eitaa logo
تاریخ حوزه طهران
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
61 ویدیو
5 فایل
✍️به پژوهش و نگارش حمید سبحانی صدر ارتباط با ما: https://eitaa.com/hamid_sobhani_sadr
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️حوزه تهران نیازمند یک فیضیه است! 🔺مدرسه‌ی این خصوصیت پدرانه را دارد که به روی هر طلبه‌ای آغوش بگشاید. مدرسه فیضیه نگهبان دارد، اما جلوی ورود هیچ طلبه‌ای را نمی‌گیرد. چون اینجا سالیان درازی است که مأمن است. فرقی نمی‌کند از کدام شهر یا از کدام مدرسه دیگر آمده باشی. در فیضیه می‌توانید به ملاقات هم بروید، دور هم بنشینید و و گفتگو کنید. 🔹فیضیه مأمن و مأوی و مدرس‌ و مصلی و میعادگاه است؛ هم برای اساتید بزرگ حوزه، هم برای طلاب، هم برای تجمعات بزرگ و اثرگذار. 🛎تهران فیضیه ندارد! تهران دارالشفائی ندارد که اهل علم آن از پیر و جوان به همدلی یکدیگر، ساعتی در سایه‌سار درختان آن به ملاقات و گفتگو بنشینند. 🖊حمید سبحانی صدر متن کامل یادداشت در سایت : v-o-h.ir/?p=27590 🆔 @sedayehowzeh
📷 از راست: ، ، ، (نوه دختری) ، ✍ مرحوم حاج شیخ آقابزرگ تهرانی ۵ پسر داشت. از میان آنها دکتر محمدتقی منزوی مهندسی راه و ساختمان داشت و استاد دانشگاه بود. دکتر علینقی منزوی و احمد منزوی در خدمت پدر و دیگر اساتید حوزه به فراگیری علوم پرداختند و در حوزه‌های کتاب شناسی و فهرست‌نویسی مشغول به کار شدند. فرزند دیگرش به نام محمدرضا منزوی متولد سال ۱۳۰۸ خورشیدی، افسر ارتش و در عین حال، عضو حزب توده ایران بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دستگیر و زندانی شد و در بهمن ۱۳۳۳ در زندان قزل قلعه زیر شکنجه مأموران ساواک از دنیا رفت. زنده‌یاد که نسبت خانوادگی با مرحوم حاج‌شیخ آقابزرگ تهرانی داشت، درباره قتل نوشت: «در قضایای توده‌ای بازی زیر شکنجه رفت و سربه نیست شد و عاقبت هیچ‌کس نفهمید که نفهمید که جسدش را چه کردند.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 از راست: #احمد_منزوی ، #علینقی_منزوی ، #شیخ_آقابزرگ_تهرانی ، #مهدی_بهشتی_پور (نوه دختری) ، #محمدتق
🔹مکاتبه با ✍ اواسط سال ۱۳۴۷ یعنی زمانی که تیمور بختیار به خاطر مخالفت با حکومت پهلوی و اقدام علیه آن به اعدام محکوم شده بود، در سفری به لبنان، به دلیل همراه داشتن اسلحه و تجهیزات نظامی از سوی پلیس لبنان دستگیر و به نُه ماه حبس محکوم شده بود. او سخت نگران بازگرداندن به ایران و گرفتارشدن در چنگال شاه بود. از طرف دیگر هم نگران بود که مبادا شیخ آقابزرگ تهرانی و فرزند بزرگش، یعنی علینقی منزوی، برای گرفتن انتقام راجع به قتل محمدرضا منزوی وارد صحنه شوند و از نفوذشان در عراق و لبنان استفاده کنند برای متقاعدکردن دولت لبنان جهت استرداد بختیار به ایران. به همین جهت، بختیار در تاریخ ۱۸ مهرماه ۱۳۴۷ نامه‌ای به شیخ آقابزرگ تهرانی نوشت و سعی کرد ماجرای کشته شدن سروان منزوی را توجیه کرده و رفع کدورت نماید. بختیار در پایان نامه نوشت: «امیدوارم به خواست خداوند متعال روزی که دیر نباشد، برسد و این دستگاه جبار و ستمگر فعلی برچیده شود و آن‌وقت بنده اولین کسی خواهم بود که برای روشن کردن حقایق و پیداکردن چگونگی این قضیه که بغرنج و لاینحل مانده است، پیشقدم خواهم شد.» مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی نیز در تاریخ سه‌شنبه ششم شعبان ۱۳۸۸ قمری در جوابیه‌ای به بختیار چنین نوشت: «جنایاتی که در دوره حکومت شما رخ داد، منحصر به قتل فرزند من محمدرضا در زیر شکنجه نیست، بلکه قتل سید فاضل، آقا سیدمحمد واحدی و جوان ناکام، محمود کوچک شوشتری و غیرهم جمیعا قبل المحاکمه و در حطیه قدرت و زمان حکومت شما رخ داده است.» سپس افزود: «اگر چنانچه شما واقعا خود را در این جنایات غیر مسئول می‌شمارید، بایستی اسرار این حوادث فجیعه را در معرض افکار عمومی قرار دهید و معونت مظلومین را جبران اعانت ظالم نمایید، شاید از نتیجة من اعان ظالماً سَلّطهُ الله علیه برهید، وگرنه مجرد انکار را ملت ستمدیدة ایران از مقام مسئولی چون حاکم نظامی نمی‌پذیرد. [و] هیچ عملی بی مجازات نمی‌ماند.» 