یک شب است که قدری شبیه توست در خانه عطر سیب تو از بس جمیل بود یادآور بهشت خدای جلیل بود سرچشمه ی وضوی تو از سلسبیل بود جاروی خانه ی تو پر جبرئیل بود دنیا به پای مهر تو از شرم آب شد آبی که گشت مهرییه ی تو گلاب شد آنکه تورا به جمله ی ((لولاک)) می شناخت درک تورا فراتر از ادراک می شناخت پرواز را چه کس بجز افلاک می شناخت بانوی آب را پدر خاک می شناخت... نام پدر همیشه به دنبال مادر است خیر العمل محبت زهرا و حیدر است @raziolhossein
درکش سخت است و فکرها کوتاه است از شان و مقام او خدا آگاه است در بدو تولد به سخن آمد و گفت بعد از پدرم علی ولی الله است .... بطحا ز زمین شوق پریدن دارد گلبانگِ تفاخرش شنیدن دارد هنگام اذان به گوش زهرا گفتن خورشیدِ رخِ رسول دیدن دارد @raziolhossein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرا محلّ جلوه ی الله اکبر است آیینه ی تمام نمای پیمبر است کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهرا عطیّه، اُمّ اَبیها و کوثر است هرگز کسی به مرتبه اش پی نمی برد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فاطمه توحید آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نماز مشتقِ انوار حیدر است زهرا که انبیاء متوسّل به او شوند حتماً مقامش از همه ی انبیا سر است احمد برای دیدن او اذن می گرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مثل قیامت است قیامش کنار در این ابتدای قائله ی روز محشر است از آتشی که بر در او شعله ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربه ی آن، زخم پرور است از داغ فاطمه دل سنگ آب می شود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قتلگاه تیزی مسمار دشنه شد آن دشنه ای که روی سپیدی حنجر است صورت به خاک خورده و در پنجه های شمر موی حسین روبروی چشم خواهر است زینب بیا و مادر ما را کمک بده در قتلگاه این که فتاده است مادر است @raziolhossein
دست من و عنایت و لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و مهر و ولای فاطمه طبع من و قصیده مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه به بذل دست فاطمه به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه منم گدای فاطمه رشته مهر فاطمه سوی خدا کشد مرا دل بولاش داده ام تا به کجا کشد مرا گر به زمین زند مرا ور به سما کشد مرا درد اگر عطا کند یا به بلا کشد مرا پای برون نمی نهم ، از سر کوی فاطمه وانشود لبم مگر ، به گفتوگوی فاطمه مهر و محبتش بود طینت من سرشت من ز دوستیش آبرو داده به روی زشت من روضه بی چراغ او مینوی من بهشت من شکرخدا که گشته این قسمت وسرنوشت من سنگ محبت ورا بر سر و سینه می زنم به یاد خاک قبر او داد مدینه می زنم مرغک طبع من شده طوطی او هزار او کبوتر دلم زند پر به سوی مزار او قلب شکسته ام بود در همه حال ، زار او شفا گرفت چشم من زخاک ره گذار او خانه کوچکش بود کعبه آرزوی من از آن خوشم که فضه اش نظر کند به سوی من رشته چادرش اگر به دست انبیا رسد شعار فخر انبیا به عرش کبریا رسد از لب جانفزاش اگر زمزمه دعا رسد جان زنوای گرم او به جسم مصطفی رسد کسی که قدر و هل اتی گفته خدا به صف او کجا قصیده های من بود رسا ، به وصف او فاطمه ای که مصطفی خوانده به رتبه مادرش به احترام می کند قیام در برابرش به دست و سینه و جبین بوسه زند مکررش بوی بهشت یافته از دم روح پرورش مادح او کسی به جز خدا شود ، نمی شود حق سخن به مدح او ادا شود ، نمی شود منم که مهر داغ او نقش گرفته بر دلم سرشته با ولایتش دست حق از ازل گِلم اوست که هست تا ابد گره گشای مشکلم زشعله محبتش داده ضیا به محفلم درآیم از دری دگر گر از دری براندم نمی روم زکوی او چه راندم چه خواندم عصمت داوری نبود اگر نبود فاطمه جنت و کوثری نبود اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود اگر نبود فاطمه آنچه که آفریده