eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
415 عکس
60 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
تعلیقات
💢 در سوگ قدرناشناسی سرمایه‌ها و ظرفیت‌سوزی در حوزه (4) 📚 نگاهی گذرا به برخی تحولات دوران مدیریت است
💢 در سوگ قدرناشناسی سرمایه‌ها و ظرفیت‌سوزی در حوزه (5) 📝 یادداشت وارده: به قلم یکی از طلاب مرکز تخصصی فلسفه 🔻 در یک کلام طلبه و خانواده ی او بود. بنده کمتر استاد و مسئولی رو میشناسم که اینقدر پیگیر و مطلع از وضعیت طلبه و جویای احوالات شان باشد. 🔻 به فکر و پیشرفت همه جانبه طلبه و خانواده او بود. ایشان به طلاب و خانواده هایشان می بخشید. 🔻 و تمرکز در دروس و اجتهاد در معارف،خط مشی فکری و عملی ایشان در برنامه ریزی برای موسسه و طلاب بود. 🔻 واقعا بدون چشم داشت مالی به صورت واقعا چند برابر حقوقی که میگرفتند کار میکردند( البته ایشان فقط حقوق استادی میگرفتند نه مدیریتی) 🔻 نگران هدر رفت وقت طلبه ها بودند بسیار به طلاب اهمیت می دادند و برایشان وقت میگذاشتند و پیگیر رفع مشکلات و دغدغه های فکری و علمی و معیشتی آنها بودند. 🔻 همیشه مثل پدری و مهربان گوشی شنوا برای مشکلات طلاب و خانواده هایشان بودند و با مشاوره های خوب شان بارها باعث رفع اختلاف ازخانواده های طلاب می شدند. 🔻 با بهانه های مختلفی موجب شادی همسران و فرزندان طلاب می شدند( از سفر مشهد گرفته تا برگزاری جشنها و مراسمات مذهبی و معنوی مثل روضه و مناجات و برگزاری مسابقات کتابخوانی و... ) 🔻 در تدریس کتب نکته ای باقی نمی گذاشتند. بیان شیوای ایشان و تسلط کافی بر دروس و کتب فلسفی از ایشان یک و کمال ساخته بود به طوری که خود بنده همیشه افسوس میخوردم که ای کاش تمام دروس رو با ایشان خوانده بودم. 🔻 با برنامه های علمی و معنوی ای که ایشان در موسسه اجرا میکردند موجب نشاط و انگیزه بسیار طلاب در مطالعه و مباحثه و ادامه تحصیل می شدند و جوّی بسیار با نشاط و صمیمی در موسسه مشاهده میشد. ❌ اما با کنارگذاشتن ایشان امید و نشاط هم از موسسه رفت و دیگر انگیزه ای برای اکثر طلاب جهت ادامه وجود ندارد... ای کاش مسئولین حوزه قدر چنین شخصیت هایی رو میدانستند و با تصمیمات شان مانع رشد علمی و معنوی طلاب نمی شدند. ♨️ بنده و خانواده بنده از مسببّین برکناری ایشان نخواهیم گذشت و در باید جوابگوی امثال ما بابت تصمیم شان باشند. 📌 سامانی (دانش پژوه سطح ۳ مرکز تخصصی فلسفه اسلامی) 🆔 @taalighat
🔻نهضت ترجمه آثار دفاع مقدس🔻 ☘ امروز مهمان عزیزی داشتم که از همنشینی با او بهره ها بردم. سردار علی از فرماندهان دفاع مقدس که سال‌ها معاون سردار شهید حاج بوده و امروز نشر فاتحان را تأسیس کرده تا در رزم فرهنگی نیز میدان‌دار باشد. ☘ انسانی خون گرم و صمیمی، بدون تشریفات و خودمانی، دوست‌داشتنی، با همه وجود معتقد و ذوب در انقلاب... ☘ سردار ناظری در دیداری که با مقام معظم رهبری داشته، سخنی از ایشان شنیده و آن را به‌عنوان اصلی خود قرار داده بود. ❇️ رهبری فرزانه انقلاب فرموده بودند: را راه‌اندازی کنید و این نهضت ظرفیت به‌هم‌ریختن جهانی را دارد. 📍دو نکته برای من حائز اهمیت بود: 📌 اولاً برخی تلاش می‌کنند زندگی کنند و همه وجهه همت خود را متمرکز بر نقطه‌ای کانونی قرار دهند. 📌 ثانیا در سخنان رهبری دقت ویژه دارند و خود را بر اساس تنظیم می‌کنند. 🆔 @taalighat
