💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۱
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زود_شناختمش
✍...زود شناختمش که اهل #نماز و #روزه مستحبی است. از همان روز #خرید_عروسی.سر ظهر وسط #بازار غیبش زد.
با سینی آب هویج بستنی پیدایش شد.
گفت رفته #نماز_اول_وقت بخواند. هنوز باهاش راحت نبودم. به مادرش گفتم
《چرا آقا محسن برا خودش بستنی نخریده؟》چادرش را کشید توی صورتش و یواشکی در گوشم گفت:
#روزه است. موقع انتخاب حلقه هم گفت من #طلا دست نمی کنم؛ برای مرد #حرومه.اولش که افتاد رو دنده لج که اصلا #حلقه نمی خواهم. بعد که زهرا اصرار کرد به #حلقه_پلاتین رضا داد. همه بازار رو زیر پا گذاشتیم تا ست #طلا و#پلاتین پیدا کنیم.
🍀راوی خانم ارینب حسینی مادر همسر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۱۹
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطره_از_شهدا
✍...ابراهیم در یکی از مغازه های #بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم. دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود.
💦جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد. جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن می شم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره! گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلی ها می شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که، اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
#شهید_ابراهیم_هادی
📚منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳۹
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#بازار #حجاب #امر_به_معروف #نهی_از_منکر #امام_رضا(ع) #امام_حسین(ع) #خون #زیارت
✍ازبازار رد شدیم.خانم بی حجابی را دید.سرش را پایین انداخت. وگفت خواهرم جلوی #امام_رضا حجابت رو رعایت کن. با آرنج زدم به پهلویش ما رو می گیرن تا حد مرگ می زنن! کوتاه بیا نبود: آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش سر جاش باشه؛ #خون ما که رنگی تر از #خون #امام_حسین نیست
🍀راوی:غلامرضا عرب،همکار شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۴ ص ۲۱۲
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🚩 شعر "علیرضا قزوه" برای #سردار_قاسم_سلیمانی
مرا یاد است سطری بی بدیل از #شعر_خاقانی:
"که #سلطانی است #درویشی و #درویشی است #سلطانی"
الا #روح_صداقت ، معنی #ایثار و #آگاهی
جهان غرق است در خودبینی و تزویر و نادانی
تویی از #عاشقان #سر به زیر و #سربلند ماه
تویی از #اهل_بیت#عشق ای #خورشید_پیشانی
دمی که با #شهیدان خدایی #راز می گویی
تو حتی می توانی #قدسیان را هم بگریانی
چه رازی خفته در #جان تو ای #آیینه_ایمان
که #روحانیت تو #آبرو داده به #روحانی
نوشتی #دیو_نفست را ببر اول به #قربانگاه
به روی #خاتم انگشترت با #خط_دیوانی
#خلیل خود شکن کم دیدهام چونان تو در #میدان
که #اسماعیل جان را میکند هر روز #قربانی
به #بازار قلندرها قلندروار پا بگذار
سرت را #صرف کن در کوی صرافان ربانی
برآ از این #شب سنگین چو مولانا و شمسالدین
بخوان آی ای مسلمانان مسلمانی #مسلمانی
الا #پیر_خراسانی مریدی این چنین داری
سبق برده ست از #رستم مگر این گرد#کرمانی
#سلام_ما به این #ظلمت_شکن #ماه بلند اختر
درود ما به آن #خورشید، آن #پیر_خراسانی
صدای پارسایان از #عراق و#شام میآید
مگر #ایران برون آرد #جهان را از #پریشانی
یهودایند این از #گرگ بدتر این برادرها!
نیفتی در درون #چاه_کنعان،#یوسف_ثانی
الا ای #قاسم فتح درخشان #فتح دیگر کن
که خصلتهای #قاسم داری و خوی#سلیمانی
در این #میدان فراوان_مدعی دیدم مگر آخر
#نگین_قدس را از دست#اهریمن تو بستانی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هفتم
💚باطن پاكش براي همه نمايان بود❤️
💕 #جوادين(ع)✨
✔️راوی:پيمان عزيز
👈توي خيابان🌷#شهيد عجب گل پشت#مسجد مغازه ي#فلافل_فروشی داشتم. ما
اصالتاً ايراني هستيم اما پدر و مادرم متولد شهر#كاظمين مي باشند. براي همين
نام مقدس #جوادين(ع)را كه به دو امام شهر#كاظمين گفته ميشود، براي#مغازه انتخاب كردم.
