eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.9هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) به روايت همسر گرامى؛ به شدت در مصائب و سختى‌هاى زندگى #توكل داشت👌. در زندگى پستى و بلندى‌هاى زيادى داشتيم و به لحاظ اقتصادى شكست‌هاى بزرگى را متحمل شده بوديم. اما من خيالم راحت بود كه با توكلى كه آقا مصطفى داشت همه موانع و مشكلات را پشت سر مى‌گذاريم.🌺 يك‌بار فاطمه را گذاشت روى اُپن آشپزخانه و به او گفت: «بپر بغل بابا»😍 و فاطمه سريع به آغوش او پريد. بعد به من نگاه كرد و گفت: «ببين فاطمه چه‌طور به من #اعتماد داشت. او پريد و مى‌دانست كه من او را مى‌گيرم، اگر ما اين‌طور به #خدا اعتماد داشتيم همه مشكلات‌مان حل بود😞. #توكل واقعى يعنى همين كه بدانيم در هر شرايطى خدا مواظب ما هست.»☝️ 📚برشى از كتاب «سيدابراهيم، مجموعه يك بغل گل سرخ🌹🌹 شهید مصطفی صدرزاده 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚گره بازکن مشکلات مردم❤️ ❄️ ✨ ✔️راوی: مهدی ذوالفقاری (برادر شهید) ⏺🌷 بعد از دوراني كه در كار مي كرد، با معرفي يكي از دوستانش راهي شد. ⚘@pmsh313 💢در حجره ي يكي از پامنار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهي توانايي خود را نشان داد. صاحبكار او از🌷 خيلي خوشش آمد. خيلي به او پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهي نگذشته بود كه مسئول كارهاي مالي شد. چك ها و حساب هاي مالي خودش را وصول مي كرد. 💢آن ها آنقدر به🌷#اعتماد داشتند كه چك هاي سنگين و مبالغ بالا را در اختيار او قرار مي دادند. كار#🌷هادي در هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت. ⚘@pmsh313 🌷 عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش مي شد و با كار مي كرد. 💢درآمد خوبي در آن دوران داشت و هزينه ي زيادي نداشت. دستش توي جيب خودش بود و ديگر به كسي وابستگي مالي نداشت. 🌷@shahidabad313 🍀يادم هست روح پاك🌷 در همه جا خودش را نشان مي داد. حتي وقتي با مسافركشي مي كرد.دوستش مي گفت: يك بار شاهد بودم كه 🌷 شخصي را با موتور به ميدان خراسان آورد. با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه موجودي داخل جيبش را به اين شخص داد! ⚘@pmsh313 💢از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسياري از دوستان و آشنايان باز كرد. 💢به بسياري از#قرض داده بود. بعضي ها پول او را پس مي دادند و بعضي ها هم بعد از🌷 ...من از🌷#چهار_سال بزرگ تر بودم. وقتي 🌷 حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازي بودم. 🌿دوران خدمت من كه تمام شد،🌷 مرا به همان مغازه اي برد كه خودش كار مي كرد. من اين گونه وارد شدم.به خودش مرا معرفي كرد و گفت: آقا برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد: مثل🌷 است، همان طور مي توانيد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازي بروم. ⚘@pmsh313 🌷 مرا جاي خودش در مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت براي خدمت.مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي كم شد.فكر مي كنم يك سال در مشغول خدمت بود. 