eitaa logo
شعر مذهبی رضیع الحسین
7.4هزار دنبال‌کننده
556 عکس
5 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اصلا زمانه راه با مولا نیامد با دشمنان راه آمد و با ما نیامد بعد از فشار در برای چند لحظه دیگر نفس از سینه زهرا نیامد در کوچه تا دستان قنفذ رفت بالا در خانه دست مادرم بالا نیامد شش ماه زهرا چشم در راه پسر بود آخر هم این فرزند به دنیا نیامد نه اعتمادی نیست از امروز باید در کوچه های شهر از هر جا نیامد هر چند زخمی تر ولی از کوچه برگشت این هم دلیلی داشت …چون تنها نیامد دستی به دوش مجتبی دستی به دیوار یعنی به خانه با توان پا نیامد @raziolhossein
  وقت غسلت به لبم آمده جانم، زهرا زخم های بدنت، برده امانم زهرا سرخ شد صورتِ آبی که چکید از بدنت چه سرت آمده بانوی جوانم، زهرا؟! تا سحر خیره به رویت شدم و آب شدم بد سرت خورده به دیوار، گمانم زهرا ذکر می گفتم و دستم به پرت خورد آرام بند آمد وسط ذکر، زبانم زهرا بازوی لاغرت اینقدر ورم کرده چرا؟! با که گویم من از این داغِ گرانم زهرا؟ آستین بین دهان کردم و فریاد زدم زخم مسمار، درآورد فغانم زهرا کاشف الکرب دلم، چوبه ی تابوتت را بر سر شانه گذارم؟ نتوانم زهرا پیش قبرت به روی خاک زمین می افتم می روی از بر من یار کمانم زهرا؟ پدرت آمده اما بدنت را آخر با چه رویی به پیمبر برسانم زهرا؟ خاک با دست خودم بر بدنت می ریزم حق بده که به لبم آمده جانم زهرا خوشی بعد تو را، فاتحه اش را خواندم تا ابد یاد غمت، فاتحه خوانم زهرا @raziolhossein
بعد زهرا غصه ی مولای ما بسیار بود عاقبت رفت آن کسی کو بر علی غمخوار بود این سخن روی لبش هر لحظه در تکرار بود ((سینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود)) حد او از عقل معقولان عالم دور بود نفس کل از دیده ی خورشید هم مستور بود خانه ی او جایگاه وحی بود و طور بود ((طور سینای تجلّی مشعلی از نور بود سینه ی سینای عصمت مشتعل از نار بود)) نیست حتی نیستی از جلوه های او تهی گل ز استنشاق ما کی میشود از بو تهی سینه ی ما کی شود از عشق آن بانو تهی ((آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او را تاب آن آزار بود)) زهره ی زهرا که صد خورشید او را مشتری قدر او معلوم میگردد به روز داوری پیش او موسی ندارد جز مقام نوکری ((گردش گردون دون  بین کز جفای سامری نقطه ی پرگار وحدت ، مرکز مسمار بود)) سست شد ارکان هستی رفت زهرا پشت در پس ندا از اسمان امد هلا اهسته تر شعله زد در،ناله زد صدیقه از نای جگر ((ناله ی بانو زد اندر خرمن هستی شرر گویی اندر طور غم چون نخل آتشبار بود)) از جفای روزگار بی مروت اه،اه اه بر دخت پیمبر کافران بستند راه اینچنین هرگز نکردی هیچ شیطانی گناه ((صورتی نیلی شد از سیلی که چون سیل سیاه روی گیتی زین مصیبت تا قیامت تار بود)) از بهاران شد تهی دنیا و شد فصل خزان باوجود روشنایی تیره میشد اسمان با طنابی بسته شد دستان سلطان جهان ((شهریاری شد به بند بنده ای از بندگان آنکه جبریل امینش بنده ی در بار بود)) داغ این ننگ است بر پیشانی اهل حجاز کز جفاشان سر به زیر افکنده بود ان سرفراز پشت ان قران ناطق بود این روح نماز ((از قفای شاه ، بانو ؛ با نوایی جان گداز تا توانایی به تن ، تا قوّت رفتار بود)) داغ اتش بود پس مسمار دستش بسته شد در جسارت کرد پس دیوار دستش بسته شد اینچنین شد حیدر کرار دستش بسته شد ((گرچه بازو ، خسته شد وز کار دستش بسته شد لیک پای همتش بر گنبد دوار بود)) @raziolhossein
