eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
✨سه تن از یاران شیخ شهید جهت دیدار با آخوند خراسانی و روشن کردن قضایای مشروطه با لباس مبدل به نجف رفتند، اما موفق به دیدار آخوند نشدند! 👇👇
تاریخ حوزه طهران
✨سه تن از یاران شیخ شهید جهت دیدار با آخوند خراسانی و روشن کردن قضایای مشروطه با لباس مبدل به نجف رف
✨سه تن از یاران شیخ شهید جهت دیدار با آخوند خراسانی با لباس مبدل به نجف رفتند! 🔹مرحوم استاد از قول آیت‌الله نقل کردند: مرحوم حاج آقا باقر قمی، آقازاده حاج آقا حسین قمی از علمای برجسته و محترم قم بودند که منزلشــان رو به روی آب انبار سیدعرب قرار داشت. ایشان برای من ـ مسجد جامعی ـ نقل کردند: در ایام مشروطه، روزی درب منزل مرحوم والد را زدند. مرحوم والد فرمودند: ببینید کیست؟ به ایشان گفته شد: ۳ نفر چوپان هستند که به ملاقات شما آمده‌اند! به مجرد اینکه پدرم این خبر را شنید، فورا از جای برخاست و با سروپای برهنه، سریع و شتابان خود را به دم در رسانید و از افراد مزبور به گرمی استقبال کرد و آنان را با احترام زیاد به داخل منزل راهنمایی كرد. به‌زودی معلوم شد که مهمانان مزبور چوپان نیستند، بلکه ۳ نفر از علمای وقت تهران به نام‌های حاج ، حاج شیخ روح‌الله قزوینی و آقا (پدر آقا معروف) هســتند که از دوستان و شاگردان مرحوم حاج هستند و از سوی ایشان برای مذاکره و گفت‌وگو پیرامون اوضاع و احوال وقت ایران با مرحوم و دادن گزارشی از حقایق امور و قضایا به ایشان، به نجف رفته و اینک برگشته و به سمت تهران میروند، و روی مصالحی خود را به شکل چوپان درآورده‌اند. حاج‌آقا باقر قمی میفرمود: آنان ضمن شرح جریان مأموریت خویش به پدرم گفتند: ما به نجف اشرف رفتیم و ۱۲ شبانه روز نیز در آنجا توقف کردیم، ولی هر چه کوشیدیم که راهی بیابیم تا ساعتی را خصوصی به محضر آقای آخوند خراسانی رسیده و در مجلسی خلوت دور از چشم اغیار با ایشان به گفت‌وگو بنشینیم و ایشان را در جریان حقیقت قضایای مشروطه و توطئه‌هایی که زیر سرپوش عناوین فریبنده آن علیه اسلام و ایران در جریان است قراردهیم، اطرافیان ایشان نگذاشتند و ما بدون نتیجه بازگشتیم. 📰 همشهری، صفحه تاریخ، ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠 ✍ یکی از مدارس کهن تهران، واقع در کوچه در بازار است که البته از بنای نخستین آن هیچ اثری نمانده است. زیرا یکبار سال ۴۲ و اخیرا سال ۹۴ بازسازی شده است. از آغاز، مدرسه آصفیه نام داشت و پس از انقلاب به مدرسه شهید باهنر تغییر نام یافت. پس از بازسازی سال ۹۴ نام بر آن نهادند. 🔹در گذر تاریخ تنها در دوران مشروطه نامی از آن دیده می‌شود که امام جمعه تهران که تولیت را برعهده داشت درصدد تصرف مدرسه آصفیه برآمد که زد و خوردهایی میان طلاب این دو مدرسه و مدرسه محمدیه پیش آمد. مدرسه آصفیه از مال الوصایة احداث و وقف گردید. او دومین وزیر امور خارجه ایران بود و مدت سی و پنج سال، ماهانه یک هزار روپیه از دولت انگلستان و حکومت هندوستان حقوق دریافت می‌کرد و در لندن به عضویت درآمد. 