#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
#رباعی
سی سال به شانه بار غم برد علی
سی سال فقط خون جگر خورد علی
در کوفه نه! در کوچه علی را کشتند
سی سال فقط مُرد، فقط مُرد علی ...
یک عمر دلش ز غصهی یاس شکست
تا آن که سرش به بغض خنّاس شکست
تیغی که به فرق مرتضی گشت عمود
در علقمه فرق سر عباس شکست ...
پر بود ز غم حال و هوایش یک عمر
محرم میشد چاه برایش یک عمر
بشکافته سر شد ز نمک نشناسی
مردی که نمک بود غذایش یک عمر
#مهدی_ستارزاده
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_نوزدهم
امشب دلم از هرشبی آماده ترشد
سوی خدا آمادۀ پرواز باشد
من از دل محراب خود معراج دارم
بال عروجم با شهادت باز باشد
عمری پی احقاق حق کوشیده ام من
تاکی زجهل مردمان آتش بگیرم
ای تیغ زهرآلوده امشب راحتم کن
من دیگر از این زندگانی سیرسیرم
یک همنفس پیدا نکردم بین مردم
درد خودم را تا سحر با چاه گفتم
وقت نیایش با خدا از حال رفتم
راز دل خود را به اشک وآه گفتم
چیزی بجز خاکستر ی باقی نمانده
ازاین دلی کز شعله های درد وغم سوخت
خاری به چشم واستخوانی درگلو شد
میخ دری که همسرمن رابه در دوخت
رخسارۀ زهرای من از ضرب سیلی
گه چون فلک نیلی گهی مهتاب گون شد
پهلوی اورا مثل دست او شکستند
چشمان من پیمانۀ لبریز خون شد
گرچه طبیب عالمی هستم درعالم
سرباز کرده زخم من از بی طبیبی
یارم زدستم رفت ومن با حسرت وغم
کوبیده ام سررا به دیوار غریبی
ازبس گره از کار مردم باز کردم
دست علی چون سجده گاهش پینه دارد
فرقم جراحت یافت اما کس ندانست
این زخم را عمری علی درسینه دارد
این زخم را گویی که جایی دیده بودم
آری از آن درنیمه شب خوناب میرخت
وقتی که آهم شعله برهفت آسمان زد
اسما به روی زخمهایش آب میرخت
شق القمر کردند اینجا ای دریغا
باید بگویم رازهای باورم را
دستی که زد شمشیر بر فرقم شکافد
درکربلا فرق علی اکبرم را
ازقول من برگو «وفایی»گرچه نیکوست
نقش غم من برهمه دلها بیفتد
زیر بغلهای مرا دیگر نگیرید
ترسم زحالم دخترم از پا بیفتد
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
هرکه در دل،دلبری مانند حیدر داشته
غیر او از هرچه دلبر هست،دل بر داشته
پای درسش عالم و آدم تلمذ کردهاند
هر زمانی که علی تکیه به منبر داشته
کعبه از شوق حضورش سینهی خود را شکافت
کعبه پیش پای او،تنها ترک برداشته
بین آیاتش خدا فرمود حیدر نفس اوست
جان به قربانش عجب نفسی پیمبر داشته
از شب معراج پیغمبر روایت کرده،حق
جلوه ای با جلوهی حیدر برابر داشته
لایق بوسیدن پای علی تنها یکیست
این لیاقت را به اذن الله قنبر داشته
مشق رزم کودکیاش فتح چندین قلعه بود
از همان دوران نگاهی هم به خیبر داشته
در،به پا بوسی حیدر طوری از جا کنده شد
حسرت این لحظه را انگار در، سر داشته
قلعه را بعد از حضور مرتضی هرکس که دید
با تعجب گفت:خیبر هم مگر در داشته...!؟
#سجاد_روانمرد
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
خبر رسیده که رکن پیمبر افتادهست
ترک نشسته به محراب منبر افتاده است
اگر غلط نکنم مرد خیبر افتادهست
طبیب حاذق عالم به بستر افتادهست
سحر که آه دل ذوالفقار گشت بلند
شکست آینه تصویر زد در آن لبخند
دو قدر را زده تیغی به یکدگر پیوند
مسیر ساقی کوثر به کوثر افتادهست
به سائلان برسانید بیکریم شدند
خرابهها همه محروم از این نسیم شدند
یتیمهای عرب باز هم یتیم شدند
که مهربان پدر کوفه دیگر افتادهست
قسم به کیسهی نانش همیشه مظلوم است
جواب خوبی این مرد، تیغ مسموم است
سرِ نماز هم از حق خویش محروم است
به جرم عدل، ترازوی داور افتادهست
خبر رسیده که بر فرق حیدر کرار
رسیده تیغ کجی در ادامهی مسمار
مدینه در افق کوفه میشود تکرار
دوباره پشت در خانه مادر افتادهست
خبر رسیده به سر قصهی امیر آمد
اجل به دیدنش آمد اگر چه دیر آمد
برای زخم سرش کاسه کاسه شیر آمد
از این حدیث دلم یاد اصغر افتادهست
ابوتراب به بیشیریِ رباب گریست
به حال کودک او چشم آفتاب گریست
عمو نیامد و امّید رفت و آب گریست
حسین مانده و کارش به لشکر افتادهست
از این طرف پدری رو به لشکر اندازد
از آن طرف به جوابش سهشعبه میتازد
برای اینکه پدر را زند پسر را زد
و حال اگر بکشد تیر را سر افتادهست
#سیدمیلادحسنی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
چنان فروغ عدالت دمیده در وطنش
که اسم ماه میآید به شمع انجمنش
صحابه را چه قیاسی به پارسایی او!