تعلیقات
#مأموریت_گرایی_انقلابی 🔻نهضت ترجمه آثار دفاع مقدس🔻 ☘ امروز مهمان عزیزی داشتم که از همنشینی با او ب
🔻 حالا دارد برای تحقق این فرمان رهبری خود را به آب و آتش می‌زند با اینکه رسمی و سازمانی ندارد. 🔻 یک روز با وزیر فرهنگ جلسه می‌گذارد و روز دیگر با شورای عالی انقلاب فرهنگی و روز دیگر با این نویسنده و آن صاحب‌نظر. 🔻 زیبایی این جنس حرکت‌ها در همین دغدغه محوری آن است یعنی همان حرکت . این حرکت‌ها برکت دارد و چون از عمق جان و دغدغه برخاسته و محصور در چارچوب‌های سازمانی و رسمی نیست اثرگذار است... 🔻 مثل ، مردانه در میانه‌ی میدان... 🆔 @taalighat
☘ مرام و انسانیت با بودن تضادی نداره. 🔹 این بنده خدا اغذیه فروشی را شب اول افتتاحیه همکار/رقیب جدیدش تعطیل کرده که مردم برن اونجا غذا بخورند. 🆔 @taalighat
تعلیقات
#دکتر_آقاتهرانی #خاطره9 📌 مهربان با مردم... ☘ برای زیارت مقبره عارف برجسته مرحوم آیت‌الله #شیخ_م
☘ حاج آقا خیلی غبطه می‌خوردند که دیر با مرحوم آیت‌الله سعادت پرور () آشنا شدند. اما از همین جلسات محدود خاطرات جالبی نقل می‌کردند. ☘ در یکی از دیدارها مرحوم آیت‌الله یک بیت شعر را به‌عنوان توصیه و توشه به ایشان هدیه داده بودند و حاج آقا خیلی اوقات برای توصیه به ما همین بیت را می‌خواندند: 🌱 پیوند عمر بسته به مویی است، هوش دار... 🌱 غمخوار خویش باش، غمِ روزگار چیست... 🆔 @taalighat
☘ توصیه مرحوم آیت‌الله سعادت پرور: 🌱 پیوند عمر بسته به مویی است، هوش دار... 🌱 غمخوار خویش باش، غمِ روزگار چیست... 🆔 @taalighat
❇️ به مناسبت اولین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله ، برای دسترسی آسان به مطالبی که طی این مدت در درباره ایشان نوشته شد، به لینک های زیر مراجعه بفرمایید 🔻🔻🔻 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹 : تندیس عمار: بخش اول https://eitaa.com/taalighat/273 🔸 : تندیس عمار: بخش دوم https://eitaa.com/taalighat/275 🔹 https://eitaa.com/taalighat/294 🔸 : اسم من، محمد تقی https://eitaa.com/taalighat/296 🔹 : تواضع در محضر ولی... https://eitaa.com/taalighat/299 🔸 : علمدار بصیرت https://eitaa.com/taalighat/300 🔹 : برای تقی دعا کنید https://eitaa.com/taalighat/345 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📌 متن حجت الاسلام درباره شخصیت آیت الله https://eitaa.com/taalighat/302 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 1 https://eitaa.com/taalighat/307 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 2 https://eitaa.com/taalighat/308 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 3 https://eitaa.com/taalighat/309 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 4 https://eitaa.com/taalighat/314 📌 ناگفته های ابوالحسن از آیت الله _ بخش 5 https://eitaa.com/taalighat/315 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🆔 @taalighat