💢از آن دوران تنها خاطره اي كه دارم🌷 بود!🌷 به خاطر درگيري در دوران خدمت با يكي از سربازان يك شب بازداشت شد.تا اين كه روز بعد فهميدند حق با🌷 بوده و آزاد شد. 🌷@shahidabad313 🌷 در آنجا به خاطر با اين شخص درگير شده بود.چند بار به او داده بود كه فلان را انجام ندهد اما بي نتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد داشته باشد.بعد از نيز مدتي در#كار كرد. البته فعاليت🌷 در و🕌 زيادتر از قبل شده بود. ⚘@pmsh313 💢پيگيري كار براي🌷 و با فتنه گران، وقت او را گرفته بود.بعد هم تصميم گرفت كار در را رها كند! ما خيلي از و و🌷 خوشش مي آمد.براي همين داشت به هر قيمتي🌷 را پس از پايان خدمت نگه دارد.🌷 اما تصميم خودش را به صورت جدي گرفته بود. 💥قصد داشت به سراغ برود. مي خواست از در جهت بهتر خدا بهره ببرد. 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
۳۰ تا چهل بعدا می اید 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷 در این قسمتها می خوانید: ❤️ آقا🌷 (علیه السلام) با گوشت و پوست و خون او آميخته شده بود❤️ 💚زندگي لذت بخش در كنار مولا علی(ع) ❤️ 💚زندگي در💥 را دوست داشت💚 ❤️پسر بسيار و و بود❤️ 💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️ ❤️ مثل بسيجي هاي زمان بسيار و بسيار بود❤️ 💎به🕌مسجد هندي ها داشت. اين🕌 توسط☀️ و به حالتي برقرار بود. براي همين بيشتر مواقع در اين🕌#نماز مي خواند.خلوت هاي داشت.☀️ و برخي و را هيچ گاه نمي كرد💎 🌷 يك انسان بسيار عادي بود.مثل بقيه تنها او بود🌷 🍁 و عجيبي به خدا داشت🍁 ☀️☀️ 💥اهل خلوت معنوی و ذکر💥 💚ماجرای دست سوخته هادی و طهارت درونی💚 🌷@shahidabad313 🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷☀️🌷
💚همه زندگی پول نیست❤️ 🍃 (۱)✨ 💢شهريور 1390 بود. توي🕌 نشسته بوديم و با🌷 و#صحبت مي كرديم. ⚘@pmsh313 🍂 سر ادامه ي و و بود. مي دانستند من طلبه ي حوزه ي علميه هستم و از من سؤال مي كردند.آخر بحث گفتم: آقا 🌷 شما توي همان مشغول هستي؟ 🌷@shahidabad313 🌴 معني داري به چهره ي من انداخت و بعد از كمي مكث گفت: مي خوام بيام بيرون! گفتم: چرا؟ شما تازه توي جا افتادي، چند وقته اونجا كار مي كني و همه قبولت دارن. 🌴گفت: مي دونم. الان من اينقدر به من داره كه بيشتر كارهاي بانكي را به من واگذار كرده. اما... ⚘@pmsh313 🌴سرش رو بالا آورد و ادامه داد: احساس مي كنم من داره اين طوري مي شه. من از بچگي كردم و همه شغلي رو هم كردم. همه كاري رو بلدم و مي تونم در بيارم. اما همه ي نيست. دارم خودم رو ادامه بدم. 💢نگاهي به صورت🌷 انداختم و گفتم: تا جايي كه يادم هست، شما تمام نشده و نگرفتي. 🌷 پريد تو حرف من و گفت: دارم تو #دکتر_حسابي غيرحضوري مي خوانم. چند واحد از سال آخر مانده بود كه به زودي مي گيرم. ⚘@pmsh313 💢خيلي خوشحال شدم و گفتم:🌼، خيلي خوبه، خب برو دنبال . برو كن. مثل خيلي بچه هاي ديگه. 🌷@shahidabad313 🌷 گفت: اين كه اومدم با شما كنم به خاطر همين ادامه تحصيله، حقيقتش من نمي خوام برم به چند علت. ⚘@pmsh313 🍀اولاً مگه ما چقدر و و مي خوايم. اين همه داريم، پس بهتره يه درسي رو بخونم كه هم به من بخوره هم به جامعه. 🍀در ثاني اگر ما و نداشته باشيم، مي تونيم از وارد كنيم. اما اگه امثال🌷 نداشته باشيم، بايد چي كار كنيم. تا آخر حرف🌷 را خواندم. او خيلي جدي تصميم گرفته بود وارد شود. براي همين با من مي كرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚عمل دقیق به دستورات دین❤️ ✨ ۱🍃 ✔️راوی:از دوستان شهید 🌷 يك انسان بسيار عادي بود. مثل بقيه تنها او بود. براي همين در و قرار گرفت.اما زندگي او در☀️ به چند بخش تقسيم مي شود. مانند آنچه كه بزرگان و گفته اند، من الخلق الي الحق و ... به خوبي طي نمود. 🌷@shahidabad313 🌷 زماني كه در☀️ در محضر بزرگان مي كرد، نيمي از روز را مشغول و بقيه را مشغول بود. ⚘@pmsh313 ♦️در ابتدا براي انجام#حقوق مي گرفت، اما بعدها كارش را فقط براي رضاي خدا انجام مي داد. نمي گرفت براي كاري كه انجام مي داد نمي گرفت.حتي اگر كسي مي خواست به او بدهد ناراحت مي شد. 🌷@shahidabad313 🕯 بسياري از طلبه ها و برخي🕌 را كرد اما نگرفت و عجيبي به خدا داشت. يك بار به🌷 گفتم: تو كه نمي گيري براي كار هم نمي گيري پس هزينه هاي خودت را چطور مي كني؟🌷 گفت: بايد براي خدا كرد، خدا خودش هواي ما را دارد. گفتم: اين درست، اما ... ⚘@pmsh313 ♨️يادم هست آن روز يكي از دوستانش بوديم. 🌷 بعد از صحبت من، مبلغ بسيار زيادي را از جيب خودش بيرون آورد و به دوستش داد و گفت: هر طور صلاح مي داني مصرف كن!به نوعي غير مستقيم به من فهماند كه ندارد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚از شهدا و فرهنگ شهادت میگفت❤️ 🔥👿 👈مي گويند مرتب مي شود،فقط اسم ها عوض مي شود،وگرنه بسياري از اتفاقات سال ها و قرن هاي گذشته، با نام هايي جديد ميگردد.از روزي كه⚡ منطقه ي ما را فراگرفت،🔥 و🔥 با كمك،يك نوع را در كشور به راه انداختند. 🌷@shahidabad313 🌟آنان مي خواستند وانمود كنند كه هم مانند و و و و ... درگير⚡ شده!اما آشكار با ديگر كشورها، حضور تروريست هاي صدها كشور در قالب ضد دولت بود! ⚘@pmsh313 🌟شكي نبود كه دولت مردمي تاوان از را پرداخت مي كرد.تروريست هاي سوري صدها انسان بي گناه را فقط به جرم از اين كشور به خاك و خون كشيدند.آنچه كه ما از زمان☀️(علیه السلام) شنيده بوديم در رفتار اين⚡ مشاهده كرديم.دولت هايي كه ادعا مي كردند نظام ظرف شش ماه نابود خواهد شد، شاهد بودند كه گروه هاي مردمي به حمايت از دولت برخواستند. 🌷@shahidabad313 🌟مدتي بعد خشن ترين گروه هاي مسلح در غالب دولت اسلامي و (با نام) اعلام موجوديت كرده و حملات گسترده اي را آغاز كردند. آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند.كارهايي از اين قوم سر زد كه تاريخ از نوشتن آن دارد!اما همه مي دانستند كه⚡ و حامي هميشگي آن يعني⚡ عامل اصلي ايجاد و حمايت⚡ هستند. ⚘@pmsh313 🌟اوايل سال 1393⚡ توانست در براي خودش زمينه ي را فراهم كند.سپس شهر و چندين منطقه ي ديگر با نيروهاي وابسته به⚡، به اشغال⚡ درآمد. آنان هزاران و را تنها به جرم مخالفت با نظرات⚡ اعدام كردند. 🌷@shahidabad313 🌟اوضاع عجيب و غريب شد.☀️#حكم_جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد و آماده ي مبارزه با⚡ شدند.