ساقی می لعل قوت روح است مرا
دیدار تو خورشید صبوح است مرا
برخیز که در پای تو مردن نفسی
بهتر ز هزار عمر نوح است مرا
#شعر #اهلی_شیرازی
📜 @sheraneh_eitaa
گنجینهٔ راز است و بر لب، مًهر خاموشی
که پیش غیر نگشایم در گنجینهٔ خود را
#بابافغانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود
چو رسد تیر غمزهات همه قدها کمان شود
چو تو دلداریی کنی دو جهان جمله دل شود
دل ما چون جهان شود همه دلها جهان شود
فتد آتش در این فلک که بنالد از آن ملک
چو غم و دود عاشقان به سوی آسمان شود
نبود رشک عشق تو بجهد خون عاشقان
چو شفق بر سر افق همه گردون نشان شود
چه زمان باشد آن زمان که بلرزد ز تو زمین
چه عجب باشد آن مکان چو مکان لامکان شود
ز خیال نگار من چو بخندد بهار من
رخ او گلفشان شود نظرم گلستان شود
بفشان گل که گلشنی همه را چشم روشنی
به کرم گر نظر کنی چه شود چه زیان شود
خوشم ار سر بدادهام چو درختان به باد من
که به باغ جمال تو نظرم باغبان شود
چه عجب گر ز مستیت خرف و سرگران شوم
چو درختی که میوهاش بپزد سرگران شود
چو بنفشه دوتا شدم چو سمن بیوفا شدم
که دل لالهها سیه ز غم ارغوان شود
رخ یارم چو گلستان رخ زارم چو زعفران
رخ او چون چنین بود رخ عاشق چنان شود
همه نرگس شود رزان ز پی دید گلستان
گل تو بهر بوسهاش همه شکل دهان شود
به وصال بهار او چو بخندد دل چمن
ز غم هجر جویها چو سرشکم روان شود
چو پرست از محبتش دل آن عالم خل
که درختش ز شکر دوست سراسر زبان شود
چو سر از خاک برزنند ز درختان ندا رسد
که تو هر چه نهان کنی همه روزی عیان شود
گل سوری گشاد رخ به لجاج گل سه تو
گل گفتش نمایمت چو گه امتحان شود
ز تک خاک دانهها سوی بالا برآمده
که عنایت فتاده را به علی نردبان شود
تو زمین خورنده بین بخورد دانه پرورد
عجب این گرگ گرسنه رمه را چون شبان شود
همه گرگان شبان شده همه دزدان چو پاسبان
چه برد دزد عاشقان چو خدا پاسبان شود
#مولانا #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
و چه احساس قشنگی ست
که در اول صبح
یاد یک خوب
تو را غرق تمنا سازد...!
| صبحتون بخیر و پر نشاط🌸🍃
#شعر
📜 @sheraneh_eitaa
خاطرهای در درونم است
چون سنگی سپید درون چاهی
سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
برایم شادی است و اندوه.
#آنا_آخماتووا #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وأَمَّا الخريف،
فليس سوى خُلْوة للتأمُّل في ما تساقط من عمرنا...
پاییز
چیزی نیست جز خلوتی برای تعمق در آنچه از عمرمان فروافتاد...
#محمود_درويش #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
زندگی لحظه ی عشق است تو هم می دانی
ز آن سبب تا به ابد در دل من میمانی
#مهتاب_رضایی #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
کارت ای یار به من غیر ستمکاری نیست
مگرت با من آزرده ، سرِ یاری نیست
نی خطا گفتم از این جور و جفا دست مدار
که جفای تو به جز عین وفاداری نیست
چه غم ار خوار جهانی شدم اندر طلبت
بهر همچون تو گلی خارشدن خواری نیست
بسته ی دام تو از هر دو جهان آزاد است
اوفتادن به کمند تو گرفتاری نیست
هرچه خواهی ز عجایب ز فلک بتوان ديد
نیست نقشی که در این پرده ی زنگاری نیست
هر گنه میکنی آزار دل خلق مكن
که بتر هیچ گناهی ز دل آزاری نیست
به یکی تیر مژه،صید دو صد دل کردی
تا نگویند خدنگ مژه ات کاری نیست
ای خوشا مستی و مدهوشی و آسوده دلی
که به جز غصه و غم حاصل هشیاری نیست
دوش میگفت کسی زردی رخسار صغیر
چاره اش هیچ به جز باده ی گلزاری نیست
#صغیر_اصفهانی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آقای "عباس گودرزی" شاعر لرستانی، زادهی سال ۱۳۶۸ خورشیدی در بروجرد است.
ایشان، تحصیلاتش را تا ارشد فقه و حقوق ادامه داده و از اعضای فعال انجمنهای ادبی اوستا و کتابخانههای عمومی بروجرد است
#عباس_گودرزی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
قسم به عاشقی مهرها و آبانها
قسم به پاکی هر قطره اشک بارانها
به جان خاطرههای من و تو و پائیز
به خاطر تو شدم مبتلا به بحرانها
به تیغ چشم تو قلبم چنان ترک خورده است
شبیه جسم ترک خوردهی بیابانها
صدای سمفونی باد و خشخش برگ و
صدای پای تو پیچیده در خیابانها
و عطر وسوسه انگیز خاک نمناک و
من و تو مست و خراب هوای طوفانها
و رنگ زرد درختان نماد عشاق است
و عشق سمبل انسان نمای انسانها
و تازه اول راه است "عشق پائیزی"
همیشه آخر خط نیست خط پایانها.
#شعر #عباس_گودرزی
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | شعرخوانی زیبا آقای میثم مطیعی در حرم امام رضا(علیه السلام) برای حمایت از مردم غزه
📜 @sheraneh_eitaa
با اشکِ گوهرین و دمِ آتشین منم
انگشتریست عشق، که او را نگین منم
هرکس به چهره تازه بهارِ شکفتهایست
لیکن منم حزین؛ منم اندوهگین؛ منم...
از بس که منقلب شده اوضاع من ز عشق
باور به صد قسم ننمایی که این منم
#طالب_آملی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مهلت ما اندک است و عمر ما بسیار نیست
در چنین فرصت مرا با زندگی پیکار نیست
سهم ما چون دامنی گل نیست در گلزار عمر
یار بسیار است اما مهلت دیدار نیست
آب و رنگ زندگی زیبا است در قصر خیال
جلوه این نقش جز بر پرده ی پندار نیست
با نسیم عشق،باغ زندگی را تازه دار
ورنه کار روزگار که نه جز تکرار نیست
#مهدی_سهیلی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
با آشنای خود چو یک بیگانه سر مکن
دیوانه ام دیگر مرا دیوانه تر مکن
بی تو درین دنیا چو یک درویش گشته ام
بر من نگاهی کن چنین شاهانه سر مکن
#شعر #مرضیه_سادات_مرتضوی #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
چشمان تو دو پنجره ی جاودانه اند
که جادوانه به دنیای آرمانی من
باز می شوند
چشمان تو
دو نقطه ی سیاه پر معنایند
که همچون دو خال سیاه
چهره ی سپید زندگی را شیرین تر می سازند
چشمان تو
دو عقاب بلند پروازند
که هر روز و شب
بره آهوی بیتاب دلم را دنبال می کنند
و نیک می دانم
که دیر یا زود
چون سرنوشتی مقرّر
در ردای معتکفی شوریده
عزلت نشین ابدی معابد جادویی چشم های تو
خواهم بود...
#وحید_عمرانی #شعر
شبتون بخیر و در پناه خدا✨🌙
📜 @sheraneh_eita
فداے نگہ صبح و پگاهت شدہ ام
چارہ ڪن بر دل و امروز مرادے برسان
| صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
#هما_کشتگر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
طبیعت معبدی است که ستونهای زندهاش
گاه میگویند کلماتِ گنگی را.
آدمی میگذرد از جنگلِ انبوهِ تمثیلها
که او را مینگرند با نگاههای آشنا.
بهسانِ پژواکهای بلندی که در دوردست درمیآمیزند
در وحدتی ژرف و ظلمانی
گسترده چون آسمان و چون روشنایی
عطرها و رنگها و اصوات به هم پاسخ میگویند.
عطرهایی گاه تازه چون تنِ کودکان
لطیف چون نوای نی، سرسبز چون مرغزاران،
و عطرهای دیگر فاسد، غنی، فتحکنان،
به انبساط چیزهای بیپایان
مانندِ عنبر و مُشک و عود و کندر
میسرایند هیجان حواس و شور روان را.
#شارل_بودلر #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامه را آغاز کردم با جلیل بی بدیل
و القلم،انی خرجتُ من ضمیر و من دلیل
تا که اسمت بر زبانم گشت جاری خواب رفت
سوز هجران آمد و الاکلنگ و تاب رفت!
با تو تقطیع حوادث را به خوبی یافتم
شعر سعدی و سنایی را به خوبی یافتم!
در کلاس و مکتبت،تاریخ،حکم حال داشت
شاه عباس و سکندر،شهره ای چون زال داشت
تنبلی و کاستی در نزد تو مردود بود
ورزش و نرمش برای طفل،گویی زود بود!
مهربانم! جامعه معنی عینیت نداشت
خاص افراد دگر بود و عمومیت نداشت!
با کلامت سعی کردم توبه از زشتی کنم
روز محشر یادم آید،خوبی و نیکی کنم!
با تو فهمیدم فقط دانش،و لو بالصین را
داوونا فینا و نطلْب شادی مسکین را!
گرچه زیر بار ضرب و جمع درماندم،ولی
بی توان و کنج رادیکال آزردم،ولی
مهربانی را گره بر مختصات جان زدم
عاشقی را پاره خطی بر دل شیدا زدم
نام زیبای تو گوهر شد به جان آسیا
تا ابد جاوید نامت بر تن جغرافیا!
#شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
کاش چون پاییز بودم!
کاش چون پاییز،
خاموش وملال انگیز بودم.
برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد،
آفتاب دیدگانم سرد می شد،
آسمان سینه ام پر درد می شد،
ناگهان توفان اندوهی
به جانم چنگ می زد،
اشک هایم همچو باران،
دامنم را رنگ می زد!
وه چه زیبا بود، اگر پاییز بودم!
وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم!
شاعری در چشم من می خواند،
شعری آسمانی!
در کنارم قلب عاشق شعله می زد،
در شرار آتش دردی نهانی!
نغمه ی من،
همچو آواری نسیم پر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته!
پیش رویم؛
چهره ی تلخ زمستان جوانی
پشت سر؛
آشوب تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام؛
منزلگه اندوه و درد و بدگمانی،
کاش چون پاییز بودم!
#فروغ_فرخزاد #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
این بوی روحپرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منور است
این قاصد از کدام زمین است مشکبوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
بر راه باد عود در آتش نهادهاند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزهدار بر الله اکبر است
دانی که چون همی گذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشر است
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابر است
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است
همچون درخت بادیه سعدی به برق شوق
سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است
آری خوش است وقت حریفان به بوی عود
وز سوز غافلند که در جان مجمر است
#سعدی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
رضا براهنی در سال ۱۳۱۴، در تبریز به دنیا آمد. در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکتری در رشته ی خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد. رضا براهنی هم چنین چند دوره کارگاه نقد، شعر و قصه نویسی برگزار کرد که باعث شکل گیری یک جریان ادبی در دهه ی هفتاد شمسی شدند. در سال ۱۳۵۱ خورشیدی به آمریکا رفت و شروع به تدریس کرد. در سال ۱۳۵۳ خورشیدی، بار دیگر به آمریکا رفت در سال ۱۳۵۶ جایزه ی بهترین روزنامه نگار حقوق انسانی را گرفت. سرانجام در فروردین۱۴۰۱فوت کردند.
#رضا_براهنی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای ریزش هزار برگ را ز شاخه ها؟
بمن بگو، بگو،
چگونه بشنوم صدای بارش ستاره را ز ابرها؟
من از درخت زاده ام
تو ای که گفتنت وزیدن نسیم هاست بر درختها
بمن بگو، بگو،
درخت را که زاده است؟
مرا ستاره زاده است
تو ای که گفتنت چو جویبارهاست، جویبارهای سرد
بمن بگو، بگو،
ستاره را که زاده است؟
ستاره را، درخت را تو زاده ای
تو ای که گفتنت پریدن پرنده هاست
بمن بگو، بگو،
تو را که زاده است؟
#رضا_براهنی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
🔶یک بیت از غزل جدید رهبر انقلاب
📜 @sheraneh_eitaa
او اگر بیند در میخانه را
میکند فکر می و پیمانه را
فکر ان هم مست مستش میکند
نیستی را هم که هستش میکند
فکر او تا هر کجا خواهی رود
بر فراز آسمان راهی رود
ناگهان آمد ندایی از بَرید*
هرچه در ذهن و خیال امد پرید
آن بَرید از دِه خبر هایی رساند
چون شنیده رنگ رخساری نماند
در همان دِه سرو قدّی یار او
کز همان دم شد چنان سر بار او
یار او را بهر دارایی و پول
دادنَش مردی به ظاهر نَرّه غول
او کَزین اخبار غمگین گشته بود
بارِغمهایش چه سنگینگشته بود!
مدتی را با همین غم ، تا بکرد
تازه عشقی در دلش آن ، جا بکرد
خب ولیکن هیچ عشقی در زمین
نارسد همپای عشق اوّلین....!
(بَرید: پست چی ، نامه رسان)
#حسین_قربان_زاده #شعر #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
الهی سینهای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وان دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست
دل افسرده غیر از آب و گل نیست
دلم پر شعله گردان، سینه پردود
زبانم کن به گفتن آتش آلود
کرامت کن درونی درد پرورد
دلی در وی درون درد و برون درد
به سوزی ده کلامم را روایی
کز آن گرمی کند آتش گدایی
دلم را داغ عشقی بر جبین نه
زبانم را بیانی آتشین ده
سخن کز سوز دل تابی ندارد
چکد گر آب ازو، آبی ندارد
دلی افسرده دارم سخت بی نور
چراغی زو به غایت روشنی دور
بده گرمی دل افسردهام را
فروزان کن چراغ مردهام را
ندارد راه فکرم روشنایی
ز لطفت پرتویی دارم گدایی
اگر لطف تو نبود پرتو انداز
کجا فکر و کجا گنجینهٔ راز
ز گنج راز در هر کنج سینه
نهاده خازن تو صد دفینه
ولی لطف تو گر نبود، به صد رنج
پشیزی کس نیابد ز آنهمه گنج
چودر هر کنج، صد گنجینه داری
نمیخواهم که نومیدم گذاری
به راه این امید پیچ در پیچ
مرا لطف تو میباید، دگر هیچ
#وحشی_بافقی #شعر
📜 @sheraneh_eitaa