eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
417 عکس
61 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب فقط با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
♻️ بازتاب خاطره منتشر شده از دکتر آقاتهرانی در کانال در پایگاه خبری تحلیلی 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 https://v-o-h.ir/socialservice/15511 🆔 @taalighat
☘ سال 92 بود، ایام انتخابات ریاست جمهوری. ما طرفدارا دکتر بودیم و برادر عزیزی از دوستان طرفدار آقای . ☘ شاید هر روز بحث و گفتگو و مذاکره داشتیم. گاهی بحث آنقدر داغ و چالشی می‌شد که به کشیدن هم می رسید. اگر کسی از بیرون شاهد این نوع بحث کردن بود با خود می‌گفت الان است که دست به یقه شوند. يعنی اینقدر جدی بحث می‌کردیم. ☘ شد و اذان گفتند. آن برادر عزیز جلو ایستاد و من هم اقتدا کردم و باهم خواندیم. چون میدانستم نه از روی که از روی دغدغه مندی به این نتیجه رسیده است. الان هم در عین وجود اختلاف نظر و سلیقه، چیزی از و همکاری مان برای اهداف انقلاب کم نشده. ☘ رفقا بحث و اختلاف نظر سیاسی و دعوای بین و باعث نشود همدیگر را تکفیر کنیم و قلب هایمان دچار کدورت نسبت به هم شود. شنبه 29 خرداد رئیس جمهور ایران مشخص می‌شود و ما می مانیم و آرمان های انقلاب و جبهه ای متشتت. ☘ برای آینده انقلاب باید برادری هایمان پابرجا بماند و این رخدادهای زودگذر رخنه ای در آن ایجاد نکند. تقویت و استحکام و یکپارچگی را فدای اختلافات زودگذر نکنیم. ☘ به اختلاف سلایق هم احترام بگذاریم و برای ادامه خدمت همه جانبه به انقلاب برادری مان را تقویت کنیم. 🆔 @taalighat
🔆 سهم معنوی ما برای عبور از این مرحله... ☘ حال که زمان تبلیغات و تلاش‌های میدانی و عملیاتی به پایان رسیده به ذهنم رسید نکته‌ای عرض کنم. ☘ تلاش‌های میدانی و اجرایی همه وظیفه است و نباید از آن شانه خالی کرد ولی همه معادله از اینجا حل نمی‌شود و عناصر را نیز باید در نظر داشت. ☘ گاه برای عبور از یک مرحله و باید هزینه‌هایی پرداخت کرد. برخی بزرگان با بار یک جامعه و حادثه را به دوش می کشیدند... برخی بودند که مصیبت‌ها و بیماری‌ها و دشواری‌ها را به جان خریدند در عوض رفع بلا از جامعه... ☘ سهم ما در این مرحله چیست؟ بنده خدایی می گفت می توان بین خود و خدا قراری گذاشت و بخشي از بار این مقطع را در حد وُسع به دوش کشید. یکی گفت من با خدا قرار گذاشتم که دل ها را به بالا و انتخاب رهنمون شود و در عوض من چهار سال فلان عمل را ملتزم شوم.... ☘ از یک‌سال تا چهارسال بینی و بین الله می توان متعهد شد یک را ملتزم بود. از زیارت عاشورا گرفته تا دعای توسل و حدیث کسا و ذکر صلوات... 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5945057928275823064.pdf
3.38M
🌐 معرفی مجلات خارجی در حوزه مطالعات دینی 🔻🔻 📚 در این کتاب حدود 550 مجله خارجی در حوزه معرفی شده است. 📌 این مجلات در حوزه ، ، ، سایر ادیان و یا در حوزه مطالعات دینی به طور کلی فعالیت می کنند. 📌 پی دی اف کتاب تقدیم اساتید و دوستان گرامی می گردد امیدوارم که مفید باشد. 🆔 @taalighat
