eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
557 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مواجب می برد خورشید از انوار ایوانش فلک نان می خورد از سفره احسان سلمانش نرفته دست خالی از درش حتی یهودی هم به هرکس می رسم نقلی است از لطف فراوانش پناه آوردم از آتش به زیر سایه ی حیدر که می بارد تمام لحظه های سال بارانش کدامین حیدر کرار فرزند ابوطالب که شان خاندانش گفته حق در آل عمرانش شهنشاهی که ممسوس است در ذات الوهیت نگیرم عیب بر قومی که می خوانند یزدانش رسیدی تا به ایوان نجف تعظیم کن کانجا به چشم خویش دیدم من خدا را ظل ایوانش به روز حشر خندان است آن شاعر که مصراعی به مدح شاه مردان مرتضی دارد به دیوانش پناه آوردگان کشتی شاه شهیدانیم همان کشتی که در دستان اصغر هست سکانش @raziolhossein
یک جهان داغ غریبی به دلم ریخته است قامت حیدر کرار بهم ریخته است داغ یک عمر غریبی قد او تا کرده ضربه ی تیغ دگر کار خودش را کرده ای که سی سال غم و خاطره مهمانت بود استخوان در گلو و خار به چشمانت بود ناله ات را به جز از چاه نفهمید کسی جز مغیره به تو یک لحظه نخندید کسی گرچه صبر من و صبر حسنت بسیار است خنده ی قاتل تو داغ تر از مسمار است                 """" پسرانت همه دور و بر تو مدهوشند چشم بر چشم تو دارند و سراپا گوشند خوب در گوش حسینت دم و نجوا داری صحبت از کرببلا و غم فردا داری     """"""""" پسرم داغ عطش کرببلا می بینی داغ هفتاد و دو سردار خدا می بینی در دل معرکه ی سرخ تن اکبر را اربأ اربا وسط دشت رها می بینی تیر بی شرم سه شعبه،گلوی ناز علی خنده ی حرمله در اوج بلا می بینی کمرت می شکند از غم عباس،حسین دست و مشک و علمش را که جدا می بینی اخرین لحظه تو مجروح درون گودال نیزه و سنگ و سنان چوب و عصا می بینی ناگهان سینه ی بی تاب که سنگین گردید شمر با خنجر کُندش...همه را می بینی @raziolhossein
یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است خیری ندیده ام من از عمری که بی تو رفت عمرم اگر به دیدنت آخر شود بس است اندازه چکیدن یک قطره اشک هم محض فراق، چشمم اگر تر شود بس است نه من که روزه های همه روزگار با یک روز، روزه ی تو برابر شود بس است امشب مرا بخاطر جدت علی ببخش آقا که راضی از دل نوکر شود بس است @raziolhossein
شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی کمی ز غربت خود را برای من گفتی چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی چقدر حرف دلت را به چاه میبردی چقدر درد و دلت را به خویشتن گفتی دم غروب سلامی به همسرت دادی گمان کنم که به زهرا ز آمدن گفتی دلت گرفت پدر یاد مادر افتادی ز شعله های در و از لگد زدن گفتی یتیم ها که برای تو شیر آوردند ز بی وفایی این کوفیان به من گفتی تو از شلوغی و ترس از ربودن اطفال ز سنگ خوردن و سختی رد شدن گفتی برايم از غم بزم حراميان اي واي برايم از غم معجر نداشتن گفتی سحر به رسم سفارش کنار عباست فقط حسین حسین و حسن حسن گفتی نوشت بر کفنت جوشنی حسین غریب تو از وصیت زهرا و پیرهن گفتی ز کشتن نوه هایت ز کشتن پسرت ز قتلگاه و بدن های بی کفن گفتی @raziolhossein
درد پنهان علی امشب مداوامیشود ناله برپا میشود بارخی غرق به خون مهمان زهرا میشود ناله برپا میشود @raziolhossein