🌷 در اين ايام در حوزه ی☀️ مشغول بود.با اعلام، از مسئولان نيروهاي مردمي (حشدالشعبي) تقاضا كرد كه با او به جبهه ي نبرد با⚡ موافقت كنند. اما مسئول نيروها كه از دوستان🌷 بود با او مخالفت كرد. ⚘@pmsh313 💢او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از☀️ به كشور#اعزام شود اما مخالفت شده بود.اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد.🌷 توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند.او از زماني كه در بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد و از برنامه هاي🌷 و ... از كارهاي او بود. 🌷@shahidabad313 💢حالا همين برنامه ها را در قالب نيروهاي مردمي آغاز كرده بود.تهيه ي، و از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي. 🌷 هر جا قدم مي گذاشت از🌷 مي گفت؛ از🌷، از🌷 و... ⚘@pmsh313 🍂او براي و فرماندهان از خاطرات🌷#دفاع_مقدس مي گفت و آنها را با🌷 آشنا مي كرد.آنها تشنه ي بسيجيان ما شده بودند.اين باعث شد كه فرماندهان از🌷 بخواهند براي تهيه ي و و راهي شود. 🌷@shahidabad313 🍂آنها مبلغي حدود در اختيار🌷 قرار دادند تا براي تهيه ي اين اقلام به برگردد.آنقدر در به او پيدا کردند که اين مبلغ را به او دادند و خواستند هر چه سريع تر، اين به کساني که در جنگ عليه هستند برسد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 💢 به مردم عزیز کرمان... 💎نکته‌ای هم خطاب به دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول ۸ سال بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم نمودند. من همیشه آنها هستم. هشت سال به‌خاطر به من کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای۵، والفجر۸، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق☀️(ع) به نام☀️، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را نمود و غم را از چهره آنها زدود. عزیزان! من بنا به امروز از میان شما رفته‌ام. من شما را از پدر و مادرم و فرزندان و خواهران و برادران خود بیشتر دارم، چون با شما بیشتر از آنها بودم؛ ضمن اینکه من آنها بودم و آنها وجود من، اما آنها هم قبول کردند من وجودم را وجود شما و ایران کنم. 💎 دارم کرمان همیشه و تا آخر با بماند. این ولایت، ولایت☀️(ع) است و خیمه او خیمه☀️(ع)است، دور آن بگردید. با همه شما هستم. می‌دانید در زندگی به انسانیت و عاطفه‌ها و فطرت‌ها بیشتر از رنگ‌های سیاسی توجه کردم. خطاب من به همه شما است که مرا از خود می‌دانید، برادر خود و فرزند خود می‌دانید. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚سلاح كمري❤️ص ۱۴۷ ✔امير منجر ✳آخرين روزهاي ســال 1360 بود. با جمع آوري وسائل و تحويل سلاحها، آماده حركت به سمت شديم. ✳بنا به دستور فرماندهي جنگ، قرار است عمليات بزرگي در خوزستان اجرا شود. براي همين اكثر نيروهاي سپاه و بسيج به سمت جنوب نقل مكان كرده اند. 🍁@shahidabad313 ✳گروه شهید اندرزگو به همراه بچه هاي سپاه گيلان غرب عازم جنوب شد. روزهاي آخر، از طرف سپاه كرمانشاه خبر دادند: برادر ابراهيم هادي يك قبضه ُكلت گرفته و هنوز تحويل نداده است! ✳ابراهيم هر چه صحبت كرد كه من كلت ندارم بي فايده بود. گفتم: ابراهيم، شايد گرفته باشــي و فراموش كردي تحويل دهي؟ كمي فكر كرد و گفت: ✳يادم هست كه تحويل گرفتم. اما دادم به محمد و گفتم بياره تحويل بده. بعد پيگيري كرد و فهميد سلاح دست محمد مانده و او تحويل نداده. يك هفته قبل هم محمد برگشته تهران. 🍁@pmsh313 ✳آمديم تهران، سراغ آدرس محمد. اما گفتند: از اينجا رفته. برگشته روستاي خودشــان به نام كوهپايه در مســير اصفهان به يزد. ✳ابراهيم كه برايش خيلي اهميت داشت گفت: بيا با هم بريم كوهپايه. شب بود كه به سمت اصفهان راه افتاديم. از آنجا به روستاي كوهپايه رفتيم. صبح زود رسيديم. هوا تقريبًا سرد بود، به ابراهيم گفتم: خب، كجا بايد بريم! ✳گفت: خدا وسيله سازه، خودش راه رو نشان ميده. كمي داخل روســتا دور زديم. پيرزني داشت به سمت خانه اش مي رفت. او به ما كه غريبه اي در آن آبادي بوديم نگاه مي كرد. ابراهيم از ماشين پياده شد. ✳بلند گفت: سلام مادر.پيرزن هم با برخوردي خوب گفت: سلام جانم، دنبال كسي مي گردي؟! ابراهيم گفت: ننه، اين ممد كوهپائي رو مي شناسي؟! ✳پيــرزن گفت:كدوم محمد!؟ ابراهيــم جواب داد: همان كــه تازه از جبهه برگشته، سنش هم حدود بيست سالهپيرزن لبخندي زد و گفت: بياييد اينجا، بعد هم وارد خانه اش شد. ✳ابراهيم گفت: امير ماشين رو پارك كن. بعد با هم راه افتاديم. پيرزن ما را دعوت كرد، بعد صبحانه را آماده كرد و حســابي از ما پذيرايي نمود و گفت: شما سرباز اسلاميد، بخوريد كه بايد قوي باشيد. ✳بعد گفت: محمد نوه من اســت، در خانه من زندگي مي كند. اما الان رفته شهر، تا شب هم برنمي گردد. ابراهيم گفت: ننه ببخشيد، اين نوه شما كاري كرده كه ما را از جبهه كشانده اينجا! 🍁@pmsh313 ✳پيرزن با تعجب پرسيد: مگه چيكار كرده؟!ُ ابراهيم ادامه داد: اســلحه كلت را از من گرفته، قبل از اينكه تحويل دهد با خودش آورده، الان هم به من گفتند: بايد آن اسلحه را بياوري و تحويل دهي. پيرزن بلند شد و گفت: از دست كارهاي اين پسر! ✳ابراهيم گفت: مادر خودت رو اذيت نكن. ما زياد مزاحم نمي شيم.پيرزن گفت: بياييد اينجا! با ابراهيم رفتيم جلوي يك اتاق، پيرزن ادامه داد: وســايل محمد توي اين گنجه اســت. چند روز پيش من ديدم يك چيزي را آورد و گذاشت اينجا. حالا خودتان قفلش را باز كنيد. 🍁@shahidabad313 ✳ابراهيم گفت: مادر، بدون اجازه سر وسايل كسي رفتن خوب نيست!پيرزن گفت: اگر مي توانستم خودم بازش مي كردم. بعد رفت و پيچ گوشتي آورد. من هم با اهرم كردن، قفل كوچك گنجه را باز كردم. ✳َدر گنجه كه باز شــد داخل يك پارچه سفيد روي وسائل مشخص بود. را برداشتيم و بيرون آمديم. موقع خداحافظي ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما كردي!؟ پيرزن جواب داد: دروغ نميگه. شما با اين چهره نوراني مگه ميشه دروغ بگيد!... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔘به مناسبت سالگرد سلیمانی سردار دلها 🍁 شهید بزرگوار ⬅️قسمت سی و دوم https://digipostal.ir/czs1r6w 👈: ⬅️ 🌷 🍁 🔘 🔹️ 💢... 💎نکته‌ای هم خطاب به دارم؛ مردمی که دوست‌داشتنی‌اند و در طول ۸ سال بالاترین فداکاری‌ها را انجام دادند و سرداران و مجاهدین بسیار والامقامی را تقدیم نمودند. من همیشه آنها هستم. هشت سال به‌خاطر به من کردند؛ فرزندان خود را در قتلگاه‌ها و جنگ‌های شدیدی چون کربلای۵، والفجر۸، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس و... روانه کردند و لشکری بزرگ و ارزشمند را به نام و به عشق☀️(ع) به نام☀️، بنیانگذاری کردند. این لشکر همچون شمشیری برنده، بارها قلب ملت‌مان و مسلمان‌ها را نمود و غم را از چهره آنها زدود... 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
✫⇠(۱۳۸) ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت صد و سی و هشتم:عاقبت دوستی با دشمنان خدا (۳) 🍂شاید این نوجوون «ا.ج» در یه لحظه گول محبت های ظاهری یه جلاد که دستش به خون بچه ها آغشته بود رو خورد و با او و دوستی بست و از یه مجاهد صابر تبدیل شد به یه فرد رذل و وطن فروش. مگه میشه دل جای اضداد باشه و محبت و عشق الهی با محبت یه بعثی جلاد در یه جا جمع بشه. 🔹️اینه که همواره قرآن و روایات مؤمنین رو از دوستی با کفار و منافقین برحذر داشته و نهی کرده است. قرآن می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُم مِّنَ الْحَقِّ... » ممتحنه آیه ۱ ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی می ریزید، در حالی که آنان نسبت به (دینِ)حقّی که برای شما آمده است، کفر ورزیده اند. .... شما مخفیانه دوستی خود را به آنان می رسانید در حالی که من به آنچه مخفیانه و آنچه آشکارا انجام دهید آگاه ترم و هر کس از شما چنین کند، قطعاً از راه راست گم گشته است. 🔸️امروز نیز برخی از افراد و حتی مسئولین گمان می کنند با دوستی با دشمن و در راس اونها آمریکا می تونن اعتماد اونها رو جلب کرده و مشکلات مردم رو با دوستی با دشمن خونخوار حل کنن، غافل از اینکه او می خواهد تو نباشی. او بجز نابودی تو و تغییر عقیده ات و دست کشیدن از تمامی عقاید و آرمانهات و نوکری برای او به چیز کمتری قانع و راضی نخواهد شد. 💥رمز و راز سقوط آقای «ا.ج» در اسارت شاید همین و به دشمن و یه جلاد بی رحم بود که از عرش به فرش به زیر اومد و منفور همه شد... ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Salam Bar Ebrahim30.mp3
7.28M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚سلاح كمري ص۱۴۷❤️ 💚روحیه نیرو ها مهم تر از مهمات و نفرات ص۱۴۹❤️ ✳َدر گنجه كه باز شــد داخل يك پارچه سفيد روي وسائل مشخص بود. را برداشتيم و بيرون آمديم. موقع خداحافظي ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما كردي!؟ پيرزن جواب داد: دروغ نميگه. شما با اين چهره نوراني مگه ميشه دروغ بگيد!... 💠آقاي مداح گفت: چيزي كه ايشان و دوستانشان به ما ياد دادند اين بود كه ديگر مهمات و تعداد نفرات كارساز نيست. آنچه كه در جنگها حرف اول را مي زند روحيه نيروهاست. 💠اينها با يك تكبير، چنان ترســي در دل دشــمن مي انداختند كه از صد تا توپ و تانك بيشتر اثر داشت.بعد ادامه داد: اينها دوستي داشتند كه از لحاظ جثه كوچك، ولي از لحاظ قدرت وشهامت از آنچه فكر مي كنيد بزرگتر بود. 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