حق بوده برای فاطمه گفت از آن سبب نبی من به فدای فاطمه کسی که در کتاب خود ثنای او خدا کند کسی که پیش پای او قیام مصطفی کند پیرهن عروسی اش به سائلی عطا کند کسی که خاک فضه اش دوای دردها کند چگونه رد کند زخود مریض دردمند را مریض دردمند را فقیر مستمند را به پیش بحر جود او محیط کمتر از نمی گدای کوی خویش را اگر عطا کند کمی همان عطای اندکش فزون بود زعالمی مرا چه غم اگر خدا به مهر او دهد غمی دل بولاش بسته ام در آرزو نشسته ام تیر غمش مگر رسد به سینه شکسته ام ای که به قلب عالمی نقش گرفته داغ تو ای که پریده مرغ دل از همه سو سراغ تو میوه معرفت خورد روح الامین ز باغ تو نور دهد به دیده ها تربت بی چراغ تو قسم به قبر مخفی ات ، قسم به خاک تربتت خون ، دل پاره پاره ام ، گشته به یاد غربتت کاش به جای مشعلی سوزم در کنار تو کاش چو اشک زائری افتم بر مزار تو کاش چو قلب مرتضی بودم داغدار تو کاش به جای محسنت سازم جان نثار تو فیض زیارت تو را همیشه آرزو کنم تربت مخفی تو را به اشک شست و شو کنم ای که خزان شد از ستم بهار زندگانی ات گشته خمیده سرو قد به موسم جوانی ات مدینه بعد مصطفی ندیده شادمانی ات قسم به عمر کوته و به رنج جاودانی ات عنایتی عنایتی « میثم » دل شکسته ام رو به سوی تو کرده ام دل به غم تو بسته ام @raziolhossein
هر دل پي ِ دلستان خود ميگردد هر كس پي ِ هم زبان خود ميگردد روزي كه كند پدر فرار از پسرش زهرا پي دوستان خود ميگردد .... ای آنکه فدایت ز هواداران است نازل به جهانْ فیض تو چون باران است یا فاطمه مِهر تو بوَد روح نماز مهر تو شفاعت گنهکاران است @raziolhossein
درمقامي كه عقيق سرخ از زر بهتر است اشكهايم بال معراج است،از پر بهتر است . با زبان دل فقط حرف خودم را مي زنم نامه بر اين روزها باشد كبوتر بهتر است . گرچه بالا مي برد سجده مقام بنده را چند ثانيه نشستن پاي منبر بهتر است . منبري را كه دلش با مهر مولا گرم نيست در همان مسجد بسوزاني برادر...بهتر است . از سر اخلاص حمدش را به جا مي آورم آنكه از آغاز يادم داده كوثر بهتر است . گرچه فرقي نيست بين ساقي وكوثر ولي بارها فرموده پيغمبر كه مادر بهتر است . مصحف زهرا به غير از سينه معصوم نيست سر مستور خدا در پرده آخر بهتر است . وقت بالا بردن در حرز نام فاطمه از همه عالم براي مرد خيبر بهتر است . هر كسي بو برده از غيرت شهادت ميدهد در نگاه مرد مرگ از اشك همسر بهتر است . از زماني كه شنيدم در به پهلويت گرفت حس من اين است،اصلاً خانه بي در بهتر است @raziolhossein
ای روی تو جلوه گاه سرمد زهرا وی سینه تو بهشت احمد زهرا عید تو بوَد، ببخش عیدی ما را زان دست که بوسیده محمد زهرا @raziolhossein
گر فتنه و غم فکر شکستم باشد دائم پی نابودی هستم باشد سوگند به تو اهل نجاتم زهرا تا ریشه ی چادر تو دستم باشد اولاد علی گوهرشان فاطمه است در غصه و غم یاورشان فاطمه است گویند که با تاب و تعب می آیند هر جا سخن از مادرشان فاطمه است تا مهر تو را به سینه دارم زهرا در موج بلا سفینه دارم زهرا هر کس به دل خود آرزویی دارد من آرزوی مدینه دارم زهرا بی اذن تو هرگز عددی صد نشود بر هر که نظر کنی دگر بد نشود زهرا تو دعا کن که بیاید مهدی زیرا تواگر دعا کنی رد نشود فردای قیامت که گرفتاری تو بی یاور و بی مونس و بی یاری تو آن قدر طرفدار تو باشد زهرا انگار نه انگار گنه کاری تو وقتی که لبت را به دعا باز کنی یا فاطمه با لطف خود اعجاز کنی فردا همگی کمیتشان می لنگد در وقت شفاعت تو اگر ناز کنی ای نام علی ذکر لبت یا زهرا ای لیلۀ قدر هر شبت یا زهرا از بهر شفاعتت دل ما کافیست یک گوشه ی چشم زینبت یا زهرا افتاده راه عشق را یاری کن در فتنه روزگار دین داری کن چشمت که به ذریۀ زهرا افتاد ذکر صلوات بر لبت جاری کن جبریل امین اگر مقامی دارد در دفتر عشق اگر که نامی دارد از دولت پا بوسی زهرا باشد در پیش خدا گر احترامی دارد @raziolhossein