⏺هميشه در زندگي سعي ميكنم با مشتريانم خوب برخورد كنم. با آنها صحبت كرده و حال و احوال ميكنم.
سال 1383 بود كه يك بچه مدرسه اي، مرتب به مغازه ي من مي آمد و#فلافل ميخورد.
⏺اين پسر نامش #هادي و#عاشق سس فرانسوي بود.#نوجوان خنده رو و شاد و پرانرژي نشان ميداد.من هم هر روز با او مثل ديگران سلام و عليك ميكردم.
🌺@pmsh313
⏺يك روز به من گفت: آقا پيمان، من ميتونم بيام پيش شما كار كنم و#فلافل ساختن را ياد بگيرم. گفتم:#مغازه متعلق به شماست، بيا.از فردا هر روز به #مغازه مي آمد. خيلي سريع كار را ياد گرفت و استادكار شد.چون داخل مغازه ي من همه جور آدمي رفت و آمد داشتند، من چند بار او را#امتحان كردم، دست و دلش خيلي#پاك بود.
⏺خيالم راحت بود و حتي دخل و پول هاي#مغازه را در اختيار او ميگذاشتم.در ميان افراد زيادي كه پيش من كار كردند#هادي خيلي متفاوت بود؛
💥انسان کاري، با ادب، خوش برخورد و از طرفي خيلي#شاد و خنده رو بود.كسي از همراهي با او #خسته نميشد.
با اينكه در سنين#بلوغ بود، اما نديدم به دختر و ناموس مردم#نگاه كند. باطن پاك او براي همه نمايان بود.
🌺@pmsh313
⏺من در خانواده اي مذهبي بزرگ شده ام. در مواقع بيکاري از#قرآن و#نهج_البلا_غه با او حرف ميزدم. از #مراجع_تقليد و #علما حرف ميزديم. او هم زمينه ي #مذهبي خوبي داشت. در اين مسائل با يكديگر هم کلام ميشديم.
⏺يادم هست به برخي#مسائل_ديني به خوبي مسلط بود.#ايام_محرم را در#هيئت حاج حسين سازور كار ميكرد.مدتي بعد #مدارس باز شد. من فكر كردم كه#هادي فقط در#تابستان ميخواهد كار كند، اما او كار را ادامه داد! فهميدم كه ترك#تحصيل كرده...
🌺@shahidabad313
⏺كار را در#فلافل_فروشی ادامه داد. هر وقت ميخواستم به او#حقوق بدهم نميگرفت، ميگفت من آمده ام پيش شما كار ياد بگيرم. اما به زور مبلغي را در جيب او ميگذاشتم.مدتي بعد متوجه شدم كه با #سيد_علی_مصطفوي#رفيق شده، گفتم با خوب پسري#رفيق شدي.
⏺#هادي بعد از آن بيشتر مواقع در#مسجد بود. بعد هم از پيش ما رفت و در#بازار مشغول كار شد.اما مرتب با دوستانش به سراغ ما مي آمد و خودش مشغول درست کردن#فلافل ميشد.
🌺@shahidabad313
⏺بعدها توصيه هاي من به درس خواندن كارساز شد و درسش را از طريق مدرسه ي#دكتر_حسابي به صورت غير حضوري ادامه داد.#رفاقت ما با#هادي ادامه داشت. خوب به ياد دارم که يك روز آمده بود اينجا، بعد از خوردن#فلافل در آينه خيره شد ميگفت: نميدانم براي اين جوشهاي صورتم چه كنم؟
💥گفتم: پسر خوب، صورت مهم نيست،#باطن و#سيرت انسانها مهم است كه #الحمدالله#باطن تو بسيار عالي است.
⏺هر بار كه پيش ما مي آمد متوجه ميشدم كه تغييرات روحي و دروني او بيشتر از قبل شده. تا اينكه يك روز آمد و گفت وارد حوزه ي علميه شده ام، بعد هم به#نجف رفت.
اما هر بار كه مي آمد حداقل يك#فلافل را مهمان ما بود.
