اشعار آیینی محمد عابدی
🙏🏻✋🏻🌷 برای
#ماه_شعبان
و
#میلاد_امام_حسین
(ع) و
#حضرت_عباس
(ع) و
#امام_سجاد
(ع)
#عید_پشت_عید
............
#ماه_شعبان
است و چندین
#عید_پشت_عید
#سوم_شعبان
، جهان روشن شد از
#خورشید
دشتِ شب ترسیده بود از سایه های هرز
#ماه
، گل کرد و به داسش، هرزگی را چید کودکی پا بر زمینِ بوریا بگذاشت که میان آسمان آوازه اش پیچید تا بگوید که غلام حلقه بر گوش است بال خود را
#جبرئیل
آن شب به در کوبید بست بر قنداقهاش،
#فطرس
دخیلِ بال بعد از آن
#حاجت
گرفت و بر خودش بالید لای لایش آیه های
#فجر
و
#کوثر
بود چشم در چشم
#حسن
باید که می خوابید کودکی شد رفت در کوچه، پیِ بازی با همان
#شمشیر_چوبی
- شاخهای از بید - آفتاب، او را زیادی دید که
#زهرا
گونه و پیشانیاش را بارها بوسید دست در دست
#حسن
هر وعده در
#مسجد
شبههی خلقِ خدا را از
#نبی
پرسید اهل
#قرآن
بود و پای
#منبر
مولا مست شد از جامِ
#ساقی
بس که مِی نوشید روزگار، او را همیشه
#مبتلا
می خواست
#ماجرای_کوچه
پیش آمد! به خود لرزید مادرش
#پروانه
شد در یک شب پرسوز شمعِ در، خاکسترش را برد تا ناهید
#صَبّ_مولا
باب شد هر صبح و شام، آری بارها در
#مسجد
و در
#کوچه
شد تهدید تا
#یل_امالبنین
از غم نجاتش داد
#فاطمه
،
#بازوی_حیدر
را به او بخشید
#ماه_شعبان
بود و
#مَحرم
،
#مُحرِم
او شد
#کعبه
شد عباس و
#حاجی
دور او چرخید گاه در
#دریای_دستش
، غرق بود و غرق گاه از
#دریای_چشمش
،
#روضه
می بارید
#کربلا
را دید در
#گهوارهی_عباس
خون
#اصغر
را که از
#قنداقه
می جوشید
#کربلا
را دید در چشمان گریانش دشمنی را که به او یکریز می خندید با خودش می گفت
#عباسم
، تو را دارم دارم اول بر خدا بعدش به تو
#امّید
آن
#ابوالفضلی
که
#سقای_حرم
بود و زور بازویش به صد فرمانده می چربید آن
#علمداری
که دادندنش
#اماننامه
دیدهاش تر شد، نشد آلودهی تردید باز
#شعبان
شد خدا
#سجاد
را رو کرد او که
#زینالعابدین
شد،
#مظهر_توحید
عارفی حتی نشد نزدیکِ او در
#زهد
هرچه کرد از سجده و اعمال او تقلید او که در
#شام_بلا
هم
#مهر
شد هم
#ماه
او در
#ویرانه
می بارید و می تابید «کربلا در کربلا می ماند اگر» می رفت روضهها با
#زینب
و با
#او
شده جاوید این جهان، بی
#کربلا
اصلا چه لطفی داشت!؟ این جهان، بی
#کربلا
اصلا نمی ارزید! کاش با
#لطف_امام_عصر
، چندین سال در
#کویر_کربلا
میشد دلم تبعید
#محمد_عابدی
قم المقدسه 🆔
@Abedi_Aaeini
🆔
@pelak15