تعلیقات
#آیت_الله_مصباح_یزدی #اولین_سالگرد ❇️ به مناسبت اولین سالگرد رحلت حضرت آیت‌الله #مصباح_یزدی، برای
🔻 🔹 حوالی سال‌های 1379 بود. دوران و اوج حملات سیاسی و فکری و اجتماعی . روزی نبود که در کشور مشکلی پیش نیاید. تا جایی که معروف شده بود هر 9 روز یک ! همه‌جا پر بود از و درگیری فکری! اینجا بود که نیاز به یک خودنمايي می‌کرد. 🔹 در میانه‌ی این تلاطم ، آیت‌الله یزدی یک تنه به میدان آمده بود و از این شهر به آن شهر سفر می‌کرد و بین طیف‌های مختلف حاضر می‌شد و با حوصله جوابگوی ذهن آسیب دیده و پر از شبهه جامعه بود. 🔹 در همین ایام بود که آیت‌الله به همدان آمدند. سفری 3 یا 5 روزه بود. عصرها در همدان سخنرانی عمومی داشتند و در پايان جلسه به خلاف روال منابر عادی، مدت قابل توجهی به پرسش و پاسخ می‌گذشت. هر کسی هر سؤالی داشت می‌پرسید و ایشام با لبخند همیشگی که بر لب داشت پاسخ می‌داد. هنوز برخی سؤال‌ها در خاطرم هست. عالمی در آن تراز در میانه مردم و متصل به ذهن پرشبهه جامعه ایستاده بود. 🔹 شب‌ها در بین دانشجویان برنامه سخنرانی و پرسش و پاسخ داشت. در بین خیلی صمیمی و مهربان می‌نشست و می‌گفت و می‌شنید. ما هم نوجوان بودیم و دوستدار آقای ، از این جلسه به آن جلسه خودمان را به او می‌رساندیم و بماند که چه لذتی داشت. 🔹 در طول روز هم جلسات و دیدارهای متعدد دیگر. جالب‌تر اینکه به شهرهای کوچک و کم جمعیت استان هم به سادگی سفر می‌کرد. شهرهایی که شاید یک منبری معروف را هم به‌سختی در خود دیده باشند، اما اجازه نمی‌داد یک‌جا بنشیند. 🔹 از این شهر به آن شهر و از این جمع به آن جمع و از این جلسه به آن جلسه، در میانه‌ی ایستاده بود. گفتند طی آن 8 سال اصلاحات، قریب به چند هزار سخنرانی و مناظره داشت... یک عالم و و فقیه و اینچنین بی تکلف در وسط ... 🆔 @taalighat
تعلیقات
#آیت_الله_مصباح_یزدی #خاطره7 🔻 #مرد_میدان_اندیشه 🔹 حوالی سال‌های 1379 بود. دوران #اصلاحات و اوج ح
🔻 اولین دیدار: صمیمانه با جوانان ☘ همان سال 79 که همدان بودند، خیلی دنبال دیدار با ایشان بودیم تا راحت‌تر سؤالات مان را مطرح کنیم. ☘ یک روز وقت گرفتیم و به محل اقامت ایشان رفتیم. سه نوجوان دبیرستانی با ذهنی مملو از سؤال. در اتاق ساده‌ای وارد شدیم و آیت‌الله تشریف آوردند. ☘ روی زمین مقابل ما نشستند. یکی از محافظ ها، یک پشتی برداشت و خواست ایشان به‌جای تکیه به دیوار، به آن پشتی تکیه دهند. همین‌که پشتی را آورد، آیت‌الله مصباح فرمودند: دیگه شد ... ☘ می‌خواستند احساس بین چند جوان و ایشان حفظ شود و هیچ تفاوتی حتی در نوع نشستن نباشد. بعد شروع کردیم سوال پرسیدن. یکی از بچه‌ها که متأثر از هم بود با لحن بسیار تندی سوالی پرسید و ایشان را نقد کرد. 🔹 اما آیت‌الله مصباح با کمال و بدون کوچکترین تکدر خاطری، با که همیشه بر لب داشت آرام و مهربانانه پاسخش را داد. کاملا ... 