💎آخرين بار هم از من#حلالیت طلبيد. با اينكه هميشه خداحافظي ميكرد، اما آن روز طور ديگري خداحافظي كرد و رفت ...
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شانزدهم
💚گره بازکن مشکلات مردم❤️
❄️ #بازار✨
✔️راوی: مهدی ذوالفقاری (برادر شهید)
⏺🌷#هادي بعد از دوراني كه در#فلافل_فروشي كار مي كرد، با معرفي يكي از دوستانش راهي#بازار شد.
⚘@pmsh313
💢در حجره ي يكي از#آهن_فروشان پامنار#كار را آغاز كرد. او در مدت كوتاهي توانايي خود را نشان داد. صاحبكار او از🌷#هادي خيلي خوشش آمد.
خيلي به او#اعتماد پيدا كرد. هنوز مدت كوتاهي نگذشته بود كه مسئول كارهاي مالي شد.
چك ها و حساب هاي مالي#صاحبكار خودش را وصول مي كرد.
💢آن ها آنقدر به🌷#هادي#اعتماد داشتند كه چك هاي سنگين و مبالغ بالا را در اختيار او قرار مي دادند.
كار#🌷هادي در#بازار هر روز از صبح تا عصر ادامه داشت.
⚘@pmsh313
🌷#هادي عصرها، بعد از پايان كار، سوار موتور خودش مي شد و با#موتور كار مي كرد.
💢درآمد خوبي در آن دوران داشت و هزينه ي زيادي نداشت. دستش توي جيب خودش بود و ديگر به كسي وابستگي مالي نداشت.
🌷@shahidabad313
🍀يادم هست روح پاك🌷#هادي در همه جا خودش را نشان مي داد. حتي وقتي با#موتور مسافركشي مي كرد.دوستش مي گفت: يك بار شاهد بودم كه 🌷#هادي شخصي را با موتور به ميدان خراسان آورد.
با اينكه با اين شخص مبلغ كرايه را طي كرده بود، اما وقتي متوجه شد كه او وضع مالي خوبي ندارد نه تنها پولي از او نگرفت، بلكه موجودي داخل جيبش را به اين شخص داد!
⚘@pmsh313
💢از همان ايام بود كه با درآمد خودش گره از مشكلات بسياري از دوستان و آشنايان باز كرد.
💢به بسياري از#رفقا#قرض داده بود. بعضي ها پول او را پس مي دادند و بعضي ها هم بعد از🌷#شهادت_هادي ...من از🌷#هادي#چهار_سال بزرگ تر بودم. وقتي 🌷#هادي حسابي در بازار جا باز كرد، من در سربازي بودم.
🌿دوران خدمت من كه تمام شد،🌷#هادي مرا به همان مغازه اي برد كه خودش كار مي كرد. من اين گونه وارد#بازار_آهن شدم.به#صاحبكار خودش مرا معرفي كرد و گفت: آقا#مهدي برادر من است و در خدمت شما. بعد ادامه داد:#مهدي مثل🌷#هادي است، همان طور مي توانيد#اعتماد داشته باشيد. من هم ديگر پيش شما نيستم. بايد به سربازي بروم.
⚘@pmsh313
🌷#هادي مرا جاي خودش در#بازار مشغول كرد. كار را هم به من ياد داد و رفت براي خدمت.مدت خدمت او به خاطر داشتن سابقه ي#بسيجي_فعال كم شد.فكر مي كنم يك سال در#سپاه_حفاظت مشغول خدمت بود.
💢از آن دوران تنها خاطره اي كه دارم🌷#بازداشت_هادي بود!🌷#هادي به خاطر درگيري در دوران خدمت با يكي از سربازان يك شب بازداشت شد.تا اين كه روز بعد فهميدند حق با🌷#هادي بوده و آزاد شد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي در آنجا به خاطر#امر_به_معروف با اين شخص درگير شده بود.چند بار به او#تذكر داده بود كه فلان#گناه را انجام ندهد اما بي نتيجه بود. تا اينكه مجبور شد برخورد#فيزيكي داشته باشد.بعد از#پايان_خدمت نيز مدتي در#بازار_آهن#كار كرد. البته فعاليت🌷#هادي در#بسيج و🕌#مسجد زيادتر از قبل شده بود.
⚘@pmsh313
💢پيگيري كار براي🌷#شهدا و#مبارزه با فتنه گران، وقت او را گرفته بود.بعد هم تصميم گرفت كار در #بازار را رها كند!#صاحبكار ما خيلي از#اخلاق و#مرام و#صداقت🌷#هادي خوشش مي آمد.براي همين#اصرار داشت به هر قيمتي🌷#هادي را پس از پايان خدمت نگه دارد.🌷#هادي اما تصميم خودش را به صورت جدي گرفته بود.
💥قصد داشت به سراغ #علم برود. مي خواست از #فرصت_كوتاه_عمر در جهت#شناخت بهتر خدا بهره ببرد.
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_سوم
💚برکت❤️
💢دوستان شهید
👈#برکت در مال چیزی نیست که با مفاهیم مادی و دنیایی قابل بحث و توجیه باشد،برخی افراد بودند که انچه را که خدا در اختیارشان نهاده بود برای رفع #مشکلات_مردم قرار می دادند و خدا هم از خزانه ی غیب خود#مشکلات_مالی انها را برطرف می کرد.
🌷@shahidabad313
💢مثلا،🌷#شهيد_ابراهيم_هادي. دوستي مي گفت: يک شب🌷#ابراهيم را ديدم که در کوچه راه مي رود. پرسيدم: کاري داري؟گفت: از صبح تا به حال کسي از#بندگان_خدا را نديدم که#مشکل_مالي داشته باشد و من بتوانم#مشکل او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم.
⚘@pmsh313
🌷#ابراهيم_هادي هيچ گاه#پول را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش مي رسيد #مشكلات بسياري از #رفقا را برطرف مي كرد.بارها شده بود كه#مسافر_كشي مي كرد و#پول آن را خرج#هيئت و يا افراد نيازمند مي کرداين ويژگي هاي🌷#شهيد_ابراهيم_هادي براي🌷#هادي خيلي جالب بود
🌷@shahidabad313
🌷#هادي_ذوالفقاري🌷#ابراهيم را خيلي دوست داشت براي همين سعي مي كرد مانند اين🌷#شهيد عزيز با درآمد خودش#مشكلات_مردم را برطرف كند.
يادم هست كه در#تهران تصوير نسبتاً بزرگ🌷#شهيد_ابراهيم_هادي را جلوي#موتور نصب كرده بود و اين طرف و آن طرف مي رفت.🌷#هادي هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از #مشكلات_خلق_خدا برطرف كند.
⚘@pmsh313
💢بايد اشاره كرد كه نشستن و#دعا كردن، براي اينكه خداوند#بركت خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده.#انسان اگر مي خواهد به جايي برسد، بايد #تلاش كند.
🌷@shahidabad313
💢زماني كه🌷#هادي در#تهران بود و در#بازار_آهن فعاليت مي كرد، هميشه دست#خير داشت. خصوصاً براي هيئت ها بسيار خرج مي كرد.🌷#هادي مي گفت بايد☀️#مجلس_امام_حسين (علیه السلام) پررونق باشد. بايد اين بچه ها كه به#هيئت مي آيند خاطره ي خوشي داشته باشند.
🌒هر بار كه براي#هيئت و يا كارهاي فرهنگي🕌#مسجد احتياج به#كمك_مالي داشتيم اولين كسي كه جلو مي آمد🌷#هادي بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن.
🌷@shahidabad313
♨️يك بار به🌷#هادي گفتم: از كجا اين همه#پول مي ياري؟ مگه توي#بازار چقدر بهت#حقوق مي دن؟
خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها#پول داشته باشم. خدا هم كمكم مي كنه.پرسيدم: چطوري؟
⚘@pmsh313
🌟گفت: بايد#تلاش كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرج ها رو تأمين كنم، بعد از#كار#بازار_آهن، با#موتور كار مي كنم. بار مي برم،#مسافر و... خدا هم توي#پول ما#بركت قرار مي ده.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي در☀️#نجف هم دست از اين كارها بر نمي داشت.بسياري از طلبه هاي☀️#نجف از فعاليت هاي🌷#هادي مي گفتند و اينكه نمي دانستند🌷#هادي از كجا#پول مي آورد، اما كارهاي#خير ماندگاري از خود به#يادگار مي گذارد.
⚘@pmsh313
📌زماني كه🌷#هادي🌷#شهيد شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و#خاطرات خود را از 🌷#هادي بيان كردند.يكي مي گفت: اين عبايي را كه دارم🌷#هادي برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره كرد.يكي ديگر از آنها از#لوله_كشي💎#آب خانه اش مي گفت و...
🌷#هادي براي تأمين هزينه ي اين كارها در☀️#نجف كار مي كرد. اين اواخر كاري كرده بود كه مسئولان گروه هاي نظامي مردمي (حشدالشعبی) حسابي به او#اطمينان داشتند.هميشه#پول در اختيار او مي گذاشتند تا براي كارهاي#فرهنگي كه در نظر دارد #هزينه كند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_نود_و_هفت
💚چفيه❤️ص ۱۴۰
✔عباس هادي
💎اواخر سال60 13 بود. ابراهيم در مرخصي به سر مي برد.آخر شــب بود كه آمد خانه، كمي صحبت كرديم. بعد ديدم توي جيبش يك دسته بزرگ اسكناس قرار دارد!
💎گفتم: راستي داداش، اين همه پول از كجا مي ياري!؟ من چند بار تا حالا ديدم كه به مردم كمك ميكني، براي هيئت خرج مي كني، الان هم كه اين همه
پول تو جيب شماست!بعد به شوخي گفتم: راستش رو بگو،#گنج پيدا كردي!؟
🍁@shahidabad313
💎ابراهيــم خنديد و گفت: نه بابا، رفقا اينها را به من مي دهند، خودشــان هم مي گويند در چه راهي خرج كنم. فرداي آنــروز با ابراهيم رفتيم#بازار، از چند دالان و بازارچه رد شــديم. به مغازه مورد نظر رسيديم.
💎مغازه تقريبًا بزرگي بود. پيرمرد صاحب فروشگاه و شاگردانش يك يك با ابراهيم دست و روبوسي كردند، معلوم بود كاملا ً ابراهيم را مي شناسند. بعد از كمي صحبتهاي معمول، ابراهيم گفت: حاجي، من انشــاءالله فردا عازم گيلان غرب هستم.
💎پيرمرد هم گفت: ابرام جون، براي بچه ها چيزی احتياج داريد؟ ابراهيم كاغذي را از جيبــش بيرون آورد. به پيرمرد داد و گفت: به جز اينچند مورد، احتياج به يك#دوربين_فيلمبرداري داريم. چون اين رشــادتها و حماسه ها بايد حفظ بشه.آيندگان بايد بدانند اين دين و اين مملكت چه طور حفظ شده.
💎بعد هــم ادامه داد: براي خود بچه هاي رزمنده هــم احتياج به تعداد زيادي#چفيه داريم. صحبت كه به اينجا رسيد پسر آن آقا كه حرفهاي ابراهيم را گوش مي كرد
🍁@pmsh313
💎جلــو آمد و گفت: حالا دوربين يه چيزي، اما آقا ابرام،#چفيه ديگه چيه؟! مگه شما مثل آدماي لات و بيكار مي خواهيد دستمال گردن بندازيد!؟
💎ابراهيم مكثي كرد و گفت: اخوي،#چفيه دســتمال گردن نيســت. بچه هاي رزمنــده هر وقت وضو مي گيرند چفيه برايشــان حوله اســت، هر وقت نماز مي خوانند ســجاده اســت. هر وقت زخمي شــوند، با چفيه زخم خودشان را مي بندند و...
💎پيرمرد صاحب فروشگاه پريد تو حرفش وگفت: چشم آقا ابرام، اون رو هم تهيه مي كنيم.فردا قبل از ظهر جلوي درب خانه بودم. همان پيرمرد با يك وانت پر از بار آمد. سريع رفتم داخل خانه و ابراهيم را صدا كردم.
🍁@shahidabad313
💎پيرمرد يك دســتگاه دوربين و مقداري وسايل ديگر به ابراهيم تحويل داد و گفت: ابرام جان، اين هم يك وانت پر از#چفيه.
💎بعدهــا ابراهيم تعريف مي كرد كــه از آن چفيه ها براي عمليات فتح المبين استفاده كرديم. كم كم استفاده از چفيه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