نمیرسند همانا به زهدِ پیرهنش
نظر کنید به الواح کتف و ساعد او
به خط کوفی توراتِ بخیههای تنش
مگر به دامن روح القدس بیاویزیم
که تازهتازه بفهمیم سِرّی از عَلَنش
دلم به عشق علی آشنا و وابسته است
شبیه گوش یتیمان به شکلِ در زدنش
همین که نامِ پدر میبَرَد میانِ رجز
شتر به خاک میافتد به ضربهی حسنش
کسی که رفت به پیکار ذوالفقار علی
همان زره که به تن داشت میشود کفنش
قبیلهای که به دل مهر مرتضی دارند
فرشته خلعت گل میدهد به مرد و زنش
و دور نیست که ایمان بیاورد به علی
تمام اهل زمین با الههی کهنش
#سعید_مبشر
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر #دوبیتی
کنار بسترت خواهی نخواهی
دو چشمم میرود امشب سیاهی
به این فرقی که مانندِ دلم شد
الهی یا الهی یا الهی
نگاهی که دلم بال و پرش ریخت
بجای اشک، خون چشم ترش ریخت
دلم حال یتیمی دارد امشب
که سقفِ خانهاش روی سرش ریخت
تو خوردی ضربت و دختر شکسته
تو را این نه غمِ مادر شکسته
ندارد مرحمی این فرقِ زخمی
شبیهِ پهلویی که در شکسته
چِسان برتو دوچشمِ تر ببندم
چگونه مرحمی بر سر بندم
به اینها بند خونِ تو نیاید
مگر با معجرِ مادر ببندم
همینکه فرقِ تو پاشید خندید
همینکه مجتبی نالید خندید
تو از شیرِ خودت دادی به قاتل
همینکه شیرِ تو نوشید خندید
عوالم را همینکه زد، بهم ریخت
غمی این خانه را آمد بهم ریخت
بمیرد نانجیبی که تو را زد
خدایا حال ما را بد بهم ریخت
حسین اُفتاده و در روبرویش
تویی و زینب و حال مگویش
نداری جان و گفتی که بجایت
بگیرم بوسه از زیر گلویش...
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#رباعی_علوی
فریادرسا! دمیکه محشر باشد
هرچند که نامه ام سیه تر باشد
مفرست بدوزخم که نتوانم دید
جائیکه درو عدوی حیدر باشد
#میرمحمدحنیف_الفت
متوفی۱۱۳۰
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
#عامیانه
اونی که تو کل عالم وجود
غصه خورد از همه بیشتر علیه
اهل بیت ما همه غریب بودن
ولی از همه غریب تر علیه
غلطه اینکه تو مقتل علی
فقط اسم ابن ملجم اومده
هر کی پرسید قاتلش کیه بگو
اونی که به همسرش سیلی زده
استخونِ تو گلو تحملش
واسه مرد غیرتی راحت تره
خیلی سخته بری مسجد ببینی
قاتل همسر تو رو منبره
حالا دیگه شبای راحتیشه
دیگه زخم زبونا تموم میشن
چشمایی که اشک دلتنگی میریخت
زهرارو میبینن و آروم میشن
جون به لب میشه حسین تشنه لب
لحظه ای که از علی جدا میشه
پدر خاک و به خاک سپرد و رفت
اونی که تنش رو خاک رها میشه
همه جا رسمه که هر بزرگی رو
قوم و خویش و آشنا خاکش کنن
کی دیده بزرگ یه قبیله رو
آخرش دهاتیا خاکش کنن
حسرت خیلی بزرگی باقی موند
آخرش تو دل خواهر حسین
کیه باور کنه که جا بمونه
زینب از تشییع پیکر حسین
#علی_ذوالقدر
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
گشته به ماه، رخ عیان، اشک دو دیدۀ علی
بوی جدائی آید از، رنگ پریدۀ علی
دل شده چاه کوفه و، گشته به دیدهام عیان
صورت خون گرفته و، قدّ خمیدۀ علی
یاد ز تربتش کنم، گریه به غربتش کنم
میچکد از دو دیدهام، خونِ چکیدۀ علی
اشک و سکوت زینبش، حمل جنازه در شبش
خاطرهای ز غربتِ، یار شهیدۀ علی
ناله به چاه میزند، شعله به ماه میزند
نیمهشب از درون دل، آهِ کشیدۀ علی
وجه خداست لالهگون، چشم حسین پُر ز خون
اشک حسن چکیده بر، فرق دریدۀ علی
شدّت قهر را ببین، پستی دهر را ببین
فاطمه را عدو زند، پیش دو دیدۀ علی
زهر رسیده بر دلش، شیر دهد به قاتلش
بوده به خصمْ دوستی، مکتب و ایدۀ علی
فاطمۀ شهیده کو، تا نگرد که همچو او
خم شده سرو قامتِ، دخت رشیدۀ علی
سوز کلام «میثمش» بوده ز آتش غمش
نالۀ اوست از دلِ، درد کشیدۀ علی
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#رباعی
این کوفه به ابلیس ارادت دارد
با مکر و فریب و حیله بیعت دارد
یک روز علی و روز دیگر زینب
این شهر به سر شکستن عادت دارد
#محمد_حسین_رحیمیان
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر
حیدر به بستر خود حالی غریب دارد
دختر کنار بابا «امن یجیب» دارد
خون کرده ارغوانی گل چهرۀ علی را
زینب نگاه بر این «شیب الخظیب» دارد
اشک حسن چکیده از چشم خون فشانش
حسین در دل خود غمی عجیب دارد
آوی واعلیا پر کرده آسمان را
هر کودک یتیمی در دل لهیب دارد
پیداست که دوایی غیر از شهادتش نیست
وقتی نگاه حسرت بر او طبیب دارد
گرفته محسنش را بر روی دست زهرا
حبیبه شوق وصل روی حبیب دارد
دنیا نداشت پاس این رحمت خدا را
بعد از علی جهانی حسرت نصیب دارد
از غربت علی و از دعوت حسینش
پیداست کوفه نسلی مردم فریب دارد
ای کاش بر «وفایی »گویند عندلیب اش
گرچه به باغ وصفش بس عندلیب دارد
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
بگو به خواب که آید به چشم بیدارش
دلا بسوز که مولا تمام شد کارش
سریعتر بدنش را به خاک بسپارید
که در بهشت، علی وعده کرده با یارش
زمینیان غمیگین آسمانیان خوشحال
که بیقراردلی میرسد به دلدارش
برای دیدن دست کبود فاطمهاش
به عرش رفته یدالله دست حق یارش
خدا کند ز علی باز رو نگیرد؛ آه
خدا کند برود ابر از شب تارش
دوباره دست به پهلوی خود نگیرد کاش
دوباره گل نکند کاش زخم مسمارش
خلاصه باز علی جان دهد اگر آید
دوباره فاطمهٔ زخمیاش به دیدارش
علی که سیر شد از کوفه زینبش هم رفت
چه کوفهای که تمامی نداشت آزارش
چه کوفهای که دوباره کشاند زینب را
نه بین مجلس تفسیر بین انظارش
رواست کوفه خودش را فرو برد در خاک
که رفت دختر غیرت میان بازارش
گرفت كوفه كس و كار دخت حيدر را
امان ز مردم نامرد بی کس و کارش
#محمدعلی_بیابانی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#بستر_مولا
#شب_بیست_و_یکم
صورت همینکه بر کفِ پای پدر گذاشت
آتش گرفت از غم و روی جگر گذاشت
سوزانده بود زهر علی را در این دو روز
پا ، بس که داغ بود به رویش اثر گذاشت
امالبنین به شانهی او گریه میکند
از اضطراب ، دستِ دعا روی سر گذاشت
آمد صدای زخمیِ مولا ؛ تو هم بیا
لب را به گوشِ او پدری محتضر گذاشت
جانِ تو جانِ دخترِ زهرا عزیزِ من
آتش به سینهاش ، نفَسی شعلهور گذاشت....
کف را به آب برد و نهیبی به آب زد
آبِ فرات سر کفِ پای قمر گذاشت
ناموس مرتضاست به خیمه بیا رویم
خم شد به روی مَشک قدم در گذر گذاشت
نگذاشت تا به خیمه رسد مَشک با عمو
زخمی که حرمله به دو چشمان تر گذاشت
تیری که کُشت اهل حرم را رُباب را
تیری گذشت و فاطمه را خونجگر گذاشت
یک نانجیب تیغ به کتفِ امیر زد
یک نانجیب بر روی دستش تبر گذاشت
زینب دوید و دخترکان را به خیمه برد
وقتی حسین دست به روی کمر گذاشت
زخمِ سهشعبه ای که عمو را به مَشک دوخت
نفرین به حرمله که به حلق پسر گذاشت
از آن به بعد جای عمو جای شانهاش
سر روی سنگ دخترکی دربه در گذاشت...
#حسن_لطفی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
کوفیان بهر علی امشب عزاداری کنید
تا سحر با زینبم از دیده خون جاری کنید
بر غریبی علی با کودکان بی پدر
در کنار سفره های بی غذا زاری کنید
تا که بودم کس نشد از مهر یار من ولی
در عزای من یتیمان مرا یاری کنید
هر چه بود از من گذشت ای کوفیان بی وفا
با حسینم کاش بعد از من وفاداری کنید
وای اگر بر خیمه های او ببندید آب را
وای اگر با تیغ و نیزه میهمانداری کنید
زین همه شیری که آوردید از بهر علی
جرعه ای بهر علی اصغر نگهداری کنید
یاد ایامی که زینب بود عزیز شهرتان
سنگ بر فرقش نریزید آبرو داری کنید
دیدن فرق سر خونین من او را بس است
تا نبیند او سری بر نیزه ها...کاری کنید
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
مرهم نزن دوباره، خون روی سرم را
زینب بیا و بردار، با گریه بسترم را
گیرم طبیب امشب زخم مرا دوا کرد
پیش تو می شکافم صد زخم دیگرم را
حال بد یتیمان حال مرا عوض کرد
نگذاشتم ببینند این دیدهء ترم را
گوشم پُر از صدای دشنام پیرزن بود
خانه به خانه بردم، این بار محترم را
یک عمر چاه کوفه، هم نالهء علی بود
با فاطمه گرفتم، احیای آخرم را
سی سال پهلوی من حرمت فقط شکستند
آنها که بد شکستند، پهلوی همسرم را
زهرا میان بستر، رویش کبود بوده
بگذار پای آن غم، زردی پیکرم را
او را که غسل دادم، سر را زدم به دیوار
چه خوب شد ندیدی بازوی پر ورم را
زهرا غم حسن را، در کوچه دید و جان داد
رویش نشد بگوید بردار زیورم را
طبق روال مادر، روضه فقط حسین است
رفتم به کربلایت، پایان منبرم را
از صبح تا غروبی صدبار گریه کردم
گودال را بگویم یا غارت حرم را
اصلا ً بیا ابالفضل؛ جان تو، جان زینب
در بین کوفه تنها نگذار دخترم را
حق می دهم اگر که از نی سرت بیفتد
زینب اگر بگوید، بردند معجرم را
#رضا_دین_پرور
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
چقدر زرد شده روی نازنین علی
نشسته است عرق مرگ بر جبین علی
چه بار غصه و غم که به شانه برد علی
زبعد فاطمه یک آب خوش نخورد علی
زبعد فاطمه شد خواب حرام بر چشمش
که استخوان به گلو داشت ، خار در چشمش
به گریه زخم دل خویش را رفو می کرد
وسال هاست علی مرگ آرزو می کرد
چقدر نیمهی شب آه آه گفت علی
چقدر درد دلش را به چاه گفت علی
چقدر ناله زد آقا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
چقدر گفت خدایا ... اَتُضرَبُ الزهرا؟!