📰منبع: روزنامه اطلاعات، ۱۱ اسفند ۹۷ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت وفات عارف عظیم‌الشأن آیت‌الله سید علی قاضی در ۶ ربیع‌الاول ✍ آیت‌الله در تهران به دنیا آمد و در تهران به تحصیل معقول و منقول پرداخت تا آنکه به نجف اشرف عزیمت کرد. ✨در نجف توفیق درک محضر آیت‌الله را یافت و پس از سالها بهره‌مندی از محضر وی، ربیع‌الاول ۱۳۵۳ق به تهران بازگشت و به تعلیم و تربیت عموم مردم به ویژه طلاب پرداخت. 🔹از ایشان نقل شده، زمانی که به محضر مرحوم قاضی مشرف بود، گاهی می‌دید که ایشان دو سه ساعت در به سکوت و توجه می‌نشیند و چرایی این عمل استاد، ابهام و اعتراضی درونی برایش به وجود آورده بود. چندی گذشت و شیخ محمدتقی میل بازگشت به تهران نمود، اما در تصمیم خود مردد بود و احدی هم از این امر مطلع نبود. ایشان خود می‌گوید: شبی بود می خواستم بخوابم، در آن اطاقی که بودم در طاقچه پایین پای من کتابهای علمی و دینی بود. در وقت خواب طبعا پای من به سوی کتابها کشیده می‌شد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب خود را تغییر دهم، یا نه لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته، این هتک احترام به کتاب نیست. در این تردید و گفتگوی با خود بالاخره بنابر آن گذشتم که هتک نیست و خوابیدم. ✨صبح که به محضر استاد خود مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمود: «علیکم السلام صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است.» بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیده‌اید، از کجا فهمیده‌اید؟! فرمود: «از وادی السلام فهمیده‌ام!» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
. 🔰به مناسبت ۶ ربیع‌الاول سالگرد درگذشت ✍️ اگر فضای را از نظر تربیت سلوکی مورد بررسی قرار دهیم با شخصیتهای متعدد و طرق متنوعی روبرو می‌شویم. اما اگر بخواهیم وجه اشتراکی میان این طرق بیابیم، این وجه اشتراک، توجه به خلق و انجام خدمات اجتماعی و تربیتی و رسیدگی به امور مردم در بیشتر آنها است. اما از میان شاگردان مرحوم که تهرانی الاصل بودند و سرانجام هم به تهران بازگشتند با دو شخصیت مهم و اثرگذار روبرو هستیم: 🔸۱. آیت‌الله که با تأسیس مدرسه و و به امر تربیت طلاب و عموم مردم پرداخت و بسیاری از بزرگان اهل معنا در دوره اخیر همچون ، آیت‌الله ، آیت‌الله و جمعی دیگر از بزرگان همچون حضرات آیات ، ، از تربیت شدگان مرحوم برهان در دوره نخست تربیت خود هستند. تلاشهای مرحوم برهان در رسیدگی به امور مردم و کارهای عام‌المنفعه نیز در خور توجه است. 🔸۲. آیت‌الله که پس از بازگشت به تهران در قامت یک مدرس فقه و حکمت ظاهر شد و اندک اندک جنبه فقاهتی خود را آشکارتر کرد و به عنوان یکی از مراجع عظام تهران به شمار آمد. برخی از تربیت‌شدگان ایشان عبارتند از: مرحوم آیت‌الله ، مرحوم ، ، آیت‌الله . 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷از چپ: مرحوم حاج غلامعلی یزدی زاده، آیت‌الله شیخ علی اکبر برهان، مرحوم سبط، شیخ محمود برهان (داماد)، (فرزند) ✍مرحوم داماد آیت‌الله برایم تعریف می‌کردند: من در جوانی سامرا بودم؛ پایتخت ولایت. هنگامی که من نجف بودم، آیت‌الله که بسیار پرمحتوا و صاحب کرامات بود، من و آقای را با عده‌ای دیگر به فرستاد که هم مشغول درس و بحث باشیم و هم پاسدار خانۀ امام‌زمان(ع). برنامۀ ما دو چیز بود: هم درس و بحث و هم پاسداری خانۀ امام‌زمان(ع). ما شب‌ها در حرم پُست می‌دادیم که مبادا افراد خراب‌کار به آنجا بیایند. من و آقای نجابت و و آقای بهجت و خیلی‌های دیگر برای همین کار به سامرا می‌آمدیم. آن ایامی که سامرا بودم، روزی دیدم که یک ماشین طلبه از ایران آمدند که آقای [حاج