📌 تاملاتی درباره دولت جدید _ 1 🌿 با لطف خدای متعال و مجاهدت‌های ملت شریف، بالاخره پس از سال‌ها جریان کنار زده شد و زمینه تشکیل پدید آمد. 🌿 امروز وقت خوشحالی و سرمستی های زودگذر نیست چرا که فرمود: الفرصه تمرّ مرّ السحاب... فرصت ها خیلی زود از دست می‌رود و باید کوشید برای تک تک روزهای پیش روی برنامه داشت. 🌿 برخی با این گمان که ما عضو کابینه و سیستم اجرایی دولت آینده نیستیم شاید کناری بنشینند و برای خود نقشی قائل نباشند ولی باید دولت سیزدهم را دانست و کابینه آن را به وسعت همه بچه‌های جریان انقلاب. 🌿 جریان انقلابی باید همه ظرفیت فکری و اجرایی خود را برای موفقیت دولت سیزدهم به میدان آورد. چرا که: ألا إن فی أیام دهرکم نفحات... امروز را باید نفحه ای و فرصتی از فرصت‌های الهی برشمرد چنانکه رهبر معظم انقلاب فرمودند: فرصت خدمتگزاری را قدر بدانید... 🌿 فکر کنیم، تلاش کنیم، بیاندیشیم که موفقیت این دولت به معنای اثبات توانمندی جبهه انقلاب در اداره جامعه و تحقق آرمان ها و اهداف است و به معنای نفی منجی بودن و مدعیانی که خود را مساوی انقلاب گرفته اند و به انقلاب لگد زدند.... 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدار علامه آملی با عارف وارسته مرحوم آیت‌الله شیخ محمدهادی همدانی ☘ آیت‌الله حسن‌زاده بعد از این دیدار فرموده بودند: هیهات که دیگر حوزه همچون تحویل دهد... ☘ در این هیاهوی روزگار، دیدن مردان خدا و شنیدن کلام شان روح افزاست. انشاالله بعدها کمی از خاطرات و کرامات آیت‌الله تالهی را بیان خواهیم کرد. 💠 🆔 @taalighat
☘ در بهار آزادی جای خالی.... 🔅 لیبرال‌ها یک به ما به بدهکارند... 🔅 این روزها جای خالی است تا ببیند از دست عاشقان و دلداده های خلاص شدیم 🆔 @taalighat
✅ به مناسب هفته بعد از انتخابات ریاست جمهوری انشالله از امشب خاطراتی از درگيري های سال 88 در تهران را خواهم نوشت. 📌 بزودی.... 🆔 @taalighat
💠 قسمت اول: 💢 عصر شنبه بعد از ریاست جمهوری بود. از دم مغازه ای رد میشدم دیدم شبکه خبر چند صحنه مختصر از درگیری در تهران را نشان می داد. رسیدم مدرسه، شنیدم انگار تهران اوضاع خوب نیست ولی تصوری نداشتم که دقیقا چه خبره. 💢 به یکی از رفقا گفتم میای بریم تهران؟ گفت بریم. رفتیم سمت تهران؛ مغرب بود که رسیدیم. گفتند درگیری ها سمت است. تا یک جا با ماشین رفتیم، ولی گفتند از این جا به بعد ماشین نمیره مسیر بسته است. یک موتور کرایه کردیم که ما رو ببره ونک. موتوری انداخت از خیابان های فرعی و کوچه ها به سمت ونک، کمی داشتم احساس نگرانی می کردم. 💢 از هر کوچه ای که رد می شدیم چندتا ماشین بود که توی می سوخت. یک عده هم با پارچه صورت هاشون رو بسته بودند و هر کدوم با یک میله یا چوب یا ... در حال دویدن از این طرف به اون طرف بودند. 💢 منم با قیافه تابلو طلبگی و طور، ریش و پیراهن رو لباس، رفیقم از پشت دوتا دستش رو گذاشت رو صورتم که ریشم پیدا نباشه، فضا طوری بود که اگر می فهمیدن بسیجی هستی حتما می‌ریختند روی سرت. ♨️ رسیدیم میدان ونک، موتوری ما رو پیاده کرد، گفتم جا؟ گفت: رسیدیم دیگه. من دیگه بر نمی گردونمتون. حسابی بود که چون با ماست، گیر نیافته. حق داشت، جمعیت سبزها بود و دود و آتش و فریاد و یک دنیا هیجان و غضب و کینه... 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
نماز یکشنبه 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت اول: 💢 عصر شنبه بعد از #انتخابات ریاست جمهوری #سال88 بود. از دم م
💠 قسمت دوم: ♨️ میدان عجیب اوضاعی بود.... تا چشم کار میکرد دختر و پسرهایی بودند که همه جا با حالت و خشم ایستاده بودند. صدای ولوله و شعار و اعتراض گوشه کنار به گوش می‌رسید. هوا تاریک شده بود و همه با موبایل ها نورافشانی می کردند از دور احساس می کردی هرکسی شمعی یا مشعلی در دست گرفته. ♨️ گوشه پیاده رو یک راهنمایی رانندگی ایستاده بود، منو که دید با تعجب و شاید کمی ترس گفت: هستی؟ ⚠️ خندیدم گفتم نه؛ چطور؟ اشاره کرد وضعیت رو نمی بینی؟ به ما فهماند تا اینا متوجه حضور شما نشدند سریع اینجا رو ترک کنید، وضعیت طوری بود که اگه یک بسیجی رو گیر می آوردند، همه روی سرش می‌ریختند... ♨️ سوار موتور شدیم و از وسط جمعیت با سرعت زدیم بیرون. هنوز توی کوچه پس کوچه ها از دل ماشین ها شعله می کشید و بعضی هم مشعل به دست از این طرف به اون طرف می دویدند. ♨️ رسیدیم نزدیک . جایی که می‌گفتند مقصد و هدف معترضین اونجاست. با خودم گفتم اینجا دیگه حتماً پر از نیروهای نظامی است ولی با کمال تعجب.... 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت دوم: ♨️ میدان #ونک عجیب اوضاعی بود.... تا چشم کار میکرد دختر و پس
💠 قسمت سوم: ♨️ رسیدیم پائین خیابان ولیعصر، سه راه فاطمی؛ گفتند جمعیت میخواد حرکت کنه به سمت و اونجا رو تصرف کنه. دریغ از یک پلیس، یا نیروی ویژه. ♨️ سه راه فاطمی حدود 30 _ 40 تا موتور سوار بودند، همه حیران ایستاده بودند. هر کسی از یکجا اومده بود. بعضی بودند، بعضی از مردم عادی و بعضی هم از های جنوب تهران. یکی از همین لات های جنوب تهران که خیلی هک با صفا بود می گفت: من به محسن رأی دادم نه ولی الان دیگه مسئله این نامزد و اون نامزد نیست، الان پای اصل وسطه. ما هم اومدیم پای انقلاب وایسیم. ♨️ اینقدر فهم بالا برام جالب بود. و اینکه فضای اجتماعی از این تجمعات برداشت نمی‌کرد بلکه بوی با نظام و براندازی به مشام می‌رسید. ♨️ همه نا آشنا بودند ولی احساس صمیمیت و برادری داشتند. احساس اینکه برای هدف مشترکی دور هم جمع شدند. به بچه‌هایی که اونجا بودند گفتم من الان ونک بودم. شما نمی دونید اونجا چه خبره؟ اون چیزی که من دیدم حداقل 3 هزار نفر آدم بود، نیروی انتظامی کجاست؟ سپاه و بسیج کجاست؟ قراره ما با همین چندتا موتوری جلوی اونا رو بگیریم؟ ♨️ خبری از هیچ ارگانی نبود. باید خودمون کاری می کردیم. اون وسط خود بچه ها خودجوش هماهنگ شدند. یکی از بسیجی ها که قد بلند بود و هیکل درشتی هم داشت رو به عنوان میدان انتخاب کردند، یکی دیگه با قد کوتاه تر ولی بدن ورزیده شد معاونش که با هماهنگی اون همه اقدام کنند. آماده حرکت شدیم... 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