بی آه دلم نمی‌شود یک لحظه بی نوحه و دم نمی‌شود یک لحظه با گریه دائمی هم ای جان علی از داغ تو کم نمی‌شود یک لحظه صد بار دلم شکسته چون پهلویت تلقین بدهم چگونه بر بازویت؟؟؟ فرمود نبی انسیه الحورایی من با چه دلی خاک بریزم رویت تو آینه بودی و ترک‌ها خوردی یک زخم عمیقی که نمک ها خوردی من فاتح خیبرم ولی شرمنده در خانه ام از عدو کتک ها خوردی آغشته شده به خاک قبرت دستم با دست خودم بند کفن را بستم در وقت نماز خواندنم مخصوصا هنگام قنوت یاد دستت هستم @raziolhossein
دنیا به حال زار علی گریه می‌کند عقبا بر انکسار علی گریه می‌کند می‌افتد آفتاب شبانه به روی خاک با چشم پر ستاره علی گریه می‌کند همسایه هم خبر نشد از دفن فاطمه غربت به افتخار علی گریه میکند تکثیر داغ آینه را باش که علی دارد سر مزار علی گریه می‌کند بر روی خاک گریه کنان یار فاطمه‌ست در زیر خاک یار علی گریه می‌کند زانوی پهلوان اُحد می‌خورد زمین پا می‌شود دوباره علی گریه می‌کند خاک مزار فاطمه بر صورت علی‌ست بر صورتش غبار علی گریه می‌کند کشتند ذوالفقار علی را چهل غلاف در قبضه ذوالفقار علی گریه می‌کند امشب حسن به یاد جراحات روی او افتاده در کنار علی گریه می‌کند @raziolhossein
زبانحال‌اميرالمؤمنين‌عليه‌السّلام‌بارسول‌الله صلّي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلّم به كذب محض به حُـبّ تو ادّعـا كردند ولي ، وصيّ تو را بعــدِ تو رهــا كردنــد بلند كن سر خود را ، ببين پس از غم تو چگونه باز مــرا صاحب عزا كردند !!! بر آن شدند كه نسل تو را بَر اندازند نگاه كن چقَدَر ، شعله دست و پا كردند به جاي اين كه وفـادارِ حضرتت باشند به مشركينِ مُنافـق ، عجــب وفا كردند در آن حريم كه جز صوت"يا كريم"نداشت كلاغ هاي سيــه رو ، سر و صدا كردند از آن دري كه تو نُه سال بوسه اش دادي بپُــرس بـا تن ريحانه ات چه ها كردند ؟ پــيِ تلافيِ يك عُمــر ، خِيـــر ديدن از او براي رفتنــش از اين جهان ، دعا كردند براي كعبه ي توحيد ، كعبه بود امّــا به ذبحِ مُحسنـم اين خانه را مِـنا كردند به روز حشر بپرس از غلافِ سنگين دل چگونه فاطمه را از علي جُدا كردند ؟ ز خوف ناله ي زهرا به صحن مسجد بود اگر ز كُشتن من يا أخــا ، اِبــا كردند مريضيِ حَسَد و بُغض خويش را اينها به بويِ سوخــتنِ كوثرت ، دوا كردند مــرا كه معنيِ حُـسنِ  وصــال ها بودم بـه دوري از سبب وصل ، مُبتــلا كردند @raziolhossein