📚درباره او نوشته اند: «اعمال دوران سیاه وزارت و سفارت این مرد آنقدر ننگین و بی‌شرمانه است که جا دارد نام او را در ردیف خائنان درجه اول مملکت و مروجین فساد و رشوه خواری و جاسوسی به نفع اجانب ذکر کنیم.» (حقوق بگیران انگلیس در ایران ص۱۷) مهدی بامداد درباره موقوفات ایلچی کبیر می‌نویسد: «این شخص با زد و بندهای خارجی خود و استفاده از بیگانگان، با پولهای حلال خود(!) هم مکه رفته و حاجی شده و هم مسجدی در تهران بنا نموده است.» (شرح حال رجال ایران ج۱ ص۳۷) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تصویر: ردیف نشسته از راست، نفر دوم: سید احمد طالقانی پدر جلال آل احمد، نفر سوم: میرزا عبدالله چهل‌ستونی ردیف ایستاده، از راست نفر دوم: شهید سید محمدتقی طالقانی (برادر جلال)، نفر چهارم: حاج شیخ حسن سعید (فرزند میرزا عبدالله) میثاق نامه همراهی و همدلی جمعی از علمای تهران در جهت فعالیت فرهنگی و دینی در دوره رضاخان 👇👇 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
تصویر: ردیف نشسته از راست، نفر دوم: سید احمد طالقانی پدر جلال آل احمد، نفر سوم: میرزا عبدالله چهل‌ست
✍ یک سال پس از به قدرت رسیدن جمعی از علمای تهران که با یکدیگر سابقه دوستی داشتند، با هدف حراست از دین و کمک رسانی به مردم، تشکیلاتی به راه انداختند و متعهد شدند هر ماه مبلغی را جهت فعالیت تشکیلات دینی و فرهنگی خود کمک کنند. متن میثاق نامه آنها را که نزد پدرش آیت‌الله سید احمد طالقانی محفوظ بوده و در شب ۲۷ ديماه ۱۳۰۶ش مکتوب شده، اینچنین نقل میکند: *«بسم اللّه الرحمن الرحيم بعد الحمد و الصلوة لا يخفى انّ الاخوة تستلزم الصداقة و للمصادقة حدود خمسه كما فى(فى)عن ابيعيد اللّه: لا يكون الصداقة الا بحدودها فمن كان فيه هذه الحدود او شئ منها فانسبه الى الصداقة و من لم يكن فيه شىء منها فلا تنسبه الى شيى من الصداقة فأوّلها: ان تكون سريرته و علانيته لك واحدة. و الثانة: ان يرى زينك زينه و شينك شينه و الثالثة: ان لا يغيره عليك ولاية و لا مال. و الرابعة: ان لا يمنعك شيئا تناله مقدرته و الخامسة: و هى مجمع هذه الخصال ان لا يسلمك عند النكبات. ما امضا كننده ذيل ملتزم و متعهد گرديده‌ايم كه در حفظ دين مبين و اداء حقوق اخوت ايمانى معاهدين بقدر الطاقة و القوة ساعى و جاهد باشيم و بمفاد حديث شريف فوق عمل نموده و عمدا مخالفت ننمائيم.انشاء اللّه تعالى.» امضا کنندگان: 1- احمد ابن محمد باقر الطباطبايى اليزدى الحائرى ساكن خيابان چراغ برق جنب مسجد سراج الملك. 2- محمد باقر بن احمد الحسينى الدماوندى ساكن ارك. امام جماعت مسجد حاج مجد الدولة. 3- احمد ابن المرحوم الحاج آقا هادى غفر له الكريم بهبهانى الطهرانى، ساكن محله عودلاجان كوچه حاجى‌ها 4- موسى بن احمد الطهرانى ساكن محله كوچه غريبان. 5. محمد على بن محمد جواد النجفى الاصفهانى ساكن محله شاه‌آباد (آیت‌الله شاه آبادی) 6- محمود بن محمد حسين الطهرانى ساكن كوچه مسجد جامع. 7- روح اللّه ابن المرحوم نصير الدين القزوينى الطهرانى ابراهيم‌آبادى 8- احمد بن محمد تقى الطالقانى عفى عنهما،امام جماعت مسجد پاچنار و ساكن محل امام‌زاده سيد ناصر الدين عليه السلام (پدر جلال آل احمد) 9- ابو تراب الشهيدى القزوينى 10- على بن على الكنى الطهرانى الساكن فى محمل حسن‌آباد قرب مريضخانه الدولتى. 11- كاظم الحسينى الطباطبايى. 12- حاج ميرزا محمد تقى الطهرانى. (📚جلال از چشم برادر ۱۵۱ تا ۱۵۳) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍مرحوم استاد حضرت حجّه الاسلام و المسلمین سیّد احمد موسوی حجازی گلپایگانی(متولّد ۱۳۳۱ شمسی در گلپایگان) از علماء خدوم تهران و از متخصّصین در علم انساب بودند و پژوهشکده ی ((انساب کوثر)) زیر نظر ایشان فعّالیّت میکرد و تالیفات مفصّلی در این زمینه و همچنین در تراجمِ علماءِ سلف داشتند که غالبشان مخطوط است . ایشان از تحصیل کردگان حوزه ی علمیّه ی قم بودند و سالها بود که مقیم تهران شده بودند . از اعاظمِ مشایخِ اجازات بودند و از کثیری از بزرگان گذشته(رضوان الله علیهم) اجازاتِ روایی داشتند و بعضی اجازاتشان نظیر اجازه از مرحوم آیت الله میرزا باقر آشتیانی نیز منحصر به فرد بود . معظّم له ، نوه ی برادرِ مرحوم آیت الله سیّد جمال الدّین گلپایگانی بودند . دانشمندان گلپایگان در ۵ جلد ، شرح حال عالمان خوانسار در ۳ جلد ، شرح حال شهداءِ روحانی در مجلّداتِ عدیده ، تراجمِ افرادی که از مشایخِ رواییِ خودشان بودند در یک جلد مستقلّ و ... از جمله تالیفات ارزشمند ایشان است . ایشان بخش قابل توجّهی از یادداشت های خود در شرح حال علماء گلپایگان را در اختیار متصدّیان کنگره ی بزرگداشت علماء گلپایگان گذاشتند و به کوشش آیت الله شیخ رضا استادی و به همراه نوشتجات دیگران ، در سال ۱۳۸۱ شمسی در مجموعه ی سه جلدی ((شرح حال دانشمندان گلپایگان)) به چاپ رسید . سرانجام این عالمِ فرزانه پس از سالها تلاش و کوشش در تالیف آثار ارزنده در روز سه شنبه ١٨ محرّم الحرام ١٤٤٤ هجری قمری مطابق با ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ هجری شمسی دار فانی را وداع گفت و در قطعه ۵۱ بهشت زهرا آرمید. ✍به قلم آقای شهاب الدین شهرابی 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🔹این شیوه بنای مسجد و گزینش و حمایت از امام جماعت هم جالب است! ✨مسجد الزهراء(س) واقع در خیابان وزیر دفتر، در گذشته مسجد و مدرسه شاهزاده خانم نامیده می‌شد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
🔹این شیوه بنای مسجد و گزینش و حمایت از امام جماعت هم جالب است! ✨مسجد الزهراء(س) واقع در #محله_سنگلج
👇این شیوه بنای مسجد و گزینش و حمایت از امام جماعت هم جالب است! ✍ مسجد الزهراء(س) واقع در خیابان وزیر دفتر، در گذشته مسجد و مدرسه شاهزاده خانم نامیده می‌شد. شاهزاده هما خانم نوه فتحعلی شاه، همسر محمد شاه و مادرزن مظفرالدین شاه بود. چون نذر کرده بود در تهران مسجد و مدرسه‌ای بسازد، در بازگشت از سفر حج به نجف اشرف رفت تا یکی از عالمان برجسته حوزه نجف را جهت امامت و تدریس در این مسجد_مدرسه، با خود به تهران بیاورد. ایام تشرفش در نجف مصادف با رحلت در سال ۱۲۸۱ق بود. 🔹 از شاگردان برجسته شیخ اعظم که به علم و تقوا زبان‌زد بود و به وصیت شیخ، بدن وی را غسل داده بود، توجه شاهزاده خانم را جلب کرد و از او دعوت کرد برای امامت و تدریس در مسجدی که هنوز ساخته نشده به تهران بیاید. ملا علی محمد پذیرفت. شاهزاده خانم هم همه دیون او در نجف را شخصا پرداخت کرد تا مانعی برای سفر نداشته باشد. اینگونه بود که ملا علی‌محمد همراه با خانواده و شاهزاده خانم به تهران آمد. 🔸روزی که میخواستند کلنگ مسجد را بزنند، ملا علی محمد با حضور علما و طلاب و رجال دیگر، در همان محل نماز را اقامه کرد و سپس شاهزاده خانم کلنگ بنا را بر زمین زد. ابتدا و به سرعت برای ملا علی محمد طالقانی خانه‌ای ساختند و سپس بنای مسجد و مدرسه آغاز شد. 🔹مقام علم و معنویت وی به اندازه‌ای بود که مردم از محلات دیگر شهر که مسافتی نسبتا زیاد خود را به این نقطه می‌رساندند. استقبال مردم شهر از نماز جماعت ملا علی محمد به حدی بوده که در صحن مسجد دیگر جا نبوده و مردم از طلبه ها درخواست می‌کردند اجازه دهند در حجره آنها به نماز ایستاده و از فیض نماز ملا علی محمد بهره مند گردد. حتی برای درک نماز صبح او، به این دلیل که قبل از اذان صبح یک شبانه روز نماز قضا خوانده و خود اذان صبح را می‌گفت، مردمی که از دوردست به آنجا می‌آمدند شب را در مسجد بیتوته می کردند تا هنگام سحر به موقع بتوانند نماز جناب ملا علی محمد را درک کنند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🕌 ✍ یکی از مهمترین مدارس علمیه تهران در گذشته، بود که از مراکز مهم تعلیم حکمت در به شمار می‌آمد. این مدرسه توسط منیر السلطنه همسر ناصرالدین شاه و مادر کامران میرزا نایب السلطنه است بنا شد. 