♻️ کمترین نتیجه توهین به علما در همین دنیا چیست؟ ‌ 🔅 آیت الله العظمی : ‌ ☘ ائمۀ ما علیهم‌السلام به علما و فقها و راویان احادیث احترام می‌گذاشتند؛ ولی ما بی‌حرمتی می‌کنیم، بدگویی می‌کنیم و…؛ غافل از اینکه کمترین سزای بی‌احترامی به آنها، بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد می‌شود؛ از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و… ‌ ☘ زمانی، شخصی با صاحب‌ جواهر به مجادله پرداخت؛ به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام عرض کرد و فرمود: اگر غَرَض این شخص از این مجادله، مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن! و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با دربه‌دری اقامت کند. ☘ شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد، ولی چنین نیست؛ بلکه خطر خرده‌گرفتن بر اهل علم، بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است؛ لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است. 📚 منبع: کتاب در محضر بهجت، ج۳، ص۲۶۳ ‌ 🆔 @taalighat
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 آیت‌الله مصباح، ماست و در اخلاص است. 🆔 @taalighat
☘ ویژگی‌های علامه در بیان رهبر معظم انقلاب 🆔 @taalighat
☘ پیش پای تو می‌زنم زانو... ☘ کن برای من بانو... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت سوم: ♨️ رسیدیم پائین خیابان ولیعصر، سه راه فاطمی؛ گفتند جمعیت می
💠 قسمت چهارم: ♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده حرکت. یک مرتبه یکی فریاد زد بچه ها! کردند، جمع متفرق شد، چندجای خیابان رو آتش زدند. شبِ تاریک، همه جا تعطیل و خاموش، سوزی از گوشه و کنار، وحشت از حمله جمعیت بسیار... عجیب حال و هوایی بود. ♻️ لحظه بسیار سخت و عجیبی بود. بعضی ها کردند، بعضی ها خودشون رو به دل درگیری ها رسوندن. یک مرتبه دیدم رفیق کرمانی ما که تا اون موقع به عنوان یک طلبه آروم می‌شناختمش، نیست. ♻️ دیدم انگار به جوش اومده و از این بهم ریختگی صحنه خسته شده، داشت در قامت یک فرمانده سعی می کرد فضا رو مدیریت کنه... ♻️ یک درگیری مختصر رخ داد و دو طرف انگار متفرق شدند. هرکسی سوار موتور شد تا خودش رو به بالای خیابان ولیعصر برسونه. من و رفیقم که موتور نداشتیم، هر کدوم سوار موتور کسی شدیم که جای خالی داشت. ♻️ سوار موتور یکی شدیم و موتوری تلاش کرد از خیابان‌های فرعی که درگیری نیست ما رو برسونه . رسیدیم به یکی از خیابان های فرعی منتهی به میدان ونک. تعداد خیلی زیادی گارد ویژه (به قول بچه‌ها لباس سوسکی) پارک کرده بود. انگار نه انگار که یک خیابان اونطرف تر درگیری بود و یک عده بسیجی با دست خالی جلوی اون جماعت ایستاده... ♻️ ساعت حدود 1 نیمه شب شده بود و خیلی از بچه‌ها از درگیری ها برگشته بودند، خسته و ... 📌 ادامه دارد... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#فتنه_88 #خاطرات_میدانی 💠 قسمت چهارم: ♻️ ساعت حدود 10 شب بود، همه پشت موتورها نشسته بودند، آماده
💠 قسمت پنجم ♻️ ساعت 1 نیمه شب بود. تازه آنتن ها وصل شده بود. از اوایل شب تا اون موقع آنتن قطع بود. هر کسی از یک گوشه برگشته بودند همان‌جایی که اول شب بودیم. ♻️ بسیاری از بچه‌ها زخمی بودند. بعضی ها زخم مختصر، بعضی ها فقط خسته از تعقیب و گریز و بعضی ها زخمی سنگین از ضربات چاقو و قمه. ♻️ توی این صحنه کوچک درس‌های بزرگی می‌شد گرفت. یادتون باشه گفتم میدان کسی بود که اتفاقا از همه قدّ بلندتر و رشیدتری داشت، همون وسط درگیری ها فرار کرده، ولی اون جانشینش مثل مرد مونده بود و کلی هم زخم برداشته بود. چند شب دیگه شب عقدش بود و به جای اینکه مشغول مقدمات مراسم و جشن باشه، وسط معرکه مشغول دفاع از حیثیت و تمامیت کشور و نظام بود. فضا، فضای رفاقت و برادری و دلسوزی بود. 🔹 آدم هایی که در ظاهر مدعی بودند، جا زدند و اون هایی که بی ادعا بودند مثل مرد وسط معرکه ایستادند. ♻️ یکهو دیدم یکی رو با صورت پر از خون سوار بر موتور دارن می برند سمت بیمارستان. با دقت نگاه کردم یکی از رفقای معصومیه بود. با سنگ زده بودند تو صورتش. ♻️ فضا، فضای اعتراض مردمی نبود. در صف اول افرادی با هیکل های درشت و ورزیده، قدهای بسیار بلند و به دست بودند که احساس می کردی شدند برای کردن فضا و آسیب زدن به جسم و روح جامعه و احساس مردم. 🆔 @taalighat
💠 قسمت ششم ☘ آن شب اول حضور در درگیری‌ها باعث شد احساس کنم صحنه واقعا خالی است، نمی دانستم چرا ولی آنچه دیده بودم عدم حضور نیروهای نظامی و حتی بسیج و سپاه کف معرکه بود. هرچند گزارش من کاملا جزئی و محدود به همان مناطقی است که بودم. با این همه به قم برگشتم و به رفقا گفتم باید بیایید بریم تهران، اوضاع خرابه و باید در صحنه حضور داشت. ☘ هر روز عصر با جمعی از بچه‌ها می رفتیم تهران که شرح آن بماند... اما شب دوم با و حاج منصور شریفی حرکت کردیم. رسیدیم میدان 72 تن قم که سوار ماشین بشیم و بریم تهران که گفتند سپاه علی بن ابی طالب قم داره بسیجی ها رو جمع می‌کنه برای به تهران. ☘ رفتیم مقرّ و نشستیم آماده دسته بندی و اعزام... یک ساعتی گذشت دیدیم خبری نیست ولی باز صبر کردیم. یک مرتبه نگاه کردم دیدم با عصبانیت داره میره بیرون. 🔻 گفتم: حاج مهدی کجا؟ 🔻 گفت: اینا قصد ندارن فقط میخوان بچه‌ها رو دست به سر کنن کسی تهران نره، گفت و زد بیرون تا ماشین بگیره و بره تهران. ☘ من و حاج منصور بازم صبر کردیم ولی مهدی نه، وقتی دیدیم حرف مهدی درسته و اینجا سر کاریم ماهم زدیم بیرون و خودمون رو رسوندیم به مهدی. ☘ نکته جالب این بود: چهره مهدی دیدنی بود وقتی همه ش به جوش آمده بود و برافروخته شده بود و طاقت نداشت لحظه ای از دفاع از نظام و کوتاه بیاد. وقتی تشخیص داد باید برود، نکرد و رفت... 📌 ادامه خاطرات بماند برای وقتی دگر... 🆔 @taalighat
یک جرعه عاشقی را در سحر نگاه کنید ذکر خود را اله اله کنید   گاه تصویر ماه در چاه است دل ما را محیط ماه کنید   عاشقان را بنا نبود اصلا این همه سال زابراه کنید   سر عاشق شدن فلک شده ام نکند مثل من گناه کنید   اگر شدی یک روزی بنشینید و آه آه کنید   عاشقان را بعید می دانم بتوانید سر به راه کنید   هیچ دنبال عاشقی نروید ! حال روز مرا نگاه کنید   بَرده آوردم تا بخرند سر و روی مرا سیاه کنید   اشتباهاً مرا پذیرفتن پس شما هم اشتباه کنید   بنویسید خویش را سائل بعد از آن کار پادشاه کنید   بدنم را شبی که من مُردم لحظه ای رو به کنید   کفنم را درآورید و سپس گریه بر بوریای شاه کنید   در دهانم همین که تربت رفت بنشینید و آه آه کنید   شب بی گریه من نمی خواهم بعد مردن کفن نمی خواهم   📌علی اکبر لطیفیان 🆔 @taalighat