eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.5هزار دنبال‌کننده
558 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سنگدل ها بی امان برگ و برم را می زدند پشت در ناباورانه باورم را می زدند لرزه بر جان همه اهل حرم افتاده بود لحظه ای که با لگد درب حرم را می زدند پیش چشمم شعله بر باغ و بهار من زدند غنچه ام پرپر شد و نیلوفرم را می زدند مصحف پیغمبرم در شعله ها افتاده بود جزء جزء و آیه آیه کوثرم را می زدند ماجرای کوچه و بازار از یادم نرفت دستهایم بسته بود و همسرم را می زدند یک نفر با تازیانه دیگری هم با غلاف با تمام زور و بازو دلبرم را می زدند از خجالت من سرم را بر زمین انداختم با که گویم دختر پیغمبرم را می زدند می پرد هر شب حسن از خواب می گوید پدر خواب میدیدم دوباره مادرم را می زدند @raziolhossein
علی را چونکه من بی یار دیدم خودم را در بر اغیار دیدم چنان از کینه سیلی خوردم آنروز که در کوچه حسن را تار دیدم @raziolhossein
اهل ستم چو دست به جور و جفا زدند بر آنچه گفته بود خدا، پشت پا زدند با آن همه سخن ز خدا و پيمبرش كز حبّ اهل بيت نبى بارها زدند هم حرمت كتاب خدا رفت از ميان هم دست رد به سينۀ آل عبا زدند افسوس كآب غسل پيمبر نگشته خشك اندر سقيفه دست به آن فتنه‏ ها زدند شرم از خدا نكرده و بيمى ز كيفرش كآتش به باب خانۀ خيرالنسا زدند تنها نه آتش از ستم افروختند و بس در با لگد به پهلوى او برملا زدند با فضّه گفت آيد و بيند كه چون ورا بى جرم و بى گناه در آن ماجرا زدند هم محسنش شهيد در آن گير و دار شد فرزند و مام با لگد اشقيا زدند در اين ميان چو ديد على را به دست خصم دربند ظلم و كينه ولىّ خدا زدند آمد به ياريش كه به بازوى حضرتش با نعل سيف بَر مَهِ بُرج حيا زدند جرمش نبود غير هوادارى از على هر زخم دل به زادۀ خير الورا زدند آنجا رسيد كار رذالت كه در علن سيلى به آن سرور دل مصطفى زدند حق على ولىّ خدا گشت پايمال دين را به تيشه ستم از محتوى زدند ناكس نشست جاى پيمبر كه مسلمين در زير بار فتنه و شر دست و پا زدند چون دستشان ز حبل ولايت بريده شد گمراه گشته روى به راه خطا زدند بر مسلمين هر آنچه رسد از سقيفه است چوب سقيفه است كه آنجا بما زدند ز آن آتشى كه گشت (على) مشتعل از آن دودش به چشم ما همه در قرن ها زدند آیت الله حاج آقا @raziolhossein
ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ @raziolhossein
صفای عطر وجودت خبر نمیخواهد برای عشق تو مردن جگر نمیخواهد امامت از برکات تو میشود پیدا و با وجود تو احمد پسر نمیخواهد به دست های یداللهی علی سوگند علی کنار تو باشد سپر نمیخواهد تو آمدی که زند بر تو مرتضی تکیه و ذوالفقار علی را ببر نمیخواهد... مقام و رتبه ات از کل انبیا سر بود فقط توئی که به بابای خویش مادر بود به وصله های پر از نور چادرت سوگند فلک به نور همین وصله ها منور بود نوشتن از برکات وجود اطهر تو فقط فقط و فقط کار شخص حیدر بود خودت که جای خودت داری ای عزیز خدا مقام فضه ات از درک ما فراتر بود... از ابتدای تو جز حق کسی نبود آگاه تو انتهای مقامی و عقل ما کوتاه برای بردن حظی از وجود خدا به دست های تو بوسه زده رسول الله قسم به گرمی خورشید که نیامده است به روی خانه ی تو بی اجازه یک شب ماه خدای عزوجل هم به عصمتت سوگند نگاه بر تو نکرده بدون یا الله... @raziolhossein
ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها، ولی تنها قدم زد آسمان روی زمین ما ولی تنها! کسی که دستگیر انبیا بوده ست از آغاز کسی که با وجود او نبوده مرسلی تنها چه تصویر غم انگیزیست که بعد از رسول الله نشسته روبه روی ذوالفقار خود یلی تنها شگفتا! اسفلی بر منبر و دورش خلایق جمع! دریغا! گوشه مسجد نشسته افضلی تنها! پیمبر گفت اگر دنیا به سویی رفت و او سویی همه باطل روند و اوست راه حق، بلی! تنها چه می‌گویی برادر جان علی تنهاست بی مردم درست این است که هستند مردم بی علی تنها! @raziolhossein