🔻 برای من این نکته مهم بود، یک عالم برجسته حوزه و یک در سنین پیری، چقدر با حوصله و صمیمی چند که اطلاعات خاصی دارند و نه جایگاهی، خلوت کرده، برای آن‌ها گذاشته و با آن‌ها گپ و گفت می‌کند تا گره‌ای از ذهن آن‌ها باز شود. 🔻 آن روز آنقدر با حوصله ما را پذیرفتد که اصلاً دچار احساس بدی نشدیم. اینکه حس کنیم با اکراه در جلسه نشسته‌اند، یا عجله دارند، یا حوصله چندجوان بی تجربه را ندارند... اصلاً و ابداً. با فراغ بال و صمیمیتی که کاملاً قابل ادراک و احساس بود از ما استقبال کردند. 🔻 از این جنس رفتارها و تعاملات چند نمونه سراغ داریم؟؟؟ 🆔 @taalighat
🔻 مثل اربعین... ☘ شب تشییع پیکر مطهر در قم، به‌سمت بلوار پیامبر اعظم حرکت کردیم. محله‌های منتهی به بلوار همه مملو از جمعیت بود. ماشین‌ها در فاصله‌های بسیار دور از محل تشييع پارک شده بودند و خانواده‌ها پیاده راهی مراسم بودند. ☘ از کوچه پس کوچه‌های محله‌ها که رد می‌شدیم دیدم خیلی از مردم درب منازل شان را باز کردند و دم در ایستاده بودند مردم را دعوت می‌کردند داخل منزل. یکی وسط حیات فرش انداخته بود برای نشستن و استراحت. جمعیت زیاد بود و زمان رسیدن پیکر شهید دقیقاً روشن نبود. امکانات رفاهی هم در حد آن جمعیت وجود نداشت. ولی مردم مثل همیشه وسط صحنه بودند. یکی آب می‌داد. یکی نذری و غذا. یکی می‌گفت بچه‌ها اگر خسته شدند، بیایید خستگی بگیرید... تنها چیزی که در ذهنم تداعی شد بود. مردم خودجوش همه امکاناتی که داشتند را برای بذل می‌کردند. ☘ مردم از هر رنگ و طیف و سلیقه‌ای آمده بودند سردارشان را بدرقه کنند. این حجم از جمعیت را در شب‌های و در شب نیمه شعبان دیده بودم. موج جمعیت وسط بلوار پیامبر اعظم و اشک‌های روان پیر و جوان و کوچک و بزرگ از هر رنگ و سلیقه می‌گفت حاج قاسم این مرز و بوم است. 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکر خدا که سایه‌ی تان هست بر سرم حالم خراب بود ولی با تو بهترم... شکر خدا که دلم شدی بانوی من، عزیز خدا، ناز مادرم... پیش تو می‌شود ز غم و غصه‌ها نوشت از خستگی قلب و دل و روح و پیکرم... روزی کبوتر بوده‌ام ولی... بالم شکسته است و به جایی نمی‌پرم دردم نهفته به ز دردم برای غیر تو بانو نمی‌برم امروز را نبین که تهیدست و مفلسم من از موالیان قدیمی حیدرم یا أیها العزیز تصدق علی الفقیر کاری بکن برای دلم ➖➖➖➖➖ ای آنکه خاک را به نظر کیمیا کنی... آیا شود که حال مرا رو به را کنی...؟ 🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمی‌ها _ 17 ⌛️ بین بازاری‌های قدیمی مرسوم بود قبل از اینکه شروع به کسب و کار کنند، ابتدا شش ماه
_ 19 🔻 احتیاط در معامله... ☘ مرحوم سید جواد برقعی، پدر شهید سید احمد برقعی از افراد محترم و بازاری‌های معتمد همدان بودند. حاج شیخ حسین معمولا وقتی به همدان می‌آمدند در منزل ایشان اقامت داشتند. ☘ روزی طبق روال عادی کسب و کار یک بار بسیار مرغوب به یک مشتری فروختند. حجم معامله بسیار زیاد بود و طبیعتاً سود خوبی هم نصیب ایشان شد. مشتری هم بار انگور را برای شهر دیگری میخواست و انگورها را جعبه جعبه داخل ماشین سنگین بار زدند و طرف رفت. ☘ مدتی گذشت به مرحوم خبر رسید این فرد انگورها را برای تهیه خریداری کرده است. ناگهان ایشان برآشفته شد و با خودروی شخصی‌اش حرکت کرد در جاده به‌دنبال مشتری. ☘ بالاخره او را وسط جاده زنجان پیدا کرد و فرمود: من ثمن معامله و همه هزینه‌هایی که متقبل شدی را می‌دهم ولی انگورها را پس بده، نمیخوام در تولید شریک باشم. 🔻🔻🔻🔻 📌 پی‌نوشت: به‌لحاظ فقهی این معامله اشکالی نداشته ولی قدیمی‌ها چنان اهل احتیاط بودند که حتی حاضر به مشارکت در مقدمات امر حرام هم نبودند. نتیجه همین لقمه حلال با احتیاط می‌شود شهید بزگواری چون و استاد مهذب، عزیز و گمنامی چون حجت‌الاسلام والمسلمین ... 🔳 سال‌گذشته پدر شهید برقعی از دنیا رفتند و چند روز قبل هم مادر شهید برقعی، نثار روح مطهرشان 🔳 🆔 @taalighat
تعلیقات
#قدیمی‌ها _ 19 🔻 احتیاط در معامله... ☘ مرحوم سید جواد برقعی، پدر شهید سید احمد برقعی از افراد محت
🔻 مثل شهدا... ☘ حاج حمید آقای (مدیر سابق ) را همیشه به عنوان کسی که زندگی‌اش با است، می‌شناختم. ذهن و فکرش همیشه یاد شهدا بود و حتی معیار ارزش‌گذاری اش، شهدا بودند. می‌گفت فلانی مثل فلان است یا... ☘ یک روز از حاج آقا پرسیدند شما که اینقدر با حرارت و حسرت از یاد می‌کنید، ناراحت نیستید که دیگر کنار شهدا نیستید و تنها ماندید؟ ☘ حاج آقا در پاسخی غیرمنتظره گفتند: نه! ☘ در توضیح ادامه دادند: من الان هم کنار شهدا زندگی می‌کنم. خیلی از افرادی که کنارم هستند، هستند از جمله حاج سید جعفر آقای . اخلاق و رفتار و منش و افکارشان همان مشی و منش شهداست. ☘ حاج آقای یک گمنام کنار ماست، تا هست قدرش را بدانیم. 🆔 @taalighat
🔹 ما بَدیم و ما بَدیم و ما بَدیم... 🔹 لافِ عشق لافتی را می‌زدیم... 🆔 @taalighat
میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها ☘ فيض روح القدس عالم معنا زهرا تا به معراج کشانده ست نبى را زهرا مصطفى خواسته اش خواستن فاطمه بود رفت معراج که آخر برسد تا زهرا به زمين آمدنش آمدن ساده نبود دست بر سينه نبى گفت: بفرما زهرا سر آوردن اين سوره کوتاه چقدر گفت جبريل: على , گفت نبى: يا زهرا اينکه حق با على است , اينکه على با حق است معنى هر دو اش اين است: "على با زهرا" قرب آن است که در سجده به زهرا برسند سر سجاده رسيده ست به زهرا, زهرا يک على داشت خدا, فاطمه هم داشت يکى بخدا نيست کسى فاطمه الا زهرا مرتضی مثل نبی بوسه به دستش ميزد حجت الله علی, حجت اعلا زهرا من ز طيف عرفاى نجفى هستم که ذکرم امروز بود فاطمه, فردا زهرا کاروبار دل ما پيش خدا ميگيرد سروکار دل ما باشد اگر با زهرا قبر ما سوخته ها جنت ما خواهد شد بنويسند اگر بر لحد ما " زهرا " 📌علی اکبر 🆔 @taalighat
