eitaa logo
تبیین
2.7هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
426 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️چرا عزاداری؟ 🔶اهداف و آثار عزاداری برای اهل بيت عليهم السلام 💠در بيان بايد گفت اگر در ميان شيعيان عزاداری يك سنت رايج شده است انگيزه‌های گوناگونی دارد كه به طور اختصار عبارتند از: 🔹۱) شناساندن مقام پيشوايان بزرگ اسلام كه سراسر زندگی آنان برای جامعه اسلامی الگو و سرمشق است، خواه در مبارزه با طاغوتيان يا مسايل اخلاقی و روحی و...؛ ۲) افزايش عشق و محبت اهل‌ بيت كه پاداش رسالت پيامبر اکرم (ص) است؛ ۳) كمال‌خواهی و فضيلت‌طلبی؛ ۴) دعوت به دين و آگاه شدن از حقايق آن و فراخوانی مردم به صلاح و اصلاح و دوری از انحراف و فساد؛ ۵) بر ضد طاغوتيان و آشنا كردن مردم با ويژگی های (ع)؛ ۶) اطعام عده‌ای از نیازمندان در پرتو مجالس عزا كه از دستورات مؤكد قرآن و اسلام است؛ ۷) ياد مصيبت اهل‌ بيت عليهم السّلام كه موجب آسان شدن مصائب و سختيهای دوستداران آنان است؛ ۸) همدردی با رسول خدا (ص) و حضرت زهرا (س) و ساير ائمه عليهم السّلام؛ ۹) فراموش نشدن ؛ چرا كه اگر اين عزاداری ها نبود نسل‌های آينده نمی‌دانستند (ع) را كشته است. 🔹۱۰) افشاگری جنايات ستمگران، بويژه بنی اميه و بنی عباس؛ ۱۱) رشد فضائل و كرامت‌های انسانی و الهی و پروش روحيه شهادت طلبی؛ هر قطره اشك كلامی است كه شهادت را چون پيامی به مردم ابلاغ ميكند، و گريه نشانه آن است كه فاجعه‌ای روی داده و ظلمی صورت گرفته است. نه يك روز، نه ده روز، نه يك ماه، بلكه در تمام سال برای اين است كه ملتی كه در شهادت زندگی ميكند بايد عزادار باشد و در مجالس عزا با بيان فلسفه شهادت و با يادآوری از شهيدانش، روحيه شهادت‌طلبی را همچنان تازه نگه دارد. بی‌شك به خاطر نشر فلسفه شهادت و ايثار و كرامت‌های انسانی است كه به بهانه مرگ برادر، عمو، دايی و... جلسه برگزار ميكنند و يك‌باره به كربلا گريز ميزنند و از حسين سخن ميگويند. ۱۲) زنده_نگهداشتن_اسلام با استفاده از ابزار عزاداری. را زنده كرد و اگر (ع) قيام نميكرد، اثری از اسلام باقی نمی‌ماند. 🔹اساس شكل‌گيری انقلاب اسلامی نيز نهضت امام حسين (ع) است. امام خمينی (ره) درباره تجديد و تكرار عزاداريها ميفرمايد: «آن کسانی که می‌گویند (ع) را نخوانید، اصلاً نمی‌فهمند (ع) چه بوده و نميدانند یعنی چه؛ نمی دانند اين گريه ها و روضه ها حفظ کرده اين مکتب را. الان ۱۴۰۰ سال است که با این منبرها و با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنی ها ما را حفظ کرده اند. تا حالا آورده اند اسلام را. این عده از جوانهایی که اینطور نیستند که سوء نیت داشته باشند، خیال می‌کنند حالا باید ما حرف روز بزنيم! حرف سيدالشهداء حرف روز است، همیشه حرف روز است، همیشه حرف روز را سيدالشهداء آورده است دست ما داده و سيدالشهداء را اين گريه ها حفظ کرده است و مکتبش را این مصيبت‌ها حفظ کرده؛ این سینه زنی ها و این دسته جات و عرض می‌کنم اینها حفظ کرده... همينهاست كه اين نهضت را پيش برده، اگر (ع) نبود اين نهضت را پيش نمی‌برد...». [۱] 🔹بنابراين (ع) يك حركت است، يك موج است، يك مبارزه اجتماعی است. [۲] عزاداری ها سبب ميشود كه شور و عاطفه، از شعور و شناخت برخوردار گردد و ايمان را در ذهن جامعه زنده نگه دارد، و به عنوان يك فكر سازنده و حادثه الهام‌بخش، همواره تأثير خود را حفظ كند. احيای خط خون و شهادت و رساندن صدای مظلوميت آل علی (ع) به گوش تاريخ است... هم بر مظلوميت امام گريه ميشود و هم در سايه آن، (ع) از نهضت و حركت، شناخته ميشود، روضه‌های خانگی و دسته‌های عزاداری و هيأت‌های زنجيرزنی، پوشيدن لباس مشكی و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در برپايى مجالس و نوحه‌خوانی و سينه‌زنی و... هر يك به نوعی سربازگيری جبهه حسينی است و اين پيوند قلبی را عمق و غنا می‌بخشد. [۳] اين موارد، انگيزه‌های برگزاری مجالس سوگواری و عزاداری است و آنچه در اين ميان وجود ندارد، گريه ضعف و ذلت است. پی نوشت: [۱] قيام عاشورا در كلام و پيام امام، ‌ص ۱۶ [۲] نهضت‌های اسلامی صد ساله اخير، مرتضی مطهری، ص ۸۹ [۳] فرهنگ عاشورا، ص ۳۱۴ نویسنده: حسين رجبی، پاسخ به شبهات عزاداری منبع: وبسایت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه @tabyinchannel
هدایت شده از خبرگزاری فارس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اهتزار پرچم عزا بر فراز گنبد حرم امام حسین(ع) @Farsna
⭕️ حضرت امام حسین (علیه السلام) 🔹زندگی علیه‌السّلام در طول تاریخِ زندگی پنجاه و چند ساله‌ی آن بزرگوار، همه درس است: دوران کودکی او درس است، دوران جوانی او درس است، در دوران امامت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او درس است، بعد از شهادت امام حسن علیه‌السّلام رفتار او همه درس است. بیانات مقام معظم رهبری ۹۲/۰۳/۲۲ منبع: وبسایت دفتر حفظ و نشر آثار معظم له @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! و اگر قصد قیام داشت، چرا به اندازه کافی آذوقه به همراه نبرد؟! (بخش سوم) 🔸برای دستیابی به فهم صحیحی از انگیزه حرکت مصلحانه (ع) باید چهار مؤلفه اساسی را در تحلیل درست این واقعه تاریخی مدنظر قرار داد: 2⃣بیانات امام حسین(ع) در نقاط مختلف حرکت اصلاح‌گرانه خود 🔹یکی از بهترین اسناد قابل