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را خنده ها و گریه های آخرین فرزند را از سفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای از کجا آورده ای این طرفه بازوبند را داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که بر جگر باید بریزم بعد از این اسپند را تا تو بودی یک نفر حرف دلم را میشنید بی تو باید بشنوم هرآنچه می گویند را بند بند پیکرت لرزید و پهلویت شکست در عوض از دست حیدر باز کردی بند را @raziolhossein
ای دُر دُرجِ حیا و آیتِ عظمی سیّدهٔ انبیاء و مریم کبری فاطمه امّ الائمّه، دختِ محمّد   بهر تو ایجاد گشته سبعهٔ آباء امّ کتاب، امّ فضل، امّ علومی امّ ابیهات خوانده خواجه اسراء طاهره ،منصوره و تقیّه، نقیّه                همسر حیدر علیّ عالیِ اعلا حانیه ،صدّیقه و بتول و زکیّه            راضیه ،مرضیّه ومبارکه ، عَذرا عالم امکان ز نور روی تو روشن       خوانده شدی زین سبب به زُهرهٔ زهرا نورِخدائی و عصمة اللهِ مطلق مادرِ دو مریمی و مامِ دو عیسی                         احمدِ ثانی توئیّ أختِ نبوّت معدِن عفّت توئیّ وکوثرِ ثانی اصلِ کرامت توئیّ وعنصرِ توحید فرعِ ولایت توئیّ ومظهرِ اسماء مادر گیتی نزاده هم چو تو دختر       خادمهٔ فضّهٔ تو هاجر و حوّا حضرتِ روح الأمین، خاکِ درت را بهرِ تبرّک برد به عالمِ بالا نطقِ مرا لم یَلد ببسته وگرنه خواندمیَت دُختِ ذاتِ خالقِ یکتا من ز کجا و صفاتِ ذاتِ تو گفتن پشّه چه نسبت وِرا به ساحتِ عنقا لیک همین نکته در جلالت و قَدرت               بس بود از بهر شخص عاقل و دانا این که نبوّت به بابت حضرتِ خاتم                ختم شد از حکمتِ خدای تعالی لیک تو داری کتاب وحی الهی                    گشته در آن درج،علمِ جملهٔ اشیاء چون سخن اینجا رسید جفّ قلم شد                       بگذرم، گویم ای حبیبهٔ طاها لیلهٔ قدریّ و لیک قدر تو مجهول      قدرِ تو نشناختند مردم دنیا آه که در مدّت قلیله چه آمد             بر سرت از مردمانِ بی سر و بی پا حقّ تو مغصوب گشت و ارثِ تو ممنوع ضِلعِ تو مکسور ازتعدّیِ اعدا اهرمنان آمدند سویِ سلیمان            تا بربایند خاتم از ید والا بر درِجنّت زدند آتش سوزان                       شد ستم از دوزخی، به بانوی حورا آتشِ آن حِقد کینه ای که نهان بود    گشت عیان از جفای عابد عُزّی شعلهٔ آتش کجا و مَهبط جبریل      حبلِ غلامان کجا و گردن مولا محسنِ شش ماهه ات شهید شد وشد ثلث زسادات کم زتودهٔ غَبرا آن همه ظلم و ستم که باتو نمودند              من نتوانم که جمله را کنم إحصا لیک همی دانمی که مردم ناکس    هتک نمودند احترام تو یک جا چون که جهان تنگ بود بهرِ تو خاتون نزدِ پیمبر شدی به دیدهٔ عَبرا با تن آزرده و سیاهیِ بازو                با دل پر غصّه،ای شفیعهٔ عُقبی چشمِ شفیق است سویِ لطفِ تو امروز تاکه شفاعت نمائیش تو به فردا شادروان متخلِّص به ،متوفّی درمحرّم۵۸ ۱۳،مدفون در درصحن عتیق حضرت علیّ بن موسی الرّضا علیهما السّلام @raziolhossein
کرّار واژه‌ای‌ است که زیبنده‌ی علی‌ست خورشید محو چهره‌ی تابنده‌ی علی‌ست شکر خدا! کبوتر جلد نجف شدم خوش‌بخت آن دلی که فقط بنده‌ی علی‌ست فرقی نمی‌کند چه کسی نوکرش شده مولا شدن، همیشه برازنده‌ی علی‌ست بگذار تازه روز قیامت عیان شود حتّی بهشت جلوه‌ای از خنده‌ی علی‌ست از شوکت «علی» چه بگویم که معرکه در انتظار بانگ خروشنده‌ی علی‌ست سائل‌شدن بهانه‌ی ما بود؛ قصد ما تنها زیارت رخِ تابنده‌ی علی‌ست نفرین به روزگار که بعد از هزار سال میخ دری که سوخته، شرمنده‌ی علی‌ست @raziolhossein
پای تن مجروح زهرا با سر افتاد از دست این غم خون ز چشمان تر افتاد در زیر بار این مصیبت کوه خم شد تدفین مظلومه به دوش حیدر افتاد می شست جای بوسه های مصطفی را بند کفن تا بسته شد پیغمبر افتاد درهم شده اوضاع و احوال عوالم وقتی که حورا بین دیوار و در افتاد  فضه شهادت می دهد در این نود روز هر جا زمین افتاد مادر دختر افتاد این روزهای آخری از شدت درد خیلی غریبانه میان بستر افتاد تا آسمانها صوت الرحمن او رفت روی زمین آیه به آیه کوثر افتاد او بار شیشه داشت و میزد مغیره قنفذ رسید از راه و شیشه آخر افتاد شانه به شانه با اجل همراه می شد سایه به سایه مرگ با زهرا در افتاد از جنگ برگشته علی یا از سر قبر پشت سر تابوت مرد خیبر افتاد @raziolhossein
دخترِ طبعم ازسخن رشته به گوهر آورد بهرِ نثارِمِدحتِ دختِ پیمبرآورد دخترازین قبیل گرهست هماره تاابد مادرروزگار ای کاش که دختر آورد آورد ازکجا وکی ،مادردهراین چنین فاطمه ای که مظهرِ قدرتِ داورآورد چون که خداش برگزید ازهمهء زنان سزد جاریه وکنیزِاو ساره وهاجرآورد حق چوندید همسرش درهمه ممکنات ،ازآن لازم و واجب آمدش خلقتِ حیدرآورد چون که به خدمتش ملک فخر کنندبایدی بوالبشرازنتاج سلمان واباذرآورد پایهء قدروجاهش خواست کسی کندبیان حامل عرش ،عرش را ،پایهء منبرآورد ذوقِ وفائی ازتواش بود حلاوت این چنین کزنیِ کلک صفحه را معدن شکّر آورد بهرِ طلوع انجمن اشکِ عزاش بایدی اخترِ طبعِ من زنو مطلعِ دیگرآورد آه ازآن دمی که او روی به محشرآورد جامهء نورِ دیدهء خویش زخون ترآورد لرزه به عرشِ کبریا، رعشه به جسمِ انبیا اوفتدآن زمان که او برکفِ خود سرآورد نالهء یاحسین ازو سرزند آن چنان کزآن گوشِ تمام اهل محشرزفغان کرآورد مادراکبرش زپی مویه کنان بسان نی ناله وبانگ یا بُنیّ درصفِ محشرآورد روزجزا شود زسر شورقیامتی دگر چون زجفا بریده سرقامتِ اکبرآورد رشتهء جان اِنس وجان ،بگسلدآن زمان که آن کاکلِ غرقه خون آن جَعدِ مُعنبر آورد شافعِ عرصهء جزا اوفتدش زکف لِوا بیدقِ واژگون چو عبّاسِ دلاور آورد نایداگر شفاعت آن روز به خون بهای او کیست که ایمنی درآن ورطه زآذر آورد هست وفائیش امید آن که به روز رستخیز ازاثرِ شفاعتش چهره منوّر آورد متخلّص به ،دیوان ،چاپ سنگی ،صفحهء ۳۴ @raziolhossein
🏴السلام علیکِ ایتها الصدیقه الشهیده🏴 جهت دسترسی و استفاده از تصنیف های(شور،زمینه،نوحه و...) ایام فاطمیه به کانال نوحه رضیع الحسین بپیوندید 👇👇👇 @raziolhossein1 @raziolhossein1 @raziolhossein1 کانال شعرمذهبی رضیع الحسین در پیام رسان تلگرام https://t.me/raziolhossein کانال نوحه: https://t.me/raziolhossein1