☘ مدتی این مثنوی تأخیر شد... 🔻 چند ماه بود به دلایل مختلف دیگر بنای نوشتن نداشتم. اما اتفاقاتی در این مدت رخ داد که علی رغم وجود زمان کافی، شاید گاه گاهی نوشته‌های ناقابل را ادامه دهم. 1⃣ ایام محرم بود که باز یاد و خاطره در گفتگو با دوستان قدیمی زنده شد و خاطراتی مرور شد که احساس کردم وظيفه دارم آن‌ها را ثبت و منتشر کنم تا در زمانی مناسب تجمیع شود. 2⃣ مسئله موضوع دیگری بود که برخی اساتید تأکید داشتند آن را ادامه دهم چرا مسئله اساسی و توطئه برای کم‌رنگ کردن آن است و باید تجارب تلخ و شیرین را کرد چرا که با های ساختگی و از اساس غلط برای تحریف پیشینه روبرو هستیم. 3⃣ در همین ایام محرم بود که جریان سفر تبلیغی حاج آقا به آلمان مطرح شد و برخی از با عدم رعایت موازین اخلاقی و گاه با نسبت‌های ناروایی به ایشان دادند. اساساً دفاع از آقای ملکی مسئله من نیست بلکه وجود به اسم مطالبه گری و انقلابی امر نامبارکی بوده که باید با آن مقابله کرد. 📝 از این روی شاید مجدداً گاه گاهی دست به قلم شوم... بإذن الله و عونه 🆔 @taalighat
تعلیقات
#حاج_قربی #لینک_دسترسی_آسان ♻️ #حاج_قربی برای من یک پیرمرد ساده یا یک هیئتی عادی نیست، حاج قربی ن
🔻 دغدغه‌ی مردم، توسل برای مردم ☘ یکی از برجسته ترین ویژگی‌های دغدغه‌ی مردم بود. حاج قربی از صبح تا شب دنبال رفع مشکلات مردم بود. اصلاً آرام و قرار نداشت اگر می‌دید کسی مشکلی دارد. از آبروی خودش خرج می‌کرد تا آبروی مؤمنی را حفظ کند. ☘ اما یکی از مهمترین کارهای برای حل مشکلات دیگران بود. حاجی با همه وجود به توسل اعتقاد داشت. در برخی روایات آمده است وقتی حاجت مهمی داشتید، بر روی برگه‌ای آن را بنویسید و در آب روان بیاندازید. حاج قربی خیلی از شب‌ها، نیمه شب تا صبح را به کوه و بیابان می‌رفت و چند ساعت می‌خواند و گریه می‌کرد و بعد از آن برگه‌ای را که بر روی آن حاجات مردم را نوشته بود در آب روان می‌انداخت. ☘ فردای همان روز خبر می‌رسید مشکل فلان فرد حل شده... حاجی اعتقاد داشت کاغذی را که بر آن حاجت نوشته به دست امام عصر عج می‌رسد. همه وجود حاجی و اعتقاد بود. 🆔 @taalighat
📝 یادداشت‌های اربعینی (1) 🔻 زندگی بستر انسان است. مهم این است که این حرکت در مسیر سعادت است یا در مسیر گمراهی و شقاوت! انسان گاه چنان درگیر روزمرگی می شود که فراموش می کند در حال حرکت است و گاهی این روزمرگی و درگیر مشغله ها شدن، موجب می شود حتی جهت حرکت را گم کند. مشغله های مختلف اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و... انسان را از فکر کردن درباره خودش غافل می کند تا جایی که گاهی احساس می کنیم چقدر دلمان برای خودِ خودمان تنگ شده است و دل تمنای یک و آرامش دارد تا کمی فکر کنیم. به خودمان، به راهی که آمده ایم، به راهی که در پیش داریم، با کارهایی که کرده ایم و فهرست بلندی از کارهای نکرده. 🔻 حکایت تک تک انسان ها را می توان درباره قافله بشریت نیز تکرار کرد. جامعه انسانی گاه از خویشتن خویش غافل می شود. فرصت یک بازگشت بزرگ به خویشتن خویش است. اربعین یک ایستگاه تفکر است. برای آغاز یک زندگی و حیات نو. آغازی بر پایان همه آنچه ما را از خودمان غافل می کرد. آغازی بر پایان کاستی ها و بدی ها و بیهودگی ها. 🔻 بازگشت جامعه شیعی به گرد محور وجود امام است. همه بدبختی ها و مشکلات ما از دوری از امام مان سرچشمه می گیرد و اربعین بازگشت و رجوع به امام است. انسان با غفلت از امام در متن زندگی از خودِ خود غافل شده بود و با رجوع به امام به خویشتن حقیقی خویش بازمی‌گردد. 🔻 اربعین فرصت یک بستن است. عهد بستن با امام برای یاری امام و برای زیستن با امام. 🔻 اربعین از دل یک غصه بزرگ نشأت می گیرد. غصه انسانیت. غصه غربت امام. داستان انسان هایی که چنان از امام غافل شدند و گرم زندگی و گرفتار مادیات شدند که دنیای پست امام قلب شان شد و امام را به دنیا فروختند و او را به فرستادند. 🔻 آغاز یک تصمیم است. بر اینکه هر قدر در متن دنیا زندگی کنیم اما دست از امام بر نمی داریم. 🔻 اربعین فرصت یک مجدد با امام عصر است. امامی که بزرگترین غصه او، غصه انسان هاست. انسان هایی که از خود غافل و گرفتار دنیا شده اند. 🔻 فرصت یک به بلندای تاریخ هزار و چهارصد ساله اسلام است. عبرت از زندگی آن هایی که امام زمان شان را تنها گذاشتند و تنهایی امام شروع یک جنایت فجیع در حق نه تنها امام که در حق بشریت بود. این امام نیست که به گودال می رود، بلکه هدایت انسان ها و سعادت بشریت است که ارباً ارباً می شود. با رفتن امام به گودال قتلگاه، است که ذبح می شود. 🔻 ما در اربعین به یک می رویم و گرداگرد وجود امام طواف می کنیم و در بین الحرمین نجف تا کربلا سعی صفا و مروه به جای می آوریم و در بین الحرمین کربلا بین امام و کاشف الکرب امام سعی به جای می آوریم. در بین الحرمین می فهمیم کسی به مقام قرب امام می رسد که امام باشد یعنی به گونه ای زیست کند که غبار غم از چهره امام زمانش بزداید. 🔻 در تصمیم می گیریم با امام زمان مان عهد ببندیم تا در او را بین شمرها و حرمله ها و ابن سعدهای زمان تنها نگذاریم. از بین دنیای بدون امام و دنیای با امام دومی را برگزینیم. با امام بمانیم تا کسی جرأت نکند او را به قتلگاه ببرد. اربعین فرصت یک انتخاب بزرگ در متن زندگی انسان ها است... چرا که «کلُّ یَومٍ عاشوراً و کلُّ أرضٍ کربَلا». 🆔 @taalighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تعلیقات
#خاطره_دهم #حاج_قربی 🔻 دغدغه‌ی مردم، توسل برای مردم ☘ یکی از برجسته ترین ویژگی‌های #حاج_قربی دغدغ
11 🔻 مبادا امیدش به اهل دین ناامید شود... ☘ معمولاً افرادی که روی چرخ و گاری میوه می‌فروشند و دستفروشان مکان‌هایی را انتخاب می‌کنند که فروش بهتری داشته باشند. یکی از این محل‌ها است. ☘ یک روز بعد از نماز از مسجد بیرون آمد، دید کسی بساط میوه پهن کرده، همه بار میوه‌فروش را خرید. ☘ گفته بود: این آدم با دم مسجد بساط کرده، این فرد به اهل مسجد امید بسته که از آنها خیر به او برسد، مدتی گذشت دیدم کسی از او خریدی نکرد، بار او را خریدم امیدش به ناامید نشود. او با امید اینجا آمده... اگر امروز چیزی نصیبش نمی‌شد شاید با خودش می‌گفت از این مسجدی ها هم خیری به ما نرسید. 🆔 @taalighat
❇️ با توجه به اینکه در ایتا امکان نگهداری فایل‌ها در بلندمدت وجود ندارد، کانال در فضای نیز راه‌اندازی شد. 🔻🔻🔻 https://t.me/taaliighat