بررسی هنگام تحلیل (ع) مطالعه سخنان و نامه های ایشان است. آن حضرت از زمان حرکت از مدینه و بعد از آن در مکه و در مسیر کربلا و حتی در روز واقعه، بیانات و مکتوباتی را متوجه برخی بستگان، اصحاب، عموم مردم و حتی دشمنانشان کرده اند که مطالعه دقیق آنها می تواند فهم اهداف حرکت اصلاح‌گرانه آن حضرت را مقدور سازد. (مجموع این بیانات را محقق ارجمند مرحوم آیت الله محمد صادق نجمی در کتاب ارزشمند «سخنان حسین بن علی علیه السلام از مدینه تا کربلا» گرد آورده است). در اینجا برای رعایت اختصار، برخی از برجسته ترین بیانات آن حضرت را با هم مرور می کنیم: (ع) در پاسخ فرماندار مدینه که به حکم یزید، می خواست به اجبار از (ع) بیعت بگیرد، فرمود: «ای امیر! ما خاندان نبوت و معدن رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و جایگاه رحمت هستیم. خداوند امور را با ما می گشاید و با ما می بندد. مردی فاسق، باده گسار، آدم کش و اهل فسق و فجور آشکار است. همانند من با کسی همانند او بیعت نمی کند». [۱] 🔹علاوه بر آن، (ع) در بخشی از وصیتنامه خود برای برادرشان محمد حنفیه می نویسد: « ... و من از سرِ مستى و طغیان و فسادانگیزى و ستمکارى قیام نکردم. تنها براى اصلاح در امّت جدّم به پا خواستم؛ مى خواهم و کنم، و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب (ع) رفتار نمایم. هر کس سخن حقّ مرا پذیرفت پس خداوند به پذیرش (و پاداش) آن سزاوارتر است، و هر کس دعوت مرا نپذیرفت، صبر مى کنم تا خداوند میان من و این مردم به حق داورى کند که او بهترین داوران است». [۲] همچنین ایشان هنگام سفر به کربلا فرمودند: «بار خدایا! تو می دانی كه آنچه از ما اظهار شده برای رقابت در قدرت و دستيابی به كالای دنيا نيست، بلكه هدف ما اين است كه را به جای خود برگردانيم و بلادت را اصلاح نماييم تا ستمديدگان از بندگانت امنيت يابند و به و و دستورهای دينت عمل شود». [۳] 🔹همچنین از دیگر بیانات به جا مانده از ایشان در این سفر پر مخاطره این است که فرمود: «هان ای مردم! پيامبر خدا (ص) فرموده است كسی كه زمامداری ستمگر را ببيند كه حرام خدا را حلال می سازد و عهدش را می شكند و با سنّت پيامبر (ص) مخالفت می ورزد و در ميان بندگان خدا بر اساس گناه و تجاوز عمل می كند، ولی در مقابل او با عمل يا گفتار اظهار مخالفت ننمايد بر خداوند است كه او را با همان ظالم در جهنّم اندازد». [۴] همچنین از ایشان نقل شده که هنگام مواجهه با لشکر حر ضمن سخنانی آنها را اینگونه مورد عتاب قرار داد که: «الا تَرَوْنَ الَى الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ، وَ الَى الْباطِلِ لا يُتَناهى‏ عَنْهُ، لِيَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِي لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً؛ آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگيرى نمى گردد در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است راغب ديدار پروردگارش [شهادت] باشد». [۵] 🔹همه این بیانات نشانگر روح انقلابی و مبارز آن حضرت در مقابل انحرافات پدید آمده در اسلام و تصمیم ایشان در اقدام عملی علیه دستگاه ظالم حاکم بود. یعنی و ایشان صرفا امری زبانی نبود، بلکه عمل به این فریضه الهی را به منتهاى اوج خود رساند و بالاترين مرحله عملى آن را انجام داد و با شجاعتى وصف‏ ناپذير به همگان اعلام كرد: «أَيُّهَا النَّاسُ! فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ يَصِبرُ عَلى‏ حَدِّ السَّيْفِ، وَ طَعْنِ الْأَسِنَّةِ، فَلْيَقُمْ مَعَنا وَ إِلَّا فَلْيَنْصَرِفْ عَنا؛ اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه ها شكيبا است با ما بماند، و الّا از ما جدا شود». [۶] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵ [۲] همان، ج ۴۴، ص ۳۲۹-۳۳۰ [۳] همان، ج ۹۷، ص ۸۰-۸۱ [۴] همان، ج ۴۴، ص ۳۸۲ [۵] همان، ج ۴۴، ص ۳۸۱ [۶] ينابيع المودة، قندوزى حنفی، سلیمان بن ابراهیم، دارالاسوه، قم، چ اول، ص ۴۰۶ منبع: مقاله «ارزیابی حرکت امام حسین(ع)»، ابو علم، توفیق، ترجمه: امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی، ش ۲۵، ص ۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️تربیت دینی خانواده (بخش پانزدهم) 🔸عوامل مؤثر در تربیت دینی خانواده 🔴دستورات والدین (۲) 💠 یک نظام کوچک اجتماعی است که اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند. اگرچه افراد خانواده روابط گوناگونی با هم دارند، ولی آنچه بیش از همه مؤثر به نظر می رسد است؛ زیرا بایدها و نبایدهای دینی و دیگر معارف اسلامی معمولاً در قالب گفت‌وگو و دستورات توسط پدر و مادر به فرزندان القا می شود. نقش اساسی در دارد و آنها می توانند با ارائه رهنمودهای درست به فرزند خود، پایه های فکری او را به شکل کاملاً مطلوب بنیان نهند. در این زمینه، نکات چندی به نظر می رسد که ذیلاً بدان ها اشاره می شود: 🔹ب - هماهنگ بودن دستورات والدین: از دیگر عوامل مؤثر در تربیت دینی کودک، و به خصوص در ، اعم از تربیت کلامی و غیر کلامی، است؛ یعنی اگر پدر کاری را بد بداند و کودک را از انجام آن باز دارد، مادر نیز آن کار را بد بداند و فرزند را از ارتکاب به آن نهی کند. اگر به کودک، هماهنگ نباشد و کودک گفتارهای ضد و نقیض از آن ها بشنود، دچار سرگردانی می شود و نمی