شیخ علی‌اکبر] برهان بود و جماعتی از شاگردان ایشان که در میان آن‌ها آقای پهلوانی و آقا هم بودند. آقای برهان با یک ماشین طلبه به سامرا آمد. ایشان طلبه‌های خود را آن‌چنان تربیت کرده بود که هر کدام از آن‌ها به نماز می‌ایستاد، بقیۀ ایشان می‌آمدند و به او اقتدا می‌کردند، حتی خودش هم می‌آمد؛ اینطور تربیت کرده بود. اگر یکی از آن‌ها پول داشت، انگار این پول برای همه بود. برهان شاگردان خود را اینطور تربیت کرده بود. من از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. هنگامی که آقای برهان به آنجا آمد و من این مناظر را دیدم، از حسن تربیت ایشان خیلی خوشم آمد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓به مناسبت ماجراهای ۹ ربیع ۹ ربیع‌الاول در زمان قاجار 📖 ذیل حوادث ۸ ربیع‌الاول ۱۲۹۹ق درباره فرهنگ غلط برخی از عوام شیعه و آثار بسیار مخرب آن می‌نویسد: 🔹«امشب به اصطلاح عوام در طهران و کل ایران است، با وجودی که عمر خطاب در ۲۸ ذی‌حجه رفته. شاید عمر سعد ملعون در فردا به درک می‌رود. در هر حال در بلاد ایران از زمان سلاطین صفویه رسم شده است که در این شب آتش بازی می‌کنند. و به همین جهت کرور کرور مردم ایران به دست طایفه سنی کشته شدند. ملت اسلام زیاده از ۲۰۰ کرور است، منتهی ۱۲ کرور شیعه می‌باشند، مابقی سنی هستند. چه رواست این عمل؟! شنیدم در مسجد جامع حاجی سید حسن کاشی روضه‌خوان، هرزگی کرده است، تقلیدها درآورده است...» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📚فیضیه تهران منتشر شد ☘توضیحات تکمیلی درباره محتوای کتاب و نحوه تهیه آن ان شاء الله بعد از برگزاری مراسم رونمایی. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🌱 یادی از آیت‌الله (تحصیل کرده، مدرّس و مبلغ در حوزه تهران) به مناسبت درگذشت ایشان در ۲۳ مهر ۹۱ پس از وقوع فاجعه در دوم فروردین ۱۳۴۲ امام خمینى (ره) در جلسه‌اى موضوع اتحاد این گروههای مبارز را مطرح نمودند و این سخن زمینه‌اى شد براى تشکیل . از هرکدام از هیئت هاى تهران، تهران و اصفهانى‌ها،چهار نفر انتخاب شده، شوراى مرکزى را تشکیل دادند.  آیت‌الله محی‌الدین انواری در خاطرات خود می‌گوید: «... اضافه بر کمیته مرکزى داراى یک شوراى روحانى بود که از طرف حضرت امام رضوان اللّه‌ تعالى علیه تعیین شده بود و مسئولیت نظارت بر اعمال و فعالیت‌هاى جمعیت را به عهده داشتند. افراد شوراى روحانیت مؤتلفه اسلامى عبارت بودند از مرحوم شهید آیت‌اللّه‌ مرتضى مطهرى، مرحوم شهید آیت‌اللّه‌ بهشتى، مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ احمد مولایى و اینجانب. این چهار نفر را امام معین فرمودند و ما در جریان تصمیماتشان بودیم و با ما مشورت مى‌کردند.» شوراى روحانیت مؤتلفه اسلامى، مسئولیت داشت که در مسائل اسلامى و سیاسى و در مواردى که اجازه حاکم شرع مى‌خواهد و همچنین در توجیه فکرى و ایدئولوژیک نهضت، افراد را راهنمایى کند... از نظر ایدئولوژى شوراى روحانیت موظف بود براى آنها درسها و بحث‌هایى تهیه کند که خوراک فکرى اعضا باشد. 📷تصویر: آیت‌الله انواری در کنار مرحوم ، در زندان برازجان؛ شهید در حال ریختن چای است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
⚫️ مراسم بزرگداشت تولیت فقید حوزه علمیه مروی ؛ حضرت آیت الله مهدوی کنی رحمه الله 🎙سخنران:حضرت آیت الله اعرافی 📚همراه با رونمایی از کتاب گرانسنگ «فیضیه تهران» ⏰ زمان: سه شنبه ۲۷ مهرماه ساعت ۱۵ 🕌 مکان: مسجد حوزه علمیه فخریه مروی 🌐 پخش زنده: www.howzehmarvi.ir/live 🕌@tarikh_hawzah_tehran
📷تصویر: سال۱۳۱۶ش، فرزندان آیت‌الله شاه آبادی؛ از چپ: نصرالله شاه آبادی، نورالله شاه آبادی، مهدی شاه آبادی (شهید)، حسین شاه آبادی، فخرالدین مطیعا و نورالدین مطیعا (نوه‌های آیت‌الله شاه آبادی و پسران مرحوم ) ✨مرحوم آیت‌الله در بیان خاطرات دوران کودکی، پدرش را چنین توصیف می‌کند: «در دوران کودکی بسیار اهل شیطنت بودیم و چون تعدادمان زیاد بود، همین مزید بر علت بود. به یاد دارم بعد از ظهرهای تابستان مرحوم پدر ما را مجبور می‌کردند که در سرداب بخوابیم ولی ما با حیله‌های مختلف ایشان را خواب میکردیم و مشغول بازی می‌شدیم... ☘تابستانها ایشان برای اینکه ما داخل کوچه نرویم وسایلی را تهیه کرده و داخل زیر زمین قرار داده بودند. برای مثال مدتی ابزار نجاری آورده بودند تا ما مشغول نجاری شویم. یا مدتی برای ما معلم خط گرفته بودند که ما خط یاد بگیریم... 🤲 گاهی اوقات ما را جمع می‌کردند و وضو می‌گرفتیم، در مقابل قبله می‌ایستادیم و «استغفر الله ربی و اتوب الیه» می‌گفتیم. بعد پدر و مادر دعا میکردند که «خدایا ما را بیامرز»، و ما هم آمین می‌گفتیم. علت این توبه‌ها هم این بود که ما بچه‌ها گاهی با هم دعوا میکردیم و برای همین پدر و مادر به ما می‌گفتند که باید از خدا معذرت خواهی کنیم.» 📚حدیث نصر ص۲۹۲_۲۹۵ 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🔻آیت الله اعرافی در مدرسه علمیه مروی تهران: حداقل ثلث منابع شیعه میراث امام صادق(ع) است ◻️ آیت الله مهدوی کنی در ادوار زندگی ویژگی «آخوندی» را حفظ کرد ایشان عالمی فرزانه و انقلابی، مدیری توانا و دانشمندی بزرگ و کاملاً اجتماعی بود که در همه ادوار زندگی خویش، ویژگی آخوندی، هدایتگری، راهبری و ارتباط با مردم را حفظ کرد. 🔹گفتنی است، در این مراسم از کتاب «فیضیه تهران»؛ دانشنامه مفاخر و علمای حوزه علیمه مروی در طول ۲۰۰ ساله تاریخ معاصر رونمایی شد. مراسم هفتمین سالگرد رحلت آیت الله مهدوی کنی(ره) بصورت زنده از خبرگزاری حوزه پخش شد. https://hawzahnews.com/xbnLL
✍ روز گذشته کتاب «فیضیه تهران» با حضور جمعی از طلاب، اساتید و مدیران عالی حوزه و با سخنرانی حضرت آیت‌الله اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه سراسر کشور در مسجد رونمایی شد. 📖 در ۵۹۲ صفحه به بیان شرح حال بیش از ۱۵۰ تن از مفاخر مدرسه مروی و سپهسالار قدیم می‌پردازد. باتوجه به محوریت مدرسه مروی در حوزه تهران در ۲۰۰ سال گذشته، بیان شرح حال مفاخر آن به نحوی تبیین زندگینامه جمعی از علمای تهران است که در دو قرن گذشته در آن به فعالیت علمی و خدمات اجتماعی پرداخته‌اند. از طرف دیگر از آنجا که متولیان این مدرسه، طبق وقفنامه باید از اعلم علمای دارالخلافه می‌بودند، بیان زندگینامه آنها به نحوی بیان تاریخ معاصر تهران و ایران است. چراکه بعضی از این شخصیت‌ها عبارتند از: مرحوم ، قهرمان لغو و مبارزه با شکل‌گیری در ایران، و ، مجتهدی که در خط مقدم مبارزه با یا همان تنباکو قرار داشت. به علاوه متولیان و اساتید این مدرسه در جریان مشروطیت و همگام با نهضت امام خمینی مجاهدت‌های فراوانی داشتند که در این کتاب بیان شده است. 📚نگارش کتاب فیضیه تهران برمبنای تاریخ وفات این شخصیت‌ها است (نه بر اساس حروف الفبا)، تا کتاب سیر تاریخی خود را حفظ کرده و مخاطب را با خط تحولات اجتماعی و سیاسی و دگرگونی فضای علمی حوزه آشنا سازد. فیضیه تهران به پژوهش و نگارش ، با حمایت معاونت پژوهش حوزه علمیه مروی و با مقدمه تولیت معظم مدرسه حضرت توسط انتشارات منتشر گردید. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۲۹ مهر سالگرد رحلت ✍ آیت‌الله مهدوی کنی از نوادر روزگار ما بودند. در چرایی این ادعا باید به شخصیت ذو ابعاد ایشان اشاره کنم. شخصیتی که در کنار احراز مقام اجتهاد که نتیجه سالها شاگردی در محضر امام خمینی ره و دیگر اساتید حوزه علمیه قم بود، در فلسفه و حکمت هم سالیانی در قم، تهران و قزوین از محضر بهره برده بودند. این جنبه‌های علمی و تدریس در حوزه و جلسات علمی با مفاخری چون آیت‌الله در آغاز بازگشت به تهران یعنی حدود سال ۱۳۴۰، مانع از روابط اجتماعی ایشان با عامه مردم نشد و پس از بنای ، در سال ۱۳۴۲ در این مسجد مستقر شدند‌. از همان زمان جلسات خصوصی خود را با جمعی از دوستان روحانی، در همراهی با نهضت امام خمینی ره شکل دادند که تا پیروزی انقلاب ادامه داشت. توان مدیریتی آیت‌الله مهدوی کنی نکته‌ای بسیار حائز اهمیت است. مدیریت ، وزارت کشور و مدتی نخست‌وزیری، آن هم در آن سالهای پیچیده نخست انقلاب، از نقاط برجسته شخصیت ایشان است. از سوی دیگر توجه به امر آموزش و تربیت جوانان در دو نهاد مهم حوزه و دانشگاه و اقدام سازنده و اثرگذار در سالها مدیریت (ع) و تولیت نیز از برکات وجود ایشان است. همه اینها یک طرف، او یک عالم متخلق و ربانی بود. او یک فقیه و سیاستمدار معتدل بود. او یک سرباز دلسوز و وفادار برای مقام ولایت بود که در همه عمر کوشید باری از دوش نظام بردارد، نه اینکه باری بیفزاید! او حتی یک لحظه در راه خدمت به اسلام و انقلاب سستی نورزید. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
شیخ رجبعلی خیاط، معلم اخلاص : ✍ در عید غدیر من به دست مرحوم برهان لباس روحانیت پوشیدم... به ایشان عرض کردم من لباس ندارم. ایشان گفتند من عبا و قبایم را به شما عاریه میدهم، شما فقط عمامه بخر. عصر همان روز آمدم بیرون مدرسه در خیابان خراسان، من نوجوانی در سن ۱۴ یا ۱۵ سالگی بودم. مردم تا مرا دیدند گفتند: آشیخ کوچولو! وقتی که می‌خواستم لباس عاریه مرحوم برهان را پس بدهم پدرم پارچه‌ای خرید و من به راهنمایی یکی از طلاب نزد مرحوم برای دوخت لباس رفتم. گفته می‌شد ایشان از اوتاد زمان است و مرحوم با اینکه مرد ملایی بود به ایشان ارادت داشت. به منزل شیخ رجبعلی خیاط رفتم و در اتاق کار ایشان نشستم. از من پرسید: می‌خواهی چه بشوی؟ گفتم: طلبه؛ گفت: می‌خواهی طلبه بشوی یا آدم بشوی؟ من از این حرف تعجب کردم که چرا یک کلاهی به یک معمم اینجوری حرف می‌زند. گفت: ناراحت نشو! طلبگی خوب است؛ منظور من از این جمله این است که باید در این مسیر به آدم تبدیل شوی. بعد گفت: طوری زندگی کن که تمام کارهایت برای رضای خدا باشد. سپس توضیح داد: هرچند زندگی دنیا از مسائل مادی و لذات دنیوی خالی نیست، ولی سعی کن هدف زندگی را رضای خداوند قرار دهی. حتی اگر چلوکباب هم خوردی به این قصد بخور که نیرو بگیری که در راه خدا عبادت و خدمت کنی. این مطلب را در تمام عمرت به یاد داشته باش. 📚خاطرات آیت الله مهدوی کنی ص۶۴_۶۲. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 از علما و اساتید حوزه تهران در حضور شهید 🥀به مناسبت ۱ آبان سالروز شهادت آیت‌الله مصطفی خمینی 🔹آیت‌الله جعفری اراکی ماجرای شهادت حاج آقا مصطفی را چنین روایت می‌کنند: ✨بنده با حاج آقا مصطفی خیلی رابطه نزدیکی داشتم به طوری که حتی شب فوت ایشان نیز در مجلسی با هم بودیم. وقتی که صبح روز بعد آقای دعایی خبر فوت آقا مصطفی را به من داد، از من پرسید که چطور باید این خبر را به امام بدهیم. ما نیز یکی از آقایان به نام مرحوم آشیخ حبیب الله اراکی(پدر حاج شیخ محسن اراکی رئیس سابق مجمع جهانی تقریب مذاهب) را انتخاب کردیم که خبر فوت آقا مصطفی را به امام خمینی بدهد. البته حاج آقا اراکی به همراه خود روحانی منبری به نام آشیخ عبدالحسین واعظ خراسانی را برد تا قبل از اینکه حاج آقا اراکی خبر را به امام بدهد، این روحانی منبری روضه حضرت علی‌اکبر را برای امام خمینی بخواند. امام پس از روضه فرمودند برای مصطفی اتفاقی افتاده و وقتی که ما خبر فوت را به ایشان دادیم ایشان با همان صلابت همیشگی برخورد کردند و همانند روزهای دیگر برای خواندن نماز به مسجد رفتند. پس از آنکه نماز تمام شد، ایشان فرمودند که می خواهم به خانه آقا مصطفی بروم و به همسرش تسلیت بگویم. 🍃ما پس از اینکه خبر فوت را به امام خمینی رساندیم به ایشان عرض کردیم که پزشکان نجف به دلیل اینکه بر روی بدن آقا مصطفی آثاری از کبودی دیده شده، آنها قصد تشریح بدن او را دارند. امام اجازه این کار را ندادند، بنابراین دلیل اصلی فوت ایشان هیچگاه مشخص نشد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ استاد از قول مرحوم که مشهور بود چندبار به دیدار امام زمان علیه السلام رسیده نقل می‌کنند که ایشان می‌گفت بار اول در کاظمین نزدیک حرم امام موسی کاظم (ع) خدمت امام زمان رسیده و حضرت را شناخته است. ✨حاج محمدعلی فشندی خودش می‌گفت: با من فقط دو کلمه حرف زدند و بعد فرمودند: «در تهران سلام مرا به آقای شیخ محمدحسن طالقانی برسان.» و دیگر از نظرم ناپدید شدند. 📖خاطرات استاد انصاریان ص۱۵۴ 🔹مرحوم در واقع در اقامه جماعت می‌نمود. 📖مرحوم شریف رازی در درباره وی می‌نویسد: «مرحوم آیت‏اللَّه طالقانى مجسمه تقوا و فضیلت و پیكره زهد و پارسائى و داراى ملكات فاضله و اخلاق حسنه و در تهران بالاخص محیط شاه‏آباد محبوبیت خاصى داشته و مورد توجه و علاقه مردم بودند.» وی همان شخصیتی است که برای خرید اسلحه از او پول گرفت تا فتوای علما مبنی بر کفر را به‌سزای اعمالش برساند. برای خرید اسلحه جهت اجرای حکم به پول نیاز داشت. نزد برخی از علمای تهران رفت و نتیجه‌ای نگرفت و سرانجام شیخ محمدحسن طالقانی هزینه خرید اسلحه را تأمین کرد. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ «شيخ جواد حنايی» معروف به حاج 🌱متولد: ۴ آبان ۱۳۰۴ش در کربلا 🍃متوفای: ۴ آبان ۱۳۹۰ش در تهران ✨مدفون در حرم حضرت معصومه (س) 🔹این عالم ربانی در مدّت ۲۰ سال اقامت در نجف اشرف، از محضر حضرات آيات شاهرودی و بهره برد و پس از هجرت به ایران ۳ سال نیز در شهر قم از محضر آیات عظام بروجردی و گلپایگانی استفاده کرد و پس از آن شهر تهران را برای اقامت خود برگزید. ✨ایشان در اخلاق و سلوک معنوی هم از شاگردان آیت‌الله و بود و از محضر مرحوم هم بهره‌مند گردیده بود. 🔹آیت الله در سکونت داشت و علاوه بر تعلیم و تربیت و سخنرانی، به تألیف آثار سودمند اشتغال می‌ورزید. 📚کتاب در شرح یکی از بهترین و جامعترین شرح‌های این زیارت شریفه است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم در ارومیه به دنیا آمد و برای ادامه تحصیل به مشهد رفت و پس از واقعه مسجد گوهرشاد، به تهران مهاجرت کرد. در ۱۶ مهر ۱۳۱۸ش، به استخدام وزارت فرهنگ درآمد. از سال ۱۳۲۰ش که به تهران بازگشت، به تدریس در دبیرستان‌های این شهر مشغول شد. وی همزمان مدیریت قسمت کتاب‌های خطّی را برعهده داشت. در ۱۳۳۵ش به سِمت دبیری دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران منصوب شد و در سال ۱۳۴۷ش، بازنشسته شد. او در ۵ آبان ۱۳۵۸ در ۷۶ سالگی درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) دفن شد. 📚 تصحیح محققانه کتابهای بسیاری، در کارنامه علمی محدث ارموی است. همچنین کتابخانه شخصی محدث ارموی مشتمل بر حدود یازده هزار جلد چاپ سنگی و حدود سه هزار نسخه خطی بوده است. ☘مرحوم ارموی شوهرخواهر بود که در سال ۱۳۲۰ش ازدواج کرد و صاحب ۸ فرزند شد. 📖 درباره مرحوم محدث می‌نویسد: «محدث فرزند مشروطیت بود. اما فرزندی که به جذبه های کاذب علوم مغربی گرفتار نیامد. و این امر امکان نداشت مگر اینکه در ذات او، عشق به آموختن و تحقیق، و خالی از هر گونه غرض تجاری یا سیاسی، همواره چون یک جواهر فاسد نشدنی باقی بود و باقی ماند». شمس نام نوشتار خود درباره شوهر خواهرش محدث ارموی را «در کنار فرات» می‌گذارد و به این شکل قصور خود در بهره گیری از وی را نشان می‌دهد: که یاد آور مصراع مشهور سعدی است: « تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی». 🕌@tarikh_hawzah_tehran
🔹آیت‌الله متوفای نیمه شب ۲۱ ربیع الاول سال ۱۴۰۲ق (۱۳۶۰ش) از علمای اهل معنا در تهران بود که علاوه بر اقامه جماعت و تعلیم و تربیت عموم مردم در (واقع در ) محضر شرع هم داشت که با شکل‌گیری به دستور رضاخان، محضر وی و سایر علما بسته شد. ✨ایشان خود می‌فرمود: « محضر شرع را بسته بود و بارسنگین زندگی و خانواده به جای مانده از پدر و برادرم، كمرم را خم می‌كرد. در این حال و هوا در خانه ام برای عدّه ای از طلاّب، شرح لمعه تدریس می كردم. روزی مردی با كت و شلوار و كراوات به خانه آمد و نشست تا درس تمام شد. آنگاه وی خود را این چنین معرفی كرد: من علی كبر تشیّدِ امروز و شیخ علی كبر دیروز هستم. همین كتاب لمعه را نزد پدرتان خواندم؛ ولی چه می توان كرد، برای گذراندن زندگی، به این رنگ باید در آمد! آنگاه گفت: من از سوی حضرت اشرف، داور، وزیر دادگستری رضاخان مأموریت دارم كه نزد جناب عالی بیایم و پیام ایشان را برسانم. اگر موافقت فرمایید، دفتر ثبت اسناد درجه یكی به نام شما صادر شود، تا همچون گذشته به كار خود ادامه دهید. می دانید كه این دفتر با محضر شرع سابق، هیچ تفاوتی ندارد. در پاسخ گفتم: از سوی این جانب از ایشان تشكر كنید و بگویید: چگونه تفاوتی ندارد؟ آیا من مجاز هستم به بخشنامه ها و دستورالعمل ها و قوانین صادره توجه نكنم و قوانین و احكام اسلام را اجرا نمایم؟ آیا نخواهید گفت كه حكم از بالا رسیده را نمی شود نادیده گرفت، شما به ایشان بگویید كه همین تدریس، ما را بس است». 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
🗓 به مناسبت ۷ آبان (۱۳۵۹) سالروز رحلت مرحوم فرزند مقبره: قطعه ۸۳ بهشت زهرا(س) ✨مرحوم راشد از داشت و در تدریس می‌کرد. ایشان سخنوری توانمند بود که بیشتر در منبر می‌رفت. محبوبیت او در میان مردم زمینه‌ای فراهم کرد که در زمان دولت مصدق نماینده مردم تهران در شود؛ هرچند به‌خاطر وضعیت نامطلوب مجلس از نمایندگی استعفا داد. 🔹مرحوم راشد از نخستین روحانیونی بود که سخنرانی‌هایش در زمان شاه از پخش شد و در مدت سفر به خارج از کشور را برای سخنرانی از طریق رادیو به‌جای خود گذاشت. 🔹ایشان خود می‌فرمود: «در ایّام عاشورای سال ۱۳۶۱ق یعنی اوائل بهمن ۱۳۲۰ش، از این بنده دعوت شد که شب تاسوعا و عاشورا و یازدهم محرّم در «رادیو تهران» سخنرانی کنم. از این دعوت حُسن استقبال کردم زیرا همیشه عقیده داشتم که باید در رادیو سخنرانی دینی هم باشد... باری، خدا خواست و سخنرانی کردم و در آن سه شب مورد توجّه عموم واقع شدبه طوری که عموم طبقات درخواست کردند که اقلاً هفته ای یک شب در رادیو سخنرانی دینی باشد. این باعث شد که مجدّداً از این بنده دعوت شد که شب های جمعه در رادیو تهران سخنرانی کنم» ✨ از استاد خود مرحوم راشد چنین یاد می‌کند: «آنچه را که مرحوم راشد در مباحثات و مفاوضات [در تدریس اسفار] بیان می داشت، واقعاً فصل الخطاب و سخن پایانی بود». 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ مرحوم آیت‌الله پس از آنکه از دروس عالیه اساتید استفاده کرد، اوایل دهه ۵۰ به تهران هجرت کرد و در محضر مرحوم ، ، ، و زانوی تلمذ زد. در آن سالها به درخواست مردم (در حالی که هنوز روستایی جدا از شهر تهران بود) درمسجد آنجا اقامه جماعت و تبلیغ می‌کرد و تا سال ۵۹ در خانه‌ای محقر و روستایی در همان دارآباد سکونت داشت. 🍃آیت‌الله نورانی در ۷ آبان ۱۳۹۰ دار فانی را وداع گفت. ✨ نقل می‌کند: مرحوم برادرم آقاي حاج شيخ محمدرضا ــ رحمة الله عليه ــ در مراجعت از سفر حج ياعمره‌اي به من فرمود: «يك شب در حالي كه جامۀ احرام بر تن داشتم، با همۀ ازدحامي كه براي التجا به كعبۀمعظمه و تمسك به پردۀ مطهر بود، به هر زحمتي خودرا به نزد يك كعبه رساندم؛ولي دستم به پردۀ مطهر نميرسيد. چون مردي كه او هم محرم بود به پردۀ كعبه چسبيده و دستها را به نحو معهود و به نشانۀ نهايت خضوع بر پرده دراز كرده و دعا و راز و نياز مينمود و من هم منتظر بودم كه جا باز شود و به مانند او خضوع و تضرع كنم. ناگهان در آن حال كه كسي به كسي نبود شنيدم كه همان مردي كه تقريبا جلوي من ايستاده و پشتش به من بود، به حق تعالي عرض مي‌كند: خدايا! استادان من حاج شيخ هاشم [قزوینی] و حاج شيخ كاظم[مهدوی دامغانی] را بيامرز و اجر به آنان مرحمت فرما! ديدم صدا آشناست. به زحمت خودم را به كنار او جا دادم و ديدم ايشان آقاي حاج شيخ عبدالله نوراني است.» 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
✍ فیلسوف عالی‌قدر آیت‌الله متوفای ۲۴ ربیع‌الاول (۱۳۷۸) علاوه بر استفاده از محضر در ، به خاطر خصوصیت جامعیت معقول و منقول، مدتها تولیت این مدرسه را هم برعهده داشت. آیت‌الله درباره وی می‌فرماید: 📚دومین قلم فارسی ایشان مقالاتی است که علیه رضاخان نوشته بود. گویا رضاخان در جایی علیه قرآن کنایه‌ای زده بود. ایشان خیلی ناراحت شده بود و تحریک شد تا مجموعه مقالاتی در آن زمان بنویسد. ما این مقالات را نداشتیم. بعدها، اسناد انقلاب اسلامی به من داد. بعد از انقلاب ما توانستیم یک نسخه از آن پیدا کنیم. سلسله مقالات بسیار زیبایی بود، بسیار خوش‌قلم و عالی در دفاع از حجاب و قرآن. شهربانی قم این اسناد را دسته کرد و به همراه نامه‌ای با این مضمون که «مهدی حائری فرزند شیخ عبدالکریم اینها را نوشته، ما چه کنیم» برای آقای فروغی -که در آن زمان نخست‌وزیر بود- فرستاد. دست‌خط فروغی آنجا هست که «هیچ اقدامی نکنید و هیچ عکس‌العملی نشان ندهید». این سلسله مقالات به فارسی بود. ☘ او عاشق ایران و عاشق زبان فارسی بود. در آن زمان بنا نبود کسی فارسی بنویسد و در حوزه کسی نمی‌توانست فارسی بنویسد، آن هم به این روانی و زیبایی. کسی فقه فارسی نمی‌نوشت، فلسفه فارسی نبود. این علم کلی... واقعاً هنرمندانه و زیبا نوشته شده... بعد دیگر همه کتاب‌هایشان را فارسی می‌نوشتند و اصرار داشتند بر فارسی‌نویسی. 🌿 هنر فارسی‌نویسی، علاقه به زبان فارسی و به وطن، و عِرق ایرانیت از اولین خصوصیات و ویژگی‌های ایشان است. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
📷 شهیدان (نشسته) و (ایستاده) در حال دفاع از خود در دادگاه این دو شهید بزرگوار از حامیان نهضت امام خمینی ره بودند که بعد از ۱۵_خرداد دستگیر و در ۱۱ آبان ۴۲ به شهادت رسیدند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran
تاریخ حوزه طهران
📷 شهیدان #طیب_حاج_رضایی (نشسته) و #حاج_اسماعیل_رضایی (ایستاده) در حال دفاع از خود در دادگاه این دو
🔹محمود فراهتی روایت می‌کند: شهید بزرگوار ، گذشته از همه علل و اسبابی که بدان اشاره می‌شود، شاگرد و عاشق آیت‌الله (رحمت‌الله علیه) بود. ایشان در زمره مبارزان پرآوازه تهران و منطقه بود. دراین‌باره خاطره‌ای نقل کنم. ایشان یک بار بر منبر، درباره قهوه‌خانه‌ای در میدان خراسان ــ که الان به فروشگاه لوازم خانگی تبدیل شده ــ انتقادی را مطرح می کند. صاحب این قهوه‌خانه یک تلویزیون ترانزیستوری خریده و روی یک بست چوبی قرار داده و آن را به دیوار زده بود و مردم می‌آمدند و به هوای خوردن چای، برنامه‌های نامناسب آن را تماشا می‌کردند. عمله‌ها و کارگرها هم، پشت شیشه قهوه‌خانه جمع می‌شدند! به آقای فومنی خبر دادند: آقا! چه نشسته‌اید که در محله شما، این وضع پیش آمده است! آشیخ جواد فومنی سر منبر گفت: «ای مردم! غیرت دینی شما کجا رفته؟ چرا باید در محله مومنین چنین کاری انجام بشود و...» آقای حاج حسین صالحی می‌گوید: پس از این سخنِ آقای فومنی، دیدم که حاج اسماعیل از جا بلند شد! من فهمیدم چه قصدی دارد و من هم بلند شدم و دو سه نفر دیگر هم با من راه افتادند که یک وقت به حاج اسماعیل رضایی صدمه‌ای نرسد؛ چون فهمیدیم آن‌طور که از جا بلند شد، قصدی دارد! می‌گوید: رفت داخل قهوه‌خانه، همه داشتند فیلم می‌دیدند، رفت تلویزیون را برداشت و محکم زد زمین و تلویزیون خرد شد! آن روزها قیمت تلویزیون 1500 تومان بود. فوری دست کرد توی جیبش و 1500 تومان به قهوه‌چی داد و 300 تومان هم روی آن گذاشت و گفت: «این هم برای اینکه دهانت را ببندی، جمعیت را متفرق کن بروند!» قهوه‌چی روی حرف حاجی حرفی نزد و شکایتی هم نکرد، ولی این خبر پیچید و مأموران کلانتری آمدند و حاج اسماعیل را گرفتند! پسر کوچک مرحوم فومنی می‌گفت: همه نشستیم توی مسجد و ختم چهارده‌هزار صلوات گرفتیم که حاج اسماعیل را آزاد کنند! خلاصه حاج اسماعیل را تا آخر شب آزاد کردند. 🕌 @tarikh_hawzah_tehran