چه گویم از کرم و بخشش و سخای علی که هست حاتم طایی خودش گدای علی پی شناخت حیدر مباش ای عالِم! "علی شناس" کسی نیست جز خدای علی قسم به حق ز خدا ما نمی شویم جدا اگر چو گَرد بچسبیم بر عبای علی منی که پای کسی کج نمی کنم گردن همیشه خم شده ام تا کمر به پای علی که گفته است که من آدمِ علی هستم؟ مرا بس است که باشم سگِ سرای علی عدو! امید به اسلام خود نداشته باش که نیست دین نبی هیچ! بی ولای علی اگر نبود، "فلانی" هلاک میشد، هان!* که بسته زندگیِ خصم هم به رایِ علی به کفر میرسد آن دین که باورش بشود علی جدای خدا و خدا جدای علی... *لولا علیّ لهلک عُمَر @raziolhossein
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند به آنچه در حق من می‌کند خوشم اما خدا کند که دلم را ز خود جدا نکند کسی که جانب بیگانه را نگه دارد نمی‌شود که نگاهی به آشنا نکند به خانه زادی او کعبه می‌کند اقرار دل شکسته علی را چرا صدا نکند؟ کسی ز کار دلی عقده وا نخواهد کرد اگر اشاره به دست گره‌گشا نکند سزد به حضرت او منصب ید اللّهی که غیر او گره از کار خلق وا نکند مرا حواله به لعل لب مسیح مده که جز نگاه تو درد مرا دوا نکند خدا کند که قَدَر اَندر این لیالی قَدْر مرا به هجر تو این قَدْر مبتلا نکند چه لذتی است ندانم به زخم شمشیرت که کشتۀ تو دمی فکر خونبها نکند @raziolhossein
. اینجا کریمی اَست که بسیار می بخشد لب وا نکردی تا کُنی اِقرار می بخشد . تاثیرِ اِستغفار اوجِ باورِ عبد است قبل از گُنه کردن تو را غَفّار می بخشد! . وقت گناه او پَرده روی ما می اندازد مشغولِ عُصیانیم که سَتّار می بخشد! . هر قدر هم دوری کنیم او در پیِ ما هست گاهی به خلوت، گاه در اَنظار می بخشد . این صبر که دارد خدا، شرمندگی دارد... هر چه گُنه را می کُنی تِکرار، می بخشد... . ظرفِ تَرَک خورده در اینجا بند خواهد خورد رفتی و برگشتی اگر صدبار، می بخشد . پیچیدگیِ زندگی تمرینِ رُشدِ ماست اینها مَقاماتی ست که دلدار می بخشد . مؤمن در اَمواجِ بلاها دَم نخواهد زد زیرا بلاها نخلِ او را بار می بخشد . در میهمانی، هوشیاری جُزوِ اَرکان است این صاحبِ خانه به ما اَسرار می بخشد . حُبِّ علی در سینه باشد کارِ ما جور است ما را به مِهرِ حِیدرِ کَرّار می بخشد . آبِ حیاتی که خدا فرموده؛ این اشک است این هدیه را بر دیده ی بیدار می بخشد . فرموده است شِیخُ الاَئِمّه: "حَق، کسی را که... ...اشکی بریزد در عزای یار، می بخشد" . ذکرِ "حسین" در تشنگی تسبیحِ ما باشد جان را صفا این ذکرِ گوهربار می بخشد . امشب خدا ما را به حَقِّ آن یتیمی که اُفتاد از ناقه در آن بازار، می بخشد . امشب خدا ما را به حَقِّ چشم هایی که گردیده بود از ضَربِ سیلی تار، می بخشد . @raziolhossein
شب شد و بین کوچه ها پرنده پر نمی زند کسی به غیر بی کسی حلقه به در نمی زند تو رفتی آه غمت به آتشم کشیده است در دل من روضه تو به جز شرر نمی زند بعد تو گریه میشود روزی دخترت پدر به شام گریه های من سپیده سر نمی زند خفته یتیم کوفه در کوچۀ انتظار تو نمی خورد نان و به جز حرف پدر نمی زند ز اشک هر شب تو هر درخت کوفه سبز  بود بدون تو شکوفه ای به برگ بر نمی زند تو رفتی و پس از تو ای سوخته دل آه کسی شعله به چاه کوفه از آتش در نمی زند تو رفتی و اهالی خرابه ها گریستند که بعد از این کسی دگر خرابه سر نمی زند @raziolhossein
دلم خونست و چشمانم پرآب است تمام  سینه ام  از  غم  کباب  است ببین  زینب  به  روی  دست هایم هنوزم  رد  سرخی  طناب  است ..... درون دیده دارم خار از آن روز شدم از زندگی بیزار از آن روز حسن جان، مُردم و با من نگفتی چرا شد چشم مادر، تار از آن روز؟! @raziolhossein
همه با کاسه‌ی شیر آمده بودند امشب غیرِ عباس که با کاسه‌ی آب آمده بود @raziolhossein
كم كم شِنَوَم فاطمه جان بوي تورا در پرده ي خون مينگرم روي تو را از ضربه ي تيغ بر سرم حس كردم در پشت در آن ضربه ي پهلوی تو را @raziolhossein