تواند راه درست را انتخاب کند. اینگونه کودکان همیشه سعی می کنند تا در برابر ارتکاب خلاف راه فراری برای خود جستجو نماید. [۱] 🔹اما اگر به صورت هماهنگ، بایدها و نبایدهای دینی را به کودک ارائه دهند و از او رعایت آن ها را بخواهند، کودک تحت تأثیر فرمان های آنان، خود را ملزم به رعایت ارزش های صحیح می داند. به عنوان مثال، اگر پدر در محیط خانه نسبت به حجاب دختر اهمیت قائل شود و به رعایت آن امر نماید، مادر نیز رعایت حجاب را از دختر بخواهد، معلم هم بر این موضوع تاکید ورزد، آن دختر مسلماً خود را موظف به رعایت آن می داند. بر این اساس، مربیان کودک و نوجوان، اعم از والدین و معلمان، باید به این مهم توجه کنند و در ارائه ارزش ها و معارف دینی به کودکان، هماهنگ عمل نمایند، وگرنه ممکن است کودک در اثر اختلاف عملکرد و بینش مربیان دچار تضاد در یادگیری گردد و به اضطراب و بی اعتمادی گرفتار شود. [۲] هرگونه دستور ناهماهنگ در محیط خانه نسبت به ارزش های دینی موجب تزلزل در باورها و نظام ارزشی کودک می شود و در نتیجه کودک قادر به تصمیم گیری و نشان دادن واکنش مناسب در برابر حوادث نخواهد بود. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] محمد دشتی، مسئولیت تربیت، ص ۱۱۲ [۲] همان، ص ۱۹۲ برگرفته از فصلنامه معرفت، شماره ۳۲، محمد احسانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! و اگر قصد قیام داشت، چرا به اندازه کافی آذوقه به همراه نبرد؟! (بخش چهارم) 🔸برای دستیابی به فهم صحیحی از انگیزه حرکت مصلحانه (ع) باید چهار مؤلفه اساسی را در تحلیل درست این واقعه تاریخی مدنظر قرار داد: 3⃣تشکیل حکومت اسلامی (۱) 🔹انبيا و اولياى الهى در طول تاريخ براى پيشبرد اهداف مقدّس خويش، درصدد تشكيل حكومت برآمدند؛ چرا كه بدون شك با ، بهتر مى توان مردم را به سوى و انسانى سوق داد و در راه اجتماعى كوشيد و را به صورت ضابطه مند اجرا كرد و به و و شرك و بيدادگرى كمك نمود. همچنين بسيارى از وجود دارد که نمى توان آنها را اجرا كرد و يا لا اقل به طور مطلوب تحقّق نمى يابد. 🔹با تشكيل حكومت دينى و پذيرش به خوبى مى توان به اجراى احكام الهى كمك كرد و اصول، اخلاق و را تحقّق عينى بخشيد. (ع) كه شايسته و وارث حاكميّت نبوى و علوى و رهبر معنوى امّت اسلامى بود، براى و و عدل و به هدف تشكيل حكومت اسلامى به پا خاست، به اين قصد كه اگر ممكن شود با تشكيل حكومت اسلامى، و گرنه با و يارانش، چهره واقعى بنى اميّه را آشكار سازد و به ريشه كن ساختن درخت ظلم و كفر و نفاق شان بپردازد و و امّت مظلوم اسلامى را يارى كند. 🔹آنحضرت در خطبه اى با صراحت هدف از تلاش و تكاپوى خويش را چنين بيان ميكند: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ يَكُنْ مَا كَانَ مِنَّا تَنافُساً فِي سُلْطانٍ، وَ لا الِتماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لكِنْ لِنَرَىَ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلاحَ فِي بِلادِكَ، وَ يَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَ يُعْمَلُ بِفَرَائِضِكَ وَ سُنَّتِكَ وَ أَحْكامِكَ‏؛ [۱] خداوندا! تو میدانى كه آنچه از ما (در طريق تلاش براى بسيج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و يا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلكه هدف ما آن است كه تو را آشكار سازيم و و درستى را در همه بلاد برملا كنيم، تا بندگان مظلومت آسوده باشند و و سنّت ها و احكامت مورد عمل قرار گيرد». ... پی نوشت؛ [۱] بحارالانوار، ج ۹۷، ص ۸۰-۸۱ منبع: مقاله «ارزیابی حرکت امام حسین(ع)»، ابو علم، توفیق، ترجمه: امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی، ش ۲۵، ص ۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️عوامل و ابزار تقویت فرهنگ عمومی (بخش اول) 🔸افزایش یا کاهش آمار طلاق، میزان پایبندی به قانون، نظم و انظباط اجتماعی، مشارکت های مردمی، نامگذاری های مناسب یا نامناسب، سرانۀ مطالعه، نوع و میزان مصرف محصولات هنریِ دیداری و شنیداری و... جزو مسائلی است که یک جامعه را می سازد. هر یک از این شاخص ها می تواند تحولات فکری، بینشی و رفتاری جامعه را نشان دهد و همچنین میزان فعالیت ها و امکانات فرهنگی موجود یا مورد نیاز برای توسعه فرهنگی کشور را بازگو کند. در نظر گرفتن این شاخص ها برای بالابردن فرهنگ عمومی حائز اهمیت است، اما آنچه ارتقای فرهنگ عمومی را ممکن می سازد، شناخت عوامل کلیدی شکل گیری فرهنگ عمومی است.   💠فرهنگ عمومی چیست؟ 🔹 به معنای مجموعه ای از «اندیشه‏ها، باورها، سنت ‏ها، آداب و ذخیره‏ هاى فکرى و ذهنى یک ملت است. [۱] این مجموعه، هنگامی به عنوان شناخته می شود که اکثریت افراد جامعه، آن را بدون اجبار بپذیرند و مناسبات و روابط میان یکدیگر را بر اساس آن رقم بزنند. پس اولاً، آنچه به گروه، قشر یا صنفی خاص اختصاص دارد، از فرهنگ عمومی خارج است؛ ثانیاً فرهنگ عمومی امری «غیر دستوری»، «غیر رسمی» و «دارای ضمانت اجتماعی» است. از این رو، نهادها و دستگاه های حاکمیتی در شکل گیری فرهنگ عمومی، لزوماً دخالت مستقیم ندارند؛ برخلاف «فرهنگ رسمی» که از سوی آنها تعریف و ترویج می شود، بخشنامه ای است و در صورت لزوم با اجبار فیزیکی مورد پذیرش قرار میگیرد و یا مخالفت با آن مجازات حقوقی به دنبال دارد. [۲] 🔹از سویی فرهنگ عمومی بر بستر «ارتباطات انسانی» شکل می گیرد. اکتسابی، آموختنی و متغیر است. از سوی دیگر، به دلیل وجود ابعاد روحی و معنوی در انسان، چهار نحوۀ ارتباط برای او قابل تصور هستیم: ارتباط با خویشتن؛ ارتباط با خدا؛ ارتباط با طبیعت، و ارتباط با هم نوعان. [۳] در حقیقت، این ارتباطات چهارگانه، فرهنگ سازند و وجود آنها در سطح جامعه، جهت کلی را معین می کنند. به عبارت دیگر، را می توان به یک درخت مُثمِر تشبیه کرد. فرهنگ عمومی نیز به سان درخت، دارای ریشه، تنه، شاخه و ثمره است. زیرساخت اولیه و ریشۀ شکل گیری فرهنگ عمومی، انسان است؛ یعنی «چگونگی شناخت انسان» از این جهان، از خودش و از شناخت های خودش. پس ریشه در «طرز اندیشه و تفکر انسان دربارۀ این عالم و حقایق آن» دارد. رسوخ این ریشه ها و «مبانی» در دل جامعه، در گذر زمان، سازندۀ تنۀ فرهنگ عمومی است؛ یعنی سایر «ارزش های اخلاقی، باورها و اعتقادات منشعب از مبانی اولیه». 🔹در پی استحکام این تنه، شاخ و برگ فرهنگ عمومی نمایان می شود که همان «آداب، سنت ها، آئیین ها، هنرها، ادبیات و...» نام دارد. در نهایت ثمرۀ وجود این اندیشه ها، باورها، ارزش ها، سنت ها، آئین ها و... در قالب رفتار انسانی به بار می نشیند و نمود پیدا می کند. «بنابر این درست است که مقوله فرهنگ در موارد زیادى شامل رفتارها هم مى‏شود، لیکن اساس و عبارت است از عقیده و برداشت و تلقى هر انسانى از واقعیات و حقایق عالم، و نیز خلقیات فردى و خلقیات اجتماعى و ملى». [۴] بر اساس آنچه گذشت، سخن گفتن از یعنی ارتقای سطح معرفتی یک ملت، ترویج باورها و ارزش های راستین در جامعه، پیراستن نقاط منفی سنت ها، آداب، هنرها و... و تعیین هنجارهای رفتاری در سطح عمومی؛ و در کشوری همچون ایران اسلامی، ارتقای فرهنگ عمومی، در صورتی معنا پیدا می کند که با اصول، ارزش ها، سنت ها و هنجارهای اسلامی انطباق یابد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] ر.ک بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با علما روحانیون تبریز ۷۲/۰۵/۰۵؛ فردرو، محسن و دیگران، ص ۱۲۴ تا ص ۱۷۰ [۲] طالبی، ۱، استراتژی های عمده در رابطه با فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ های عمومی، مجموعه مقالات جامعه و فرهنگ، نشر آرون، ج اول، تهران، ۱۳۸۰ [۳] عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، ص ۶۴ [۴] بیانات رهبر معظم انقلاب ۷۹/۰۹/۱۹ نویسنده: مجید پاک نیت منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️فوايد حجت غايب از نظر (قسمت چهارم) 🔸خدمات حضرت به جامعه در زمان غيبت 🔹 (عج) شخصاً و گاهى به‌ وسيلۀ أعوان و انصار مخصوص خود در امور اجتماعى و دادرسى از بيچارگان و رفع مشكلات از آحاد جامعه و احياناً رفع مشكلاتی كه براى جامعۀ مسلمين و يا شيعيان پيش مى‌آيد، اقدام مى‌نمايند. اصولاً معنى و مفهوم غايب بودن حجّت خدا، انزوا نمودن و كناره‌گيرى از كارهاى اجتماعى نيست. بهترين شاهد براى اين مطلب حكايت ملاقات موسى بن عمران (ع) كه ولّى ظاهر بود، با ولّى غائب از انظار كه به نام خضر (ع) معروف است، می‌باشد. اين مرد الهى به گونه‌اى بود كه حتّى حضرت موسى (ع) با او آشنا نبود و تنها با راهنمایى خدا او را شناخت و از عملش بهره گرفت. 🔹«در آنجا بنده‌ای از بندگان خاص ما را یافتند که او را رحمت و لطف خاصی از نزد خود عطا کردیم و هم از نزد خود وی را علم (لدنّی و اسرار غیب الهی) آموختیم * موسی به آن شخص دانا (و خضر زمان) گفت: آیا من تبعیت (و خدمت) تو کنم تا از علم لدنّی خود مرا بیاموزی؟». [سوره کهف، ترجمه آیات ۶۵ و ۶۶] قرآن سپس شرحى از كارهاى مفيد و سودمند آن شخص را بيان مى‌كند كه كاملاً دلالت مى‌كند بر اينكه مردم از آثار و بركات او بهره‌مند بوده‌اند، با اينكه كاملاً مستور از انظار بوده تا جایى كه حضرت موسى (ع) هم او را نمى‌شناخت و از جايگاه او مطلع نبود. 🔸ولّى غائب كه معلم حضرت موسى بود 🔹حضرت موسى بن عمران (ع) با راهنمایى پرودگار با حضرت خضر (ع) آشنا مى‌گردد و از او تقاضاى مصاحبت و استفاده از علم و دانش وى را مى‌كند. قطعاً اين شخص كه فردى همچون موسى بن عمران (ع)، از وى مى‌خواهد كه از او بهره‌مند شود، بايد از اولياء خدا باشد و از نظر علم، برتر و به راز و رمز عالم آگاه‌تر باشد (ولو در بعضى از علوم و فنون) كه وقتى موسى (ع) از او اجازه مى‌خواهد كه پيروى او را بكند و از علوم او استفاده كند، در جواب مى‌گويد: تو نمى‌توانى با من صبر كنى، چگونه خواهى توانست كارهايى را كه از اسرار آنها خبر ندارى تحمل نمایی؟ بررسى حالات اين ولى خدا كه از ديدگان پنهان بوده در همان چند لحظۀ كوتاه از زندگى حساس او كه با حضرت موسى (ع) گذرانده است (از قبيل سوراخ كردن كشتى و كشتن طفلى كه ظاهراً تقصيرى نداشت و ساختن ديوار در كنار دهى كه أهل آن حاضر نشدند مقدارى غذا به آنها بدهند كه شرح آن در سورۀ مباركۀ كهف آمده) ما را به نكاتى آشنا مى‌سازد: 🔹اين ولى، زمانى پنهان از ديدگان بود، كسى او را نمى‌شناخت و اگر خدا او را معرفى نمى‌كرد، كسى با او آشنا نمى‌شد؛ بنابر اين شرط ولّى خدا بودن، اين نيست كه حتماً مردم او را بشناسند. اين ولى خدا با اينكه از ديدگان غايب و پنهان بود، هرگز از حوادث زمان و اوضاع جهان غفلت نداشت و بر اساس ولايتى كه از جانب خداوند به او داده شده بود در اموال و نفوس تصرّف مى‌كرد و در خير و مصلحت عباد اقدام مى‌نمود. نكتۀ جالب اينكه نه تنها خود او غايب بود، بلكه تصرّفات او نيز از ديدگان عادى پنهان بود، اگر مردم و سرنشينان كشتى از تصرف او و معيوب ساختن كشتى آگاه مى‌شدند، هرگز به او اجازه نمى‌دادند كه دست به چنين كارى بزند و نيز اگر مردم شاهد قتل نفس او بودند، هرگز رهايش نمى‌كردند و... از اينكه او همۀ اين كارهاى شگفت آور را در دل اجتماع انجام داد و احدى متوجۀ كار او نشد مى‌توان فهميد كه نه تنها خود او پنهان بود، بلكه تصرّف او در اوضاع و حوادث نيز بر مردم پنهان بود، آنها تنها اثر فعل او را مى‌ديدند نه كار او را. 🔹هدايت و رهبرى كه از شئون اولياء الهى است گاهى به‌صورت «فرد سازى» است و گاهى به‌صورت «جمع سازى» و نيز گاهى در ظاهر و گاهى در پنهان و خفاء انجام مى‌گيرد. مگر پيامبر اكرم (ص) نبود كه حدود سه سال مخفيانه دعوت مى‌كرد و وظيفۀ او «فردسازى» بود و سپس مأمور به اعلان گرديد؛ و مگر حضرت نوح (ع) نبود كه عرضه مى‌دارد «ثُمَّ إِنِّي أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْرٰاراً؛ [نوح، ۹] حقيقت توحيد و راه مستقيم را براى آنان آشكارا و نهان بيان كردم»؛ كه دعوت در خفا همان هدايت فرد است، و فردسازى. مفاد آيه «وَ جَعَلْنٰاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنٰا» اين است كه: هر طور كه خدا به امامان دستور مى‌دهد، آنان وظيفۀ هدايت را انجام مى‌دهند، چه پنهان و چه آشكارا. (عج) نيز همانند خضر (ع) ولی غایبی است كه امور سودمندى براى بشريت و ضعفاء انجام مى‌دهند؛ پس غيبت امام به معنى انفصال و جدايى او از جامعه نيست. ... 📕دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا حضرت مهدی (عج) حسین اوسطی، ص ۱۳۷ منبع؛ وبسایت اهل البیت @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! و اگر قصد قیام داشت، چرا به اندازه کافی آذوقه به همراه نبرد؟! (بخش پنجم) 🔸برای دستیابی به فهم صحیحی از انگیزه حرکت مصلحانه (ع) باید چهار مؤلفه اساسی را در تحلیل درست این واقعه تاریخی مدنظر قرار داد: 3⃣تشکیل حکومت اسلامی (۲) 🔴پس از مرگ معاويه و به خلافت رسيدن يزيد، شرايط براى مبارزه با ستمگران و - بيش از زمان گذشته - فراهم شده بود و (ع) در اين مسير اقداماتى را در پيش گرفت: 💠الف) ترك بيعت با يزيد (و اعلام عدم شايستگى او براى خلافت): 🔹با توجّه به اينكه (ع) را هرگز شايسته اين جايگاه رفيع نمیدانست و خود را به حق، شايسته ترين فرد براى امر خلافت مى ديد با يزيد بيعت نكرد و حكومت او را به رسميّت نشناخت. از اين رو، هنگامى كه خبر مرگ معاويه به مدينه رسيد و آن حضرت توسّط والى‏ مدينه احضار شد، امام (ع) در پاسخ به عبدالله بن زبير كه پرسيد چه خواهى كرد؟ فرمود: «هيچگاه با بيعت نخواهم كرد، چرا كه امر خلافت پس از برادرم حسن تنها شايسته من است». [۱] 🔹همچنين و همانطور که پیش از این نیز اشاره شد به والى مدينه نيز فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِكَةِ... وَ يَزيدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ الُمحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِي لا يُبايِعُ لِمِثْلِهِ‏؛ [۲] ما از و و جايگاه رفيع رفت و آمد فرشتگانيم... در حالى كه مردى است، فاسق، مى گسار، قاتل بى گناهان؛ او كسى است كه آشكارا مرتكب فسق و فجور مى شود. بنابراين، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بيعت نخواهد كرد». علاوه بر آن (ع) در پى اصرار «مروان بن حكم» براى بيعت با يزيد، با قاطعيّت فرمود: «هنگامى كه امّت اسلامى به زمامدارى مثل گرفتار آيد، بايد فاتحه اسلام را خواند! من از جدّم رسول خدا شنيدم كه مى فرمود: خلافت بر خاندان ابوسفيان حرام است». [۳] در واقع (ع) با اين جمله، عمق فاجعه زمامدارى يزيد را بيان مى كند و با استشهاد به كلام رسول خدا (ص) تصدّى خلافت توسّط فرزندان ابوسفيان را حرام مى شمارد. 💠ب) تصريح به شايستگى خود براى خلافت‏: 🔹 (ع) علاوه بر آنكه را شايسته اين جايگاه والا نمى دانست، به شايستگى خود نسبت به امر ولايت و حاكميّت اسلامى تصريح مى كند. در واقع امام (ع) با اين جملات در مسير و به عهده گرفتن حركت مى كند. (ع) در خطبه اى كه پس از نماز عصر در جمع لشكريان «حرّ» خواند، فرمود: «أَيُّهَا النَّاسُ! أَنَا ابْنُ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ نَحْنُ أَوْلى‏ بِوِلايَةِ هذِهِ الْأُمُورِ عَلَيْكُمْ مِنْ هؤُلاءِ الْمُدَّعِينَ ما لَيْسَ لَهُمْ‏؛ [۴] اى مردم! من فرزند دختر رسول خدايم، ما به ولايت اين امور بر شما [و امامت مسلمين] از اين مدّعيان دروغين سزاوارتريم». همه اينها علاوه بر مواردى است كه (ع) در حيات معاويه و آنگاه كه مسأله ولايتعهدى يزيد مطرح شد به شايستگى خويش بر امر خلافت تأكيد ورزيد و در منابع حدیثی نیز ثبت شده است. [۵] 💠ج) پاسخ به دعوت كوفيان‏: 🔹از نمودهاى تلاش (ع) براى تشكيل حكومت اسلامى، پاسخ به دعوت‏ كوفيان جهت پذيرش رهبرى قيام بر ضدّ است. همچنین فرستادن مسلم به عقیل به کوفه به عنوان سفیر و برای ارزیابی دعوت آنان و بسيج نيروها و گرفتن بيعت از مردم، حكايت از عزم امام (ع) جهت و الهى دارد. با توجّه به اين كه كوفه مركز علاقمندان و شيعيان على بن ابیطالب (ع) بود، پس از مرگ معاويه و به دنبال يك گردهمايى در منزل «سليمان بن صرد خزاعى» جمعى از بزرگان كوفه نامه اى به محضر امام (ع) نوشته و براى پذيرش رهبرى آن حضرت جهت برپايى نهضتى همگانى اعلام آمادگى كردند. [۶] ... پی نوشت‌ها؛ [۱] مقتل الحسين، خوارزمى، موفق بن احمد، مكتبة المفيد، چ اوّل، ج ۱، ص ۱۷۲ [۲] بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۵ [۳] همان، ص ۳۲۶ [۴] الفتوح ابن اعثم، ابن عثم کوفی، دارالندوة الجديدة، چ اول، ج ۵، ص ۱۳۷ [۵] برای مثال ر.ک: موسوعة كلمات الحسين (ع)، لجنه الحدیث فی معهد باقرالعلوم، دارالمعروف، چ اول، ص ۲۶۵ [۶] عاشورا ريشه ها، انگيزه ها، رويدادها، پيامدها، ص ۲۵۵ منبع: مقاله «ارزیابی حرکت امام حسین(ع)»، ابو علم، توفیق، ترجمه: امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی، ش ۲۵، ص ۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️تربیت دینی خانواده (بخش شانزدهم) 🔸عوامل مؤثر در تربیت دینی خانواده 🔴دستورات والدین (۳) 💠 یک نظام کوچک اجتماعی است که اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند. اگرچه افراد خانواده روابط گوناگونی با هم دارند، ولی آنچه بیش از همه مؤثر به نظر می رسد است؛ زیرا بایدها و نبایدهای دینی و دیگر معارف اسلامی معمولاً در قالب گفت‌وگو و دستورات توسط پدر و مادر به فرزندان القا می شود. نقش اساسی در دارد و آنها می توانند با ارائه رهنمودهای درست به فرزند خود، پایه های فکری او را به شکل کاملاً مطلوب بنیان نهند. در این زمینه، نکات چندی به نظر می رسد که ذیلاً بدان ها اشاره می شود: 🔹ج - «قابل فهم بودن دستورات والدین»: یکی از شروط لازم برای تأثیر امر و نهی والدین در محیط خانه، آن برای کودک است. پدر و مادر باید با توجه به آمادگی ذهنی و ادراکی کودک به او دستور دهند. اساساً شیوه تعلیمات انبیاء در تبلیغ دین به مردم این بوده که با هر کس به قدر استعداد و سطح درک و فهمش سخن می گفتند. به همین دلیل، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: «ما گروه پیامبران مأمور شده ایم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم». [۱] این روش در سیره ائمه معصومین (ع) نیز وجود داشته و نحوه برخورد و گفت‌وگوی آنان با توجه به تفاوت سطح فکری و علمی افراد متفاوت بوده است. بر این اساس، امام صادق (ع) در زمینه مسائل اعتقادی و اثبات صانع با کسی که از اهل علم بود، از روش پیچیده فلسفی استفاده کردند، ولی با دیگری که سطح فکری پایین‌تری داشت، برای اثبات امامت و رهبری، مثال ساده چوپان و گله را مطرح نمودند. [۲] 🔹این شیوه به لحاظ تربیتی، اهمیت فراوان دارد و بهره گیری مربیان از این روش و توجه پدر و مادر به آن ضروری است. این شیوه تربیتی را از قرآن مجید نیز می توان استفاده کرد. خدای متعال به پيامبر اکرم (ص) دستور می دهد که در برخورد با مردم با توجه به خصوصیات آنان، از سه روش استفاده کن؛ با یک دسته از مردم که اهل فکرند، با حکمت و استدلال، با گروه دیگر، با موعظه و نصیحت، و با عده ای که اهل عناد و لجاجت اند با جدال احسن برخورد نما. [۳] پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز بر اساس دستور الهی، متناسب با میزان عقل و درک مخاطب با او سخن می گفتند و هیچگاه از این روش عدول نکردند. امروزه روانشناسان و کارشناسان امور تربیتی نیز به این نتیجه رسیده اند و مساله رعایت تفاوت های فردی را مطرح می کنند؛ یعنی هر کس خصوصیات منحصر به فردی دارد که باید به آن توجه نمود، به ویژه در ، رعایت این تفاوت ها در تربیت کودک نقش اساسی دارد. تفاوت در استعداد و میزان درک و فهم مطالب از محورهای مهم تفاوت فردی است که باید در محیط خانه به وسیله والدین رعایت گردد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۱۸ [۲] شیوه های صحیح امر به معروف و نهی از منکر، ص ۲۳۹ [۳] سوره نحل، آیه ۱۲۵ «ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» برگرفته از فصلنامه معرفت، شماره ۳۲، محمد احسانی منبع: حوزه نت @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️عوامل و ابزار تقویت فرهنگ عمومی (بخش دوم) 🔸در ارتقای ، شاخص ها و عوامل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسیاری نقش دارند که بررسی همگی آنها امری تخصصی و زمانبر است، از این رو، مجال پرداختن به همۀ آنها نیست و در این وجیزه تنها به برخی از آنها اشاره می شود. 1⃣خانواده 🔹 نهادی کوچک، اما است. اولین و کوچکترین نهادی است که هر انسانی در آن پرورش می یابد و بسیاری از یافته های مادی و معنوی او، مرهون پرورش در همین نهاد است. نخستین پی ریزی های فرهنگ جامعه در این نهاد صورت می گیرد. همۀ افراد جامعه پیش از حضور در مجامع گوناگون، از قبیل مدرسه، دانشگاه و... در پرورش می یابند و آموزش می بینند. لذا عده ای از روانشناسان معتقدند که شخصیت اصلی طفل، در سنین زیر هفت سال شکل می گیرد.   🔹در بیان جایگاه والای خانواده در ساخت فرهنگی افراد - و به تبع آن جامعه - همین بس که امام صادق (ع) می فرماید: «مَا مِنْ مَوْلُودٍ یُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ اللَّذَانِ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِهِ؛ [۱] هیچ مولودى نیست مگر آنکه بر فطرت توحید و اسلام متولد مى‏شود، ولى والدینش همان کسانى هستند که او را یهودى و نصرانى و مجوسى می سازند». لذا خانواده این ظرفیت را دارد که اعضای خود را با اندیشه و عقیدۀ راستین روانۀ جامعه کند، و زمینۀ تبدیل یا تغییر فرهنگ عمومی جامعه را فراهم آورد. این ظرفیت نه تنها از هنگام کودکی، بلکه از هنگام شیرخوارگی و بلکه از هنگام انقعاد نطفه برای خانواده متصور است؛ [۲] بدین معنا که حتی طیب ولادت و همچنین ملکات اخلاقی مادر یا دایه، سازندۀ روحیات فرزند است و این میتواند در آینده بر اثر بگذارد. 🔹بنابراین، هرگاه فضای تربیتی خانواده‌ها آمیخته با هرزگی، لاابالی گری، بزهکاری و تبهکاری باشد، همین امور در جامعه گسترش می یابند [۳] و در این حالت فرهنگ عمومی جامعه چیزی جز روگردانی از عفت و اخلاق نخواهد بود. در مقابل، خانواده های اهل حیا و عفت، در خدامحور شدن فرهنگ عمومی تأثیر دارند. در تأیید این مطلب دعاها، روایات و سفارشات بسیاری از امامان معصوم (ع) وجود دارد. ... پی نوشت‌ها؛ [۱] من لا یحضره الفقیه، ج ‏۲، ص ۴۹ [۲] به عنوان مثال می‌توان به روایات مربوط به ویژگی‌های دایه اشاره کرد. (ر.ک: وسائل الشیعة، ج ‏۲۱، ص ۴۶۲ تا ۴۶۹) [۳]. مبانی جرم شناسی، دکتر کی نیا، ج ۱، ص ۲۱۲ نویسنده: مجید پاک نیت منبع: وبسایت راسخون @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
`🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳 🏴 ⭕️حضرت اباالفضل العباس (ع) چگونه به شهادت رسید؟ 🔹 (ع) برادرش (ع) بود. هنگامى كه ديد تمام ياران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشيدند، گريست و به شوق ديدار پروردگار جلو آمد و پرچم را برگرفت و از برادرش امام حسين (ع) اجازه ميدان خواست. امام (ع) (كه از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختى گريست، به گونه اى كه محاسن شريفش از اشك ديدگانش تر شد، و فرمود: «برادرجان! تو نشانه [شكوه و عظمت و] برپايى سپاه من و محور پيوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى [و شهيد شوى]، جمعيّت ما پراكنده، و ويران ميگردد». (ع) عرض كرد: «جان برادرت فدايت، اى سرورم! سينه ام از زندگانى دنيا به تنگ آمده است، میخواهم از اين منافقان انتقام [آن خون هاى پاك را] بگيرم!». امام (ع) فرمود: «اينك كه آهنگ ميدان دارى براى اين كودكان، آبى تهيّه كن». (ع) رهسپار ميدان شد و آنان را موعظه كرد و از عذاب خدا ترساند، ولى اثرى نبخشيد. به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد، كه ناگهان صداى العطش كودكان به گوشش رسيد، بى درنگ بر اسب شد و نيزه و مشك را برداشت و به سوى فرات روانه شد. 🔹۴۰۰۰ تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره كردند و هدف نيزه ها قرار دادند، ولى آن حضرت دلاورانه لشكر دشمن را شكافت و ۸۰ نفر از آنان را به خاك هلاكت افكند، و وارد فرات شد. «هنگامى كه خواست مقدارى آب بياشامد تشنگى امام حسين (ع) و اهل بيتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ريخت، مشكش را پر كرد»؛ [۱] آنگاه مشك را بر دوش راست خود نهاد و به سوى خيمه رهسپار شد و چنين گفت: «اى نفس [عباس]! زندگى پس از حسين (ع) خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى. اين حسين (ع) است كه شربت مرگ مینوشد و تو میخواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟!» [۲] «هيهات! چنين كردارى، از آيين من نيست و نه كردار شخص راست باور». [۳] سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. (ع) دليرانه در آن ميان حمله میكرد و اين رجز را ميخواند: «هنگامى كه مرگ فرا رسيد، مرا از آن باكى نيست، تا آن هنگام كه شمشيرها مرا درخاك افكنند. من جانم را سپر فرزند زاده پيامبر پاكيزه خوى قرار داده ام، من همان عباسم كه سِمَتِ سقایى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه اى ندارم». [۴] 🔹 خود را باخته بود، توانِ مقابله رويارو با آن حضرت را نداشت، لذا پشت درختها كمين كرده بودند. «نوفل ازرق» دست راست (ع) را قطع نمود و آن جناب مشك را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشير را به دست چپ گرفت و اين رجز را خواند: «به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نموديد، ولى من پيوسته از دينم حمايت مى كنم و از امامى صادق الايمان كه فرزند پيامبر پاك و امين است، حمايت مى كنم». آنگاه «نوفل ارزق» و «حكيم بن طفيل» از كمينگاه بر آن حضرت حمله كردند و دست چپ او را از بدن جدا كردند. آن حضرت پرچم را به سينه خود چسبانيد و اين رجز را خواند: «اى نفس! از كفار هراسى نداشته باش، تو را بشارت باد بر رحمت خداوند جبران كننده و همنشينى با پيامبر بزرگ و برگزيده. اينان دست چپم را به ستم قطع كردند، خدايا حرارت آتش را به آنان بچشان». [۵] 🔹آنگاه بنا به قولى، مشك را به دندان گرفت، چيزى نگذشت كه تيرى بر مشك اصابت كرد و آبهاى آن فرو ريخت. تير ديگرى بر سينه مباركش اصابت كرد و بعضى نوشته اند تيرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبيله تميم با عمود آهنين بر فرق مباركش زد كه از اسب به زمين افتاد؛ «با صداى بلند فرياد زد: برادر مرا درياب». [۶] هنگامى كه امام حسين (ع) بر بالينش رسيد وى را كشته ديد، پس گريست. همچنين نقل شده است: هنگامى كه (ع) شهيد شد (ع) فرمود: «اينك كمرم شكست و راه چاره بر من محدود شد». آنگاه گريست و اينگونه فرمود: «اى بدترين مردم! با ستمكارى خويش بر ما تعدّى كرديد، و با آيين پيامبر خدا محمّد (ص) مخالفت ورزيديد. آيا بهترين پيامبر، سفارش ما را به شما نكرده بود؟ آيا ما از نسل پيامبر راستين نيستيم؟ آيا جز اين است كه حضرت زهرا (س) مادر من است نه شما؟ آيا او از نسل بهترين انسان ها نبود؟ به سبب جنايتى كه مرتكب شديد ملعون و خوار گشتيد، و به زودى گرفتار آتش شعله ور الهى خواهيد شد!». [۷] در هر گام درسى است، درسى از فضيلت و ايثار، درسى از شجاعت و شهامت و از خودگذشتگى. • مآخذ و متن عربی روایات و... در منبع موجود است 📕عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، ص ۴۹۲ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️آیا امام حسین (ع) قیام کرد؟ اگر قیام کرده بود چرا فرزندانش را با خود برد؟! (بخش ششم) 3⃣تشکیل حکومت اسلامی (۳) 🔹سه مؤلفه ای که در قسمت قبلی این نوشتار بدان ها پرداخته شد، موضوع قصد (ع) را برای تشکیل حکومت اسلامی ثابت میکند، اما ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آيا امام(ع) از شهادت خويش و يارانش در مسير حركت به سوى كوفه و قيام بر ضدّ يزيد، آگاه بود، يا خير؟ و اگر از اين امر مطّلع بود، آگاهى به شهادت با قيام و برنامه ريزى براى تشكيل حكومت اسلامى چگونه سازگار است؟! براساس شواهد تاريخى جاى هيچ ترديدى نيست كه (ع) از فرجام قيام خويش آگاه بود و با يقين به شهادت، نهضت خويش را آغاز كرد. روايات و اخبارى كه از طريق شيعه و اهل سنّت از پيامبر اكرم (ص) در موضوع شهادت (ع) نقل شده است به اندازه اى مشهور بود كه ابن عبّاس میگويد: «ما اهل بيت همگى ترديدى نداشتيم كه (ع) در سرزمين كربلا به شهادت خواهد رسيد». [۱] چنانكه از مفاد روايت فوق استفاده میشود، نه تنها امام، بلكه عموم اهل بيت حتّى از محلّ شهادت آن حضرت با اطّلاع بودند. علّامه مجلسى در بحارالانوار ۷۱ روايت در اين باره نقل كرده است. [۲] 🔹باملاحظه اين سخنان و نمونه‌هاى فراوان ديگر از اين دست، شكّى باقى نمیماند كه (ع) نه تنها از اصل كشته شدن خويش آگاهى داشت، بلكه دقيقاً از محلّ شهادت و نيز قاتلان خود با اطّلاع بوده است. اينك با توجّه به اين كه امام از سرانجام اين حركت آگاه بود اين سؤال مطرح میشود كه چگونه اطمينان (ع) به شهادت، با حركت آنحضرت براى دستيابى به حكومت اسلامى قابل جمع است؟! يعنى چگونه میشود امام هم سرانجام كار را بداند و به شهادت خويش و يارانش يقين داشته باشد و در عين حال به قصد تشكيل حكومت اسلامى قيام كند؟ پاسخ به اين سؤال به اندازه اى اهمّيّت دارد كه برخى از نويسندگان را كه نتوانستند بين «اداى وظيفه» و «آگاهى از نتيجه» وفق دهند، بر آن داشت تا به طور كلّى آگاهى امام از فرجام كار را انكار كنند! و تمام ادلّه تاريخى و روايى را كه در اين موضوع وارد شده است، زير سؤال برند! غافل از آنكه نتيجه كار نمیتواند تعيين كننده وظيفه مردان الهى باشد. 🔹در فرهنگ دين، آنچه مهم است و عمل به آن است و امّا رسيدن به نتيجه دلخواه، در مرحله دوم قرار دارد. تعاليم قرآن و اسلام و سيره معصومين (ع) گوياى اين واقعيّت است كه جمع بين «وظيفه» و «نتيجه» هرچند اولويّت دارد، ولى «عمل به وظيفه» مقدّم بر «رسيدن به نتيجه» میباشد. به عبارت ديگر بر هر فرد باايمانى لازم است در مسير انجام وظيفه گام نهد، هرگاه به نتيجه مطلوب برسد چه بهتر، و اگر نرسد نفس اينكار كه وارد مسير انجام وظيفه شده، خود مطلوب مهمّى است كه میتواند افراد بهانه جو را به كار وا دارد. زيرا بسيارمیشود كه بهانه جويان به بهانه اينكه حصول نتيجه مشكوك است، از انجام وظيفه و رسيدن به نتيجه باز میمانند. اين است كه (ع) در كنار سخنانى كه با صراحت از و يارانش ياد میكند، در عين حال از حركت خويش نيز به عنوان وظيفه الهى و تكليف دينى، سخن به ميان مى آورد و حتّى در پيش از آغاز جنگ به همين نكته اشاره كرده، میفرمايد: «آگاه باشيد! كه من حجّت را تمام كردم و از عاقبت شوم مخالفانِ حق، خبر دادم. آگاه باشيد! كه من با همين خانواده، با وجود نداشتن سپاه و بى وفايى ياران، جهاد خواهم كرد». [۳] 🔹آرى، امام درصدد اداى وظيفه است و نداشتن سپاه و كمى ياران، خللى در عزم او وارد نمیكند.اين است كه (ع) با وجود اينكه كاملًا از عاقبت امر آگاه بود، با انگيزه تشكيل حكومت اسلامى قيام كرد و اين درست به حكم «عمل به وظيفه» بوده است. سيره امامان معصوم (ع) همواره بر طبق «تكليف دينى» و «عمل به وظيفه» بوده است. آنان از اين منظر در هر حال احساس پيروزى میكردند و به تعبير آیه ۵۲ سوره توبه به «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ‏؛ يكى از دو نيكى» - شهادت يا پيروزى - میرسيدند. بر همين مبنا است كه (ع) مى فرمايد: «اگر قضاى الهى بر آنچه مى پسنديم نازل شود، خداوند را بر آن نعمت سپاسگزاريم وبراى شكرگزارى از او يارى مى‌طلبيم و اگر تقدير الهى ميان ما و آنچه به آن اميد داريم مانع شود، [و به شهادت برسيم] پس كسى كه نيّتش حق و درونش تقوا باشد از حق نگذشته [و به وظيفه خود عمل كرده است]». [۴] با اين بيان روشن است كه هيچ منافاتى بين آگاهى ازسرانجام كار (شهادت) و عمل به وظيفه (قيام براى تشكيل حكومت اسلامى) نيست. [۵] ... • مآخذ در منبع موجود است منبع مقاله ارزیابی حرکت امام حسین، ابوعلم، توفیق، ترجمه امینی، عبدالله، نشریه علمی تخصصی حکومت اسلامی ش۲۵ ص۲۳ منبع وبسایت آیت الله مکارم شیرازی @tabyinchannel