نه اینکه نشد اشک چشمم دوایت خودت خواستی مرگ باشد شفایت فدای صدای سلام نمازت چرا در نمی‌آید امشب صدایت غریبی نکن با غریب مدینه منم، فاطمه! یار درد آشنایت چه دنیای تلخی است دنیای بی‌تو برای منِ بی‌کس و بچه‌هایت به آتش زدی تا بمیری برایم عزیزم الهی بمیرم برایت بببین حال آشفته‌ام را که زینب تسلّی به من می‌دهد در عزایت برو گرچه شرمنده‌ام تا قیامت از اینکه نشد جانم آخر فدایت برای من و این یتیمان دعا کن اگرچه شکسته است دست دعایت برای دل من که باید ببینم از این پس در این خانه خالیست جایت @raziolhossein
نالیدن یک مادر مایوس کُشنده ست بغضی که شودیکسره محبوس کشنده ست سیلیِ به زهرا سبب مرگ حسن شد آری بخداغصه ی ناموس کشنده ست @raziolhossein
گره انداخت به کار همه دنیا.. @raziolhossein
شعله افتاد چو بر جان تو دریای علی دل بریدی ز خلایق همه منهای علی هیچکس غیر علی قدر تو را درک نکرد روح نازل شده از عرش به احیای علی نور تو رنگ به بیت علوی میبخشید جلوه‌ی ظهر و شب و صبح به دنیای علی به پسر عم نبی هیچ گزندی نرسید تا نفس داشت در آن معرکه زهرای علی زندگی بی تو به تاریکی شبهای دی است بعد از این صبح ندارد شب یلدای علی به زمین خورد هر آنجا که زمین خوردی تو خبر داغ تو پیچید به پاهای علی جز خیال تو مگر داخل تابوت چه بود که نشد راست از آن پس قد و بالای علی درد پهلوست بد و جدایی بدتر آه از امروز تو ای وای ز فردای علی @raziolhossein
بضعه ی خير الورى انسية الحورا تويى خلقت كون و مكان را علت اولى تويى كاشف الآيات ، لبخند تو در صبح ازل  تا ابد مسند نشين كرسى لولا تويى طاهره ، حوراءالانسيه ،  بتول و فاضله  راضيه ، مرضيه و صديقه ی كبرى تويى آيه ی تطهير در شأن دل پاك شماست عصمت و حسن و حيا در صورت و معنا تويى ( هَل‏ اَتى ) مُهر قبول بذل قرص نان توست ليلة القدر على ، تفسير اعطينا تويى نيست از تو هيچ كس محبوب تر پيش رسول بال پرواز نبى در ليلة الاسرى تويى خاكبوست جبرئيل و دستبوست مصطفى دخترى كه در جهان شد مادر بابا تويى جلوه ی نور نمازت از ملائك دل ربود آسمان معرفت را زهرة الزهرا تويى شد شكوفا يازده گل در بهار دامنت باغبان باغ عصمت ،  مادر گلها تويى مريمى؟ نه ، حضرت مريم كنيز خانه ات در توسل ، التجاى هاجر و سارا تويى رشته‏ هاى چادرت حبل المتين انبيا محور رمز نجات آدم و حوا تويى ذكر نامت مونس يونس به بطن حوت شد نوح را مشكل‏ گشا در پهنه ی دريا تويى اختيار خلق در امر شفاعت دست توست سايه سار لطف حق در روز وانفسا تويى آنكه بر سجاده ی تسبيح ، شب تا صبح بود در نواى ( سَبَّحِ اسمَ رَبّكَ الأعلى ) تويى بانويى كه در دفاع از عشق ، پهلويش شكست داشت بر بازو مدال ( وال من والا )  تويى آنكه با ايثار جان در محضر عشق على كرد طومار ولايت را به خون امضا تويى @raziolhossein
آيا نمي شد در لگد را بر نمي تابيد يا اين كه سمت پهلوي مادر نمي تابيد راحت گذشتند عده اي از حرمت اين در خورشيد بي رخصت به سوي در نمي تابيد خانه نشيني علي شايد يك علت داشت پايش به سمت در علي ديگر نمي تابيد از فضه ميخواهد كمك در پا شدن از جا بي ياري اش مادر در آن بستر نمي تابيد تنها اشاره ميكنم اين روضه سنگين است حتي به زحمت روي گردن سر نمي تابيد بايد گريز روضه ام از كربلا باشد اي كاش بعد از قتل او پيكر نمي تابيد صد بار حاضر بود بي سر پيكرش باشد اما سه شعبه دور آن حنجر نمي تابيد... @raziolhossein