بمیرم ، نشنوم از مرتضی چنین سخنی
که گفت اَنزَلنِی الدهر ، ثُمّ اَنزَلَنیٖ*۱
چه حرف های بدی به امام ما گفتند
چقدر نان و غذا داد و ناسزا گفتند
اگر چه سینه ز غصه لبالب است امشب
برای شیر خدا بهترین شب است امشب
به روش خنده نشیند ولی پس از سی سال
جمال فاطمه بیند علی پس از سی سال
زدیده اشگ خدا حافظی به گونه چکید
کشید ناله و پا را به سمت قبله کشید
گرفت در بر خود دستهای زینب رل
به گریه پاک نمود اشگ های زینب را
مکن تو گریه برای رسیدن اجلم
که تازه روز خوش توست ای عزیز دلم
چقدر لطمه به صورت زدی برابر من
چقدر آه کشیدی به خاطر سر من
تن دریده ببینی چه می کنی زینب
سر بریده ببینی چه می کنی زینب
در این دیار تو را سر به زیر می آرند
تو را به کوفه شبیه اسیر می آرند
به رخ ز خون جبینت نقاب می گیری
به زیر چادر پاره حجاب می گیری
برای روز اسیری تو پریشانم
مرا ببخش که مکشوف روضه می خوانم
به شهر کوفه همه حرمتت رود بر باد
به روضهی دَخَلتْ زینبُ عَلیَ بنِ زیاد
#محمدعلی_قاسمی_خادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*۱روایتی منسوب به حضرت مولا علیه السلام است:
«الدهر انزلنی ثم انزلنی ثم انزلنی حتی قیل معاویة و علی»؛
روزگار، مرتبه مرا پایین آورد، پایین آورد، پایین آورد به حدی که گفته شد معاویه و علی علیه السلام
ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج 20 ، ص 326، قم، نشر کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 133
مقدس اردبیلی،حدیقة الشیعة، ج 1، ص 208، انتشارات انصاریان.
ـــــــــــــ
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
ای خدا داغ غم ام ابیها سخت است
بعد از او زندگی با مردم دنیا سخت است
آنقدر سخت گذشته است به من این سی سال
گر فتد مرگم از امروز به فردا سخت است
خون سر ریخت ولی خون دلم را چه کنم
با دل خون شده یک عمر مدارا سخت است
گر بپرسند از این موی سفیدم گویم
که تماشای کتک خودن زهرا سخت است
مرد باشی و ببینی که فتاده به زمین
همسرت در بر نامرد صفتها سخت است
دخترم را دمی از بستر من دور کنید
دیدن اشک غم زینب کبری سخت است
اوج این واقعه را دختر من میداند
دیدن خون به سر و صورت بابا سخت است
سر دختر به روی زانوی بابا چه خوش است
سر بابا بغل دخترش اما سخت است
دست بسته ز روی ناقه بیفتی به زمین
گم شوی نیمه شب در دل صحرا سخت است
#عبدالحسین
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
ای امیر عرب! ای کآینهی غیب نمائی
بر سر افسر سلطان ازل ظلٌ همائی
این نه مدح تو بود پیش خردمند سخندان
که عدوبندی و لشکرکشی و قلعهگشائی
در پس پرده نهان بودی و قومی به ضلالت
حرمت ذات تو نشناخته گفتند خدائی
پس چه گویند ندانم گر از این طلعت زیبا
پرده برداری و آنگونه که هستی بنمائی؟
چه مدیح آرمت؟ ای آنکه تو خود عین مدیحی
چه ثنا خوانمت؟ ای آنکه تو خود محض ثنائی
سوخت اندر طلبت جانِ "طراز" و نزند دم
تا نگویند که مطلوب چو من بی سر و پائی
#طراز_یزدی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
شاها، چو پا بهدوش پیمبر گذاشتی
از ممکنات، پای فراتر گذاشتی
شیری چو دید از تو گَهِ شیرخوارگی
مادر بهخنده نام تو حیدر گذاشتی
شُستی تو زنگ کفر ز آیینهی جهان
شمشیر بسکه بر سر کافر گذاشتی
اسلام یادگار تو و رنجهای توست
کو را ز خاک، بر سر اختر گذاشتی
آنشب که زد بهدورِ نبی حلقه صد بلا
تنها تو پای خویش بهچنبر گذاشتی
باشد دل تو مرکز توحید و معرفت
اسرار حق بهسینه تو اندر گذاشتی
هَمّام را نَمی چو بدادی ز بحر راز
جاوید مست گشت و نیامد بههوش باز
#بهجتی
@raziolhossein
#مناجات
#شب_قدر
#شب_بیست_و_یکم
باز کن آغوش خود را سائلات سر می رسد
آن گدا که بخششات را کرده باور،می رسد
آنقَدَر فریاد خواهم زد که من را هم ببین
ناله های هر شبم از پشت این در می رسد
تا نَفَس باقی است..،نَفس سرکشم را رام کن
رفتهرفته عمر من دارد به آخر می رسد
در شب قَدرَت،به قَدرِ گریه ام رونق بده...
هر که به جایی رسید ، از دیدهی تر می رسد
گرچه بد کردم..،بیا با این بدت تندی مکن
ای که لطفِ بی حدت حتی به کافر می رسد
از دل هر معصیت زهرا مرا بیرون کشید
کار من هرگاه گیر افتاد..،مادر می رسد
زیر قرآن زیر و رویم کن..،الهی بِالْعَلی...
دلشکسته گیر می افتد ، به دلبر می رسد
نخل حیدر خرج افطاری ما را می دهد
از نجف ظرف رطب هر شب به نوکر می رسد
دفن نوکر احتیاطاً گردن ارباب هاست
بعد مُردن کفن و دفن ما به حیدر می رسد
در سراشیبی قبرم ، بعد تلقین خواندنم...
حتم دارم مرتضی آنجاست که سر می رسد
هرچه ماتم بود حیدر در وجودش جمع کرد
بعدها ارث پدر یکجا به دختر می رسد
سر به چوب مهمل خود زد..،در آن ساعت که دید
نیزهداری مست با راس برادر می رسد
در کنار خانه ی باباش سنگش می زنند
زخم مهلک بر پر و بال کبوتر می رسد
کاش زینب خاطرش در کوچه ها آسوده بود...
کاش بر هر دختری می دید معجر می رسد
#بردیا_محمدی
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#رباعی
با خوب و بدت حسین میماند و بس
تا اخر خط حسین میماندو بس
آن روز که دستت ز جهان کوتاه است
آن روز فقط حسین میماند و بس
#محمدجواد_پرچمی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
دیگر توان و تاب بر پیکر ندارم
امید بهبودی زخم سر ندارم
امشب تمام اختران گشتند آگاه
شد شام آخر مهلتی دیگر ندارم
درپیش چشمم خاطراتم تازه گردید
مانند شمعی غیر خاکستر ندارم
زان کوچه ای که راه بر زهرا گرفتند
غم نامه ای سنگین و غمگین تر ندارم
از بس که باور کردنش سخت است، دردا
دیدم رخ نیلی ولی باور ندارم
پروانه هایم در غمش آتش گرفتند
چون شمع ،آبی غیر چشم تر ندارم
تا بنگرم بر روی عباس و حسینم
یک دم نگاهم را از آنان بر ندارم
ای اشک حائل شو میان زینب و من
چون طاقت دیدار نیلوفر ندارم
بس کن «وفایی» لحظه سخت وداع است
آتش گرفته جان و بال و پر ندارم
#سید_هاشم_وفایی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_مدح
#رباعی
آنجا که بوَد فخر،خدا را به علی
هر کس به کسی نازد و زهرا به علی
غم نیست ز لغزیدن پا روی صراط
سنی به عمر تکیه کند ما به علی
#سید_محمد_رستگار
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#تدفین
چاه ها! گریه ی شبهای مرا دفن کنید
خاک ها! این تن تنهای مرا دفن کنید
<لحدم را بگذارید و به روی لحدم >
چادر مشکی زهرای مرا دفن کنید
#امیرحسین_ثابتی
@raziolhossein
#امیرالمومنین_شهادت
#شب_بیست_و_یکم
#تشییع
تا بیابان نجف، او را شبانه می برند
مثل زهرا نیمه ی شب ، مخفیانه می برند
آن که عمری بارغم بر روی شانه می کشید
حال جسمش را غریبانه به شانه می برند
باز هم داغ مزار مخفیانه تازه شد
چون علی را هم به قبری بی نشانه می برند
بچه های داغدیده از کنار تربتش
بار سنگین غم او را به خانه می برند
کوفیان کشتند حیدر را، ولی در کربلا
اهل بیتش را چرا با تازیانه می برند
کودکان خسته ی او را به جرم بی کسی
بی بهانه می زنند و بی بهانه می برند
ای «وفایی» آل عصمت ،در ره احیای دین
حرف خود را بر در حی یگانه می برند
#سیدهاشم_وفایی
@raziolhossein