🔹مدرسه منیریه در سال ۱۲۷۳ش در مجاورت امامزاده سید نصرالدین (واقع در خیابان خیام فعلی) بنا شد و متأسفانه در طرح احداث خیابان خیام در سال ۱۳۱۱ش در زمان رضاخان بخش عمده‌ای از آن ویران شد و تنها کلاس درس آن در شرق خیابان خیام و تعداد هشت حجره و یک ایوان رفیع که به رواق امامزاده باز می‌شود، در غرب خیابان باقی مانده است. قسمت شرقی تا مدتها زغال دانی بود و سپس توسط متولی موقوفات منیر السلطنه به سفره خانه واگذار شد. ✨درخشان‌ترین دوران مدرسه منیرینه که جمع کثیری از جویندگان علم و حکمت را به سوی خود کشید، دوران حضور حکیم بزرگ، آخوند در آن است که بیش از ۲۵ سال در مدرسه منیریه به تدریس معقول اشتغال داشت و در همین مدرسه هم زندگی می‌کرد. 🔸برخی از مهمترین شاگردان آخوند هیدجی که در مدرسه منیریه از محضر وی بهره برده اند عبارتند از: ، ، ، آخوند و آیت الله . 🔹مدرسه منیریه در حال حاضر کاربری مدرسه ندارد و کاشیکاری‌های آن نیز در سالهای اخیر بازسازی شده است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 ۲۷ محرم ۱۳۰۶ق سالگرد رحلت حاج ملاعلی کنی ✍ اولین در ایران، در سفر به ایران در عصر قاجار مشاهدات خود از شخصیت معنوی و جایگاه رفیع اجتماعی را چنین گزارش میکند: «حاج ملا علی کنی مردی مسن، محترم و خیلی با وقار و هیبت است؛ ولی علیرغم مقام و موقعیت خود، زندگی مجلل و باشکوهی ندارد و خیلی ساده و معمولی به سر میبرد. با آنکه املاک و دارایی هم دارد، معهذا در صدد نمایش دادن آنها نیست و در کمال سادگی زندگی میکند. موقعی که از منزل خارج میشود، فقط سوار بر یک قاطر سفید رنگ میگردد و یک نفر نوکر همراه اوست؛ ولی مردم وقتی از آمدن او مطلع میشوند، از هر طرف نزد وی می‌آیند و مانند یک وجود فوق طبیعی از این روحانی استقبال می‌کنند. یک اشاره از طرف او کافی است که شاه را از تخت سلطنت به زیر آورد و هر فرمان و دستوری که دربــارۀ خارجیان و غیرمسلمانان صادر کند، فورا از طرف مردم اجرا می‌گردد. سربازان گارد محافظ سفارت در تهران به من میگفتند با آنکه از طرف شاه، مأمور حفاظت جان من و اعضای سفارت شده‌اند، اگر حاج ملا علی کنی به آنها دستور دهد، بدون درنگ، من و دیگر اعضای سفارت را خواهند کشت. خوشبختانه مردی که این همه قدرت و نفوذ کلام دارد، کسی است که خیلی رئوف و مهربان و ملایم است و هیچوقت دستورات شدیدی صادر نمیکند؛ ولی به هرحال باید توجه داشت که هیچ کار اجتماعی و مهمی در ایران، بدون جلب نظر و صلاحدید حاج ملا علی کنی انجام نخواهد شد.» 📚ایران و ایرانیان ص۳۳۲ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📷مزار در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) ✍ حاج ملاعلی کنی در ۲۷ محرم ۱۳۰۶ق وفات کرد و تا چهار روز در تهران عزاداری برپا و بازار نیز بسته بود و پس از آن پیکر پاک وی را به سوی حضرت عبدالعظیم(ع) تشییع نمودند. ▪️در مراسم تشییع وی حتی گبر و ارمنی و یهودی‌ها هم دسته عزا داشتند و یهودی‌های تهران پیشاپیش جمعیت به سینه می‌زدند و می‌خواندند: واویلا صد واویلا ستون دین ناپیدا 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
▪️انا لله و انا الیه راجعون فقیه و حکیم عالیقدر، بقیة السلف حکمای تهران، آیت‌الله سید حسن سعادت مصطفوی به ملکوت اعلی پیوست. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 ۷ شهریور ۶۹ درگذشت آیت‌الله العظمی مرعشی نجفی (نفر دوم از راست) ✍ آیت‌الله مرعشى نجفى در تاریخ ۱۳۰۲/۱۱/۸ش پس از بازگشت از نجف اشرف وارد تهران گردید و نزدیک به یک سال یا کمتر در تهران توقف کرد و در حوزه‌‌هاى درس شخصیت‌هاى بزرگ علمى، مانند آیت‌الله شیخ عبدالنبى نورى، آقاحسین نجم‌‌آبادى، میرسیدحسن رضوى قمی، میرزاطاهر تنکابنی، میرزامهدى آشتیانى و میرزا حیدرعلى نائینى، دروس فقه، اصول، فلسفه و کلام را دنبال کرد و از کتابخانه‌‌هاى مهم آن روز تهران نیز بازدید به عمل آورد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ روزی که گذشت یعنی اول ماه صفر (سال ۱۳۰۶ق) سالروز رحلت عارف و حکیم بزرگ متخلص به صهبا بود. او یکی از اضلاع مثلث حکمت در در زمان خود بود. ▪️در منابع شرح حال، تصریحی به زمان و مکان دقیق رحلت نشده است. گویا این امر به خاطر همزمانی وفات وی با تشییع پیکر بوده و چون همه شهر از رجال حکومتی و توده مردم به اقامه عزای حاج ملاعلی مشغول بودند، از درگذشت عارف شهر غافل شدند. ▪️امر تشییع و تدفین آقا محمدرضا به همت حکیم برگزار شد و بر بدنش نماز خواند. برخی گزارش‌ها حکایت از آن دارد که صهبای قمشه‌ای در دفن شده است. 📚 استاد در کتاب «تاریخ حکما و عرفای متأخر» درباره زمان وفات، اول ماه صفر و درباره مکان دفن، مقبره امام جمعه را قوی‌تر میداند. .................. پی‌نوشت: ۱. اینک در ایام وفات حکیم آقا محمدرضا قمشه‌ای، حوزه حکمی تهران داغدار حکیمی دیگر، آیت‌الله شده است. روز سه‌شنبه ۸ شهریور ساعت ۹ صبح، از تکیه نیاوران، پیکر ایشان را بدرقه خواهیم کرد. ۲. تصویر فوق مربوط به تشییع پیکر در سال ۱۳۱۹ق در تهران است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 سه تن از دانش‌آموختگان ؛ آیت‌الله العظمی صالحی مازندرانی در کنار آیات و 🗓 ۹ شهریور سالروز رحلت آیت‌الله العظمی آیت‌الله العظمی صالحی مازندرانی علاوه بر آنکه پیش از عزیمت به قم مدتها در به تحصیل اشتغال داشتند، بعدها نیز ارتباط علمی‌شان با این حوزه قطع نشد. 📖 ایشان در خاطرات خود می‌فرمایند: سال ۱۳۴۶ش سه ماه تابستان را در گذراندم و در این مدت با مرحوم آشنا شدم... از محضر ایشان استفاده‌های زیادی بردم. مدتی را که در تهران بودم مرحوم شعرانی علاقه و محبت خاصی به من پیدا کردند و دو سال بعد جویای احوالاتم شدند. در آن دیدار از مرحوم شعرانی تقاضا کردم که به قم بیاید تا حوزه قم از محضرشان استفاده کند. ایشان فرمودند: من به قم بیایم که چه کنم؟ خرج من ماهی دو هزار تومان است. (ایشان عیالوار بودند و این مبلغ هم در آن زمان پول زیادی بود) چه کسی به من این مبلغ را می‌دهد و در حالی که تاسف می‌خوردند این جمله را می‌فرمودند که موجب تأسف است که نمی‌توانند در قم رحلت اقامت کنند.» 📚خاطرات آیت‌الله شیخ اسماعیل صالحی مازندرانی ص۴۱ و ۴۲ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
▪️به بهانه‌ی درگذشت همسر مکرمه 🔸آیت‌الله حاج : 🔹ما یک خانه نقلی و کوچک گرفتیم و تازه حاج خانم را به قم آورده بودیم. یکی از روزهای آخر ماه که جیبم هم خالی بود آمدم به درس بروم، حاج خانم فرمودند: آقا هر وقت از درس می‌آیید چهار تا تخم مرغ و مقداری هم روغن بگیرید و به منزل بیاورید. هیچ چیزی در خانه نداریم. تا این را ایشان گفت مثل اینکه دنیا را بر سرم خراب کردند. نه اهل نسیه خریدن بودم و نه اهل پول قرض گرفتن. چیزی نگفتم و رفتم. دو جا درس می دادم و بعدش هم درس خارج داشتم ولی همه جا شیطان دنبالم بود. حتی یک جا یک مرتبه از خود بیخود شدم و گفتم چرا دست از سرم برنمی‌داری؟ پس از درس به منزل آمدم تا وضو بگیرم و برای نماز ظهر به حرم بروم. خانم فرمودند: آقا گرفتی؟ گفتم: آمده‌ام تطهیر کنم به نماز بروم و در برگشت بگیرم؛ ولی دلم مثل سیر و سرکه میجوشید. چهار تا تخم مرغ و روغن مگر چقدر بود! مدام میگفتم خدایا آبرویم را جلوی این تازه عروس نبر. 🔸 قبا را پوشیده و عبا را می‌اندازند؛ وقتی می‌خواهند بروند یک مرتبه صدای در می‌آید. در را که باز می‌کنند می‌بینند که یک دوچرخه سوار است. می‌گوید: احمد مجتهدی؟ _بله؛ _بیا اینجا را امضا کن؛ یک پاکت به حاج آقا می‌دهد و می‌رود. حاج آقا پشت پاکت را که نگاه می‌کند می‌بیند که نوشته: فرستنده باقر حبیبی؛ مرحوم دایی بعد از ۵ سال این ۱۵تومان را پست کرده بود. آن زمان ۱۵ تومان برای ایشان خیلی پول بود. 📚 حاج آقا مجتهدی ص۱۱۱ و ۱۱۲ 🔹راوی: آقای محمود مجتهدی 📷 آیت‌الله مجتهدی در کنار شاگرد خود حاج شیخ محسن حبیبی @tarikh_hawzah_tehran
✍️ برای دیدن بعضی بناهای تاریخی تهران در میانه بازار قدم میزدم تا رسیدم به در یکی دو تا عکس از تیمچه گرفتم که صاحب یکی از حجره‌ها به شوخی گفت از ما هم عکس بگیر! با بگو و بخند رفتم داخل حجره و سر صحبت باز شد: پدرش مرحوم از بازاریان متدین و از شاگردان مرحوم بود. عکسی هم زیر میز کارش بود؛ جوانی‌های حاج آقای مجتهدی در جمع طلاب؛ پدرش آقا جواد هم در ردیف دوم نشسته بود. ✨پدرش بیش از همه متأثر از عالم ربانی آیت‌الله بود و امیر آقای اطمینان خاطرات زیادی از پدرش حاج آقا جواد، حاج شیخ ابوالفضل، آقا سید هاشم حسینی داماد شیخ ابوالفضل و از اعضای فدائیان اسلام و... گفت. از روابط پدرش با برخی بزرگان اهل معنا خاطراتی گفت، از جمله این حکایت: پدرم تصمیم داشت برای بهره‌های معنوی، چله ترک حیوانی بگیرد و این مطلب را به هیچ‌کس نگفته بود. تصمیم داشت دیگر ظهر هم به غذاخوری نرود. همان روز در وسط بازار عارف عظیم‌الشأن آقا را می‌بینید و مرحوم دربندی به آقا جواد می‌گوید: «اگر قرار باشد کسی به جایی برسد، اینطور نیست که با نرفتن به مغازه‌ی مرشد به جایی برسد.» به این معنا که برای لوازم سیر و سلوک معنوی چیزهای دیگری است نه اینها. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 نمایی از حرکت آیت‌الله حاج شیخ یحیی نوری و مردم از «مدرسه‌الشهدا» به سوی میدان شهدا برای بزرگداشت حماسه ۱۷ شهریور (سال۵۸) 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 نمایی از حرکت آیت‌الله حاج شیخ یحیی نوری و مردم از «مدرسه‌الشهدا» به سوی میدان شهدا برای بزرگداشت
✍ در روز پنجشنبه ۱۶ شهریور، تظاهراتی عظیم و آرام که از قبل توسط آیت‌الله حاج و دوستانشان طراحی شده بود صورت گرفت. اواخر راهپیمایی، مردم این شعار را تکرار می‌‌کردند: «فردا صبح، ۸ صبح، میدان ژاله» درحالی که چنین چیزی از سوی علامه نوری برنامه‌ریزی نشده بود و قرار بود طبق روال در مدرسه ایشان جنب جلسه صبح جمعه برگزار شود. 🔹حاج شیخ یحیی نوری در اینباره می‌گوید: «به بنده ساعت6:30 صبح جمعه 17 شهریور، با تلفن خبر دادند که در دوازده شهر حکومت نظامی اعلام شده است و من بی‌درنگ، انتظامات و افراد خود را بسیج کردم؛ چون جلسات صبح جمعه ما 8:30 شروع می‌شد و مردم ساعت 7 جمع می‌شدند. از طرف من اعلامیه‌ای تهیه شد به این مضمون: «دولت غیرقانونی برای دوازده شهر حکومت نظامی اعلام کرده و دولت در نظر دارد توطئه‌ای را پیاده کند و امروز تا اطلاع ثانوی، جلسه جمعه‌ها برقرار نیست و مردم متفرق شوند» و این امر تا ساعت 10 صبح مرتب اعلام می‌شد. بااین‌همه گروه‌های انبوه مردم از اطراف، به سوی میدان شهدا در حرکت بودند و اطراف خانه و مدرسه من، از طرف نیروهای نظامی محاصره شده بود و بیرون رفتن من به‌هیچ‌وجه میسر نبود. در ساعت 8:30 صبح بود که عده‌ای به میدان شهدا رسیدند و در همین لحظه نیروهای نظامی از اطراف آنها را محاصره کردند. آنها در این یورش، کلیه مقدمات یک کشتار را فراهم کرده بودند و حتی سربازان اسرائیلی نیز در کشتار حضور داشتند. افراد ما سربازانی را دیده بودند که به زبان انگلیسی و زبانهای خارجی صحبت می‌کردند.» 🔹آیت‌الله نوری معتقد بودند سخن «فردا صبح، ۸ صبح، میدان ژاله» توسط نفوذی‌های رژیم در بین مردم پخش شد تا برنامه جنایت خود را عملی سازند. 🌐 منبع: مصاحبه موسسه مطالعات تاریخ معاصر با آیت‌الله شیخ یحیی نوری 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 آیت‌الله طالقانی درحال اهدای قرآن به پهلوان تختی/سال ۱۳۳۶؛مسجد هدایت ✍ سید محمود طالقانی در دهه ۲۰ چون هدفش کار برای خدا و تبلیغ دین بود، در آن فضای دین گریزی که محصول سالها سلطنت رضاخان بود، به دنبال مسجدی برای تعلیم و تربیت می‌گشت، اما نه در مناطق خوش آب و هوای بالای شهر و نه در برخی محلات متدین‌تر؛ بلکه جایی که بیش از همه به فساد و فحشاء شهرت داشت. گشت و گشت تا در خیابانی که امروز جمهوری اش می‌خوانیم، در کوچه‌ای به اسم پارک که انتهایش یک سینما بود و سینما هم در آن روزگار یعنی یکی از مراکز مهم فساد، یک مسجد کوچک پیدا کرد به نام . هرچه فعالیت مسجد هدایت بیشتر می‌شد، فیلمهای سینمای انتهای کوچه مبتذل‌تر می‌شد اما سید محمود طالقانی از پا ننشست. کار فرهنگی و تبلیغی او در مسجد به اندازه‌ای بود که مسجد هدایت به یکی از مساجد پیشران و مشهور در سطح ملی با برنامه‌های اثرگذار تبدیل شد و آوردگاه چهره‌های متنوعی از فعالان و مبارزین گردید. 🔹سید محمود طالقانی عالمی باسواد، باصلابت، مردمی، دوست داشتنی، صریح و مبارز بود و شخصیت پدرانه‌اش را از آغاز تا پایان با خود داشت و این رمز درخشش بود. او روز نخست بود، اما دیدیم که پس از انقلاب در سنگر نماز جمعه، امام دوست داشتنی شهر بود. 🔸امروز در مساجدمان طالقانی می‌خواهیم؛ در مناسبات اجتماعی‌مان طالقانی می‌خواهیم؛ در ریش‌سفیدی‌‌ هایمان طالقانی می‌خواهیم؛ در محیط‌های کم برخوردار از فرهنگ اسلامی طالقانی می‌خواهیم. نه اینکه چنین خصوصیات و شخصیت‌هایی دیگر وجود ندارد؛ هست اما سر جای خودش نیست! 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍در دوران حکومت پهلوی، تشکل‌ها و حزب‌هایی توسط علما پدید می‌آمد تا ضمن ایجاد یکپارچگی، بتواند در حوادث سیاسی و اجتماعی، به تصمیم واحدی برسد. 🔹 هیأت علمیه تهران: در دهۀ ۱۳۲۰ خصوصاً‌ اواخر دهه، روحانیون و علمای بسیاری از شهرها برای موضع‌گیری واحد و مشاوره در امور مهم، تجمعی را به نام هیأت علمیه یا جامعۀ علمیه تشکیل دادند که در جریان جنبش‌ ملی شدن صنعت نفت در پیروی و حمایت از آیت‌الله تلاش زیادی را از خود بروز دادند. فعال‌ترین این تجمع‌ها، بود‌ در چگونگی شکل‌گیری هیأت علمیۀ تهران روایات مختلفی است. 🔸به گزارش شهربانی، آیت‌الله کاشانی یک هیأتی به وجود آورده به نام هیأت علمیه که اشخاص زیر با آنها در این هیأت همکاری می‌کنند. ۱. آیت‌الله سیدمحمد بهبهانی، ۲. آیت‌الله ، ۳. آیت‌الله اصفهانی (؟)، ۴. داماد بهبهانی. 🔹روایت دیگری در مورد هیأت علمیه تهران می‌گوید این گروه هیأتی از علمای تهران بود که شخصیت‌هایی هم چون حاج سید صدرالدین رضوی‌قمی، شیخ محمدباقر رسولی، حاج سید رضا زنجانی، سید احمد شهرستانی، آقابزرگ نوری، سید محی‌الدین طالقانی، سید محمد نبوی، شیخ عباس مشکوری نجفی، حاج سید رضا تنکابنی، آقا ضیاء استرآبادی و ابوالحسن مدرسی تهرانی در آن عضویت داشتند و به مناسبت‌های گوناگون سیاسی،‌ اجتماعی، دینی اعلامیه می‌دادند. 📚برگرفته از: مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد۱ ص۵۸ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
✍در دوران حکومت پهلوی، تشکل‌ها و حزب‌هایی توسط علما پدید می‌آمد تا ضمن ایجاد یکپارچگی، بتواند در حوا
✍ در سالهای پس از انقلاب، تصدی‌گری برخی نهادهای حوزوی در امور سیاسی، فرهنگی و حوزوی، موجب فراغت جمع گسترده‌ای از طلاب و روحانیون از آسیب‌شناسی و راهبری فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شده است؛ در حالیکه خلأ آن به شدت احساس می‌شود. در سالهای اخیر تعدادی تشکیلات طلبگی به صورت خودجوش در تهران شکل گرفته است تا بتواند گامی در حل این بحران‌ها بردارد. تشکل‌هایی در سطح طلاب برخی مدارس، تشکل‌هایی فرا مدرسه‌ای، و تشکل‌هایی متعلق به وعاظ. با این حال جای تشکیلاتی در سطح علما و روحانیون شهر خالی است. تشکیلاتی جدا از نهادی چون شورای عالی حوزه علمیه تهران، و متشکل از مجموعه‌ای از علمای شهر که بتواند نقش ناظر و راهبر در مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، علمی و... در سطح تهران بلکه کشور ایفا کند. قطعا چنین تشکیلاتی با تنوع افکار و سلایق، قدرتمند و اثرگذار خواهد بود و می‌تواند جایگاهی مطالبه‌گر نسبت به مرکز مدیریت حوزه علمیه تهران، شورای عالی، امور مساجد، سازمان تبلیغات، اوقاف و... داشته باشد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
ارسالی از دوستان: 📷 مقبره حضرت آیت‌الله حاج آقا رضی شیرازی رضوان الله تعالی علیه مقبره خانوادگی آل شیرازی باب شیخ طوسی حرم حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
💠به مناسبت درگذشت جهانگیر خان قشقایی در ۲۶ شهریور ۱۲۸۹ش ✍از حکیم بزرگ از حکمای زمان در اصفهان نقل شده که در آن تاریخ دو هزار طلبه علوم معقول در اصفهان تحصیل میکردند که چهارصد نفرشان در درس وی حضور می‌یافتند. با انتقال به تهران، جمعیت بزرگی از اساتید و طلاب معقول از فلسفه و عرفان در تهران به تعلیم و تعلم اشتغال یافتند و تهران دار الهجره جویندگان علم بود. از این جمله است که به شوق استفاده از درس حکمت متعالیه و عرفان عملیِ از اصفهان به تهران آمد. (دکتر صدوقی سها هم در کتاب تاریخ حکما و عرفا استفاده جهانگیر خان از آقا محمدرضا را در مدرسه صدر تهران دانسته‌اند) او خود حکایت دیدارش با را چنین بیان می‌دارد: «همان شب اول خود را به محضر او رساندم. وضع لباس‌های او علمایی نبود، به کرباس فروش‌های سِدِهْ می‌ماند. حاجت خود را بدو گفتم. گفت: میعاد من و تو فردا در خرابات. خرابات محلی بود در خارج خندق قدیم تهران. در آن‌جا قهوه خانه‌ای بود که درویشی آن را اداره می‌کرد. روز بعد اسفار ملاصدرا را با خود بردم. او را در خلوتگاهی دیدم که بر حصیری نشسته بود. اسفار را گشودم. او آن را از بر می‌خواند. سپس به تحقیق مطلب پرداخت. مرا آن‌چنان به وجد آورد که از خود بی خود شدم، می‌خواستم دیوانه شوم. حالت مرا دریافت. گفت: آری! قوّت می، بشکند ابریق را». 📚خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۵۲۳ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran