eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
412 دنبال‌کننده
24.9هزار عکس
8.7هزار ویدیو
50 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
Part13_حماسه حسینی.mp3
8.05M
🏴حماسه حسینی 📚این کتاب تفسیر استاد مطهری از نهضت و قیام حسینی است با رویکرد اجتماعی، شخصیتی و سیاسی امام حسین( ع ). 📌 تحریفات در واقعه تاریخی کربلا، شعارهای عاشورا و جایگاه امر به معروف و نهی ازمنکر از موضوعات کتاب است. ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
به یاد همه شهدایی که خون مطهرشان راه کربلا را باز کرد ... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
🍀او نخستین شهید بسیجی ایرانی بود که بدون غسل و کفن با پرچم نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در حرم مقدس «امام حسین (ع)»، «حضرت ابوالفضل (ع)»، «امام علی (ع)»، «امام جواد (ع)»، « امام موسی کاظم (ع)»، «امام هادی (ع)» و «امام حسن عسکری (ع)» طواف داده شد.❤️ او از نخبه‌های فعال در دانشگاه و موسسه جامع الثقلین و از همکاران من در دانشگاه اراک بود.☝️ هنگامی که شهید «علیرضا بابایی» تصمیمش را برای اعزام و ملحق شدن به بسیجیان حریم حرم اعلام کرد، با هم گفت‌‌وگوی مفصلی در حرم «حضرت فاطمه معصومه (س)» داشتیم😊. هر دو می‌دانستیم که این رفتن بازگشتی ندارد بنابراین به اصرار من مصاحبه‌‌ای تصویری با وی انجام دادیم و در همان زمان قول دادم کتابی درباره او بنویسم🍀. پس از چند سال از شهادت او توانستم یک مستند و یک کتاب از زندگی این شهید تولید کنم که از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.✅ علی استرکی از دوستان شهید💔 شهید مدافع حرم علیرضا بابایی🌹 🕊 🌷 🌷
همیشہ‌باوضوبود،موقع‌شهادت‌هم باوضوبود دقایقے‌قبل‌ازشهادتش‌وضوگرفت‌ وروبہ‌من‌گفت‌ان‌شاءاللہ‌آخریش‌باشہ.. وآخریش‌هم‌بود💔 شادیِ روحش صلوات
@madahi - حاج امیر کرمانشاهی.mp3
10.22M
بریم نجف.... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
37.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ابوذر روحی مداح سرشناس کشورمان در آستانه اربعین حسینی، همراه با گروه سرود شمیم ولایت یزد و با همکاری هیأت دهه نودی‌های مرد میدان، نسخه دوم سرود هیأت دهه نودی‌ها را منتشر کرد
🌹وقتی که شهید رجایی آثار شکنجه ساواک در پای خود را در کنفرانس مطبوعاتی سازمان ملل به همگان نشان داد ♦️۲۶ مهرماه ۱۳۵۹ در تقویم سیاسی ایران یادآور سخنرانی تاریخی محمدعلی رجایی، نخست وزیر وقت ایران در سازمان ملل متحد است که تمانی قدرت‌های جهان را به باد انتقاد گرفت و بغداد را آغازکر جنگ ایران و عراق خواند. ♦️نقطه عطف حضور شهید رجایی در سازمان ملل به کنفرانس مطبوعاتی وی برمی‌گردد، زمانی که نخست وزیر فقید ایران در برابر دوربین رسانه‌های جهان پای برهنه خود را روی میز گذاشت و گفت "من به مدت دو سال در زندان‌های رژیم شاه معدوم، زندانی کارتر و آمریکا بودم. آثار شکنجه و سختی‌هایی که در زندان بر من روا شد، بعد از چهار سال هنوز بر بدنم نمایان است. من دو سال تمام ضربات شلاق‌های کارتر را بر پای خود احساس کردم و این در حالی است که ما با گروگان‌ها در جاسوس‌خانه، رفتاری کاملاً انسانی داریم. "
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر احساس می کنید گذر زمان شما رو نسبت به همسرتون سرد کرده دیدن این کلیپ رو به شما پیشنهاد می دهیم 🌺🌺 🌸⃟💕჻࿐✰💌 @khoshbghkt
🌷 نخست وزیر محبوب امام ♦️ محمدجواد باهنر دانش‌آموخته رشته علوم تربیتی بود و دکترای الهیات داشت. او در کنار حرفه معلمی، به تدوین کتب درسی دینی و قرآن می‌پرداخت. ♦️ باهنر همواره در عرصه مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی حضور داشت ولی هیچگاه از فعالیت‌های فرهنگی غافل نشد. باهنر پیش از شهادت نخست‌وزیر بود و پیش از آن، به عنوان سومین وزیر آموزش و پروش ایران مشغول به کار به کار بود.
جای شهید سیرت نیا خالی که همسرش میگفت من تنها نیومدم خواستگاری با مادرم حضرت زهرا اومدم منم نامردی نکردم گفتم: منم به شما بله نگفتم من به مادرتون حضرت زهرا بله گفتم 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - shoor - vafat hazrat zeinab 1400 - narimani.mp3
6.94M
نکنه زود یادمون بره شهدای راه زینب‌و..... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
گفتند شهید گمنامه ، پلاک هم نداشت ، اصلا هیچ نشونه ای نداشت ؛ امیدوار بودم روی زیرپیرهنیش اسمش رو نوشته باشه … نوشته بود : “اگر برای خداست ، بگذار گمنام بمانم” ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا جان شما نه😭🖤 ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
❣یادتان هست که می خواندیم کربلا بیا تابرویم! جاده واسب مهیـّاست ، بیا تابرویم 🍀 اکنون مدتهاست راه کربلا بازشده و ما را می خواند
عباس خیلے اهل هیئت و مسجد بود و از هر فرصتے براے حضور در مجالس اهل بیت استفاده مے ڪرد. او مے گفت زنده بودن من ماه محرم و صفر است. بیشتر اوقات صبح ها به یاد امام حسین(ع) روضه مے خواند و بر سینه مے زد به گونه اے ڪه به او مے گفتم عباس جان قلبت پاره مے شود اینقدر بر سینه میزنے. در جواب لبخند مے زد و مے گفت آن ڪس ڪه براے او سینه مے زنم خودش محافظ من خواهد بود. عباس چندان موافق محیط دانشگاه نبود و گاهے مے گفت اشتباه ڪردم ڪه وارد دانشگاه شدم باید به حوزه علمیه مے رفتم. این اواخر هم ڪتب عربے و حوزه را گرفته بود. همیشه با وضو و مراقب رفتارش با دیگران به خصوص نامحرمان بود. هیچ گاه از او اخمے ندیدم. بسیار با اخلاق و با تقوا بود. هر چه از او بگویم ڪم گفته ام. در امور مختلف دینے، فقهے، سیاست و مسائل دیگر بسیار مطلع بود چرا ڪه با مطالعه بسیار خود تلاش مے ڪرد معلومات خود را بالا ببرد. بعد از شهادتش خانواده اے به خانه ما آمدند و با گریه گفتند مدتهاست این شهید بزرگوار با ڪمک هاے مادے و معنوے خود از آنها حمایت مے ڪند. مداح حرم شهید عباس آسمیه🕊🌹🕊
فرازی از وصیت نامه: 🌸 دوست دارم اگر شهید شدم پیکری نداشته باشم از ادب دور است که در پیشگاه سیدالشهدا با تنی سالم و کفن پوش محشور شوم... 🕊🌱
💌 نماز اول وقت 🕊شهید مدافع‌حرم یه روز تو لشکر عملیاتی ۲۷ محمد رسول اللهﷺ بودیم. برای بحث واحد تیر انتقالی تو کوه‌هاى لشکر داشتیم آموزش می‌ديديم که کار رسید به اذان ظهر! شهید بیات آخرین نفر بود؛ هر نفر باید طی مراحل خاص بیست‌تا تیر می‌زد. محمدرضا دو تا تیر که شلیک کرد، اذان شد و اسلحش رو بالا سرش گرفت و از خط آتش بیرون اومد. گفت: حاجی وقت نماز شده، تیر انتقالی رو بذاریم بعد از نماز. هرچی گفتیم که آقا اول تیر رو بزن بعدش نماز رو می‌خونى، محمدرضا گفت: "ما پیرو آقا امام حسین عليه‌السلام سید و سالار شهدا هستیم و ایشون هم موقع جنگ، جنگ رو تعطیل کردند؛ حالا ما یه آموزش رو تعطیل نکنیم؟!!"
ایشان در خرداد سال ۱۳۶۱# ازدواج کرد، و یک دختر(فاطمه خانم)به یادگار دارد. البته ایشان قبل از این که متوجه بشود پدر شده ،به شهادت رسیده بود. 🍃🌷🍃 ۱۳۶۰# طی بازی دراز ۳، دست ایشان شد و شد. 🍃🌷🍃 به روایت از همسر : تنها از ازدواج ما می‌گذشت که به رسید و در این مدت هم ایشان اغلب در بود. یعنی جمعا ما ماه هم در کنار هم نبودیم. 🍃🌷🍃 روز خواستگاری در اول صحبت‌هایش از و که بر گردن خود می‌دانست، گفت، که شاید نتواند زیاد کنارم باشد و همچون دیگر مردان نیازهایم را فراهم کند. 🍃🌷🍃 از در آغوشش برایم تعریف کرد. همچنین از شرایط ، صحبت‌هایش را که گوش کردم، او را دیدم. از این که او فردی ، و بود، خوشم آمد. 🍃🌷🍃 می‌دانستم که زندگی سختی را با او خواهم داشت، اما من را به این ازدواج قانع کرد. برای بسیار مهم بود. او گفت که علاوه بر ، بودن و آشنایی با شرایط ، از دلائل انتخاب من بود. 🍃🌷🍃 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
بودم. باعث نشد که چشمم را بر روی ببندم. به جهت طولانیش، در نظر داشت تا مراسم عقد و عروسی را زودتر برگزار کنیم. 🍃🌷🍃 اما پیش از علنی شدن نامزدی، خبر را آوردند. خانم دانش پس از گریه نکرد و مثل یک استوار ایستاد. برخی می‌گفتند که او شوکه شده.😭 🍃🌷🍃 اما خانم دانش از روزی که را در این راه فرستاده بود، می‌دانست که امکان دارد را از دست بدهد. در مراسم ، خانم دانش در مسجد نامزدی من و رو علنی کرد. 🍃🌷🍃 روز بعد از محمدرضا، ما به هم درآمدیم. مراسم عقد را در خانه برگزار کردیم. 🍃🌷🍃 به من گفت اگر تو بخواهی مراسم عروسی را در سالن می‌گیریم ولی من دوست دارم در باشد. از طرفی چون شده بود مادرش به شدت مخالفت می‌کرد و می‌گفت: آرزو دارم برایت مراسم خوبی بگیرم.😭 🍃🌷🍃 طوری رفتار می‌کرد که خالی را برای و پر کند. هر چند ما خیلی او را نمی‌دیدیم. وقتی از می‌آمد خانه ما تا ساعت ۲ نصف شب از جمعیت پر و خالی می‌شد. 🍃🌷🍃 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
همسایه‌ها تا ماشینش را جلوی در می‌دیدند می‌فهمیدند از آمده و می آمدند دیدنش. گاهی می‌گفتم: تو را به خدا بدون ماشین بیا. 🍃🌷🍃 علی رغم اینکه با یک دست انجام بعضی از کارها برایش دشوار بود اما اجازه نمی داد کسی کمکش کند. دکمه یا کمربند بستن برایش مشکل بود، جوراب را به سختی پا می‌کرد ولی حتی به من اجازه نمی‌داد جلو بروم.😔 🍃🌷🍃 وقتی با هم بودیم زیاد از و اینکه ممکن است روزی شود صحبت می‌کرد. اعتراض می‌کردم که لااقل وقتی هستی از این حرف‌ها نزن! اما می‌گفت: باید برای چنین روزی آماده باشی.😭 🍃🌷🍃 یک کوچک داشت که همیشه با خودش به می‌برد. این‌بار را با خودش نبرد، گفت: نیازش ندارم. هنگام حس عجیبی داشتم. هر قدم که برمی‌داشت، برمی‌گشت و نگاهم می‌کرد.😭 🍃🌷🍃 چند روز بعد از ، حس کردم که ،باخواهرم به آزمایش رفتم و جواب مثبت بود. خیلی دوست داشت، منتظر بودم که در اولین فرصت خبر شدنش را به او بدهم؛ اما شرایطش پیش نیامد.😭😭 🍃🌷🍃 فاطمه بعداز شد و رو .😭😭 🍃🌷🍃 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran