یک بار چند تا موتور شدیم و دو ترکه از تهران تا مشهد رفتیم.
سعید دو برابر ما ، طی مسیر می کرد چون با سرعت حرکت می کرد، مثلا ۲۰۰ متر می رفت جلوتر تابلوها را می خواند و برمی گشت، می گفت ۲۰۰ متر تا فلان جا مانده ...
هر جا می رسیدیم غذا درست کردن با من بود و سعید هم که مثل همیشه آچار فرانسه بود و هر کاری از دستش بر می آمد انجام می داد. از جمله کارهایش ، در این مسیر رسیدگی به موتورها ، تعویض روغن و یا تعمیر آنها بود.
بعد از دو روز که تازه رسیدیم مشهد، سعید همان اول یه تزی داد و گفت با موتور ، دور حرم را ۷ بار به عشق خانهی خدا طواف کنیم. ما هم قبول کردیم و به زیرگذر پایین حرم رفتیم. همزمان با هم و سوار بر موتور، ۷ دور از پایین ، دور حرم را چرخیدیم
گرد و غبار خستگی راه و سپس طوافی این چنین ، حال و هوای خاصی را در همان بدو ورود ، در ما ایجاد کرد.
راوی : آقای عباس #دارابی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
#ارسالی_اعضا 👆
با پیام آقای عباس #دارابی مجدد یادآوری شد که امشب شب شهادت سعید است
@shalamchekojaboodi
شلمچه (شَلَم) کجا بودی؟
بعد از اون طواف عاشقانه رفتند یه خونه ای کرایه کردند و سعید گفت آماده بشیم سریع بریم حرم. همه رفتند
آقای جمال صالحی یکی از بچه های پایگاه که سال ۶۹ از اسارت اومده بود، نذر کرده بود با دوچرخه راهی مشهد شود.
جمال پس از یک هفته که تو راه بود دقیقا شبی که فرداش سعید و بچه ها می خواستن از مشهد برگردند، رسید مشهد و مستقیم رفت حرم. دوچرخه شو گذاشت بیرون و با وسایل و کوله ش رفت داخل حرم و زیارت کرد. همونجا بچه ها رو دید و آنها او را بردند محل اسکان شون.
اون موقعی که جمال وارد محل اسکان می شه، سعید دراز کشیده بوده و سریع برمی گرده می گه جمال لپتو بیار جلو ماچ کنم و بعد هم بگو بخند و ... بچه ها به جمال می گن ما فکر نمی کردیم تو بتونی بیای، چون او از لحاظ جسمی وضعیت مناسبی نداشت و با دوچرخه اومدن کار سختی بود.
جمال می گه من امشب می خوام حرم بمونم و تا صبح تنها باشم، بچه ها می گن ما فردا صبح می خوایم برگردیم تو هم بیا با ما برگرد، نذرت بود که با دوچرخه بیای که اومدی، حالا تا تهران که نمی خوای رکاب بزنی.
جمال اولش قبول نمی کنه و می گه می خوام تو مسیر تنها باشم و ضمن اینکه شما ۸ نفرید با ۴ تا موتور، من چرخ دارم وسایل و کوله دارم. سعید می گه همه رو باز می کنیم هر کدوم یه تیکه ش رو بر می داریم. بیا با هم برگردیم.
با اصرار بچه ها جمال راضی می شه و با فیاض مقدم پشت موتور عباس دارابی می شینه و با اونا برمی گرده و می شن نُه نفر، دوچرخه ش رو هم باز می کنند و هر کدوم یه قسمتشو بار موتور می زنند و می آورند.
توی راه به جنگل گلستان که می رسند توقف می کنند و عکس می گیرند و یه شب را هم در بهشهر و یا مصلای آزادشهر می خوابند.
یکی از چیزهایی که در عکسها دیده می شه، پرچمداری و به قول معروف علمداری سعید در این مسیر است که تنها موتوریست که شاید داوطلب شده برای بستن پرچم اباعبدالله الحسین(ع) و هیچ جا از کار فرهنگی و نمادهای هیئتی غافل نبوده. چه در این مسیر و چه در دل معدن و کوههای قروه و سنندج و ...
قطعا در مسیر، هر ماشینی از کنار این کاروان موتوری رد می شده، قاب زیبایی در نظرش نقش می بسته و این حرکت نه تنها یک زیارت خاص رو براشون رقم زده بود، بلکه یک رژه موتوریِ عشقبازانه را برای هر بیننده ای در مسیر به تصویر کشیده است.
4⃣
📝 روایتی از یک سفر مشهد بر اساس خاطرات آقایان؛ عباس#دارابی، اکبر#طیبی، اسد#عسگرخانی، #جمال_صالحی
#خاطرات_سعید
_____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
سال ۷۱ یا ۷۲ قبل از اینکه با موتور بریم مشهد، یه روز پنج شش نفری نشسته بودیم جلوی در مغازه پدرخانم آقای طیبی و فکر می کردیم که حالا می خوایم بریم سمت دوکوهه، ماشین نداریم، موتور نداریم، دست و بالمون بسته ست چی کار کنیم؟! اون موقع هنوز عقلمون به موتور نرسیده بود.
همینطور که صحبت می کردیم گفتیم خب نفری ده هزار تومان بزاریم یه آژانس بگیریم باهاش بریم سمت دوکوهه و خرمشهر و آبادان و از اون ور هم بندازیم از سمت مهران و ایلام برگردیم.
همین کار و انجام دادیم و نفری ده هزار تومان گذاشتیم و یه ماشین گرفتیم رفتیم؛ آقای محسن خان شیرازی بود، آقای شاهدی، آقای طیبی، آقای کارکن و بنده
توی راه سعید مطابق معمول شوخیها و شیطنتهاش برقرار بود و سر به سر راننده هم می گذاشت. می گفت الان از پشت این کوهه اینجوری می ریزند سرمون و ...
راننده بدبخت هم که سعید رو نمی شناخت ترسیده بود.
طوری که جون نداشت رانندگی کنه و ما بیشتر از اون راننده آژانسه رانندگی کردیم؛ یا سعید می نشست پشت فرمون یا من😅
در کل خیلی سفرخوب و جالبی بود، با یه پیکان یه هفته رفتیم گشتیم و اومدیم.
راوی؛ آقای عباس #دارابی
#خاطرات_سعید
_________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
بعد از اون سفری که پنج شش نفری ماشین گرفتیم و رفتیم جنوب، اسفند سال بعدش؛ یعنی سال ۷۲ یا ۷۳ موتور گرفتیم و گفتیم این بار با موتور میریم دوکوهه و مناطق جنگی.( قبلش با موتور سفر مشهد رو رفته بودیم و دیگه راه افتاده بودیم)
روز قبلش من رفتم دوربین هندی کم خریدم که توی راه بتونیم فیلمبرداری کنیم و عکس بگیریم.
یه دونه موتور هم کم داشتیم که رفتم یه موتور هم خریدم و دوباره مثل سفر مشهد شدیم ۴ تا موتور.
یادمه شب قبلش موتورها رو بار زدیم و اومدیم توی حوزه خوابیدیم، گفتیم چهار و ۵ صبح حرکت کنیم. سعید هم گفت صبح من میرم کله پاچه میگیرم.
صبح که سعید اومد از درِ حوزه توی خیابان سجاد جنوبی بره بیرون، در را که وا کرد دید ۲۰ ، ۳۰ سی سانت برف رو زمین نشسته، اومد گفت انقدر برف نشسته. صبحانه رو خوردیم گفتیم بریم تا بهشت زهرا برف بند می یاد.
۴ تا موتور دو ترک تا بهشت زهرا(س) اومدیم برف بند نیومد، گفتیم بریم تا قم برف بند مییاد، تا قم هم رفتیم بند نیومد، گفتیم میریم تا خمین، بند میاد، تا خمین هم بند نیومد.
توی خمین رفتیم خونهی حضرت امام(ره) و سعید اونجا بساط روضه خوانی شو به پا کرد و بعد هم یه جایی اسکان پیدا کردیم و شب موندیم.
صبح از خمین راه افتادیم به سمت ازنا و الیگودرز، ازنا و الیگودرز رو که رد کردیم دیگه برف تموم شده بود.
یعنی من خودم الان فیلماشو نگاه میکنم سردم میشه.
راوی: آقای عباس #دارابی
#خاطرات_سعید
____________
✍ کانال شلمچه کجا بودی ؟ (خاطرات شهید سعید شاهدی سهی)
@shalamchekojaboodi
✍ فهرست راویان کانال
⬇️⬇️
🔹 خانواده:
#مادر
#پدر
#همسر
#رضا_مؤمنی (فرزند)
#صادق_شاهدی (فرزند)
#برادر_مجید
#خواهر1
#خواهر2
#خواهر3
#خواهرزاده
#عمه_سکینه
🍃🍃🍃🍃🍃
🔹دوستان و آشنایان (به ترتیب حروف الفبا/ حرف اول فامیلی):
آقای سید داوود #امیرواقفی
آقای حسن #ادیبی
آقای جعفر #اجلالی
آقای علیرضا #اکبری
آقای مسیب #اسماعیلی
خانم #آقاجانزاده
آقای محمد #آقازاده
آقای محمود #برزه
آقای احمد #بیگدلی
آقای #مرتضی_بیگدلی
آقای مرتضی #بابایی
آقای حمید #پایمرد
آقای احمد #پاک_نهاد
آقای محمد #پرهیزکار
آقای ناصر #توحیدی
آقای مهدی #جوزی
آقای غلامرضا #جمشیدی
#خانم_جمشیدی
آقای شیخ #محسن_حسینی
آقای سیدمحمود #حسینی
آقای مهدی #حاج_محمدی
آقای #اکبر_حیدری
آقای ابراهیم #حمیدی
آقای علی #حسنی
آقای سیدمجتبی #حقگو
آقای محمد #خطیبی
خانم منصوره #خاکپور
آقای ایرج #خوشبین
آقای عباس #دارابی
آقای داود #دشتی
آقای مجتبی #ذوالفقاری
آقای حسین #ذوالقدر
آقای رضا #رحمت
خانم #رسولی
آقای رضا #رئوفی
آقای غفور #رمضانی
آقای #مهدی_رفیعی
#خانم_رفیعی
خانم #فاطمه_رفیعی
آقای #مجید_رفیعی
آقای علیرضا #رجبی
آقای #مهدی_رجبی
آقای محمد #زارعین
آقای ایوب #زال
آقای حسین #سازور
آقای ناصر #سلطانیان
آقای رضا #سلطانی
آقای محسن #شیرازی
آقای #شکراللهی
آقای حسن #شمسیان
آقای محسن #صالحی
آقای جمال #صالحی
آقای داود #صبوری
آقای عبدالله #ضیغمی
آقای اکبر #طیبی
آقای حسین #طوسی
آقای مجتبی #عزتی
آقای موسی #علینژاد
آقای اسدالله #عسگرخانی
آقای مهدی #عطایی
آقای مهدی #علیشاهی
آقای محمد #عبادی_فر
آقای حسن #عبدی
آقای روح الله #غفاری
آقای قربان #غزالی
آقای حسن #فاطمی_نهاد
آقای #فیاض_مقدم
#خانم_قاصد
آقای #مهدی_قاصد
آقای سید محمد #مجتهدی
آقای علیرضا #مسلم_خانی
آقای حسین #مقدمی
آقای سیدحسن #میرباقری
آقای #سیدعلی_میرباقری
آقای بهرام #میهن_آبادی
آقای اکبر #میرزایی
آقای نادر #ملک_کندی
آقای رضا #معروفی
آقای علی #منتظر
خانم #نعمتی
آقای علی #نورافکن
❇️ محتواهای دیگر(اعم از نامه، فیلم و ...) از؛
آقای حسین #آقاجانی
آقای فرشید #انصاری
آقای اصغر #برزکار
آقای محسن #بنی_یعقوب
آقای محمدیوسف #جانمحمدی
آقای زکریا #حیات_الغیبی
آقای کشاورز #محمدیان
🍃🍃🍃🍃🍃
#فهرست_راویان
@shalamchekojaboodi