#امام_زمان_مناجات
چه باک کشتی آن دل که بادبان دارد
میان زندگی اش صاحب الزمان دارد
به هیچ کس نزند رو، کسی که منتظر است...
تمام عمر نظر سوی آسمان دارد
هم آبرو و هم ایمان و هم ولای علی
هر آن چه دارد ازین بیت و آستان دارد
نبسته دل به کسی غیر یار و دلدارش
که دل سپردنِ در این جهان زیان دارد
به غیر نوکر این خانه که خودش آقاست
کجاست آن که چنین یار مهربان دارد
نه حرف و صحبت دیروز باشد و امروز
حکایتی شده این عشق، داستان دارد
چه روزهای بدی شد بدون کرب و بلا
دلم هوای حریمِ حسین جان دارد
از آتشی که فراگیر باشد و باقی
هر آن که کرب و بلا رفته است امان دارد
به سوی زائر او مادری جوان آید
تعجب است چرا قامتی کمان دارد؟!
تعجب است چرا چهره اش کبود شده؟!
ز دود و شعله به چادر، چرا نشان دارد؟!
میان مجمع زوار کربلا، زهرا
می آید و همه ی روضه را بیان دارد
چه کرده است مگر با حسین و دندانش
چنین گلایه از آن چوب خیزران دارد؟!
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
#عامیانه #دوبیتی
شب و روزم بی تو زیر و رو شده
دیدنت برا من آرزو شده
کنار قبر تو احیا میگیرم
شبای قدر علی شرو شده
پیر بشم، ای جوونم! به یادتم
هر کجا دربمونم به یادتم
ليلة القدر علی! کوثر من!
هل اتی که میخونم به یادتم
در به روی غصّه بستن یادته؟
رشتهی غمو گسستن یادته؟
با یه لقمه نون، نمک، صفا، وفا
دور یک سفره نشستن یادته؟
به فلک، یادتو تلقین میکنم
ختم الرّحمن و یاسین میکنم
تازه تازه هر شب از باغ بهشت
گل برا قبر تو دسچین میکنم
بمیرم که گوشهی اتاق تو
شمعی روشنه به اشتیاق تو
من صبورم ولیکن خودت بگو
"کَیفَ اَصبِرُ علی فِراق" تو؟
هیچ کسی نمیدونه با من و تو
زمونه چه کرده الّا من و تو
کاشکی تو به جای من بودی و من
جای تو بودم و امّا من و تو،،،
سرنوشتمون عجیبه، گل من!
دردای ما بی طبیبه، گل من!
مگه اون روزی که مهدیمون بیاد
مث ما اونم غریبه، گل من!
#جواد_هاشمی_تربت
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#امام_زمان_فاطمیه
#فاطمیه
هر جا که میروم سخن از فاطمیه است
رزق تمام سال من از فاطمیه است
شیعه بدون فاطمیه بی هویت است
بر ما حیات جان و تن از فاطمیه است
پشت و پناه من به پر و بال فاطمه است
ارض و سماء ارثیهء آل فاطمه است
در روز حشر فاطمه آید سراغ او
در این جهان کسی که به دنبال فاطمه است
یا فاطمه به عشق تو ما بحر ماتمیم
در فاطمیه غرق عزاییم و در غمیم
ما روضه خوان کرب و بلای مدینه ایم
حتی به فکر فاطمیه در محرمیم
ماییم روضه خوان تو با صاحب الزمان
باید بگیرد انتقام تو را صاحب الزمان
شب های آخریست که پهن است این بساط
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
آقا بیا که حیدر کرار مضطر است
از هر مصیبتی غم مولا فراتر است
با زینب و حسین و حسن گریه میکند
سخت است باورش که شب ختم مادر است
سر بر تراب قبر ، نهاده است بوتراب
پروانه سوخت ، شمع حیاتِ علی شد آب
بر روی منبر است ابومکر بی حیا
تا صبح روز حشر به او لعنت و عذاب
ارزش نداشت بهر خلافت شرر زدی
بر خاندان عترت احمد ضرر زدی
کشتی تو مادری که به عالم ملیکه بود
دختر زدی و تکیه به جای پدر زدی
ملعون ببین که زینب او آه میکشد
حیدر به یاد هر شب او آه میکشد
هر لحظه مجتبی ز غم از تاب میرود
وقتی حسین از تب او آه میکشد
#سیداحمد_شهیدی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #کوچه
اصلا زمانه راه با مولا نیامد
با دشمنان راه آمد و با ما نیامد
بعد از فشار در برای چند لحظه
دیگر نفس از سینه زهرا نیامد
در کوچه تا دستان قنفذ رفت بالا
در خانه دست مادرم بالا نیامد
شش ماه زهرا چشم در راه پسر بود
آخر هم این فرزند به دنیا نیامد
نه اعتمادی نیست از امروز باید
در کوچه های شهر از هر جا نیامد
هر چند زخمی تر ولی از کوچه برگشت
این هم دلیلی داشت …چون تنها نیامد
دستی به دوش مجتبی دستی به دیوار
یعنی به خانه با توان پا نیامد
#محمد_علی_بقایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#حضرت_زهرا_شام_غریبان
#فاطمیه #غسل #تشییع #دفن
وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا
زخم های بدنت، برده امانم زهرا
سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت
چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟!
تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم
بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا
ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام
بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا
بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟!
با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟
آستین بین دهان کردم و فریاد زدم
زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا
کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را
بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا
پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم
می روی از بر من یار کمانم زهرا؟
پدرت آمده اما بدنت را آخر
با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟
خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم
حق بده که به لبم آمده جانم زهرا
خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم
تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا
#محمدجواد_شیرازی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
بعد زهرا غصه ی مولای ما بسیار بود
عاقبت رفت آن کسی کو بر علی غمخوار بود
این سخن روی لبش هر لحظه در تکرار بود
((سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود))
حد او از عقل معقولان عالم دور بود
نفس کل از دیده ی خورشید هم مستور بود
خانه ی او جایگاه وحی بود و طور بود
((طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود
سینه ی سینای عصمت مشتعل از نار بود))
نیست حتی نیستی از جلوه های او تهی
گل ز استنشاق ما کی میشود از بو تهی
سینه ی ما کی شود از عشق آن بانو تهی
((آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی
از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود))
زهره ی زهرا که صد خورشید او را مشتری
قدر او معلوم میگردد به روز داوری
پیش او موسی ندارد جز مقام نوکری
((گردش گردون دون بین کز جفای سامری
نقطه ی پرگار وحدت ، مرکز مسمار بود))
سست شد ارکان هستی رفت زهرا پشت در
پس ندا از اسمان امد هلا اهسته تر
شعله زد در،ناله زد صدیقه از نای جگر
((ناله ی بانو زد اندر خرمن هستی شرر
گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود))
از جفای روزگار بی مروت اه،اه
اه بر دخت پیمبر کافران بستند راه
اینچنین هرگز نکردی هیچ شیطانی گناه
((صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه
روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود))
از بهاران شد تهی دنیا و شد فصل خزان
باوجود روشنایی تیره میشد اسمان
با طنابی بسته شد دستان سلطان جهان
((شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان
آنکه جبریل امینش بنده ی در بار بود))
داغ این ننگ است بر پیشانی اهل حجاز
کز جفاشان سر به زیر افکنده بود ان سرفراز
پشت ان قران ناطق بود این روح نماز
((از قفای شاه ، بانو ؛ با نوایی جان گداز
تا توانایی به تن ، تا قوّت رفتار بود))
داغ اتش بود پس مسمار دستش بسته شد
در جسارت کرد پس دیوار دستش بسته شد
اینچنین شد حیدر کرار دستش بسته شد
((گرچه بازو ، خسته شد وز کار دستش بسته شد
لیک پای همتش بر گنبد دوار بود))
#آیت_الله_غروی_اصفهانی
#زخم_حسینی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
#دوبیتی
بی آه دلم نمیشود یک لحظه
بی نوحه و دم نمیشود یک لحظه
با گریه دائمی هم ای جان علی
از داغ تو کم نمیشود یک لحظه
صد بار دلم شکسته چون پهلویت
تلقین بدهم چگونه بر بازویت؟؟؟
فرمود نبی انسیه الحورایی
من با چه دلی خاک بریزم رویت
تو آینه بودی و ترکها خوردی
یک زخم عمیقی که نمک ها خوردی
من فاتح خیبرم ولی شرمنده
در خانه ام از عدو کتک ها خوردی
آغشته شده به خاک قبرت دستم
با دست خودم بند کفن را بستم
در وقت نماز خواندنم مخصوصا
هنگام قنوت یاد دستت هستم
#محمد_علی_بقایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
دنیا به حال زار علی گریه میکند
عقبا بر انکسار علی گریه میکند
میافتد آفتاب شبانه به روی خاک
با چشم پر ستاره علی گریه میکند
همسایه هم خبر نشد از دفن فاطمه
غربت به افتخار علی گریه میکند
تکثیر داغ آینه را باش که علی
دارد سر مزار علی گریه میکند
بر روی خاک گریه کنان یار فاطمهست
در زیر خاک یار علی گریه میکند
زانوی پهلوان اُحد میخورد زمین
پا میشود دوباره علی گریه میکند
خاک مزار فاطمه بر صورت علیست
بر صورتش غبار علی گریه میکند
کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف
در قبضه ذوالفقار علی گریه میکند
امشب حسن به یاد جراحات روی او
افتاده در کنار علی گریه میکند
#وحید_عظیم_پور
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
زبانحالاميرالمؤمنينعليهالسّلامبارسولالله صلّياللهعليهوآلهوسلّم
به كذب محض به حُـبّ تو ادّعـا كردند
ولي ، وصيّ تو را بعــدِ تو رهــا كردنــد
بلند كن سر خود را ، ببين پس از غم تو
چگونه باز مــرا صاحب عزا كردند !!!
بر آن شدند كه نسل تو را بَر اندازند
نگاه كن چقَدَر ، شعله دست و پا كردند
به جاي اين كه وفـادارِ حضرتت باشند
به مشركينِ مُنافـق ، عجــب وفا كردند
در آن حريم كه جز صوت"يا كريم"نداشت
كلاغ هاي سيــه رو ، سر و صدا كردند
از آن دري كه تو نُه سال بوسه اش دادي
بپُــرس بـا تن ريحانه ات چه ها كردند ؟
پــيِ تلافيِ يك عُمــر ، خِيـــر ديدن از او
براي رفتنــش از اين جهان ، دعا كردند
براي كعبه ي توحيد ، كعبه بود امّــا
به ذبحِ مُحسنـم اين خانه را مِـنا كردند
به روز حشر بپرس از غلافِ سنگين دل
چگونه فاطمه را از علي جُدا كردند ؟
ز خوف ناله ي زهرا به صحن مسجد بود
اگر ز كُشتن من يا أخــا ، اِبــا كردند
مريضيِ حَسَد و بُغض خويش را اينها
به بويِ سوخــتنِ كوثرت ، دوا كردند
مــرا كه معنيِ حُـسنِ وصــال ها بودم
بـه دوري از سبب وصل ، مُبتــلا كردند
#محمد_قاسمی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بعد_شهادت
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
از سفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که
بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را
تا تو بودی یک نفر حرف دلم را میشنید
بی تو باید بشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
#محمد_علی_بقایی
@raziolhossein
#حضرت_زهرا_مدح
#فاطمیه
ای دُر دُرجِ حیا و آیتِ عظمی
سیّدهٔ انبیاء و مریم کبری
فاطمه امّ الائمّه، دختِ محمّد
بهر تو ایجاد گشته سبعهٔ آباء
امّ کتاب، امّ فضل، امّ علومی
امّ ابیهات خوانده خواجه اسراء
طاهره ،منصوره و تقیّه، نقیّه
همسر حیدر علیّ عالیِ اعلا
حانیه ،صدّیقه و بتول و زکیّه
راضیه ،مرضیّه ومبارکه ، عَذرا
عالم امکان ز نور روی تو روشن
خوانده شدی زین سبب به زُهرهٔ زهرا
نورِخدائی و عصمة اللهِ مطلق
مادرِ دو مریمی و مامِ دو عیسی
احمدِ ثانی توئیّ أختِ نبوّت
معدِن عفّت توئیّ وکوثرِ ثانی
اصلِ کرامت توئیّ وعنصرِ توحید
فرعِ ولایت توئیّ ومظهرِ اسماء
مادر گیتی نزاده هم چو تو دختر
خادمهٔ فضّهٔ تو هاجر و حوّا
حضرتِ روح الأمین، خاکِ درت را
بهرِ تبرّک برد به عالمِ بالا
نطقِ مرا لم یَلد ببسته وگرنه
خواندمیَت دُختِ ذاتِ خالقِ یکتا
من ز کجا و صفاتِ ذاتِ تو گفتن
پشّه چه نسبت وِرا به ساحتِ عنقا
لیک همین نکته در جلالت و قَدرت
بس بود از بهر شخص عاقل و دانا
این که نبوّت به بابت حضرتِ خاتم
ختم شد از حکمتِ خدای تعالی
لیک تو داری کتاب وحی الهی
گشته در آن درج،علمِ جملهٔ اشیاء
چون سخن اینجا رسید جفّ قلم شد
بگذرم، گویم ای حبیبهٔ طاها
لیلهٔ قدریّ و لیک قدر تو مجهول
قدرِ تو نشناختند مردم دنیا
آه که در مدّت قلیله چه آمد
بر سرت از مردمانِ بی سر و بی پا
حقّ تو مغصوب گشت و ارثِ تو ممنوع
ضِلعِ تو مکسور ازتعدّیِ اعدا
اهرمنان آمدند سویِ سلیمان
تا بربایند خاتم از ید والا
بر درِجنّت زدند آتش سوزان
شد ستم از دوزخی، به بانوی حورا
آتشِ آن حِقد کینه ای که نهان بود
گشت عیان از جفای عابد عُزّی
شعلهٔ آتش کجا و مَهبط جبریل
حبلِ غلامان کجا و گردن مولا
محسنِ شش ماهه ات شهید شد وشد
ثلث زسادات کم زتودهٔ غَبرا
آن همه ظلم و ستم که باتو نمودند
من نتوانم که جمله را کنم إحصا
لیک همی دانمی که مردم ناکس
هتک نمودند احترام تو یک جا
چون که جهان تنگ بود بهرِ تو خاتون
نزدِ پیمبر شدی به دیدهٔ عَبرا
با تن آزرده و سیاهیِ بازو
با دل پر غصّه،ای شفیعهٔ عُقبی
چشمِ شفیق است سویِ لطفِ تو امروز
تاکه شفاعت نمائیش تو به فردا
شادروان #شیخ_علی_اکبر_مروج_الإسلام متخلِّص به #شفیق،متوفّی درمحرّم۵۸ ۱۳،مدفون در درصحن عتیق حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السّلام
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
کرّار واژهای است که زیبندهی علیست
خورشید محو چهرهی تابندهی علیست
شکر خدا! کبوتر جلد نجف شدم
خوشبخت آن دلی که فقط بندهی علیست
فرقی نمیکند چه کسی نوکرش شده
مولا شدن، همیشه برازندهی علیست
بگذار تازه روز قیامت عیان شود
حتّی بهشت جلوهای از خندهی علیست
از شوکت «علی» چه بگویم که معرکه
در انتظار بانگ خروشندهی علیست
سائلشدن بهانهی ما بود؛ قصد ما
تنها زیارت رخِ تابندهی علیست
نفرین به روزگار که بعد از هزار سال
میخ دری که سوخته، شرمندهی علیست
@raziolhossein